عاشقانه های فاطیما
784 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima


اگر قرار باشد قبل از مردنِ تو بمیرم
وقتی که از مرگ
بیدار شوی
خودت را در آغوش من
می‌بینی
و من تو را می‌بوسم
و گریه می‌کنم.

#ریچارد_براتیگان

ترجمه : #سینا_کمال_آبادی
نام تو پرنده‌ای‌ست در دست من
تکه‌ای یخ بر روی زبانم
نام تو باز شدن سریع لب‌هاست
نام تو چهار حرف
توپی گرفته شده در هوا
ناقوسی نقره‌ای‌ست در دهانم

صدای نام تو
سنگی‌ست که به دریاچه‌ی آرام پرتاب می‌شود
نام تو
صدای آرام سم‌ضربه‌هایی‌ست در شب
روی شقیقه‌ی من ، نام تو
شلیک سریع تفنگی مسلح شده است

نام تو غیرممکن
بوسه‌ای روی چشم‌هایم
سردی پلک‌های بسته است
نام تو بوسه‌ی برف
جرعه‌ی آبی آب چشمه‌ای خنک
خواب با نام تو عمیق می‌شود

@asheghanehaye_fatima

#مارینا_تسوتایوا
ترجمه :
#سینا_کمال_آبادی
@asheghanehaye_fatima




شاید همیشه این‌طور نماند؛ و من می‌گویم
که اگر لب‌هایت که دوستشان داشته‌ام
باید که لب‌های دیگری را لمس کنند و انگشت‌های سالم و زیبای تو
باید قلب او را بفشارند، آن طور که زمانی نه چندان دور قلب مرا می‌فشردند؛
اگر روی صورت دیگری، موهای لطیف تو بریزد
در چنان سکوتی که من می‌دانم،
یا اگر این کلمات بی‌قرار که بارها به زبان آمده‌اند،
بیچاره و مستاصل پنجه به چهره‌ی روح بکشند؛

اگر باید که این‌گونه باشد، می‌گویم
از قلبم می‌روی اگر، کلمه‌ای بگو
و من پیش او می‌روم و دست‌هایش را می‌گیرم
و دوستانه مبارک‌باد می‌گویم.
و سپس رو می‌گردانم و می‌شنوم که پرنده‌ای
در دشت‌های به شدت دور، آواز اندوهناکی سر می‌دهد.


#ای_ای_کامینگز
#شعر_آمریکا🇺🇸
ترجمه:
#سینا_کمال_آبادی
می‌توانی ببری
این دهان را
این جراحت را که می‌خواهی.
اما
نمی‌توانی ببوسی‌اش
نمی‌توانی درمانش کنی

#دافنه_گوتلیب
ترجمه:
#سینا_کمال_آبادی.

@asheghanehaye_fatima
با من خوب بود.
با او خوب بودم.
اما
درها و پنجره‌هایمان بسته ماندند.
مبادا یکدیگر را ببوییم.


#هرتا_مولر
#شاعر_آلمان🇩🇪
ترجمه:
#سینا_کمال_آبادی

@Asheghanehaye_fatima
.

شاید همیشه این‌طور نماند؛ و من می‌گویم
که اگر لب‌هایت که دوستشان داشته‌ام
باید که لب‌های دیگری را لمس کنند و انگشت‌های سالم و زیبای تو
باید قلب او را بفشارند، آن طور که زمانی نه چندان دور قلب مرا می‌فشردند؛
اگر روی صورت دیگری، موهای لطیف تو بریزد
در چنان سکوتی که من می‌دانم،
یا اگر این کلمات بی‌قرار که بارها به زبان آمده‌اند،
بیچاره و مستاصل پنجه به چهره‌ی روح بکشند؛

اگر باید که این‌گونه باشد، می‌گویم
از قلبم می‌روی اگر، کلمه‌ای بگو
و من پیش او می‌روم و دست‌هایش را می‌گیرم
و دوستانه مبارک‌باد می‌گویم.
و سپس رو می‌گردانم و می‌شنوم که پرنده‌ای
در دشت‌های به شدت دور، آواز اندوهناکی سر می‌دهد.


#ادوارد_استلین_کامینگز
#شعر_آمریکا 🇺🇸
ترجمه:
#سینا_کمال_آبادی


@asheghanehaue_fatima
@asheghanehaye_fatima



خورشید طلوع می‌کند
غروب می‌کند
اگر چه تو نیستی
روشن است که مرگ جدایمان کرد
اما سایه‌ات می‌ماند
گویی هرگز نرفته‌ای
حالا
سایه‌ات سایه‌ی من است
هرگز رهایت نکردم
جز این که تو را امانت گرفتند
که به همان خاک برت گردانند

باید می‌دانستم
روزها را که یک به یک شمارش می‌کنی
من به ماتم نزدیک‌تر می‌شوم
ماتم نبودنِ تو
مقدر بود 
که نبودنت
سال‌های مشترکمان را فرسوده کند
و نمی‌دانستم
و این ندانستن ، سعادت بود
و اطمینان می‌داد 
که همه چیز رو به راه است

اما برای من زنده خواهی ماند
صدایت را می‌شنوم
که روزها می‌خوری ، می‌خوابی
و تو در انعکاس دیوارهای همه‌ی اتاق‌هایم
می‌مانی
بازمانده‌ی صدایت
تار و پودِ سازی می‌شود
که منم
و موسیقی‌اش با نبودن‌ات می‌جنگد
و خاکسترت دلیل نبودن‌ات می‌شود
و سایه‌های همزادمان به رقص در می‌آیند

#فریدا_هیوز 
#شاعر_انگلستان
ترجمه :
#سینا_کمال_آبادی🌱
@asheghanehaye_fatima




...صدای نام تو
سنگی‌ست که به دریاچه‌ی آرام پرتاب می‌شود
نام تو
صدای آرام سم‌ضربه‌هایی‌ست در شب
روی شقیقه‌ی من ، نام تو 
شلیک سریع تفنگی مسلح شده است

نام تو  غیرممکن 
بوسه‌ای روی چشم‌هایم
سردی پلک‌های بسته است
نام تو بوسه‌ی برف
جرعه‌ی آبی آب چشمه‌ای خنک
خواب با نام تو  عمیق می‌شود

#مارینا_تسوتایوا
#شاعر_روسیه
ترجمه :
#سینا_کمال_آبادی
@asheghanehaye_fatima



با تو سخن گفتم
با لبخندی
و تو پاسخی ندادی
دهانت سیمی است برای موسیقی
موسیقی به رنگ خون
به اینجا بیا

آه تو بگو
زندگی ، لبخندی نیست ؟
با تو سخن گفتم با آوازی
و تو نشنیدی
چشمانت سفالینه ای است
از سکوتی الهی
به اینجا بیا

آه تو بگو
زندگی ، آوازی نیست ؟
با تو سخن گفتم با روح
و توتعجب نکردی
چهره ات رویایی است
محبوس در عطری سپید
به اینجا بیا

آه تو بگو
زندگی ، عشق نیست ؟
با تو سخن گفتم با شمشیری
و توسکوت می کنی
سینه ات معبدی است
لطیف تر از گل ها
به اینجا بیا

آه تو بگو
عشق ، مرگ نیست ؟

#ادوارد_استیلن_کامینگز
#شاعر_آمریکا
ترجمه :
#سینا_کمال_آبادی 🌱
@asheghanehaye_fatima



من؟
به تنهایی قدم می زنم
و زیر پایم
خیابان های نیمه شب
جا خالی می کنند.

چشم که می بندم
میان هوس های من
این خانه های رویایی خاموش می شوند
و پیاز آسمانی ماه
بر بلندا ی سراشیبی ها
آویخته است.

#سیلویا_پلات
#شاعر_آمریکا
ترجمه:
#سینا_کمال_آبادی 🌱
محبوبم، برای گفتن
حرف ها بسیار دارم
از کجا؟ گرانبهای من، از کجا شروع کنم؟
همه‌ی آن‌چه که در توست، شاهوار است، شاهوار

#نزار_قبانی
#شاعر_سوریه
ترجمه:
#سینا_کمال_آبادی

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima




بیست و هشتم مارس ۱۹۴۱ ویرجینیا وولف اورکتش را پوشید، جیب‌هایش را از سنگ پر کرد و به رودخانه‌ی اووز در نزدیکی خانه‌اش رفت و خودش را غرق کرد. بدنش را تا ۱۸ آوریل پیدا نکردند. جسد او در روز ۲۱ آوریل در حضور همسرش لئونارد سوزانده شد و خاکسترش در سایه درختی در باغچه‌ای به خاک سپارده شد. ویرجینیا در آخرین یادداشت به همسرش نوشته بود:

عزیزترینم
مطمئنم دوباره دارم دیوانه می‌شوم. حس می‌کنم دیگر توان تحمل روزهای وحشتناک را نداریم و این بار حالم خوب نمی‌شود. دوباره صداهایی می‌شنوم و تمرکزم را از دست می‌دهم، پس بهترین کار ممکن را می‌کنم. تو بزرگ‌ترین خوشبختی ممکن را به من داده‌ای. گمان نمی‌کنم پیش از این که این بیماری لعنتی شروع شود، هیچ زوجی به خوشبختی ما بوده باشند. دیگر نمی‌توانم بجنگم. می‌دانم که زندگی‌ات را تباه می‌کنم، می‌دانم که بدون من موفق خواهی بود و خودت هم می‌فهمی. می‌بینی؟ حتی نمی‌توانم این نامه را درست بنویسم، نمی‌توانم بخوانم. می‌خواهم بگویم همه‌ی خوشبختی زندگی‌ام را مدیون تو هستم. تو صبورانه با من مدارا کرده‌ای و بیش از اندازه خوب هستی. می‌خواهم بگویم _همه این را می‌دانند _ اگر کسی می‌توانست مرا نجات بدهد، آن فرد تو بودی. همه چیز را از دست داده‌ام جز ایمان به خوب بودن تو. نمی‌توانم بیشتر از این، زندگی‌ات را خراب کنم.
گمان نمی‌کنم هیچ دو نفری خوشبخت‌تر از من و تو بوده باشند...

نامه‌ای از #ویرجینیا_وولف
ترجمه #سینا_کمال_آبادی
@asheghanehaye_fatima



تنها آرزو دارم تو را دوست داشته باشم
یک طوفان ، دره‌ای را پر می‌کند
یک ماهی ، رودخانه‌ای را

تو را به اندازه‌ی تنهایی‌ام درآورده‌ام
تا همه‌ی دنیا در تو پنهان شود
و روزها و شب‌ها بدانند
که نباید به چشمان تو نگاه کنند
بیشتر از آن که
من به تو و جهانی که در تصویر توست
فکر می‌کنم
تا روزها و شب‌ها به فرمان پلک‌های تو در بیایند

#پل_الوار
مترجم : #سینا_کمال_آبادی
با تو سخن گفتم
با لب‌خندی
و تو
پاسخی ندادی
دهان‌ات
سیمی‌ست برای موسیقی
موسیقی به رنگ خون
به این‌جا بیا
آه! تو بگو
زندگی، لب‌خندی نیست؟

با تو سخن گفتم
با آوازی
و تو
نشنیدی
چشمان‌ات
سفالینه‌ای‌ست
از سکوتی الهی
به این‌جا بیا
آه! تو بگو
زندگی، آوازی نیست؟

با تو سخن گفتم
با روح
و تو
تعجب نکردی
چهره‌ات
رویایی‌ست
محبوس در عطری سپید
به این‌جا بیا
آه! تو بگو
زندگی، عشق نیست؟

با تو سخن گفتم
با شمشیری
و تو
سکوت می‌کنی
سینه‌ات
معبدی‌ست
لطیف‌تر از گل‌ها
به این‌جا بیا
آه! تو بگو
عشق، مرگ نیست؟

○■○شاعر: #ادوارد_استلین_کامینگز | آمریکا |

○■○برگردان: #سینا_کمال_آبادی

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima


با تو سخن گفتم
با لبخندی
و تو پاسخی ندادی

دهانت سیمی است برای موسیقی
موسیقی به رنگ خون
به اینجا بیا
آه! تو بگو
زندگی، لبخندی نیست؟

با تو سخن گفتم با آوازی
و تو نشنیدی
چشمانت سفالینه ای است
از سکوتی الهی
به اینجا بیا
آه! تو بگو
زندگی، آوازی نیست؟

با تو سخن گفتم با روح
و تو تعجب نکردی
چهره اترویایی است
محبوس در عطری سپید
به اینجا بیا
آه! تو بگو
زندگی، عشق نیست؟

با تو سخن گفتم با شمشیری
و توسکوت می کنی
سینه ات معبدی است
لطیف تر از گل ها
به اینجا بیا
آه! تو بگو
عشق، مرگ نیست؟

#ادوارد_استیلن_کامینگز
#شاعر_آمریکا
برگردان:
#سینا_کمال_آبادی