درود
در پی ارائه سخنرانی در تد و تاکید بر نقش مدیران بر بهینه سازی #روابط_کار و تقویت منایع انسانی و استعداد و هوش سازمانی، اینبار به طرف دیگر سکه یعنی #نقش_کارکنان و #تعهدات_پرسنل پرداخته و چند قانون مهم و طلایی را یادآوری می کنم:


یک. اگر شما به هر علت و توجیه و #بهانه ای کارتان را #عمدا درست و کامل انجام نمی دهید، مستحق اخراج هستید.

دو. اگر شما به هر علت و توجیه و بهانه ای در مورد کارتان #مطالعه نمی کنید، مستحق اخراج هستید.

سه. اگر شما به هر علت و توجیه و بهانه ای در مورد روش کار و #بهبود_مستمر، راهکار و تدبیری نمی اندیشید، مستحق اخراج هستید.

چهار. اگر شما به هر علت و توجیه و بهانه ای از کار می دزدید یا عمدا و مکررا در جهت #منافع_شخصی و مخالف و متضاد با منافع سازمانی عمل می کنید، مستحق اخراج هستید.

پنج. اگر شما به هر علت و توجیه و بهانه ای از رئیس خود ناراضی بوده یا از او و تیم اصلی مدیران سازمان #متنفر هستید، به صِرف همین تنفر ، باز هم شما مستحق اخراج می باشید.

شش. اجبار سازمان به بیمه یا قوانین دولتی یا حتی سوء استفاده به طریقی که سازمان نتواند شما را اخراج کند در حق خودتان و سازمان و کارآفرینی و مملکتتان جفا و #خیانت و کاملا غیرحرفه ای محسوب می شود... در همه این حالتها شما شدیدا مستحق اخراجید!


@Markagement
@BMoghimi
توضیح اول. تمام این اخراجها دیر یا زود ممکن است رخ دهد پس توانایی و #مهارت تخصصی خود را از یک سو و توانایی و مهارت ارتباطات خود را برای اینکه بتوانید ایده و نظرتان را به مدیرانتان بفروشید از سوی دیگر ؛ #تقویت کنید تا سازمان با کمال میل و افتخار به اندازه استحقاق شما توجه و احترام و ارزش مادی و معنوی پرداخت کند...
توضیح دوم. شما می توانید شرکت یا سازمانی که در آن کار می کنید را #ترک کنید. اگر از شرایط ناراضی هستید خوب شرایط را عوض کنید. اگر گوش شنوایی نیست و شما مطابق توان و تلاشتان توجه یا درآمد دریافت نمی کنید خوب سازمان را ترک کنید! شما درخت که نیستید. یا شرایط کار را عوض کنید یا کارتان را عوض کنید... اما اگر می دانید که با رفتن از اینجا همین کار را هم پیدا نخواهید کرد، پس این احتمال را بدهید که همان مدیر بد هم از سر شما زیاد است!
توضیح سوم. بالاخره متوسط #کار_مفید روزانه در این کشور در بهترین بخشهای خصوصی بیشتر از یک ساعت نیست... پس یعنی اینهمه کار من و شما به حد بسیار زیادی متاسفانه نادرست و فاقد #ارزش است... پس چرا مدیران باید با لطائف الحیل در پی عدم پرداخت حق و حقوق ما نباشند؟!! چرا این احتمال را نمی دهیم که شاید واقعا حق و حقوقی هم با این طرز کارکردنمون نداریم... مگر من و شما از اون عدد یک ساعت کار مفید در کشور جدا هستیم؟؟؟


#بهمن_مقیمی
#عضو_هیات_علمی
#مشاوره_مدیریت
#سخنران_بین_المللی
#منابع_انسانی
#نگاه_به_درون
#اقتصاد_مقاومتی
#سیستم_مشارکت_استعدادها
#سما
#مارکیجمنت
#رفتار_سازمانی
#حرفه_ای


https://www.instagram.com/p/BDbib5Fgvm5/

سال ۲۰۰۰ در گرمای ظهر تابستان، وارد یک شهر ساحلی در ایالت فلوریدای آمریکا شدم. در اولین خروجی اتومبیلم را پارک کردم تا زیر سایه استراحت کنم. یکهو  یک لشکر بچه مدرسه‌ای، روز درسی سه شنبه دور اتومبیلم. یکی سطل آب دستش بود و دیگری جارو و سومی کهنه گردگیری ... تا من بجنبم شروع کردند به شستن اتومبیل. سر دسته‌شان جلو آمد و گفت:
- فقط پنج دلار! دیل؟ #معامله؟
با او دست دادم و پنج دلار را بهش دادم. دنبال سوژه‌ای بودم راجع به بچه‌های کار در ایالت فلوریدا و برای همین ککم هم نگزید از این پیاده شدن! به بچه‌ها که انصافاً سر و وضعشان هم مرتب بود گفتم که:
- پس مدرسه نمی‌روید و کار می‌کنید .... پنج #دلار برای شما چه سودی دارد آخر؟ ....
هنوز سخنرانی‌ام پایان نیافته بود که معلومم شد، همه هم‌مدرسه‌ای هستند و برای جولای-فورث روز استقلال آمریکا می خواهند تیاتر اجرا کنند توی مدرسه. معلم بهشان گفته است که مدرسه می‌تواند نصف هزینه‌ها را بدهد، نصف دیگر را خودتان باید "به دست بیاورید!". و برای همین بچه‌ها از او اجازه گرفته‌اند تا با "کار کردن" پول تئاتر را در بیاورند. بعد برایم توضیح دادند که بعضی از بچه‌ها دارند چمن‌زنی می‌کنند و بعضی دخترها به رفت و روب خانه‌ها کمک می‌کنند و عده‌ای دیگر یک #بازارچه همت عالی درست کرده‌اند ...
بعد سردسته ماشین‌شوها - که پنج دلار را از من گرفته بود- پنهانی به من گفت الان اضافه هم داریم که می‌رسد به خودمان!....

#Markagement
@Markagement
همین بچه‌ها بزرگ می‌شدند در ایالت میشیگان، شهر #دانشگاهی اناربر، استاد می‌شدند. با رفقایم روزی کنار یک جشنواره محلی که قیافه شهر دانشگاهی را عوض کرده بود، دنبال جای پارک می‌گشتیم. جشنواره، حسابی مرکز شهر اناربر را شلوغ کرده بود.
دانشجوها #کاردستی‌ها و کتابهای دست دومشان را به هم می‌فروختند. هیچ جایی برای پارک پیدا نمی‌کردیم. یکهو یکی از بچه‌ها تابلوی مقوایی نشانمان داد که نوشته بود پارکینگ به ساعتی پنج دلار...فلش تابلو را تعقیب کردیم و رسیدیم به پارکینگ یک خانه مسکونی. پیرمردی مرتب روی یک صندلی تاشوی مسافرتی زیر سایه‌بانی کنار پارکینگ خانه نشسته بود و کتاب می‌خواند. با خوشحالی دوست راننده پیچید به سمت پیرمرد که یکهو دیدیم یکی از رفقا تا کمر خم شد زیر داشبورد. ... بعدتر به ما گفت که این پیرمردی که روی صندلی نشسته بود و ساعتی پنج دلار پارکینگ خانه‌اش را کرایه می‌داد، مشهورترین #استاد برق دانشگاه میشیگان است که کتاب تألیفی‌اش متن درسی است در چندین دانشگاه!

گره #کارآفرینی با دانشکده کارآفرینی و تدریس کتاب بدون تجربه و عمل راه نمی افتد؛ با #فرهنگ کارآفرینی، کار راه می‌افتد**!
کار عار نیست....

من #بهمن_مقیمی که مسئولیت #عارضه_یابی صنایع و مشاوره موسسات تجاری متعددی را در ایران و کشورهای منطقه به عهده داشتم در پاسخ به ارسال کننده محترم متن فوق در گروه #کلوب_مدیران یک جمله نظر نوشتم که بارها به تجربه ملاحظه کردم:
مشاوری که خودش کارآفرینی نکرده و حتی از لحاظ اقتصادی خودش نیز در رنج به سر می برد، برای شغل خود #توانمندی کافی نخواهد داشت. مثل روانشناسی ست که با هیچ کس نمی سازد!!!

به عمل کاربرآید... به سخندانی نیست!

** (جستاری در فرهنگ نفتی و مدیریت دولتی. نشر افق - صفحات ۵۱ تا ۵۳ )
انتخاب از گروه کلوب هم اندیشی مدیران.

بهمن_مقیمی
عضو هیات علمی دانشگاه جرجیا در تفلیس. مشاور و سخنران بین‌المللی

#مشاوره_مدیریت
#دانش_و_تجربه
#نگاه_به_درون
#از_حرف_تا_عمل
#مارکیجمنت

#بهمن_مقیمی
مشاور مدیریت و راهبر موفقیت

انتخاب از آیین حکمت #دینانی

[انسان‌ها از فهمیدن می‌ترسند، چون به چیزهایی شرطی شده‌اند و این جزء هویت آن‌ها شده است. آن‌ها می‌ترسند که اگر درست فکر کنند، آن را از دست بدهند و آرامش آن‌ها به هم بخورد. این ترس باعث شده است که انسان‌ها نقادانه نیندیشند.

تمام بدبختی بشر این است که نقادانه نمی‌اندیشد و فوری به فرمایشات دیگران اشاره می‌کند. آیا نباید درباره فرمایشات نیز فکر کرد؟ این است فرق بین فرمودن و گفتن. گفته‌ها را می‌توان فکر کرد ولی فرموده‌ها فرمان است].


درود
تقاضای روز جمعه صفحه #مارکیجمنت :
یکی از پارادایم های اطراف خود را بشکنیم! به یک مورد، فقط یک مورد خارج از چهارچوب «فرموده» نگاه کنیم... آیا می توانیم یک قید و بند «فرمان» را نقد کنیم و «آزاده» تفکر کنیم؟
#بجای_قضاوت_اندیشه_کنیم

صبح زیبای پایان هفته شما بخیر

#عشق
#کار
#انتخاب
#پارادایم_شیفت
#نقد
#استراتژی
#نگاه_به_درون
#فرصت_رشد
#مدیریت
#تحول
#سازمان_یادگیرنده
#مدیریت_دانش
#موفقیت

@BMoghimi

پول بگیرید برق مصرف کنید 😳

به شما پیشنهاد می کنم اینگونه سیستمهای #استراتژیک خود را به پیش ببرید:

با افزایش #بهره_وری و کمک طبیعت، تولید انرژی های پاک و جایگزین در #آلمان به حدی رسید که قیمت آن منفی شد!!! یعنی اگر برق مصرف می کردید، دولت به شما بدهکار میشد و کار به جایی رسید که برای مصرف انرژی دولت به تبلیغات متوسل شده بودند!

اینم منبع خبر
http://qz.com/680661/germany-had-so-much-renewable-energy-on-sunday-that-it-had-to-pay-people-to-use-electricity/


حقیقت اینست که مدیریت صحیح و برنامه ریزی صحیح و سخت کوشانه دیر یا زود خروجی مناسب در پی خواهد داشت... مطمئن هستم که وقتی سیستم مدیریت آلمان در حال بهره برادری از تهدید موجود (هوای بد) بوده است، همان موقع بعضی از ما با عدم تشخیص فرصت موجود، از بدی آ ب و هوا یا بدی کارکنان یا رئیس یا دولت متعجب و متاسف بودیم و فقط موانع را می دیدیم ... آیا فرق کسی که خاک را روی زمین می بیند با آنکه بذر نهفته در دل خاک را می بیند و آن را نشاء می کند، یکیست؟

#بهمن_مقیمی
#عضو_هیأت_علمی
#دانشگاه_جرجیا
#مشاور_مدیریت
#آموزش
#مارکیجمنت
#مدیریت
#حرفه_ای
#نگاه_به_درون
#اقتصاد_مقاومتی

از #بهمن_مقیمی

هر نوع خشم و عصبانیت از ضعف و کم خردی سرچشمه می گیرد حتی عصبانیت موجه من و شما!
مهربانی نکردن و تندخویی یا از کم سوادی ست یا از ضعف شخصیت که در باطن هر دو یکیست!
#نگاه_به_درون