""هسا پس""(جریان شعر پیشرو اقوام ایران و جهان)
227 subscribers
1.05K photos
11 videos
324 files
920 links
شعر پیشرو(آوانگارد) اقوام ایران و جهان
#دهه_نود
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#هسا_پس(پسا نو_فرازبان)
Download Telegram
Forwarded from M، gh
رفتار_عمودی_یا_مسخ_زبان.pdf
70.1 KB
#رفتار_عمودی_یا_مسخ_زبان

(تناسخ زبانکرد-انتظار متن-صورت انگیختگی- خوداگاه جمعی دور .)
خوانش شعری گیلکی از شاعر مسعود پور هادی

خوانشگر#مراد_قلی_پور

#کانال_گیلکی_هسا_پس
#پسا_نو_در_گیلکی

@hasa_pas
Forwarded from M، gh
رفتار_عمودی_یا_مسخ_زبان.pdf
70.1 KB
#رفتار_عمودی_یا_مسخ_زبان

(تناسخ زبانکرد-انتظار متن-صورت انگیختگی- خوداگاه جمعی دور .)
خوانش شعری گیلکی از شاعر مسعود پور هادی

خوانشگر#مراد_قلی_پور

#کانال_گیلکی_هسا_پس
#پسا_نو_در_گیلکی

@hasa_pas
Forwarded from M، gh
رفتار_عمودی_یا_مسخ_زبان.pdf
70.1 KB
#رفتار_عمودی_یا_مسخ_زبان

(تناسخ زبانکرد-انتظار متن-صورت انگیختگی- خوداگاه جمعی دور .)
خوانش شعری گیلکی از شاعر مسعود پور هادی

خوانشگر#مراد_قلی_پور

#کانال_گیلکی_هسا_پس
#پسا_نو_در_گیلکی

@hasa_pas
Forwarded from M، gh
رفتار_عمودی_یا_مسخ_زبان.pdf
70.1 KB
#رفتار_عمودی_یا_مسخ_زبان

(تناسخ زبانکرد-انتظار متن-صورت انگیختگی- خوداگاه جمعی دور .)
خوانش شعری گیلکی از شاعر مسعود پور هادی

خوانشگر#مراد_قلی_پور

#کانال_گیلکی_هسا_پس
#پسا_نو_در_گیلکی

@hasa_pas
Forwarded from M، gh
رفتار_عمودی_یا_مسخ_زبان.pdf
70.1 KB
#رفتار_عمودی_یا_مسخ_زبان

(تناسخ زبانکرد-انتظار متن-صورت انگیختگی- خوداگاه جمعی دور .)
خوانش شعری گیلکی از شاعر مسعود پور هادی

خوانشگر#مراد_قلی_پور

#کانال_گیلکی_هسا_پس
#پسا_نو_در_گیلکی

@hasa_pas
🔵
#هسا_پس

#او_آ
خوانش شعری از مسعود پور هادی (او.......آ)
منتقد: مراد قلی پور «
#رفتار_عمودی_یا_مسخ_زبان
در بدرقه دوست شاعرم به "بیدر کجا" - اباذر غلامی
او ... آ
او ... آ
بوخوس
آ ب کناره آب کاکاین دس برار
"سلِ کولِ توسه داره" همساده
او ... آ
او ... آ
پابسرا کون
پابوز گیره کا
اسا
بی عصا
وئر بزن غازیانِ کؤرپی یا
کاسِ آبِ گومه گومه کنار بی نیش
سل تی تی ساجِ کولکه یا
شانه بزن
شانه بزن
گوزگا لیکا.
هجدهم فوریه دوهزارو دوازده - رودن کیرشن، آلمان
برگردان بفارسی:
او ... آ
او ... آ
بخواب / یار قدیمی چلچله های بندر آبکنار
همسایه "توسکای کنار مرداب"
او ... آ
او ... آ
ردشو از روی / خرچنگ
اکنون
بی عصا / عبور کن از پل غازیان / کنار پچپچه ی آبهای زلال / بنشین
کلاف گیسوی نیلوفران آبی را / شانه بزن
خزه ها را
شانه بزن.
پیش از کلمه باید به اصالتی قبل تر نزدیک شد و دنبال تبار آوایی کلمه را گرفت و شکی نیست که کلمه
مسخی از صدا های منتشری است که در انفجاری شعورمند و متعمدانه رخ داده است تا بتوان با تصادفی
کودکانه به جایی رسید که قرار است کلمات شروع شوند.
قرارداد های زبانی گاهی چنان تعهدی را ایجاد می کنند که به کار گیری ابزار ها و مصالح متنی را با پیش فرض
ها و انگاره های عادی به متن ها تحمیل می کنند و این یکی از مسائلی است که با بررسی پاتولوژی متن ها و
ساختار ها کاملا آشکار است و ربطی به زبان خاصی ندارد.
با نگاهی یه پاتوبیولوژی برخی وابسته های متنی می توان به آسانی دریافت که چقدر، بافت ایجاد شده به تبار
زیستی خود نزدیک است و چقدر توانسته هویت خود را در کنار دگردیسی یا استحاله اکنون حفظ کند تا در کنار
مفاهیمی تازه بتوان به محیط بافتی آن در حین گزارشی تبارشناسانه نایل شد.
و برای اینکه به پیش از استحاله کلمه برسیم باید صدا یا صوتی ر ا کشف کرد که به تبار کلمه و به تبع آن به
بافت و در نهایت به ساختار متنی ایجاد شده بخورد که در غیر اینصورت باید نسبت به رفتار عمودی متن و
مسخ زبان ایجاد شده شک کرد چون بی هیچ قید و شرطی این کلمات از تبار اصواتی هستند که ما پس از
مفهوم یابی فراموششان کرده ایم.
مسعود پورهادی در این شعر آغازش را با این نوع کنش زبانی می آغازد و می داند که برای کشف بیولوژیک و
طبیعت ساختار ها باید از تجربیاتی زیستی استفاده برد و در کنارش صداهایی را در متن ضبط و تدوین کرد که
بتواند تمامی رفتار های یک متن را در عین کنترل کردن در مسیری طبیعی هدایت کند.
گاهی صدا ها در متن ها برخاسته از جهشی موضعی و منطقه ای هستند و تا آنجا ادامه دارند که تبدیل به
مفهوم گردند و این مسأله با بررسی زبان هر قوم و ملتی به آسانی قابل دریافت هستند.
اینکه صدا ها بتوانند در کنار تبدیل شدن به کلمه، خودشان را در دل متن ها حفظ کنند مقوله دیگری است که
کمتر در ساختار های متنی پیش می آیند و اگر هم در برخی تجربه ها حضوری فیزیکی و عینی داشته اند
نتوانسته اند که در پیشبرد اهداف ساختار واحد متن دخیل باشند.
پس استقبال از چنین رفتار هایی برای عینی کردن برخی رخداد های ساختاری نیازمند شعور و تعمدی تصادفی
است که در سیر گسترش متن باید این احساس هم به مخاطب منتقل گردد.
در متن پیش رو که شاعر در واقع به #تبار_آوایی رویکرد زبان پناهنده می شود فقط در پی صرف یاد آوری این
اصالت نیست تا مخاطب را از اصل حادثه دور سازد بلکه از جایی به شروع می پردازد که مخاطب هم این
احساس بکر و تازه را با او همراهی می کند تا در آغازی متفاوت متنی را دنبال کند که هدفش شروع و پایانی
نباشدکه در واقع اصل رخداد متن بر اساس چنین اتفاقی بنا نهاده شده است.
با اینکه در ابتدا شاعر این متن را با محوری کردن اصل رویداد به خوانشگرانش گوشزد می کند ولی در گیر و دار
متن هرگز این خطی بودن روایت را نمی توان بر اساس گزارش اولیه حس کرد چرا که متن خودش را از
پیشنهاد شاعر جدا می کند و خوانشگر در مقابل کنش های داخلی و بصری که متن از خود ساطع می کند
طوری درگیر می شود که نسبت به اصل مفهوم دور گردد.
اما در ابتدا هم عرض کردیم که این متن حاضر پیش از کلمه شدن خودش را در اصالت آوایی و صوتی
ساختاری به مخاطبان عرضه می کند اما این اتفاق به نوعی انضمامی و منفک از اصل متن نیست بلکه در پیکره
و اسکلت ساختمان متن طنین این نوع تبار صوتی کاملا مشهود است و در واقع کلمات پس از متن شدن و در
حیطه و مرز ساختار به مفهومی واحد تن نمی دهند که پس از تمام شدن درست مثل رویدادی باشد که متن
در صدد تولید کردنش است.
اما پس از شناخت اولیه از این نوع رفتار باید نسبت به مسؤلیت پذیری چنین متن هایی حساس بود تا اینکه
کاراکتر ها پس از به وجود آمدن خودشان را در حد تولید به نمایش نگذارند؛ بلکه پس از تولد بتوانند با حرکت
و پویایی در بطن رویداد به وجود آمده، نقش های بیشتری داشته باشند تا در پیش بردن ساختار متن منفعل
نباشند.

صدا ها و آوا ها گاهی برخاسته از خودآ گاه روزمره و پر کا
به
این آسانی چنین تصور بکر و تازه ای را وارد پیکره متن کرد و در همان لایه اول هم اگر زبان شکل طبیعی و
ساختی به خود نگیرد نمی تواند بین موسیقی و مضامین آن فضایی همگام ایجاد کرد و در کل گستره متن
گداخت و پرداخت و ساخت چنین فضایی نشانگر این است که متن توانسته در سیری ساختگرا از عهده تمامی
مخارج زبانی و مفهومی خود براید و با القا شعوری طبیعی و تعمدی ناخودگاه متنی را به مخاطب تحویل بدهد
که مخاطب نسبت به آن احساس مسؤلیت وجودی کند اما از طرفی چون سوژه ما سوژه ای است که از دست
شاعر رفته ولی شاعر با توجه به بافت فرهنگی و ایدیولوژی نخواسته که تحت تاثیر هژمونی گفتمانی باشد که
همیشه چنین متن هایی را با این بار مناسباتی به سمت فرهنگ زبانی معمول و معهود بکشاند و شاعر کاملا
آ گاه است که باید در این گیر و دار تجربه هایی را به مخاطب عرضه بدارد که مطابق با #انتظار_متن پیش برود
و این در واقع نیازمند خالی شدن از انگاره ها و پیش فرض هایی است که دامنه بافت ها و فرهنگ متنی را
تحت تاثیر گفتمانی غالب قرار می دهند و شاعر برای اینکه حضور دائمی و همیشگی و ماندگار سوژه را به
مخاطب القا کند و به #تناسخی_زبانکرد و القایی برسد سعی داشته که سوژه را در سایه زبان تشییع کند تا
خاطرات این بدرقه برایش همیشگی و جاودان باشد.





مراد قلی پور - اسفند ۱۳۹۶
#رفتار_عمودی_یا_مسخ_زبان (تناسخ زبانکرد - انتظار متن - صورت انگیختگی - خودآ گاه جمعی دور - تبار
آوایی)




#مراد_قلی_پور
#کانال_هسا_پس
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ

@hasa_pas
🌕


#او_آ
خوانش شعری از مسعود پور هادی (او.......آ)
منتقد: مراد قلی پور «
#رفتار_عمودی_یا_مسخ_زبان
در بدرقه دوست شاعرم به "بیدر کجا" - اباذر غلامی
او ... آ
او ... آ
بوخوس
آ ب کناره آب کاکاین دس برار
"سلِکولِتوسه داره" همساده
او ... آ
او ... آ
پابسرا کون
پابوز گیره کا
اسا
بی عصا
وئر بزن غازیانِ کؤرپی یا
کاسِ آبِ گومه گومه کنار بی نیش
سل تی تی ساجِکولکه یا
شانه بزن
شانه بزن
گوزگا لیکا.
هجدهم فوریه دوهزارو دوازده - رودن کیرشن، آلمان
برگردان بفارسی:
او ... آ
او ... آ
بخواب / یار قدیمی چلچله های بندر آبکنار
همسایه "توسکای کنار مرداب"
او ... آ
او ... آ
ردشو از روی / خرچنگ
اکنون
بی عصا / عبور کن از پل غازیان / کنار پچپچه ی آبهای زلال / بنشین
کلاف گیسوی نیلوفران آبی را / شانه بزن
خزه ها را
شانه بزن.
پیش از کلمه باید به اصالتی قبل تر نزدیک شد و دنبال تبار آوایی کلمه را گرفت و شکی نیست که کلمه
مسخی از صدا های منتشری است که در انفجاری شعورمند و متعمدانه رخ داده است تا بتوان با تصادفی
کودکانه به جایی رسید که قرار است کلمات شروع شوند.
قرارداد های زبانی گاهی چنان تعهدی را ایجاد می کنند که به کار گیری ابزار ها و مصالح متنی را با پیش فرض
ها و انگاره های عادی به متن ها تحمیل می کنند و این یکی از مسائلی است که با بررسی پاتولوژی متن ها و
ساختار ها کاملا آشکار است و ربطی به زبان خاصی ندارد.
با نگاهی یه پاتوبیولوژی برخی وابسته های متنی می توان به آسانی دریافت که چقدر، بافت ایجاد شده به تبار
زیستی خود نزدیک است و چقدر توانسته هویت خود را در کنار دگردیسی یا استحاله اکنون حفظ کند تا در کنار
مفاهیمی تازه بتوان به محیط بافتی آن در حین گزارشی تبارشناسانه نایل شد.
و برای اینکه به پیش از استحاله کلمه برسیم باید صدا یا صوتی ر ا کشف کرد که به تبار کلمه و به تبع آن به
بافت و در نهایت به ساختار متنی ایجاد شده بخورد که در غیر اینصورت باید نسبت به رفتار عمودی متن و
مسخ زبان ایجاد شده شک کرد چون بی هیچ قید و شرطی این کلمات از تبار اصواتی هستند که ما پس از
مفهوم یابی فراموششان کرده ایم.
مسعود پورهادی در این شعر آغازش را با این نوع کنش زبانی می آغازد و می داند که برای کشف بیولوژیک و
طبیعت ساختار ها باید از تجربیاتی زیستی استفاده برد و در کنارش صداهایی را در متن ضبط و تدوین کرد که
بتواند تمامی رفتار های یک متن را در عین کنترل کردن در مسیری طبیعی هدایت کند.
گاهی صدا ها در متن ها برخاسته از جهشی موضعی و منطقه ای هستند و تا آنجا ادامه دارند که تبدیل به
مفهوم گردند و این مسأله با بررسی زبان هر قوم و ملتی به آسانی قابل دریافت هستند.
اینکه صدا ها بتوانند در کنار تبدیل شدن به کلمه، خودشان را در دل متن ها حفظ کنند مقوله دیگری است که
کمتر در ساختار های متنی پیش می آیند و اگر هم در برخی تجربه ها حضوری فیزیکی و عینی داشته اند
نتوانسته اند که در پیشبرد اهداف ساختار واحد متن دخیل باشند.
پس استقبال از چنین رفتار هایی برای عینی کردن برخی رخداد های ساختاری نیازمند شعور و تعمدی تصادفی
است که در سیر گسترش متن باید این احساس هم به مخاطب منتقل گردد.
در متن پیش رو که شاعر در واقع به #تبار_آوایی رویکرد زبان پناهنده می شود فقط در پی صرف یاد آوری این
اصالت نیست تا مخاطب را از اصل حادثه دور سازد بلکه از جایی به شروع می پردازد که مخاطب هم این
احساس بکر و تازه را با او همراهی می کند تا در آغازی متفاوت متنی را دنبال کند که هدفش شروع و پایانی
نباشدکه در واقع اصل رخداد متن بر اساس چنین اتفاقی بنا نهاده شده است.
با اینکه در ابتدا شاعر این متن را با محوری کردن اصل رویداد به خوانشگرانش گوشزد می کند ولی در گیر و دار
متن هرگز این خطی بودن روایت را نمی توان بر اساس گزارش اولیه حس کرد چرا که متن خودش را از
پیشنهاد شاعر جدا می کند و خوانشگر در مقابل کنش های داخلی و بصری که متن از خود ساطع می کند
طوری درگیر می شود که نسبت به اصل مفهوم دور گردد.
اما در ابتدا هم عرض کردیم که این متن حاضر پیش از کلمه شدن خودش را در اصالت آوایی و صوتی
ساختاری به مخاطبان عرضه می کند اما این اتفاق به نوعی انضمامی و منفک از اصل متن نیست بلکه در پیکره
و اسکلت ساختمان متن طنین این نوع تبار صوتی کاملا مشهود است و در واقع کلمات پس از متن شدن و در
حیطه و مرز ساختار به مفهومی واحد تن نمی دهند که پس از تمام شدن درست مثل رویدادی باشد که متن
در صدد تولید کردنش است.
اما پس از شناخت اولیه از این نوع رفتار باید نسبت به مسؤلیت پذیری چنین متن هایی حساس بود تا اینکه
کاراکتر ها پس از به وجود آمدن خودشان را در حد تولید به نمایش نگذارند؛ بلکه پس از تولد بتوانند با حرکت
و پویایی در بطن رویداد به وجود آمده، نقش های بیشتری داشته باشند تا در پیش بردن ساختار متن منفعل
نباشند.
سوای تجربه محیطی زبان باید نوعی تناظر و روابط جغرافیایی را با زبان منطقه مورد نظر همسو کرد تا بتوان به
این آسانی چنین تصور بکر و تازه ای را وارد پیکره متن کرد و در همان لایه اول هم اگر زبان شکل طبیعی و
ساختی به خود نگیرد نمی تواند بین موسیقی و مضامین آن فضایی همگام ایجاد کرد و در کل گستره متن
گداخت و پرداخت و ساخت چنین فضایی نشانگر این است که متن توانسته در سیری ساختگرا از عهده تمامی
مخارج زبانی و مفهومی خود براید و با القا شعوری طبیعی و تعمدی ناخودگاه متنی را به مخاطب تحویل بدهد
که مخاطب نسبت به آن احساس مسؤلیت وجودی کند اما از طرفی چون سوژه ما سوژه ای است که از دست
شاعر رفته ولی شاعر با توجه به بافت فرهنگی و ایدیولوژی نخواسته که تحت تاثیر هژمونی گفتمانی باشد که
همیشه چنین متن هایی را با این بار مناسباتی به سمت فرهنگ زبانی معمول و معهود بکشاند و شاعر کاملا
آ گاه است که باید در این گیر و دار تجربه هایی را به مخاطب عرضه بدارد که مطابق با #انتظار_متن پیش برود
و این در واقع نیازمند خالی شدن از انگاره ها و پیش فرض هایی است که دامنه بافت ها و فرهنگ متنی را
تحت تاثیر گفتمانی غالب قرار می دهند و شاعر برای اینکه حضور دائمی و همیشگی و ماندگار سوژه را به
مخاطب القا کند و به #تناسخی_زبانکرد و القایی برسد سعی داشته که سوژه را در سایه زبان تشییع کند تا
خاطرات این بدرقه برایش همیشگی و جاودان باشد.
مراد قلی پور - اسفند ۱۳۹۶
#رفتار_عمودی_یا_مسخ_زبان (تناسخ زبانکرد - انتظار متن - صورت انگیختگی - خودآ گاه جمعی دور - تبار
آوایی)

#یک_هفته_با:

#مسعود_پورهادی (شعر پیشرو گیلکی)
#هایکو_واره_ها
#کتاب_ها
#مقالات_نقد_ها


#کانال__هسا_پس
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#آنتولوژی_شعر_پیشرو_اقوام_ایران
با انتخاب #مراد_قلی_پور
@hasa_pas
🌕


#او_آ
خوانش شعری از مسعود پور هادی (او.......آ)
منتقد: مراد قلی پور «
#رفتار_عمودی_یا_مسخ_زبان
در بدرقه دوست شاعرم به "بیدر کجا" - اباذر غلامی
او ... آ
او ... آ
بوخوس
آ ب کناره آب کاکاین دس برار
"سلِکولِتوسه داره" همساده
او ... آ
او ... آ
پابسرا کون
پابوز گیره کا
اسا
بی عصا
وئر بزن غازیانِ کؤرپی یا
کاسِ آبِ گومه گومه کنار بی نیش
سل تی تی ساجِکولکه یا
شانه بزن
شانه بزن
گوزگا لیکا.
هجدهم فوریه دوهزارو دوازده - رودن کیرشن، آلمان
برگردان بفارسی:
او ... آ
او ... آ
بخواب / یار قدیمی چلچله های بندر آبکنار
همسایه "توسکای کنار مرداب"
او ... آ
او ... آ
ردشو از روی / خرچنگ
اکنون
بی عصا / عبور کن از پل غازیان / کنار پچپچه ی آبهای زلال / بنشین
کلاف گیسوی نیلوفران آبی را / شانه بزن
خزه ها را
شانه بزن.
پیش از کلمه باید به اصالتی قبل تر نزدیک شد و دنبال تبار آوایی کلمه را گرفت و شکی نیست که کلمه
مسخی از صدا های منتشری است که در انفجاری شعورمند و متعمدانه رخ داده است تا بتوان با تصادفی
کودکانه به جایی رسید که قرار است کلمات شروع شوند.
قرارداد های زبانی گاهی چنان تعهدی را ایجاد می کنند که به کار گیری ابزار ها و مصالح متنی را با پیش فرض
ها و انگاره های عادی به متن ها تحمیل می کنند و این یکی از مسائلی است که با بررسی پاتولوژی متن ها و
ساختار ها کاملا آشکار است و ربطی به زبان خاصی ندارد.
با نگاهی یه پاتوبیولوژی برخی وابسته های متنی می توان به آسانی دریافت که چقدر، بافت ایجاد شده به تبار
زیستی خود نزدیک است و چقدر توانسته هویت خود را در کنار دگردیسی یا استحاله اکنون حفظ کند تا در کنار
مفاهیمی تازه بتوان به محیط بافتی آن در حین گزارشی تبارشناسانه نایل شد.
و برای اینکه به پیش از استحاله کلمه برسیم باید صدا یا صوتی ر ا کشف کرد که به تبار کلمه و به تبع آن به
بافت و در نهایت به ساختار متنی ایجاد شده بخورد که در غیر اینصورت باید نسبت به رفتار عمودی متن و
مسخ زبان ایجاد شده شک کرد چون بی هیچ قید و شرطی این کلمات از تبار اصواتی هستند که ما پس از
مفهوم یابی فراموششان کرده ایم.
مسعود پورهادی در این شعر آغازش را با این نوع کنش زبانی می آغازد و می داند که برای کشف بیولوژیک و
طبیعت ساختار ها باید از تجربیاتی زیستی استفاده برد و در کنارش صداهایی را در متن ضبط و تدوین کرد که
بتواند تمامی رفتار های یک متن را در عین کنترل کردن در مسیری طبیعی هدایت کند.
گاهی صدا ها در متن ها برخاسته از جهشی موضعی و منطقه ای هستند و تا آنجا ادامه دارند که تبدیل به
مفهوم گردند و این مسأله با بررسی زبان هر قوم و ملتی به آسانی قابل دریافت هستند.
اینکه صدا ها بتوانند در کنار تبدیل شدن به کلمه، خودشان را در دل متن ها حفظ کنند مقوله دیگری است که
کمتر در ساختار های متنی پیش می آیند و اگر هم در برخی تجربه ها حضوری فیزیکی و عینی داشته اند
نتوانسته اند که در پیشبرد اهداف ساختار واحد متن دخیل باشند.
پس استقبال از چنین رفتار هایی برای عینی کردن برخی رخداد های ساختاری نیازمند شعور و تعمدی تصادفی
است که در سیر گسترش متن باید این احساس هم به مخاطب منتقل گردد.
در متن پیش رو که شاعر در واقع به #تبار_آوایی رویکرد زبان پناهنده می شود فقط در پی صرف یاد آوری این
اصالت نیست تا مخاطب را از اصل حادثه دور سازد بلکه از جایی به شروع می پردازد که مخاطب هم این
احساس بکر و تازه را با او همراهی می کند تا در آغازی متفاوت متنی را دنبال کند که هدفش شروع و پایانی
نباشدکه در واقع اصل رخداد متن بر اساس چنین اتفاقی بنا نهاده شده است.
با اینکه در ابتدا شاعر این متن را با محوری کردن اصل رویداد به خوانشگرانش گوشزد می کند ولی در گیر و دار
متن هرگز این خطی بودن روایت را نمی توان بر اساس گزارش اولیه حس کرد چرا که متن خودش را از
پیشنهاد شاعر جدا می کند و خوانشگر در مقابل کنش های داخلی و بصری که متن از خود ساطع می کند
طوری درگیر می شود که نسبت به اصل مفهوم دور گردد.
اما در ابتدا هم عرض کردیم که این متن حاضر پیش از کلمه شدن خودش را در اصالت آوایی و صوتی
ساختاری به مخاطبان عرضه می کند اما این اتفاق به نوعی انضمامی و منفک از اصل متن نیست بلکه در پیکره
و اسکلت ساختمان متن طنین این نوع تبار صوتی کاملا مشهود است و در واقع کلمات پس از متن شدن و در
حیطه و مرز ساختار به مفهومی واحد تن نمی دهند که پس از تمام شدن درست مثل رویدادی باشد که متن
در صدد تولید کردنش است.
اما پس از شناخت اولیه از این نوع رفتار باید نسبت به مسؤلیت پذیری چنین متن هایی حساس بود تا اینکه
کاراکتر ها پس از به وجود آمدن خودشان را در حد تولید به نمایش نگذارند؛ بلکه پس از تولد بتوانند با حرکت
و پویایی در بطن رویداد به وجود آمده، نقش های بیشتری داشته باشند تا در پیش بردن ساختار متن منفعل
نباشند.
سوای تجربه محیطی زبان باید نوعی تناظر و روابط جغرافیایی را با زبان منطقه مورد نظر همسو کرد تا بتوان به
این آسانی چنین تصور بکر و تازه ای را وارد پیکره متن کرد و در همان لایه اول هم اگر زبان شکل طبیعی و
ساختی به خود نگیرد نمی تواند بین موسیقی و مضامین آن فضایی همگام ایجاد کرد و در کل گستره متن
گداخت و پرداخت و ساخت چنین فضایی نشانگر این است که متن توانسته در سیری ساختگرا از عهده تمامی
مخارج زبانی و مفهومی خود براید و با القا شعوری طبیعی و تعمدی ناخودگاه متنی را به مخاطب تحویل بدهد
که مخاطب نسبت به آن احساس مسؤلیت وجودی کند اما از طرفی چون سوژه ما سوژه ای است که از دست
شاعر رفته ولی شاعر با توجه به بافت فرهنگی و ایدیولوژی نخواسته که تحت تاثیر هژمونی گفتمانی باشد که
همیشه چنین متن هایی را با این بار مناسباتی به سمت فرهنگ زبانی معمول و معهود بکشاند و شاعر کاملا
آ گاه است که باید در این گیر و دار تجربه هایی را به مخاطب عرضه بدارد که مطابق با #انتظار_متن پیش برود
و این در واقع نیازمند خالی شدن از انگاره ها و پیش فرض هایی است که دامنه بافت ها و فرهنگ متنی را
تحت تاثیر گفتمانی غالب قرار می دهند و شاعر برای اینکه حضور دائمی و همیشگی و ماندگار سوژه را به
مخاطب القا کند و به #تناسخی_زبانکرد و القایی برسد سعی داشته که سوژه را در سایه زبان تشییع کند تا
خاطرات این بدرقه برایش همیشگی و جاودان باشد.
مراد قلی پور - اسفند ۱۳۹۶
#رفتار_عمودی_یا_مسخ_زبان (تناسخ زبانکرد - انتظار متن - صورت انگیختگی - خودآ گاه جمعی دور - تبار
آوایی)

#یک_هفته_با:

#مسعود_پورهادی (شعر پیشرو گیلکی)
#هایکو_واره_ها
#کتاب_ها
#مقالات_نقد_ها


#کانال__هسا_پس
#پسا_نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_تاتی_لری_بلوچ_تالشی_بختیاری
#آنتولوژی_شعر_پیشرو_اقوام_ایران
با انتخاب #مراد_قلی_پور
@hasa_pas