@asheghanehaye_fatima
من را بیاوَران
من را بخوابان
بر روی جادهی ابریشم وَ در کنار حفرهی گنجشکی
لالایی لله از لبهایت این پیرمرد جوان را به خُرناسهی ابدی میبرد یا میبَرانَد
خرناسه در قلمرو خِرسی نیست در قلمرو انسان است
موهای تو در تارهای حنجرهام گیرکردهاند از خواب میپرانیاَم
حالا مرا دوباره بخوابان
در زیر آفتاب بخوابان
از دیگران جدا بخوابان تنها بخوابان
و در کنار حفرهی گنجشکی بخوابان
و در بهار بخوابان
از پشت سر بیا و نگاهم کن
و روز و شب نگرانم باش
آنگاه
بی دغدغه مرا بمیران
اینجا همین جا
#رضا_براهنی
من را بیاوَران
من را بخوابان
بر روی جادهی ابریشم وَ در کنار حفرهی گنجشکی
لالایی لله از لبهایت این پیرمرد جوان را به خُرناسهی ابدی میبرد یا میبَرانَد
خرناسه در قلمرو خِرسی نیست در قلمرو انسان است
موهای تو در تارهای حنجرهام گیرکردهاند از خواب میپرانیاَم
حالا مرا دوباره بخوابان
در زیر آفتاب بخوابان
از دیگران جدا بخوابان تنها بخوابان
و در کنار حفرهی گنجشکی بخوابان
و در بهار بخوابان
از پشت سر بیا و نگاهم کن
و روز و شب نگرانم باش
آنگاه
بی دغدغه مرا بمیران
اینجا همین جا
#رضا_براهنی
@asheghanehaye_fatima
محبوبم!
سنگ ها
به قصد شکستن نبود که به پنجره می خورد!
خرد و کوچک
یعنی قراری به وقت نیمه شب!
قرار بود قلبت را در دست بگیرم
و قلب معشوقه ها
با مشت کسانی که دوستشان دارند
یکی نیست... هست؟
چاره ای نیست!
هنوز هم دوستت دارم
مثل پنجره ای که سنگ را
سنگی که مشت را
مشتی که دست بود در ابتدا
آرام و نرم
لابه لای انگشت های ...
تکه تکه ام حالا
و هر تکه ام دوستت دارد
محبوب سنگدلم
نگران نباش
مرا با پنجره ای تازه ای عوض خواهند کرد
تا تو آسوده و زیبا
به قرارهای عاشقانه ات برسی
#حمید_جدیدی
محبوبم!
سنگ ها
به قصد شکستن نبود که به پنجره می خورد!
خرد و کوچک
یعنی قراری به وقت نیمه شب!
قرار بود قلبت را در دست بگیرم
و قلب معشوقه ها
با مشت کسانی که دوستشان دارند
یکی نیست... هست؟
چاره ای نیست!
هنوز هم دوستت دارم
مثل پنجره ای که سنگ را
سنگی که مشت را
مشتی که دست بود در ابتدا
آرام و نرم
لابه لای انگشت های ...
تکه تکه ام حالا
و هر تکه ام دوستت دارد
محبوب سنگدلم
نگران نباش
مرا با پنجره ای تازه ای عوض خواهند کرد
تا تو آسوده و زیبا
به قرارهای عاشقانه ات برسی
#حمید_جدیدی
چشمهایش همه آن چیزی را که صدایش نمیتوانست، به من گفت. ما هزاران کلمه با هم حرف زدیم؛ بیآنکه واژهای گفته باشیم..
#میا_شریدن
@asheghanehaye_fatima
#میا_شریدن
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
به تو سلام می کنم
کنار تو می نشینم
و در خلوت تو شهر بزرگ من بنا می شود.
اگر فریاد مرغ و سایه ی علف ام
در خلوت تو این حقیقت را باز می یابم.
خسته، خسته، از راه کوره های تردید می آیم.
چون آینه یی از تو لبریزم.
هیچ چیز مرا تسکین نمی دهد
نه ساقه ی بازوهایت نه چشمه های تن ات.
بی تو خاموش ام، شهری در شب ام.
تو طلوع می کنی
من گرمای ات را از دور می چشم و شهر من بیدار می شود.
با غلغله ها، تردیدها، تلاش ها، و غلغله ی مُرَدَد تلاش های اش.
دیگر هیچ چیز نمی خواهد مرا تسکین دهد.
دور از تو من شهری در شب ام ای آفتاب
و غروبت مرا می سوزاند.
من به دنبال سحری سرگردان می گردم.
تو سخن می گویی من نمی شنوم
تو سکوت می کنی من فریاد می زنم
با منی با خود نیستم
و بی تو خود را در نمی یابم
دیگر هیچ چیز نمی خواهد، نمی تواند تسکینم بدهد.
اگر فریاد مرغ و سایه ی علف ام
این حقیقت را در خلوت تو باز یافته ام.
حقیقت بزرگ است و من کوچکم، با تو بیگانه ام.
فریاد مرغ را بشنو
سایه ی علف را با سایه ات بیامیز
مرا با خودت آشنا کن بیگانه ی من
مرا با خودت یکی کن.
#احمد_شاملو
به تو سلام می کنم
کنار تو می نشینم
و در خلوت تو شهر بزرگ من بنا می شود.
اگر فریاد مرغ و سایه ی علف ام
در خلوت تو این حقیقت را باز می یابم.
خسته، خسته، از راه کوره های تردید می آیم.
چون آینه یی از تو لبریزم.
هیچ چیز مرا تسکین نمی دهد
نه ساقه ی بازوهایت نه چشمه های تن ات.
بی تو خاموش ام، شهری در شب ام.
تو طلوع می کنی
من گرمای ات را از دور می چشم و شهر من بیدار می شود.
با غلغله ها، تردیدها، تلاش ها، و غلغله ی مُرَدَد تلاش های اش.
دیگر هیچ چیز نمی خواهد مرا تسکین دهد.
دور از تو من شهری در شب ام ای آفتاب
و غروبت مرا می سوزاند.
من به دنبال سحری سرگردان می گردم.
تو سخن می گویی من نمی شنوم
تو سکوت می کنی من فریاد می زنم
با منی با خود نیستم
و بی تو خود را در نمی یابم
دیگر هیچ چیز نمی خواهد، نمی تواند تسکینم بدهد.
اگر فریاد مرغ و سایه ی علف ام
این حقیقت را در خلوت تو باز یافته ام.
حقیقت بزرگ است و من کوچکم، با تو بیگانه ام.
فریاد مرغ را بشنو
سایه ی علف را با سایه ات بیامیز
مرا با خودت آشنا کن بیگانه ی من
مرا با خودت یکی کن.
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
این درد بی درمان، درمان نخواهد شد،دردی که مثل فراق تو بی رحم است.اما اینجا هم مدام به فکر تو هستم، بااضطراب و شادی توامان.
عاشق، همان طور که میگویند.اماعشقم به تو از فریاد است. این زندگی واقعی من است،و بیرون از آن فقط مرده ای متحرکم من.
📚خطاب به عشق
#آلبر_کامو
این درد بی درمان، درمان نخواهد شد،دردی که مثل فراق تو بی رحم است.اما اینجا هم مدام به فکر تو هستم، بااضطراب و شادی توامان.
عاشق، همان طور که میگویند.اماعشقم به تو از فریاد است. این زندگی واقعی من است،و بیرون از آن فقط مرده ای متحرکم من.
📚خطاب به عشق
#آلبر_کامو
@asheghanehaye_fatima
چگونه میشود با یک سلام
آدم را بگیرند از او
تقویمی با چهار پاییز
به او تحویل دهند؟
#هرمز_علیپور
#هرمز_علیپور
چگونه میشود با یک سلام
آدم را بگیرند از او
تقویمی با چهار پاییز
به او تحویل دهند؟
#هرمز_علیپور
#هرمز_علیپور
@asheghanehaye_fatima
همین؟
تمامت همین شد؟
از اینهمه وُ اندی سالِ دیده؟
میراثِ تو همین شد؟
خورد وُ خُفتِ روزانه
خیالاتِ نازک بیساقه
همین؟
نه آنسوتر حتی کمی؟
افسوس است بر جانِ من
خیالِ نرفتههت
نگفتهها
نکردهها
افسوس است بر دستِ من، هوسِ بازوی تو.
بیشترِ روز رفته است
آنچه باقی ست، اگر سراسیمه در شب نتنَد
حسرتِ روز دیگری با تو را قصه خواهد کرد
#انور_شریف
همین؟
تمامت همین شد؟
از اینهمه وُ اندی سالِ دیده؟
میراثِ تو همین شد؟
خورد وُ خُفتِ روزانه
خیالاتِ نازک بیساقه
همین؟
نه آنسوتر حتی کمی؟
افسوس است بر جانِ من
خیالِ نرفتههت
نگفتهها
نکردهها
افسوس است بر دستِ من، هوسِ بازوی تو.
بیشترِ روز رفته است
آنچه باقی ست، اگر سراسیمه در شب نتنَد
حسرتِ روز دیگری با تو را قصه خواهد کرد
#انور_شریف
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
قشنگی زندگی،
یکیش موهای توست ...
گل من!
نه این که راه بروی باد را پریشان کنی؛
نه!
در آغوشم بخوابی
که موهایت را نفس بکشم ...
آرام در باغ روحت بچرخم،
در بهشت پرتقال و نارنج
وقشنگی بودنت را به تنت بگویم...
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
یکیش موهای توست ...
گل من!
نه این که راه بروی باد را پریشان کنی؛
نه!
در آغوشم بخوابی
که موهایت را نفس بکشم ...
آرام در باغ روحت بچرخم،
در بهشت پرتقال و نارنج
وقشنگی بودنت را به تنت بگویم...
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
اگر نخستين شب زندان است
يا شام واپسين
ـ تا آفتاب ديگررا
در چهارراه ها فراياد آري
يا خود به حلقه دارش از خاطر
ببري ـ ،
فريادي بيانتهاست شب فريادي بي انتهاست
فريادي از نوميدي فريادي از اميد،
فريادي براي رهايي ست شب فريادي براي بند.
شب
فريادي طولاني ست.
#احمد_شاملو
اگر نخستين شب زندان است
يا شام واپسين
ـ تا آفتاب ديگررا
در چهارراه ها فراياد آري
يا خود به حلقه دارش از خاطر
ببري ـ ،
فريادي بيانتهاست شب فريادي بي انتهاست
فريادي از نوميدي فريادي از اميد،
فريادي براي رهايي ست شب فريادي براي بند.
شب
فريادي طولاني ست.
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
رفاقتایی که بوی عشق میگیرن، از اون عشقای پررنج و رفاقتای پردرد روزگارن. رابطههایی که عمیقترن از رفاقت اما خوشیای عشقو ندارن. حکایت رفیقایی که به هم لبخند میزنن و تو دلشون دوستت دارما رو نگه میدارن. که باهم شوخی میکنن و میگن و میخندن اما پشت گوشی واسه هم اشک میشن. اسمشون یه دوستیِ سادهی اجتماعیه، اما میشن تمام زندگیِ آدم.
یکی میگفت رفاقت اونجایی عاشقانه میشه که زخماشو نشونت میده و تو میشی مرهمش! اونجایی که درداتو میگی و اون میشه سنگ صبور!
راستم میگفت. تا وقتی حرفای روزمرهی بی سر و ته رد و بدل شه و شوخیای گاه مسخره و گاه خندهدار، هیچکس دلش نمیلرزه. ولی اونجا که میاد از حال بدش میگه، یا اونجایی که میفهمی کلافهست و به روش میاری، یا اونجایی که گم و گور میشه و از نگرانی دلت زیر و رو میشه، یهو حس میکنی دیگه اون آدمِ قبلی نیستی، دیگه حست اون حس گذشته نیست.
نگرانی، دلواپسی، دلشوره، انتظار، حالا حالش چطوره؟، اگه خوبه چرا جوابمو نمیده؟، اگه خوبه چرا اینجوری حرف میزنه؟، اینا درست اول قصهی رفتنِ دل واسه کسیه که، قرار نبود عاشقش بشی!
رابطهها قشنگن، میتونن تا ابد قشنگ بمونن، میتونن همیشه به خنده و خوشی بگذرن،تا وقتی که دو نفر از دردا و زخمای هم بیخبر بمونن. همدلی، حسیه که دلا رو به هم سنجاق میکنه و آدما رو عاشق.
اگه میخوای دل کسی پیشت گیر نکنه، زخماتو نشونش نده. نصف شب حالت که بد شد به اون تکستِ حالم خوب نیست، نده. مراقب باش پیشش نگی چه دردایی میکشی. ولی هرچقدر دلت میخواد از خودت تعریف کن، از موفقیتات و تلاشات بگو، از مهربونیات و خوش اخلاقیات، من قول میدم عاشقت نشه!
آدما دلشون بیشتر از اون که واسه قشنگیای هم بره، واسه تیکههای گمشده پازل روح هم دل میدن! چون فکر میکنن رسالتشون اینه برن اون پازلو کامل کنن و حال اون آدمو بسازن.
تو از دردات نگو، منم زخمامو نشونت نمیدم. اون وقت تا ابد میتونیم رفیق بمونیم و بخندیم و اشک نشیم پای احساسی که به هم داریم.
#مانگ_میرزایی
رفاقتایی که بوی عشق میگیرن، از اون عشقای پررنج و رفاقتای پردرد روزگارن. رابطههایی که عمیقترن از رفاقت اما خوشیای عشقو ندارن. حکایت رفیقایی که به هم لبخند میزنن و تو دلشون دوستت دارما رو نگه میدارن. که باهم شوخی میکنن و میگن و میخندن اما پشت گوشی واسه هم اشک میشن. اسمشون یه دوستیِ سادهی اجتماعیه، اما میشن تمام زندگیِ آدم.
یکی میگفت رفاقت اونجایی عاشقانه میشه که زخماشو نشونت میده و تو میشی مرهمش! اونجایی که درداتو میگی و اون میشه سنگ صبور!
راستم میگفت. تا وقتی حرفای روزمرهی بی سر و ته رد و بدل شه و شوخیای گاه مسخره و گاه خندهدار، هیچکس دلش نمیلرزه. ولی اونجا که میاد از حال بدش میگه، یا اونجایی که میفهمی کلافهست و به روش میاری، یا اونجایی که گم و گور میشه و از نگرانی دلت زیر و رو میشه، یهو حس میکنی دیگه اون آدمِ قبلی نیستی، دیگه حست اون حس گذشته نیست.
نگرانی، دلواپسی، دلشوره، انتظار، حالا حالش چطوره؟، اگه خوبه چرا جوابمو نمیده؟، اگه خوبه چرا اینجوری حرف میزنه؟، اینا درست اول قصهی رفتنِ دل واسه کسیه که، قرار نبود عاشقش بشی!
رابطهها قشنگن، میتونن تا ابد قشنگ بمونن، میتونن همیشه به خنده و خوشی بگذرن،تا وقتی که دو نفر از دردا و زخمای هم بیخبر بمونن. همدلی، حسیه که دلا رو به هم سنجاق میکنه و آدما رو عاشق.
اگه میخوای دل کسی پیشت گیر نکنه، زخماتو نشونش نده. نصف شب حالت که بد شد به اون تکستِ حالم خوب نیست، نده. مراقب باش پیشش نگی چه دردایی میکشی. ولی هرچقدر دلت میخواد از خودت تعریف کن، از موفقیتات و تلاشات بگو، از مهربونیات و خوش اخلاقیات، من قول میدم عاشقت نشه!
آدما دلشون بیشتر از اون که واسه قشنگیای هم بره، واسه تیکههای گمشده پازل روح هم دل میدن! چون فکر میکنن رسالتشون اینه برن اون پازلو کامل کنن و حال اون آدمو بسازن.
تو از دردات نگو، منم زخمامو نشونت نمیدم. اون وقت تا ابد میتونیم رفیق بمونیم و بخندیم و اشک نشیم پای احساسی که به هم داریم.
#مانگ_میرزایی
@asheghanehaye_fatima
هــوس_با_تو_بودن_ڪرده_ام!
جای دنجی میخواهم و
و چشمهایت را ڪه یڪریز بگوید:
مال منی، مال من
هــوس_عاشقــی_ڪرده_ام!
لبهایت را میخواهم
ڪه با ناز صدایم ڪند و
با هر جانم ڪَفتن
چند دور، دورت بڪَردم!
فلسفه نبافم...
هــوس_زندگـی_ڪرده_ام_با_تــو
بڪَو ڪنارت دقیقا ڪجاست؟
ڪه زندڪَی آنجا
معنا میڪَیرد..
#حامد_نیازی
هــوس_با_تو_بودن_ڪرده_ام!
جای دنجی میخواهم و
و چشمهایت را ڪه یڪریز بگوید:
مال منی، مال من
هــوس_عاشقــی_ڪرده_ام!
لبهایت را میخواهم
ڪه با ناز صدایم ڪند و
با هر جانم ڪَفتن
چند دور، دورت بڪَردم!
فلسفه نبافم...
هــوس_زندگـی_ڪرده_ام_با_تــو
بڪَو ڪنارت دقیقا ڪجاست؟
ڪه زندڪَی آنجا
معنا میڪَیرد..
#حامد_نیازی
@asheghanehaye_fatima
دوستت می دارم بی آنکه بدانم چقدر
محبوبم
سوگند می خورم که بازیچه و شکست خورده ی تو باشم
سوگند یاد می کنم
نشان افتخار تو را بر شانه ی خویش سزاوار باشم
که صدای چشمانت را بشنوم
که از حکمت لبانت سر بپیچم
قول می دهم
شعرهایم را از یاد ببرم تو را از بر کنم
قول می دهم
عشق همیشه از من پیشی بگیرد من همیشه در پی او دوان باشم
قول می دهم مثل ستاره های روز
برای سعادت تو خاموش شوم
اشک هایم را در دستهایت بنشانم
تنها فاصله ای میان دو جمله باشم دوستت دارم ، دوستت دارم
پیکرم را برای ابد به اندوه درنده خوی تو بسپارم
درِ زندان تو باشم
گشوده به روی وفا در وعده های شبانه
عهد می بندم که طُعمه ی آسایش تو باشم
آرزومند آنکه کتابی باشم همیشه گشوده بر روی ران هایت
تقسیم تمام جهان میان تو و تو
یگانگی جهان با تو
صدایت کنم و سعادت را دریابی
تمام سرزمینم را در عشق تو به دوش گیرم و تمام عالم را در سرزمینم.
دوستت بدارم بی آنکه بدانم چقدر
تمام عمر مثل زنبوری در کندوی صدایت پرپرزنان
همچون درخشش گیسویت بر بیابان ها باران شوم
سوگند یاد می کنم
هرگاه در میان نوشته ها قلب خویش را دانستم نجوا کنم
تو را تنها تو را یافته ام
#انسی_الحاج
دوستت می دارم بی آنکه بدانم چقدر
محبوبم
سوگند می خورم که بازیچه و شکست خورده ی تو باشم
سوگند یاد می کنم
نشان افتخار تو را بر شانه ی خویش سزاوار باشم
که صدای چشمانت را بشنوم
که از حکمت لبانت سر بپیچم
قول می دهم
شعرهایم را از یاد ببرم تو را از بر کنم
قول می دهم
عشق همیشه از من پیشی بگیرد من همیشه در پی او دوان باشم
قول می دهم مثل ستاره های روز
برای سعادت تو خاموش شوم
اشک هایم را در دستهایت بنشانم
تنها فاصله ای میان دو جمله باشم دوستت دارم ، دوستت دارم
پیکرم را برای ابد به اندوه درنده خوی تو بسپارم
درِ زندان تو باشم
گشوده به روی وفا در وعده های شبانه
عهد می بندم که طُعمه ی آسایش تو باشم
آرزومند آنکه کتابی باشم همیشه گشوده بر روی ران هایت
تقسیم تمام جهان میان تو و تو
یگانگی جهان با تو
صدایت کنم و سعادت را دریابی
تمام سرزمینم را در عشق تو به دوش گیرم و تمام عالم را در سرزمینم.
دوستت بدارم بی آنکه بدانم چقدر
تمام عمر مثل زنبوری در کندوی صدایت پرپرزنان
همچون درخشش گیسویت بر بیابان ها باران شوم
سوگند یاد می کنم
هرگاه در میان نوشته ها قلب خویش را دانستم نجوا کنم
تو را تنها تو را یافته ام
#انسی_الحاج
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقتی نسیم نیمه شب
از باغ سیب برمی گردد
راز از کنار زلف تو آغاز می شود...
#منوچهر_آتشی
@asheghanehaye_fatima
از باغ سیب برمی گردد
راز از کنار زلف تو آغاز می شود...
#منوچهر_آتشی
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روزتون به نیکی وعافیت .
عشق و زیبایی طبیعت
گوارای وجودتان باد.
گذر ثانیه های عمرتان توام
با آرامش،عشق و شادی
با یک بغل شمیم سرسبز.
روزتون سرشار از شادی و مهربانی
صبح بخیر ❤️
درس امروز
گاهی همه چیز را به حالِ خود رها کن و راهِ خودت را برو ...
و در گوشِ روزگار ، بگو ؛
حالِ من خوب است و تو هرگز حریفِ حالِ خوبِ من نخواهی شد !
و بخند ؛
به خوش باوریِ سایه های بخت برگشته ای که هنوز ؛
جسارتِ آفتاب را ندیده اند ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
🎥 #ویدئو #امیرنظام_صمدآبادی
@asheghanehaye_fatima
#صبح
عشق و زیبایی طبیعت
گوارای وجودتان باد.
گذر ثانیه های عمرتان توام
با آرامش،عشق و شادی
با یک بغل شمیم سرسبز.
روزتون سرشار از شادی و مهربانی
صبح بخیر ❤️
درس امروز
گاهی همه چیز را به حالِ خود رها کن و راهِ خودت را برو ...
و در گوشِ روزگار ، بگو ؛
حالِ من خوب است و تو هرگز حریفِ حالِ خوبِ من نخواهی شد !
و بخند ؛
به خوش باوریِ سایه های بخت برگشته ای که هنوز ؛
جسارتِ آفتاب را ندیده اند ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
🎥 #ویدئو #امیرنظام_صمدآبادی
@asheghanehaye_fatima
#صبح
@asheghanehaye_fatima
هرگز آن دل بنمیرد که تو جانش باشی
نیکبخت آن که تو در هر دو جهانش باشی
غم و اندیشه در آن دایره هرگز نرود
به حقیقت که تو چون نقطه میانش باشی
هرگزش باد صبا برگ پریشان نکند
بوستانی که چو تو سرو روانش باشی
#سعدی
هرگز آن دل بنمیرد که تو جانش باشی
نیکبخت آن که تو در هر دو جهانش باشی
غم و اندیشه در آن دایره هرگز نرود
به حقیقت که تو چون نقطه میانش باشی
هرگزش باد صبا برگ پریشان نکند
بوستانی که چو تو سرو روانش باشی
#سعدی
@asheghanehaye_fatima
در من ترانهای نبود ، تو خواندی
در من آینهای نبود، تو دیدی
ریشهای بودم در خوابِ خاکهای مُتُبَرک
بیباران ، در نگاه تو سبز شدم
#محمدابراهیم_جعفری
در من ترانهای نبود ، تو خواندی
در من آینهای نبود، تو دیدی
ریشهای بودم در خوابِ خاکهای مُتُبَرک
بیباران ، در نگاه تو سبز شدم
#محمدابراهیم_جعفری
@asheghanehaye_fatima
باید یک مکانی باشد
هر مکانی..
حتی یک مکان خیالی!
تا بتوانیم به آنجا برویم
و از نو زادهشده، برگردیم ...
پوست انداختن
#کارلوس_فوئنتس
باید یک مکانی باشد
هر مکانی..
حتی یک مکان خیالی!
تا بتوانیم به آنجا برویم
و از نو زادهشده، برگردیم ...
پوست انداختن
#کارلوس_فوئنتس
@asheghanehaye_fatima
در قلهی ماسهها زاده شدهام من
بدین گونه تمامی دریاهای جهان را
فرو میبلعم.
قاصد من امواج است
که پیغامها و اسرار را
به من میرساند.
ترانههای عاشقانهی من
سر به مهر
در صدفها و گوشماهیهای
تمامی دریاهای جهان هست.
در قلهی ماسهها زاده شدهام من
بدین گونه
تمامی دریاهای جهان را فرو میبلعم ...
#اویدیو_مارتینس
برگردان: #احمد_شاملو
در قلهی ماسهها زاده شدهام من
بدین گونه تمامی دریاهای جهان را
فرو میبلعم.
قاصد من امواج است
که پیغامها و اسرار را
به من میرساند.
ترانههای عاشقانهی من
سر به مهر
در صدفها و گوشماهیهای
تمامی دریاهای جهان هست.
در قلهی ماسهها زاده شدهام من
بدین گونه
تمامی دریاهای جهان را فرو میبلعم ...
#اویدیو_مارتینس
برگردان: #احمد_شاملو
هر کسی
یک امید
یک عصیان
یک از دست دادن
یک درد
یک تنهایی
یک اندوه
در خود دارد
زیرا از درون هر کس
یک نفر رفته است
و هر کاری که میکند
نمیتواند او را بدرقه کند
#فاتح_پالا
برگردان : #سیامک_تقیزاده
@asheghanehaye_fatima
یک امید
یک عصیان
یک از دست دادن
یک درد
یک تنهایی
یک اندوه
در خود دارد
زیرا از درون هر کس
یک نفر رفته است
و هر کاری که میکند
نمیتواند او را بدرقه کند
#فاتح_پالا
برگردان : #سیامک_تقیزاده
@asheghanehaye_fatima