اوشن وانگ گفته بود آزادی چیزی نیست جز فاصله بین شکار و شکارچی و این همه آن چیزی است که ما آزادی دوستان جهان برای فراموش کردنش تقلا میکنیم. تکاپوی دائمی ما برای گریز از اضطرابی که همزاد آزادی است، اضطرابی که همراه انتخاب میآید، اضطرابی که فرزند مسوولیتی است که آزادی در چمدانش میآورد. آزادی فاصله بین شکار و شکارچی است چرا که دوامش به دویدن ماست، به گریز دائمی ما از استبداد و نادانی. آزادی فاصله بین شکار و شکارچی است چرا که پروژه پایانناپذیر جهان خوشبخت است. پروژه پایانناپذیری که با لحظهای سستی و بیانگیزگی شکست میخورد.
پس آزادی ضرورت زنده ماندن و زندگی است، ضرورت نجات و ماندگاری، ضرورت بقا، چرا که دنیای بدون آزادی دنیای درندگانی است که قربانیانشان را میشمارند.
#امیرعلی_بنی_اسدی
@asheghanehaye_fatima
پس آزادی ضرورت زنده ماندن و زندگی است، ضرورت نجات و ماندگاری، ضرورت بقا، چرا که دنیای بدون آزادی دنیای درندگانی است که قربانیانشان را میشمارند.
#امیرعلی_بنی_اسدی
@asheghanehaye_fatima
وقتی هستی
در دلم قیامتی ست
و تمامی ابنای بشر
به تماشای تو برمی خیزند
قامتی که زمین را
از ساق های گندمی
تا شانه آسمانی ات
بالا می برد
آمدنت همیشه
قیامتی ست
بلند بالا!
ای تیک تاک نبض!
ای لنگر بودن!
بودن چه بیهوده ست
اگر قیامتی نباشد
و من بار دیگر
تو را نبوسم ... ننوشم ... نبینم ...
چه بیهوده ست اگر قیامتی نباشد
تا در سکوت
دست های تو را بگیرم
و به ابدیت نگاهت
لبخند بزنم.
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
در دلم قیامتی ست
و تمامی ابنای بشر
به تماشای تو برمی خیزند
قامتی که زمین را
از ساق های گندمی
تا شانه آسمانی ات
بالا می برد
آمدنت همیشه
قیامتی ست
بلند بالا!
ای تیک تاک نبض!
ای لنگر بودن!
بودن چه بیهوده ست
اگر قیامتی نباشد
و من بار دیگر
تو را نبوسم ... ننوشم ... نبینم ...
چه بیهوده ست اگر قیامتی نباشد
تا در سکوت
دست های تو را بگیرم
و به ابدیت نگاهت
لبخند بزنم.
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
برای اینكه آدم كسی را
عاشقانه دوست داشته باشد
باید سخت به هیجان بیاید
وقتی بازی دو طرفه باشد
ارزش انجام و هیجانش را دارد
ولی اگر قرار باشد
آدم به تنهایی بازی كند،
بازی احمقانه میشود
#سیمون_دوبووار
@asheghanehaye_fatima
برای اینكه آدم كسی را
عاشقانه دوست داشته باشد
باید سخت به هیجان بیاید
وقتی بازی دو طرفه باشد
ارزش انجام و هیجانش را دارد
ولی اگر قرار باشد
آدم به تنهایی بازی كند،
بازی احمقانه میشود
#سیمون_دوبووار
@asheghanehaye_fatima
▪️
معلوم نیست انسان چرا همیشه عاشق کسی میشود که شایستگی عشقش را ندارد. شاید این تنها راه برای بازیافتن تعادل از دست رفتهی دنیایی است که در آن زندگی میکنیم. این قدیمیترین نوع خود آزاری است، عشقورزی به کسی که قادر به عشقورزی نیست، و احمقانهترین نوع آن.
#اوریانا_فالاچی
@asheghanehaye_fatima
معلوم نیست انسان چرا همیشه عاشق کسی میشود که شایستگی عشقش را ندارد. شاید این تنها راه برای بازیافتن تعادل از دست رفتهی دنیایی است که در آن زندگی میکنیم. این قدیمیترین نوع خود آزاری است، عشقورزی به کسی که قادر به عشقورزی نیست، و احمقانهترین نوع آن.
#اوریانا_فالاچی
@asheghanehaye_fatima
برگشته بودی بشکنی من را، شکستی!
این زخـم ها جـز بانمک درمـان نمیشد
ممـکن نبـــود اصــلا مــرا از نــو بســــازی
تــا ایـن خــرابه کامــلا ویـــران نمیـــشد!
کارشبهطغیان میکشدرودیکهیکسد
راه وصــالــش را به دریــا بسـتــه باشــد
امــا اگـــر دریــا نــخــواهــد رود خـــود را
امــا اگــر رود از دویــدن خســــته باشد
می ترسم و اصلا برای تو مهم نیست
لعنت به این دلــشوره های دختـرانه!
حالا کجــایی بــا تعصب پـس بگیـــری
بغض مرا از دیـگران شانه به شانه؟!
دیگر حواس پرت من پیش خودم نیست
یادم نمــی مانــد تمــام حــرف هـا را
مادر نمی داند که دلتنگ تو هستم
وقتی نشسته می گذارم ظرف ها را
ازخانه بیرون می زنم در کوچه ها هم
دنــبـــال ردپـــای تــو دربـــــرف هــستــــم
گم می شوم دربین عابرهای این شهر
این روزها یک دختــر کم حـرف هستم
هر بــار بــادی آمــد از شــهر تـو گفـتم
شاید همین از بین موهایش گذشته
تــو مـثل دنیــای منــی، هــرچنــد دنـیا
این روزهــا از خــیر رویایش گــذشــته
شاعر شدم تا درخیابان های این شهـر
با ایــن جــنون لعنـتـــی درگیـــر بــاشــــم
آهو همیشه در پی یک تکیه گاه است
تـــرجیـــح دادم درنبـــودت شـیــر باشـم!
#رویا_باقری
@asheghanehaye_fatima
این زخـم ها جـز بانمک درمـان نمیشد
ممـکن نبـــود اصــلا مــرا از نــو بســــازی
تــا ایـن خــرابه کامــلا ویـــران نمیـــشد!
کارشبهطغیان میکشدرودیکهیکسد
راه وصــالــش را به دریــا بسـتــه باشــد
امــا اگـــر دریــا نــخــواهــد رود خـــود را
امــا اگــر رود از دویــدن خســــته باشد
می ترسم و اصلا برای تو مهم نیست
لعنت به این دلــشوره های دختـرانه!
حالا کجــایی بــا تعصب پـس بگیـــری
بغض مرا از دیـگران شانه به شانه؟!
دیگر حواس پرت من پیش خودم نیست
یادم نمــی مانــد تمــام حــرف هـا را
مادر نمی داند که دلتنگ تو هستم
وقتی نشسته می گذارم ظرف ها را
ازخانه بیرون می زنم در کوچه ها هم
دنــبـــال ردپـــای تــو دربـــــرف هــستــــم
گم می شوم دربین عابرهای این شهر
این روزها یک دختــر کم حـرف هستم
هر بــار بــادی آمــد از شــهر تـو گفـتم
شاید همین از بین موهایش گذشته
تــو مـثل دنیــای منــی، هــرچنــد دنـیا
این روزهــا از خــیر رویایش گــذشــته
شاعر شدم تا درخیابان های این شهـر
با ایــن جــنون لعنـتـــی درگیـــر بــاشــــم
آهو همیشه در پی یک تکیه گاه است
تـــرجیـــح دادم درنبـــودت شـیــر باشـم!
#رویا_باقری
@asheghanehaye_fatima
لرزشِ لبانم
یعنی رعشهی بوسههایم
در گذشتهات با من به گوش میرسد
در شرابِ تو
دروازهی زمان را میگشایم
و رؤیایت
بارانِ خفته را میبارانَد.
بارانت را به من بده!
بیحرکت در بارانِ رؤیایت
خواهم ایستاد
دور، در دلِ اندیشه،
بیهراس و
بینسیان
در خانهی زمان است، گذشته
به زیرِ پاهایت ...
#خوان_خلمن
@asheghanehaye_fatima
یعنی رعشهی بوسههایم
در گذشتهات با من به گوش میرسد
در شرابِ تو
دروازهی زمان را میگشایم
و رؤیایت
بارانِ خفته را میبارانَد.
بارانت را به من بده!
بیحرکت در بارانِ رؤیایت
خواهم ایستاد
دور، در دلِ اندیشه،
بیهراس و
بینسیان
در خانهی زمان است، گذشته
به زیرِ پاهایت ...
#خوان_خلمن
@asheghanehaye_fatima
دخترک شکارچی است:
ابرویش کمان
و نگاهش خدنگ وی ...
و غزالی که سر در پیاش دارد، دل من است.
#شرینگا_راتیلاکا
@asheghanehaye_fatima
ابرویش کمان
و نگاهش خدنگ وی ...
و غزالی که سر در پیاش دارد، دل من است.
#شرینگا_راتیلاکا
@asheghanehaye_fatima
تجربه نشان داده که آدهای مهم زندگی مان، آدمهایی که فکر می کنیم همانقدر برایشان اهمیت داریم که آنها برای ما، آدمهایی که گرچه انتظاری از آنها نداریم ولی خودشان ما را بارها و بارها مطمئن می کنند که به خاطر ما، آب دستشان باشد زمین می گذارند و پشت کوه قاف هم باشیم پیدایمان می کنند و تا آخر خط و تا هر جا و تا ته هر کاری با ما هستند .... همان آدمها موقعش که می شود، نیستند. .... آدمهایی که شاید از اولش هم نبوده اند ... که احتمالا آنها چیزی نیستند جز تصوری تلخ و اشتباه از فعل بودن ....
باید یاد بگیریم و بپذیریم کسی که در ناخوشی ها کنار ما نیست ولی در ناخوشی هایش انتظار دارد کنارش باشیم، در واقع نه تنها آدم مهم زندگی ما نیست، بلکه هیچ کسی نیست .... متاسفانه!!!!
#نیکی_فیروزکوهی
📕راس ساعت هیچ /نشر ایجاز
@asheghanehaye_fatima
باید یاد بگیریم و بپذیریم کسی که در ناخوشی ها کنار ما نیست ولی در ناخوشی هایش انتظار دارد کنارش باشیم، در واقع نه تنها آدم مهم زندگی ما نیست، بلکه هیچ کسی نیست .... متاسفانه!!!!
#نیکی_فیروزکوهی
📕راس ساعت هیچ /نشر ایجاز
@asheghanehaye_fatima
آدم بايد دليلي داشته باشد
دليلي براي هرروز بلند شدن
ادامه دادن، جنگيدن
از پا در نيامدن
آدم بايد دليلي داشته باشد
تا بتواند با وجود بغض تلنبار شده
لبخند بزند، كم نياورد
خودش را ميانِ غم گم نكند
آدم بايد دليلي داشته باشد
براي دوست داشتن
دوست داشته شدن
بايد خودش براي خودش
دليلي دست و پا كند
آرزويي، عشقي
يا اصلا خودش دليل باشد
خودش هواي خودش را داشته باشد
رحم نكند به روزگار
خودش را در آغوش بگيرد
آدم يا بايد دليل باشد
يا دليل داشته باشد
•
#عادل_دانتیسم
@asheghanehaye_fatima
دليلي براي هرروز بلند شدن
ادامه دادن، جنگيدن
از پا در نيامدن
آدم بايد دليلي داشته باشد
تا بتواند با وجود بغض تلنبار شده
لبخند بزند، كم نياورد
خودش را ميانِ غم گم نكند
آدم بايد دليلي داشته باشد
براي دوست داشتن
دوست داشته شدن
بايد خودش براي خودش
دليلي دست و پا كند
آرزويي، عشقي
يا اصلا خودش دليل باشد
خودش هواي خودش را داشته باشد
رحم نكند به روزگار
خودش را در آغوش بگيرد
آدم يا بايد دليل باشد
يا دليل داشته باشد
•
#عادل_دانتیسم
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
انگار ضمیر ناخودآگاهم به تو وصل شده
#دیالوگ
فیلم #حسادت
کارگردان #فیلیپ_گرل
#Jealousy
Director #Philippe_Garrel
@asheghanehaye_fatima
#دیالوگ
فیلم #حسادت
کارگردان #فیلیپ_گرل
#Jealousy
Director #Philippe_Garrel
@asheghanehaye_fatima
اما نمیدانم
نام تو از شرق کدامین آرزو رویید.
با نام تو باران
با نام تو دریا
با نام تو رنگ وسیع بیگناهیها
نام تو سرفصلی است
سرفصل پاکی بر جبین لحظههای خوب
من سالهای سال
در پاکی نام تو خواهم زیست.
از برگ تا پاییز
از ابر تا باران
از گریه تا لبخند
راه من از ویرانگی میرفت
اما نمیدانم
نام تو از شرق کدامین آرزو رویید.
#محمد_مختاری
@asheghanehaye_fatima
نام تو از شرق کدامین آرزو رویید.
با نام تو باران
با نام تو دریا
با نام تو رنگ وسیع بیگناهیها
نام تو سرفصلی است
سرفصل پاکی بر جبین لحظههای خوب
من سالهای سال
در پاکی نام تو خواهم زیست.
از برگ تا پاییز
از ابر تا باران
از گریه تا لبخند
راه من از ویرانگی میرفت
اما نمیدانم
نام تو از شرق کدامین آرزو رویید.
#محمد_مختاری
@asheghanehaye_fatima
زمانی به زبانِ گلها سخن میگفتم
زمانی هر کلمهای که کرمِ ابریشم مىگفت را میفهمیدم
زمانی در خفا به ورّاجیهای سارها میخندیدم
و در رختخواب با مگسی گپ میزدم
زمانی به تمامِ سوالهای جیرجیرکها گوش میدادم
و به تمامِ آنها جواب میدادم
و با گریهٔ هر دانه برفِ درحالِ مرگ که فرو میافتاد
همدردی میکردم
زمانی به زبانِ گلها سخن میگفتم
چه شد که اینها همه از یادم رفت؟
چه شد؟
#شل_سيلور_استاين
@asheghanehaye_fatima
زمانی هر کلمهای که کرمِ ابریشم مىگفت را میفهمیدم
زمانی در خفا به ورّاجیهای سارها میخندیدم
و در رختخواب با مگسی گپ میزدم
زمانی به تمامِ سوالهای جیرجیرکها گوش میدادم
و به تمامِ آنها جواب میدادم
و با گریهٔ هر دانه برفِ درحالِ مرگ که فرو میافتاد
همدردی میکردم
زمانی به زبانِ گلها سخن میگفتم
چه شد که اینها همه از یادم رفت؟
چه شد؟
#شل_سيلور_استاين
@asheghanehaye_fatima
- میدونی چطور میشه فهمید واقعا کی داری پیر میشی؟
- چطوری؟
- هیچکس دیگه کلمهء "مرگ" رو دور و برت بهکار نمیبره...
🎬 Calvary
@asheghanehaye_fatima
- چطوری؟
- هیچکس دیگه کلمهء "مرگ" رو دور و برت بهکار نمیبره...
🎬 Calvary
@asheghanehaye_fatima
من درد در رگانم
حسرت در استخوانم
چیزی نظیر آتش در جانم پیچید
سر تا سر وجود مرا گویی چیزی به هم فشرد
تا قطرهای به تفتگی خورشید جوشید از دو چشمم
از تلخی تمامی دریاها در اشک ناتوانی خود ساغری زدم
آنان به آفتاب شیفته بودند زیرا که آفتاب تنهاترین حقیقتشان بود
احساس واقعیتشان بود
با نور و گرمیاش مفهوم بی ریای رفاقت بود
با تابناکیاش مفهوم بی فریب صداقت بود
ای کاش میتوانستند از آفتاب یاد بگیرند
که بی دریغ باشند در دردها و شادیهاشان حتی با نان خشکشان
و کاردهایشان را جز از برای قسمت کردن بیرون نیاورند!
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
حسرت در استخوانم
چیزی نظیر آتش در جانم پیچید
سر تا سر وجود مرا گویی چیزی به هم فشرد
تا قطرهای به تفتگی خورشید جوشید از دو چشمم
از تلخی تمامی دریاها در اشک ناتوانی خود ساغری زدم
آنان به آفتاب شیفته بودند زیرا که آفتاب تنهاترین حقیقتشان بود
احساس واقعیتشان بود
با نور و گرمیاش مفهوم بی ریای رفاقت بود
با تابناکیاش مفهوم بی فریب صداقت بود
ای کاش میتوانستند از آفتاب یاد بگیرند
که بی دریغ باشند در دردها و شادیهاشان حتی با نان خشکشان
و کاردهایشان را جز از برای قسمت کردن بیرون نیاورند!
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
انسان در مسیرِ عمرِ خود مگر چند بار میتواند به دوستانی بربخورد که از میانِ آنها همزبانی بیاید؟
همزبانی که همدل باشد؛ و مگر دوستی از آن مایه که به رفاقت بینجامدچند بار میتواند رخ بدهد و در چند مقطع عمر؟
#محمود_دولت_آبادی
@asheghanehaye_fatima
همزبانی که همدل باشد؛ و مگر دوستی از آن مایه که به رفاقت بینجامدچند بار میتواند رخ بدهد و در چند مقطع عمر؟
#محمود_دولت_آبادی
@asheghanehaye_fatima
تو از کدام افق میآیی
که پاکبازتر از خورشیدی؟
صنوبری چون تو، چون میروید
در پلشتیِ این لوش و لاشهزار،
خدا را؟
بگو بدانم
کدام گوشهی این خاک پاک مانده
نگارا؟
آه، باری، بگذریم...
به سوی من چو میآیی،
تمامِ تن تپش و بال میشوم.
چو در تو مینگرم،
زلال میشوم.
سخن چو میگویی،
آفتاب برمیآید...
#اسماعیل_خویی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
که پاکبازتر از خورشیدی؟
صنوبری چون تو، چون میروید
در پلشتیِ این لوش و لاشهزار،
خدا را؟
بگو بدانم
کدام گوشهی این خاک پاک مانده
نگارا؟
آه، باری، بگذریم...
به سوی من چو میآیی،
تمامِ تن تپش و بال میشوم.
چو در تو مینگرم،
زلال میشوم.
سخن چو میگویی،
آفتاب برمیآید...
#اسماعیل_خویی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
مرا زیبا به یاد بیار
اینها، آخرین سطرهای من است
فرض کن که من
رویایی بودم
که از زندگی تو گذر کردم
و یا بارانی
که سیلاب شدم در کوچههایتان
سپس خاک، آب را کشید و
من محو گشتم.
شاید هم خوابی زیبا بودم
تو بیدار شدی و مرا در کنار خود نیافتی.
مرا زیبا به یاد بیار
زیرا من تو را آنگونه که هستی
دوست داشتم
من، آخرین دوست تو
آخرین رازدار تو بودم که در آغوشم گریستی
و هیچوقت، کاستیهایت را
به رویت نیاوردم
رنجیده خاطر شدم
اما سرزنشات نکردم.
مرا زیبا به یاد بیار
نامههایی برایت نوشتم
شعرهایی برایت سرودم، هر شب
که هنوز خیلی از آنها را نخواندهای
_ثواب و عذابش ماند برای من_
بیصدا از کنارت رفتم
و تو نیز مانند دیگران، به رفتنم پی نبردی.
مرا زیبا به یاد بیار
برای تو،
شبهای به یاد ماندنی باقی گذاشتهام
برای تو خستهترین سحرگاهان را
لبخندهایم، چشمهایم و در آخر
صدایم را به یادگار گذاشتهام
زیباترین شعرهایم را
در نگاه چشمان تو خواندهام
و سلامهایی ناگفته
در گوشه گوشهی خانه
و خداحافظی
در تمام ایستگاهها
بر جای گذاشتهام
و تمام چیزهایی که در یک عشق
می توان یافت.
مرا زیبا به یاد بیار
خوابهایت روی زانوهایم را
نوازش انگشتانم لابهلای موهایت را
گرم کردن دستان یخزدهات را
تمام لحظات شادمانیات را به یاد بیار
بوسههایم روی پیشانیات را.
فکر کن
به کسی که هر لحظه میتواند
در خانهات را بزند
میدانی، به شگفتآوردنت را دوست دارم
و این آخرین پیام من برای تو باشد:
تمام روزهایی که با تو سپری کردهام را
به آتش میکشم
میروم.
مرا زیبا به یاد بیار...
#اورهان_ولی
@asheghanehaye_fatima
اینها، آخرین سطرهای من است
فرض کن که من
رویایی بودم
که از زندگی تو گذر کردم
و یا بارانی
که سیلاب شدم در کوچههایتان
سپس خاک، آب را کشید و
من محو گشتم.
شاید هم خوابی زیبا بودم
تو بیدار شدی و مرا در کنار خود نیافتی.
مرا زیبا به یاد بیار
زیرا من تو را آنگونه که هستی
دوست داشتم
من، آخرین دوست تو
آخرین رازدار تو بودم که در آغوشم گریستی
و هیچوقت، کاستیهایت را
به رویت نیاوردم
رنجیده خاطر شدم
اما سرزنشات نکردم.
مرا زیبا به یاد بیار
نامههایی برایت نوشتم
شعرهایی برایت سرودم، هر شب
که هنوز خیلی از آنها را نخواندهای
_ثواب و عذابش ماند برای من_
بیصدا از کنارت رفتم
و تو نیز مانند دیگران، به رفتنم پی نبردی.
مرا زیبا به یاد بیار
برای تو،
شبهای به یاد ماندنی باقی گذاشتهام
برای تو خستهترین سحرگاهان را
لبخندهایم، چشمهایم و در آخر
صدایم را به یادگار گذاشتهام
زیباترین شعرهایم را
در نگاه چشمان تو خواندهام
و سلامهایی ناگفته
در گوشه گوشهی خانه
و خداحافظی
در تمام ایستگاهها
بر جای گذاشتهام
و تمام چیزهایی که در یک عشق
می توان یافت.
مرا زیبا به یاد بیار
خوابهایت روی زانوهایم را
نوازش انگشتانم لابهلای موهایت را
گرم کردن دستان یخزدهات را
تمام لحظات شادمانیات را به یاد بیار
بوسههایم روی پیشانیات را.
فکر کن
به کسی که هر لحظه میتواند
در خانهات را بزند
میدانی، به شگفتآوردنت را دوست دارم
و این آخرین پیام من برای تو باشد:
تمام روزهایی که با تو سپری کردهام را
به آتش میکشم
میروم.
مرا زیبا به یاد بیار...
#اورهان_ولی
@asheghanehaye_fatima
او احتیاج داشت که مهربانی خودش را به کسی ابراز بکند، برایش فداکاری بنماید. حس پرستش و وفاداری خود را به کسی نشان بدهد، اما بهنظر میآمد هیچکس احتیاجی به ابراز احساسات او نداشت؛ هیچکس از او حمایت نمیکرد و توی هر چشمی نگاه میکرد، بهجز کینه و شرارت چیز دیگری نمیخواند!
#صادق_هدایت
- سگ ولگرد
@asheghanehaye_fatima
#صادق_هدایت
- سگ ولگرد
@asheghanehaye_fatima