""هسا پس""(جریان شعر پیشرو اقوام ایران و جهان)
228 subscribers
1.06K photos
11 videos
324 files
943 links
شعر پیشرو(آوانگارد) اقوام ایران و جهان
#دهه_نود
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#هسا_پس(پسا نو_فرازبان)
Download Telegram
🌏

#هسا_پس
#تغییر_فرهنگ_رفتاری_در_شعر_دهه_نود



چی[.........................................................................................................................................................................................................................................................................................……………………………………………………………………………………………………..……………………………………………………………………………………………………………………………………………….......................................................... ..............…………………] بوباس


#کلمان
بوباس:شد



#واتاو (واگردان)

چه[.......................................................................................................................................……………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………..……….....]شد




#هسا_پس(شعر_اقوام)
#مراد_قلی_پور

https://xn--r1a.website/hasa_pas
🔹نجات معنا از معنا

مسئله معنا در طول تاریخ اندیشه، همواره یکی از بنیادی‌ترین پرسش‌ها بوده است. از افلاطون و ارسطو که معنا را در حقیقتی ثابت و ازلی جست‌وجو کردند، تا هرمنوتیک قرون وسطی که معنای متون را در قصد مؤلف یا وحی الهی می‌دید، معنا بیشتر به‌مثابه حقیقتی واحد و کشف‌شدنی فهمیده می‌شد. اما قرن بیستم نقطه عطفی بود. چرخش زبانی و اندیشه‌های متفکرانی چون ویتگنشتاین، سوسور، بارت و دریدا، این باور را به چالش کشیدند و نشان دادند که معنا نه حقیقتی بیرونی، بلکه فرآیندی سیال، بافت‌مند و گشوده است. این تحول، اگرچه به «بحران معنا» تعبیر شد، اما در واقع امکانی تازه برای اندیشه گشود: امکان رهایی معنا از سلطه معنا.
گادامر، فوکو و ریکور، هر یک به شیوه‌ای نشان دادند که معنا می‌تواند از تثبیت‌های تاریخی، گفتمانی یا نیت مؤلف آزاد شود و در افق گفت‌وگو، در مقاومت در برابر سلطه، یا در چندلایگی تفسیر، حیاتی نو بیابد.
بنابراین، «نجات معنا از معنا» در واقع نجات معنا از تقلیل آن به حقیقتی نهایی و یگانه است. معنا چیزی زنده و سیال است که در فرآیند خواندن، گفت‌وگو، مقاومت و خلاقیت شکل می‌گیرد. این رهایی به ما می‌آموزد که: در فلسفه، به‌جای جست‌وجوی حقیقت مطلق، به گفت‌وگوی مداوم روی آوریم. در فرهنگ و سیاست، به‌جای پذیرش معانی مسلط، معانی حاشیه‌ای و خاموش را بازیابیم. در زندگی روزمره، به‌جای اصرار بر معنای واحد، تفاوت و تکثر را بپذیریم. در هنر و ادبیات، به‌جای کشف پیام واحد، خلاقیت و بازی با معنا را تجربه کنیم. با این‌حال، رهایی معنا خطراتی همچون نسبی‌گرایی افراطی یا بی‌معنایی را نیز در پی دارد. وظیفه اندیشه امروز این است که میان سیالیت معنا و نیاز به تفاهم مشترک تعادلی برقرار کند.
نجات معنا از معنا نه پایان معنا، بلکه آغاز افق‌های تازه‌ای برای اندیشیدن، زیستن و خلق کردن است. معنا همچون رودخانه‌ای است که هیچ‌گاه در بستری ثابت نمی‌ماند، اما همواره سرچشمه‌ای برای حیات انسانی باقی می‌ماند.


#هسا_پس
#مراد_قلی_پور
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران

https://xn--r1a.website/hasa_pas
🔹نجات معنا از معنا

پست‌مدرنیسم در شعر ایران، پروژه‌ای برای نفی معنا نیست، بلکه برای نجات آن است. معنای نهایی و قطعی جای خود را به معناهای سیال، متکثر و آزاد داده است. شعر پست‌مدرن ایران به ما می‌آموزد که معنا نه یک «چیز» از پیش‌موجود، بلکه یک «رخداد» است؛ رخدادی که در هر خوانش، در هر بافت و در هر مخاطب تازه متولد می‌شود.
بدین ترتیب، اگر در سنت کلاسیک شعر مأموریت داشت «حکمت» یا «پیام» برساند، در مدرنیسم وظیفه داشت «تجربه‌ی نو» را بیان کند، در پست‌مدرنیسم شعر مأموریت دارد «معنا را از معنا» نجات دهد؛ یعنی امکان تجربه‌های بی‌پایان زبانی و معنایی را فراهم آورد.

#هسا_پس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان
#مراد_قلی_پور

https://xn--r1a.website/hasa_pas
عنوان مقاله:
از نیما تا براهنی و مراد قلی‌پور: تطوری در زبان، بدن و اندیشه در شعر مدرن فارسی
(با تکیه بر کتاب خطابه پروانه‌ها- مراد قلی‌پور / نشر پن کلوب / سوئد)



چکیده:
پژوهش حاضر با رویکرد تطبیقی ـ تحلیلی به بررسی سه مرحله‌ی بنیادین در دگرگونی شعر مدرن فارسی می‌پردازد: نیما یوشیج به‌عنوان آغازگر خودآگاهی زبانی، رضا براهنی به‌عنوان نظریه‌پرداز بحران معنا، و مراد قلی‌پور به‌عنوان شاعر فرازبان در کتاب خطابه پروانه‌ها. هدف این پژوهش نشان دادن گذار شعر فارسی از بازنمایی طبیعت و احساس، به خودآگاهی زبانی و در نهایت به مرحله‌ی زیستِ زبان است. در تحلیل شعرهای منتخب از خطابه پروانه‌ها سه مؤلفه‌ی اصلی شناسایی شده است: ۱. فروپاشی نحو و ساختار به‌منزله‌ی روشی برای بازسازی آگاهی، ۲. درهم‌تنیدگی بدن، سیاست و زبان در نظام نشانه‌ای شعر، ۳. پیدایش زیبایی‌شناسی فروپاشی در نسبت با سکوت و گسست. نتایج نشان می‌دهد که قلی‌پور با تکیه بر میراث نیما و براهنی، شعر فارسی را از «شعر زبان» به «شعر فرازبان» ارتقا داده است؛ شعری که در آن واژه نه ابزار بیان، بلکه خودِ هستی و فرایندِ شدنِ زبان است. از این‌رو خطابه پروانه‌ها را می‌توان نقطه‌ی عطفی در مدرنیته‌ی شعر فارسی دانست که در آن شعر به سطح آگاهی هستی‌شناسانه‌ی زبان دست می‌یابد.



This comparative-analytical study investigates three foundational stages in the evolution of modern Persian poetry: Nima Youshij as the initiator of linguistic self-awareness, Reza Baraheni as the theorist of the crisis of meaning, and Morad Gholipour as the poet of metalinguistic expression in his book The Sermon of the Butterflies. The aim of the research is to trace the transformation of Persian poetry from the representation of nature and emotion to the self-awareness of linguistic structure, and finally to the lived experience of language itself. Through a close reading of selected poems, three dominant features are identified: 1. The deconstruction of syntax as a means of reconstructing consciousness; 2. The interweaving of body, politics, and language within the poem’s semiotic system; 3. The emergence of an aesthetics of collapse in relation to silence and discontinuity. The findings suggest that Gholipour, inheriting from Nima and Baraheni, elevates Persian poetry from the poetry of language to metapoetry, in which the word is not a medium of expression but the living process of being. Hence, The Sermon of the Butterflies may be regarded as a landmark in Persian poetic modernism—where poetry itself becomes the ontological consciousness of language.

#هسا_پس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان
https://xn--r1a.website/hasa_pas
🔹صادقی، الهام.
🔹«پدیدارشناسی سکوت در شعر مراد قلی‌پور


🔹مجله نقد ادبی تهران، شماره ۳۲، ۱۴۰۴.
🔹کریمی، سارا.
🔹«از شعر زبان تا فرازبان:
🔹خوانش پدیدارشناسانه‌ی آثار مراد قلی‌پور

🔹فصلنامه شعر امروز، شماره ۱۲، ۱۴۰۴.
مقاله «شعرِ گیلکی؛ جایگاه و تحول آن»
در این مطلب، شاعر یا نویسنده به تحولات شعر گیلکی می‌پردازد و در آن نقش مراد قلی‌پور در این زمینه ذکر می‌شود: گفته شده که «هسا پس» به دست مراد قلی‌پور پا گرفت و او راهی نو برای شعر گیلکی گشود.
این مقاله بیشتر درباره زمینه شعری گیلکی است تا نقد تفصیلی اشعار قلی‌پور، اما مفید است برای درک جایگاه وی در شعر گیلکی.


3. مقاله «The internal transformation of two romantic concepts … (… داوودی مقدم و قلی پور … )»
این مقاله در مجله‌ای در زمینه ادبیات به بررسی مفهومی دو مضمون ادبی در اشعار دو شاعر – از جمله «قلی‌پور» – پرداخته است.
مقاله «شعر گیلکی؛ جایگاه و تحول آن» – وبگاه گیل‌یار

نویسنده: نامشخص (تحقیقی فرهنگی)

موضوع: معرفی جریان نو در شعر گیلکی

خلاصه: از مراد قلی‌پور به‌عنوان یکی از پایه‌گذاران رویکرد نوگرایانهٔ گیلکی یاد می‌شود؛ او با طرح نظریهٔ «هسا پس» (بازپسینِ صدا/کلمه) شعر گیلکی را از حالت بومی صرف خارج کرده و به شعر فلسفی نزدیک کرده است.

اهمیت: این مقاله برای درک موقعیت قلی‌پور در میان شاعران گیلکی ضروری است.
ایرج افشار و فرهنگ‌های بومی و زبان‌های مادری اقوام

ایرج افشار اگرچه در تهران به جهان آمد اما اصالتا یزدی بود. خود را یزدی می‌دانست. دلبستۀ یزد بود. پدرش، دکتر محمود افشار یزدی، خوش نداشت که فرزندش به لهجۀ یزدی سخن بگوید اما ایرج زبان مادری را در خانۀ پدری آموخت؛ از مادر و مشهدی حسن پیشخدمت خانواده. افشار از نوجوانی لغات و امثال یزدی را کم‌کم یادداشت می کرد تا اینکه سال‌ها بعد شد مؤلف کتابی به اسم واژه‌نامۀ یزدی. ایرج افشار از بیست سالگی تا روزهای پایانی عمرش دربارۀ یزد نوشت. پس از مرگش هم آثاری از او دربارۀ یزد منتشر شد. عشق به یزد در وجودش با شیر اندرون شده بود و با جان به‌در شد.

ایرج افشار کارنامه‌ای بزرگوار در یزدشناسی دارد. چندین کتاب و کتابچه دربارۀ تاریخ و جغرافیای یزد تصحیح کرد؛ آثاری بنیادی که هیچ یزدشناسی از مراجعه به آنها بی‌نیاز نیست. چندین کتاب و کتابچه  از نویسندگان یزدی چاپ کرد؛ هم به صورت حروفی و هم نسخه‌برگردان. او مؤلف کتاب عظیم و بی‌همال یادگارهای یزد است که دستاورد جستجوهای قدم‌به‌قدم او در شهر یزد و ولایت یزد است و در سه جلد به معرفی آثار و ابنیۀ تاریخی یزد پرداخته است. خدا می‌داند که افشار چقدر عکس از مواریث فرهنگی یزد برداشته است. شمار زیادی ساختمان و کتیبه و گور و خانه و خانقاه و مسجد و رباط و منبر و محراب و قنات و در و دیوار و دیوارنوشت و آجر نقش‌دار و فرش و زیلو و پارچۀ قدیمی در خاک یزد یافت و معرفی کرد. این را هم بنویسم که حبیب یغمایی شهادت داده که در سفری به یزد، وقتی جمع دوستان به بنایی کهن رسیدند، افشار بر نردبانی بلند و ناامن شد تا خاک از کتیبه‌ای کنانه بسترد و نبشتۀ پیشینگان را بخواند. بیم افتادن و جان‌دادن بود. یغمایی خوش‌ذوق سعدی‌باره به طیبتی دوستانه اشاره کرد به مصرع سعدی: به دوزخ درافتادم از نردبان! بگذریم.
ایرج افشار انبوهی سند و قباله و فرمان تاریخی دربارۀ یزد چاپ کرد. چندین وقفنامه دربارۀ یزد چاپ کرد.  معلومات و اخبار مربوط به یزد را از کتب تاریخی و جغرافیایی قدما بیرون کشید و منتشر کرد. کتاب‌هایی را که دربارۀ یزد نوشته می‌شد معرفی و نقد کرد. مقدار زیادی عکس از رجال یزد چاپ کرد. هر جا نام و نشانی از یزد می‌دید یادداشت پژوهشی برمی‌داشت. ایرج افشار دربارۀ فولکلور و ترانه‌های یزدی نوشته است. راجع به شاعران یزد نوشته است. شعرهایی به لهجه یزدی و نائینی یافته و منتشر کرده است. چندین سفرنامۀ مفصل نکته‌دار دربارۀ یزد نوشته است. دو جلد کتاب پرمعلومات یزدنامه را گردآورده است. مقالۀ جالبی نوشته دربارۀ طبقه‌بندی نام‌ها در خاندان‌های یزد. حتی با نشریات محلی یزد ارتباط داشت و برای آنها مطلب می‌نوشت.

می خواهم بگویم آثار ایرج افشار دلالت دارد بر اینکه یزد همیشه برای او برجستگی داشته است. اینکه او عاشق یزد بوده است و گواه عاشق صادق در آستین باشد.برای همین در فهرست چاپکرده‌هایی که زیر نظر او تدوین یافته، سرفصل مجزایی برای یزد درنظر گرفت.

این مقدمه را نوشتم تا به نکتۀ مهمی اشاره کنم:
افشار سال ۱۳۷۷ در سفری به یزد، گذارش می‌افتد به «مرکز یزدشناسی». افشار این مرکز را دوست داشت و از پاگرفتن و پیشرفتش شاد بود. آن را «گنجینه‌ای دیداری» می‌دانست. سال ۱۳۷۳ در مجلۀ کلک نوشته بود که «مرکز یزدشناسی» باید گسترش پیداکند و بشود کانون پژوهش علمی دربارۀ یزد (ش۵۴،ص۲۹۳). در این سفر که دوباره «مرکز یزدشناسی» را می‌بیند می‌نویسد:

«البته باید همه بکوشیم و توجه داشته باشیم که هرگونه پژوهش و شناسایی دربارۀ هر گوشه از این خاک برای تحقیق و مطالعه عمومی ایران باید باشد. هر یک از این مراکز که در ولایات با ذوق و شوق ایجاد می‌شود پرتوی باید باشد از آن خورشید درخشانی که ایران نام دارد. هیچ یک از این مراکز برای آن نخواهد بود که بخواهد جنبه‌ای استقلالی و تشخص‌طلبانه پیش گیرد». (گلگشت در وطن،ص۱۲۶).

سخن تمام است. یزدشناس بزرگ، با آن همه عشق و خدمت به یزد، می‌گوید همۀ این پژوهش‌ها باید پرتویی باشد از آن خورشید درخشان که ایران نام دارد. همۀ این پژوهش‌ها باید در چارچوب منافع ایران و ذیل نام ایران باشد. افشار تذکر و هشدار دربارۀ تحرکات «استقلالی و تشخص‌طلبانه» را از شهر خودش شروع کرد تا سوزن را اول به خودش زده باشد.

ایرج افشار هم یزدشناسی بزرگ بود و هم ستون ایرانشناسی و نماد ایران‌مداری. منش و کارنامۀ ایرج افشار اثبات می‌کند که هم می‌توان عاشق و خادم فرهنگ بومی و زبان مادری خود بود و هم ایران‌مدار بود و دل در گرو زبان فارسی و منافع ملی و وحدت ملی داشت.

  این نکته را از او بیاموزیم.

https://xn--r1a.website/n00re30yah
🔹هساپس
🔹جریان شعر پیشرو اقوام ایران
🔹بخش ۱




«هساپس» عنوانی است برای «جریان شعر پیشرو اقوام ایران و جهان» که خودش را با شعارهایی مثل پسا‌نو، فرا‌زبانی، شعر اقوام، تکثر زبانی و فرهنگی تعریف می‌کند.
یکی از ویژگی‌های برجسته‌ی آن توجه به اقوام مختلف ایران (گیلکی، مازنی، ترکی، تاتی، لری، تالشی، بلوچ و غیره) و زبان‌های محلی است.

هساپس با نگاهی نو به شعر اقوام می‌خواهد محدودیت‌های زبان معیار و مرکزگرایی ادبی را بشکند، زبان محلی را نه صرفاً به‌عنوان موضوع یا تصویر، که به‌عنوان زبان ادبیِ فعال در فرم و معنا وارد جریان ادبی مدرن کند.
جریان هساپس تلاش می‌کند اقوام و زبان‌های محلی ایران را به عرصه شعر مدرن بیاورد، که این حرکت در جهت عدالت زبانی، هویت محلی و تنوع فرهنگی است. این امر امکان بسط ادبیات ایران را فراتر از مرکز تهران و زبان فارسی معیار گسترش می‌دهد.
به نظر می‌رسد «هساپس» می‌کوشد شعر اقوام را از وصف صرف طبیعت یا زندگی محلی به سمت فرم‌های نو، زبان‌های شکسته، ترکیب معناها، نمادسازی، تصویر و سمبولیسم ببرد. این گذار از شعر بومی محض به شعر پیشروِ معاصر ارزشمند است.
تاکید بر «فرازبانی» نشان می‌دهد که زبان محلی فقط روا قیافه بیرونی ندارد بلکه زبان شعر باید فعال باشد، نه صرفاً ترجمه یا تزئین. این نگاه اگر به درستی تحقق یابد، می‌تواند مفاهیم نوینی در شعر اقوام ایجاد کند.
با توجه به تنش‌های هویتی، زبان محلی و فشار زبان معیار، چنین حرکتی پاسخگویی به نیاز اجتماعی است برای دیده شدن هویت‌های فراموش‌شده و زبان‌هایی که کمتر در مَسائل فرهنگی بزرگ کشور حضور داشته‌اند.

«موضع سرحد» یکی از کلیدواژه‌های این جریان است؛ یعنی شاعرانی که در «لبه» قرار می‌گیرند — لبه زبان، لبه فرهنگ، مرز بین زبان محلی و زبان معیار، بین هویت قومی و هویت ملی. این موضع سرحدی، اگر به درستی حفظ شود، امکان خلق زبان بدیع و معناهای نو را ایجاد می‌کند.
جنبۀ نمادین شدید در اشعار هساپس اهمیت دارد: عناصر طبیعت، عناصر اسطوره‌ای، نمادهای کیهانی، ترکیب آب ـ خاک، باد ـ آتش، ولادت ـ مرگ و تکرار مفاهیم مستدام.
زبان انگاریِ متن به همراه علامت‌ها و کدهایی که خواننده باید آن‌ها را بگشاید، در برخی از متن‌ها دیده می‌شود؛ این حرکت ادبی باید هم نقص‌ها و هم مزیت‌های خود را داشته باشد: مزیت آن فعال کردن خواننده، ایجاد چند لایه معنا؛ نقص آن ممکن است باعث شود بسیاری از خوانندگان عادی دسترسی به لایه‌های عمیق شعر نداشته باشند.
جریان هساپس نمایانگر یک گام مهم در تحول شعر اقوام ایران است: حرکتی به سمت نوآوری زبانی، توسعۀ هویت محلی، و ساختن شعری که نه فقط در زبان محلی روایت می‌کند، بلکه زبان محلی را به زبان ادبی فعال بدل می‌نماید. اگرچه هنوز در تعریف دقیق، در دسترسی مخاطب، در تعادل بین فرم و معنا، و در ساختار حمایتی و نهادی دارای چالش‌هایی است.
🔹هساپس
🔹جریان شعر پیشرو اقوام ایران
🔹بخش ۲


«هساپس» نامی‌ست که مراد قلی‌پور در اواخر دهه‌ی ۱۳۹۰ بر یک جریان شعری تازه نهاد؛ یعنی شعری که:
۱. به هستی و زیست انسان و طبیعت بازمی‌گردد،
۲. ساختار زبانی را از دل بوم و اقلیم می‌سازد،
۳. و در موقعیت «پس» (یعنی پس از مدرنیته و پس از مرکزگرایی ادبی) می‌ایستد.

بنابراین، هساپس یک «مکتب محلی» نیست، بلکه فلسفه‌ای برای شعر اقوام ایران است.
شعر معاصر ایران (به‌ویژه پس از انقلاب) در دو مسیر اصلی پیش رفت:
الف :شعر فارسیِ پست‌مدرن (نمونه: علی باباچاهی، براهنی ، شمس لنگرودی و...)

ب: شعر بومی و محلی (در زبان‌های کردی، گیلکی، ترکی، بلوچی، مازنی و ...)


اما این دو مسیر جدا از هم ماندند. شعر محلی اغلب در حد نوستالژی و زبان مادری باقی ماند،
و شعر پست‌مدرن در حد بازی‌های زبانی و ذهنی.
اینجا بود که مراد قلی‌پور در گیلان، با طرح نظریه‌ی هساپس کوشید این دو را به هم پیوند دهد. مراد قلی پور معتقد است که:
«ما از اقلیم به جهان می‌رویم، نه از مرکز به حاشیه.
یعنی شعر قومی می‌تواند جهانی باشد، اگر زبانش حامل تجربه‌ی هستی و اندیشه‌ی فلسفی شود.

هساپس بر سه ستون نظری استوار است:

۱ : هستی (Ontos) شعر باید از زیست واقعی و اقلیمی برخیزد؛ نه ذهن مجرد حضور عناصر زیست‌محیطی، حیوان، آب، جنگل، خاک

۲: ساختار (Structura) زبان باید خود ساختار زیست را بازتاب دهد نحوِ شکسته، تکرار آیینی، تلفیق زبان‌های قومی و فارسی

۳: پس (Post) ایستادن در موقعیت «پس» از مدرنیته و مرکزیت فرهنگی نقد شهر، رسانه، مدرنیتۀ مصرفی و قدرت فرهنگی مرکز

هساپس زبان قومی را نه «ابزار بیان»، بلکه «ماده‌ی اندیشه» می‌داند. در نگاه قلی‌پور، زبان گیلکی، کردی، بلوچی و ... هر یک «نظام هستی‌شناسی» خاصی دارند.  هر واژه‌ی بومی، خود یک فلسفه‌ی زیست است.

برای نمونه، در شعرهای قلی‌پور: «فاندرم» (نگاه می‌کنم) «واپرسه» (می‌پرسد) ،«گوزگا» (قورباغه)

این‌ها فقط ترجمه‌ی فارسی ندارند؛ بلکه بافت عاطفی، تاریخی و جغرافیایی ویژه‌ای را حمل می‌کنند. بنابراین، هساپس زبان را از سطح لهجه به سطح متافیزیک زیستی می‌برد.

در شعر هساپس، فرم تابع تجربه است، نه تکنیک.
اما چند ویژگی مشخص در اغلب آثار این جریان دیده می‌شود:

۱:  پرسش‌محوری:
تکرار پرسش‌ها (مثل "واپرسه") نشانه‌ی مواجهه‌ی هستی‌شناسانه با جهان است.

۲ : حرکت عمودی:
شعر از عینیت به ذهنیت، از واقعیت به اسطوره می‌رود.
۳:  تداخل وجوه انشایی و خبری:
شعر هم می‌پرسد، هم گزارش می‌دهد، هم زمزمه می‌کند.
۴:  شکستن نحو فارسی:
ساختار جمله‌ها تابع منطق فارسی معیار نیست؛ بلکه به منطق گفتاری اقوام نزدیک است.
۵ : حضور اسطوره و زیست‌محیط:
جنگل، باران، گاو، ابر، حلزون، رودخانه، خون و خاک نمادهای مکررند؛ نه صرفاً طبیعت، بلکه پیکر هستی مجروح انسان و زمین.
هساپس برخلاف شعر پست‌مدرن مرکزمحور( تهران)،
از دل تجربه‌ی حاشیه‌ها برمی‌خیزد. اما «حاشیه» در اینجا معنای منفی ندارد؛ بلکه منبع خلاقیت است. قلی‌پور در بیانیه‌ی هساپس می‌نویسد:
«ما از دل خاک سخن می‌گوییم، نه از برج‌های سیمانی.»
در این جهان‌بینی، پایتخت ، مرکز، رسانه و مدرنیتۀ ماشینی در برابر اقلیم، زمین، آب و جان قرار می‌گیرند. پس شعر هساپس نوعی اکو-پست‌مدرنیسم بومی (بوم‌زیستی) است؛
پسا‌مدرن از نظر نقد ساختار، اما بومی از نظر ریشه و معنا.
یکی از مهم‌ترین ایده‌های دکتر علی تسلیمی درباره‌ی شعر قلی‌پور، مفهوم «افسانه‌گردانی» است؛ یعنی باززایی اسطوره در فرم جدید.
مثلاً در شعر «واپرسه»،
خون از دیوار می‌روید —
ارجاعی مدرن به اسطوره‌ی سیاوش.

هساپس با این تکنیک، اسطوره را از کتاب به جهان بازمی‌گرداند؛ اسطوره‌ای که در سیمان و آسفالت هم هنوز نفس می‌کشد.
جریان هساپس محدود به گیلان نیست. در چند سال اخیر شاعران از اقوام دیگر هم به آن پیوسته‌اند.

مراد قلی‌پور بنیان‌گذار و نظریه‌پرداز  هساپس معتقد است که: هساپس  در حال تبدیل شدن به یک جنبش چندزبانه‌ی ملی است، که بر خلاف مرکزگرایی فرهنگی، از پیرامون به مرکز معنا حرکت می‌کند.
🔹هساپس
🔹جریان شعر پیشرو اقوام ایران
🔹بخش ۳

با این که برخی منتقدین معتقد هستند که : هساپس گاهی بیش از حد بومی‌گرا می‌شود و ارتباط جهانی را از دست می‌دهد. یا زبان محلی در شعر ممکن است برای خواننده‌ی غیربومی  نامفهوم باشد. اما پاسخ قلی‌پور روشن است:

«زبان مادری اگر نامفهوم است، تقصیر او نیست، تقصیر مرکز است که گوشش را بسته است.»

در واقع، هدف هساپس نه انتقال ساده‌ی معنا، بلکه ایجاد درک حسی و هستی‌شناسانه از زبان است؛
یعنی مخاطب باید زبان را «احساس کند»، نه لزوماً «بفهمد».

برخی ویزگی‌های هساپس:
۱: زبان آمیزه‌ی محلی و فلسفی خلق زبان سوم (فرازبانی)
۲: مضمون پیوند انسان و طبیعت شعر ۳: زیست‌محیطی و اگزیستانسیالیستی
۴: فرم پرسشی، آیینی، بدون روایت خطی ساختار ارگانیک و بومی
۵: نگاه اجتماعی نقد مدرنیتۀ شهری اعتراض زیست‌محیطی و فرهنگی
۶: جهان‌بینی بازگشت به هستی، نه به گذشته شعر برای نجات معنا
۷: جایگاه در ادبیات معاصر شعر پیشرو اقوام ایران آلترناتیو فرهنگی در برابر شعر پست‌مدرن مرکزگرا

هساپس شعری‌ست از خاک و خون و واژه؛ از دل اقلیم برآمده و در افق اندیشه گسترده. شعری که می‌خواهد نه فقط جهان را توصیف کند، بلکه زبان را دوباره زنده کند — زبانی که می‌پرسد، می‌رویَد و می‌رهاند.
‌نجات‌زبان‌از‌زبان‌
‌شعر‌مُطْفاوَط‌در‌شعر‌معاصر‌

#مراد_قلی‌پور در شماره ۱۹۸۹ روزنامه #نقدحال

در دهه‌هاي اخير، شعر فارسي بيش از هر زمان ديگري با بحران‌هاي زباني و مفهومي روبه‌رو شده است. اين بحران‌ نه صرفا نتيجه‌ي تغيير ذوق يا سليقه‌ي شاعران، بلکه حاصل گسستي عميق در نظام معنايي زبان فارسي و درک ما از شعر به‌‌مثابه‌ي تجربه‌ي انديشيدن است. شعر‌ در مواجهه با جهان مدرن و سپس پست‌مدرن، ديگر صرفا »بيان احساس« يا »بازتاب تجربه‌ي شخصي« نيست؛ بلکه به‌نوعي بازتاب خودِ زبان در آينه‌ي شک، چندگانگي و پرسشگري بدل شده است.
در اين بستر، مفهومي تازه سر برمي‌آورد که مي‌توان آن را به‌طور موقت و خلاقانه »شعر مُطْفاوَط« ناميد؛ واژه‌اي برگرفته از »تفاوت« که آگاهانه تحريف شده است. در اين تحريف عمدي، خطا و لغزش نه نقص، بلکه سرچشمه‌ي معناست. شعر مطفاوط از دل همين خطاها و گسست‌ها زاده مي‌شود. اگر شعر متفاوت هنوز در محدوده‌ي زبانِ آشنا حرکت مي‌کند، شعر مطفاوط خودِ زبان را به پرسش مي‌کشد.
اين‌نوع شعر نه در پي انتقال معناست و نه بيان احساس؛ بلکه در پي فروپاشاندن و بازآفريني امکانِ معناست. از اين‌رو، شعر مطفاوط را مي‌توان تجربه‌اي زباني دانست که هم‌زمان در‌حال خودتخريبي و خودآفريني است. از نيما يوشيج تا امروز، شعر فارسي مسير طولانيِ تفاوت‌خواهي را پيموده است. نيما وزن عروضي را شکست تا »بيان نو« ممکن شود. شاملو وزن را کنار گذاشت تا »زبان« از قيد موسيقي رها گردد. فروغ فرخزاد زن را از موقعيت ابژه به فاعل شعري بدل کرد. بيژن الهي و احمدرضا احمدي، معنا را در خلا و تاريکي رها کردند.
اما شعر مطفاوط گامي فراتر مي‌گذارد: در آن، نه‌تنها وزن و معنا و روايت شکسته مي‌شوند، بلکه خودِ بنيان زبان زير سوال مي‌رود. در جهان مطفاوط، »منِ شاعر« ديگر مرکز نيست؛ بلکه از متن حذف مي‌شود تا خودِ متن به موجوديتي مستقل بدل گردد. در اين‌جا، »نوشتن« همان »بودن« است. شعر نه بازنمايي جهان، بلکه خودِ جهان مي‌شود. از اين منظر، شعر مطفاوط نه فرم است و نه سبک؛ بلکه نوعي وضعيت وجودي است‌ زيستن در مرز بي‌معنايي و امکان. مي‌توان شعر مطفاوط را ادامه‌ي طبيعيِ انديشه‌ي پست‌ساختارگراياني چون دريدا، بارت و دلوز دانست؛ با اين تفاوت که در بستر زيست و زبان شاعر ايراني معنا مي‌يابد. دريدا در نظريه‌ي différance از تفاوتي سخن مي‌گويد که هم‌زمان »تفاوت« و »تعويق« است؛ معنايي که هرگز تثبيت نمي‌شود. شعر مطفاوط، در زبان فارسي، تجسم زيباشناختي همين وضعيت است: معنا پيوسته در‌حال لغزش است و هر واژه، به‌‌جاي آن‌‌که چيزي بگويد، تنها رد گفتن را بر جاي مي‌گذارد.
اما چرا امروز به چنين مفهومي نياز داريم؟ زيرا شعر معاصر، پس از گذر از دوره‌هاي »نوگرايي«، »پسانوگرايي« و »زبان‌محوري«، به نقطه‌اي رسيده که ديگر نه »شکل« و نه »مضمون« پاسخ‌گو نيستند. بحران امروز، بحران معنا و زبان است. شعر اگر بخواهد زنده بماند، بايد زبان را از خودِ زبان نجات دهد. اينجاست که شعر مطفاوط وارد ميدان مي‌شود: تلاشي براي شکستن قواعد، نه صرفا براي تفاوت، بلکه براي رهايي شعر از تکرار خويش. در شعر مطفاوط، خطا و لغزش جوهر آفرينش‌اند. زبانِ عادت‌زده‌ي شاعرانه، با‌وجود تغييرات فراوان، هنوز در بند معناست. مطفاوط، با واژگان بي‌قرار، نحوي در‌هم‌ ريخته و ساختاري گاه »غلط«، يادآور مي‌شود که زبان، پيش از آن‌‌که ابزار بيان باشد، ميدان نبردِ بودن است. بنابراين، مساله چنين است: آيا مي‌توان در چارچوب زبان فارسي‌ با تاريخ سنگين قاعده‌مندي، وزن، معنا و بلاغت- شعري تصور کرد که اساسا ساختار را نفي کند؟ آيا ممکن است شعر فارسي به مرحله‌اي برسد که در آن، خودِ زبان جاي معنا بنشيند؟ اگر چنين شود، چه ويژگي‌هايي خواهد داشت؟ چه نسبتي با شعر پيشرو و آوانگارد برقرار مي‌کند؟ و چه پيامدي براي آينده‌ي شعر فارسي خواهد داشت؟
با تعريف دقيق مفهوم شعر مطفاوط، مي‌توان آن را در نسبت با تاريخ شعر نو فارسي بررسي کرد و نشان داد که چگونه شعر معاصر، از دل فروپاشي ساختارهاي پيشين، به زباني تازه دست مي‌يابد‌ زباني که در آن، معنا نه هدف، بلکه نتيجه‌ي تصادفيِ برخورد واژه‌هاست. اگر شعر کلاسيک فارسي جهان را باز مي‌گفت و شعر مدرن آن را باز توليد مي‌کرد، شعر مطفاوط مي‌کوشد جهان را باز بزايد؛ نه از راه بازنمايي، بلکه با خلق زباني که خود، جهان را به پرسش مي‌کشد. چنين شعري نه »زيبا«ست و نه »دلنشين«؛ بلکه »ناآرام«، »ناقص« و »زنده« است‌ زيرا هر لحظه در‌حال فروپاشي و زايش خويش است.

@naghdehall
#هسا_پس


جی چین  خایم بشم اینگلیس
می حواس همه جا نها ایلا می شناسنامه
اینگلیس کی فارسم
می حواس فقط می کوجدانه اسمه رو نها
کی گیر ندن
کی می پرهان مره تنگ ترا نوبو
کی می شلواره جنس جی نفت نوبو
کی می فندک اتمی نوبو
کی ایتا هسته می کفشه تن گیر نوکودبه



#برگردان_فارسی


از چین که می خواهم به انگلیس بروم
حواسم به همه جا هست
بجز شناسنامه ام
به انگلیس که می رسم
حواسم فقط به اسم کوچکم است
که گیر ندهند
که پیراهنم برایم تنگ تر نشود
که جنس شلوارم از نفت نباشد
که فندکم مبادا  اتمی باشد
که هسته ای ته کفشم گیر نکرده باشد


#هرمز_فریدون_نژاد (چین_انگلیس)


#هسا_پس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان

https://xn--r1a.website/hasa_pas
شماره ۲۰۰۵ روزنامه #نقدحال منتشر شد


تاریخ انتشار: سه‌شنبه ۶ آبان‌ماه ۱۴۰۴
🔹نگاهی به کتاب نظریه ژانر
🔹اثر:
سید مهدی زرقانی / محمود رضا قربان صباغ

🔹منتقد:
مراد قلی‌پور





آدرس سایت روزنامه
👇👇👇
naghdehal.com

@naghdehall
نگاهی‌به‌کتاب‌«نظريه‌ی‌ژانر»
اثر«سيد‌مهدی‌زرقانی»و
«محمودرضا‌قربان‌صباغ»
‌‌آغاز‌گفت‌وگو‌در‌باره‌ی‌ژانر‌
در‌فضای‌دانشگاهی‌ايران‌‌

#مراد_قلی‌پور در شماره ۲۰۰۵ روزنامه #نقدحال

رويکرد تحليلي‌ـ‌تاريخي تلاشي نظام‌مند براي بررسي مفهوم و کارکرد ژانر در مطالعات ادبي فارسي است. مولفان کوشيده‌اند با نگاهي تلفيقي ميان تاريخ، فلسفه و نظريه ادبي، تحول مفهوم ژانر را از دوران باستان تا نظريه‌هاي معاصر دنبال کنند. اين کتاب در زمان انتشار خود، يکي از نخستين کوشش‌هاي جامع در زبان فارسي براي ارائه تصويري نظري از ژانر به‌شمار مي‌رفت و از اين حيث، نقش تاسيسي در فضاي نقد ادبي دانشگاهي ايران دارد. در مقدمه‌ي کتاب، نويسندگان هدف خود را روشن بيان مي‌کنند: بررسي چيستي ژانر، کارکردهاي آن در توليد و دريافت متن‌ و نسبت آن با عوامل درون‌متني و برون‌متني. از منظر مولفان، ژانر نه صرفا طبقه‌بندي صوري آثار ادبي، بلکه سازوکاري پويا براي معنا‌سازي در بستر فرهنگي و تاريخي است. همين نگاه پويا سبب شده است تا رويکرد مولف از سطح »تقسيم‌بندي نوعي« فراتر رفته و به مباحث فلسفي و جامعه‌شناختي ژانر نزديک شود. کتاب با نگاهي تاريخي، سير انديشه‌ي ژانري را از افلاطون و ارسطو تا ساختارگرايان و نظريه‌پردازان معاصر دنبال مي‌کند. در اين مسير، ديدگاه‌هايي از منتقدان برجسته مانند باختين، تودوروف، نورثروپ فراي و دريدا مورد اشاره قرار گرفته است. اين گستره‌ي تاريخي به خواننده امکان مي‌دهد تا مسير تحول انديشه‌ي ژانر را در بستر نظريه‌هاي ادبي غربي دنبال کند و درک کند که چرا مفهوم ژانر از »نوع ادبي ثابت« به »فرآيند تاريخي و فرهنگي متغير« تبديل شده است. ترکيب تحليل نظري با مطالعه‌ي تاريخي نقطه‌ي قوت اصلي کتاب است. مولفان کوشيده‌اند تا مفاهيم فلسفي ژانر را از دل تاريخ انديشه استخراج کنند. آن‌ها به‌جاي تکرار تعاريف ساده، سير تحول مفهومي را نشان مي‌دهند. به‌ويژه در فصول مياني، تاکيد بر پيوند ميان نظريه‌ي ژانر و شرايط اجتماعي، فرهنگي و زباني دوران‌ها سبب شده کتاب از حالت صرفا تئوريک خارج شود. هرچند بخش عمده‌اي از منابع کتاب به نظريه‌هاي غربي اختصاص دارد، مولفان کوشيده‌اند پيوندهايي ميان مفهوم ژانر و سنت ادبي فارسي نيز برقرار کنند. اشاره به گونه‌هاي سنتي چون »حماسه«، »تغزل«‌ و »مثنوي عرفاني« نشانه‌اي از اين تلاش است. اين کوشش براي پيوند ميان نظريه‌ي مدرن و تجربه‌ي ادبي ايراني، اگرچه هنوز کامل نيست، اما گامي رو‌به جلو در نقد تطبيقي و بومي‌سازي مفاهيم نظري محسوب مي‌شود. کتاب از زباني دانشگاهي، دقيق و نسبتا روان برخوردار است. فصول به‌ترتيب منطقي تنظيم شده‌اند: از مباني مفهومي و تعريف ژانر‌ تا تحولات تاريخي و در‌نهايت، کارکردهاي آن در نقد ادبي. ساختار کلي کتاب نظم آکادميکي دارد و مي‌تواند براي دانشجويان نظريه ادبي به‌عنوان منبع درسي استفاده شود. نظريه‌ي ژانر مسير تازه‌اي را براي مطالعات ادبي در ايران گشود. پس از انتشار آن، چندين پايان‌نامه و مقاله با الهام از ديدگاه‌هاي مولفان نوشته شد که نشان از جايگاه تاثيرگذار کتاب در آکادمي دارد. اين اثر نخستين گام جدي در معرفي نظريه‌ي ژانر به فارسي‌زبانان است و از اين جهت ارزش ماندگار دارد. کتاب نظريه‌ي ژانر از نظر ساختار و دامنه‌ي تاريخي، يکي از کامل‌ترين منابع فارسي در زمينه‌ي نظريه‌ي انواع ادبي است. نويسندگان توانسته‌اند مفاهيم کليدي را از تاريخ انديشه تا ساختارگرايي و پساساختارگرايي دنبال کنند. اهميت اين کتاب بيش از هر چيز در »تاسيس« يک حوزه‌ي فکري در مطالعات ادبي ايران است: يعني تبديل »ژانر« از يک مفهوم ادبي فرعي به موضوعي نظري و قابل‌پژوهش. با اين‌حال،‌ ارزش علمي آن در ايجاد زمينه‌اي است که پژوهشگران جوان بتوانند با تکيه بر آن، نظريه‌ي ژانر را در متون فارسي و معاصر به‌صورت انتقادي و کاربردي ‌بررسي نمايند. نظريه‌ي ژانر‌ اثري علمي، دقيق و تاثيرگذار در حوزه‌ي نظريه ادبي فارسي است که توانسته است مفهوم ژانر را از حد تقسيم‌بندي ادبي فراتر ببرد و به‌عنوان سازوکاري فرهنگي و تاريخي معرفي کند. اين اثر به‌لحاظ جامعيت تاريخي و نظم فکري ممتاز است. مي‌توان چنين گفت که اين کتاب نقطه‌ي آغاز گفت‌وگو در باره‌ي ژانر در فضاي دانشگاهي ايران است. پژوهش‌هاي آينده اگر بتوانند بر مبناي اين اثر، نظريه‌هاي نوين و بومي را در کنار هم بنشانند، راه ناتمام مولفان را در جهت نقد فرهنگي و بين‌ژانري آثار فارسي ادامه خواهند داد.

@naghdehall
کانال هساپس( جریان شعر پیشرو اقوام ایران) ، چاپ کتاب ارزشمند جناب آقای دکتر علی تسلیمی را به ادبیات و این استاد گرانقدر تبریک می گوید.
این کتاب حاوی جریان شناسی گونه های جدید شعر پیشرو فارسی( پسانیمایی) است. که توسط نشر شب چله وارد بازار فروش گردیده است.

#هسا_پس
#جریان_شعر_پیشرو_اقوام_ایران_و_جهان
https://xn--r1a.website/hasa_pas