🔺 انجمن اسلامی دانشجویان ترقیخواه پلیتکنیک برگزار میکند:
🔶 دانشجو، صفیر آزادی
🔸 ویژه برنامهی ۱۶ آذر، روز دانشجو
🔷 با حضور عبدالله مومنی، فعال مدنی-سیاسی و رئیس سابق تشکیلات دفتر تحکیم وحدت
🔹 امیر رئیسیان، وکیل مدافع چند تن از دانشجویان بازداشتشده در اعتراضات دیماه 96
🔹 ابوطالب آدینهوند، عضو تحریریه و دبیر سرویس اندیشه ایران فردا
🔻 دوشنبه ۱۹م آذرماه، ساعت ۱۵، آمفی تئاتر مولانا
#انجمن_پلی_تکنیک
@AnjomanPolytechnic
🔶 دانشجو، صفیر آزادی
🔸 ویژه برنامهی ۱۶ آذر، روز دانشجو
🔷 با حضور عبدالله مومنی، فعال مدنی-سیاسی و رئیس سابق تشکیلات دفتر تحکیم وحدت
🔹 امیر رئیسیان، وکیل مدافع چند تن از دانشجویان بازداشتشده در اعتراضات دیماه 96
🔹 ابوطالب آدینهوند، عضو تحریریه و دبیر سرویس اندیشه ایران فردا
🔻 دوشنبه ۱۹م آذرماه، ساعت ۱۵، آمفی تئاتر مولانا
#انجمن_پلی_تکنیک
@AnjomanPolytechnic
انجمن اسلامی دانشجویان ترقیخواه پلیتکنیک
🔺 انجمن اسلامی دانشجویان ترقیخواه پلیتکنیک برگزار میکند: 🔶 دانشجو، صفیر آزادی 🔸 ویژه برنامهی ۱۶ آذر، روز دانشجو 🔷 با حضور عبدالله مومنی، فعال مدنی-سیاسی و رئیس سابق تشکیلات دفتر تحکیم وحدت 🔹 امیر رئیسیان، وکیل مدافع چند تن از دانشجویان بازداشتشده در…
بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب
که باغ ها همه بیدار و بارور گردند
بخوان، دوباره بخوان، تا کبوتران سپید
به آشیانه خونین دوباره برگردند
بخوان به نام گل سرخ در رواق سکوت
که موج و اوج طنینش ز دشت ها گذرد
16 آذر 32 ائتلاف مخوف استبداد و استکبار در دانشگاه تهران سرکوب وحشیانه دانشجویان را رقم زد. این روزی که دست های استبداد به خون کبوترانی آلوده شد که در برابر گلوله های سربی میخرامیدند. این خونی که دیوار های دانشگاه را سرخ کرد، همچنان در تاریخ جاری است.
بسیار اندکند کسانی که جریان جاری شدن خون دانشجویان در دانشگاه را میدانند. با خواندن آنچه شهید چمران از این روز روایت میکند، می شود با بخشی از ماجرای «روز دانشجو» آشنا شد. «بخوان به نام گل سرخ در رواق سکوت»:
آن روز ساکت ترین روزها بود و چون شواهد و آثار احتمال وقوع حادثهای را نشان می داد، دانشجویان بی اندازه آرام و هوشیار بودند که به هیچ وجه بهانه ای به دست کودتاچیان حادثه ساز ندهند. پس چرا و چگونه دانشگاه گلوله باران شد؟ و چطور سه نفر از بهترین دوستان ما، بزرگ نیا، قندچی و رضوی به شهادت رسیدند؟
[پس از کودتا] دانشجویان مبارز دانشگاه نیز تصمیم گرفتند که هنگام ورود نیکسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا و طرفداری خود را از دکتر مصدق نشان دهند. تظاهرات بر علیه افتتاح مجدد سفارت و اظهار تنفر همه جا به چشم می خورد و وقوع تظاهرات هنگام ورود نیکسون حتمی می نمود.
ولی این تظاهرات برای دولتمردان خیلی گران تمام می شد زیرا تار و پود وجود آنها بستگی به کمک سرشار آمریکا داشت. این بود که دستگاه برای خفه کردن مردم و جلوگیری از تظاهرات از ارتکاب هیچ جنایتی ابا نداشت. روز 15 آذر یکی از دربانان دانشگاه شنیده بود که تلفنی به یکی از افسران گارد دانشگاه دستور می رسد که «باید دانشجویی را شقه کرد و جلوی در بزرگ دانشگاه آویخت که عبرت همه شود و هنگام ورود نیکسون صداها خفه گردد و جنبنده ای نجبند ...»
متن کامل:
http://yon.ir/jFIOC
#١٦_آذر
#انجمن_پلی_تکنیک
@AnjomanPolytechnic
که باغ ها همه بیدار و بارور گردند
بخوان، دوباره بخوان، تا کبوتران سپید
به آشیانه خونین دوباره برگردند
بخوان به نام گل سرخ در رواق سکوت
که موج و اوج طنینش ز دشت ها گذرد
16 آذر 32 ائتلاف مخوف استبداد و استکبار در دانشگاه تهران سرکوب وحشیانه دانشجویان را رقم زد. این روزی که دست های استبداد به خون کبوترانی آلوده شد که در برابر گلوله های سربی میخرامیدند. این خونی که دیوار های دانشگاه را سرخ کرد، همچنان در تاریخ جاری است.
بسیار اندکند کسانی که جریان جاری شدن خون دانشجویان در دانشگاه را میدانند. با خواندن آنچه شهید چمران از این روز روایت میکند، می شود با بخشی از ماجرای «روز دانشجو» آشنا شد. «بخوان به نام گل سرخ در رواق سکوت»:
آن روز ساکت ترین روزها بود و چون شواهد و آثار احتمال وقوع حادثهای را نشان می داد، دانشجویان بی اندازه آرام و هوشیار بودند که به هیچ وجه بهانه ای به دست کودتاچیان حادثه ساز ندهند. پس چرا و چگونه دانشگاه گلوله باران شد؟ و چطور سه نفر از بهترین دوستان ما، بزرگ نیا، قندچی و رضوی به شهادت رسیدند؟
[پس از کودتا] دانشجویان مبارز دانشگاه نیز تصمیم گرفتند که هنگام ورود نیکسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا و طرفداری خود را از دکتر مصدق نشان دهند. تظاهرات بر علیه افتتاح مجدد سفارت و اظهار تنفر همه جا به چشم می خورد و وقوع تظاهرات هنگام ورود نیکسون حتمی می نمود.
ولی این تظاهرات برای دولتمردان خیلی گران تمام می شد زیرا تار و پود وجود آنها بستگی به کمک سرشار آمریکا داشت. این بود که دستگاه برای خفه کردن مردم و جلوگیری از تظاهرات از ارتکاب هیچ جنایتی ابا نداشت. روز 15 آذر یکی از دربانان دانشگاه شنیده بود که تلفنی به یکی از افسران گارد دانشگاه دستور می رسد که «باید دانشجویی را شقه کرد و جلوی در بزرگ دانشگاه آویخت که عبرت همه شود و هنگام ورود نیکسون صداها خفه گردد و جنبنده ای نجبند ...»
متن کامل:
http://yon.ir/jFIOC
#١٦_آذر
#انجمن_پلی_تکنیک
@AnjomanPolytechnic
Telegraph
بخوان به نام گل سرخ در رواق سکوت
بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب که باغ ها همه بیدار و بارور گردند بخوان، دوباره بخوان، تا کبوتران سپید به آشیانه خونین دوباره برگردند بخوان به نام گل سرخ در رواق سکوت که موج و اوج طنینش ز دشت ها گذرد 16 آذر 32 ائتلاف مخوف استبداد و استکبار در دانشگاه تهران…
هم اکنون مراسم گرامیداشت ۱۶ آذر سالن مولانا
#دانشجو_صفیر_آزادی
#۱۶_آذر
#انجمن_پلی_تکنیک
@AnjomanPolytechnic
#دانشجو_صفیر_آزادی
#۱۶_آذر
#انجمن_پلی_تکنیک
@AnjomanPolytechnic
🔵امیر رئیسیان وکیل مدافع دانشجویان بازداشتی :
🔸روز دانشجو را به همه دوستانی که ذره ای به فکر فعالیت و بهتر کردن اوضاع جامعه خودشان هستند تبریک عرض میکنم و امیدوارم این روز ، روز همه بشود امید هست که اونهایی هم که فعالیت نمی کنند رو به فعالیت بیاورند.
🔸اساسا در همهی #سیستمهای_قضایی در پرونده های مشابه قضایی به دو روش عمل می شود اول اینکه یک سیاست های قضایی اتخاذ میشود و معمولا به صورت علنی اعلام می شود و دستگاه قضا با یک رویکرد خاص در یک سری پرونده ها عمل میکند.
یک روش دیگر هم پیروی از اصول قضایی است یعنی در هر پرونده با شرایط و ویژگی های خودش طرف هستیم. به همه چیز و از همه مهمتر قانون توجه می شود و براساس شواهد موجود و مر قانون تصمیم گیری می شود.
🔸#بحرانی که ما در رسیدگی به پرونده های دانشجویان یا معلمان با آن مواجه ایم این است که در سیستم قضایی ما فعالیت اینها به رسمیت شناخته نمی شود و موردی برخورد می شود یعنی مثلا حکم شرکت کنندگان یک تجمع در تهران با همان تجمع در یک شهرستان متفاوت است و سیاست قضایی یکسان وجود ندارد در مواجه با افرادی که عمل مشابه و جنس فعالیت مشابهی دارند.
🔸#دادگاه ما اصولا نه به روش سیاست قضایی عمل میکند نه روش فردی و دیدین جزئیات.
و نهایتا تاثیر آن این است که محاسبه عملکرد اجتماعی سخت می شود و ما افرادی داریم که نمیدانند اگر در یک تجمع یا مراسم شرکت کنند مجازاتی دارد یا نه و این موضوع اصلا داخل در موضوعاتی هست که قابل نقد باشد یا نه! و البته نتیجه این هم این است که گفت و گو از بین می رود .
🔸چیزی که در جامعه فعلی ما لازم است این است که مسئولین بدانند که اگر گفت و گو از بین برود نتیجه معلوم است پل ارتباطی بین نهاد های متقابل برای گفت و گو فعالین دانشجویی و صنفی و اجتماعی از بین می رود.
🔸در این بین دانشجو هم به آگاهی وصل است هم به جامعه در نتیجه بهترین مترجم فضای جامعه در این شرایطی است که جامعه به لکنت رسیده است.
#انجمن_پلی_تکنیک
@AnjomanPolytechnic
🔸روز دانشجو را به همه دوستانی که ذره ای به فکر فعالیت و بهتر کردن اوضاع جامعه خودشان هستند تبریک عرض میکنم و امیدوارم این روز ، روز همه بشود امید هست که اونهایی هم که فعالیت نمی کنند رو به فعالیت بیاورند.
🔸اساسا در همهی #سیستمهای_قضایی در پرونده های مشابه قضایی به دو روش عمل می شود اول اینکه یک سیاست های قضایی اتخاذ میشود و معمولا به صورت علنی اعلام می شود و دستگاه قضا با یک رویکرد خاص در یک سری پرونده ها عمل میکند.
یک روش دیگر هم پیروی از اصول قضایی است یعنی در هر پرونده با شرایط و ویژگی های خودش طرف هستیم. به همه چیز و از همه مهمتر قانون توجه می شود و براساس شواهد موجود و مر قانون تصمیم گیری می شود.
🔸#بحرانی که ما در رسیدگی به پرونده های دانشجویان یا معلمان با آن مواجه ایم این است که در سیستم قضایی ما فعالیت اینها به رسمیت شناخته نمی شود و موردی برخورد می شود یعنی مثلا حکم شرکت کنندگان یک تجمع در تهران با همان تجمع در یک شهرستان متفاوت است و سیاست قضایی یکسان وجود ندارد در مواجه با افرادی که عمل مشابه و جنس فعالیت مشابهی دارند.
🔸#دادگاه ما اصولا نه به روش سیاست قضایی عمل میکند نه روش فردی و دیدین جزئیات.
و نهایتا تاثیر آن این است که محاسبه عملکرد اجتماعی سخت می شود و ما افرادی داریم که نمیدانند اگر در یک تجمع یا مراسم شرکت کنند مجازاتی دارد یا نه و این موضوع اصلا داخل در موضوعاتی هست که قابل نقد باشد یا نه! و البته نتیجه این هم این است که گفت و گو از بین می رود .
🔸چیزی که در جامعه فعلی ما لازم است این است که مسئولین بدانند که اگر گفت و گو از بین برود نتیجه معلوم است پل ارتباطی بین نهاد های متقابل برای گفت و گو فعالین دانشجویی و صنفی و اجتماعی از بین می رود.
🔸در این بین دانشجو هم به آگاهی وصل است هم به جامعه در نتیجه بهترین مترجم فضای جامعه در این شرایطی است که جامعه به لکنت رسیده است.
#انجمن_پلی_تکنیک
@AnjomanPolytechnic
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢💢 قرائت بيانيهی انجمن اسلامی دانشجویان ترقیخواه در برنامهی “دانشجو صفیر آزادی” به مناسبت گرامیداشت روز دانشجو
#دانشجو_صفیر_آزادی
#۱۶_آذر
#انجمن_پلی_تکنیک
@AnjomanPolytechnic
#دانشجو_صفیر_آزادی
#۱۶_آذر
#انجمن_پلی_تکنیک
@AnjomanPolytechnic
🔵عبدالله مومنی دبیر سابق تشکیلات دفتر تحکیم وحدت :
🔸به رغم نبود #آزادی و نا پایداری آن در کشور اما میبینیم که در موقعیت هایی یک امکان های حداقلی داریم که این محصول مقاومت نسل های مختلف دانشجویی است و برگزاری این برنامه از این جنس است.
🔸نتیجه #سیاستزدایی حاکمان از فضای دانشگاه رخت بربستن هر نوع فعالیت از دانشگاه است.
🔸در شرایط فعلی #خفقان گسترده محصول نظام های توتالیتر است دانشگاه در شکستن این خفقان و بن بست ها منشا اثر بوده و هست.
🔸درباره #جنبش_دانشجویی اگر بخوام صحبت کنم باید بگویم که بعضی ها باور دارند که فضای جنبش دانشجویی محصول شرایط بسته و توده بار است و جنبش دانشجویی کارویژه مقطعی دارد.
عده ای دیگر هم بر این باورند که کارویژه جنبش دانشجویی در اوج اعتدال سیاسی است. یعنی زمانی که دو جریان مخالف به اوج قدرت رسیده و در عین حال نمیتوانند همدیگر را حذف کنند، جنبش دانشجویی در شکستن اعتدال سیاسی میتواند نقش اساسی داشته باشد.
🔸اینکه در یک دانشگاه برنامه ای گذاشته می شود در حمایت از ضعیف ترین طبقه جامعه یعنی #کارگران اتفاق آنقدر خوشحال کننده ای نیست باید دانشگاه با خواست جامعه همسو شود.
باید دانشگاه کانون تجمعات دفاع از #مظلومین میبود و متاسفم که عَلَم مبارزه با فساد امروز دست کسانی است که جزء همراهان #مفاسد_دینی و اقتصادی هستند و توجیه گر استبداد دینی حاکم بر جامعه.
🔸آیا #انسداد_سیاسی امروز یعنی نظام اصلاح ناپذیر بودن آن یک پیش فرض درست است؟
این پرسش تکراری است اما از نظر من میتواند از اساس غلط باشد.
با ابزاری که در همه نظام ها وجود دارد مثل اعتراض باید نظام ها را متوجه خطاهایشان کرد یعنی سطحی از مقاومت و #شجاعت_مدنی است که میتواند نظام ها را به اصلاح وادارد.
ما معتقدیم که شیوه اصلاحات بدیلی ندارد به دلیل کم هزینه ، عقلانی و کم خشونت بودن.
وقتی می گوییم اصلاحات بدیلی ندارد نباید توقع داشته باشیم مردم ، جوانان و تحول خواهان همیشه هر کاری ما به اسم اصلاحات کردیم و هر اشتباهی کردیم باز هم سراغ ما بیایند، این اوج بی اخلاقی سیاسی است و نباید این گونه باشد.
🔸از دل مجاهدین خلق و سلطنت طلبی، #دموکراسی بیرون نمیآید مگر گروه براندازی از مریخ سراغ داشته باشیم.
🔸متاسفانه نظرسنجی ها نشان می دهد که بیش از ۷۰ درصد مردم ایران در عرصه سیاسی نماینده ای ندارند ۱۲ درصد طرفدار اصلاح طلبان و کمتر از ۱۰ درصد طرفدار اصولگرایان هستند.
مردم ایران با همه زجر هایی که کشیدند امروز حتی به موسوی عزیز، به کروبی عزیز و خانم رهنورد که چندین سال برای آرمان ملت و حق حاکمیت مردم و #انتخابات_آزاد تلاش کردند اعتماد ندارند چون مردم احساس می کنند نیازهایشان پیوند خاصی با این جریانها ندارد.
🔸در شرایط اینچنین که ناامیدی جریان دارد و بن بست های سیاسی وجود دارد جنبش دانشجویی وارد یک کارویژه شده است.
🔸پیامی که میرحسین موسوی و کروبی و خانم رهنورد با مقاومتشان به مردم جامعه و فعالین سیاسی می دهند این است که به #مردم بازگردید.
#دانشجو_صفیر_آزادی
#۱۶_آذر
#انجمن_پلی_تکنیک
@AnjomanPolytechnic
🔸به رغم نبود #آزادی و نا پایداری آن در کشور اما میبینیم که در موقعیت هایی یک امکان های حداقلی داریم که این محصول مقاومت نسل های مختلف دانشجویی است و برگزاری این برنامه از این جنس است.
🔸نتیجه #سیاستزدایی حاکمان از فضای دانشگاه رخت بربستن هر نوع فعالیت از دانشگاه است.
🔸در شرایط فعلی #خفقان گسترده محصول نظام های توتالیتر است دانشگاه در شکستن این خفقان و بن بست ها منشا اثر بوده و هست.
🔸درباره #جنبش_دانشجویی اگر بخوام صحبت کنم باید بگویم که بعضی ها باور دارند که فضای جنبش دانشجویی محصول شرایط بسته و توده بار است و جنبش دانشجویی کارویژه مقطعی دارد.
عده ای دیگر هم بر این باورند که کارویژه جنبش دانشجویی در اوج اعتدال سیاسی است. یعنی زمانی که دو جریان مخالف به اوج قدرت رسیده و در عین حال نمیتوانند همدیگر را حذف کنند، جنبش دانشجویی در شکستن اعتدال سیاسی میتواند نقش اساسی داشته باشد.
🔸اینکه در یک دانشگاه برنامه ای گذاشته می شود در حمایت از ضعیف ترین طبقه جامعه یعنی #کارگران اتفاق آنقدر خوشحال کننده ای نیست باید دانشگاه با خواست جامعه همسو شود.
باید دانشگاه کانون تجمعات دفاع از #مظلومین میبود و متاسفم که عَلَم مبارزه با فساد امروز دست کسانی است که جزء همراهان #مفاسد_دینی و اقتصادی هستند و توجیه گر استبداد دینی حاکم بر جامعه.
🔸آیا #انسداد_سیاسی امروز یعنی نظام اصلاح ناپذیر بودن آن یک پیش فرض درست است؟
این پرسش تکراری است اما از نظر من میتواند از اساس غلط باشد.
با ابزاری که در همه نظام ها وجود دارد مثل اعتراض باید نظام ها را متوجه خطاهایشان کرد یعنی سطحی از مقاومت و #شجاعت_مدنی است که میتواند نظام ها را به اصلاح وادارد.
ما معتقدیم که شیوه اصلاحات بدیلی ندارد به دلیل کم هزینه ، عقلانی و کم خشونت بودن.
وقتی می گوییم اصلاحات بدیلی ندارد نباید توقع داشته باشیم مردم ، جوانان و تحول خواهان همیشه هر کاری ما به اسم اصلاحات کردیم و هر اشتباهی کردیم باز هم سراغ ما بیایند، این اوج بی اخلاقی سیاسی است و نباید این گونه باشد.
🔸از دل مجاهدین خلق و سلطنت طلبی، #دموکراسی بیرون نمیآید مگر گروه براندازی از مریخ سراغ داشته باشیم.
🔸متاسفانه نظرسنجی ها نشان می دهد که بیش از ۷۰ درصد مردم ایران در عرصه سیاسی نماینده ای ندارند ۱۲ درصد طرفدار اصلاح طلبان و کمتر از ۱۰ درصد طرفدار اصولگرایان هستند.
مردم ایران با همه زجر هایی که کشیدند امروز حتی به موسوی عزیز، به کروبی عزیز و خانم رهنورد که چندین سال برای آرمان ملت و حق حاکمیت مردم و #انتخابات_آزاد تلاش کردند اعتماد ندارند چون مردم احساس می کنند نیازهایشان پیوند خاصی با این جریانها ندارد.
🔸در شرایط اینچنین که ناامیدی جریان دارد و بن بست های سیاسی وجود دارد جنبش دانشجویی وارد یک کارویژه شده است.
🔸پیامی که میرحسین موسوی و کروبی و خانم رهنورد با مقاومتشان به مردم جامعه و فعالین سیاسی می دهند این است که به #مردم بازگردید.
#دانشجو_صفیر_آزادی
#۱۶_آذر
#انجمن_پلی_تکنیک
@AnjomanPolytechnic
🔴 سخنان #ابوطالب_آدینهوند در برنامه بزرگداشت #روز_دانشجو #انجمن_پلی_تکنیک:
💢 #16_آذر روزی هست که #دانشجو آمده و یک حساسیتی با خون خود نسبت به سرنوشت کشور نشان داده. پیام اصلی 16 آذر همین است. دلیل باقی ماندن این روز هم به این دلیل است که #خون دینامیزم دارد. خون #جوشش و تحرک داره. همچنان که خون های تاریخی، مثل #مسیح، #سقراط، #حسین ابن علی که ریخته شده، دینامیزم تاریخی خود را حفظ کردند و پیام خودشون رو تاکنون همچنان رساندند. دعوت اصلی که 16 آذر برای ما دارد این است که #مسئولیت_انسانی اخلاقی خود را در برابر وضع موجود نشون بدیم و برای سرنوشت و آینده کاری بکنیم.
💢 #16_آذر روزی هست که #دانشجو آمده و یک حساسیتی با خون خود نسبت به سرنوشت کشور نشان داده. پیام اصلی 16 آذر همین است. دلیل باقی ماندن این روز هم به این دلیل است که #خون دینامیزم دارد. خون #جوشش و تحرک داره. همچنان که خون های تاریخی، مثل #مسیح، #سقراط، #حسین ابن علی که ریخته شده، دینامیزم تاریخی خود را حفظ کردند و پیام خودشون رو تاکنون همچنان رساندند. دعوت اصلی که 16 آذر برای ما دارد این است که #مسئولیت_انسانی اخلاقی خود را در برابر وضع موجود نشون بدیم و برای سرنوشت و آینده کاری بکنیم.
انجمن اسلامی دانشجویان ترقیخواه پلیتکنیک
🔴 سخنان #ابوطالب_آدینهوند در برنامه بزرگداشت #روز_دانشجو #انجمن_پلی_تکنیک: 💢 #16_آذر روزی هست که #دانشجو آمده و یک حساسیتی با خون خود نسبت به سرنوشت کشور نشان داده. پیام اصلی 16 آذر همین است. دلیل باقی ماندن این روز هم به این دلیل است که #خون دینامیزم دارد.…
💢 باور ندارم در کشور #خفقان است. نه اینکه آزادی است. #آزادی نیست. #سرکوب است. اما اساساً در فضای جدید جهان و افقی شدن جهان، و #شبکههای_اجتماعی و موج سوم آلوین تافلر امکان خفقان را از حاکمیت استبدادی گرفته. ابتدا باید گفت در کجا ایستاده ایم. اگر ندانیم در کجا ایستادهایم نمیدانیم چه کار باید بکنیم و مرحله تاریخی ما درواقع چه چیزی است. هروقت صحبت از راهکار میشود، طبعا صحبت از امکان و فرصت و #آینده است. به نظرم جهان سراسر فرصت و امکان است و #تجربه_تاریخی به ما نشان میدهد درواقع این دالانها تا انتها تاریک نیستند و کورسوهای نور و امید را میشود در آنها پیدا کرد و مسیر نور را پی گرفت.
💢 ما اگر نتوانیم مواجهه روشمند، یا به تعبیر استادم #هدی_صابر، نتوانیم درک استراتژیکی از تاریخ ارائه بدهیم، مواجه ما میشود مانند خسرو معتضد و چیزی از آن در نمیاد. این درک استراتژیک از تاریخ به این معناست که سیرهای طی شده را به ما نشان میدهد. آینده از دو چیز تشکیل میشود: یکی وزن گذشته به علاوه فشار اکنون. اگر ما نتونیم از ضریب انعکاسی گذشته، که تا حدی منعکس میشود در آینده را خوب درک کنیم. این جهان، جهان تصادفات نیست، در جهان #انسان_کنشگر وجود دارد و درک تصادفی از تاریخ و جهان، درک الهیات قرون وسطی است که ما از آن عبور کردیم.
💢 اگر ما بر نزدیک دست زوم کنیم و #اصلاحات را در نظر بگیریم. این یک استراتژی بود که در دهه 70 رشد کرد، 76 به بار نشست و طی مسیر میکرد. در یک جمعبندی کلی که از شرایط دارم این است که استراتژی پیشین که استراتژی #توسعه_سیاسی بود و از طریق اصلاحات بالا آمد توفیق نیافت. در سال 88 به نقطهی بحرانی خود رسید، زیرا ظرفیتهایش که اصلاح طلبانه بود بانظم سیاسی مستقر نتواست عمل اغنایی انجام بدهد که به تنش نیانجامد، این تعامل شکل نگرفت و نظم سیاسی مستقر با سرکوب با آن مقابله کرد.
💢 درواقع #جنبش_سبز جنبشی بود که میل به کمتر کردن #نابرابری ها داشت و میل به جنبش اجتماعی داشت تا نگاه ساختار محور و تصرف قدرتی که اصلاح طلبان داشتند. در نتیجه به نظر من با توجه به این اتفاقی که برای استراتژی که استراتژی فعال در جامعه بود و جریان سازی میکرد، تعبیر من این است که ما بیشتر تا با عنوان #خفقان رو به رو باشیم، با عنوان #تعلیق رو به رو هستیم. تحلیل استراتژی و جمعبندی از شرایط وجود ندارد. و این دوران تعلیق تا بیشتر محصول سرکوب ها باشد، محصول #عدم_آمادگی هاست. یعنی نیروهای سیاسی برای ورود به عرصه جدید، برای اینکه بتوانند در عرصه شکاف ایجاد کنند و بتوانند به وضعیت جدید عبور کنیم، آمادگی لازم را ندارند.
💢 منظور از تعلیق این است که تحلیل مشخص از شرایط مشخص وجود ندارد و ما نمیدانیم در کجا ایستادهایم. مرحله تاریخی ما چیست را نمیدانیم. راهکار و استراتژی که بتوان حول آن اجماعی صورت داد، یک تبیین و چهارچوب توضیحی و معنایی داشته باشه که بتونه اغنا و اجماع را ایجاد کند وجود ندارد. در نتیجه ما به تعبیری از مهندس #میثمی با #استراگیجی هم دچار شدیم. ما دچار #اختلال_استراتژیک شدیم. و این وضعیت تعلیق را رقم میزند.
#دانشجو_صفیر_آزادی
#۱۶_آذر
#انجمن_پلی_تکنیک
@AnjomanPolytechnic
💢 ما اگر نتوانیم مواجهه روشمند، یا به تعبیر استادم #هدی_صابر، نتوانیم درک استراتژیکی از تاریخ ارائه بدهیم، مواجه ما میشود مانند خسرو معتضد و چیزی از آن در نمیاد. این درک استراتژیک از تاریخ به این معناست که سیرهای طی شده را به ما نشان میدهد. آینده از دو چیز تشکیل میشود: یکی وزن گذشته به علاوه فشار اکنون. اگر ما نتونیم از ضریب انعکاسی گذشته، که تا حدی منعکس میشود در آینده را خوب درک کنیم. این جهان، جهان تصادفات نیست، در جهان #انسان_کنشگر وجود دارد و درک تصادفی از تاریخ و جهان، درک الهیات قرون وسطی است که ما از آن عبور کردیم.
💢 اگر ما بر نزدیک دست زوم کنیم و #اصلاحات را در نظر بگیریم. این یک استراتژی بود که در دهه 70 رشد کرد، 76 به بار نشست و طی مسیر میکرد. در یک جمعبندی کلی که از شرایط دارم این است که استراتژی پیشین که استراتژی #توسعه_سیاسی بود و از طریق اصلاحات بالا آمد توفیق نیافت. در سال 88 به نقطهی بحرانی خود رسید، زیرا ظرفیتهایش که اصلاح طلبانه بود بانظم سیاسی مستقر نتواست عمل اغنایی انجام بدهد که به تنش نیانجامد، این تعامل شکل نگرفت و نظم سیاسی مستقر با سرکوب با آن مقابله کرد.
💢 درواقع #جنبش_سبز جنبشی بود که میل به کمتر کردن #نابرابری ها داشت و میل به جنبش اجتماعی داشت تا نگاه ساختار محور و تصرف قدرتی که اصلاح طلبان داشتند. در نتیجه به نظر من با توجه به این اتفاقی که برای استراتژی که استراتژی فعال در جامعه بود و جریان سازی میکرد، تعبیر من این است که ما بیشتر تا با عنوان #خفقان رو به رو باشیم، با عنوان #تعلیق رو به رو هستیم. تحلیل استراتژی و جمعبندی از شرایط وجود ندارد. و این دوران تعلیق تا بیشتر محصول سرکوب ها باشد، محصول #عدم_آمادگی هاست. یعنی نیروهای سیاسی برای ورود به عرصه جدید، برای اینکه بتوانند در عرصه شکاف ایجاد کنند و بتوانند به وضعیت جدید عبور کنیم، آمادگی لازم را ندارند.
💢 منظور از تعلیق این است که تحلیل مشخص از شرایط مشخص وجود ندارد و ما نمیدانیم در کجا ایستادهایم. مرحله تاریخی ما چیست را نمیدانیم. راهکار و استراتژی که بتوان حول آن اجماعی صورت داد، یک تبیین و چهارچوب توضیحی و معنایی داشته باشه که بتونه اغنا و اجماع را ایجاد کند وجود ندارد. در نتیجه ما به تعبیری از مهندس #میثمی با #استراگیجی هم دچار شدیم. ما دچار #اختلال_استراتژیک شدیم. و این وضعیت تعلیق را رقم میزند.
#دانشجو_صفیر_آزادی
#۱۶_آذر
#انجمن_پلی_تکنیک
@AnjomanPolytechnic
📝 #شمس از قونیه رفته بود، به جایی نامعلوم سفر کرده بود، و این خبر که دهان به دهان در بین مریدان #مولانا نقل شد در آنها احساس رهایی از یک کابوس، از یک گرفتاری و از یک رؤیای مخوف به وجود آورد.
اکنون که شمس شهر آنها و شیخ آنها را ترک کرده بود، امید بازگشت به گذشته، بازگشت به مجالس وعظ و درس و تفسیر و قرآن دوباره در دل های آنها میشکفت و خاطرشان را نوازش میداد.
اما برخلاف پندار آنها خبر غیبت شمس در خاطر مولانا تأثیر یک فاجعهی عظیم ناگهانی را داشت. مثل صاعقه ای بود که او را به شدت تکان داد و از خود بیخود کرد. مولانا احساس کسی را پیدا کرد که ناگهان در روشنایی روز خورشید را گم کرده باشد و در یک لحظه فروغ چشم، امید حیات، و آرامش قلب را از دست بدهد. #فراق شمس برایش قابل تحمل به نظر نمیرسید، حتی قابل تصور هم نمینمود. شمس برای او همه چیز بود، #عشق بود، #نیاز بود، #حیات بود و حتی #خدا بود، و لاجرم او نیز بدون این همه، بدون این ها که برای او همه چیز بود، آرام نمییافت.
اولین عکس العمل که از او ظاهر شد #سکوت آمیخته به قهر و تلخی بود. واقعهای هول روی داده بود که او را به وحشت و نومیدی انداخته بود. ناگهانی بودن واقعه او را به شدت تکان داده بود. مأیوس و دلزده شده بود و با هیچ کس سر صحبت نداشت. میدانست که غوغای مریدان و ناخرسندی آنها شمس را به ترک قونیه واداشته بود و از این رو به شدت از مریدان رنجه گشته بود.
سرانجام نامه ای کوتاه از شمس رسید: «مولانا را معلوم باشد که این ضعیف به دعای خیر مشغول است و به هیچ آفریده اختلاط نمیکند.» مسافری که از دمشق شام آمده بود این نامه را آورده بود. شمس در این نامه مولانا را به طور ضمنی از صحبت مریدان منع کرده بود. در این باره هیچ تصریحی نبود اما مولانا مضمون پیام را دریافته بود. حتی پیش از دریافت نامه از اختلاط با اغیار خویش کنار کشیده بود. بالاخره خبر شمس از دمشق رسیده بود. از دمشق مبارک که مولانا از آن خاطرههای خوش داشت و گه گاه در رویاهای بیداری و یا در خاطرههای مبهم و دور از یاد رفته میپنداشت شمس را نیز اول بار در آنجا در میدان شهر و در میان انبوه خلق دیده بود.
سودای دمشق و جاذبهی دیدار شمس خاطرش را بر میانگیخت، اما تشویش و دغدغهای که در این مدت بیخبری او را فرسوده بود، چنانش از پای دراورده بود که قدرت اقدام به این مسافرت را نداشت و در همان شور و هیجان که از دریافت نامهی کوتاه پیام گونه ی شمس برایش حاصل شد، پنج شش نامهی منظوم پی در پی برای شمس فرستاد، با اظهار اشتیاق رسمانه و با لحنی مؤدب که هم حاکی از رنجیدگی خاطر بود و هم شاید میخواست سوز درون او را موجب تکدر و انفعال شمس نسازد. اما اقدام به مسافرت دمشق، به رغم اشتیاق فوق العاده ای که در این باره داشت، برایش ناممکن بود.
بالاخره، بی آنکه منتظر جواب نامه ها شود، یک روز پسرش سلطان ولد را که در این محنت همدرد واقعی او بود پیش خواند. نقدینه ای برای هزینه ی سفر محبوب به او داد و با تاکید به اظهار نیاز و فروتنی فوق العاده به دعوت شمس به دمشق فرستاد، با نامهای کوتاه و منظوم و همراه با بیست تن از مریدان، با التماس بازگشت شمس به قونیه. نامه آگنده از اشتیاق قلبی بود اما لحن رسمی داشت.
بروید ای حریفان بکشید یار ما را
به من آورید آخر صنم گریزپا را
به ترانههای شیرین به بهانههای زرین
بکشید سوی خانه مه خوب خوش لقا را
وگر او به وعده گوید که دمی دگر بیایم
همه وعده مکر باشد بفریبد او شما را
دم سخت گرم دارد که به جادوی و افسون
بزند گره بر آب او و ببندد او هوا را
وقتی سلطان ولد با جمع یاران و در دنبال تحمل سختی های یک سفر طولانی و پر مشقت به دمشق رسید، با نشانی هایی که در دست داشت و با آشنایی که در سال های تحصیل به احوال شهر پیدا کرده بود گمشده ی عزیز خود و «یار گریز پای» خداوندگار را در آنجا یافت. با یاران به پیش او در عذر ماجرا ایستاد. درد و اشتیاق پدر را با نامه ی وی به او عرضه کرد و با تواضعی تمام بازگشت به قونیه را از وی درخواست. نقدینهای که مولانا به نشان نیاز برای پایمزد سفر مرشد تقدیم کرده بود تبسمی حاکی از خرسندی و احساس شرم بر لب شیخ شکوفاند. با لحنی آگنده از عتاب و شکایت که در عین حال از شکر و رضایت حاکی بود، به سلطان ولد اعتراض کرد: «مگر مولانا خواسته باشد مارا بدین زر بفریبد؟» و بلافاصله افزود: «اما اشارت او کفایت میکرد، به چیز دیگر حاجت نبود!»
#مولانا
#پله_پله_تا_ملاقات_خدا
#کمیته_فرهنگی
#انجمن_پلی_تکنیک
🆔@AnjomanPolytechnic
اکنون که شمس شهر آنها و شیخ آنها را ترک کرده بود، امید بازگشت به گذشته، بازگشت به مجالس وعظ و درس و تفسیر و قرآن دوباره در دل های آنها میشکفت و خاطرشان را نوازش میداد.
اما برخلاف پندار آنها خبر غیبت شمس در خاطر مولانا تأثیر یک فاجعهی عظیم ناگهانی را داشت. مثل صاعقه ای بود که او را به شدت تکان داد و از خود بیخود کرد. مولانا احساس کسی را پیدا کرد که ناگهان در روشنایی روز خورشید را گم کرده باشد و در یک لحظه فروغ چشم، امید حیات، و آرامش قلب را از دست بدهد. #فراق شمس برایش قابل تحمل به نظر نمیرسید، حتی قابل تصور هم نمینمود. شمس برای او همه چیز بود، #عشق بود، #نیاز بود، #حیات بود و حتی #خدا بود، و لاجرم او نیز بدون این همه، بدون این ها که برای او همه چیز بود، آرام نمییافت.
اولین عکس العمل که از او ظاهر شد #سکوت آمیخته به قهر و تلخی بود. واقعهای هول روی داده بود که او را به وحشت و نومیدی انداخته بود. ناگهانی بودن واقعه او را به شدت تکان داده بود. مأیوس و دلزده شده بود و با هیچ کس سر صحبت نداشت. میدانست که غوغای مریدان و ناخرسندی آنها شمس را به ترک قونیه واداشته بود و از این رو به شدت از مریدان رنجه گشته بود.
سرانجام نامه ای کوتاه از شمس رسید: «مولانا را معلوم باشد که این ضعیف به دعای خیر مشغول است و به هیچ آفریده اختلاط نمیکند.» مسافری که از دمشق شام آمده بود این نامه را آورده بود. شمس در این نامه مولانا را به طور ضمنی از صحبت مریدان منع کرده بود. در این باره هیچ تصریحی نبود اما مولانا مضمون پیام را دریافته بود. حتی پیش از دریافت نامه از اختلاط با اغیار خویش کنار کشیده بود. بالاخره خبر شمس از دمشق رسیده بود. از دمشق مبارک که مولانا از آن خاطرههای خوش داشت و گه گاه در رویاهای بیداری و یا در خاطرههای مبهم و دور از یاد رفته میپنداشت شمس را نیز اول بار در آنجا در میدان شهر و در میان انبوه خلق دیده بود.
سودای دمشق و جاذبهی دیدار شمس خاطرش را بر میانگیخت، اما تشویش و دغدغهای که در این مدت بیخبری او را فرسوده بود، چنانش از پای دراورده بود که قدرت اقدام به این مسافرت را نداشت و در همان شور و هیجان که از دریافت نامهی کوتاه پیام گونه ی شمس برایش حاصل شد، پنج شش نامهی منظوم پی در پی برای شمس فرستاد، با اظهار اشتیاق رسمانه و با لحنی مؤدب که هم حاکی از رنجیدگی خاطر بود و هم شاید میخواست سوز درون او را موجب تکدر و انفعال شمس نسازد. اما اقدام به مسافرت دمشق، به رغم اشتیاق فوق العاده ای که در این باره داشت، برایش ناممکن بود.
بالاخره، بی آنکه منتظر جواب نامه ها شود، یک روز پسرش سلطان ولد را که در این محنت همدرد واقعی او بود پیش خواند. نقدینه ای برای هزینه ی سفر محبوب به او داد و با تاکید به اظهار نیاز و فروتنی فوق العاده به دعوت شمس به دمشق فرستاد، با نامهای کوتاه و منظوم و همراه با بیست تن از مریدان، با التماس بازگشت شمس به قونیه. نامه آگنده از اشتیاق قلبی بود اما لحن رسمی داشت.
بروید ای حریفان بکشید یار ما را
به من آورید آخر صنم گریزپا را
به ترانههای شیرین به بهانههای زرین
بکشید سوی خانه مه خوب خوش لقا را
وگر او به وعده گوید که دمی دگر بیایم
همه وعده مکر باشد بفریبد او شما را
دم سخت گرم دارد که به جادوی و افسون
بزند گره بر آب او و ببندد او هوا را
وقتی سلطان ولد با جمع یاران و در دنبال تحمل سختی های یک سفر طولانی و پر مشقت به دمشق رسید، با نشانی هایی که در دست داشت و با آشنایی که در سال های تحصیل به احوال شهر پیدا کرده بود گمشده ی عزیز خود و «یار گریز پای» خداوندگار را در آنجا یافت. با یاران به پیش او در عذر ماجرا ایستاد. درد و اشتیاق پدر را با نامه ی وی به او عرضه کرد و با تواضعی تمام بازگشت به قونیه را از وی درخواست. نقدینهای که مولانا به نشان نیاز برای پایمزد سفر مرشد تقدیم کرده بود تبسمی حاکی از خرسندی و احساس شرم بر لب شیخ شکوفاند. با لحنی آگنده از عتاب و شکایت که در عین حال از شکر و رضایت حاکی بود، به سلطان ولد اعتراض کرد: «مگر مولانا خواسته باشد مارا بدین زر بفریبد؟» و بلافاصله افزود: «اما اشارت او کفایت میکرد، به چیز دیگر حاجت نبود!»
#مولانا
#پله_پله_تا_ملاقات_خدا
#کمیته_فرهنگی
#انجمن_پلی_تکنیک
🆔@AnjomanPolytechnic
⭕️ و قَالَ علی(علیه السلام): مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْيِهِ هَلَكَ، وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَكَهَا فِي عُقُولِهَا.
هرکه خودرایی کند هلاک گردد ، و هرکه با مردمان مشورت کند در عقل آنان شریک شود. نهج البلاغه ، الحیاة جلد ۱ صفحه ۳۱۱
❌ متن کامل⬇️⬇️⬇️
#کمیته_سیاسی
#انجمن_پلی_تکنیک
🆔@AnjomanPolytechnic
هرکه خودرایی کند هلاک گردد ، و هرکه با مردمان مشورت کند در عقل آنان شریک شود. نهج البلاغه ، الحیاة جلد ۱ صفحه ۳۱۱
❌ متن کامل⬇️⬇️⬇️
#کمیته_سیاسی
#انجمن_پلی_تکنیک
🆔@AnjomanPolytechnic
انجمن اسلامی دانشجویان ترقیخواه پلیتکنیک
⭕️ و قَالَ علی(علیه السلام): مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْيِهِ هَلَكَ، وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَكَهَا فِي عُقُولِهَا. هرکه خودرایی کند هلاک گردد ، و هرکه با مردمان مشورت کند در عقل آنان شریک شود. نهج البلاغه ، الحیاة جلد ۱ صفحه ۳۱۱ ❌ متن کامل⬇️⬇️⬇️ #کمیته_سیاسی…
🔶 در ماه های اخیر شاهد #اعتصابات_کارگری در کارخانههای سراسر کشور بوده ایم، از نیشکر #هفت_تپه تا #هپکو و #فولاد_اهواز کارگران در اتحادی نانوشته برای احقاق حقوق اولیه خود دست به حرکت زدهاند. این اعتراضات که در پی شرایط وخیم اقتصادی بروز پیدا کرده است همراهی و همبستگی عمومی اقشار مختلف جامعه از معلمان تا دانشجویان را در پی داشته است. حرکتی برآمده از آگاهی جمعی مردم در طی سالها مبارزه.
🔶 شاید بتوان ریشهی مطالبات برای تشکل یابی در ایران را در یک قرن گذشته و با شروع حرکت برای مشروطیت جست و جو کرد. این اقدامات که پیوسته و همواره با مبارزات اجتماعی همراه بوده است با همراهی روشنفکران و نخبگان سیاسی دهه های ۴۰ و ۵۰ به خود ساختاری نظری میگیرند و افراد برجسته ای همچون طالقانی و شریعتی با این حرکات همراه میشوند. سرکوبهای شدید اصناف در دوران پهلوی اما مجال حضور و بروز این تفکرات را میگیرند. با انقلاب 57، امید برای به ثمر نشستن این مطالبات فزونی میگیرد اما با شروع جنگ و به تبع تحمیل شرایط جنگی این فعالیتها تضعیف میشوند پس از اتمام جنگ و در دوران «سازندگی» باری دیگر تلاشی برای رسیدن به سندیکا کارگری شروع میشود این بار اما به رسم حاکمیت اقتدارگرا و اسم «توسعه» باری دیگر فعالین کارگری روانهی زندانها میشوند. در دوران اصلاحات و با روی کار آمدن دولت محمد خاتمی تا حدی شرایط سرکوب تعدیل میشود و فضا برای شکلگیری افکار مختلف فراهم میشود اما تا آخرین سالها نیز توجهی به این خواستهها نمیشود و امکان تشکل یابی فراهم نمیشود. سالهای ۸۳ و ۸۴ همراه بود با تلاش مجدانه دولت برای مجوز دادن به این تشکلها، که خود این روند غیر کارشناسانه اصلاح طلبان باعث شروع به فعالیت چند صد نهاد مردمی و سندیکایی می شود. این تشکل ها در سالهای بعد و با روی کار آمدن دولتی محافظه کار و بنیاد گرا موجی نوین از بازداشت و زندان و سرکوب را بخود دید، این بار به اسم «عدالت». این روند در سالهای منتهی به ۸۸ و بعد از آن اوج میگیرد. فشارهای اجتماعی بار دیگر خود را در انتخابات ۹۲ و ۹۴ بروز میدهد اما ساختار معیوف و عقبمانده حاکمیت در مواجهه با مطالبات اجتماعی و ضعف هویتی و گفتمانی دولت موجب میشود که تغییری محسوس در این دوران احساس نشود. اگر چه در طی این مدت بسیاری از تشکل های بسته شده در دوران احمدی نژاد باز گشایی میشوند اما رویکرد دو قطبی و نا همسنج دولت باعث میشود که غالب این تشکلها نتوانند رسالت خود را برآورده سازند و آنهایی که در این راستا اقدام کردند با موانع شدید امنیتی روبرو شدند که نمود کوچکی از آن تشکل های دانشگاهها هستند. از قبیل انجمنهای اسلامی و شوراهای صنفی که نبود ساختاری عالم و دانا به شرایط باعث میشود که این نهاد ها بشدت محدود شده و نتوانند ظرفیتهای خود را به ورطهی عمل برسانند.
🔶 برجستهترین ویژگی حکومت های دموکراتیک و حاکمیت مردم بر مردم صندوق رایی که چند سال یک بار گذاشته میشود نیست، بلکه حق تشکل یابی و نهاد سازی است تا اقشار مختلف بتوانند از خلال ساختاری نظاممند و بواسطه ی نمایندگان بحق خود صدای مطالباتشان را به گوش ارکان حاکمیت برسانند، تضعیف این نهاد ها و بازداشت این نمایندگان نه به معنی حذف اعتراضات است و نه به معنی رفع مطالبات، همانطور که چندین سال از زندانی شدن فعالین صنفی کارگری از جمله رضا شهابی میگذرد و هنوز صدای این اعتراضات خاموش نشده است. با نابودی اصناف و نمایندگانشان تنها روند پیگیری مطالبات از دریچه نهادها مختل میشوند اما مطالبات و خواستهها هنوز برجای خود ماندهاند و با فرمهای دیگر از قبیل تجمعات و اعتصابات کنونی ظهور میکنند. این روند تنها مختص به کشورهایی مانند ایران نیست، میتوان در اعتراضات موسوم به جلیقه زردهای فرانسه هم دید که با تضعیف و نادیده گرفتن مطالبات اصناف توسط دولت، مردم مطالبات خود را از روشی دیگر و بواسطه اعتراضات مردمی پیگیری میکنند. مواجهه امنیتی با این مسائل و چسباندن برچسبهای نئولیبرال و مارکسیست به حرکات مختلف اجتماعی سیاسی کشور نه تنها گرهی نمیگشاید که تلاش برای گشایش در مسیر را هرچه سخت تر و دور تر میکند. چرا که در حاکمیت اقتدارگرا و رانتی کنونی مجال شکل گیری هیچ قاعدهای بر این فضا وجود ندارد بلکه این فساد ساختاری تنها مؤید بحرانی در قدرت دولت و نظارت دستگاههای متفاوت است.
احزاب دستوری و ناکارآمد و ساختار فاسد امید برای اصلاح ساختاری از طریق این مجاری را روزانه کم و کمتر میکند در چنین شرایطیست که لزوم بازگشت به متن صریح قانون اساسی و روح عدالت طلب آن و برسمیت شناختن اصناف و مطالبات آنان بشدت احساس میشود.
#کمیته_سیاسی
#انجمن_پلی_تکنیک
🆔@AnjomanPolytechnic
🔶 شاید بتوان ریشهی مطالبات برای تشکل یابی در ایران را در یک قرن گذشته و با شروع حرکت برای مشروطیت جست و جو کرد. این اقدامات که پیوسته و همواره با مبارزات اجتماعی همراه بوده است با همراهی روشنفکران و نخبگان سیاسی دهه های ۴۰ و ۵۰ به خود ساختاری نظری میگیرند و افراد برجسته ای همچون طالقانی و شریعتی با این حرکات همراه میشوند. سرکوبهای شدید اصناف در دوران پهلوی اما مجال حضور و بروز این تفکرات را میگیرند. با انقلاب 57، امید برای به ثمر نشستن این مطالبات فزونی میگیرد اما با شروع جنگ و به تبع تحمیل شرایط جنگی این فعالیتها تضعیف میشوند پس از اتمام جنگ و در دوران «سازندگی» باری دیگر تلاشی برای رسیدن به سندیکا کارگری شروع میشود این بار اما به رسم حاکمیت اقتدارگرا و اسم «توسعه» باری دیگر فعالین کارگری روانهی زندانها میشوند. در دوران اصلاحات و با روی کار آمدن دولت محمد خاتمی تا حدی شرایط سرکوب تعدیل میشود و فضا برای شکلگیری افکار مختلف فراهم میشود اما تا آخرین سالها نیز توجهی به این خواستهها نمیشود و امکان تشکل یابی فراهم نمیشود. سالهای ۸۳ و ۸۴ همراه بود با تلاش مجدانه دولت برای مجوز دادن به این تشکلها، که خود این روند غیر کارشناسانه اصلاح طلبان باعث شروع به فعالیت چند صد نهاد مردمی و سندیکایی می شود. این تشکل ها در سالهای بعد و با روی کار آمدن دولتی محافظه کار و بنیاد گرا موجی نوین از بازداشت و زندان و سرکوب را بخود دید، این بار به اسم «عدالت». این روند در سالهای منتهی به ۸۸ و بعد از آن اوج میگیرد. فشارهای اجتماعی بار دیگر خود را در انتخابات ۹۲ و ۹۴ بروز میدهد اما ساختار معیوف و عقبمانده حاکمیت در مواجهه با مطالبات اجتماعی و ضعف هویتی و گفتمانی دولت موجب میشود که تغییری محسوس در این دوران احساس نشود. اگر چه در طی این مدت بسیاری از تشکل های بسته شده در دوران احمدی نژاد باز گشایی میشوند اما رویکرد دو قطبی و نا همسنج دولت باعث میشود که غالب این تشکلها نتوانند رسالت خود را برآورده سازند و آنهایی که در این راستا اقدام کردند با موانع شدید امنیتی روبرو شدند که نمود کوچکی از آن تشکل های دانشگاهها هستند. از قبیل انجمنهای اسلامی و شوراهای صنفی که نبود ساختاری عالم و دانا به شرایط باعث میشود که این نهاد ها بشدت محدود شده و نتوانند ظرفیتهای خود را به ورطهی عمل برسانند.
🔶 برجستهترین ویژگی حکومت های دموکراتیک و حاکمیت مردم بر مردم صندوق رایی که چند سال یک بار گذاشته میشود نیست، بلکه حق تشکل یابی و نهاد سازی است تا اقشار مختلف بتوانند از خلال ساختاری نظاممند و بواسطه ی نمایندگان بحق خود صدای مطالباتشان را به گوش ارکان حاکمیت برسانند، تضعیف این نهاد ها و بازداشت این نمایندگان نه به معنی حذف اعتراضات است و نه به معنی رفع مطالبات، همانطور که چندین سال از زندانی شدن فعالین صنفی کارگری از جمله رضا شهابی میگذرد و هنوز صدای این اعتراضات خاموش نشده است. با نابودی اصناف و نمایندگانشان تنها روند پیگیری مطالبات از دریچه نهادها مختل میشوند اما مطالبات و خواستهها هنوز برجای خود ماندهاند و با فرمهای دیگر از قبیل تجمعات و اعتصابات کنونی ظهور میکنند. این روند تنها مختص به کشورهایی مانند ایران نیست، میتوان در اعتراضات موسوم به جلیقه زردهای فرانسه هم دید که با تضعیف و نادیده گرفتن مطالبات اصناف توسط دولت، مردم مطالبات خود را از روشی دیگر و بواسطه اعتراضات مردمی پیگیری میکنند. مواجهه امنیتی با این مسائل و چسباندن برچسبهای نئولیبرال و مارکسیست به حرکات مختلف اجتماعی سیاسی کشور نه تنها گرهی نمیگشاید که تلاش برای گشایش در مسیر را هرچه سخت تر و دور تر میکند. چرا که در حاکمیت اقتدارگرا و رانتی کنونی مجال شکل گیری هیچ قاعدهای بر این فضا وجود ندارد بلکه این فساد ساختاری تنها مؤید بحرانی در قدرت دولت و نظارت دستگاههای متفاوت است.
احزاب دستوری و ناکارآمد و ساختار فاسد امید برای اصلاح ساختاری از طریق این مجاری را روزانه کم و کمتر میکند در چنین شرایطیست که لزوم بازگشت به متن صریح قانون اساسی و روح عدالت طلب آن و برسمیت شناختن اصناف و مطالبات آنان بشدت احساس میشود.
#کمیته_سیاسی
#انجمن_پلی_تکنیک
🆔@AnjomanPolytechnic
Forwarded from دانشجویان متحد
🔺 چند سال پیش در دانشگاه علم و صنعت دانشجویی دختر در مقطع ارشد کامپیوتر بر اثر این که توسط یک خاور در داخل دانشگاه زیرگرفته شد، فوت کرد. خاور هنگام خارج شدن از یک کارگاه داخل دانشگاه و دندهعقب آمدن متاسفانه "میترا" را زیر گرفت. اتفاقی که بدون شک نهتنها راننده بلکه دانشگاه هم مقصر بود. راننده نه مجوز ورود به دانشگاه داشت و نه گواهینامه و هیچگونه هشداری جلوی کارگاه گذاشته نشده بود، مسائل و اتفاقاتی که بدون شک به شخص راننده مربوط نبوده و پای دانشگاه به طور واضح گیر بوده است.
🔺 امروز نیز روز تلخی دیگر برای دانشجویان کشور رقم خورد، دانشجویانی که امروز برای شرکت در کلاسهای خود به دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات میرفتند با حادثه سقوط اتوبوس درون دانشگاه مواجه شدند و جان خود را از دست دادند. #دانشگاه_آزاد که حتی اجازه امتحان دادن به دانشجویانی که شهریه خود را پرداخت نمیکنند، نمیدهد اما به راحتی جان دانشجویانی که هزینه تحصیل و رفاه خود را دادهاند را به مخاطره انداخته است مسلماً باید نسبت به وقوع این حادثه جانگداز که در اثر بیتدبیری و بیلیاقتی مسئولین این دانشگاه بوده است نسبت به افکار عمومی و تمامی دانشجویان کشور پاسخگو باشد. مسائل صنفی دانشجویی امری است که به نظر میآید در دانشگاههای کشور که هر روز به سمت پولی اداره شدن میرود بیشتر مغفول مانده است و اگر امروز واکنشی برای این فاجعه از طرف مسئولین امر نیاید شاید فردا روز باید منتظر ادامه این روند رو به نزول در امکانات رفاهی و صنفی دانشگاهها باشیم.
◾️ تشکلهای اسلامی #دانشجویان_متحد ضمن تسلیت این فاجعه غمبار به خانواده دانشجویان درگذشته و همچنین دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات و آرزوی بهبود مصدومین حادثه تقاضای پاسخگویی فوری مسئولین امر را خواستار است.
#دانشجویان_متحد 🍀
🆔 @anjmotahed
🔺 امروز نیز روز تلخی دیگر برای دانشجویان کشور رقم خورد، دانشجویانی که امروز برای شرکت در کلاسهای خود به دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات میرفتند با حادثه سقوط اتوبوس درون دانشگاه مواجه شدند و جان خود را از دست دادند. #دانشگاه_آزاد که حتی اجازه امتحان دادن به دانشجویانی که شهریه خود را پرداخت نمیکنند، نمیدهد اما به راحتی جان دانشجویانی که هزینه تحصیل و رفاه خود را دادهاند را به مخاطره انداخته است مسلماً باید نسبت به وقوع این حادثه جانگداز که در اثر بیتدبیری و بیلیاقتی مسئولین این دانشگاه بوده است نسبت به افکار عمومی و تمامی دانشجویان کشور پاسخگو باشد. مسائل صنفی دانشجویی امری است که به نظر میآید در دانشگاههای کشور که هر روز به سمت پولی اداره شدن میرود بیشتر مغفول مانده است و اگر امروز واکنشی برای این فاجعه از طرف مسئولین امر نیاید شاید فردا روز باید منتظر ادامه این روند رو به نزول در امکانات رفاهی و صنفی دانشگاهها باشیم.
◾️ تشکلهای اسلامی #دانشجویان_متحد ضمن تسلیت این فاجعه غمبار به خانواده دانشجویان درگذشته و همچنین دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات و آرزوی بهبود مصدومین حادثه تقاضای پاسخگویی فوری مسئولین امر را خواستار است.
#دانشجویان_متحد 🍀
🆔 @anjmotahed
Forwarded from دانشجویان متحد
◾️ تشکلهای اسلامی #دانشجویان_متحد ضمن تسلیت این فاجعه غمبار به خانواده دانشجویان درگذشته و همچنین دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات و آرزوی بهبود مصدومین حادثه تقاضای پاسخگویی فوری مسئولین امر را خواستار است.
#دانشجویان_متحد 🍀
🆔 @anjmotahed
#دانشجویان_متحد 🍀
🆔 @anjmotahed
در مرگ جوانان و کودکان این مرز و بوم به سوگ نشستهایم
#دیکته_آتش
#علوم_تحقیقات
#انجمن_پلی_تکنیک
🆔@AnjomanPolytechnic
#دیکته_آتش
#علوم_تحقیقات
#انجمن_پلی_تکنیک
🆔@AnjomanPolytechnic
جور و بیداد کند عمر جوانان کوتاه
ای بزرگان وطن بهر خدا داد کنید
ابراز همدردی دانشجویان پلیتکنیک در پی حوادث رخ داده دانشگاه علوم تحقیقات و دانش آموزان سوخته در آتش.
#دیکته_آتش
#علوم_تحقیقات
#انجمن_پلی_تکنیک
🆔@AnjomanPolytechnic
ای بزرگان وطن بهر خدا داد کنید
ابراز همدردی دانشجویان پلیتکنیک در پی حوادث رخ داده دانشگاه علوم تحقیقات و دانش آموزان سوخته در آتش.
#دیکته_آتش
#علوم_تحقیقات
#انجمن_پلی_تکنیک
🆔@AnjomanPolytechnic
⭕️ پنجم دی زادروز #بهرام_بیضایی
🔶 «میگويند انسان که به درجات بالا رسيد نامهای متعدد به خود میگيرد پس او، هم آرش است هم #بهرام، هم سياوش است هم سهراب، هم تهمينه است و هم تهمتن و هم گردآفريد و هر آنکه هست و هر آنچه هست جام جم در دست دارد و نگران ميراث نياکان خويش است.»
نام دیگرش شرزین است. شیخ شرزین، او تمام عمرش را به #جدال_با_جهل پرداخته و خود را با دانش پرورده. تا بدانجا رسیده که میگوید: «آری آدمیان به #آینه ها شبیهاند. آینهی زنگار بسته ترا کدر نشان میدهد، و آینهی ترک خورده ترا شکسته، و آینهی صیقلی یا مواج ترا صاف یا معوج. و این جز آنست که تو صاف باشی یا شکسته یا کدر یا زنگار بسته. من گاهی آینهی دق بودهام، و گاهی به تلنگری ترک برداشتهام. من گاهی به کلی خرد شدهام، و در هزار تکهی من هزار #تصویر خود شما پیدا بود.»
امروز من در این آینه مینگرم. خود را میبینم هزار تکه و هرتکه بخشی از وجودم. من در این آینه ها به دنبال خود میگردم. عکسی واضح از سالهای کودکیام، تصویری معوج از امروز و تصاویری زنگار گرفته از نیاکانم. باید از آینه گذشتگان زنگار گرفت، تا تصویر معوج امروزم صاف شود.
به #آرش مینگرم در پای #دماوند. که از خود میگریزد. آرشی که میترسد، دستانش میلرزد و سزاوار تیراندازی نیست. آرشی آشفته و ناتوان. آرش #بیزار و #ناامید. که ناامیدی و بیزاری در رگهایش میدود او را به پیش میراند. بیزاری آرش را به آرش باز میگرداند. بازوانش قوت مییابد و قلبش را در تیر میگذارد.
———————————
🔷 همه ی آن #سرگردانی که در اکثر آثار #بیضایی هست جستوجو در راه یافتن #هویت است. آنچه آرش در راه بالا رفتن از دماوند و پرتاب تیر با قلبش آن را یافت. همان چیزی که #تارا را از زندگی سرخوشانه و بی دغدغهیاش خارج میکند و در مسیری پر پیچ و خم با آگاهی از گذشته به سوی شناخت خود حرکت میکند. تمام سرگردانیای که در فیلم #کلاغ موج میزند. گروهی در جستوجوی گمشدهای هستند. #گمشده عکسی است از جوانی «#مادر» فیلم.
🔷 «مادر» در این سرگردانیها و پریشانیها نقش مهمی دارد. در شاهکار «باشو غریبه کوچک» این جایگاه به حد اعلی دیده میشود. غریبهای کوچک به سرزمینی ناشناس وارد میشود و مهر مادری «ناهید» او را در بر میگیرد و به باشو میفهماند که هنوز در دامان وطن است. این پیوند میان مهر مادری و جستوجوی هویت، در نمایش #سهراب_کشی سوزناکترین سوگواری را میآفریند، آنجا که #تهمینه بر نعش #سهراب زاری میکند، و میغرد که: «تو #فرزند من بودی و بیهوده گرد جهان میگشتی، تا بدانی فرزند کئی! تو فرزند من بودی نه پدرت. من بودم که تو را خواستم و خود را چون «#ناهید» آسمان آراستم. من بودم که به شبستان او شدم و گفتم دوستدار آن سهرابم که در توست.»
🔷 عنصر دیگری که در این جستوجو اهمیت بالایی دارد «#تاریخ» است. توجه به گذشتگان و #نیاکان. این پیوند با تاریخ در #چریکه_تارا به روشنی روز است. تمام آنچه برای تارا اتفاق میافتد و بازی سرخوشانه او در آب دریا را به نبرد سهمگینش با امواج تبدیل میکند، آگاهی از تاریخ است. آگاهی از آنچه در قلعهی چهل تن برای قبیلهای جنگاور و دلاور رخ داده. این آگاهی در کمال زیبایی به صورت رابطهی #عاشقانه میان تارا و #مرد_تاریخی نشان داده میشود. مرد تاریخی در میان عشق ورزیدن به تارا از زخمها و نبردهایش میگوید: «دشمنان به تیرم ببند، #کلمات رجز بیهوده است! در تمام ساحل #کلماتی است که من در وصف تو گفتهام.» تارا عاشق بدبختی او و دلبستهی زخمهایش میشود. او با گذشتهاش پیوند برقرار میکند و در پی این ارتباط و اجرا تمام دیدگاهش به زندگی تغییر میکند.
🔷 «نام» دیگر عنصری است که در ارتباط تنگاتنگ با هویت است. در نمایش #خاطرات_مطبوعاتی_آقای_اسراری، تمام تلاش و مبارزهی شیرزاد در راه باز پس گیری نامش است. در این نمایش جهانگیر اسراری داستانهایی را از محمود شیرزاد میدزدد، به نام خود چاپ میکند و به شهرت میرسد. از آنجا که شیرزاد در سلسله مراتب اداری زیر دست اسراری است مجبور میشود به خواست او تن دهد و برایش داستان بنویسد. اما نمیتواند با این وضع کنار بیاید. او هویت خود را مخدوش و آسیب دیده میبیند. چراکه نمیتواند به کسی ثابت کند نویسندهی واقعی داستانها آقای اسراری نیست، تا آنجا که حتی توان #تفکیک خودش با آقای اسراری را نیز از دست میدهد. اما زمانی میرسد، متوجه میشود که «شیرزاد» است و تصمیم به #مبارزه برای پس گرفتن نامش میکند. ما آن چیزی هستیم که میسازیم و او میخواهد صاحب آنچه واقعا ساخته بشود.
#بهرام_بیضایی
#کمیته_فرهنگی
#انجمن_پلی_تکنیک
📷 http://ytre.ir/eEH
🆔@AnjomanPolytechnic
🔶 «میگويند انسان که به درجات بالا رسيد نامهای متعدد به خود میگيرد پس او، هم آرش است هم #بهرام، هم سياوش است هم سهراب، هم تهمينه است و هم تهمتن و هم گردآفريد و هر آنکه هست و هر آنچه هست جام جم در دست دارد و نگران ميراث نياکان خويش است.»
نام دیگرش شرزین است. شیخ شرزین، او تمام عمرش را به #جدال_با_جهل پرداخته و خود را با دانش پرورده. تا بدانجا رسیده که میگوید: «آری آدمیان به #آینه ها شبیهاند. آینهی زنگار بسته ترا کدر نشان میدهد، و آینهی ترک خورده ترا شکسته، و آینهی صیقلی یا مواج ترا صاف یا معوج. و این جز آنست که تو صاف باشی یا شکسته یا کدر یا زنگار بسته. من گاهی آینهی دق بودهام، و گاهی به تلنگری ترک برداشتهام. من گاهی به کلی خرد شدهام، و در هزار تکهی من هزار #تصویر خود شما پیدا بود.»
امروز من در این آینه مینگرم. خود را میبینم هزار تکه و هرتکه بخشی از وجودم. من در این آینه ها به دنبال خود میگردم. عکسی واضح از سالهای کودکیام، تصویری معوج از امروز و تصاویری زنگار گرفته از نیاکانم. باید از آینه گذشتگان زنگار گرفت، تا تصویر معوج امروزم صاف شود.
به #آرش مینگرم در پای #دماوند. که از خود میگریزد. آرشی که میترسد، دستانش میلرزد و سزاوار تیراندازی نیست. آرشی آشفته و ناتوان. آرش #بیزار و #ناامید. که ناامیدی و بیزاری در رگهایش میدود او را به پیش میراند. بیزاری آرش را به آرش باز میگرداند. بازوانش قوت مییابد و قلبش را در تیر میگذارد.
———————————
🔷 همه ی آن #سرگردانی که در اکثر آثار #بیضایی هست جستوجو در راه یافتن #هویت است. آنچه آرش در راه بالا رفتن از دماوند و پرتاب تیر با قلبش آن را یافت. همان چیزی که #تارا را از زندگی سرخوشانه و بی دغدغهیاش خارج میکند و در مسیری پر پیچ و خم با آگاهی از گذشته به سوی شناخت خود حرکت میکند. تمام سرگردانیای که در فیلم #کلاغ موج میزند. گروهی در جستوجوی گمشدهای هستند. #گمشده عکسی است از جوانی «#مادر» فیلم.
🔷 «مادر» در این سرگردانیها و پریشانیها نقش مهمی دارد. در شاهکار «باشو غریبه کوچک» این جایگاه به حد اعلی دیده میشود. غریبهای کوچک به سرزمینی ناشناس وارد میشود و مهر مادری «ناهید» او را در بر میگیرد و به باشو میفهماند که هنوز در دامان وطن است. این پیوند میان مهر مادری و جستوجوی هویت، در نمایش #سهراب_کشی سوزناکترین سوگواری را میآفریند، آنجا که #تهمینه بر نعش #سهراب زاری میکند، و میغرد که: «تو #فرزند من بودی و بیهوده گرد جهان میگشتی، تا بدانی فرزند کئی! تو فرزند من بودی نه پدرت. من بودم که تو را خواستم و خود را چون «#ناهید» آسمان آراستم. من بودم که به شبستان او شدم و گفتم دوستدار آن سهرابم که در توست.»
🔷 عنصر دیگری که در این جستوجو اهمیت بالایی دارد «#تاریخ» است. توجه به گذشتگان و #نیاکان. این پیوند با تاریخ در #چریکه_تارا به روشنی روز است. تمام آنچه برای تارا اتفاق میافتد و بازی سرخوشانه او در آب دریا را به نبرد سهمگینش با امواج تبدیل میکند، آگاهی از تاریخ است. آگاهی از آنچه در قلعهی چهل تن برای قبیلهای جنگاور و دلاور رخ داده. این آگاهی در کمال زیبایی به صورت رابطهی #عاشقانه میان تارا و #مرد_تاریخی نشان داده میشود. مرد تاریخی در میان عشق ورزیدن به تارا از زخمها و نبردهایش میگوید: «دشمنان به تیرم ببند، #کلمات رجز بیهوده است! در تمام ساحل #کلماتی است که من در وصف تو گفتهام.» تارا عاشق بدبختی او و دلبستهی زخمهایش میشود. او با گذشتهاش پیوند برقرار میکند و در پی این ارتباط و اجرا تمام دیدگاهش به زندگی تغییر میکند.
🔷 «نام» دیگر عنصری است که در ارتباط تنگاتنگ با هویت است. در نمایش #خاطرات_مطبوعاتی_آقای_اسراری، تمام تلاش و مبارزهی شیرزاد در راه باز پس گیری نامش است. در این نمایش جهانگیر اسراری داستانهایی را از محمود شیرزاد میدزدد، به نام خود چاپ میکند و به شهرت میرسد. از آنجا که شیرزاد در سلسله مراتب اداری زیر دست اسراری است مجبور میشود به خواست او تن دهد و برایش داستان بنویسد. اما نمیتواند با این وضع کنار بیاید. او هویت خود را مخدوش و آسیب دیده میبیند. چراکه نمیتواند به کسی ثابت کند نویسندهی واقعی داستانها آقای اسراری نیست، تا آنجا که حتی توان #تفکیک خودش با آقای اسراری را نیز از دست میدهد. اما زمانی میرسد، متوجه میشود که «شیرزاد» است و تصمیم به #مبارزه برای پس گرفتن نامش میکند. ما آن چیزی هستیم که میسازیم و او میخواهد صاحب آنچه واقعا ساخته بشود.
#بهرام_بیضایی
#کمیته_فرهنگی
#انجمن_پلی_تکنیک
📷 http://ytre.ir/eEH
🆔@AnjomanPolytechnic
📝 به مناسبت زادروز فروغ فرخزاد
در سرزمین قد کوتاهان
معیارهای سنجش
همیشه بر مدار صفر سفر کردهاند
چرا توقف کنم؟
من از عناصر چهارگانه اطاعت میکنم
و کار تدوین نظامنامهی قلبم
کار حکومت محلی کوران نیست
مرا به زوزهٔ دراز توحش
درعضو جنسی حیوان چکار
مرا به حرکت حقیر کرم در خلاء گوشتی چکار
مرا تبار خونی گلها به زیستن متعهد کردهاست
تبار خونی گلها میدانید؟
🔹 «او زنی معترض به ستمی که بر زنان میرفت بود و میخواست به ظلمی که به نیمی از افراد جامعه میشد اعتراض کند. این را در کتابهایش میتوانیم ببینیم، از «اسیر» گرفته تا «دیوار» و زندگی و طرز فکر خیامیاش را در «عصیان». بعد هم که خواست اسلوب و کار تازهای را ارائه دهد بسیار لطیف و پرشور و حال شعر میگفت. او شاعر خوبی بود، بهخصوص شعرهای آخرش بسیار لطیف و پرشور و حال بود، شعر ناب و نجیب بود»
#فروغ_فرخزاد، زنی در آرزوی #آزادی زنان ایران و #تساوی_حقوق آنها با مردان! #عصیان فروغ آنچنان است که به معیارهای سنجش قد کوتاهان نمینگرد و کار تدوین نظامنامهی قلبش را به حکومت محلی کوران وانمیگذارد. سخنان دیگران، حشرات فاسد مانده در #مرداب، اورا از راهش باز نمیدارد، چرا که او از #سلاله ی درختان است و تنفس هوای مانده ملولش میکند، او به #نور و به #خورشید میاندیشد نه به افکار جنازههای باد کرده در سردخانهی این جهانِ نشسته در #آغاز_فصل_سرد...!
کسی که به اجبار ناگزیر شد بین #شعر و #زندگی یکی را انتخاب کند، و ریسمان سست #عدالت فرزندش را از او گرفت؛ کسی که شعر نه جزئی از زندگی بلکه تمام زندگیاش بود. و کسی که چنین به هلاکت خویش کمر ببندد و در دلبستگی #سرودن جذب شود، البته که از نیزهی زبانآوران گوشه نشین در امان نخواهد بود. «#شاعر بودن یعنی #انسان بودن. بعضی هارا میشناسم که رفتار روزانهشان هیچ ربطی به شعرشان ندارد. یعنی فقط وقتی شعر میگویند شاعر هستند. بعد تمام میشود. دو مرتبه میشوند یک آدم حریص شکموی ظالم تنگ فکر بدبخت حسود حقیر، خوب من حرفهای این آدمها را هم قبول ندارم. من به #زندگی بیشتر اهمیت میدهم، و وقتی این آقایان مشت هایشان را گره میکنند و فریاد راه میاندازند یعنی در شعرها و مقالههایشان، من نفرتم میگیرد و باورم نمیشود که راست میگویند. میگویم نکند فقط برای یک بشقاب پلو است که دارند داد میزنند! فکر میکنم کسی که #کار_هنری میکند باید اول خودش را بسازد و کامل کند. بعد از خودش بیرون بیاید و به خودش مثل یک واحد از هستی و وجود نگاه کند تا بتواند به تمام دریافتها، فکرها، و حسهایش یک حالت عمومیت ببخشد.»
🔹 در سال ۱۳۳۱ اولین مجموعه ی شعرش با نام «#اسیر» را منتشر کرد، تجربههایی که هنوز شکل واقعی خود را پیدا نکرده بود؛ بعد که تجربهها بیشتر شدند با #شاملو و نگرش دگرگونهی او به زبان آشنا شد، در انتهای این تجربیات با وسعت نگاه #نیما آشنا شد، شناختی که از نظر خودش دیر اما خیلی به موقع بود.
در سالهای ۱۳۳۶ و ۱۳۳۸ مجموعه شعرهای «#دیوار» و «#عصیان» را منتشر کرد؛ دو تجربه از آخرین تجارب شاعری که سعی میکند فضای خاص شعری خودش را بیابد. «دیوار و عصیان در واقع دست و پا زدنی مأیوسانه در میان دو مرحله زندگی است. آخرین نفس زدنهای پیش از یک نوع رهایی است. آدم به مرحلهی تفکر میرسد، در جوانی احساسات ریشههای سستی دارند، فقط جذبهشان بیشتر است. اگر بعداً به وسیلهی فکر رهبری نشوند و یا نتیجهی تفکر نباشند، خشک میشوند و تمام میشوند. من به دنیای اطرافم، به اشیاء اطرافم و آدمهای اطرافم و خطوط اصلی این دنیا نگاه کردم، آن را کشف کردم و وقتی خواستم بگویمش دیدم کلمه لازم دارم. کلمههای تازه که مربوط به همان دنیا میشود. اگر میترسیدم میمردم. اما نترسیدم، #کلمهها را وارد کردم. به من چه که این همه کلمه هنوز #شاعرانه نشده است. جان که دارد، شاعرانهاش میکنیم!»
در سال ۱۳۴۱ کتاب «#تولدی_دیگر» را انتشار داد، کتابی که با آن نشان میداد فروغ زبان خاص خودش را یافته و سرودنش از نو متولد شده است.
و در انتها با کتاب ناتمام «#ایمان_بیاوریم_به_آغاز_فصل_سرد» آغازی نو برای خود ساخت و حتی شگفتی شاعران بزرگ زمانش را برانگیخت.
#فروغ_فرخزاد
#کمیته_فرهنگی
#انجمن_پلی_تکنیک
🆔@AnjomanPolytechnic
در سرزمین قد کوتاهان
معیارهای سنجش
همیشه بر مدار صفر سفر کردهاند
چرا توقف کنم؟
من از عناصر چهارگانه اطاعت میکنم
و کار تدوین نظامنامهی قلبم
کار حکومت محلی کوران نیست
مرا به زوزهٔ دراز توحش
درعضو جنسی حیوان چکار
مرا به حرکت حقیر کرم در خلاء گوشتی چکار
مرا تبار خونی گلها به زیستن متعهد کردهاست
تبار خونی گلها میدانید؟
🔹 «او زنی معترض به ستمی که بر زنان میرفت بود و میخواست به ظلمی که به نیمی از افراد جامعه میشد اعتراض کند. این را در کتابهایش میتوانیم ببینیم، از «اسیر» گرفته تا «دیوار» و زندگی و طرز فکر خیامیاش را در «عصیان». بعد هم که خواست اسلوب و کار تازهای را ارائه دهد بسیار لطیف و پرشور و حال شعر میگفت. او شاعر خوبی بود، بهخصوص شعرهای آخرش بسیار لطیف و پرشور و حال بود، شعر ناب و نجیب بود»
#فروغ_فرخزاد، زنی در آرزوی #آزادی زنان ایران و #تساوی_حقوق آنها با مردان! #عصیان فروغ آنچنان است که به معیارهای سنجش قد کوتاهان نمینگرد و کار تدوین نظامنامهی قلبش را به حکومت محلی کوران وانمیگذارد. سخنان دیگران، حشرات فاسد مانده در #مرداب، اورا از راهش باز نمیدارد، چرا که او از #سلاله ی درختان است و تنفس هوای مانده ملولش میکند، او به #نور و به #خورشید میاندیشد نه به افکار جنازههای باد کرده در سردخانهی این جهانِ نشسته در #آغاز_فصل_سرد...!
کسی که به اجبار ناگزیر شد بین #شعر و #زندگی یکی را انتخاب کند، و ریسمان سست #عدالت فرزندش را از او گرفت؛ کسی که شعر نه جزئی از زندگی بلکه تمام زندگیاش بود. و کسی که چنین به هلاکت خویش کمر ببندد و در دلبستگی #سرودن جذب شود، البته که از نیزهی زبانآوران گوشه نشین در امان نخواهد بود. «#شاعر بودن یعنی #انسان بودن. بعضی هارا میشناسم که رفتار روزانهشان هیچ ربطی به شعرشان ندارد. یعنی فقط وقتی شعر میگویند شاعر هستند. بعد تمام میشود. دو مرتبه میشوند یک آدم حریص شکموی ظالم تنگ فکر بدبخت حسود حقیر، خوب من حرفهای این آدمها را هم قبول ندارم. من به #زندگی بیشتر اهمیت میدهم، و وقتی این آقایان مشت هایشان را گره میکنند و فریاد راه میاندازند یعنی در شعرها و مقالههایشان، من نفرتم میگیرد و باورم نمیشود که راست میگویند. میگویم نکند فقط برای یک بشقاب پلو است که دارند داد میزنند! فکر میکنم کسی که #کار_هنری میکند باید اول خودش را بسازد و کامل کند. بعد از خودش بیرون بیاید و به خودش مثل یک واحد از هستی و وجود نگاه کند تا بتواند به تمام دریافتها، فکرها، و حسهایش یک حالت عمومیت ببخشد.»
🔹 در سال ۱۳۳۱ اولین مجموعه ی شعرش با نام «#اسیر» را منتشر کرد، تجربههایی که هنوز شکل واقعی خود را پیدا نکرده بود؛ بعد که تجربهها بیشتر شدند با #شاملو و نگرش دگرگونهی او به زبان آشنا شد، در انتهای این تجربیات با وسعت نگاه #نیما آشنا شد، شناختی که از نظر خودش دیر اما خیلی به موقع بود.
در سالهای ۱۳۳۶ و ۱۳۳۸ مجموعه شعرهای «#دیوار» و «#عصیان» را منتشر کرد؛ دو تجربه از آخرین تجارب شاعری که سعی میکند فضای خاص شعری خودش را بیابد. «دیوار و عصیان در واقع دست و پا زدنی مأیوسانه در میان دو مرحله زندگی است. آخرین نفس زدنهای پیش از یک نوع رهایی است. آدم به مرحلهی تفکر میرسد، در جوانی احساسات ریشههای سستی دارند، فقط جذبهشان بیشتر است. اگر بعداً به وسیلهی فکر رهبری نشوند و یا نتیجهی تفکر نباشند، خشک میشوند و تمام میشوند. من به دنیای اطرافم، به اشیاء اطرافم و آدمهای اطرافم و خطوط اصلی این دنیا نگاه کردم، آن را کشف کردم و وقتی خواستم بگویمش دیدم کلمه لازم دارم. کلمههای تازه که مربوط به همان دنیا میشود. اگر میترسیدم میمردم. اما نترسیدم، #کلمهها را وارد کردم. به من چه که این همه کلمه هنوز #شاعرانه نشده است. جان که دارد، شاعرانهاش میکنیم!»
در سال ۱۳۴۱ کتاب «#تولدی_دیگر» را انتشار داد، کتابی که با آن نشان میداد فروغ زبان خاص خودش را یافته و سرودنش از نو متولد شده است.
و در انتها با کتاب ناتمام «#ایمان_بیاوریم_به_آغاز_فصل_سرد» آغازی نو برای خود ساخت و حتی شگفتی شاعران بزرگ زمانش را برانگیخت.
#فروغ_فرخزاد
#کمیته_فرهنگی
#انجمن_پلی_تکنیک
🆔@AnjomanPolytechnic