عاشقانه های فاطیما
807 subscribers
21.2K photos
6.47K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روزی که رفتی زیر چترش،
با خودم گفتم

تا عمر دارم ظلم باران را نمی بخشم!

#رویا_باقری


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima




آن‌قدر مرا با غم دوریت نیازار
با پای دلم راه بیا قدری و بگذار _

این قصه سرانجام خوشی داشته باشد
شاید که به آخر برسد این غم بسیار

این فاصله تاب از من دیوانه گرفته
در حیرتم از این همه دل‌سنگی دیوار

هر روز منم بی‌تو و من بی‌تو ولاغیر
تکرار ... و تکرار ... و تکرار ... و تکرار ...

من زنده به چشمان مسیحای تو هستم
من را به فراموشی این خاطره نسپار

کاری که نگاه تو شبی با دل ما کرد
با خلق نکرده ست؛ نه چنگیز، نه تاتار !

ای شعر، چه می‌فهمی از این حال خرابم ؟
دست از سر این شاعر کم‌حوصله بردار

حق است اگر مرگ من و عالم و آدم ،
بگذار که یک‌بار بمیریم؛ نه صدبار !

تصمیم خودم بود به هرجا که رسیدم ؛
یک دایره آن‌قدر بزرگ است که پرگار

اوج غم این قصه در این شعر همین‌جاست
من بی‌تو پریشان و تو انگار نه انگار ...

#رویا_باقری
@asheghanehaye_fatima




یک گوشه با من می نشیند سرد و ساکت
تنهایی ام کاری به این و آن ندارد..


#رویا_باقری
@asheghanehaye_fatima




از هم بپاشانم به آسانی! مهم نیست
اینها برای هیچ طوفانی مهم نیست !
 
آغوش من مخروبه ای رو به سقوط است
دیگر برایم عمق ویرانی مهم نیست
 
یک مُرده درد ِ زخم را حس می کند؟ نه!
دیگر مرا هرچه برنجانی مهم نیست
 
دار و ندارم سوخت در این آتش اما
هرچه برایم دل بسوزانی، مهم نیست
 
هرکس که با ایمان به راهی رفته باشد،
دیگر برایش هیچ تاوانی مهم نیست

حالا چه خواهد شد پس از این؟هرچه باشد!
این بار دیگر هیچ پایانی مهم نیست

#رویا_باقری
#کافه_آرامش
@asheghanehaye_fatima



از هم بپاشانم به آسانی! مهم نیست
اینها برای هیچ طوفانی مهم نیست !
 
آغوش من مخروبه ای رو به سقوط است
دیگر برایم عمق ویرانی مهم نیست
 
یک مُرده درد ِ زخم را حس می کند؟ نه!
دیگر مرا هرچه برنجانی مهم نیست
 
دار و ندارم سوخت در این آتش اما
هرچه برایم دل بسوزانی، مهم نیست
 
هرکس که با ایمان به راهی رفته باشد،
دیگر برایش هیچ تاوانی مهم نیست

حالا چه خواهد شد پس از این؟ هرچه باشد!
این بار دیگر هیچ پایانی مهم نیست

#رویا_باقری
@asheghanehaye_fatima


بگذار زمان روی زمین بند نباشد
حافظ پی اعطای سمرقند نباشد

بگذارکه ابلیس دراین معرکه یک بار
مطرود ز درگاه خداوند نباشد

یک بارتو درقصه ی پرپیچ و خم ما
آن کس که مسافر شد و دل کند نباشد

آشوب،همان حس غریبی ست که دارم!
وقتی که به لب های تو لبخند نباشد

درتک تک رگهای تنم عشق تو جاریست،
در تک تک رگهای تو هرچند نباشد

وقتی که قرار است کنار تو نباشم
بگذار زمان روی زمین بند نباشد...



📖 #یک_بعدازظهر_ناخوانده
#رویا_باقری
@asheghanehaye_fatima



مى رسد روزي كه درد زخم ، كمتر مى شود
غلظت سمى كه در خون است
كم كم مى رود

مدعي را رنج دادن
رسم عاشق پروري ست
تا كه زخمى مي رسد از راه، مرهم مى رود...


#رویا_باقری
@asheghanehaye_fatima



مثـل نسیمی لای مو پیچید ، برگشت

انگار از عاشق شدن ترسید ، برگشت

خوشبخـتی ام ایـن بـار می آمد بمانـد

یکدفعه از هم زندگی پاشید ، برگشت

مـانند گـنجشـکی کـه از آدم بتـرسـد

تـا از کنـارم دانه ای را چید ، برگشت

آن روز عزرائیـل مـی آمـد سـراغـم

دست تو را برگردنم تا دید برگشت !

اوهم فریب قاب عکسی کهنه را خورد

با شک می آمد گرچه بی تردید برگشت

بعد از تو شادی بازهم آمد به خانه

اما نبودی، از همین رنجید ، برگشت

مثل فقیر خسته و درمانـده ای که

از لطف صاحب خانه ناامید برگشت

بعد از تو دیگر دشمنانم شاد بودند

اما غم من تازه از تبعید برگشت

بعد از تو هردفعه دلم هرجا که پر زد

مثل نسیمی لای مو پیچید ، برگشت...!


#رویا_باقری
@asheghanehaye_fatima




دلتنگم اما دیدنت با دیگران سخت است
دلتنگم و این درد از حالم خبر دارد ،

مانندبیماری که مرگش ازعطش حتمی‌ست
اما برایش آب ، مثل سم ضرر دارد ...

#رویا_باقری
@adheghanehaye_fatima


زخم حتی با نوازش درد را حس می‌کند

زخمی‌ام!
حتی برای من محبت خوب نیست...


#رویا_باقری
@asheghanehaye_fatima




برو که باز دلت را به دلبری دیگر
به هرکسی که گمان می‌بری کمی سرتر

برو که عشق پشیمان شود از آمدنش
که ما دو روح جداییم، در دو تا پیکر

بگو به شعر که این‌بار حالی‌اش بشود
قرار نیست بیایی، قرار نیست اگر

دلم گرفت، به یادم بیاورد که تو را
قرار نیست که این روزهای شهریور…

چقدر حرف نگفته میان پنجره ماند
چه شعرهای سپیدی که توی این دفتر…

برو که مرگ خودم را نشان من بدهی
برو که نیست نیازی به زخم این خنجر

همیشه آخر قصه بی‌آشیان مانده‌ست
پرنده‌ای که به امید شاخه‌ای بهتر

برو! دوباره هوایی نکن مرا ای عشق
و فکر کن که از این جمع شاعری کم‌تر…

#رویا_باقری
@asheghanehaye_fatima





اینقدر مرا با غم دوریت نیازار
با پای دلم راه بیا قدری و بگذار

این قصه سرانجام خوشی داشته باشد
شاید که به آخر برسد این غم بسیار

این فاصله تاب از من دیوانه گرفته
در حیرتم از اینهمه دلسنگی دیوار

هر روز منم بی تو و ... من بی تو و لاغیر
تکرار ... و تکرار ... و تکرار ... و تکرار

من زنده به چشمان مسیحای تو هستم
من را به فراموشی این خاطره نسپار

کاری که نگاه تو شبی با دل ما کرد
با خلق نکرده است نه چنگیز نه تاتار

ای شعر چه میفهمی از این حال خرابم
دست از سر این شاعر کم حوصله بردار

حق است اگر مرگِ من و عالم و آدم
بگذار که یکبار بمیریم نه صد بار

تصمیم خودم بود به هرجا که رسیدم
یک دایره آنقدر بزرگ است که پرگار

اوج غم این قصه در این شعر همین جاست
من بی تو پریشان و تو انگار نه انگار




#رویا_باقری
@asheghanehaye_fatima



دیگر به یک دنیا نخواهم داد جایت را
من دوست دارم زندگی با دست هایت را
.
از بی قراری های قلب من خبر دارد
بادی که میدزدد برای من صدایت را
.
روی زمین بودی و من در ماه دنبالت
باید ببخشی شاعر سر به هوایت را
.
تسخیر تو سخت است آنقدری که انگاری
در مشت خود جا داده باشم بی نهایت را
.
زود است حالا روی پاهای خودم باشم
از دست های من نگیری دست هایت را
.
هرکس تو را گم کرد دنبال تو در من گشت
انگار میبینند در من رد پایت را
.
بگذار تا دنیا بفهمد مال من هستی
گنجشک ها خانه به خانه ماجرایت را
.
وقتی پر است از خاطراتت شعرهای من
باید بنوشی با خیال تخت چایت را


#رویا_باقری
@asheghanehaye_fatima




از هم بپاشانم به آسانی! مهم نیست
این‌ها برای هیچ طوفانی مهم نیست!

آغوش من مخروبه‌ای رو به سقوط است
دیگر برایم عمق ویرانی مهم نیست

با دردِ خنجر، دردِ خار از خاطرم رفت
بعد از تو غم‌های فراوانی مهم نیست

یک مُرده درد ِ زخم را حس می‌کند؟ نه!
دیگر مرا هرچه برنجانی مهم نیست

دارو ندارم سوخت در این آتش اما
هرچه برایم دل بسوزانی، مهم نیست

هرکس که با ایمان به راهی رفته باشد،
دیگر برایش هیچ تاوانی مهم نیست

حالا چه خواهد شد پس از این؟هرچه باشد!
این‌بار دیگر هیچ پایان مهم نیست

#رویا_باقری
@asheghanehaye_fatima



روزی که رفتی زیرِ چترش ، با خودم گفتم




تا عمر دارم ظلمِ باران را نمی بخشم...

#رویا_باقری
@asheghanehaye_fatima




یک برکه‌ی پر قو یا یک بوم دو رنگ است؟
بین دو قبیله سر چشمان تو جنگ است!

چشمان تو مستعمره‌ی من شده امروز
تیمور اگر در طلب فتح تو لنگ است!

مثل غزل پخته‌ی سعدی‌ست نگاهت
هر بار مرورش بکنم باز قشنگ است!

وقتی تو نباشی، چه امیدی به بقایم؟!
این خانه‌ی بی نام و نشان سهم کلنگ است!

باید که به صحرا بزنم گاه گداری
این شهر، برای منِ بی‌حوصله تنگ است!

قد می‌کشم و ماه می‌آید به کنارم
این دلخوشی هر شب یک بچه پلنگ است ...

#رویا_باقری
@asheghanehaye_fatima




به دوشم می‌کشم اندوه صدها سال یک زن را
تو حق داری اگر دیگر نمی‌فهمی غم من را

پذیرفتم شکستم را شبیه آن هماوردی
که اجرا می‌کند با ناامیدی آخرین فن را

چگونه دست برمی‌داری از من شاه مغرورم؟
چگونه بی محافظ می‌گذاری خاک میهن را؟

تو آن کوهی که می‌گفتند بر قلبش نفوذی نیست
و من آن کاشفی که کشف کردم راه معدن را

و من آن کاشفی که خواستم تنها کست باشم
که تقسیمش نکردم روزهای با تو بودن را

اگر راهی شوم دیگر ندارم راه برگشتن
چگونه روح رفته باز هم صاحب شود تن را؟

به دریاها نده اینبار رودت را! چه خواهد شد؟
کمی خودخواه‌تر باش و تصاحب کن خودت من را!

#رویا_باقری
@asheghanehaye_fatima



به دور ریخت شبی قرص‌های خوابی را
که رفته رفته بر این درد بی اثر می‌شد

همیشه مست و پریشان، همیشه آخر خط
همیشه از همه جا راهی سفر می‌شد

نشد کنار تو باشد! چه تلخی محضی
نشد، نشد که بماند، ولی اگر می شد

خودش به فکر پریدن نبود از این بام
همان زنی که برای تو بال و پر می‌شد

«در»ی به روی غرورش، «در»ی به دلتنگی!
همیشه آخر این قصه «دربه در» می‌شد



#رویا_باقری
هرچند سهم شادی ام از این جهان کم است
آنچه مرا به شعر گره می زند، غم است!
دلشوره ها همیشه به من راست گفته اند
دلشوره ام همیشه برای تو مبهم است!

سرکش شدم، بهانه گرفتم، ندیدی ام
یک بارهم نشد که بفهمی چه مرگم است!

 من باختم غرور خودم را در این میان  
یک شاه بی سپاه شکستش مسلم است
باید که جای زخم تو بازخم گم شود
هر داغ تازه ای برسد ، مثل مرهم است

بعد ازتو نام دیگر آغوش بسته ام،
دیگر بهشت نیست عزیزم، جهنم است...
با چتر میروم
باچتر می روم که نسوزم از آتشش
باران که نیست! بارش ِ داغی دمادم است

عاشق شدیم
عاشق شدیم و نظم جهان را بهم زدیم
دنیا هنوزهم که هنوز است درهم است!

#رویا_باقری
#فاطیما

@asheghanehaye_fatima
برگشته بودی بشکنی من را، شکستی!
این زخـم ها جـز بانمک درمـان نمیشد
ممـکن نبـــود اصــلا مــرا از نــو بســــازی
تــا ایـن خــرابه کامــلا ویـــران نمیـــشد!
 
کارش‌به‌طغیان میکشد‌رودی‌که‌یک‌سد
راه وصــالــش را به دریــا بسـتــه باشــد
امــا اگـــر دریــا نــخــواهــد رود خـــود را
امــا اگــر رود از دویــدن خســــته باشد
 
می ترسم و اصلا برای تو مهم نیست
لعنت به این دلــشوره های دختـرانه!
حالا کجــایی بــا تعصب پـس بگیـــری
بغض مرا از دیـگران شانه به شانه؟!
 
دیگر حواس پرت من پیش خودم نیست
یادم نمــی مانــد تمــام حــرف هـا را
مادر نمی داند که دلتنگ تو هستم
وقتی نشسته می گذارم ظرف ها را
 
ازخانه بیرون می زنم در کوچه ها هم
دنــبـــال ردپـــای تــو دربـــــرف هــست‍ــــم
گم می شوم دربین عابرهای این شهر
این روزها یک دختــر کم حـرف هستم
 
هر بــار بــادی آمــد از شــهر تـو گفـتم
شاید همین از بین موهایش گذشته
تــو مـثل دنیــای منــی، هــرچنــد دنـیا
این روزهــا از خــیر رویایش گــذشــته
 
شاعر شدم تا درخیابان های این شهـر
با ایــن جــنون لعنـتـــی درگیـــر بــاشــــم
آهو همیشه در پی یک تکیه گاه است
تـــرجیـــح دادم درنبـــودت شـیــر باشـم!

#رویا_باقری


@asheghanehaye_fatima