#نمایشگاه_کتاب_تهران
#طنز
(کار مشترکی از سعید بیابانکی و جواد زهتاب)
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
تا دمی خلوت کنم با دوستداران کتاب
جمعه شب رفتم نمایشگاه شهر آفتاب
تا قطار خط یک از جنب کهریزک گذشت
یاد آن قاضی- سعید- افتادم آن عالیجناب
ناگهان باران گرفت و شاعران را آب برد
ناشران هم تا که می شد در کتب بستند آب
در نمایشگاه دیدم چهره هایی رنگ رنگ
انقلابی های بعد از جنگ و بعد از انقلاب
جمعه شب بود و از اطراف و از اکناف آمدند
یک نفر با زیرشلواری یکی با رختخواب
لیلی و مجنون در آن سو گرم بحث و اختلاط
این طرف هم گرم دعوا رستم و افراسیاب
حال و احوال تمام ناشران خوش بود خوش
حال شاعرها مؤلف ها خراب اندر خراب
هر طرف رفتیم جنس پاکبازان جور بود
مادران کم حجاب و دختران شل حجاب
به به از اردیبهشت و به به از انواع بو
بوی فلفل بوی سس بوی علف بوی کباب
دیدم آن سوتر جوانی ناقلا مخ می زند
یادم آمد آن نمایشگاه و ایام شباب
تا کتاب شعر باشد دام راه دلبران
ای دریغا ای دریغا شاعران لاکتاب
تا کسی چیزی نپیچاند یهو از غرفه ها
نصب بود آنجا هزاران دوربین و نشت یاب
سر ممیز جان به منظور حراست از نظام
هی بخوان و هی بروب و هی بشور و هی بساب
پیش کسوت شاعری با نازنینان گرم بحث
قصه می گفت از جوانی های خود با آب و تاب
عکس سلفی می گرفتند از همه اجزای خویش
عده ای شاعرنما و عده ای ناشر مآب
دیدم آن سو مهرنوش و مهرزاد و مهرناز
این طرف هم کامران و کامبیز و کامیاب
دیدم آنجا یک کتاب خوب در باب نجوم
قیمتش اما نجومی بی حساب و بی کتاب
یک نفر کولی گرفت از شاعری مانند اسب
یک نفر هم آن میان هل داد ما را مثل گاب !
از نمایشگاه چیزی سهم اینجانب نشد
کار هرگز برنیاید از تفنگ بی خشاب
بس که گفتند از نمایشگاه مغزم هنگ کرد
ایسنا و ایرنا و ایلنا و انتخاب
بنده با این شعر بی معنی به قدر وسع خویش
نقشه های دشمنان را می کنم نقش بر آب
ای خدا نازل کن از هفت آسمان سوی زمین
ناشران بی دروغ و شاعران بی نقاب...!
#سعید_بیابانکی
#جواد_زهتاب
https://telegram.me/nimaasakk
#طنز
(کار مشترکی از سعید بیابانکی و جواد زهتاب)
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
تا دمی خلوت کنم با دوستداران کتاب
جمعه شب رفتم نمایشگاه شهر آفتاب
تا قطار خط یک از جنب کهریزک گذشت
یاد آن قاضی- سعید- افتادم آن عالیجناب
ناگهان باران گرفت و شاعران را آب برد
ناشران هم تا که می شد در کتب بستند آب
در نمایشگاه دیدم چهره هایی رنگ رنگ
انقلابی های بعد از جنگ و بعد از انقلاب
جمعه شب بود و از اطراف و از اکناف آمدند
یک نفر با زیرشلواری یکی با رختخواب
لیلی و مجنون در آن سو گرم بحث و اختلاط
این طرف هم گرم دعوا رستم و افراسیاب
حال و احوال تمام ناشران خوش بود خوش
حال شاعرها مؤلف ها خراب اندر خراب
هر طرف رفتیم جنس پاکبازان جور بود
مادران کم حجاب و دختران شل حجاب
به به از اردیبهشت و به به از انواع بو
بوی فلفل بوی سس بوی علف بوی کباب
دیدم آن سوتر جوانی ناقلا مخ می زند
یادم آمد آن نمایشگاه و ایام شباب
تا کتاب شعر باشد دام راه دلبران
ای دریغا ای دریغا شاعران لاکتاب
تا کسی چیزی نپیچاند یهو از غرفه ها
نصب بود آنجا هزاران دوربین و نشت یاب
سر ممیز جان به منظور حراست از نظام
هی بخوان و هی بروب و هی بشور و هی بساب
پیش کسوت شاعری با نازنینان گرم بحث
قصه می گفت از جوانی های خود با آب و تاب
عکس سلفی می گرفتند از همه اجزای خویش
عده ای شاعرنما و عده ای ناشر مآب
دیدم آن سو مهرنوش و مهرزاد و مهرناز
این طرف هم کامران و کامبیز و کامیاب
دیدم آنجا یک کتاب خوب در باب نجوم
قیمتش اما نجومی بی حساب و بی کتاب
یک نفر کولی گرفت از شاعری مانند اسب
یک نفر هم آن میان هل داد ما را مثل گاب !
از نمایشگاه چیزی سهم اینجانب نشد
کار هرگز برنیاید از تفنگ بی خشاب
بس که گفتند از نمایشگاه مغزم هنگ کرد
ایسنا و ایرنا و ایلنا و انتخاب
بنده با این شعر بی معنی به قدر وسع خویش
نقشه های دشمنان را می کنم نقش بر آب
ای خدا نازل کن از هفت آسمان سوی زمین
ناشران بی دروغ و شاعران بی نقاب...!
#سعید_بیابانکی
#جواد_زهتاب
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
شب است و با شبی از این سیاهتر طرفیم
هلا که خواب نمانید با خطر طرفیم
چه اژدهای مهیبیست سر بچرخانید
که از هزار طرف با هزار سر طرفیم
از آن طرف همه چشم و دهن دریده شدند
از این طرف هم با قومِ کور و کر طرفیم
دلا به سوختن و ساختن ادامه بده
که با ادامهی شبهای بیسحر طرفیم
برای زندگی ساده با هزار "اما"
برای شرط بقا با هزار "اگر" طرفیم
بِبُر! بِبُر که بریدم دل از یمین و یسار
به هوش باش که با ارّهی دوسر طرفیم
بگو بیاید و دستی به شانه ام بزند
پدر کجاست که با نسلِ بیپدر طرفیم
هنر میار و زبان آوری مکن شاعر!
که با جماعتِ بیذوقِ بیهنر طرفیم
#جواد_زهتاب
https://telegram.me/nimaasakk
هلا که خواب نمانید با خطر طرفیم
چه اژدهای مهیبیست سر بچرخانید
که از هزار طرف با هزار سر طرفیم
از آن طرف همه چشم و دهن دریده شدند
از این طرف هم با قومِ کور و کر طرفیم
دلا به سوختن و ساختن ادامه بده
که با ادامهی شبهای بیسحر طرفیم
برای زندگی ساده با هزار "اما"
برای شرط بقا با هزار "اگر" طرفیم
بِبُر! بِبُر که بریدم دل از یمین و یسار
به هوش باش که با ارّهی دوسر طرفیم
بگو بیاید و دستی به شانه ام بزند
پدر کجاست که با نسلِ بیپدر طرفیم
هنر میار و زبان آوری مکن شاعر!
که با جماعتِ بیذوقِ بیهنر طرفیم
#جواد_زهتاب
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
با رضای ضیا حکایت بود
-کز قضا بین ما حکایتهاست-
خبر سایه آمد و گفتم:
«شاعری فحل از میان برخاست»
گفت: «هرچند سوگوار شدیم
نکتهی تلخ ماجرا اینجاست
گردش روزگار را بنگر
سایه هم رفت و جنتی برجاست»
#جواد_زهتاب
https://telegram.me/nimaasakk
-کز قضا بین ما حکایتهاست-
خبر سایه آمد و گفتم:
«شاعری فحل از میان برخاست»
گفت: «هرچند سوگوار شدیم
نکتهی تلخ ماجرا اینجاست
گردش روزگار را بنگر
سایه هم رفت و جنتی برجاست»
#جواد_زهتاب
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
دو بدمستند چشمانت که هشیارند بیتردید
برایم خوابها دیدند و بیدارند بیتردید
دو خودخواهی که غیر از آینه چیزی نمیخواهند
دو مغروری که از دنیا طلبکارند بیتردید
دو آهویِ هراسان از حضورِ ببر در بیشه
به هرچیزی که میبینند شک دارند بیتردید
تو گویی تازه از تاراجِ نیشابور میآیند
که در غارتگری از نسلِ تاتارند بیتردید
یقین دارم که از این چشمها باید بپرهیزم
که در عینِ سلامت هردو بیمارند بیتردید
#جواد_زهتاب
https://telegram.me/nimaasakk
برایم خوابها دیدند و بیدارند بیتردید
دو خودخواهی که غیر از آینه چیزی نمیخواهند
دو مغروری که از دنیا طلبکارند بیتردید
دو آهویِ هراسان از حضورِ ببر در بیشه
به هرچیزی که میبینند شک دارند بیتردید
تو گویی تازه از تاراجِ نیشابور میآیند
که در غارتگری از نسلِ تاتارند بیتردید
یقین دارم که از این چشمها باید بپرهیزم
که در عینِ سلامت هردو بیمارند بیتردید
#جواد_زهتاب
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
جز مدح و پاچهخواری سلطان چه میکنی؟
بی...ایه! زیرِ ...ایهی خاقان چه میکنی؟
یکمشت کاسبند همه گرمِ لِفت و لیس
شاعر! تو در میانهی ایشان چه میکنی؟
از نای تو دریغ! که یک داد برنخاست
مسعودِ سعد مُرد به زندان، چه میکنی؟
حجت تمام گشت پس از مرگِ آبتین
آنجا کنارِ ماربهدوشان چه میکنی؟
آنکو نریخت دُرِّ دَری را به پایشان
آواره شد به گوشهی یمگان، چه میکنی؟
توجیهِ ظلمِ آلِ امیه پس از حسین!؟
گندش درآمدهست مسلمان! چه میکنی؟
خلوتگزینِ عاقلِ سنگینِ باوقار!
پس در میانِ معرکهگیران چه میکنی؟
خود را در این معامله ارزان فروختی
حالا که دکهات شده دکان، چه میکنی؟
بستند و دوختند و شکستند و سوختند
جز غفلت و تجاهل و کتمان چه میکنی؟
وقتِ خطر، چه تنگ و چه کمحرف میشوی
در عافیت گشادهدهان، هان! چه میکنی؟
با زخمهای کهنهٔ هشتاد وهشت، هیچ!
با زخمهای تازهٔ آبان چه میکنی؟
مهسا ستاره بود و درخشید در ظُلام
حالا تویی و این مَهِ تابان...چه میکنی؟
ما و خطای قافیهی شایگان، صحیح!
تو در میانِ قافیهبازان چه میکنی؟
#جواد_زهتاب
آبتین ایهام دارد(۱- پدر فریدون که مغزش خوراک ماران ضحاک شد۲- بکتاش آبتین شاعر و زندانی سیاسی که در زندان درگذشت)
https://telegram.me/nimaasakk
بی...ایه! زیرِ ...ایهی خاقان چه میکنی؟
یکمشت کاسبند همه گرمِ لِفت و لیس
شاعر! تو در میانهی ایشان چه میکنی؟
از نای تو دریغ! که یک داد برنخاست
مسعودِ سعد مُرد به زندان، چه میکنی؟
حجت تمام گشت پس از مرگِ آبتین
آنجا کنارِ ماربهدوشان چه میکنی؟
آنکو نریخت دُرِّ دَری را به پایشان
آواره شد به گوشهی یمگان، چه میکنی؟
توجیهِ ظلمِ آلِ امیه پس از حسین!؟
گندش درآمدهست مسلمان! چه میکنی؟
خلوتگزینِ عاقلِ سنگینِ باوقار!
پس در میانِ معرکهگیران چه میکنی؟
خود را در این معامله ارزان فروختی
حالا که دکهات شده دکان، چه میکنی؟
بستند و دوختند و شکستند و سوختند
جز غفلت و تجاهل و کتمان چه میکنی؟
وقتِ خطر، چه تنگ و چه کمحرف میشوی
در عافیت گشادهدهان، هان! چه میکنی؟
با زخمهای کهنهٔ هشتاد وهشت، هیچ!
با زخمهای تازهٔ آبان چه میکنی؟
مهسا ستاره بود و درخشید در ظُلام
حالا تویی و این مَهِ تابان...چه میکنی؟
ما و خطای قافیهی شایگان، صحیح!
تو در میانِ قافیهبازان چه میکنی؟
#جواد_زهتاب
آبتین ایهام دارد(۱- پدر فریدون که مغزش خوراک ماران ضحاک شد۲- بکتاش آبتین شاعر و زندانی سیاسی که در زندان درگذشت)
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
چنان سیلی که میپیچد به هم آبادی ما را
غم تو میبرد با خود تمام شادی ما را
به این امید میگردم مگر خاک رهت گردم
که دامانت برانگیزد غبار وادی ما را
مرا هر چند میخواهی ولی در بند میخواهی
رها کن گیسوانت را، بگیر آزادی ما را
تو از لیلی نسب داری و من از نسل مجنونم
از این بهتر چه خواهی نسبت اجدادی ما را
اگر با قیس میسنجی، جنونم را تماشا کن
هوای بیستون داری، ببین فرهادی ما را
هوای مشک گیسویی، خیال چشم آهویی
ببین بر باد داد آخر، سر صیّادی ما را
#جواد_زهتاب
https://telegram.me/nimaasakk
غم تو میبرد با خود تمام شادی ما را
به این امید میگردم مگر خاک رهت گردم
که دامانت برانگیزد غبار وادی ما را
مرا هر چند میخواهی ولی در بند میخواهی
رها کن گیسوانت را، بگیر آزادی ما را
تو از لیلی نسب داری و من از نسل مجنونم
از این بهتر چه خواهی نسبت اجدادی ما را
اگر با قیس میسنجی، جنونم را تماشا کن
هوای بیستون داری، ببین فرهادی ما را
هوای مشک گیسویی، خیال چشم آهویی
ببین بر باد داد آخر، سر صیّادی ما را
#جواد_زهتاب
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
خسته از جنگهای پیدرپی
عاقبت فاتحانه برمیگشت
چشم رودابه شد چراغانی
که تهمتن به خانه برمیگشت
سرِ شب بود و اولِ قصه
قهوهچی چایِ تازهدم آورد
با تعجب ولی همه دیدند
نفسِ پیرمرد کم آورد
یکنفر گفت: بعد از این دیگر
چشمِ بد بر وطن نمیافتد
دیگری گفت: قصهٔ رستم
هیچوقت از دهن نمیافتد
همهٔ هفتخان که فتح شده
هفتخان ای برادران! کم نیست
پشتِ دشمن رسیده است به خاک
هیچکس روبهروی رستم نیست
خاست از جای خود جوانی و گفت:
نوبت چیست؟ عشق دیرینه
رو به نقال کرد و گفت: چه خوب!
بعد از این رستم است و تهمینه
کش بده قصه را شب یلداست
عاشقی در ادامه خوش باشد
نفست تازه شد، روایت کن
آخر شاهنامه خوش باشد
پیرِ نقال گفت: بعد از این
دشمنی نیست پشتِ سنگرها
آه! این روزها ولی سخت است
جان بهدر بردن از برادرها!
#جواد_زهتاب
https://telegram.me/nimaasakk
عاقبت فاتحانه برمیگشت
چشم رودابه شد چراغانی
که تهمتن به خانه برمیگشت
سرِ شب بود و اولِ قصه
قهوهچی چایِ تازهدم آورد
با تعجب ولی همه دیدند
نفسِ پیرمرد کم آورد
یکنفر گفت: بعد از این دیگر
چشمِ بد بر وطن نمیافتد
دیگری گفت: قصهٔ رستم
هیچوقت از دهن نمیافتد
همهٔ هفتخان که فتح شده
هفتخان ای برادران! کم نیست
پشتِ دشمن رسیده است به خاک
هیچکس روبهروی رستم نیست
خاست از جای خود جوانی و گفت:
نوبت چیست؟ عشق دیرینه
رو به نقال کرد و گفت: چه خوب!
بعد از این رستم است و تهمینه
کش بده قصه را شب یلداست
عاشقی در ادامه خوش باشد
نفست تازه شد، روایت کن
آخر شاهنامه خوش باشد
پیرِ نقال گفت: بعد از این
دشمنی نیست پشتِ سنگرها
آه! این روزها ولی سخت است
جان بهدر بردن از برادرها!
#جواد_زهتاب
https://telegram.me/nimaasakk
مکتبیها چه باکلاس شدند
عرب از بیخ و از اساس شدند
همه مشغولِ اختلاس شدند
لاجرم در قبای سالوسی
گرگهایی به هیئت میشاند
گرچه بیریشهاند با ریشاند
دستبوسان سالها پیشاند
مُبدعِ شیوههای پابوسی
ظاهراً جمله بایزید از دم
باطناً پیرو یزید از دم
همه در حرف، «بوسعید» از دم
رنگ دلخواهشان فقط «طوسی»!
همگی بندهی زر و سیماند
روز و شب فکر ضرب و تقسیماند
خودشان کاسبان تحریماند
بچههاشان به فکر جاسوسی
بس که نان میچکد از آجرشان
جملگی از طلاست آخورشان
هیچ شغلی نبود درخورشان
غیرِ شغلِ شریفِ دیوثی!
اهل دین و دیانتاند اما
منکران خیانتاند اما
فکرِ طرحِ صیانتاند اما
همهٔ خط و ربطشان روسی
ما نشستیم و روزگار گذشت
گرد و خاکی شد و سوار گذشت
چه بگویم کنون که کار گذشت
دیگر از فحشهای ناموسی
#جواد_زهتاب
https://telegram.me/nimaasakk
عرب از بیخ و از اساس شدند
همه مشغولِ اختلاس شدند
لاجرم در قبای سالوسی
گرگهایی به هیئت میشاند
گرچه بیریشهاند با ریشاند
دستبوسان سالها پیشاند
مُبدعِ شیوههای پابوسی
ظاهراً جمله بایزید از دم
باطناً پیرو یزید از دم
همه در حرف، «بوسعید» از دم
رنگ دلخواهشان فقط «طوسی»!
همگی بندهی زر و سیماند
روز و شب فکر ضرب و تقسیماند
خودشان کاسبان تحریماند
بچههاشان به فکر جاسوسی
بس که نان میچکد از آجرشان
جملگی از طلاست آخورشان
هیچ شغلی نبود درخورشان
غیرِ شغلِ شریفِ دیوثی!
اهل دین و دیانتاند اما
منکران خیانتاند اما
فکرِ طرحِ صیانتاند اما
همهٔ خط و ربطشان روسی
ما نشستیم و روزگار گذشت
گرد و خاکی شد و سوار گذشت
چه بگویم کنون که کار گذشت
دیگر از فحشهای ناموسی
#جواد_زهتاب
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
شب است و با شبی از این سیاهتر طرفیم
هلا که خواب نمانید با خطر طرفیم
چه اژدهای مهیبیست سر بچرخانید
که از هزار طرف با هزار سر طرفیم
از آنطرف همه چشم و دهن دریده شدند
از اینطرف هم با قوم کور و کر طرفیم
دلا به سوختن و ساختن ادامه بده
که با ادامهی شبهای بیسحر طرفیم
برای زندگیِ ساده با هزار "امّا"
برای شرط بقا با هزار "اگر" طرفیم
بِبُر بِبُر که بریدم دل از یمین و یسار
به هوش باش که با ارّهی دوسر طرفیم
بگو بیاید و دستی به شانهام بزند
پدر کجاست که با نسل بیپدر طرفیم!
هنر میار و زبانآوری مکن شاعر
که با جماعت بیذوق و بیهنر طرفیم
#جواد_زهتاب
https://telegram.me/nimaasakk
هلا که خواب نمانید با خطر طرفیم
چه اژدهای مهیبیست سر بچرخانید
که از هزار طرف با هزار سر طرفیم
از آنطرف همه چشم و دهن دریده شدند
از اینطرف هم با قوم کور و کر طرفیم
دلا به سوختن و ساختن ادامه بده
که با ادامهی شبهای بیسحر طرفیم
برای زندگیِ ساده با هزار "امّا"
برای شرط بقا با هزار "اگر" طرفیم
بِبُر بِبُر که بریدم دل از یمین و یسار
به هوش باش که با ارّهی دوسر طرفیم
بگو بیاید و دستی به شانهام بزند
پدر کجاست که با نسل بیپدر طرفیم!
هنر میار و زبانآوری مکن شاعر
که با جماعت بیذوق و بیهنر طرفیم
#جواد_زهتاب
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak