عاشقانه های فاطیما
805 subscribers
21.2K photos
6.47K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
چ‍را
این قَدر
دلم نمی‌آید ، نخ‍واهمت؟



#هرمز_علیپور

@asheghanehaye_fatima
‏به ما کسی نگفته است که خورشید
این همه اندوه را
‏با خود از کجا می‌آورد هر روز

#‏⁧هرمز_علیپور ⁩

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



چگونه می‌شود با یک سلام
آدم را بگیرند از او
تقویمی با چهار پاییز
به او تحویل دهند؟



#هرمز_علیپور
@asheghanehaye_fatima


دلتنگی مرا می‌بافد
این بوسه های نازنین
علی الخصوص بوی سفر که می دهند...
بگذار از مخمل نفس‌هایش
یک پاره دعای دل سازم
که درهمین لحظه
در آه ِ ممتدی
خلاصه خواهم شد !

تنهایی‌ام
شکلی غریب دارد...

بر صحبتِ پیاله و لفظِ علف
سلام !



#هرمز_علیپور
@asheghanehaye_fatima

و گاه بی آن‌که بدانیم در شب سخن می‌گوییم
و صبح از چشم خود می‌فهمیم
گریسته‌ایم
آن‌قدر که در پلک‌هایمان
انارهایِ شکسته بسیار است...


#هرمز_علی‌پور
و گاه بی‌آن‌که بدانیم در شب سخن می‌گوییم
و صبح از چشم خود می‌فهمیم
گریسته‌ایم
آن قدر که در پلک‌های‌مان
انارهایِ شکسته بسیار است...

○●شاعر: #هرمز_علی‌پور | ●بخشی از یک شعر

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



جا دارد
این دقیقه‌ها را که می‌وزند
از کمانهٔ اندوه
عبور دهم از افروختن علف
تا در مصاحبت ابر و ستاره،
آداب دلباختگی را
بجا آوَرَدم و دل را
تازه کنم

دلواپس کسی نمی‌گردد
نیلوفری
که در زخم‌ها و مردن‌ها
چیزی غریب نمی‌بیند
و فرصت،
مسافر بی‌بازگشتی است.

#هرمز_علیپور
دوست دارم به خود نسبت دهم
چشم‌های تو را
به تمام حالت‌ها و ثبت کنم
این را
که با همه یک فرق اساسی داری
در گیسوان تو اگر که جا ماندم و
تو را رعایت می‌کنم
با این سکوت و اندوهی
که سلسله‌ای را به دشت تبدیل می‌کند
این دیگر چه دوست داشتنی بود
آن هم من
که در تمام منزل‌ها
تنهایی‌ام را بیشتر لمس کرده‌ام
که به هرکس نزدیک‌تری
یا می‌کشد تو را یا دیوانه‌ات می‌کند
چون شکل موها و زلالی رگ‌هایی
که پیش درآمد بهاری شد
که اول دیوانه‌ام کرد و بعد کشتم
عیبی ندارد اما به خاطر شما!



#هرمز_علیپور

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima


چگونه می‌شود با یک سلام
آدم را بگیرند از او
تقویمی با چهار پاییز
به او تحویل دهند؟

#هرمز_علی‌پور
#هرمز_علیپور

دوست دارم به خود نسبت دهم
چشم‌های تو را
به تمام حالت‌ها و ثبت کنم
این را
که با همه یک فرق اساسی داری
در گیسوان تو اگر که جا ماندم و
تو را رعایت می‌کنم
با این سکوت و اندوهی
که سلسله‌ای را به دشت تبدیل می‌کند
این دیگر چه دوست داشتنی بود

آن هم من
که در تمام منزل‌ها
تنهایی‌ام را بیش‌تر لمس کرده‌ام
که به هرکس نزدیک‌تری
یا می‌کشد تو را یا دیوانه‌ات می‌کند

چون شکل موها و زلالی رگ‌هایی
که پیش‌درآمد بهاری شد
که اول دیوانه‌ام کرد و بعد کُشت‌اَم
عیبی ندارد اما به خاطر شما

■●شاعر: #هرمز_علی‌پور
#هرمز_علیپور

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



حتی موهای تو انگار خسته باشد
همین که در نیم‌رخ
تا انتهای بهار می‌بری مرا
که درختان بر راه را نمی‌بینم
انگار کن اما گلی از میان تمشک‌ها
دست تکان می‌دهد
و در خبرهایش جهان را به منزل بیاورد

#هرمز_علیپور
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من به موقعش به حرف می آیم...
عکس های مرا بیایند بردارند ببرند
تو در پاییز صدایم را کمتر خواهی شنید...
اندازه ی تنم پیراهنی ندیده ام
در اتفاق یک غصه
اندوه اتفاق هم نام دوباره ی همین سطرهاست...
شهرها از روی نقشه ها چه زود می پرند
و من این تکه های زمستان در کیف سیاهم را
منزل به منزل می برم یا شهر به شهر...
ابرها دارند فعل تاسف را صرف می کنند
و گنجشک ها
در بهت بادبادک ها ادامه می گیرند
من به موقعش به حرف می آیم...

#هرمز_علیپور
#قصه_ی_تو_قصه_ی_باده
#پیانو


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima




به قصد هرکسی باشد
من سهم خود را از آن برمی‌گیرم
لب‌خندی که از زیر بال پرندگان می‌آید
و قوس گونه‌هایی که
مرا به‌یاد شبی بیندازد
که اندوه را در دو خط موازی
به غم‌گینی نگاه می‌کردم
و می‌گفتم ای کاش به شکل دیگری
در این شب کنار هم بودیم

صداهایی که از درختان می‌رسد
مرا به‌یاد آواهایی بیندازد
که مانعی در راه نمی‌دیدم

آه ای آدمی
همین که به ذات خود نزدیک می‌شوی
چه‌قدر می‌توان تو را دوست داشت
مثل سفرهایی که
بر تمام خط‌ها خط می‌کشند

و اکنون که با دریا به یک غروب می‌رسیم
باز چیزی شبیه تنهایی
مرا از رسیدن شب
کمی بترساند

تمام جنگل‌های جهان
گاه نمی‌تواند
پاییز نژاده‌ی دو چشم را نهان کند
و چون سطر پایانی هر متنی
سوال و اندوه را نشسته کنار هم
به عرصه‌ای از برفِ خیال خواهم سپرد

■●شاعر: #هرمز_علی‌پور
#هرمز_علیپور
@asheghanehaye_fatima



نوری که نخواهد مرد به من می‌گوید
در شب ببین با واژگان چه تابش شگرفی هست

ما اما نمی‌توانستیم از گل پرنده‌ای سازیم
ما اما نمی‌توانستیم از آب‌ها پیاده بگذریم
ما که نه ستاره بودیم و نه سنگ خاموشان

و گاه بی‌آن‌که بدانیم در شب سخن می‌گوییم و
صبح از چشم خود می‌فهمیم گریسته‌ایم
آن قدر که در پلک‌های‌مان انارهای شکسته بسیار است.

■●شاعر: #هرمز_علی‌پور
#هرمز_علیپور
تا بیاورم که با صبح تو نسبتی داری
و بنویسم بعد

که تا سپیده بر گل بنشینی و
خوشید نمی‌داند
که با هستی تو بازی می‌کند
پس می‌توان بخشیدش

تا برای تو بگویم در این پسین
که دارم رخت بر‌می‌بندم
از این دنیا و
باور نمی‌کنند
از بس به‌ عادت به مرگ می‌خندم
تا بنویسم از نسبت تو با سپیده و
تا به روی شب
در که می‌بندم
تا بنویسم که وقت تو حیف است
که این چنین که صرف می‌شود.


#هرمز_علی‌پور

@asheghanehaye_fatima
این روزها چیزی به خاطرم نمی‌رسد
فقط می‌دانم در من هنوز اندوه هست
اگرچه از تمام پنجره‌ها نام مرا پرسیدید
و تنفس اشیاء را نیز به من نسبت دادید
و آسمانی که می‌رود به خواب غنچه ای
من اما این روزها از یک چیز مطمئن هستم
که این رودخانه از من گیج‌تر است
و تا گل‌ها دست‌به‌دست هم دهند
می‌بریم از یاد که در باران
نه من نه شما هیچ کدام چتری به دست‌مان نبود.

#هرمز_علی‌پور


@asheghanehaye_fatima
نگفتن

@shakhsaar

چشم‌های خاموشم
در فکر چیزی‌ست که عریان نمی‌توانم گفت
در کوچه‌های تنگ و خیابان‌های طولانی
و دوست هم ندارم که از دلم کسی سخن گوید

در چشم‌های خاموشم
رویای پرندگانی می‌جوشد
که می‌توانستند بر یک درخت به خواب روند

و این که جهان هنوز می‌سوزد.


#هرمز_علی‌پور


@asheghanehaye_fatima
اندوه را که نمی‌نویسند،
وقتی که زندگی می‌کنند آن را
افسردگی را پیش هر پزشکی نمی‌برند
شاعرها
که به گور خواهند برد
مثل آرزوی شاعری، که پزشک‌ها می‌برند
اینجا که گودال مار‌های خوش خط‌ خال است
و من هم که می‌دانی
با تو فقط از روح سخن می‌گویم،
و یادگارهایی را که می‌بویم
و حتی بمیرم اگر ،با این مورمور و
دردهایی استخوانی و
بی‌خوابی جهنمی
شماره‌ای را نمی‌گیرم
تنها نگران حال تو هستم و
هنوز نمی‌دانم
این دوری کشنده و
این همه ویرانی غرامت چیست



#هرمز_علی‌پور
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
اندوه را که نمی‌نویسند،
وقتی که زندگی می‌کنند آن را
افسردگی را پیش هر پزشکی نمی‌برند
شاعرها
که به گور خواهند برد
مثل آرزوی شاعری، که پزشک‌ها می‌برند
اینجا که گودال مار‌های خوش خط‌ خال است
و من هم که می‌دانی
با تو فقط از روح سخن می‌گویم،
و یادگارهایی را که می‌بویم
و حتی بمیرم اگر ،با این مورمور و
دردهایی استخوانی و
بی‌خوابی جهنمی
شماره‌ای را نمی‌گیرم
تنها نگران حال تو هستم و
هنوز نمی‌دانم
این دوری کشنده و
این همه ویرانی غرامت چیست



#هرمز_علی‌پور
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima