Forwarded from (Morad gholipour)مراد قلی پور
شماره ۲۰۰۵ روزنامه #نقدحال منتشر شد
✅ تاریخ انتشار: سهشنبه ۶ آبانماه ۱۴۰۴
🔹نگاهی به کتاب نظریه ژانر
🔹اثر:
سید مهدی زرقانی / محمود رضا قربان صباغ
🔹منتقد:
مراد قلیپور
آدرس سایت روزنامه
👇👇👇
naghdehal.com
@naghdehall
✅ تاریخ انتشار: سهشنبه ۶ آبانماه ۱۴۰۴
🔹نگاهی به کتاب نظریه ژانر
🔹اثر:
سید مهدی زرقانی / محمود رضا قربان صباغ
🔹منتقد:
مراد قلیپور
آدرس سایت روزنامه
👇👇👇
naghdehal.com
@naghdehall
Forwarded from کانال خبری نقدحال
✅ نگاهیبهکتاب«نظريهیژانر»
اثر«سيدمهدیزرقانی»و
«محمودرضاقربانصباغ»
آغازگفتوگودربارهیژانر
درفضایدانشگاهیايران
✍ #مراد_قلیپور در شماره ۲۰۰۵ روزنامه #نقدحال
رويکرد تحليليـتاريخي تلاشي نظاممند براي بررسي مفهوم و کارکرد ژانر در مطالعات ادبي فارسي است. مولفان کوشيدهاند با نگاهي تلفيقي ميان تاريخ، فلسفه و نظريه ادبي، تحول مفهوم ژانر را از دوران باستان تا نظريههاي معاصر دنبال کنند. اين کتاب در زمان انتشار خود، يکي از نخستين کوششهاي جامع در زبان فارسي براي ارائه تصويري نظري از ژانر بهشمار ميرفت و از اين حيث، نقش تاسيسي در فضاي نقد ادبي دانشگاهي ايران دارد. در مقدمهي کتاب، نويسندگان هدف خود را روشن بيان ميکنند: بررسي چيستي ژانر، کارکردهاي آن در توليد و دريافت متن و نسبت آن با عوامل درونمتني و برونمتني. از منظر مولفان، ژانر نه صرفا طبقهبندي صوري آثار ادبي، بلکه سازوکاري پويا براي معناسازي در بستر فرهنگي و تاريخي است. همين نگاه پويا سبب شده است تا رويکرد مولف از سطح »تقسيمبندي نوعي« فراتر رفته و به مباحث فلسفي و جامعهشناختي ژانر نزديک شود. کتاب با نگاهي تاريخي، سير انديشهي ژانري را از افلاطون و ارسطو تا ساختارگرايان و نظريهپردازان معاصر دنبال ميکند. در اين مسير، ديدگاههايي از منتقدان برجسته مانند باختين، تودوروف، نورثروپ فراي و دريدا مورد اشاره قرار گرفته است. اين گسترهي تاريخي به خواننده امکان ميدهد تا مسير تحول انديشهي ژانر را در بستر نظريههاي ادبي غربي دنبال کند و درک کند که چرا مفهوم ژانر از »نوع ادبي ثابت« به »فرآيند تاريخي و فرهنگي متغير« تبديل شده است. ترکيب تحليل نظري با مطالعهي تاريخي نقطهي قوت اصلي کتاب است. مولفان کوشيدهاند تا مفاهيم فلسفي ژانر را از دل تاريخ انديشه استخراج کنند. آنها بهجاي تکرار تعاريف ساده، سير تحول مفهومي را نشان ميدهند. بهويژه در فصول مياني، تاکيد بر پيوند ميان نظريهي ژانر و شرايط اجتماعي، فرهنگي و زباني دورانها سبب شده کتاب از حالت صرفا تئوريک خارج شود. هرچند بخش عمدهاي از منابع کتاب به نظريههاي غربي اختصاص دارد، مولفان کوشيدهاند پيوندهايي ميان مفهوم ژانر و سنت ادبي فارسي نيز برقرار کنند. اشاره به گونههاي سنتي چون »حماسه«، »تغزل« و »مثنوي عرفاني« نشانهاي از اين تلاش است. اين کوشش براي پيوند ميان نظريهي مدرن و تجربهي ادبي ايراني، اگرچه هنوز کامل نيست، اما گامي روبه جلو در نقد تطبيقي و بوميسازي مفاهيم نظري محسوب ميشود. کتاب از زباني دانشگاهي، دقيق و نسبتا روان برخوردار است. فصول بهترتيب منطقي تنظيم شدهاند: از مباني مفهومي و تعريف ژانر تا تحولات تاريخي و درنهايت، کارکردهاي آن در نقد ادبي. ساختار کلي کتاب نظم آکادميکي دارد و ميتواند براي دانشجويان نظريه ادبي بهعنوان منبع درسي استفاده شود. نظريهي ژانر مسير تازهاي را براي مطالعات ادبي در ايران گشود. پس از انتشار آن، چندين پاياننامه و مقاله با الهام از ديدگاههاي مولفان نوشته شد که نشان از جايگاه تاثيرگذار کتاب در آکادمي دارد. اين اثر نخستين گام جدي در معرفي نظريهي ژانر به فارسيزبانان است و از اين جهت ارزش ماندگار دارد. کتاب نظريهي ژانر از نظر ساختار و دامنهي تاريخي، يکي از کاملترين منابع فارسي در زمينهي نظريهي انواع ادبي است. نويسندگان توانستهاند مفاهيم کليدي را از تاريخ انديشه تا ساختارگرايي و پساساختارگرايي دنبال کنند. اهميت اين کتاب بيش از هر چيز در »تاسيس« يک حوزهي فکري در مطالعات ادبي ايران است: يعني تبديل »ژانر« از يک مفهوم ادبي فرعي به موضوعي نظري و قابلپژوهش. با اينحال، ارزش علمي آن در ايجاد زمينهاي است که پژوهشگران جوان بتوانند با تکيه بر آن، نظريهي ژانر را در متون فارسي و معاصر بهصورت انتقادي و کاربردي بررسي نمايند. نظريهي ژانر اثري علمي، دقيق و تاثيرگذار در حوزهي نظريه ادبي فارسي است که توانسته است مفهوم ژانر را از حد تقسيمبندي ادبي فراتر ببرد و بهعنوان سازوکاري فرهنگي و تاريخي معرفي کند. اين اثر بهلحاظ جامعيت تاريخي و نظم فکري ممتاز است. ميتوان چنين گفت که اين کتاب نقطهي آغاز گفتوگو در بارهي ژانر در فضاي دانشگاهي ايران است. پژوهشهاي آينده اگر بتوانند بر مبناي اين اثر، نظريههاي نوين و بومي را در کنار هم بنشانند، راه ناتمام مولفان را در جهت نقد فرهنگي و بينژانري آثار فارسي ادامه خواهند داد.
@naghdehall
اثر«سيدمهدیزرقانی»و
«محمودرضاقربانصباغ»
آغازگفتوگودربارهیژانر
درفضایدانشگاهیايران
✍ #مراد_قلیپور در شماره ۲۰۰۵ روزنامه #نقدحال
رويکرد تحليليـتاريخي تلاشي نظاممند براي بررسي مفهوم و کارکرد ژانر در مطالعات ادبي فارسي است. مولفان کوشيدهاند با نگاهي تلفيقي ميان تاريخ، فلسفه و نظريه ادبي، تحول مفهوم ژانر را از دوران باستان تا نظريههاي معاصر دنبال کنند. اين کتاب در زمان انتشار خود، يکي از نخستين کوششهاي جامع در زبان فارسي براي ارائه تصويري نظري از ژانر بهشمار ميرفت و از اين حيث، نقش تاسيسي در فضاي نقد ادبي دانشگاهي ايران دارد. در مقدمهي کتاب، نويسندگان هدف خود را روشن بيان ميکنند: بررسي چيستي ژانر، کارکردهاي آن در توليد و دريافت متن و نسبت آن با عوامل درونمتني و برونمتني. از منظر مولفان، ژانر نه صرفا طبقهبندي صوري آثار ادبي، بلکه سازوکاري پويا براي معناسازي در بستر فرهنگي و تاريخي است. همين نگاه پويا سبب شده است تا رويکرد مولف از سطح »تقسيمبندي نوعي« فراتر رفته و به مباحث فلسفي و جامعهشناختي ژانر نزديک شود. کتاب با نگاهي تاريخي، سير انديشهي ژانري را از افلاطون و ارسطو تا ساختارگرايان و نظريهپردازان معاصر دنبال ميکند. در اين مسير، ديدگاههايي از منتقدان برجسته مانند باختين، تودوروف، نورثروپ فراي و دريدا مورد اشاره قرار گرفته است. اين گسترهي تاريخي به خواننده امکان ميدهد تا مسير تحول انديشهي ژانر را در بستر نظريههاي ادبي غربي دنبال کند و درک کند که چرا مفهوم ژانر از »نوع ادبي ثابت« به »فرآيند تاريخي و فرهنگي متغير« تبديل شده است. ترکيب تحليل نظري با مطالعهي تاريخي نقطهي قوت اصلي کتاب است. مولفان کوشيدهاند تا مفاهيم فلسفي ژانر را از دل تاريخ انديشه استخراج کنند. آنها بهجاي تکرار تعاريف ساده، سير تحول مفهومي را نشان ميدهند. بهويژه در فصول مياني، تاکيد بر پيوند ميان نظريهي ژانر و شرايط اجتماعي، فرهنگي و زباني دورانها سبب شده کتاب از حالت صرفا تئوريک خارج شود. هرچند بخش عمدهاي از منابع کتاب به نظريههاي غربي اختصاص دارد، مولفان کوشيدهاند پيوندهايي ميان مفهوم ژانر و سنت ادبي فارسي نيز برقرار کنند. اشاره به گونههاي سنتي چون »حماسه«، »تغزل« و »مثنوي عرفاني« نشانهاي از اين تلاش است. اين کوشش براي پيوند ميان نظريهي مدرن و تجربهي ادبي ايراني، اگرچه هنوز کامل نيست، اما گامي روبه جلو در نقد تطبيقي و بوميسازي مفاهيم نظري محسوب ميشود. کتاب از زباني دانشگاهي، دقيق و نسبتا روان برخوردار است. فصول بهترتيب منطقي تنظيم شدهاند: از مباني مفهومي و تعريف ژانر تا تحولات تاريخي و درنهايت، کارکردهاي آن در نقد ادبي. ساختار کلي کتاب نظم آکادميکي دارد و ميتواند براي دانشجويان نظريه ادبي بهعنوان منبع درسي استفاده شود. نظريهي ژانر مسير تازهاي را براي مطالعات ادبي در ايران گشود. پس از انتشار آن، چندين پاياننامه و مقاله با الهام از ديدگاههاي مولفان نوشته شد که نشان از جايگاه تاثيرگذار کتاب در آکادمي دارد. اين اثر نخستين گام جدي در معرفي نظريهي ژانر به فارسيزبانان است و از اين جهت ارزش ماندگار دارد. کتاب نظريهي ژانر از نظر ساختار و دامنهي تاريخي، يکي از کاملترين منابع فارسي در زمينهي نظريهي انواع ادبي است. نويسندگان توانستهاند مفاهيم کليدي را از تاريخ انديشه تا ساختارگرايي و پساساختارگرايي دنبال کنند. اهميت اين کتاب بيش از هر چيز در »تاسيس« يک حوزهي فکري در مطالعات ادبي ايران است: يعني تبديل »ژانر« از يک مفهوم ادبي فرعي به موضوعي نظري و قابلپژوهش. با اينحال، ارزش علمي آن در ايجاد زمينهاي است که پژوهشگران جوان بتوانند با تکيه بر آن، نظريهي ژانر را در متون فارسي و معاصر بهصورت انتقادي و کاربردي بررسي نمايند. نظريهي ژانر اثري علمي، دقيق و تاثيرگذار در حوزهي نظريه ادبي فارسي است که توانسته است مفهوم ژانر را از حد تقسيمبندي ادبي فراتر ببرد و بهعنوان سازوکاري فرهنگي و تاريخي معرفي کند. اين اثر بهلحاظ جامعيت تاريخي و نظم فکري ممتاز است. ميتوان چنين گفت که اين کتاب نقطهي آغاز گفتوگو در بارهي ژانر در فضاي دانشگاهي ايران است. پژوهشهاي آينده اگر بتوانند بر مبناي اين اثر، نظريههاي نوين و بومي را در کنار هم بنشانند، راه ناتمام مولفان را در جهت نقد فرهنگي و بينژانري آثار فارسي ادامه خواهند داد.
@naghdehall
کانال هساپس( جریان شعر پیشرو اقوام ایران) ، چاپ کتاب ارزشمند جناب آقای دکتر علی تسلیمی را به ادبیات و این استاد گرانقدر تبریک می گوید.
این کتاب حاوی جریان شناسی گونه های جدید شعر پیشرو فارسی( پسانیمایی) است. که توسط نشر شب چله وارد بازار فروش گردیده است.
#هسا_پس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان
https://xn--r1a.website/hasa_pas
این کتاب حاوی جریان شناسی گونه های جدید شعر پیشرو فارسی( پسانیمایی) است. که توسط نشر شب چله وارد بازار فروش گردیده است.
#هسا_پس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان
https://xn--r1a.website/hasa_pas
✅ نگاهیبهکتاب:«ازتذکرهبهتاريخ
ادبيات»اثر«سيدمهدیزرقانی»
بازانديشینظریتاريخادبياتفارسی
✍ #مراد_قلیپور در شماره ۲۰۱۱ روزنامه #نقدحال
کتاب از »تذکره به تاريخ ادبيات« تاليف دکتر »سيدمهدي زرقاني« کوششي است براي واکاوي تاريخي و فلسفي مفروضات بنيادين تاريخنگاري ادبيات فارسي.
https://B2n.ir/em5218
@naghdehall
ادبيات»اثر«سيدمهدیزرقانی»
بازانديشینظریتاريخادبياتفارسی
✍ #مراد_قلیپور در شماره ۲۰۱۱ روزنامه #نقدحال
کتاب از »تذکره به تاريخ ادبيات« تاليف دکتر »سيدمهدي زرقاني« کوششي است براي واکاوي تاريخي و فلسفي مفروضات بنيادين تاريخنگاري ادبيات فارسي.
https://B2n.ir/em5218
@naghdehall
Telegraph
نگاهیبهکتاب:«ازتذکرهبهتاريخادبيات»اثر«سيدمهدیزرقانی»/بازانديشینظریتاريخادبياتفارسی
✍ مراد_قلیپور کتاب از »تذکره به تاريخ ادبيات« تاليف دکتر »سيدمهدي زرقاني« کوششي است براي واکاوي تاريخي و فلسفي مفروضات بنيادين تاريخنگاري ادبيات فارسي. نويسنده در اين اثر، روند گذار از سنت تذکرهنويسي به تاريخنگاري مدرن را نه صرفا تغييري در قالب و اصطلاحات،…
🌕
#هسا_پس (ساکو _ sako)
#ساکو( sako)
قبله توو
اوشان اونا بوکوشتابون
قبله اون
اوشان اوشانا بوکوشتابون
قبله اوشان
اوشان شومونا بوکوشتابون
قبله شومان
اوشان امانا بوکوشتابون
امان فخط فاندرستیم
شبکان کرا امانا اشخاردنه
پیش از تو
آن ها او را کشته بودند
پیش از او
آن ها آن ها را کشته بودند
پیش از آن ها
آن ها شما را کشته بودند
پیش از شما
آن ها ما کشته بودند
ما فقط نگاه کردیم
و شبکه ها داشتند ما را دفن می کردند
#ترجمه_فارسی
#جواد_حاجوی (روسیه)
#هسا_پس ( شعر ساکو _ sako)
#ساکو(sako)
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان
https://xn--r1a.website/hasa_pas
#هسا_پس (ساکو _ sako)
#ساکو( sako)
قبله توو
اوشان اونا بوکوشتابون
قبله اون
اوشان اوشانا بوکوشتابون
قبله اوشان
اوشان شومونا بوکوشتابون
قبله شومان
اوشان امانا بوکوشتابون
امان فخط فاندرستیم
شبکان کرا امانا اشخاردنه
پیش از تو
آن ها او را کشته بودند
پیش از او
آن ها آن ها را کشته بودند
پیش از آن ها
آن ها شما را کشته بودند
پیش از شما
آن ها ما کشته بودند
ما فقط نگاه کردیم
و شبکه ها داشتند ما را دفن می کردند
#ترجمه_فارسی
#جواد_حاجوی (روسیه)
#هسا_پس ( شعر ساکو _ sako)
#ساکو(sako)
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان
https://xn--r1a.website/hasa_pas
Telegram
""هسا پس""(جریان شعر پیشرو اقوام ایران و جهان)
شعر پیشرو(آوانگارد) اقوام ایران و جهان
#دهه_نود
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#هسا_پس(پسا نو_فرازبان)
#دهه_نود
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#هسا_پس(پسا نو_فرازبان)
#هسا_پس
تانیستم ورفی بوبوم
کی افتابه جیر جا ابا بوستان دره
یا ولکی
کی گوزگان اونه چیر جوخوسن
یا آغوزی
کی جی اوشکولانه دس زیمین کفه
یا پوتی
بوبوهسته داران دورین کی می دور و بر پوره دارتوکی بوبو
من سیاستمدار بوبوستم ایرانه جا
تا بیدینم ورفان چوتو ابا بون
تا می سایان لانتانا ولکانه جیر ببره
تا اشکولانه گازانا آغوزانه رو بشمارم
تا داره توکانا فدارم
انه می کار
ولکانا راستا کونم و بودجانه سرا وامیزم
ورفانه سرا دسمال بنم
می سایه سرا شولوختان دیرینن
ایتا سوال داشتم:
راستی بهمن ما جا ایتا گوزگا واز بوکونه چن متر وامیزه
#برگردان
می توانستم برفی باشم
که دارد زیر آفتاب آب می شود
یا برگی
که قورباغه ها زیر آن مخفی می شوند
یا گردویی
که از دست سنجاب ها به زمین می افتد
یا کرمی
درون درختان پوسیده که در اطرافم پر از دارکوب باشد
من سیاستمداری در ایران شدم
تا ببینم که برف ها چگونه آب می شوند
تا سایه هایم مار ها را زیر برگ ها ببرد
تا دندان سنجاب ها را روی گردو ها بشمارم
تا به دارکوب ها شلیک کنم
کار من این است
برگ ها را بلند کنم و روی بودجه ها بشاشم
روی برف ها روسری بگذارم و
روی سایه ام غاز ها برینند
سوالی دارم:
راستی در ماه بهمن اگر قورباغه ای بپرد چند متر می شاشد
#مراد_قلی_پور( ۱۴ بهمن ۱۴۰۱)
https://xn--r1a.website/hasa_pas
تانیستم ورفی بوبوم
کی افتابه جیر جا ابا بوستان دره
یا ولکی
کی گوزگان اونه چیر جوخوسن
یا آغوزی
کی جی اوشکولانه دس زیمین کفه
یا پوتی
بوبوهسته داران دورین کی می دور و بر پوره دارتوکی بوبو
من سیاستمدار بوبوستم ایرانه جا
تا بیدینم ورفان چوتو ابا بون
تا می سایان لانتانا ولکانه جیر ببره
تا اشکولانه گازانا آغوزانه رو بشمارم
تا داره توکانا فدارم
انه می کار
ولکانا راستا کونم و بودجانه سرا وامیزم
ورفانه سرا دسمال بنم
می سایه سرا شولوختان دیرینن
ایتا سوال داشتم:
راستی بهمن ما جا ایتا گوزگا واز بوکونه چن متر وامیزه
#برگردان
می توانستم برفی باشم
که دارد زیر آفتاب آب می شود
یا برگی
که قورباغه ها زیر آن مخفی می شوند
یا گردویی
که از دست سنجاب ها به زمین می افتد
یا کرمی
درون درختان پوسیده که در اطرافم پر از دارکوب باشد
من سیاستمداری در ایران شدم
تا ببینم که برف ها چگونه آب می شوند
تا سایه هایم مار ها را زیر برگ ها ببرد
تا دندان سنجاب ها را روی گردو ها بشمارم
تا به دارکوب ها شلیک کنم
کار من این است
برگ ها را بلند کنم و روی بودجه ها بشاشم
روی برف ها روسری بگذارم و
روی سایه ام غاز ها برینند
سوالی دارم:
راستی در ماه بهمن اگر قورباغه ای بپرد چند متر می شاشد
#مراد_قلی_پور( ۱۴ بهمن ۱۴۰۱)
https://xn--r1a.website/hasa_pas
Telegram
""هسا پس""(جریان شعر پیشرو اقوام ایران و جهان)
شعر پیشرو(آوانگارد) اقوام ایران و جهان
#دهه_نود
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#هسا_پس(پسا نو_فرازبان)
#دهه_نود
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#هسا_پس(پسا نو_فرازبان)
""هسا پس""(جریان شعر پیشرو اقوام ایران و جهان)
#هسا_پس تانیستم ورفی بوبوم کی افتابه جیر جا ابا بوستان دره یا ولکی کی گوزگان اونه چیر جوخوسن یا آغوزی کی جی اوشکولانه دس زیمین کفه یا پوتی بوبوهسته داران دورین کی می دور و بر پوره دارتوکی بوبو من سیاستمدار بوبوستم ایرانه جا تا بیدینم ورفان چوتو ابا بون…
شعر اینجا با شعار فرق دارد. بسیاری از شعرهای سیاسی و اجتماعی شعاری است. همانطور که سیاستبازان با شعار پیش میروند، بسیاری از شاعران با شعار در شعرشان به آنها پاسخ میدهند. ولی شعر شما ضد شعار با هنرمندی بسیار است، فقط شعارهای آنان را در زیر وزغ میگذارد. پرسش عالی از این سیاستبازان وزغشناس عالی است. آنها حتا وزغشناس نیستند که بدانند او چند متر میپرد بلکه فقط مقدار خرابکاریها را میشناسند
*تحشیه استاد گرانقدرم جناب آقای دکتر علی تسلیمی ارجمند
*تحشیه استاد گرانقدرم جناب آقای دکتر علی تسلیمی ارجمند
✍هساپس( جریان شعر پیشتاز ایران)
✍جواد ملکیایی( فرانسه)
جریان شعر هساپس، که توسط مراد قلیپور پایهگذاری شده است، از معدود تلاشهای نظاممند و نظریمند در دهههای اخیر برای بازگرداندن شعر اقوام ایران به عرصهٔ نوآوری ادبی و همزمان ایجاد یک پلتفرم زبانی ـ هنری تازه در ادبیات معاصر ایران به شمار میرود. این جریان نه یک بازگشت نوستالژیک به گویشها و زبانهای قومی است و نه یک گسست تام از سنتهای شعری گذشته؛ بلکه تلاشی آگاهانه برای بازتعریف زبان شعر در بستری چندقومیتی است که ایران را در موقعیت تاریخی ویژهای قرار داده است. هساپس در پی آن است که زبان را از ساختار منجمد و خطی خود بیرون بکشد و به سوی شکلی از گفتار ـ نوشتار حرکت دهد که در آن صداهای متکثر قومی، لایههای صوتی و موسیقایی مختلف، و جهانزیست فرهنگی اقوام ایران بتوانند در کنار هم در یک متن واحد عمل کنند بدون آنکه هویت مستقل خود را از دست بدهند.
مراد قلیپور در طرح نظری هساپس بر این باور است که شعر معاصر ایران، پس از تجربههای وسیع نیمایی، موج نو، حجمگرایی، شعر گفتار و سایر جنبشها، اکنون نیازمند یک «چرخش بیناذبانی» است؛ چرخشی که از اتکا به یک زبان مرکزی و معیار فاصله بگیرد و دوباره ظرفیتهای خاموششدهٔ زبانهای محلی و قومی را فعال کند. در این دیدگاه، زبان تنها ابزاری برای انتقال معنا نیست، بلکه خود میدان تنشها، تجربهها و هویتهای تاریخی است. شعر، در نگاه هساپس، زمانی به وضعیت پیشتاز میرسد که بتواند این تنشها و چندلایگیها را نه پنهان بلکه آشکار سازد و از دل آنها نوعی انرژی زبانی تازه تولید کند. هساپس در این معنا یک رویکرد زیباییشناسانهٔ ساده نیست، بلکه پروژهای فرهنگی و حتا سیاسی است که قصد دارد مرکزیتزدایی را به لایهٔ زبان بکشاند و شعر را به عرصهٔ گفتوگوی اقوام بدل کند.
یکی از ویژگیهای مهم هساپس، تأکید آن بر «آوا» و «صوت» است. در این جریان، واژه نه فقط واحدی معنایی بلکه عنصری موسیقایی و بافتساز است. واژههای متعلق به زبانهای گوناگون، وقتی در متن شعری کنار هم قرار میگیرند، بهجای اینکه تنها ترجیح یا تداعی فرهنگی ایجاد کنند، یک ریتم صوتی ویژه میسازند که خواننده را وادار میکند زبان را نه بهعنوان مجموعهای از نشانههای قراردادی، بلکه همچون نیرویی زنده و چندبعدی تجربه کند. بزرگیِ نوآوری هساپس در همین نکته است: این جریان قصد ندارد زبانها را در یک کل یکدست حل کند، بلکه میخواهد تکثر را به سطح موسیقیایی و ساختاری شعر بیاورد. بهاینترتیب شعر هساپس از کلیشهٔ «شعر اقوام» نیز فاصله میگیرد؛ زیرا این شعر نه مستندنگاری فرهنگی است و نه صرفاً بازتاب هویت قومی، بلکه کنشی خلاق برای تولید شکلهای تازهٔ بیان است.
هساپس را میتوان واکنشی تئوریک به شکاف میان شعر فارسی و شعر اقوام دانست؛ شکافی که مدتهاست وجود دارد اما کمتر بهطور نظری و عملی به آن پرداخته شده است. بسیاری از تلاشها برای وارد کردن زبانهای محلی به شعر، یا به سطح آرایهای و تزئینی محدود ماندهاند یا در دام بازسازی رمانتیک فرهنگهای قومی افتادهاند. اما هساپس از این هر دو مسیر فاصله میگیرد و تلاش میکند حضور زبانهای غیرفارسی را در شعر از سطح «درونمایه» به سطح «ساختار» ارتقا دهد. بهعبارت دیگر، زبان قومی در هساپس یک عنصر حاشیهنویسی نیست، بلکه خود منطق پیشبرندهٔ شعر را شکل میدهد. این امر نیازمند رویکردی کاملاً آگاهانه و طراحیشده است؛ از همین روست که قلیپور هساپس را هم بهعنوان نظریه و هم بهعنوان عمل شعری پیش میبرد.
ص ۱( ادامه👇)
✍جواد ملکیایی( فرانسه)
جریان شعر هساپس، که توسط مراد قلیپور پایهگذاری شده است، از معدود تلاشهای نظاممند و نظریمند در دهههای اخیر برای بازگرداندن شعر اقوام ایران به عرصهٔ نوآوری ادبی و همزمان ایجاد یک پلتفرم زبانی ـ هنری تازه در ادبیات معاصر ایران به شمار میرود. این جریان نه یک بازگشت نوستالژیک به گویشها و زبانهای قومی است و نه یک گسست تام از سنتهای شعری گذشته؛ بلکه تلاشی آگاهانه برای بازتعریف زبان شعر در بستری چندقومیتی است که ایران را در موقعیت تاریخی ویژهای قرار داده است. هساپس در پی آن است که زبان را از ساختار منجمد و خطی خود بیرون بکشد و به سوی شکلی از گفتار ـ نوشتار حرکت دهد که در آن صداهای متکثر قومی، لایههای صوتی و موسیقایی مختلف، و جهانزیست فرهنگی اقوام ایران بتوانند در کنار هم در یک متن واحد عمل کنند بدون آنکه هویت مستقل خود را از دست بدهند.
مراد قلیپور در طرح نظری هساپس بر این باور است که شعر معاصر ایران، پس از تجربههای وسیع نیمایی، موج نو، حجمگرایی، شعر گفتار و سایر جنبشها، اکنون نیازمند یک «چرخش بیناذبانی» است؛ چرخشی که از اتکا به یک زبان مرکزی و معیار فاصله بگیرد و دوباره ظرفیتهای خاموششدهٔ زبانهای محلی و قومی را فعال کند. در این دیدگاه، زبان تنها ابزاری برای انتقال معنا نیست، بلکه خود میدان تنشها، تجربهها و هویتهای تاریخی است. شعر، در نگاه هساپس، زمانی به وضعیت پیشتاز میرسد که بتواند این تنشها و چندلایگیها را نه پنهان بلکه آشکار سازد و از دل آنها نوعی انرژی زبانی تازه تولید کند. هساپس در این معنا یک رویکرد زیباییشناسانهٔ ساده نیست، بلکه پروژهای فرهنگی و حتا سیاسی است که قصد دارد مرکزیتزدایی را به لایهٔ زبان بکشاند و شعر را به عرصهٔ گفتوگوی اقوام بدل کند.
یکی از ویژگیهای مهم هساپس، تأکید آن بر «آوا» و «صوت» است. در این جریان، واژه نه فقط واحدی معنایی بلکه عنصری موسیقایی و بافتساز است. واژههای متعلق به زبانهای گوناگون، وقتی در متن شعری کنار هم قرار میگیرند، بهجای اینکه تنها ترجیح یا تداعی فرهنگی ایجاد کنند، یک ریتم صوتی ویژه میسازند که خواننده را وادار میکند زبان را نه بهعنوان مجموعهای از نشانههای قراردادی، بلکه همچون نیرویی زنده و چندبعدی تجربه کند. بزرگیِ نوآوری هساپس در همین نکته است: این جریان قصد ندارد زبانها را در یک کل یکدست حل کند، بلکه میخواهد تکثر را به سطح موسیقیایی و ساختاری شعر بیاورد. بهاینترتیب شعر هساپس از کلیشهٔ «شعر اقوام» نیز فاصله میگیرد؛ زیرا این شعر نه مستندنگاری فرهنگی است و نه صرفاً بازتاب هویت قومی، بلکه کنشی خلاق برای تولید شکلهای تازهٔ بیان است.
هساپس را میتوان واکنشی تئوریک به شکاف میان شعر فارسی و شعر اقوام دانست؛ شکافی که مدتهاست وجود دارد اما کمتر بهطور نظری و عملی به آن پرداخته شده است. بسیاری از تلاشها برای وارد کردن زبانهای محلی به شعر، یا به سطح آرایهای و تزئینی محدود ماندهاند یا در دام بازسازی رمانتیک فرهنگهای قومی افتادهاند. اما هساپس از این هر دو مسیر فاصله میگیرد و تلاش میکند حضور زبانهای غیرفارسی را در شعر از سطح «درونمایه» به سطح «ساختار» ارتقا دهد. بهعبارت دیگر، زبان قومی در هساپس یک عنصر حاشیهنویسی نیست، بلکه خود منطق پیشبرندهٔ شعر را شکل میدهد. این امر نیازمند رویکردی کاملاً آگاهانه و طراحیشده است؛ از همین روست که قلیپور هساپس را هم بهعنوان نظریه و هم بهعنوان عمل شعری پیش میبرد.
ص ۱( ادامه👇)
اهمیت جریان هساپس در چشمانداز آیندهٔ ادبیات ایران عمدتاً بهدلیل امکانهایی است که برای شعر ایجاد میکند. این جریان میتواند قالبهای منجمد را بشکند، مرز میان زبان رسمی و زبانهای قومی را درهم بریزد و ادبیات را به سوی افقی چندلایه سوق دهد؛ افقی که در آن، تجربهٔ زیستهٔ مردم مناطق مختلف ایران جایگاهی مرکزی و نه تابعی پیدا میکند. همچنین هساپس بهنوعی مقاومت در برابر استانداردسازی فرهنگی است؛ مقاومتی که نه با فریاد سیاسی بلکه با خلاقیت زبانی صورت میگیرد. اگر ادبیات را میدان تولید شکلهای تازهٔ تجربه بدانیم، آنگاه هساپس یکی از معدود پروژههایی است که از دل تنوع قومی ایران، الگویی تازه برای نوشتن و فهمیدن میسازد.
در نهایت، جریان شعر هساپس را باید نه صرفاً یک حرکت ادبی، بلکه یک طرح فکری گسترده دانست که در آن زبان، فرهنگ، تاریخ و هویت به شکلی درهمتنیده حرکت میکنند. این جریان میتواند بهعنوان یکی از مهمترین تجربههای پیشرو در شعر معاصر ایران مورد توجه قرار گیرد؛ تجربهای که تلاش میکند شعر را از محدودیتهای زبان معیار فراتر ببرد و آن را به عرصهٔ گفتوگوی چندصدایی اقوام بازگرداند.
مراد قلیپور با پایهگذاری این جریان نشان داده است که شعر هنوز میتواند موتور نوآوری باشد، میتواند مرزها را جابهجا کند و در برابر یکدستسازی فرهنگی مقاومت کند. آیندهٔ شعر معاصر ایران، اگر بهسوی چندصدایی و تنوع حرکت کند، بیتردید به دستاوردهای نظری و عملی هساپس بدهکار خواهد بود؛ جریانی که برخلاف بسیاری از تجربههای ادبی گذرا، بر بنیاد یک شناخت عمیق از زبانهای ایرانی و ظرفیتهای نهفتهٔ آنها بنا شده و توانسته است افق تازهای را پیش روی شعر باز کند.
ص ۲( ادامه👇)
در نهایت، جریان شعر هساپس را باید نه صرفاً یک حرکت ادبی، بلکه یک طرح فکری گسترده دانست که در آن زبان، فرهنگ، تاریخ و هویت به شکلی درهمتنیده حرکت میکنند. این جریان میتواند بهعنوان یکی از مهمترین تجربههای پیشرو در شعر معاصر ایران مورد توجه قرار گیرد؛ تجربهای که تلاش میکند شعر را از محدودیتهای زبان معیار فراتر ببرد و آن را به عرصهٔ گفتوگوی چندصدایی اقوام بازگرداند.
مراد قلیپور با پایهگذاری این جریان نشان داده است که شعر هنوز میتواند موتور نوآوری باشد، میتواند مرزها را جابهجا کند و در برابر یکدستسازی فرهنگی مقاومت کند. آیندهٔ شعر معاصر ایران، اگر بهسوی چندصدایی و تنوع حرکت کند، بیتردید به دستاوردهای نظری و عملی هساپس بدهکار خواهد بود؛ جریانی که برخلاف بسیاری از تجربههای ادبی گذرا، بر بنیاد یک شناخت عمیق از زبانهای ایرانی و ظرفیتهای نهفتهٔ آنها بنا شده و توانسته است افق تازهای را پیش روی شعر باز کند.
ص ۲( ادامه👇)
در ادامهٔ رشد و گسترش جریان هساپس، یکی از نکات مهمی که در تحلیل این تجربه باید برجسته شود، تأکید آن بر «زمانمندیِ چندگانه» در شعر است. در سنتهای شعری ایران، چه در زبان فارسی و چه در زبانهای قومی، زمان معمولاً یا در قالب یک گذشتهٔ باشکوه و اسطورهای بازنمایی شده یا در شکل یک حالنگری رمانتیک و فردمحور. اما هساپس میکوشد نوعی زمانمندی ترکیبی بسازد؛ زمانمندیای که در آن گذشتهٔ قومی، اکنون شهری و آیندهٔ تخیلی در کنار هم عمل میکنند و این سه سطح زمانی نه در تضاد بلکه در یک بازی سیال و پیوسته حضور مییابند. به بیان دیگر، هساپس با وارد کردن لایههای مختلف زمانی به متن، نوعی واقعیت تازه میسازد؛ واقعیتی که در آن زبانهای محلی نه نمایندهٔ گذشتهای گمشده، بلکه بخشی از آیندهٔ ممکن شعر ایران میشوند. این چرخش فکری نشان میدهد که هساپس صرفاً پروژهای برای احیای سنت نیست، بلکه حرکتی برای بازآفرینی و باززایش زبانهاست.
ویژگی دیگر هساپس آن است که ارتباط میان شاعر و مخاطب را دگرگون میکند. در شعر معیار فارسی، مخاطب اغلب در جایگاه دریافتکنندهٔ منفعل قرار میگیرد؛ زیرا ساختار زبانی معمولاً تثبیتشده است و شاعر بر آن سوار میشود تا معنا و تصویر خود را منتقل کند. اما در شعر هساپس، مخاطب ناچار است درگیر فرایند رمزگشایی، شنیدن، لمس کردن و تجربهٔ چندلایهٔ زبان شود. این امر مخاطب را از وضعیت «خواننده» به وضعیت «همسازندهٔ معنا» ارتقا میدهد. بسیاری از متون هساپس به گونهای طراحی میشوند که خواننده در آنها شک، مکث و پرسش را تجربه کند؛ زیرا ساختار زبان در این شعر بهگونهای است که از الگوهای عادی فاصله میگیرد و همین فاصله، امکان تجربهٔ زیباییشناسانهای تازه را فراهم میسازد. نتیجه آنکه شاعر و مخاطب هر دو در میدان تجربهای مشترک قرار میگیرند و شعر نه محصولی نهایی بلکه فرایندی پویا میشود.
هساپس همچنین رابطهٔ خود را با «جغرافیا» بازتعریف میکند. در بسیاری از جنبشهای شعری، جغرافیا امری پسزمینهای و حاشیهای است، اما در این جریان، جغرافیا بافتِ سازندهٔ شعر است. گویشها، ریتمهای محلی، تصاویر و تجربههای زیستهٔ اقوام همگی محصول جغرافیای خاص خود هستند و هساپس با آمیختن این جغرافیاها در سطح زبان، نوعی نقشهٔ تازهٔ ادبی برای ایران میسازد. در چنین نگاهی، جغرافیا نه محدودیت بلکه سرچشمهٔ گشایش است. شاعر هساپس بهواسطهٔ این رویکرد از حصار مکان نمادین خارج میشود و به فضایی چندبعدی قدم میگذارد؛ فضایی که در آن میتوان همزمان در زاگرس نفس کشید، در سواحل جنوب قدم زد، در ترکمنصحرا سکوت شنید و در خراسان با لهجهٔ بومی سخن گفت، بیآنکه این تجربهها در چارچوبهای تجویزی ادبی گرفتار شوند.
مسئلهٔ مهم دیگر در تحلیل هساپس، نسبت آن با مدرنیتهٔ ایرانی است. ادبیات ایران همواره در مواجههای تنشآلود با مدرنیته قرار داشته است؛ از یکسو خواهان نوگرایی بوده و از سوی دیگر از گسستهای شدید هویتی بیم داشته است.
ص ۳( ادامه👇)
ویژگی دیگر هساپس آن است که ارتباط میان شاعر و مخاطب را دگرگون میکند. در شعر معیار فارسی، مخاطب اغلب در جایگاه دریافتکنندهٔ منفعل قرار میگیرد؛ زیرا ساختار زبانی معمولاً تثبیتشده است و شاعر بر آن سوار میشود تا معنا و تصویر خود را منتقل کند. اما در شعر هساپس، مخاطب ناچار است درگیر فرایند رمزگشایی، شنیدن، لمس کردن و تجربهٔ چندلایهٔ زبان شود. این امر مخاطب را از وضعیت «خواننده» به وضعیت «همسازندهٔ معنا» ارتقا میدهد. بسیاری از متون هساپس به گونهای طراحی میشوند که خواننده در آنها شک، مکث و پرسش را تجربه کند؛ زیرا ساختار زبان در این شعر بهگونهای است که از الگوهای عادی فاصله میگیرد و همین فاصله، امکان تجربهٔ زیباییشناسانهای تازه را فراهم میسازد. نتیجه آنکه شاعر و مخاطب هر دو در میدان تجربهای مشترک قرار میگیرند و شعر نه محصولی نهایی بلکه فرایندی پویا میشود.
هساپس همچنین رابطهٔ خود را با «جغرافیا» بازتعریف میکند. در بسیاری از جنبشهای شعری، جغرافیا امری پسزمینهای و حاشیهای است، اما در این جریان، جغرافیا بافتِ سازندهٔ شعر است. گویشها، ریتمهای محلی، تصاویر و تجربههای زیستهٔ اقوام همگی محصول جغرافیای خاص خود هستند و هساپس با آمیختن این جغرافیاها در سطح زبان، نوعی نقشهٔ تازهٔ ادبی برای ایران میسازد. در چنین نگاهی، جغرافیا نه محدودیت بلکه سرچشمهٔ گشایش است. شاعر هساپس بهواسطهٔ این رویکرد از حصار مکان نمادین خارج میشود و به فضایی چندبعدی قدم میگذارد؛ فضایی که در آن میتوان همزمان در زاگرس نفس کشید، در سواحل جنوب قدم زد، در ترکمنصحرا سکوت شنید و در خراسان با لهجهٔ بومی سخن گفت، بیآنکه این تجربهها در چارچوبهای تجویزی ادبی گرفتار شوند.
مسئلهٔ مهم دیگر در تحلیل هساپس، نسبت آن با مدرنیتهٔ ایرانی است. ادبیات ایران همواره در مواجههای تنشآلود با مدرنیته قرار داشته است؛ از یکسو خواهان نوگرایی بوده و از سوی دیگر از گسستهای شدید هویتی بیم داشته است.
ص ۳( ادامه👇)
هساپس اما راهی میانه و نو پیشنهاد میدهد: این جریان نه در پی بازگشت به گذشتهٔ بستهٔ قومی است و نه به مدرنیتهٔ تکزبانهٔ شهری تن میدهد. هساپس برای شعر معاصر نوعی «مدرنیتهٔ چندزبانه» را تصور میکند؛ مدرنیتهای که در آن زبانها میتوانند با یکدیگر گفتوگو کنند و از این گفتوگو شکلهای تازهٔ هنری خلق شود. در این معنا، هساپس را میتوان یکی از هوشمندانهترین واکنشهای ادبی به بحران هویت در جهان معاصر دانست؛ بحرانی که در ایران نیز با شدت در حال تجربه شدن است.
از سوی دیگر، جریان هساپس با تأکید بر عملگرایی شاعرانه، زبان را از قالب یک میراث منجمد خارج میکند. در این نگاه، شاعر نه فقط مصرفکنندهٔ زبان بلکه تولیدکنندهٔ آن است. زبانهای قومی، که سالها بهدلیل فشار مرکزیسازی فرهنگی در حاشیه قرار گرفتهاند، در هساپس دوباره به عرصهای تولیدی بدل میشوند؛ عرصهای که در آن میتوان ساختارهای نو، ترکیبهای نو و حتی دستورهای نو ابداع کرد. این امر بهویژه در شعر معاصر اهمیت دارد، زیرا یکی از بحرانهای اساسی این شعر، فقدان انرژی نوآورانه در سطح زبان است. هساپس در برابر این بحران، راهی کاملاً عملی ارائه میدهد: بازگشت خلاقانه به سرچشمههای زبانی. اما این بازگشت نه بازگشتی محافظهکارانه بلکه حرکتی کاملاً آوانگارد است.
در نهایت، هساپس را باید ظرفیتی دانست که هنوز تا حد زیادی ناشناخته مانده و نیازمند پژوهش بیشتر است. این جریان میتواند بهعنوان الگوی نظری برای موج تازهای از شعر اقوام عمل کند؛ موجی که در آن زبانهای محلی تنها نقش هویتبخشی ندارند، بلکه به ابزارهای اصلی تولید زیباییشناسی نو تبدیل میشوند. آیندهٔ شعر ایران، بهویژه در زمینهٔ گریز از یکنواختی زبانی و تصویری، بسیار ممکن است به تجربههایی وابسته باشد که هساپس آنها را پیشنهاده است.
چنانچه این جریان توسط شاعران جوانتر دنبال و گسترش یابد، میتواند به نقطهٔ عطفی در تاریخ ادبیات معاصر بدل شود؛ نقطهای که در آن ایران چندزبانه و چندصدا نه فقط در گفتار جامعهشناختی، بلکه در عمق زبان شعر نیز شناخته و بازآفرینی میشود.
ص ۴( پایان)
از سوی دیگر، جریان هساپس با تأکید بر عملگرایی شاعرانه، زبان را از قالب یک میراث منجمد خارج میکند. در این نگاه، شاعر نه فقط مصرفکنندهٔ زبان بلکه تولیدکنندهٔ آن است. زبانهای قومی، که سالها بهدلیل فشار مرکزیسازی فرهنگی در حاشیه قرار گرفتهاند، در هساپس دوباره به عرصهای تولیدی بدل میشوند؛ عرصهای که در آن میتوان ساختارهای نو، ترکیبهای نو و حتی دستورهای نو ابداع کرد. این امر بهویژه در شعر معاصر اهمیت دارد، زیرا یکی از بحرانهای اساسی این شعر، فقدان انرژی نوآورانه در سطح زبان است. هساپس در برابر این بحران، راهی کاملاً عملی ارائه میدهد: بازگشت خلاقانه به سرچشمههای زبانی. اما این بازگشت نه بازگشتی محافظهکارانه بلکه حرکتی کاملاً آوانگارد است.
در نهایت، هساپس را باید ظرفیتی دانست که هنوز تا حد زیادی ناشناخته مانده و نیازمند پژوهش بیشتر است. این جریان میتواند بهعنوان الگوی نظری برای موج تازهای از شعر اقوام عمل کند؛ موجی که در آن زبانهای محلی تنها نقش هویتبخشی ندارند، بلکه به ابزارهای اصلی تولید زیباییشناسی نو تبدیل میشوند. آیندهٔ شعر ایران، بهویژه در زمینهٔ گریز از یکنواختی زبانی و تصویری، بسیار ممکن است به تجربههایی وابسته باشد که هساپس آنها را پیشنهاده است.
چنانچه این جریان توسط شاعران جوانتر دنبال و گسترش یابد، میتواند به نقطهٔ عطفی در تاریخ ادبیات معاصر بدل شود؛ نقطهای که در آن ایران چندزبانه و چندصدا نه فقط در گفتار جامعهشناختی، بلکه در عمق زبان شعر نیز شناخته و بازآفرینی میشود.
ص ۴( پایان)
🌕
#هسا_پس
اونه جا واپرسام:ان چی یه؟
بوگوفت: چفته
اونه امرا چی کونن
بوگوفت:
بیجیر آورن/راپلانا بیجیر شن/جی کوچه رددا بون/خیابان فارسن/بازین اوشانا یاد ایه کی با واگردن
واپرسام:ان چی یه
بوگوفت:چفته
ان :چفته
ان :چف ته
#برگردان_فارسی
از او پرسیدم :این چیه؟
گفت:دستگیره
با آن چه کار می کنند؟
گفت: پایین می آورند/از راه پله ها می روند/از کوچه رد می شوند/به خیابان می رسند/بعد،یادشان می آید که باید برگردند
پرسیدم:این چیه؟
گفت:دستگیره
این:دستگیره
این:دست گیره
#کریم_ملکیایی(فرانسه)
#هسا_پس
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران
@hasa_pas
دکتر تسلیمی:👇👇
این شعر معرکه ست. فقط شاعران نامدار میتونن اینجور حرف بزنن.
این شعرهای هساپس اخیر شگفت انگیزند. باید به موقع انها را بررسی کرد. سپاسگزارم که با این شعرها مرا وارد دنیای تازه ای کردید
#هسا_پس
اونه جا واپرسام:ان چی یه؟
بوگوفت: چفته
اونه امرا چی کونن
بوگوفت:
بیجیر آورن/راپلانا بیجیر شن/جی کوچه رددا بون/خیابان فارسن/بازین اوشانا یاد ایه کی با واگردن
واپرسام:ان چی یه
بوگوفت:چفته
ان :چفته
ان :چف ته
#برگردان_فارسی
از او پرسیدم :این چیه؟
گفت:دستگیره
با آن چه کار می کنند؟
گفت: پایین می آورند/از راه پله ها می روند/از کوچه رد می شوند/به خیابان می رسند/بعد،یادشان می آید که باید برگردند
پرسیدم:این چیه؟
گفت:دستگیره
این:دستگیره
این:دست گیره
#کریم_ملکیایی(فرانسه)
#هسا_پس
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران
@hasa_pas
دکتر تسلیمی:👇👇
این شعر معرکه ست. فقط شاعران نامدار میتونن اینجور حرف بزنن.
این شعرهای هساپس اخیر شگفت انگیزند. باید به موقع انها را بررسی کرد. سپاسگزارم که با این شعرها مرا وارد دنیای تازه ای کردید
🔹هساپس
🔹جریان شعر پیشتاز اقوام ایران
🔹مراد قلیپور
....( هسا پس)جریان شعر پیشتاز اقوام ایران حاصلِ انباشتی طولانی از تجربههای زیستی، زبانی و فرهنگی مردمانی است که قرنها در حاشیهٔ جغرافیایی و مرکزِ عاطفی این سرزمین زیستهاند. این جریان نه از دل نظریهپردازیهای آکادمیک برآمده و نه محصول جنبشهای کوتاهمدت ادبیِ شهری است؛ بلکه از بطن ضربآهنگ طبیعت، از صداهای خام و بیپیرایهٔ زبانهای مادری، و از تماس مستقیم شاعر با رنج، مهاجرت، واهمه، عشق، جغرافیا و زیست دشوارِ اقوام شکل گرفته است. شعر پیشتاز اقوام، شعری است که جهان را شرح نمیدهد، بلکه «در» جهان حرکت میکند؛ جهان را لمس میکند، نه تفسیر. در این جریان، کلمه همچون سنگی است که از دست شکارچی رها میشود، یا همچون دودِ آتش کوچنشین بالا میرود. در این شعر، بدن و طبیعت جدا از هم نیستند؛ صدا، تصویر و ریتم از دل همان تجربههای روزمره و بیواسطه برخاستهاند. آنچه شعر اقوام را پیشتاز میکند، نه قومیبودن آن، بلکه تواناییاش در شکستن قالبهای فرسوده و آوردن حقیقت حسیِ زندگی به متن است. این جریان، زبان را دوباره به زمین بازمیگرداند؛ به خاک، به حیوان، به باد، به تپش و به خطر. در نتیجه، شعر پیشتاز اقوام ایران نه ادامهٔ جریانهای گذشته بلکه نقطهٔ آغاز دستگاهی تازه در ادبیات معاصر است؛ دستگاهی که شعر را از سطح معناهای انتزاعی به عمق لرزشهای واقعی و ناگهانی زندگی میبرد و چشماندازی نو برای شعر فارسی میگشاید....( برگزیده کتاب در دست چاپ)
🔹جریان شعر پیشتاز اقوام ایران
🔹مراد قلیپور
....( هسا پس)جریان شعر پیشتاز اقوام ایران حاصلِ انباشتی طولانی از تجربههای زیستی، زبانی و فرهنگی مردمانی است که قرنها در حاشیهٔ جغرافیایی و مرکزِ عاطفی این سرزمین زیستهاند. این جریان نه از دل نظریهپردازیهای آکادمیک برآمده و نه محصول جنبشهای کوتاهمدت ادبیِ شهری است؛ بلکه از بطن ضربآهنگ طبیعت، از صداهای خام و بیپیرایهٔ زبانهای مادری، و از تماس مستقیم شاعر با رنج، مهاجرت، واهمه، عشق، جغرافیا و زیست دشوارِ اقوام شکل گرفته است. شعر پیشتاز اقوام، شعری است که جهان را شرح نمیدهد، بلکه «در» جهان حرکت میکند؛ جهان را لمس میکند، نه تفسیر. در این جریان، کلمه همچون سنگی است که از دست شکارچی رها میشود، یا همچون دودِ آتش کوچنشین بالا میرود. در این شعر، بدن و طبیعت جدا از هم نیستند؛ صدا، تصویر و ریتم از دل همان تجربههای روزمره و بیواسطه برخاستهاند. آنچه شعر اقوام را پیشتاز میکند، نه قومیبودن آن، بلکه تواناییاش در شکستن قالبهای فرسوده و آوردن حقیقت حسیِ زندگی به متن است. این جریان، زبان را دوباره به زمین بازمیگرداند؛ به خاک، به حیوان، به باد، به تپش و به خطر. در نتیجه، شعر پیشتاز اقوام ایران نه ادامهٔ جریانهای گذشته بلکه نقطهٔ آغاز دستگاهی تازه در ادبیات معاصر است؛ دستگاهی که شعر را از سطح معناهای انتزاعی به عمق لرزشهای واقعی و ناگهانی زندگی میبرد و چشماندازی نو برای شعر فارسی میگشاید....( برگزیده کتاب در دست چاپ)
🔹بخش چهارم
🔹مراد قلی پور
هساپس و نسبت آن با شعر جهان
وقتی از جهانبودگی هساپس سخن میگوییم، باید فوراً از این سوءبرداشت فاصله بگیریم که ادبیات قومی تنها زمانی جهانی میشود که از «هویت» فاصله بگیرد. برعکس، هساپس نشان داده که جهانشدن وقتی اتفاق میافتد که زبان محلّی به نوعی انرژی جهانی تبدیل شود؛ انرژیای که قابللمس، قابلانتقال و قابلدریافت باشد، نه لزوماً قابلفهم. جهان امروز بیش از هر چیز به انرژی و ریتم و تنانگی توجه دارد. آنچه در شعر معاصر جهان اثر میگذارد، نه موضوع مشترک، بلکه واکنش مشترک است؛ واکنشی که بدن انسان در سراسر جهان نسبت به خشونت، سرعت، سرمای تکنولوژی، و زخمهای سیاسی از خود نشان میدهد.
هساپس از همین نقطه با شعر معاصر جهان وارد گفتوگو میشود: از بدن. از لرزش بدن، از تنش بدن، از ترس بدن، از واکنش بدون میانجی و بدون تفسیر.
به همین دلیل میتوان هساپس را در کنار جریانهایی نظیر شعر بومی آمریکا، شعر بومی آفریقا، شعر جزیرههای پاسیفیک، و شعر پسااستعماری آمریکای لاتین قرار داد. در تمام این جریانها یک اصل مشترک وجود دارد: زبان باید زخمش را نشان دهد، نه معنای زخم را.
در شعر بومی آمریکا، مثلاً در آثار Joy Harjo یا Natalie Diaz، زبان یک موجود زنده است؛ توtemها و حیوانات و رودخانهها سوژهاند؛ و زمان خطی نیست. همین ویژگیها را در هساپس نیز میبینیم، اما با یک تفاوت بنیادین: هساپس از دل تجربهٔ «فقدان جهان» بیرون آمده، نه از دل تجربهٔ «احیای جهان». در بومیان آمریکا، طبیعت بخشی از هویت ازدسترفته است؛ اما در هساپس طبیعت بخشی از جهان ازدسترفته است. آنچه از دست رفته «هویت قومی» نیست؛ «خود جهان» است.
حیوانات در هساپس نه نمادند و نه حافظه؛ بلکه موجوداتیاند که دقیقاً مثل انسانها از ضربههای مدرنیته متلاشی شدهاند. قورباغهای که اگزوز ندیده، سنجابهایی که آپارتمان نمیشناسند، گاوی که پستانش را در جنگل گم کرده؛ اینها استعاره نیستند. اینها بدنهاییاند که به جهان جدید پرتاب شدهاند و جهان را نمیشناسند.
شعر بومی آفریقا نیز برخلاف تصور رایج، همیشه اجتماعی و سیاسی نیست؛ در بسیاری از جریانهای نو آفریقایی، بهویژه در شرق آفریقا، شعر نوعی نوشتار لرزشی است؛ زبان با گیاهان، رودخانهها و سایهها گفتوگو میکند. اما در آفریقا این لرزش بیشتر «لرزش حافظه» است، نه لرزش جهان. لرزش حاصلِ فشار استعمار و تبعیض است، اما ساخت جهان طبیعی هنوز بهطور کامل نابود نشده.
در هساپس، ساخت جهان طبیعی از ابتدا آسیب دیده است؛ انسان و حیوان و شیء هر سه در یک وضعیت اشتراکیِ زخم قرار دارند. در آفریقا، شاعر غالباً جهان را از بیرون میبیند؛ اما در هساپس شاعر از «درونِ جهانِ لرزان» مینویسد. این تمایز کوچک، تفاوت عظیم در زیباشناسی ایجاد میکند.
در ادبیات آمریکای لاتین، بهویژه در جریانهای پسااستعماری، جهان اغلب به شکل تودهای از امر واقعی و امر جادویی ترکیب میشود. اما این جادوگری بیشتر یک ساختار حافظهای است: جادو بهعنوان تداوم فرهنگ. هساپس هیچ جادویی ندارد، چون جهانِ شعرِ هساپس جهانِ «از دست رفته» است. اگر جادو وجود دارد، جادوی «لرزش» است؛ جادوی آن بدنهایی که نمیدانند چرا میلرزند. هساپس جهان را جادویی نمیکند؛ جهان را «بیمعنا» میکند، و این بیمعنایی را بهجای ضعف، بهعنوان انرژی به کار میگیرد.
شعر جزیرههای پاسیفیک (پلینزی، فیجی، ساموآ) از جهتی بسیار نزدیک به هساپس است؛ زیرا در این شعرها بدن، صدا، رطوبت، باد، و آب نقشمحورند. اما تفاوت اصلی در این است که شعر پاسیفیک غالباً آوازین است؛ آهنگ دارد؛ جمعی است. هساپس برعکس، فردی، بدون آواز، و مبتنی بر «حذف ریتم جمعی» است. زیباشناسی هساپس از انبوه صداها تشکیل میشود، اما این انبوه «همخوان» نیست؛ «همهراس» است.....( برگزیده کتاب در دست چاپ)
#هسا_پس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان
https://xn--r1a.website/hasa_pas
🔹مراد قلی پور
هساپس و نسبت آن با شعر جهان
وقتی از جهانبودگی هساپس سخن میگوییم، باید فوراً از این سوءبرداشت فاصله بگیریم که ادبیات قومی تنها زمانی جهانی میشود که از «هویت» فاصله بگیرد. برعکس، هساپس نشان داده که جهانشدن وقتی اتفاق میافتد که زبان محلّی به نوعی انرژی جهانی تبدیل شود؛ انرژیای که قابللمس، قابلانتقال و قابلدریافت باشد، نه لزوماً قابلفهم. جهان امروز بیش از هر چیز به انرژی و ریتم و تنانگی توجه دارد. آنچه در شعر معاصر جهان اثر میگذارد، نه موضوع مشترک، بلکه واکنش مشترک است؛ واکنشی که بدن انسان در سراسر جهان نسبت به خشونت، سرعت، سرمای تکنولوژی، و زخمهای سیاسی از خود نشان میدهد.
هساپس از همین نقطه با شعر معاصر جهان وارد گفتوگو میشود: از بدن. از لرزش بدن، از تنش بدن، از ترس بدن، از واکنش بدون میانجی و بدون تفسیر.
به همین دلیل میتوان هساپس را در کنار جریانهایی نظیر شعر بومی آمریکا، شعر بومی آفریقا، شعر جزیرههای پاسیفیک، و شعر پسااستعماری آمریکای لاتین قرار داد. در تمام این جریانها یک اصل مشترک وجود دارد: زبان باید زخمش را نشان دهد، نه معنای زخم را.
در شعر بومی آمریکا، مثلاً در آثار Joy Harjo یا Natalie Diaz، زبان یک موجود زنده است؛ توtemها و حیوانات و رودخانهها سوژهاند؛ و زمان خطی نیست. همین ویژگیها را در هساپس نیز میبینیم، اما با یک تفاوت بنیادین: هساپس از دل تجربهٔ «فقدان جهان» بیرون آمده، نه از دل تجربهٔ «احیای جهان». در بومیان آمریکا، طبیعت بخشی از هویت ازدسترفته است؛ اما در هساپس طبیعت بخشی از جهان ازدسترفته است. آنچه از دست رفته «هویت قومی» نیست؛ «خود جهان» است.
حیوانات در هساپس نه نمادند و نه حافظه؛ بلکه موجوداتیاند که دقیقاً مثل انسانها از ضربههای مدرنیته متلاشی شدهاند. قورباغهای که اگزوز ندیده، سنجابهایی که آپارتمان نمیشناسند، گاوی که پستانش را در جنگل گم کرده؛ اینها استعاره نیستند. اینها بدنهاییاند که به جهان جدید پرتاب شدهاند و جهان را نمیشناسند.
شعر بومی آفریقا نیز برخلاف تصور رایج، همیشه اجتماعی و سیاسی نیست؛ در بسیاری از جریانهای نو آفریقایی، بهویژه در شرق آفریقا، شعر نوعی نوشتار لرزشی است؛ زبان با گیاهان، رودخانهها و سایهها گفتوگو میکند. اما در آفریقا این لرزش بیشتر «لرزش حافظه» است، نه لرزش جهان. لرزش حاصلِ فشار استعمار و تبعیض است، اما ساخت جهان طبیعی هنوز بهطور کامل نابود نشده.
در هساپس، ساخت جهان طبیعی از ابتدا آسیب دیده است؛ انسان و حیوان و شیء هر سه در یک وضعیت اشتراکیِ زخم قرار دارند. در آفریقا، شاعر غالباً جهان را از بیرون میبیند؛ اما در هساپس شاعر از «درونِ جهانِ لرزان» مینویسد. این تمایز کوچک، تفاوت عظیم در زیباشناسی ایجاد میکند.
در ادبیات آمریکای لاتین، بهویژه در جریانهای پسااستعماری، جهان اغلب به شکل تودهای از امر واقعی و امر جادویی ترکیب میشود. اما این جادوگری بیشتر یک ساختار حافظهای است: جادو بهعنوان تداوم فرهنگ. هساپس هیچ جادویی ندارد، چون جهانِ شعرِ هساپس جهانِ «از دست رفته» است. اگر جادو وجود دارد، جادوی «لرزش» است؛ جادوی آن بدنهایی که نمیدانند چرا میلرزند. هساپس جهان را جادویی نمیکند؛ جهان را «بیمعنا» میکند، و این بیمعنایی را بهجای ضعف، بهعنوان انرژی به کار میگیرد.
شعر جزیرههای پاسیفیک (پلینزی، فیجی، ساموآ) از جهتی بسیار نزدیک به هساپس است؛ زیرا در این شعرها بدن، صدا، رطوبت، باد، و آب نقشمحورند. اما تفاوت اصلی در این است که شعر پاسیفیک غالباً آوازین است؛ آهنگ دارد؛ جمعی است. هساپس برعکس، فردی، بدون آواز، و مبتنی بر «حذف ریتم جمعی» است. زیباشناسی هساپس از انبوه صداها تشکیل میشود، اما این انبوه «همخوان» نیست؛ «همهراس» است.....( برگزیده کتاب در دست چاپ)
#هسا_پس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان
https://xn--r1a.website/hasa_pas
🔹نظریه زبانشهر
🔹مراد قلیپور
....وقتی دربارهٔ تاریخ حرف میزنیم، تاریخ را معمولاً مانند مجموعهای از حوادث سیاسی بررسی میکنند؛ اما از نگاه زبانشهر، تاریخ در اصل تاریخِ دوری انسان از معناست. داستان تبعید است، نه داستان کشورگشایی. داستان گمکردن شهر است، نه ساختن امپراتوری. داستان خاموش شدن زبانهاست، نه ظهور پادشاهان. و به همین دلیل، من میگویم که زبانشهر در ذات خود پاسخی به «گریز بزرگ» انسان از خود است؛ پاسخی به اینکه چرا ما هزاران سال پیش زبانی داشتیم که با طبیعت، اسطوره، بدن، جهان و زمان یکی بود، اما امروز زبان ما جدا شده، قدرت بیانش شکستخورده، استعارههایش کمجان شده، و معنا در آن تکهتکه و پراکنده شده است.
اگر بخواهم مثال بزنم، کافیست نگاهی به شهرهای گمشده بیندازیم: بابل، نینوا، تئوتیئواکان، موهنجودارو، کارتاژ، دلمون، آخال، تسولال، تروی، آنگکور، و دهها شهر دیگر. اینها همه شهرهایی بودند که تصور میکردند مرکز جهاناند. اما چرا سقوط کردند؟ نه به خاطر جنگ. نه به خاطر خشکسالی. نه به خاطر بحران اقتصادی. همهٔ اینها تنها آثار سطحی بودند. علت بنیادین سقوط چنین شهرهایی این بود که زبان معناییشان فرسوده شد. وقتی زبانی که یک شهر یا یک تمدن بر آن بنا شده، توانایی پیوند دادن انسان با معنای عمیق جهان را از دست بدهد، تمدن ظاهراً پابرجا میماند اما در باطن مرده است؛ مثل درختی که هنوز ایستاده اما ریشههایش پوسیده. زبانشهر از همینجاست که میگوید: هر تمدنی در همان لحظه سقوط میکند که زبانش سقوط کرده باشد، حتی اگر پادشاهانش هنوز بر تخت باشند.
شهرهای گمشده فقط شهرهای سنگی نیستند؛ ما امروز هم در شهرهای گمشده زندگی میکنیم. شهرهایی که خیابان دارند اما معنا ندارند. آسمانخراش دارند اما آسمان ندارند. کتابخانه دارند اما کتابی که جهان را به انسان پیوند دهد ندارند. شهرهایی که مردمش حتی وقتی کنار هماند، از هم تبعید شدهاند. شهرهایی که زبانشان دیگر توان تولید اندیشه ندارد.
و زبانشهر دقیقاً برای همین زاده شده: تا به انسان نشان دهد که بازگشت ممکن است، اما نه با ساختن شهرهای جدید، نه با ایدئولوژی، نه با اسطورهسازی سیاسی، نه با بازتولید روایتهای گذشته. بازگشت فقط از طریق «احیای معنا در زبان» ممکن است.
شما اگر زبان را ترمیم کنید، شهر ترمیم میشود. اگر معنا را احیا کنید، تاریخ به جریان برمیگردد. اگر استعاره را دوباره زنده کنید، هنر برمیخیزد. اگر اسطوره را از زیر خاکستر بیرون بکشید، انسان دوباره میتواند آینده را تصور کند. و اگر این کار را در مقیاس جهانی انجام دهید، جهان دوباره به سمت یک میدان مشترک معنایی حرکت میکند؛ همان چیزی که زبانشهر آن را «پهنهٔ مشترک معنا» مینامد.
زبانشهر یک رویاست، اما نه رؤیایی دستنیافتنی؛ رؤیای بازگرداندن زبان به مرکز زندگی انسان، و از طریق زبان، بازگرداندن انسان به خانهای که هزاران سال است آن را گم کرده....( نظریه زبانشهر/ بریده کتاب در دست چاپ)
ص۱۴۹
#نظریه_زبانشهر
#مراد_قلی_پور
#هسا_پس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان
https://xn--r1a.website/hasa_pas
🔹مراد قلیپور
....وقتی دربارهٔ تاریخ حرف میزنیم، تاریخ را معمولاً مانند مجموعهای از حوادث سیاسی بررسی میکنند؛ اما از نگاه زبانشهر، تاریخ در اصل تاریخِ دوری انسان از معناست. داستان تبعید است، نه داستان کشورگشایی. داستان گمکردن شهر است، نه ساختن امپراتوری. داستان خاموش شدن زبانهاست، نه ظهور پادشاهان. و به همین دلیل، من میگویم که زبانشهر در ذات خود پاسخی به «گریز بزرگ» انسان از خود است؛ پاسخی به اینکه چرا ما هزاران سال پیش زبانی داشتیم که با طبیعت، اسطوره، بدن، جهان و زمان یکی بود، اما امروز زبان ما جدا شده، قدرت بیانش شکستخورده، استعارههایش کمجان شده، و معنا در آن تکهتکه و پراکنده شده است.
اگر بخواهم مثال بزنم، کافیست نگاهی به شهرهای گمشده بیندازیم: بابل، نینوا، تئوتیئواکان، موهنجودارو، کارتاژ، دلمون، آخال، تسولال، تروی، آنگکور، و دهها شهر دیگر. اینها همه شهرهایی بودند که تصور میکردند مرکز جهاناند. اما چرا سقوط کردند؟ نه به خاطر جنگ. نه به خاطر خشکسالی. نه به خاطر بحران اقتصادی. همهٔ اینها تنها آثار سطحی بودند. علت بنیادین سقوط چنین شهرهایی این بود که زبان معناییشان فرسوده شد. وقتی زبانی که یک شهر یا یک تمدن بر آن بنا شده، توانایی پیوند دادن انسان با معنای عمیق جهان را از دست بدهد، تمدن ظاهراً پابرجا میماند اما در باطن مرده است؛ مثل درختی که هنوز ایستاده اما ریشههایش پوسیده. زبانشهر از همینجاست که میگوید: هر تمدنی در همان لحظه سقوط میکند که زبانش سقوط کرده باشد، حتی اگر پادشاهانش هنوز بر تخت باشند.
شهرهای گمشده فقط شهرهای سنگی نیستند؛ ما امروز هم در شهرهای گمشده زندگی میکنیم. شهرهایی که خیابان دارند اما معنا ندارند. آسمانخراش دارند اما آسمان ندارند. کتابخانه دارند اما کتابی که جهان را به انسان پیوند دهد ندارند. شهرهایی که مردمش حتی وقتی کنار هماند، از هم تبعید شدهاند. شهرهایی که زبانشان دیگر توان تولید اندیشه ندارد.
و زبانشهر دقیقاً برای همین زاده شده: تا به انسان نشان دهد که بازگشت ممکن است، اما نه با ساختن شهرهای جدید، نه با ایدئولوژی، نه با اسطورهسازی سیاسی، نه با بازتولید روایتهای گذشته. بازگشت فقط از طریق «احیای معنا در زبان» ممکن است.
شما اگر زبان را ترمیم کنید، شهر ترمیم میشود. اگر معنا را احیا کنید، تاریخ به جریان برمیگردد. اگر استعاره را دوباره زنده کنید، هنر برمیخیزد. اگر اسطوره را از زیر خاکستر بیرون بکشید، انسان دوباره میتواند آینده را تصور کند. و اگر این کار را در مقیاس جهانی انجام دهید، جهان دوباره به سمت یک میدان مشترک معنایی حرکت میکند؛ همان چیزی که زبانشهر آن را «پهنهٔ مشترک معنا» مینامد.
زبانشهر یک رویاست، اما نه رؤیایی دستنیافتنی؛ رؤیای بازگرداندن زبان به مرکز زندگی انسان، و از طریق زبان، بازگرداندن انسان به خانهای که هزاران سال است آن را گم کرده....( نظریه زبانشهر/ بریده کتاب در دست چاپ)
ص۱۴۹
#نظریه_زبانشهر
#مراد_قلی_پور
#هسا_پس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان
https://xn--r1a.website/hasa_pas
Telegram
""هسا پس""(جریان شعر پیشرو اقوام ایران و جهان)
شعر پیشرو(آوانگارد) اقوام ایران و جهان
#دهه_نود
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#هسا_پس(پسا نو_فرازبان)
#دهه_نود
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#هسا_پس(پسا نو_فرازبان)
#هسا_پس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران
می اوتاقه خابه جا ایتا مشتهدم
کی
می شورته رنگ
فرانسه جا تظاهرات کونه
می اوتاقه درسخوانی جا ایتا مورتدم
کی
می عرق گیره امرا
زمستانه روسیه جا قدم زنم
یخچاله پالی امریکایی ام
موبلانه سر چینی
حاله جا نانم مشتهدم یا مورتد
هر چی ایسم
می شورتا می کیتابانه سر فدارم
می عرق گیرا اوپنه سر واشانم
لوخت و لوخت
تلویزونا ان کانال اون کانال کونم
الان ای موددته
نانم لوسترانا فادرم کویتایم
کیتابانا خانم کویتا
می شورتا عوضا کونم کویتا
یخچالا واکونم کویتا
#واگردان
در اتاق خواب خود یک مجتهدم
که
رنگ شورت من
در فرانسه تظاهرات می کند
در اتاق مطالعه یک مرتدم
که
با عرق گیر خود
در زمستان روسیه قدم می زنم
کنار یخچال یک امریکایی ام
روی مبل ها یک چینی
توی حال نمی دانم مجتهدم یا مرتد
هر چه هستم
شورتم را روی کتاب هایم پرت می کنم
عرق گیرم را روی اوپن پهن می کنم
برهنه و برهنه
تلویزیون را این کانال آن کانال می کنم
مدتی هست که
نمی دانم به لوستر ها نگاه می کنم کدام یکی ام
کتاب ها را می خواهنم کدام
شورت هایم را عوض می کنم کدام
یخچال را باز می کنم کدام
#مراد_قلی_پور
۴ اسفند ۱۴۰۰
#هسا_پس
https://xn--r1a.website/hasa_pas
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران
می اوتاقه خابه جا ایتا مشتهدم
کی
می شورته رنگ
فرانسه جا تظاهرات کونه
می اوتاقه درسخوانی جا ایتا مورتدم
کی
می عرق گیره امرا
زمستانه روسیه جا قدم زنم
یخچاله پالی امریکایی ام
موبلانه سر چینی
حاله جا نانم مشتهدم یا مورتد
هر چی ایسم
می شورتا می کیتابانه سر فدارم
می عرق گیرا اوپنه سر واشانم
لوخت و لوخت
تلویزونا ان کانال اون کانال کونم
الان ای موددته
نانم لوسترانا فادرم کویتایم
کیتابانا خانم کویتا
می شورتا عوضا کونم کویتا
یخچالا واکونم کویتا
#واگردان
در اتاق خواب خود یک مجتهدم
که
رنگ شورت من
در فرانسه تظاهرات می کند
در اتاق مطالعه یک مرتدم
که
با عرق گیر خود
در زمستان روسیه قدم می زنم
کنار یخچال یک امریکایی ام
روی مبل ها یک چینی
توی حال نمی دانم مجتهدم یا مرتد
هر چه هستم
شورتم را روی کتاب هایم پرت می کنم
عرق گیرم را روی اوپن پهن می کنم
برهنه و برهنه
تلویزیون را این کانال آن کانال می کنم
مدتی هست که
نمی دانم به لوستر ها نگاه می کنم کدام یکی ام
کتاب ها را می خواهنم کدام
شورت هایم را عوض می کنم کدام
یخچال را باز می کنم کدام
#مراد_قلی_پور
۴ اسفند ۱۴۰۰
#هسا_پس
https://xn--r1a.website/hasa_pas
Telegram
""هسا پس""(جریان شعر پیشرو اقوام ایران و جهان)
شعر پیشرو(آوانگارد) اقوام ایران و جهان
#دهه_نود
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#هسا_پس(پسا نو_فرازبان)
#دهه_نود
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#هسا_پس(پسا نو_فرازبان)
#هساپس
دولت اقا سلام
با ایجازه خایم جی یخچال اب ویگیرم
دولت اغا ثلام
خایم جی پنجره چی چی نانا فاندرم
دولت عاقا صلام
خایم ان پرده یا فاکشم
دولت اقا شلام
خایم می زنایه دستا بیگیرم
دولت اغا چلام
خایم می رختخوابه جا دارازا کشم
دولت عاغا
سلام نگفتا خایم ماچی بدم
خایم یخچالا واکونم
خایم ایچی ویگیرم
دولت اقا تی شب بخیر
خایم توالد بوشوم
#برگردان
آقای دولت سلام
با اجازه می خواهم از یخچال آب بردارم
آغای دولت ثلام
می خواهم از پنجره به گنجشک ها خیره شوم
عاقای دولت صلام
میخواهم این پرده ها را بکشم
آقای دولت شلام
می خواهم دست همسرم را بفشارم
آغای دولت چلام
می خواهم در رختخوابم دراز بکشم
آغای دولت
پیش از سلام می خواهم ببوسم
می خواهم در یخچال را باز کنم
می خواهم چیزی بردارم
آقای دولت شبت بخیر
می خواهم به دستشویی بروم
#مراد_قلی_پور
#هساپس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان
https://xn--r1a.website/hasa_pas
دولت اقا سلام
با ایجازه خایم جی یخچال اب ویگیرم
دولت اغا ثلام
خایم جی پنجره چی چی نانا فاندرم
دولت عاقا صلام
خایم ان پرده یا فاکشم
دولت اقا شلام
خایم می زنایه دستا بیگیرم
دولت اغا چلام
خایم می رختخوابه جا دارازا کشم
دولت عاغا
سلام نگفتا خایم ماچی بدم
خایم یخچالا واکونم
خایم ایچی ویگیرم
دولت اقا تی شب بخیر
خایم توالد بوشوم
#برگردان
آقای دولت سلام
با اجازه می خواهم از یخچال آب بردارم
آغای دولت ثلام
می خواهم از پنجره به گنجشک ها خیره شوم
عاقای دولت صلام
میخواهم این پرده ها را بکشم
آقای دولت شلام
می خواهم دست همسرم را بفشارم
آغای دولت چلام
می خواهم در رختخوابم دراز بکشم
آغای دولت
پیش از سلام می خواهم ببوسم
می خواهم در یخچال را باز کنم
می خواهم چیزی بردارم
آقای دولت شبت بخیر
می خواهم به دستشویی بروم
#مراد_قلی_پور
#هساپس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان
https://xn--r1a.website/hasa_pas
Telegram
""هسا پس""(جریان شعر پیشرو اقوام ایران و جهان)
شعر پیشرو(آوانگارد) اقوام ایران و جهان
#دهه_نود
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#هسا_پس(پسا نو_فرازبان)
#دهه_نود
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#هسا_پس(پسا نو_فرازبان)
""هسا پس""(جریان شعر پیشرو اقوام ایران و جهان)
#هساپس دولت اقا سلام با ایجازه خایم جی یخچال اب ویگیرم دولت اغا ثلام خایم جی پنجره چی چی نانا فاندرم دولت عاقا صلام خایم ان پرده یا فاکشم دولت اقا شلام خایم می زنایه دستا بیگیرم دولت اغا چلام خایم می رختخوابه جا دارازا کشم دولت عاغا سلام نگفتا خایم ماچی…
طنز باید اینگونه ویرانگر باشد. یک شعر ضد توتالیتاریستی. اوایل شعر در برابر دولت توتالیتار انفعال است که نشان داده شده اما بعد رفتهرفته اکتیو و فعال میشود. دلیل واضحترش سطر انفجاری آخر است. شعرهایتان به شکلی عجیب طنزی دارد که حتی اینگونه طنز تنها نمیخنداند و فقط از زورگویی آدمهای بیمغز نمیگوید و تنها از شوربختی آدمهای ناتوان یاد نمیکند، بلکه به خشمی فعال دامن میزند. شعر سادهتان هم مطفاوط است و معنای اثرگذار اجتماعی دارد. شعرهایتان عقدهگشاست.
تحشیه بالا از استاد گرانقدرم جناب اقای:
دکتر علی تسلیمی
در نقد شعر( دولت آقا)
تحشیه بالا از استاد گرانقدرم جناب اقای:
دکتر علی تسلیمی
در نقد شعر( دولت آقا)
""هسا پس""(جریان شعر پیشرو اقوام ایران و جهان)
#هسا_پس #جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران می اوتاقه خابه جا ایتا مشتهدم کی می شورته رنگ فرانسه جا تظاهرات کونه می اوتاقه درسخوانی جا ایتا مورتدم کی می عرق گیره امرا زمستانه روسیه جا قدم زنم یخچاله پالی امریکایی ام موبلانه سر چینی حاله جا نانم …
شعر اینجا با شعار فرق دارد. بسیاری از شعرهای سیاسی و اجتماعی شعاری است. همانطور که سیاستبازان با شعار پیش میروند، بسیاری از شاعران با شعار در شعرشان به آنها پاسخ میدهند. ولی این شعر ضد شعار با هنرمندی بسیار است، فقط شعارهای آنان را در زیر وزغ میگذارد. پرسش گوینده از این سیاستبازان وزغشناس عالی است. آنها حتا وزغشناس نیستند که بدانند او چند متر میپرد بلکه فقط مقدار خرابکاریها را میشناسند. پرش از مقدار به متر یک حرکت کم نظیر است. نغز آنکه پرش شعری با پرش قورباغه هم همراه است. اینگونه شعر گیلکی را من یادم نمیآید دیگران گفته باشند. چه کسی میتواند این فراشعر را طوری بگوید که آدمها کمتر دریابند که میتواند فراشعر هم باشد. پرش قورباغه با پرش زبان شعری همراه است. چیزی که شاعران خوب ان را باید در نطر گیرند تا بهتر شعر بگویند.
تحشیه استاد ارجمندم جناب آقای دکتر علی تسلیمی👆
تحشیه استاد ارجمندم جناب آقای دکتر علی تسلیمی👆