ش را به
به روح اشعار ماتسو باشو (از قله های شعر هایکو)و برکه کهن او و حتی اشعار هایکو الن گینزبرگ نزدیک می سازد که در اینجا نمونه ای از شعر هر سه شاعر را می آورم تا ملموس تر باشد:
#یک👇
برکه کهن
جهیدن غوکی
صدای آب(ماتسو باشو)
#دو👇
برای دیدن تهی بیکران پهناور
از پنجره ببین
آسمان آبی را( الن گینزبرگ)
#سه👇
واگوده
خو پولوکا ما
شبه تان آویرا بوستی
بازکرد/دکمه هایشرا ماه/درون شب گم شدیم(علیرضا فانی-ترجمه گیلکی)
در هر سه شعر بالا اگر چه ممکن است دنیای شعر باشو و گینزبرگ متعالی تر باشند اما به نوعیهر سه شعر در خصوصیتی مشترک اند و آن اینکه در هر سه شعر هیچ کدام از ابژه ها در مفهوم واقعی خود نیستند ودر هر سه شعر با حیرت و تعجب و مکث شاعرانه ای روبه روییم
حتی هنگامی که علیرضا فانی از واقعیت کمال یافته ای می نویسد:👇
کورکی
برقصباورده داره و دیفارا
پیاده رو آکاردئون
دخترک/به رقص آورد درخت و دیوار را/آکاردئون پیاده رو
خودش را به دنیای واقعی اشعار ماساکا شیکی نزدیک می سازد و حتی هنگامی که اجتماع و مسایل انسانی در اشعار کوتاه علیرضا فانی بروز می کند👇
ورق
واگردسه
گول بزه
نسرین
ورق/برگشت/گل زد/نسرین
نا خودآگاه به یاد اشعار انسانی کوبا یاشی ایسا می افتیم👇
درین جهان
از صبح تا غروب
پروانهها نیز باید جان بکنند.
در واقع در چنین شعر هایی با ابژه هایی واقعی و رخداد هایی روبه روییم که حقیقی اند و ابژه ها در معنای واقعی خودشان به کار رفته اند
البته باید اذعان داشت که اگر بخواهیم در جغرافیای ملی کشور ، بینامتن های اشعار علیرضا فانی را رد یابی کنیم باید در شعر فارسی به اشعار سیروس نوذری نظر داشت و در بخش زبان گیلکی بی هیچ شک و تردیدی باید از وسعت فرهنگ شعر های هایکو واره مسعود پور هادی گفت که در واقع نماینده گسست واقعی شعر گیلکی از مرحله هسا شعر به مرحله ای جدی تر است که در کنار شعر های هایکو واره ایشان باید به شخی شعر های محسن آریا پاد اشاره کرد که این دو شاعر توانسته اند نماینده جریان میانه و معتدل پس از هسا شعر باشند
علیرضا فانی در تشخص بخشیدن به فرهنگ اشعار خود در این مرحله حتی به شکلی مستقیم از ابژه های پر کاربرد شعر هایکو شرقی(ژاپن)و غربی(نسل بیت)استفاده می برد که نمونه هایش عبارتند از:👇
شب/ماه/قورباغه/برکه/فصل های بهار-زمستان-...
که این ابژه ها گاها با تضاد و تقابلی نرم و سخت و سفید و سیاه و در عین حال با سادگی و صمیمیتی آشکار اهداف متن های کوتاه اشعار علیرضا فانی را پوشش می دهند👇
اَبر مایا پیته بزه
چی چی نی پیرانه پوشت
ویریس هیست
اَبر/ماه را/پشتِ پیراهن گنجشک پنهان کرد/طناب خیس
علیرضافانی
اَویرا بو/ اَویر
پورزماته
راه
را نیشه/
پورده چکره شلا بو
#علیرضا_فانی
مدتهاست/گم شده /گم/راه/راه نمی رود/پاهای پل سُست شد...
مالا پاماله
آبه مته سر
جوخوفته ما
#علیرضا_فانی
جای پای ماهیگیر/روی مسیر آب/ ماه پنهان شد
منو غروب
ایتا خطه سر ایسامی
سبزا بوسته بج
#علیرضا_فانی
من وغروب/روی یک خط ایستاده ایم/سبز شد برنج
#مرحله_سه(بازی شعر)
اگر در مرحله اول تجربیات شعری علیرضا فانی
با اسطوره هایی قراردادی و از پیش ساخته و مانیفست شده ای روبه رو هستیم و در مرحله دوم هم اگر با تجربیاتی نسبتا فردیت یافته ای در گیریم در مرحله سوم بی شک با علیرضا فانی ای روبه روییم که توانسته خود را به جریانی آوانگارد روبه رو سازد و به شکلی علیه بینامتنیت در اشعارش قیامی نسبی انجام دهد و به فردیت قابل ملاحظه ای دست یابد .
در جریان شعر پیشرو اقوام ایرام(#هسا_پس) هویتی آشکار و گسسته ای را می توان برای اشعار علیرضا فانی رقم زد که در این جریان دیگر خبر از قرارداد ها و تجربیاتی مشخص و از پیش اسطوره شده ای نیست و هر چه هست مربوط به دنیای کشف و زوایای تکامل یافته ای است که علیرضا فانی پس از عبور از دو مرحله پر نشیب و فراز توانسته به اهدافی متعالی و ارزشمندی دست یابد که در کنار زیبایی شناسی ها می توان به پدیدار هایی در زبان اشعارش اشاره داشت که حاصل تعامل تجربه ها و اتفاق هایی است که برای او شناسنامه مجزایی را به آرمغان آورده است.
در این مرحله دیگر فقط خبر از دست یافتن به مفاهیم و مَضامین بینامتنی و آگاهانه نیست و نمی توان علیرضا فانی را در مسیر اشعار دیگران به سادگی ردیابی کرد لذا باید به تجربیاتی اذعان داشت که خبر از گسست واقعی در دنیای شعر آوانگارد فولکلور ایران دارد که برای آشنا شدن بیشتر خوانشگران این نقد کوتاه نمونه هایی را ذکر می کنم که تفاوت و تمایز این گونه اشعار علیرضا فانی در تقابل با مراحل دوگانه قبلی به آسانی چه در صورت و چه در محتوا قابل بررسی است👇👇
#هساپس
صف
صف
صف
صف
واااااا
به روح اشعار ماتسو باشو (از قله های شعر هایکو)و برکه کهن او و حتی اشعار هایکو الن گینزبرگ نزدیک می سازد که در اینجا نمونه ای از شعر هر سه شاعر را می آورم تا ملموس تر باشد:
#یک👇
برکه کهن
جهیدن غوکی
صدای آب(ماتسو باشو)
#دو👇
برای دیدن تهی بیکران پهناور
از پنجره ببین
آسمان آبی را( الن گینزبرگ)
#سه👇
واگوده
خو پولوکا ما
شبه تان آویرا بوستی
بازکرد/دکمه هایشرا ماه/درون شب گم شدیم(علیرضا فانی-ترجمه گیلکی)
در هر سه شعر بالا اگر چه ممکن است دنیای شعر باشو و گینزبرگ متعالی تر باشند اما به نوعیهر سه شعر در خصوصیتی مشترک اند و آن اینکه در هر سه شعر هیچ کدام از ابژه ها در مفهوم واقعی خود نیستند ودر هر سه شعر با حیرت و تعجب و مکث شاعرانه ای روبه روییم
حتی هنگامی که علیرضا فانی از واقعیت کمال یافته ای می نویسد:👇
کورکی
برقصباورده داره و دیفارا
پیاده رو آکاردئون
دخترک/به رقص آورد درخت و دیوار را/آکاردئون پیاده رو
خودش را به دنیای واقعی اشعار ماساکا شیکی نزدیک می سازد و حتی هنگامی که اجتماع و مسایل انسانی در اشعار کوتاه علیرضا فانی بروز می کند👇
ورق
واگردسه
گول بزه
نسرین
ورق/برگشت/گل زد/نسرین
نا خودآگاه به یاد اشعار انسانی کوبا یاشی ایسا می افتیم👇
درین جهان
از صبح تا غروب
پروانهها نیز باید جان بکنند.
در واقع در چنین شعر هایی با ابژه هایی واقعی و رخداد هایی روبه روییم که حقیقی اند و ابژه ها در معنای واقعی خودشان به کار رفته اند
البته باید اذعان داشت که اگر بخواهیم در جغرافیای ملی کشور ، بینامتن های اشعار علیرضا فانی را رد یابی کنیم باید در شعر فارسی به اشعار سیروس نوذری نظر داشت و در بخش زبان گیلکی بی هیچ شک و تردیدی باید از وسعت فرهنگ شعر های هایکو واره مسعود پور هادی گفت که در واقع نماینده گسست واقعی شعر گیلکی از مرحله هسا شعر به مرحله ای جدی تر است که در کنار شعر های هایکو واره ایشان باید به شخی شعر های محسن آریا پاد اشاره کرد که این دو شاعر توانسته اند نماینده جریان میانه و معتدل پس از هسا شعر باشند
علیرضا فانی در تشخص بخشیدن به فرهنگ اشعار خود در این مرحله حتی به شکلی مستقیم از ابژه های پر کاربرد شعر هایکو شرقی(ژاپن)و غربی(نسل بیت)استفاده می برد که نمونه هایش عبارتند از:👇
شب/ماه/قورباغه/برکه/فصل های بهار-زمستان-...
که این ابژه ها گاها با تضاد و تقابلی نرم و سخت و سفید و سیاه و در عین حال با سادگی و صمیمیتی آشکار اهداف متن های کوتاه اشعار علیرضا فانی را پوشش می دهند👇
اَبر مایا پیته بزه
چی چی نی پیرانه پوشت
ویریس هیست
اَبر/ماه را/پشتِ پیراهن گنجشک پنهان کرد/طناب خیس
علیرضافانی
اَویرا بو/ اَویر
پورزماته
راه
را نیشه/
پورده چکره شلا بو
#علیرضا_فانی
مدتهاست/گم شده /گم/راه/راه نمی رود/پاهای پل سُست شد...
مالا پاماله
آبه مته سر
جوخوفته ما
#علیرضا_فانی
جای پای ماهیگیر/روی مسیر آب/ ماه پنهان شد
منو غروب
ایتا خطه سر ایسامی
سبزا بوسته بج
#علیرضا_فانی
من وغروب/روی یک خط ایستاده ایم/سبز شد برنج
#مرحله_سه(بازی شعر)
اگر در مرحله اول تجربیات شعری علیرضا فانی
با اسطوره هایی قراردادی و از پیش ساخته و مانیفست شده ای روبه رو هستیم و در مرحله دوم هم اگر با تجربیاتی نسبتا فردیت یافته ای در گیریم در مرحله سوم بی شک با علیرضا فانی ای روبه روییم که توانسته خود را به جریانی آوانگارد روبه رو سازد و به شکلی علیه بینامتنیت در اشعارش قیامی نسبی انجام دهد و به فردیت قابل ملاحظه ای دست یابد .
در جریان شعر پیشرو اقوام ایرام(#هسا_پس) هویتی آشکار و گسسته ای را می توان برای اشعار علیرضا فانی رقم زد که در این جریان دیگر خبر از قرارداد ها و تجربیاتی مشخص و از پیش اسطوره شده ای نیست و هر چه هست مربوط به دنیای کشف و زوایای تکامل یافته ای است که علیرضا فانی پس از عبور از دو مرحله پر نشیب و فراز توانسته به اهدافی متعالی و ارزشمندی دست یابد که در کنار زیبایی شناسی ها می توان به پدیدار هایی در زبان اشعارش اشاره داشت که حاصل تعامل تجربه ها و اتفاق هایی است که برای او شناسنامه مجزایی را به آرمغان آورده است.
در این مرحله دیگر فقط خبر از دست یافتن به مفاهیم و مَضامین بینامتنی و آگاهانه نیست و نمی توان علیرضا فانی را در مسیر اشعار دیگران به سادگی ردیابی کرد لذا باید به تجربیاتی اذعان داشت که خبر از گسست واقعی در دنیای شعر آوانگارد فولکلور ایران دارد که برای آشنا شدن بیشتر خوانشگران این نقد کوتاه نمونه هایی را ذکر می کنم که تفاوت و تمایز این گونه اشعار علیرضا فانی در تقابل با مراحل دوگانه قبلی به آسانی چه در صورت و چه در محتوا قابل بررسی است👇👇
#هساپس
صف
صف
صف
صف
واااااا
Forwarded from ""هسا پس""(جریان شعر پیشرو اقوام ایران و جهان)
سوای تجربه محیطی زبان باید نوعی تناظر و روابط جغرافیایی را با زبان منطقه مورد نظر همسو کرد تا بتوان به
این آسانی چنین تصور بکر و تازه ای را وارد پیکره متن کرد و در همان لایه اول هم اگر زبان شکل طبیعی و
ساختی به خود نگیرد نمی تواند بین موسیقی و مضامین آن فضایی همگام ایجاد کرد و در کل گستره متن
گداخت و پرداخت و ساخت چنین فضایی نشانگر این است که متن توانسته در سیری ساختگرا از عهده تمامی
مخارج زبانی و مفهومی خود براید و با القا شعوری طبیعی و تعمدی ناخودگاه متنی را به مخاطب تحویل بدهد
که مخاطب نسبت به آن احساس مسؤلیت وجودی کند اما از طرفی چون سوژه ما سوژه ای است که از دست
شاعر رفته ولی شاعر با توجه به بافت فرهنگی و ایدیولوژی نخواسته که تحت تاثیر هژمونی گفتمانی باشد که
همیشه چنین متن هایی را با این بار مناسباتی به سمت فرهنگ زبانی معمول و معهود بکشاند و شاعر کاملا
آ گاه است که باید در این گیر و دار تجربه هایی را به مخاطب عرضه بدارد که مطابق با #انتظار_متن پیش برود
و این در واقع نیازمند خالی شدن از انگاره ها و پیش فرض هایی است که دامنه بافت ها و فرهنگ متنی را
تحت تاثیر گفتمانی غالب قرار می دهند و شاعر برای اینکه حضور دائمی و همیشگی و ماندگار سوژه را به
مخاطب القا کند و به #تناسخی_زبانکرد و القایی برسد سعی داشته که سوژه را در سایه زبان تشییع کند تا
خاطرات این بدرقه برایش همیشگی و جاودان باشد.
مراد قلی پور - اسفند ۱۳۹۶
#رفتار_عمودی_یا_مسخ_زبان (تناسخ زبانکرد - انتظار متن - صورت انگیختگی - خودآ گاه جمعی دور - تبار
آوایی)
#یک_هفته_با:
#مسعود_پورهادی (شعر پیشرو گیلکی)
#هایکو_واره_ها
#کتاب_ها
#مقالات_نقد_ها
#کانال__هسا_پس
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#آنتولوژی_شعر_پیشرو_اقوام_ایران
با انتخاب #مراد_قلی_پور
@hasa_pas
این آسانی چنین تصور بکر و تازه ای را وارد پیکره متن کرد و در همان لایه اول هم اگر زبان شکل طبیعی و
ساختی به خود نگیرد نمی تواند بین موسیقی و مضامین آن فضایی همگام ایجاد کرد و در کل گستره متن
گداخت و پرداخت و ساخت چنین فضایی نشانگر این است که متن توانسته در سیری ساختگرا از عهده تمامی
مخارج زبانی و مفهومی خود براید و با القا شعوری طبیعی و تعمدی ناخودگاه متنی را به مخاطب تحویل بدهد
که مخاطب نسبت به آن احساس مسؤلیت وجودی کند اما از طرفی چون سوژه ما سوژه ای است که از دست
شاعر رفته ولی شاعر با توجه به بافت فرهنگی و ایدیولوژی نخواسته که تحت تاثیر هژمونی گفتمانی باشد که
همیشه چنین متن هایی را با این بار مناسباتی به سمت فرهنگ زبانی معمول و معهود بکشاند و شاعر کاملا
آ گاه است که باید در این گیر و دار تجربه هایی را به مخاطب عرضه بدارد که مطابق با #انتظار_متن پیش برود
و این در واقع نیازمند خالی شدن از انگاره ها و پیش فرض هایی است که دامنه بافت ها و فرهنگ متنی را
تحت تاثیر گفتمانی غالب قرار می دهند و شاعر برای اینکه حضور دائمی و همیشگی و ماندگار سوژه را به
مخاطب القا کند و به #تناسخی_زبانکرد و القایی برسد سعی داشته که سوژه را در سایه زبان تشییع کند تا
خاطرات این بدرقه برایش همیشگی و جاودان باشد.
مراد قلی پور - اسفند ۱۳۹۶
#رفتار_عمودی_یا_مسخ_زبان (تناسخ زبانکرد - انتظار متن - صورت انگیختگی - خودآ گاه جمعی دور - تبار
آوایی)
#یک_هفته_با:
#مسعود_پورهادی (شعر پیشرو گیلکی)
#هایکو_واره_ها
#کتاب_ها
#مقالات_نقد_ها
#کانال__هسا_پس
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#آنتولوژی_شعر_پیشرو_اقوام_ایران
با انتخاب #مراد_قلی_پور
@hasa_pas
🌕
#هسا_پس
ماچّی بویاَ داری
ستاره سویاَ !
می نیگا سنگ ِ بست ِ دورون
خُب قدم بزن
خوایم تی قداَ بودوجم -
بودُوَسته وارش ِ پیشانی،
پورکوتر خیالی آسمان ِ سینه سر
بوخوفته بیداری
بیداری واخواباَشو مراُ -
سنگ ِ ترازو نیه
واگردَسن نوا !
نتانم تی خالی جایاَ
می الو بیگیفته اَینه کشه
پوراَ کونم
چچ ِ بو وبریشت
بنفشه فُووُ
حج حجی بوشو
من، نوشوندره
#محسن_آریاپاد
بر گردان به فارسیِ شعرِ
(من، نوشوندره)
بوی بوسه را داری
درخشش ِ ستاره را !
درونِ سنگفرش ِ نگاه ام
خوب قدم بزن
می خواهم قدت را بدوزم -
بر پیشانیِ بارانِ تندِ گذرا
و سرِ سینه ی آسمانِ خیالیِ پُرکبوتر
بیداریِ به خواب رفته -
با (به خواب رفته در بیداری) -
برابر نیست
برنگرد !
نمی توانم جای خالیِ تو را
در آغوش ِ آیینه ی بخارگرفته ی من
پُر کنم
بوی خزه برخاست
بنفشه ریخت
پرستو رفت
من، دارد نمی رود ...
#محسن_آریاپاد
#یک_هفته_با:
#محسن_آریاپاد (شعر پیشرو گیلکی)
#کتاب_ها
#مقالات_نقد_ها
اویتا من(آنمنِ دیگر)
انتشارات ایلیا - 1387
#کانال__هسا_پس
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#آنتولوژی_شعر_پیشرو_اقوام_ایران
با انتخاب #مراد_قلی_پور
@hasa_pas
#هسا_پس
ماچّی بویاَ داری
ستاره سویاَ !
می نیگا سنگ ِ بست ِ دورون
خُب قدم بزن
خوایم تی قداَ بودوجم -
بودُوَسته وارش ِ پیشانی،
پورکوتر خیالی آسمان ِ سینه سر
بوخوفته بیداری
بیداری واخواباَشو مراُ -
سنگ ِ ترازو نیه
واگردَسن نوا !
نتانم تی خالی جایاَ
می الو بیگیفته اَینه کشه
پوراَ کونم
چچ ِ بو وبریشت
بنفشه فُووُ
حج حجی بوشو
من، نوشوندره
#محسن_آریاپاد
بر گردان به فارسیِ شعرِ
(من، نوشوندره)
بوی بوسه را داری
درخشش ِ ستاره را !
درونِ سنگفرش ِ نگاه ام
خوب قدم بزن
می خواهم قدت را بدوزم -
بر پیشانیِ بارانِ تندِ گذرا
و سرِ سینه ی آسمانِ خیالیِ پُرکبوتر
بیداریِ به خواب رفته -
با (به خواب رفته در بیداری) -
برابر نیست
برنگرد !
نمی توانم جای خالیِ تو را
در آغوش ِ آیینه ی بخارگرفته ی من
پُر کنم
بوی خزه برخاست
بنفشه ریخت
پرستو رفت
من، دارد نمی رود ...
#محسن_آریاپاد
#یک_هفته_با:
#محسن_آریاپاد (شعر پیشرو گیلکی)
#کتاب_ها
#مقالات_نقد_ها
اویتا من(آنمنِ دیگر)
انتشارات ایلیا - 1387
#کانال__هسا_پس
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#آنتولوژی_شعر_پیشرو_اقوام_ایران
با انتخاب #مراد_قلی_پور
@hasa_pas
ش را به
به روح اشعار ماتسو باشو (از قله های شعر هایکو)و برکه کهن او و حتی اشعار هایکو الن گینزبرگ نزدیک می سازد که در اینجا نمونه ای از شعر هر سه شاعر را می آورم تا ملموس تر باشد:
#یک👇
برکه کهن
جهیدن غوکی
صدای آب(ماتسو باشو)
#دو👇
برای دیدن تهی بیکران پهناور
از پنجره ببین
آسمان آبی را( الن گینزبرگ)
#سه👇
واگوده
خو پولوکا ما
شبه تان آویرا بوستی
بازکرد/دکمه هایشرا ماه/درون شب گم شدیم(علیرضا فانی-ترجمه گیلکی)
در هر سه شعر بالا اگر چه ممکن است دنیای شعر باشو و گینزبرگ متعالی تر باشند اما به نوعیهر سه شعر در خصوصیتی مشترک اند و آن اینکه در هر سه شعر هیچ کدام از ابژه ها در مفهوم واقعی خود نیستند ودر هر سه شعر با حیرت و تعجب و مکث شاعرانه ای روبه روییم
حتی هنگامی که علیرضا فانی از واقعیت کمال یافته ای می نویسد:👇
کورکی
برقصباورده داره و دیفارا
پیاده رو آکاردئون
دخترک/به رقص آورد درخت و دیوار را/آکاردئون پیاده رو
خودش را به دنیای واقعی اشعار ماساکا شیکی نزدیک می سازد و حتی هنگامی که اجتماع و مسایل انسانی در اشعار کوتاه علیرضا فانی بروز می کند👇
ورق
واگردسه
گول بزه
نسرین
ورق/برگشت/گل زد/نسرین
نا خودآگاه به یاد اشعار انسانی کوبا یاشی ایسا می افتیم👇
درین جهان
از صبح تا غروب
پروانهها نیز باید جان بکنند.
در واقع در چنین شعر هایی با ابژه هایی واقعی و رخداد هایی روبه روییم که حقیقی اند و ابژه ها در معنای واقعی خودشان به کار رفته اند
البته باید اذعان داشت که اگر بخواهیم در جغرافیای ملی کشور ، بینامتن های اشعار علیرضا فانی را رد یابی کنیم باید در شعر فارسی به اشعار سیروس نوذری نظر داشت و در بخش زبان گیلکی بی هیچ شک و تردیدی باید از وسعت فرهنگ شعر های هایکو واره مسعود پور هادی گفت که در واقع نماینده گسست واقعی شعر گیلکی از مرحله هسا شعر به مرحله ای جدی تر است که در کنار شعر های هایکو واره ایشان باید به شخی شعر های محسن آریا پاد اشاره کرد که این دو شاعر توانسته اند نماینده جریان میانه و معتدل پس از هسا شعر باشند
علیرضا فانی در تشخص بخشیدن به فرهنگ اشعار خود در این مرحله حتی به شکلی مستقیم از ابژه های پر کاربرد شعر هایکو شرقی(ژاپن)و غربی(نسل بیت)استفاده می برد که نمونه هایش عبارتند از:👇
شب/ماه/قورباغه/برکه/فصل های بهار-زمستان-...
که این ابژه ها گاها با تضاد و تقابلی نرم و سخت و سفید و سیاه و در عین حال با سادگی و صمیمیتی آشکار اهداف متن های کوتاه اشعار علیرضا فانی را پوشش می دهند👇
اَبر مایا پیته بزه
چی چی نی پیرانه پوشت
ویریس هیست
اَبر/ماه را/پشتِ پیراهن گنجشک پنهان کرد/طناب خیس
علیرضافانی
اَویرا بو/ اَویر
پورزماته
راه
را نیشه/
پورده چکره شلا بو
#علیرضا_فانی
مدتهاست/گم شده /گم/راه/راه نمی رود/پاهای پل سُست شد...
مالا پاماله
آبه مته سر
جوخوفته ما
#علیرضا_فانی
جای پای ماهیگیر/روی مسیر آب/ ماه پنهان شد
منو غروب
ایتا خطه سر ایسامی
سبزا بوسته بج
#علیرضا_فانی
من وغروب/روی یک خط ایستاده ایم/سبز شد برنج
#مرحله_سه(بازی شعر)
اگر در مرحله اول تجربیات شعری علیرضا فانی
با اسطوره هایی قراردادی و از پیش ساخته و مانیفست شده ای روبه رو هستیم و در مرحله دوم هم اگر با تجربیاتی نسبتا فردیت یافته ای در گیریم در مرحله سوم بی شک با علیرضا فانی ای روبه روییم که توانسته خود را به جریانی آوانگارد روبه رو سازد و به شکلی علیه بینامتنیت در اشعارش قیامی نسبی انجام دهد و به فردیت قابل ملاحظه ای دست یابد .
در جریان شعر پیشرو اقوام ایرام(#هسا_پس) هویتی آشکار و گسسته ای را می توان برای اشعار علیرضا فانی رقم زد که در این جریان دیگر خبر از قرارداد ها و تجربیاتی مشخص و از پیش اسطوره شده ای نیست و هر چه هست مربوط به دنیای کشف و زوایای تکامل یافته ای است که علیرضا فانی پس از عبور از دو مرحله پر نشیب و فراز توانسته به اهدافی متعالی و ارزشمندی دست یابد که در کنار زیبایی شناسی ها می توان به پدیدار هایی در زبان اشعارش اشاره داشت که حاصل تعامل تجربه ها و اتفاق هایی است که برای او شناسنامه مجزایی را به آرمغان آورده است.
در این مرحله دیگر فقط خبر از دست یافتن به مفاهیم و مَضامین بینامتنی و آگاهانه نیست و نمی توان علیرضا فانی را در مسیر اشعار دیگران به سادگی ردیابی کرد لذا باید به تجربیاتی اذعان داشت که خبر از گسست واقعی در دنیای شعر آوانگارد فولکلور ایران دارد که برای آشنا شدن بیشتر خوانشگران این نقد کوتاه نمونه هایی را ذکر می کنم که تفاوت و تمایز این گونه اشعار علیرضا فانی در تقابل با مراحل دوگانه قبلی به آسانی چه در صورت و چه در محتوا قابل بررسی است👇👇
#هساپس
صف
صف
صف
صف
وااااا
به روح اشعار ماتسو باشو (از قله های شعر هایکو)و برکه کهن او و حتی اشعار هایکو الن گینزبرگ نزدیک می سازد که در اینجا نمونه ای از شعر هر سه شاعر را می آورم تا ملموس تر باشد:
#یک👇
برکه کهن
جهیدن غوکی
صدای آب(ماتسو باشو)
#دو👇
برای دیدن تهی بیکران پهناور
از پنجره ببین
آسمان آبی را( الن گینزبرگ)
#سه👇
واگوده
خو پولوکا ما
شبه تان آویرا بوستی
بازکرد/دکمه هایشرا ماه/درون شب گم شدیم(علیرضا فانی-ترجمه گیلکی)
در هر سه شعر بالا اگر چه ممکن است دنیای شعر باشو و گینزبرگ متعالی تر باشند اما به نوعیهر سه شعر در خصوصیتی مشترک اند و آن اینکه در هر سه شعر هیچ کدام از ابژه ها در مفهوم واقعی خود نیستند ودر هر سه شعر با حیرت و تعجب و مکث شاعرانه ای روبه روییم
حتی هنگامی که علیرضا فانی از واقعیت کمال یافته ای می نویسد:👇
کورکی
برقصباورده داره و دیفارا
پیاده رو آکاردئون
دخترک/به رقص آورد درخت و دیوار را/آکاردئون پیاده رو
خودش را به دنیای واقعی اشعار ماساکا شیکی نزدیک می سازد و حتی هنگامی که اجتماع و مسایل انسانی در اشعار کوتاه علیرضا فانی بروز می کند👇
ورق
واگردسه
گول بزه
نسرین
ورق/برگشت/گل زد/نسرین
نا خودآگاه به یاد اشعار انسانی کوبا یاشی ایسا می افتیم👇
درین جهان
از صبح تا غروب
پروانهها نیز باید جان بکنند.
در واقع در چنین شعر هایی با ابژه هایی واقعی و رخداد هایی روبه روییم که حقیقی اند و ابژه ها در معنای واقعی خودشان به کار رفته اند
البته باید اذعان داشت که اگر بخواهیم در جغرافیای ملی کشور ، بینامتن های اشعار علیرضا فانی را رد یابی کنیم باید در شعر فارسی به اشعار سیروس نوذری نظر داشت و در بخش زبان گیلکی بی هیچ شک و تردیدی باید از وسعت فرهنگ شعر های هایکو واره مسعود پور هادی گفت که در واقع نماینده گسست واقعی شعر گیلکی از مرحله هسا شعر به مرحله ای جدی تر است که در کنار شعر های هایکو واره ایشان باید به شخی شعر های محسن آریا پاد اشاره کرد که این دو شاعر توانسته اند نماینده جریان میانه و معتدل پس از هسا شعر باشند
علیرضا فانی در تشخص بخشیدن به فرهنگ اشعار خود در این مرحله حتی به شکلی مستقیم از ابژه های پر کاربرد شعر هایکو شرقی(ژاپن)و غربی(نسل بیت)استفاده می برد که نمونه هایش عبارتند از:👇
شب/ماه/قورباغه/برکه/فصل های بهار-زمستان-...
که این ابژه ها گاها با تضاد و تقابلی نرم و سخت و سفید و سیاه و در عین حال با سادگی و صمیمیتی آشکار اهداف متن های کوتاه اشعار علیرضا فانی را پوشش می دهند👇
اَبر مایا پیته بزه
چی چی نی پیرانه پوشت
ویریس هیست
اَبر/ماه را/پشتِ پیراهن گنجشک پنهان کرد/طناب خیس
علیرضافانی
اَویرا بو/ اَویر
پورزماته
راه
را نیشه/
پورده چکره شلا بو
#علیرضا_فانی
مدتهاست/گم شده /گم/راه/راه نمی رود/پاهای پل سُست شد...
مالا پاماله
آبه مته سر
جوخوفته ما
#علیرضا_فانی
جای پای ماهیگیر/روی مسیر آب/ ماه پنهان شد
منو غروب
ایتا خطه سر ایسامی
سبزا بوسته بج
#علیرضا_فانی
من وغروب/روی یک خط ایستاده ایم/سبز شد برنج
#مرحله_سه(بازی شعر)
اگر در مرحله اول تجربیات شعری علیرضا فانی
با اسطوره هایی قراردادی و از پیش ساخته و مانیفست شده ای روبه رو هستیم و در مرحله دوم هم اگر با تجربیاتی نسبتا فردیت یافته ای در گیریم در مرحله سوم بی شک با علیرضا فانی ای روبه روییم که توانسته خود را به جریانی آوانگارد روبه رو سازد و به شکلی علیه بینامتنیت در اشعارش قیامی نسبی انجام دهد و به فردیت قابل ملاحظه ای دست یابد .
در جریان شعر پیشرو اقوام ایرام(#هسا_پس) هویتی آشکار و گسسته ای را می توان برای اشعار علیرضا فانی رقم زد که در این جریان دیگر خبر از قرارداد ها و تجربیاتی مشخص و از پیش اسطوره شده ای نیست و هر چه هست مربوط به دنیای کشف و زوایای تکامل یافته ای است که علیرضا فانی پس از عبور از دو مرحله پر نشیب و فراز توانسته به اهدافی متعالی و ارزشمندی دست یابد که در کنار زیبایی شناسی ها می توان به پدیدار هایی در زبان اشعارش اشاره داشت که حاصل تعامل تجربه ها و اتفاق هایی است که برای او شناسنامه مجزایی را به آرمغان آورده است.
در این مرحله دیگر فقط خبر از دست یافتن به مفاهیم و مَضامین بینامتنی و آگاهانه نیست و نمی توان علیرضا فانی را در مسیر اشعار دیگران به سادگی ردیابی کرد لذا باید به تجربیاتی اذعان داشت که خبر از گسست واقعی در دنیای شعر آوانگارد فولکلور ایران دارد که برای آشنا شدن بیشتر خوانشگران این نقد کوتاه نمونه هایی را ذکر می کنم که تفاوت و تمایز این گونه اشعار علیرضا فانی در تقابل با مراحل دوگانه قبلی به آسانی چه در صورت و چه در محتوا قابل بررسی است👇👇
#هساپس
صف
صف
صف
صف
وااااا
#مجله_ادبی_آن
#شعر_پیشرو(32)
لختی سخن
به درباره #اساشعر و دو اساشعر
اساشعر به معنای شعرِ اکنون،شعر نوظهوری است در #زبان_تبری که قیصری در سال ۱۳۷۳ با نخستین بیانیه این نوع شعر راپیشنهاد کرد.
#نکته1: تا این زمان-1373- شعر مازندران در قالب کلاسیک امیری و دوبیتی گفته می شد که امیر پازواری در کنز الاسرار و نیما در روجا از سرایندگان آنند...
قیصری از اوایل دهه ۷۰ سرودن آن را آغازید و در مجله ها به چاپ رساند و پس از چاپ دو کتاب با این عنوان در دهه هشتاد از خود و اساشعر سرایان مازندرانی که به او پیوستند همراه با مقدمه و قلمی کردن شاخصه ها و در اوایل دهه ۹۰ کتاب ِپاپِلی ماهِ دوشِ سر (پروانه ای بر شانه ماه) به وسیله نشر سولار به چاپ رسانید در ۶۳۰ صفحه، با بیانیه و همه مقالاتی را که درباره این نوع شعر نوشته شده بود و بالای سیصد شعر از اساشعر سرایان تبری...
#نکته2: اساشعر یا شعرنو مازندران راه خود را گشود و چند پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا در مورد آن، به زبان انگلیسی ترجمه شدن و در قالب های کوتاه، متوسط و بلندتر دستاوردهای ادبی آن است.
اساشعر اگرچه گرایش به ایجاز دارد ولی محدودیت هجایی و مضمونی ندارد.
#یک
پر پر
گلوله پر
زخم بَوِه رَسا
کِتَر بَکِتِه
کلاج پیرِسا
پرپر
گلوله پر
رسا شد زخم
کبوتر افتاد
کلاغ پر کشید.
#دو
کوکو...
کوکو...
خونِه و لال مونی گیرنِه کََکی
اَتِه بوردِه
اَتِه نیمو
کوکو...
کوکو...
می خواند و لال مونی می گیرد مرغ شباویز
یکی رفت و
یکی نیامد.
#جلیل_قیصری
#منبع👇
https://tttttt.me/majalehan
#هسا_پس
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران
با انتخاب #مراد_قلی_پور
@hasa_pas
#شعر_پیشرو(32)
لختی سخن
به درباره #اساشعر و دو اساشعر
اساشعر به معنای شعرِ اکنون،شعر نوظهوری است در #زبان_تبری که قیصری در سال ۱۳۷۳ با نخستین بیانیه این نوع شعر راپیشنهاد کرد.
#نکته1: تا این زمان-1373- شعر مازندران در قالب کلاسیک امیری و دوبیتی گفته می شد که امیر پازواری در کنز الاسرار و نیما در روجا از سرایندگان آنند...
قیصری از اوایل دهه ۷۰ سرودن آن را آغازید و در مجله ها به چاپ رساند و پس از چاپ دو کتاب با این عنوان در دهه هشتاد از خود و اساشعر سرایان مازندرانی که به او پیوستند همراه با مقدمه و قلمی کردن شاخصه ها و در اوایل دهه ۹۰ کتاب ِپاپِلی ماهِ دوشِ سر (پروانه ای بر شانه ماه) به وسیله نشر سولار به چاپ رسانید در ۶۳۰ صفحه، با بیانیه و همه مقالاتی را که درباره این نوع شعر نوشته شده بود و بالای سیصد شعر از اساشعر سرایان تبری...
#نکته2: اساشعر یا شعرنو مازندران راه خود را گشود و چند پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا در مورد آن، به زبان انگلیسی ترجمه شدن و در قالب های کوتاه، متوسط و بلندتر دستاوردهای ادبی آن است.
اساشعر اگرچه گرایش به ایجاز دارد ولی محدودیت هجایی و مضمونی ندارد.
#یک
پر پر
گلوله پر
زخم بَوِه رَسا
کِتَر بَکِتِه
کلاج پیرِسا
پرپر
گلوله پر
رسا شد زخم
کبوتر افتاد
کلاغ پر کشید.
#دو
کوکو...
کوکو...
خونِه و لال مونی گیرنِه کََکی
اَتِه بوردِه
اَتِه نیمو
کوکو...
کوکو...
می خواند و لال مونی می گیرد مرغ شباویز
یکی رفت و
یکی نیامد.
#جلیل_قیصری
#منبع👇
https://tttttt.me/majalehan
#هسا_پس
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران
با انتخاب #مراد_قلی_پور
@hasa_pas
Telegram
#مجله_ادبی_آن
#مجله_آن برای انتشار سروده_های پیشرو ساختار، روایت و زبان را مدنظر قرار می دهد و زیرنظر جلیل قیصری، محمدرضا شهبازی، مهین پورعلی و آریا پورفریاد اداره می شود.
ارتباط با ادمین ها:
@jalilgheisari / @mohamadreza_sh
@Mahinpourali / @aryaporfaryad
ارتباط با ادمین ها:
@jalilgheisari / @mohamadreza_sh
@Mahinpourali / @aryaporfaryad
🌕
#هسا_پس
#اونجهدن_سونرا
●مجموعه شعر ترکی «ابوالفضل پاشا»
●طراح جلد: #کامران_سلطانی
♤انتشارات: #نصیرا | ▪چاپ دوم
♧شعری از این کتاب
بئله کی ساعات سنین اولماماغینا یاخینلاشیر
بئله کی تئلفون زنگ چالاندا سندن سس قولاغا یئتیشمیر
من سنی کوچهلریمده آختاریرام
گؤزلرینی سسلهییرم
و اللریم چیخماز کوچهلر ایله یالقیز قالیر
ساعاتین یوموروقلاری منیم دامارلاریمدادیر
و اورهییم سنین آدینی آختاریر
خیاوانلاردا بئله گئدیرم
و گؤزلرین هئچ یادیمدان چیخمیر
بو شَهَرده آرخانجا او قَدَر آختارمیشام سنی
گؤر کی ایتمهییمه بیر شئی قالماییبدی
تئلفونوم گؤزلرینی سسلهییر
ساعاتیم بیلمیر هانسی یوللاری گؤسترسین
و بو شَهَر ایله سنسیز قالماق نئجهدیر کی من یاشاماق بیلمیرم!؟
#یک_هفته_با:
#ابوالفضل_پاشا (شعر پیشرو ترکی)
#کتاب_ها
#مقالات_نقد_ها
#کانال__هسا_پس
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#آنتولوژی_شعر_پیشرو_اقوام_ایران
با انتخاب #مراد_قلی_پور
@hasa_pas
#هسا_پس
#اونجهدن_سونرا
●مجموعه شعر ترکی «ابوالفضل پاشا»
●طراح جلد: #کامران_سلطانی
♤انتشارات: #نصیرا | ▪چاپ دوم
♧شعری از این کتاب
بئله کی ساعات سنین اولماماغینا یاخینلاشیر
بئله کی تئلفون زنگ چالاندا سندن سس قولاغا یئتیشمیر
من سنی کوچهلریمده آختاریرام
گؤزلرینی سسلهییرم
و اللریم چیخماز کوچهلر ایله یالقیز قالیر
ساعاتین یوموروقلاری منیم دامارلاریمدادیر
و اورهییم سنین آدینی آختاریر
خیاوانلاردا بئله گئدیرم
و گؤزلرین هئچ یادیمدان چیخمیر
بو شَهَرده آرخانجا او قَدَر آختارمیشام سنی
گؤر کی ایتمهییمه بیر شئی قالماییبدی
تئلفونوم گؤزلرینی سسلهییر
ساعاتیم بیلمیر هانسی یوللاری گؤسترسین
و بو شَهَر ایله سنسیز قالماق نئجهدیر کی من یاشاماق بیلمیرم!؟
#یک_هفته_با:
#ابوالفضل_پاشا (شعر پیشرو ترکی)
#کتاب_ها
#مقالات_نقد_ها
#کانال__هسا_پس
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#آنتولوژی_شعر_پیشرو_اقوام_ایران
با انتخاب #مراد_قلی_پور
@hasa_pas
🌕
#هسا_پس
#الو
در بهار امسال از (محسن آریاپاد) شاعر پیشکسوت ِ گیلانی، مجموعه شعرگیلکی با مشخصات زیر منتشر شد :
《 الو !؟ 》
شعر طنز گیلکی (شُخی شعر)
انتشارات سپیدرود - ۱۳۹۶
از شاعر، در پیش سخنِ این کتاب، می خوانیم :
دغدغه ی پُرکردنِ جای خالیِ شعر آزاد گیلکی از سال های دور همراه ام بود
من هم منتظرِ فرصت مناسب برای ارائه ی این رویکردِ ادبی - اجتماعی بودم
در تیر ماه ۱۳۹۳ خورشیدی، پس از سرایش ِ ده قطعه شعرِ متفاوت با انواعِ بجامانده از شعر طنزِ گیلکی، انگیزه ای فراهم آمد تا این (نوپدیده) از جهات ِ گوناگون در ارتباط با نیاز جامعه و آمادگیِ سرایندگان ِ پسین، و پذیرش ِمخاطبانِ نوپسند، مورد بررسی قرار گیرد
نام ِ نوعِ این (آفرینه های تازه)، که با سایر انواعِ شعرگیلکی تفاوت دارد؛ (شُخی شعر)، برگزیده شد
شناسه ی (شُخی شعر) :
۱ - (شُخی شعر)، قالب کلاسیک و عروض شکسته ی نیمایی ندارد نوعی شعر آزاد طنز گیلکی است که در چیدمانِ هدفمندِ گفتار، همسو با خُرده فرهنگ گیلکیِ متاثر از باورداشت های قومی و آموزه های منطقه ای و جهانی، در چهارچوب ِ دگرگونی های زبانیِ کارآمد، سروده می شود
۲ - چسبندگیِ متن، در آرایه ها، با شکوفاییِ ذات زبان گیلکی، در پیوند با قریحه و مهارت شاعر، به آن، وزن ملایم درونی و بیرونی می دهد تا مرزش با نثر مشخص شود
۳ - (شُخی شعر) کمتر از ده و بیشتر از بیست سطر نیست تا زبان در آن، مجالِ نمود و بازنمود ِ متعارف داشته باشد و در کوتاهی یا درازیِ بیش از حد ِ متن، به چگونگیِ تاثیر در مخاطب آسیب نرساند
۴ - مضامین و موضوعات ِ آن، اجتماعی - انتقادیِ معقول در چارچوب ِ طنزِ ملایم است و از همه ی آگاهی های گذشته و حالِ مربوط به زبان و شعر، در حوزه های ادب و فرهنگ و هنر و ... سود می جوید تا پایه های استوار و پیش رونده ی شعر طنزِ گیلکی ِ فردا را در بهینه آرایی و به روز نگهداریِ پیوسته، زمینه سازی کند
۵ - متنِ آن، عاری از الفاظ رکیک و قصدآلود و مغایر با عفت اجتماعی است
۶ - پیچیدگیِ مفاهیم و معنا در آن کاربرد ندارد؛ اما اشاره های راهبرِ نشانه شناسانه و پدیدارشناسانه در ساختار و درون مایه، که شعر را پذیرفتنی تر می کند؛ بی شک تضمینِ پایاییِ این نوع شعر است.
با آگاهی از توانمندیِ شاعران گیلان، امید است که (شُخی شعر)، برای باروریِ بیشترِ زبان گیلکی، به جامعه شناسانده شود و زمینه ی تاسیس ِ خانه ی شعرِ طنزِ گیلان (گیلانه شُخی شعرخانه) را فراهم آورد.
این (بهین آرزو) را پاس می دارم
محسن آریاپاد
#یک_هفته_با:
#محسن_آریاپاد (شعر پیشرو گیلکی_هسا پس)
#کتاب_ها
#مقالات_نقد_ها
#کانال__هسا_پس
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#آنتولوژی_شعر_پیشرو_اقوام_ایران
با انتخاب #مراد_قلی_پور
@hasa_pas
#هسا_پس
#الو
در بهار امسال از (محسن آریاپاد) شاعر پیشکسوت ِ گیلانی، مجموعه شعرگیلکی با مشخصات زیر منتشر شد :
《 الو !؟ 》
شعر طنز گیلکی (شُخی شعر)
انتشارات سپیدرود - ۱۳۹۶
از شاعر، در پیش سخنِ این کتاب، می خوانیم :
دغدغه ی پُرکردنِ جای خالیِ شعر آزاد گیلکی از سال های دور همراه ام بود
من هم منتظرِ فرصت مناسب برای ارائه ی این رویکردِ ادبی - اجتماعی بودم
در تیر ماه ۱۳۹۳ خورشیدی، پس از سرایش ِ ده قطعه شعرِ متفاوت با انواعِ بجامانده از شعر طنزِ گیلکی، انگیزه ای فراهم آمد تا این (نوپدیده) از جهات ِ گوناگون در ارتباط با نیاز جامعه و آمادگیِ سرایندگان ِ پسین، و پذیرش ِمخاطبانِ نوپسند، مورد بررسی قرار گیرد
نام ِ نوعِ این (آفرینه های تازه)، که با سایر انواعِ شعرگیلکی تفاوت دارد؛ (شُخی شعر)، برگزیده شد
شناسه ی (شُخی شعر) :
۱ - (شُخی شعر)، قالب کلاسیک و عروض شکسته ی نیمایی ندارد نوعی شعر آزاد طنز گیلکی است که در چیدمانِ هدفمندِ گفتار، همسو با خُرده فرهنگ گیلکیِ متاثر از باورداشت های قومی و آموزه های منطقه ای و جهانی، در چهارچوب ِ دگرگونی های زبانیِ کارآمد، سروده می شود
۲ - چسبندگیِ متن، در آرایه ها، با شکوفاییِ ذات زبان گیلکی، در پیوند با قریحه و مهارت شاعر، به آن، وزن ملایم درونی و بیرونی می دهد تا مرزش با نثر مشخص شود
۳ - (شُخی شعر) کمتر از ده و بیشتر از بیست سطر نیست تا زبان در آن، مجالِ نمود و بازنمود ِ متعارف داشته باشد و در کوتاهی یا درازیِ بیش از حد ِ متن، به چگونگیِ تاثیر در مخاطب آسیب نرساند
۴ - مضامین و موضوعات ِ آن، اجتماعی - انتقادیِ معقول در چارچوب ِ طنزِ ملایم است و از همه ی آگاهی های گذشته و حالِ مربوط به زبان و شعر، در حوزه های ادب و فرهنگ و هنر و ... سود می جوید تا پایه های استوار و پیش رونده ی شعر طنزِ گیلکی ِ فردا را در بهینه آرایی و به روز نگهداریِ پیوسته، زمینه سازی کند
۵ - متنِ آن، عاری از الفاظ رکیک و قصدآلود و مغایر با عفت اجتماعی است
۶ - پیچیدگیِ مفاهیم و معنا در آن کاربرد ندارد؛ اما اشاره های راهبرِ نشانه شناسانه و پدیدارشناسانه در ساختار و درون مایه، که شعر را پذیرفتنی تر می کند؛ بی شک تضمینِ پایاییِ این نوع شعر است.
با آگاهی از توانمندیِ شاعران گیلان، امید است که (شُخی شعر)، برای باروریِ بیشترِ زبان گیلکی، به جامعه شناسانده شود و زمینه ی تاسیس ِ خانه ی شعرِ طنزِ گیلان (گیلانه شُخی شعرخانه) را فراهم آورد.
این (بهین آرزو) را پاس می دارم
محسن آریاپاد
#یک_هفته_با:
#محسن_آریاپاد (شعر پیشرو گیلکی_هسا پس)
#کتاب_ها
#مقالات_نقد_ها
#کانال__هسا_پس
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#آنتولوژی_شعر_پیشرو_اقوام_ایران
با انتخاب #مراد_قلی_پور
@hasa_pas
#یک_هفته_با:
#مسعود_پورهادی (شعر پیشرو اقوام _ هسا پس)
#هایکو_واره_ها
#کتاب_ها
#مقالات_نقد_ها
#باز_نشر
هسا_پس
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#آنتولوژی_شعر_پیشرو_اقوام_ایران
با انتخاب #مراد_قلی_پور
@hasa_pas
#مسعود_پورهادی (شعر پیشرو اقوام _ هسا پس)
#هایکو_واره_ها
#کتاب_ها
#مقالات_نقد_ها
#باز_نشر
هسا_پس
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#آنتولوژی_شعر_پیشرو_اقوام_ایران
با انتخاب #مراد_قلی_پور
@hasa_pas
#مجله_ادبی_آن
#سروده_پیشرو_215 /216
#اساشعر
#یک
خونهِ و خاموش وونِه
اَتِه بَفِتِه سرخدار
کارخنه ئهِ چو ورینی ئِه دِلَه
از اون قَلی بِرَنجِ زِمِسِِنی
اَتِه سینِه سرخ
وِه گلی ئِه لَه جا بمونِسِّه.
می خوانَد و خاموش می شود
سرخداری آرمیده در گارگاه نجاری
از آن قلع و قمع زمستانی
سینه سرخی
در گلویش جامانده است.
#دو
وَشنی زِمسّنِ شو چَّنِه بلّنِه؟!
هینِ بوتِه و
نونِ آسنی جا
اَتا ، اَتا وَچیلَه رِ خو کِرده
دِشتِ شو
دِی به دِی آه بَکشی و
پورچِغ بَزو شَرمِنی فردا رِه
صَوایی
جوگَنِمی سَر بَکِشی وَه
وِه سیو سیو زلف.
شب گرسنه زمستان
چقدر طولانی است ؟!
این را گفت و با اوسانه نان
یکی یکی بچه ها را خواب کرد
تمام شب
دوادود آه کشید و
مچاله نشست، شرمندگی فردا را
صبگاهان
جوگندمی سر کشیده بود
زلفکان سیاهش.
#جلیل_قیصری
#نگاه
لختی سخن از برای های این دو اساشعر هست که بر می گویم.
در سروده #نخست تراژدی زیستمند درخت و زندگی پرنده تا هی جارهای زیستی انسان طبیعت گرا را می خوانیم با اندیشه ای استعاره ای در زبان ادبی.
زبان ادبی زبانی تلفیق یافته از اندیشه و هنر که رویکردی متفاوت در بیان با زبان عادی یا معمولی دارد چون نوع نگاه و بیان در زبان ادبی کاملا هنری و در نهایت ایجاز، تشبیه، استعاره و نمادگرایی است ولی زبان عادی زبانی ساده با سیر و خط مشخص بدون در نظر داشتن صنعات ادبی.
قضیه اندیشه و طبیعت در ادبیات
از آنجایی که #اندیشه در طبیعت حضور طبیعی دارد چون واکنشی خاستگاه دار از بودن می باشد و در علوم اجتماعی هم می بینیم که همه چیز در تجربه گرایی مسیر دارد پس میان اندیشه تا طبیعت چند نکته بارز می شود.
#اندیشه نزد اهل اندیشه یک کنش غایی است ولی در نسبیت چون حاصل فعالیت های آنی و تاثیر یافته صاحب اندیشه نسبت به عینیت تا ذهنیت مشهودی است. پس از این نگره در می یابیم که اندیشه انسان به عنوان یک ابزار در اختیار طبیعت است.
#طبیعت یعنی هستی و نمادهای آن که خاستگاه همه جانبه زیست #شعور است که درک انسان از آن - وضعیت، نشانه، مفهوم و... - را در بر دارد. پس اندیشه به عنوان یک ابزار در اختیار طبیعت است و توانایی ایستادن در برابر طبیعت را ندارد چون خود بخشی از طبیعت محسوب می شود.
درست که اندیشه یک وضعیت از رابطه ارگانیسم حیات دار با طبیعت است ولی در پی حیات ذهنی انسان در حرکتی جوهری سلوک دارد. پس اندیشه کردن در مورد هر چیز یک واکنش طبیعی و محیط ورز می باشد.
کنون با این رویکرد به سروده نخست که می نگریم می بینیم اندیشه در این سروده بافتی معنایی در طبیعت گرایی دارد آنهم با یک زبان ادبی کارکشته و غنی.
داری سرخ یا سرخداری که اصطلاح کاملا ادبی و فرهنگی است در پی قطع شدن و مرگ به یاد جهان طبیعی اش است که در مسیر زاینده ای از زیستن سینه سرخ تامل دارد و این زیستن مادرانه طبیعت بهترین تصویر حقیقتی از نگاه اساشعر است.
اساشعر نمادی از بودن در طبیعت تا اندیشه برای طبیعت تا وضعیت شناسی و خوانی مرتبط با طبیعت است. اینکه دار یا درختی در مسیری از زیستن پناهگاه سینه سرخ که سینه سرخ رابطه ای مهم - در سرخ دار یا سرخ سینه پرنده - با وجودیت فنا شده زیست پرندگان دارد که بحث نمادگرایی را می یابیم. کارگاه نجاری یک وضعیت از طبیعتی دیگر دارد که این ترسیم تراژدی طبیعت ماست.
سروده #دوم درنگ در بودنی طبیعی دارد که بسان سروده نخست حضور مادر پناهی مشخص است. درخت در سروده نخست با اینکه خود کشته شده هنوز در اندیشه بودن و پناهگاه پرندگان است و حذف خود را نمی بیند چون مادر است و در سروده دوم باز مادر در مسیر رنج از فقر و با توسل از اوسانه ها شب دراز زمستان را با داستان از بودن های پیشین فرهنگ مردم به سر می برد ولی در هنگامه سپیده موها سمت جوگندمی روانه اند. گندم در هویت نان تا موهای جوگندمی بهترین رابطه همنشینی در محور شناسی زبان ادبی این سروده اند.
سراینده در این دو قطعه سروده ناب عکس هایی رنگی از وضعیت اندیشه در طبیعت را به مثابه #حضور به امرواقع زبان نشان می دهد.
#آریا_پورفریاد
https://tttttt.me/+iUlx_0LdfFQxY2Zk
#هسا_پس
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران
@hasa_pas
#سروده_پیشرو_215 /216
#اساشعر
#یک
خونهِ و خاموش وونِه
اَتِه بَفِتِه سرخدار
کارخنه ئهِ چو ورینی ئِه دِلَه
از اون قَلی بِرَنجِ زِمِسِِنی
اَتِه سینِه سرخ
وِه گلی ئِه لَه جا بمونِسِّه.
می خوانَد و خاموش می شود
سرخداری آرمیده در گارگاه نجاری
از آن قلع و قمع زمستانی
سینه سرخی
در گلویش جامانده است.
#دو
وَشنی زِمسّنِ شو چَّنِه بلّنِه؟!
هینِ بوتِه و
نونِ آسنی جا
اَتا ، اَتا وَچیلَه رِ خو کِرده
دِشتِ شو
دِی به دِی آه بَکشی و
پورچِغ بَزو شَرمِنی فردا رِه
صَوایی
جوگَنِمی سَر بَکِشی وَه
وِه سیو سیو زلف.
شب گرسنه زمستان
چقدر طولانی است ؟!
این را گفت و با اوسانه نان
یکی یکی بچه ها را خواب کرد
تمام شب
دوادود آه کشید و
مچاله نشست، شرمندگی فردا را
صبگاهان
جوگندمی سر کشیده بود
زلفکان سیاهش.
#جلیل_قیصری
#نگاه
لختی سخن از برای های این دو اساشعر هست که بر می گویم.
در سروده #نخست تراژدی زیستمند درخت و زندگی پرنده تا هی جارهای زیستی انسان طبیعت گرا را می خوانیم با اندیشه ای استعاره ای در زبان ادبی.
زبان ادبی زبانی تلفیق یافته از اندیشه و هنر که رویکردی متفاوت در بیان با زبان عادی یا معمولی دارد چون نوع نگاه و بیان در زبان ادبی کاملا هنری و در نهایت ایجاز، تشبیه، استعاره و نمادگرایی است ولی زبان عادی زبانی ساده با سیر و خط مشخص بدون در نظر داشتن صنعات ادبی.
قضیه اندیشه و طبیعت در ادبیات
از آنجایی که #اندیشه در طبیعت حضور طبیعی دارد چون واکنشی خاستگاه دار از بودن می باشد و در علوم اجتماعی هم می بینیم که همه چیز در تجربه گرایی مسیر دارد پس میان اندیشه تا طبیعت چند نکته بارز می شود.
#اندیشه نزد اهل اندیشه یک کنش غایی است ولی در نسبیت چون حاصل فعالیت های آنی و تاثیر یافته صاحب اندیشه نسبت به عینیت تا ذهنیت مشهودی است. پس از این نگره در می یابیم که اندیشه انسان به عنوان یک ابزار در اختیار طبیعت است.
#طبیعت یعنی هستی و نمادهای آن که خاستگاه همه جانبه زیست #شعور است که درک انسان از آن - وضعیت، نشانه، مفهوم و... - را در بر دارد. پس اندیشه به عنوان یک ابزار در اختیار طبیعت است و توانایی ایستادن در برابر طبیعت را ندارد چون خود بخشی از طبیعت محسوب می شود.
درست که اندیشه یک وضعیت از رابطه ارگانیسم حیات دار با طبیعت است ولی در پی حیات ذهنی انسان در حرکتی جوهری سلوک دارد. پس اندیشه کردن در مورد هر چیز یک واکنش طبیعی و محیط ورز می باشد.
کنون با این رویکرد به سروده نخست که می نگریم می بینیم اندیشه در این سروده بافتی معنایی در طبیعت گرایی دارد آنهم با یک زبان ادبی کارکشته و غنی.
داری سرخ یا سرخداری که اصطلاح کاملا ادبی و فرهنگی است در پی قطع شدن و مرگ به یاد جهان طبیعی اش است که در مسیر زاینده ای از زیستن سینه سرخ تامل دارد و این زیستن مادرانه طبیعت بهترین تصویر حقیقتی از نگاه اساشعر است.
اساشعر نمادی از بودن در طبیعت تا اندیشه برای طبیعت تا وضعیت شناسی و خوانی مرتبط با طبیعت است. اینکه دار یا درختی در مسیری از زیستن پناهگاه سینه سرخ که سینه سرخ رابطه ای مهم - در سرخ دار یا سرخ سینه پرنده - با وجودیت فنا شده زیست پرندگان دارد که بحث نمادگرایی را می یابیم. کارگاه نجاری یک وضعیت از طبیعتی دیگر دارد که این ترسیم تراژدی طبیعت ماست.
سروده #دوم درنگ در بودنی طبیعی دارد که بسان سروده نخست حضور مادر پناهی مشخص است. درخت در سروده نخست با اینکه خود کشته شده هنوز در اندیشه بودن و پناهگاه پرندگان است و حذف خود را نمی بیند چون مادر است و در سروده دوم باز مادر در مسیر رنج از فقر و با توسل از اوسانه ها شب دراز زمستان را با داستان از بودن های پیشین فرهنگ مردم به سر می برد ولی در هنگامه سپیده موها سمت جوگندمی روانه اند. گندم در هویت نان تا موهای جوگندمی بهترین رابطه همنشینی در محور شناسی زبان ادبی این سروده اند.
سراینده در این دو قطعه سروده ناب عکس هایی رنگی از وضعیت اندیشه در طبیعت را به مثابه #حضور به امرواقع زبان نشان می دهد.
#آریا_پورفریاد
https://tttttt.me/+iUlx_0LdfFQxY2Zk
#هسا_پس
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران
@hasa_pas
Telegram
اِسا شعر (شعرنوین تبری)
https://tttttt.me/+iUlx_0LdfFQxY2Zk
🌕
#هسا_پس
من/ایبچه مرا مانم
ویش تر
او مالایم/ کالو بدس
-روخان چکان ِپندام ِ چک.
*
غریبه اسکله ان٬ ناقاره ارا/
نانسته بو
ایی جا
توشکه بوخورد ِمه.
*
گلف سنگین
ابران ِساچما
نخ جوکونم
*
نانم چره/
ایی پایی پورد٬سر
جی لیس کم/
تترج.
*
کتل نارم بی نی شینم
مرزان ِسر بپا ایسام.
#مسعود_پورهادی
اشارات
مانم از مصدر مانستن= شباهت داشتن، ماندن
کالو= نوعی دام ماهیگیری
پندام= اب عمیق ِ پشت سد های دست ساز(شیل) در مسیر رود.اب بند.
گلف سنگین= صفت مرکب است به معنای : شمرده ، با متانت.
گلف=با فاصله
نخ جوکودن= نخ کردن سوزن
ایی پایی پورد= پلی کم پهنا که معمولن از تنه درختان جوان ویا یک لت تخته به روی چویبارها برای عبور ومرور ضروری نهاد ه می شد.
کتل= صندلی پا کوتاه از جنس چوب.
برگردان بفارسی
من/ کمی به خودم شباهت دارم
بیشتر/ ان ماهیگیرم
دام در دست/کنار اب بندان ِ شاخه های رود.
ناخوداگاه/ با سرنای اسکله های غریبه
در جایی/ گره خوردم.
بی هیچ شتابی/ ساچمه ی ابر ها را/ به تسبیح می کشم.
نمیدانم چرا/ از پل های باریک/ می لغزم/ به دفعات.
صندلی ندارم بنشینم/روی مرز ها بپا ایستاده ام.
#یک_هفته_با:
#بازنشر
#مسعود_پورهادی (شعر پیشرو گیلکی)
#هایکو_واره_ها
#کتاب_ها
#مقالات_نقد_ها
#هسا_پس
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#آنتولوژی_شعر_پیشرو_اقوام_ایران
با انتخاب #مراد_قلی_پور
@hasa_pas
#هسا_پس
من/ایبچه مرا مانم
ویش تر
او مالایم/ کالو بدس
-روخان چکان ِپندام ِ چک.
*
غریبه اسکله ان٬ ناقاره ارا/
نانسته بو
ایی جا
توشکه بوخورد ِمه.
*
گلف سنگین
ابران ِساچما
نخ جوکونم
*
نانم چره/
ایی پایی پورد٬سر
جی لیس کم/
تترج.
*
کتل نارم بی نی شینم
مرزان ِسر بپا ایسام.
#مسعود_پورهادی
اشارات
مانم از مصدر مانستن= شباهت داشتن، ماندن
کالو= نوعی دام ماهیگیری
پندام= اب عمیق ِ پشت سد های دست ساز(شیل) در مسیر رود.اب بند.
گلف سنگین= صفت مرکب است به معنای : شمرده ، با متانت.
گلف=با فاصله
نخ جوکودن= نخ کردن سوزن
ایی پایی پورد= پلی کم پهنا که معمولن از تنه درختان جوان ویا یک لت تخته به روی چویبارها برای عبور ومرور ضروری نهاد ه می شد.
کتل= صندلی پا کوتاه از جنس چوب.
برگردان بفارسی
من/ کمی به خودم شباهت دارم
بیشتر/ ان ماهیگیرم
دام در دست/کنار اب بندان ِ شاخه های رود.
ناخوداگاه/ با سرنای اسکله های غریبه
در جایی/ گره خوردم.
بی هیچ شتابی/ ساچمه ی ابر ها را/ به تسبیح می کشم.
نمیدانم چرا/ از پل های باریک/ می لغزم/ به دفعات.
صندلی ندارم بنشینم/روی مرز ها بپا ایستاده ام.
#یک_هفته_با:
#بازنشر
#مسعود_پورهادی (شعر پیشرو گیلکی)
#هایکو_واره_ها
#کتاب_ها
#مقالات_نقد_ها
#هسا_پس
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#آنتولوژی_شعر_پیشرو_اقوام_ایران
با انتخاب #مراد_قلی_پور
@hasa_pas
بُنگِ-پَتی
چُوَم کِردی پَل بِریدَیِ نُفتین!
پَل آوُ تی یَلُم /
تا وَ تِرِت زونی نِهام.
دَ وَردُم کِ بَردُم چی بَلی حُشک
و گَم کُ اِشکندَه /
کوگِ دلُم بی غازِه وَ دیندا وَردِل دا.
کچیر اُویم، لیش، تَی بُنکو /
دَس قِر بِده وَ مَازَه!
نُوَند تِنُم، وَ تِشنی گِلال.
#بانگ_تهی
چکار کردی مرا گیس بریده دماغ زشت!
آوردند چشم هایم آب سپید/
تا به دنبال تو نهادم زانو.
ولم کن که سنگ شدم بسان بلوط خشک
و دهان کوه شکسته شده/
کبک دلم بی صدا به دنبال مینای مادر،
از یادکردهای تنها شدگی.
کوچک شدم و بد پیش همه
کوهپایه نشین های آشنا/
دست تکان بده از سینه کشی کوه!
که از اینجا پای کوه،
گاو نر جوان توام!
سوگند به خشکی گلوی آبرفت.
#پورفریاد
از دفتر: #بَلی (#بلوط) شماره #یک
در شناخت: این دفتر دومین دفتر در زبان مادری هست. تلاش شد بسان دفتر پیشین: غَمِت شِواردُم الوسُم که در سال های ۱۳۸۴ تا ۸۹ سروده شده، کارهای بدیع در زبان مادری ارائه شود. سروده های این دفتر از سال ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۶ هستند. گفتم در سخنرانی سال ۸۸ بهبهان برای همایش گَپِ دل: زبان مادری، بسان شیر مادر، گردن گویشوران حق دارد.
#هسا_پس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان
https://tttttt.me/hasa_pas
چُوَم کِردی پَل بِریدَیِ نُفتین!
پَل آوُ تی یَلُم /
تا وَ تِرِت زونی نِهام.
دَ وَردُم کِ بَردُم چی بَلی حُشک
و گَم کُ اِشکندَه /
کوگِ دلُم بی غازِه وَ دیندا وَردِل دا.
کچیر اُویم، لیش، تَی بُنکو /
دَس قِر بِده وَ مَازَه!
نُوَند تِنُم، وَ تِشنی گِلال.
#بانگ_تهی
چکار کردی مرا گیس بریده دماغ زشت!
آوردند چشم هایم آب سپید/
تا به دنبال تو نهادم زانو.
ولم کن که سنگ شدم بسان بلوط خشک
و دهان کوه شکسته شده/
کبک دلم بی صدا به دنبال مینای مادر،
از یادکردهای تنها شدگی.
کوچک شدم و بد پیش همه
کوهپایه نشین های آشنا/
دست تکان بده از سینه کشی کوه!
که از اینجا پای کوه،
گاو نر جوان توام!
سوگند به خشکی گلوی آبرفت.
#پورفریاد
از دفتر: #بَلی (#بلوط) شماره #یک
در شناخت: این دفتر دومین دفتر در زبان مادری هست. تلاش شد بسان دفتر پیشین: غَمِت شِواردُم الوسُم که در سال های ۱۳۸۴ تا ۸۹ سروده شده، کارهای بدیع در زبان مادری ارائه شود. سروده های این دفتر از سال ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۶ هستند. گفتم در سخنرانی سال ۸۸ بهبهان برای همایش گَپِ دل: زبان مادری، بسان شیر مادر، گردن گویشوران حق دارد.
#هسا_پس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان
https://tttttt.me/hasa_pas
Telegram
""هسا پس""(جریان شعر پیشرو اقوام ایران و جهان)
شعر پیشرو(آوانگارد) اقوام ایران و جهان
#دهه_نود
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#هسا_پس(پسا نو_فرازبان)
#دهه_نود
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#هسا_پس(پسا نو_فرازبان)