Forwarded from محمد مرادی
نقدی بر دفتر "ی" سروده ی حسین جنتی
بخش اول
#حسین_جنتی از شاعران مقبول جوان در فضای مجازی است. پیش از این درباره ی فضای مجازی، مدگرایی ها و بحران شهرت در شعر امروز، جداگانه یا در خلال نقدها نوشته ام؛ پس در این یادداشت صرفا به نقد این دفتر خواهم پرداخت.
نام ِمجموعه ی "ی" که در پیوند با مجموعه ی "ن" از همین شاعر و به همت نشر #فصل_پنجم منتشر شده؛ در نگاه اول علاوه بر اشاره به حروف و اهمیت آن در شعر و ارجاع ذهن به منطق حروف مقطعه ی قرآنی، مخاطب را در نوع انتخاب نام یه یاد مجموعه رباعی "و" سروده ی #جلیل_صفر_بیگی می اندازد که در سال ۱۳۸۲ منتشر شده است.
دفتر "ی"مجموعا ۳۸ شعر (۳۶ غزل، یک قطعه و یک مثنوی) را در بر می گیرد. منطق بوطیقایی مثنوی و قطعه ی درج شده، چون اغلب غزل ها، سنتی است؛ اما فضای نظم گونه ی این دو(به ویژه متوسط بودن مثنوی)، منتقد را به ارائه ی این نظر متقاعد می کند که بهتر بود شاعر این دو شعر را از مجموعه ی غزل خود کنار می گذاشت.
از آن جا که در نقد این دفتر با شاعری غزل سرا مواجهیم؛ در ادامه در بخش های جداگانه صرفا به نقد کلی ویژگی های این قالب در دفتر حسین جنتی می پردازیم:
#وزن:
غزل های این دفتر در ۱۰ وزن سروده شده است. تنوع وزنی مجموعه در مقایسه با دفترهای مشابه شاعران معاصر متوسط است. سه وزن اصلی این دفتر، مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن، مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن و مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن است. نوع وزن ها کلیشگی در وزن #غزل_معاصر را نشان می دهد. ۲۴ غزل (دو سوم) در این سه وزن سروده شده و این مولفه، جهت موسیقایی اشعار به سمت کلیشه شدن را تایید می کند. چهار وزن دیگر هم از ده وزن اصلی غزل فارسی انتخاب شده و شاعر تنها در سه وزن کم کاربرد: مفاعلن فاعلن مفاعلن فاعلن، مفعول فاعلات مفاعیل فع و مفاعلن فعلاتن فع دولختی، تا حدودی نوآوری کرده و به الگوی وزنی غزل سرایان متمایز چون: #منزوی و #سیمین_بهبهانی نزدیک شده است. (برای مطالعه ی الگوی وزن غزل معاصر و سنتی، بنگرید به مقاله ی مقایسه ی الگوی وزن غزل معاصر و الگوی #خانلری از وزن غزل فارسی، مجله ی پژوهش های زبان و ادب فارسی، از محمد مرادی)
طول غزل ها:
در این مجموعه ۲۸ غزل (حدود ۷۳ درصد) ۶ یا ۷ بیتی است. این طول، نوعی کلیشه ی بیتی را در مجموعه شکل داده است. البته این #کلیشگی به اندازه ی شاعرانی چون: #فاضل_نظری یا بسیاری دیگر از شاعران جوان نیست. ۴ غزل ۵ بیتی، ۳ غزل ۸ و ۱ غزل ۱۱ بیتی است که نشان دهنده ی تنوع متوسط طول غزل در دفتر "ی" است.
ردیف و قافیه:
دایره ی انتخاب واژه های #قافیه محدود است. شاعر عمدتا از حروف قافیه با "روی" زودیاب یا "معمولی" استفاده کرده است؛ حال آنکه با نظر به شعر سنتی شاعران درجه اول(با توجه به تمایل شاعر به بوطیقای شعر سنتی)، این رویکرد می توانست تاحدودی متفاوت باشد.
از منظر #ردیف، تنها ۴ شعر بی ردیف در دفتر دیده می شود؛ نکته ای که موید پرهیز شاعر از روایت گری و در مقابل نزدیک شدن به فضای شعر مضمون گرا یا آمیخته ی سبک های اصفهانی و عراقی(مکتب تهرانی) است. البته تجربه هایی تازه و متاثر از شاعران معاصر یا #نوخراسانی_ها هم در انتخاب برخی ردیف ها نمود دارد؛ هرچند تضاد منطق کهن و نو را در انتخاب ردیف ها نباید فراموش کرد. برای مثال شاعر در دو غزل کنار هم از دو شیوه ی متفاوت در تلفظ فعل "نهی" ، استفاده کرده است. (بنگرید به ردیف های_ مکُش / می گوید نیا)
این تضاد به دلیل تاثیرپذیری شاعر از فضاهای گوناگون است و شاید چینش متفاوت غزل ها می توانست، برخی از این تضادها را در جهتی مناسب هدایت کند.
در مجموعه، ردیفِ معاصر "به معنای واقعی" در کنار ردیف #وقوعی_اصفهانی "پندارد حسود"، ردیف #عراقی "است منم" و ردیف #خراسانی "در آی" قرار گرفته است.
ردیف های ضمیری، فعلی، اسمی و ردیف های یک کلمه ای، ترکیبی و عبارتی نیز همسایه شده اند؛ گاه سزاوار، گاه خنثی و گاه با کژنشینی و همنشینی ناسازگار.
ادامه دارد👇👇👇
#محمد_مرادی
@drmmoradi
بخش اول
#حسین_جنتی از شاعران مقبول جوان در فضای مجازی است. پیش از این درباره ی فضای مجازی، مدگرایی ها و بحران شهرت در شعر امروز، جداگانه یا در خلال نقدها نوشته ام؛ پس در این یادداشت صرفا به نقد این دفتر خواهم پرداخت.
نام ِمجموعه ی "ی" که در پیوند با مجموعه ی "ن" از همین شاعر و به همت نشر #فصل_پنجم منتشر شده؛ در نگاه اول علاوه بر اشاره به حروف و اهمیت آن در شعر و ارجاع ذهن به منطق حروف مقطعه ی قرآنی، مخاطب را در نوع انتخاب نام یه یاد مجموعه رباعی "و" سروده ی #جلیل_صفر_بیگی می اندازد که در سال ۱۳۸۲ منتشر شده است.
دفتر "ی"مجموعا ۳۸ شعر (۳۶ غزل، یک قطعه و یک مثنوی) را در بر می گیرد. منطق بوطیقایی مثنوی و قطعه ی درج شده، چون اغلب غزل ها، سنتی است؛ اما فضای نظم گونه ی این دو(به ویژه متوسط بودن مثنوی)، منتقد را به ارائه ی این نظر متقاعد می کند که بهتر بود شاعر این دو شعر را از مجموعه ی غزل خود کنار می گذاشت.
از آن جا که در نقد این دفتر با شاعری غزل سرا مواجهیم؛ در ادامه در بخش های جداگانه صرفا به نقد کلی ویژگی های این قالب در دفتر حسین جنتی می پردازیم:
#وزن:
غزل های این دفتر در ۱۰ وزن سروده شده است. تنوع وزنی مجموعه در مقایسه با دفترهای مشابه شاعران معاصر متوسط است. سه وزن اصلی این دفتر، مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن، مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن و مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن است. نوع وزن ها کلیشگی در وزن #غزل_معاصر را نشان می دهد. ۲۴ غزل (دو سوم) در این سه وزن سروده شده و این مولفه، جهت موسیقایی اشعار به سمت کلیشه شدن را تایید می کند. چهار وزن دیگر هم از ده وزن اصلی غزل فارسی انتخاب شده و شاعر تنها در سه وزن کم کاربرد: مفاعلن فاعلن مفاعلن فاعلن، مفعول فاعلات مفاعیل فع و مفاعلن فعلاتن فع دولختی، تا حدودی نوآوری کرده و به الگوی وزنی غزل سرایان متمایز چون: #منزوی و #سیمین_بهبهانی نزدیک شده است. (برای مطالعه ی الگوی وزن غزل معاصر و سنتی، بنگرید به مقاله ی مقایسه ی الگوی وزن غزل معاصر و الگوی #خانلری از وزن غزل فارسی، مجله ی پژوهش های زبان و ادب فارسی، از محمد مرادی)
طول غزل ها:
در این مجموعه ۲۸ غزل (حدود ۷۳ درصد) ۶ یا ۷ بیتی است. این طول، نوعی کلیشه ی بیتی را در مجموعه شکل داده است. البته این #کلیشگی به اندازه ی شاعرانی چون: #فاضل_نظری یا بسیاری دیگر از شاعران جوان نیست. ۴ غزل ۵ بیتی، ۳ غزل ۸ و ۱ غزل ۱۱ بیتی است که نشان دهنده ی تنوع متوسط طول غزل در دفتر "ی" است.
ردیف و قافیه:
دایره ی انتخاب واژه های #قافیه محدود است. شاعر عمدتا از حروف قافیه با "روی" زودیاب یا "معمولی" استفاده کرده است؛ حال آنکه با نظر به شعر سنتی شاعران درجه اول(با توجه به تمایل شاعر به بوطیقای شعر سنتی)، این رویکرد می توانست تاحدودی متفاوت باشد.
از منظر #ردیف، تنها ۴ شعر بی ردیف در دفتر دیده می شود؛ نکته ای که موید پرهیز شاعر از روایت گری و در مقابل نزدیک شدن به فضای شعر مضمون گرا یا آمیخته ی سبک های اصفهانی و عراقی(مکتب تهرانی) است. البته تجربه هایی تازه و متاثر از شاعران معاصر یا #نوخراسانی_ها هم در انتخاب برخی ردیف ها نمود دارد؛ هرچند تضاد منطق کهن و نو را در انتخاب ردیف ها نباید فراموش کرد. برای مثال شاعر در دو غزل کنار هم از دو شیوه ی متفاوت در تلفظ فعل "نهی" ، استفاده کرده است. (بنگرید به ردیف های_ مکُش / می گوید نیا)
این تضاد به دلیل تاثیرپذیری شاعر از فضاهای گوناگون است و شاید چینش متفاوت غزل ها می توانست، برخی از این تضادها را در جهتی مناسب هدایت کند.
در مجموعه، ردیفِ معاصر "به معنای واقعی" در کنار ردیف #وقوعی_اصفهانی "پندارد حسود"، ردیف #عراقی "است منم" و ردیف #خراسانی "در آی" قرار گرفته است.
ردیف های ضمیری، فعلی، اسمی و ردیف های یک کلمه ای، ترکیبی و عبارتی نیز همسایه شده اند؛ گاه سزاوار، گاه خنثی و گاه با کژنشینی و همنشینی ناسازگار.
ادامه دارد👇👇👇
#محمد_مرادی
@drmmoradi
Forwarded from محمد مرادی
نقدی بر دفتر "ی" حسین جنتی
بخش دوم
زبان:
دایره ی #واژگانی مجموعه محدود است. آسیب اساسی زبان غزل ها استفاده از واژه های تکرار شده در سنت های ادبی بی تغییر #نقش_شاعرانه است. شاعر گویا اغلب واژه ها را از جهان کتاب ها و اشعارِخوانده، استخراج کرده و واژه های زبان و #جهان_زیستی او، در اشعار بسیار محدود نمود یافته است.
علاوه بر آن، تضاد زیست معاصر و زیست کتابی شاعر، دودستگی هایی را در زبان غزل ها ایجاد کرده؛ هرچند کلیت زبان غزل ها سالم و یکدست است و ایرادهای دستوری متعدد شاعرانی چون: #علی_رضا_بدیع، #امید_صباغ_نو و پلشتی زبان #علی_رضا_آذر و #شاعران_عام_پسند را در زبان او نمی بینیم.
برای نمونه زبان در بیت شعر مذهبی زیر آمیخته ای از زبان کهن و عامیانه است:
بوی جوی مولیانی نیست، پیری در کویر
چنگ در مو می زند، با شاه می گوید نیا(ص۳۰)
دو دستگی زبان عامیانه و خراسانی را در غزل (ص۳۱) با ردیف "در آی" نیز می توان دید. یا استفاده از سیاق "ریشه به خاک اندر" ص ۳۳ در زبانی که گاه معاصر می شود؛ همچنین " چوب لای چرخ کردن" ص ۳۸ در بافتی کهن و در کنار سیاق های امری " بر کن و بر جه":
کدام بار به یاد آر در سراسر عمرت
که لای چرخ تو جوبی نکرد دست پلیدی
اگر که تابع زوری نقاب بر کن و بر جه
وگر که منجی خلقی بدین قواره بعیدی
به ندرت ضعف تالیف در ابیات مشاهده می شود. این چینش دستوری درست و خطا را در دو بیت کنار هم در غزل نخستین دفتر می توان با هم مقایسه کرد:
زندگی سنگ عظیمی است ولی می شکند
که روان زیر پی اش جوی حقیری است منم
در پی آب حیاتی به خرابات برو
خسته از عمر در آن زوایه پیری است منم
#تصاویر و #مضامین:
تصاویر و مضامین دفتر هم چون واژه ها برآمده از جهان #سنت_ادبی و عمدتا تکرار مضامین اشعار خراسانی، عراقی، اصفهانی و گاه معاصر است. به ندرت در شعری تجربه ی فردی شاعر و جهان معاصر او را می توان ردگیری کرد. #فردیت_شاعر به #مفاخره ها، #اخوانیه های سنتی و گاه انتقاد نمادین از جامعه محدود شده است. هرچند چون گذشتگان همچنان با چرخ و فلک گلاویز است(ص۱۹ و ۳۹) و از شیخ و شاه و شراب و باده و آب حیات می گوید. (ص ۵۶ و ۴۸ و ...). چون ناصرخسرو از آزادگی می سراید و به شاعری اش مفاخره می کند و دیگر شاعران را هجو می کند بی تمایزی خاص ِ شعر معاصر. (ص ۷۱ و ۲۰)
البته گاه در میان همین سنت گرایی، غزل هایی استوار یا تاحدودی متمایز جلوه کرده (غزل ۵۶، ۵۷، ۶۵، ۶۶و ۷۰) یا مضامینی متفاوت خلق شده؛ با همان زبان سنتی اما یکدست؛ چون: دهان خلق نگر حفره های ماران است (ص۵۵) یا:
مرا به حق حق ات ای شیخ هیچ امیدی نیست
برو که هق هق من خود دعای باران است
شاعر گاه در پرداخت مضامین دچار خطا شده و نوعی فضای متضاد در شعر شکل گرفته است:
آری وطنم، مزرع نیکان و نیاکان
یک روز برازنده ی گاو آهن من بود (ص۲۹)
آیا در این بیت "برازندگی گاو آهن " در مقام مدح یا ذم وطن قرار دارد؟
ارتباط بینامتنی:
از جنبه های مثبت مجموعه ارتباط بینامتنی و تلمیح های متعدد است؛ هرچند در مواردی بیش از تقویت مضامین، نشان دهنده ی تاثیر پذیری شاعر از دیگران است. تعدد آبشخورهای تاثیر پذیری و حضور غیر مستقیم شاعرانی چون: #ناصر_خسرو، #سعدی، #حافظ، #صائب، #سایه، #منزوی، #شفیعی_کدکنی، سیمین و ... تیغی دولبه در دست شاعر بوده است.
اغلاط نگارشی:
نکته ی پایانی اینکه به ندرت در این مجموعه اغلاط تایپی دیده می شود. چون صفحه های ۷۳، ۶۳، ۵۰ و ... . همچنین املای نادرست ذغال(ص۲۷) و استفاده از ترکیب نادرست "زاد و ولد" به جای "زادِ ولد" نیز (ص۷۲) بهتر است در تجدید چاپ مجموعه بر طرف شود؛ سیاق خطایی که بسیاری شاعران در کاربرد نادرستِ زاد و بوم، ید و بیضا، سهل و ممتنع و ..." مرتکب آن شده اند.
در نگاه پایانی باید گفت که هرچند در خوانش منصفانه ی این مجموعه، منتقد شعرآشنا از خواندن برخی ابیات و غزل ها لذت می برد؛ به دلیل کم عمقی اندیشه و منعکس نشدن جهان فردی شاعر و در کنار آن تکرار مضامین و شگردها، مخاطب می تواند به راحتی خود را از خواندن عمده ای از اشعار بی نیاز بداند.
#محمد_مرادی
#حسین_جنتی
#غزل_معاصر
@drmmoradi
بخش دوم
زبان:
دایره ی #واژگانی مجموعه محدود است. آسیب اساسی زبان غزل ها استفاده از واژه های تکرار شده در سنت های ادبی بی تغییر #نقش_شاعرانه است. شاعر گویا اغلب واژه ها را از جهان کتاب ها و اشعارِخوانده، استخراج کرده و واژه های زبان و #جهان_زیستی او، در اشعار بسیار محدود نمود یافته است.
علاوه بر آن، تضاد زیست معاصر و زیست کتابی شاعر، دودستگی هایی را در زبان غزل ها ایجاد کرده؛ هرچند کلیت زبان غزل ها سالم و یکدست است و ایرادهای دستوری متعدد شاعرانی چون: #علی_رضا_بدیع، #امید_صباغ_نو و پلشتی زبان #علی_رضا_آذر و #شاعران_عام_پسند را در زبان او نمی بینیم.
برای نمونه زبان در بیت شعر مذهبی زیر آمیخته ای از زبان کهن و عامیانه است:
بوی جوی مولیانی نیست، پیری در کویر
چنگ در مو می زند، با شاه می گوید نیا(ص۳۰)
دو دستگی زبان عامیانه و خراسانی را در غزل (ص۳۱) با ردیف "در آی" نیز می توان دید. یا استفاده از سیاق "ریشه به خاک اندر" ص ۳۳ در زبانی که گاه معاصر می شود؛ همچنین " چوب لای چرخ کردن" ص ۳۸ در بافتی کهن و در کنار سیاق های امری " بر کن و بر جه":
کدام بار به یاد آر در سراسر عمرت
که لای چرخ تو جوبی نکرد دست پلیدی
اگر که تابع زوری نقاب بر کن و بر جه
وگر که منجی خلقی بدین قواره بعیدی
به ندرت ضعف تالیف در ابیات مشاهده می شود. این چینش دستوری درست و خطا را در دو بیت کنار هم در غزل نخستین دفتر می توان با هم مقایسه کرد:
زندگی سنگ عظیمی است ولی می شکند
که روان زیر پی اش جوی حقیری است منم
در پی آب حیاتی به خرابات برو
خسته از عمر در آن زوایه پیری است منم
#تصاویر و #مضامین:
تصاویر و مضامین دفتر هم چون واژه ها برآمده از جهان #سنت_ادبی و عمدتا تکرار مضامین اشعار خراسانی، عراقی، اصفهانی و گاه معاصر است. به ندرت در شعری تجربه ی فردی شاعر و جهان معاصر او را می توان ردگیری کرد. #فردیت_شاعر به #مفاخره ها، #اخوانیه های سنتی و گاه انتقاد نمادین از جامعه محدود شده است. هرچند چون گذشتگان همچنان با چرخ و فلک گلاویز است(ص۱۹ و ۳۹) و از شیخ و شاه و شراب و باده و آب حیات می گوید. (ص ۵۶ و ۴۸ و ...). چون ناصرخسرو از آزادگی می سراید و به شاعری اش مفاخره می کند و دیگر شاعران را هجو می کند بی تمایزی خاص ِ شعر معاصر. (ص ۷۱ و ۲۰)
البته گاه در میان همین سنت گرایی، غزل هایی استوار یا تاحدودی متمایز جلوه کرده (غزل ۵۶، ۵۷، ۶۵، ۶۶و ۷۰) یا مضامینی متفاوت خلق شده؛ با همان زبان سنتی اما یکدست؛ چون: دهان خلق نگر حفره های ماران است (ص۵۵) یا:
مرا به حق حق ات ای شیخ هیچ امیدی نیست
برو که هق هق من خود دعای باران است
شاعر گاه در پرداخت مضامین دچار خطا شده و نوعی فضای متضاد در شعر شکل گرفته است:
آری وطنم، مزرع نیکان و نیاکان
یک روز برازنده ی گاو آهن من بود (ص۲۹)
آیا در این بیت "برازندگی گاو آهن " در مقام مدح یا ذم وطن قرار دارد؟
ارتباط بینامتنی:
از جنبه های مثبت مجموعه ارتباط بینامتنی و تلمیح های متعدد است؛ هرچند در مواردی بیش از تقویت مضامین، نشان دهنده ی تاثیر پذیری شاعر از دیگران است. تعدد آبشخورهای تاثیر پذیری و حضور غیر مستقیم شاعرانی چون: #ناصر_خسرو، #سعدی، #حافظ، #صائب، #سایه، #منزوی، #شفیعی_کدکنی، سیمین و ... تیغی دولبه در دست شاعر بوده است.
اغلاط نگارشی:
نکته ی پایانی اینکه به ندرت در این مجموعه اغلاط تایپی دیده می شود. چون صفحه های ۷۳، ۶۳، ۵۰ و ... . همچنین املای نادرست ذغال(ص۲۷) و استفاده از ترکیب نادرست "زاد و ولد" به جای "زادِ ولد" نیز (ص۷۲) بهتر است در تجدید چاپ مجموعه بر طرف شود؛ سیاق خطایی که بسیاری شاعران در کاربرد نادرستِ زاد و بوم، ید و بیضا، سهل و ممتنع و ..." مرتکب آن شده اند.
در نگاه پایانی باید گفت که هرچند در خوانش منصفانه ی این مجموعه، منتقد شعرآشنا از خواندن برخی ابیات و غزل ها لذت می برد؛ به دلیل کم عمقی اندیشه و منعکس نشدن جهان فردی شاعر و در کنار آن تکرار مضامین و شگردها، مخاطب می تواند به راحتی خود را از خواندن عمده ای از اشعار بی نیاز بداند.
#محمد_مرادی
#حسین_جنتی
#غزل_معاصر
@drmmoradi
Forwarded from محمد مرادی
"شعر و بحران مقبولیت/۳"
ج_ محورهای مخاطب خاص و مخاطب عام
بهترین اشعار همزمان دو دسته ی مخاطبان خاص و عام را به خود جلب می کنند؛ اما تفاوت ماهوی نگاه این دو دسته از مخاطبان در این است که معمولا، مخاطب عام شعر را بر اساس عوامل بیرونی چون: سیاست، جنسیت، مدگرایی، تبلیغ، نیازها و عقاید فردی و ... ارزیابی می کند؛ حال آن که مخاطب خاص به سنت های تاریخی می نگرد. شاید به همین دلیل است که مخاطب عام اگر از قیافه ی شاعری خوشش بیاید این پسند را بر شعر او هم تعمیم می دهد یا اگر محتوای شعری با مذاق سیاسی_مذهبی اش جور آید شعر را هم نیکو می بیند یا اگر فرد مورد احترامش شاعری را بپسندد او نیز خواهد پسندید.
تاریخ ادب فارسی انعکاس دهنده ی هزاران شاعری است که این گونه مقبولیت یافته اند و به سرعت فراموش شده اند. بسیاری از شاعران #وقوعی یا شاعران عصر #مشروطه و #پهلوی نمونه هایی قابل اعتنا از این دسته اند.
#شعر_خاص به صورت مکتوب مقبولیت می یابد و #شعر_عام به صورت زودگذر و یک بار مصرف و با کمک هزار عامل دیگر.
برای توضیح تمایز مقبولیت عام و خاص می توان از زاویه ی دو مثال زیر به مساله نگریست. نخست اینکه در همین روزها مشکلی برای شاعر غزل سرای جوان #حسین_جنتی پیش آمده که امیدواریم هرچه زودتر بر طرف شود. صفحه ی اینستاگرامی ایشان در طول دو سال فعالیت ۶۲ هزار دنبال کننده داشته است. یعنی هفته ای به طور متوسط ۶۰۰ نفر و در طول این یک هفته، ۷۰۰۰ نفر بر دنبال کننده های این صفحه افزوده شده است. یازده برابر میانگین بلند مدت. این تفاوت عددی نشان دهنده ی یک عامل بیرونی و غیرشعری موثر بر این مقبولیت بوده است. یا مثلا بزرگی از مسوولان نظام کتاب شاعری را تحسین می کنند؛ این مساله به فروش و مقبولیت آن شاعر کمک می کند.
تفاوت دیگر این دو مقبولیت را می توان در مقایسه ی آمار فروش کتاب ها و دنبال کنندگانشان نیز جستجو کرد.
بر اساس آمار خانه ی کتاب، در دهه ی ۹۰ مجموعا ۱۴۰۰۰۰ نسخه از دو کتاب #ضد و #کتاب، سروده ی فاضل نظری منتشر شده است. اگر این تعداد را با دنبال کنندگان صفحه ی شاعر (۲۳۰هزار) مقایسه کنیم، به این نتیجه می رسیم که تعداد کتاب ها حدود ۶۰ درصد علاقه مندان است. مجموعه کتاب های فروش رفته از برقعی ۳۴۰۰۰(قبله مایل به تو) و ۱۲۵۰۰(رقعه) حدود ۲۷ درصد مخاطبان اوست. مجموع فروش دو کتاب آذر آتایا و اسمش همین است آذر (۳۳ هزار) حدود ۱۵ درصد علاقه مندان است. در مقایسه ی این سه شاعر جوان پر فروش دهه ی ۹۰، می توان به این نتیجه رسید که مخاطبان فاضل کتابخوان تر از مخاطبان آن دو بوده اند و کوشیده اند متن شعر او را بخوانند.
د_مقبولیت ادبی و تاریخی
آنچه بیش از همه موید توانایی یک شاعر است؛ مقبولیت ادبی و بیش از آن تاریخی اوست. نشان دادن مقبولیت تاریخی، نیازمند گذشت زمان است و سخن گفتن از آن در این مجال ممکن نیست؛ اما می توان با بررسی پژوهش ها و کتاب های دانشگاهی و غیره، به زوایایی از مقبولیت ادبی یا تاریخ ادبیاتی برخی از شاعران جوان اشاره کرد.
از میان نام های اشاره شده؛ پژوهش های دانشگاهی (هرچند گاه مدزدگی بر آن ها نیز اثر گذاشته) بیش از همه به اشعار فاضل نظری روی خوش نشان داده اند. نشانه هایی از تحقیق بر اشعار کسانی چون: محمدسعید میرزایی، حمیدرضا برقعی، گروس عبدالملکیان، محمدمهدی سیار، مهدی موسوی و ... نیز در کارنامه ی پژوهشی شعر معاصر دیده می شود.اما غالب شاعران مقبول در فضای مجازی یا جایگاهی در پژوهش های ادبی نیافته اند یا تنها از آنان در جایگاه آسیب شناسی شعر جوان یاد شده است. مخلص کلام:
آن که "غربال به دست است از عقب کاروان می آید".
#محمد_مرادی
@drmmoradi
ج_ محورهای مخاطب خاص و مخاطب عام
بهترین اشعار همزمان دو دسته ی مخاطبان خاص و عام را به خود جلب می کنند؛ اما تفاوت ماهوی نگاه این دو دسته از مخاطبان در این است که معمولا، مخاطب عام شعر را بر اساس عوامل بیرونی چون: سیاست، جنسیت، مدگرایی، تبلیغ، نیازها و عقاید فردی و ... ارزیابی می کند؛ حال آن که مخاطب خاص به سنت های تاریخی می نگرد. شاید به همین دلیل است که مخاطب عام اگر از قیافه ی شاعری خوشش بیاید این پسند را بر شعر او هم تعمیم می دهد یا اگر محتوای شعری با مذاق سیاسی_مذهبی اش جور آید شعر را هم نیکو می بیند یا اگر فرد مورد احترامش شاعری را بپسندد او نیز خواهد پسندید.
تاریخ ادب فارسی انعکاس دهنده ی هزاران شاعری است که این گونه مقبولیت یافته اند و به سرعت فراموش شده اند. بسیاری از شاعران #وقوعی یا شاعران عصر #مشروطه و #پهلوی نمونه هایی قابل اعتنا از این دسته اند.
#شعر_خاص به صورت مکتوب مقبولیت می یابد و #شعر_عام به صورت زودگذر و یک بار مصرف و با کمک هزار عامل دیگر.
برای توضیح تمایز مقبولیت عام و خاص می توان از زاویه ی دو مثال زیر به مساله نگریست. نخست اینکه در همین روزها مشکلی برای شاعر غزل سرای جوان #حسین_جنتی پیش آمده که امیدواریم هرچه زودتر بر طرف شود. صفحه ی اینستاگرامی ایشان در طول دو سال فعالیت ۶۲ هزار دنبال کننده داشته است. یعنی هفته ای به طور متوسط ۶۰۰ نفر و در طول این یک هفته، ۷۰۰۰ نفر بر دنبال کننده های این صفحه افزوده شده است. یازده برابر میانگین بلند مدت. این تفاوت عددی نشان دهنده ی یک عامل بیرونی و غیرشعری موثر بر این مقبولیت بوده است. یا مثلا بزرگی از مسوولان نظام کتاب شاعری را تحسین می کنند؛ این مساله به فروش و مقبولیت آن شاعر کمک می کند.
تفاوت دیگر این دو مقبولیت را می توان در مقایسه ی آمار فروش کتاب ها و دنبال کنندگانشان نیز جستجو کرد.
بر اساس آمار خانه ی کتاب، در دهه ی ۹۰ مجموعا ۱۴۰۰۰۰ نسخه از دو کتاب #ضد و #کتاب، سروده ی فاضل نظری منتشر شده است. اگر این تعداد را با دنبال کنندگان صفحه ی شاعر (۲۳۰هزار) مقایسه کنیم، به این نتیجه می رسیم که تعداد کتاب ها حدود ۶۰ درصد علاقه مندان است. مجموعه کتاب های فروش رفته از برقعی ۳۴۰۰۰(قبله مایل به تو) و ۱۲۵۰۰(رقعه) حدود ۲۷ درصد مخاطبان اوست. مجموع فروش دو کتاب آذر آتایا و اسمش همین است آذر (۳۳ هزار) حدود ۱۵ درصد علاقه مندان است. در مقایسه ی این سه شاعر جوان پر فروش دهه ی ۹۰، می توان به این نتیجه رسید که مخاطبان فاضل کتابخوان تر از مخاطبان آن دو بوده اند و کوشیده اند متن شعر او را بخوانند.
د_مقبولیت ادبی و تاریخی
آنچه بیش از همه موید توانایی یک شاعر است؛ مقبولیت ادبی و بیش از آن تاریخی اوست. نشان دادن مقبولیت تاریخی، نیازمند گذشت زمان است و سخن گفتن از آن در این مجال ممکن نیست؛ اما می توان با بررسی پژوهش ها و کتاب های دانشگاهی و غیره، به زوایایی از مقبولیت ادبی یا تاریخ ادبیاتی برخی از شاعران جوان اشاره کرد.
از میان نام های اشاره شده؛ پژوهش های دانشگاهی (هرچند گاه مدزدگی بر آن ها نیز اثر گذاشته) بیش از همه به اشعار فاضل نظری روی خوش نشان داده اند. نشانه هایی از تحقیق بر اشعار کسانی چون: محمدسعید میرزایی، حمیدرضا برقعی، گروس عبدالملکیان، محمدمهدی سیار، مهدی موسوی و ... نیز در کارنامه ی پژوهشی شعر معاصر دیده می شود.اما غالب شاعران مقبول در فضای مجازی یا جایگاهی در پژوهش های ادبی نیافته اند یا تنها از آنان در جایگاه آسیب شناسی شعر جوان یاد شده است. مخلص کلام:
آن که "غربال به دست است از عقب کاروان می آید".
#محمد_مرادی
@drmmoradi
"مقایسهی سه غزل عاشورایی"
یکی از مضامین رایج که از دیرباز در اشعار عاشورایی نمود داشته و از عصر قاجار بهمرور در سرودهها و #نوحه_ها فراوانی یافته، انتقاد از برخی سنتها و آیینهای سوگواری و در کنار آن، کمتوجهی به جنبههای معنوی قیام #امام_حسین علیهالسلام است. شاعران، به دلایل مختلف چون: معرفتشناسی، دغدغههای سیاسی، جلب مخاطب و گاه مذهبستیزی، به انعکاس این مفاهیم در اشعار خود پرداختهاند. برای مثال #یغمای_جندقی، در شعری با مطلعِ
در خواب شهید کربلا را
دیدم که ز دیده اشکریز است
روایتی انتقادی از برخی متولیان عزاداریها به نظم کشیده، نگاهی که پس از او در تعدادی از دیوانهای عصر مشروطه و پهلوی اول نیز دیده میشود.
در عصر پهلوی دوم هم با رشد جریان شعر اجتماعی و سیاسی (در کنار جریان شعر سنتگرای مذهبی)، شاعران بیش و کم به این محتوا توجه کردهاند؛ اما شاید در هیچ زمانی چون نیمقرن اخیر، سرودن شعر عاشورایی_انتقادی، فراگیر نبوده است. از آسیبهای اشعار دهههای اخیر، شعارزدگی و غلبهی عناصر غیرشاعرانه بر فضای سرودهها بوده؛ اشعاری که به دلیل محتوای متمایزشان، گاه مخاطبای بسیار یافتهاند. با توجه به تفاوت سطح این دست اشعار، در این یادداشت کوتاه، با نقل سه غزل، تلاش میکنیم تفاوت نگاه هنری شاعران را در پرداخت مضامین انتقادی مقایسه کنیم.
غزل اول: حسین منزوی
ای خون اصیلت به شتکها ز غدیران
افشانده شرفها به بلندای دلیران
جاری شده از کربوبلا آمده وآنگاه
آمیخته با خون سیاووش در ایران
تو اختر سرخی که به انگیزهی تکثیر
ترکید بر آیینهی خورشیدضمیران
ای جوهرِ سرداری سرهای بریده!
وی اصلِ نمیرندگی نسل نمیران!
خرگاه تو میسوخت در اندیشهی تاریخ
هر بار که آتش زده شد بیشهی شیران
آنشب چهشبی بود که دیدند کواکب
نظم تو پراکنده و اردوی تو ویران؟
وآن روز که با بیرقی از یک سر بیتن
تا شام شدی قافلهسالار اسیران
تا باغ شقایق بشوند و بشکوفند
باید که ز خون تو بنوشند کویران
تا اندکی از حقّ سخن را بگزارند
باید که به خونت بنگارند دبیران
حد تو رثا نیست، عزای تو حماسه است
ای کاسته شان تو از این معرکهگیران
غزل حسین منزوی، شاخص شعر فاخر عاشورایی در روزگار ماست. وزن "مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعولن" از اوزان رایج در نوحههای عاشورایی پیشین است؛ با اینحال از نظر موسیقایی طنینی سوگمندانه ندارد و در رجزخوانی تعزیهها نیز کاربردی موثر داشته است.
زبان شعر ترکیبی از زبان اشعار خراسانی و عراقی است که با زبان شعر پس از نیما پیوندیافته و فخامت، حُسن انتخاب و تناسبِ ترکیب واژهها و یکدستی از ویژگیهای بارز شعر است. پیوند برونمتنی شعر با اساطیر و ارجاعات پنهان، فضای شعر را محدود به زمان و مخاطب نمیکند. تناسب آوایی میان "نمیرندگی و نمیران" و ایهام پنهان در "غدیران و نظم"، وسواس شاعر را در سرودن نشان میدهد. همچنین، منزوی در کنار دغدغههای محتوایی و زبانی، به تصویرآفرینی(به سبک خود) نیز بیتوجه نبوده است. هرچند پایانبندی شعر با انتقاد است؛ بیان غیرمستقیم و حماسی شاعر، غزل را از ورود به عرصهی شعارزدگی باز میدارد.
#غزل_عاشورایی
#نقد
#حسین_منزوی
#عبد_الجبار_کاکایی
#شعار
#مقبولیت
#شعر_عاشورایی
#حسین_جنتی
#محمد_مرادی
@drmomoradi
یکی از مضامین رایج که از دیرباز در اشعار عاشورایی نمود داشته و از عصر قاجار بهمرور در سرودهها و #نوحه_ها فراوانی یافته، انتقاد از برخی سنتها و آیینهای سوگواری و در کنار آن، کمتوجهی به جنبههای معنوی قیام #امام_حسین علیهالسلام است. شاعران، به دلایل مختلف چون: معرفتشناسی، دغدغههای سیاسی، جلب مخاطب و گاه مذهبستیزی، به انعکاس این مفاهیم در اشعار خود پرداختهاند. برای مثال #یغمای_جندقی، در شعری با مطلعِ
در خواب شهید کربلا را
دیدم که ز دیده اشکریز است
روایتی انتقادی از برخی متولیان عزاداریها به نظم کشیده، نگاهی که پس از او در تعدادی از دیوانهای عصر مشروطه و پهلوی اول نیز دیده میشود.
در عصر پهلوی دوم هم با رشد جریان شعر اجتماعی و سیاسی (در کنار جریان شعر سنتگرای مذهبی)، شاعران بیش و کم به این محتوا توجه کردهاند؛ اما شاید در هیچ زمانی چون نیمقرن اخیر، سرودن شعر عاشورایی_انتقادی، فراگیر نبوده است. از آسیبهای اشعار دهههای اخیر، شعارزدگی و غلبهی عناصر غیرشاعرانه بر فضای سرودهها بوده؛ اشعاری که به دلیل محتوای متمایزشان، گاه مخاطبای بسیار یافتهاند. با توجه به تفاوت سطح این دست اشعار، در این یادداشت کوتاه، با نقل سه غزل، تلاش میکنیم تفاوت نگاه هنری شاعران را در پرداخت مضامین انتقادی مقایسه کنیم.
غزل اول: حسین منزوی
ای خون اصیلت به شتکها ز غدیران
افشانده شرفها به بلندای دلیران
جاری شده از کربوبلا آمده وآنگاه
آمیخته با خون سیاووش در ایران
تو اختر سرخی که به انگیزهی تکثیر
ترکید بر آیینهی خورشیدضمیران
ای جوهرِ سرداری سرهای بریده!
وی اصلِ نمیرندگی نسل نمیران!
خرگاه تو میسوخت در اندیشهی تاریخ
هر بار که آتش زده شد بیشهی شیران
آنشب چهشبی بود که دیدند کواکب
نظم تو پراکنده و اردوی تو ویران؟
وآن روز که با بیرقی از یک سر بیتن
تا شام شدی قافلهسالار اسیران
تا باغ شقایق بشوند و بشکوفند
باید که ز خون تو بنوشند کویران
تا اندکی از حقّ سخن را بگزارند
باید که به خونت بنگارند دبیران
حد تو رثا نیست، عزای تو حماسه است
ای کاسته شان تو از این معرکهگیران
غزل حسین منزوی، شاخص شعر فاخر عاشورایی در روزگار ماست. وزن "مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعولن" از اوزان رایج در نوحههای عاشورایی پیشین است؛ با اینحال از نظر موسیقایی طنینی سوگمندانه ندارد و در رجزخوانی تعزیهها نیز کاربردی موثر داشته است.
زبان شعر ترکیبی از زبان اشعار خراسانی و عراقی است که با زبان شعر پس از نیما پیوندیافته و فخامت، حُسن انتخاب و تناسبِ ترکیب واژهها و یکدستی از ویژگیهای بارز شعر است. پیوند برونمتنی شعر با اساطیر و ارجاعات پنهان، فضای شعر را محدود به زمان و مخاطب نمیکند. تناسب آوایی میان "نمیرندگی و نمیران" و ایهام پنهان در "غدیران و نظم"، وسواس شاعر را در سرودن نشان میدهد. همچنین، منزوی در کنار دغدغههای محتوایی و زبانی، به تصویرآفرینی(به سبک خود) نیز بیتوجه نبوده است. هرچند پایانبندی شعر با انتقاد است؛ بیان غیرمستقیم و حماسی شاعر، غزل را از ورود به عرصهی شعارزدگی باز میدارد.
#غزل_عاشورایی
#نقد
#حسین_منزوی
#عبد_الجبار_کاکایی
#شعار
#مقبولیت
#شعر_عاشورایی
#حسین_جنتی
#محمد_مرادی
@drmomoradi
"مقایسهی سه غزل عاشورایی"
بخش دوم
غزل دوم: عبدالجبارکاکایی
تا میدمد از یاد تو در شهر نشانها
در معرضِ عطر کلماتند دهانها
بوی تن تو با نَفَس خاک چه کَردَه است
کِامروز پر از بوی بهشتند جوانها؟
دیروز چشیده است زمین طعم تو، امروز
ذرّات تو را تجزیه کرده است به جانها
ای کاش زمین، خون تورا ترجمه میکرد
تا با گلِ خورشید میآمیخت دهانها
*
از تیغ گرفتند تَنَت را و سپردند
در آنسوی مقتل، به کمانها و گمانها
ای زندهی جاوید! همانروز سرت را
از نیزه ربودند و سپردند به آنها
گفتند فقط، از لب و دندان و ندادند
از ردّ نَفَسهایِ شهیدِ تو نشانها
ای کاش مسیحِ نَفَسَت، روح بریزد
در کالبدِ منجمدِ مرثیهخوانها!
در غزل دوم، عبدالجبار کاکایی، تاثیرپذیری خود از شعر منزوی را بهوضوح نمایان کردهاست. او چهار عنصر اصلیِ "خطاب، انتقاد، استفاده از نشان جمع در پایان مصراع و وزن" را مشابه منزوی انتخاب کردهاست. در غزل او، زبان حماسی و کهن منزوی، به زبانی غنایی و ساده تبدیل شده که منطبق با زبان شاعرام انقلاب در دهههای ۷۰ و ۸۰ است . شعر از نظر محتوا دو بخش دارد، در بخش نخست، کاکایی به توصیف و ستایش امام حسین(ع) پرداخته و آن حضرت را با بیانی احساسی_ شاعرانه خطاب قرار داده است. در چهار بیت پایانی، شاعر به توصیف برخب از سوگواریهای عاشورایی گریز زده و به انتقاد غیرمستقیم از مرثیهخوانها پرداخته است. لحن کلی شعر در مقایسه با سرودهی منزوی شعاریتر شده؛ با اینحال، شاعرانگی از جلوههای آشکار این غزل است.
زبان کاملا یکدست و پیراسته است و از زاویهی هنجارگریزی، شعر سرشار از ترکیبها و پیوندهای تازه یا کمتر مستعمل است و تشبیهات و استعاراتی متعدد در ابیات دیده میشود(نفسهای شهید و ...). بهندرت تناسبهای آوایی نیز در شعر دیده میشود(بنگرید به کمانها و گمانها).
غزل سوم: حسین جنتی
.
یک تَن شُکوهِ رزمِ تورا شایگان نگفت
شایستهی تو آنچه که بایست، آن نگفت!
هرکس که رفت بر سر منبر به نام تو،
جز نالههای العطشت، داستان نگفت!
تا اشکِ خلق را به در آرَد ز چشم خشک،
جز مشکِ آن سوارِ ابَر قهرمان، نگفت!
مشکل سر تو بود و دهان تو بود و هیچ
یک تن ز اصلِ قصه از این ذاکران نگفت!
ور گفت از سر تو، زِ نی یاد کرد و بس
ور گفت از دهان تو، جز خیزران نگفت
فهمید ماجرا نه همین گریهکردن است
این راز سر به مهر به پیر و جوان نگفت
دانست اگر تو را بشناسند و بشنوند
طوفان بهپا کنند همین مردمان، نگفت!
یک نکته بیش نیست پیام قیام تو
من عاجزم ز گفتن و آن روضهخوان نگفت
غزل سوم سرودهی حسین جنتی است. این شعر، در سالهای اخیر، به دلایل مختلف در فضای مجازی شهرت یافته است. شاعر از منظر زبانی و محتوا، متاثر از زبان حماسی و خطابی حسین منزوی است. میتوان ادعا کرد که مفاهیم غزل او بسط یافتهی بیت آخر غزل حسین منزوی و بخش دوم غزل عبدالجبار کاکایی است. تبدیل معرکهگیر به مرثیهخوان و در نهایت روضهخوان، در بیت آخر موید این نظر است. همچنین ماجرای لب و دندان در شعر کاکایی بدون تشخص شاعرانه، در شعر جنتی بسط یافته است.
وزن شعر، خلاف دو غزل قبل، وزن سوگوارانهی مرثیههای عاشورایی است. در کل شعر، حتی یک ترکیب جدید زبانی نمیتوان دید. شعر روایتی صرفا شعاری_انتقادی دارد و اصرار گوینده بر انتقاد مستقیم، مجالی برای نمود صورخیال باقی نگذاشته؛ چنانکه هیچ تصویر و تشبیه یا کشف شاعرانهای در مجموع غزل نمیتوان سراغ گرفت. چون بسیاری دیگر از اشعار جنتی، دودستگی زبانی در کاربرد وجه افعال و نشانهی مفعول (کهن و معاصر) بهوضوح نمود دارد(بنگرید به ابیات ۶ و۷). کاربرد خطای حروف و ضعف تالیفهای دستوری از دیگر کاستیهای این غزل است. این دست ناپرهیزیهای زبانی را از بیت نخست و در کاربرد زاید (که) پس از (آنچه) میتوان دید که احتمالا به ضرورت وزن بوده است. کاربرد (از/ز) در بیت چهارم و جدا افتادن (یک تن/از این ذاکران) نیز، علاوه بر ضعف تالیف برآمده از خطای دستوری شاعر است:
یک تن ز اصلِ قصه از این ذاکران نگفت
از این دست کاستیها در غزل سوم بهفراوانی دیده میشود؛ نکتهای که بیش از همه به دلیل سقوط شعر به پرتگاه شعار رخ داده است. مخلص کلام؛ هر انتقادی ضرورتا شاعرانه نیست.
#غزل_عاشورایی
#نقد
#حسین_منزوی
#عبد_الجبار_کاکایی
#شعار
#مقبولیت
#شعر_عاشورایی
#حسین_جنتی
#محمد_مرادی
@drmomoradi
بخش دوم
غزل دوم: عبدالجبارکاکایی
تا میدمد از یاد تو در شهر نشانها
در معرضِ عطر کلماتند دهانها
بوی تن تو با نَفَس خاک چه کَردَه است
کِامروز پر از بوی بهشتند جوانها؟
دیروز چشیده است زمین طعم تو، امروز
ذرّات تو را تجزیه کرده است به جانها
ای کاش زمین، خون تورا ترجمه میکرد
تا با گلِ خورشید میآمیخت دهانها
*
از تیغ گرفتند تَنَت را و سپردند
در آنسوی مقتل، به کمانها و گمانها
ای زندهی جاوید! همانروز سرت را
از نیزه ربودند و سپردند به آنها
گفتند فقط، از لب و دندان و ندادند
از ردّ نَفَسهایِ شهیدِ تو نشانها
ای کاش مسیحِ نَفَسَت، روح بریزد
در کالبدِ منجمدِ مرثیهخوانها!
در غزل دوم، عبدالجبار کاکایی، تاثیرپذیری خود از شعر منزوی را بهوضوح نمایان کردهاست. او چهار عنصر اصلیِ "خطاب، انتقاد، استفاده از نشان جمع در پایان مصراع و وزن" را مشابه منزوی انتخاب کردهاست. در غزل او، زبان حماسی و کهن منزوی، به زبانی غنایی و ساده تبدیل شده که منطبق با زبان شاعرام انقلاب در دهههای ۷۰ و ۸۰ است . شعر از نظر محتوا دو بخش دارد، در بخش نخست، کاکایی به توصیف و ستایش امام حسین(ع) پرداخته و آن حضرت را با بیانی احساسی_ شاعرانه خطاب قرار داده است. در چهار بیت پایانی، شاعر به توصیف برخب از سوگواریهای عاشورایی گریز زده و به انتقاد غیرمستقیم از مرثیهخوانها پرداخته است. لحن کلی شعر در مقایسه با سرودهی منزوی شعاریتر شده؛ با اینحال، شاعرانگی از جلوههای آشکار این غزل است.
زبان کاملا یکدست و پیراسته است و از زاویهی هنجارگریزی، شعر سرشار از ترکیبها و پیوندهای تازه یا کمتر مستعمل است و تشبیهات و استعاراتی متعدد در ابیات دیده میشود(نفسهای شهید و ...). بهندرت تناسبهای آوایی نیز در شعر دیده میشود(بنگرید به کمانها و گمانها).
غزل سوم: حسین جنتی
.
یک تَن شُکوهِ رزمِ تورا شایگان نگفت
شایستهی تو آنچه که بایست، آن نگفت!
هرکس که رفت بر سر منبر به نام تو،
جز نالههای العطشت، داستان نگفت!
تا اشکِ خلق را به در آرَد ز چشم خشک،
جز مشکِ آن سوارِ ابَر قهرمان، نگفت!
مشکل سر تو بود و دهان تو بود و هیچ
یک تن ز اصلِ قصه از این ذاکران نگفت!
ور گفت از سر تو، زِ نی یاد کرد و بس
ور گفت از دهان تو، جز خیزران نگفت
فهمید ماجرا نه همین گریهکردن است
این راز سر به مهر به پیر و جوان نگفت
دانست اگر تو را بشناسند و بشنوند
طوفان بهپا کنند همین مردمان، نگفت!
یک نکته بیش نیست پیام قیام تو
من عاجزم ز گفتن و آن روضهخوان نگفت
غزل سوم سرودهی حسین جنتی است. این شعر، در سالهای اخیر، به دلایل مختلف در فضای مجازی شهرت یافته است. شاعر از منظر زبانی و محتوا، متاثر از زبان حماسی و خطابی حسین منزوی است. میتوان ادعا کرد که مفاهیم غزل او بسط یافتهی بیت آخر غزل حسین منزوی و بخش دوم غزل عبدالجبار کاکایی است. تبدیل معرکهگیر به مرثیهخوان و در نهایت روضهخوان، در بیت آخر موید این نظر است. همچنین ماجرای لب و دندان در شعر کاکایی بدون تشخص شاعرانه، در شعر جنتی بسط یافته است.
وزن شعر، خلاف دو غزل قبل، وزن سوگوارانهی مرثیههای عاشورایی است. در کل شعر، حتی یک ترکیب جدید زبانی نمیتوان دید. شعر روایتی صرفا شعاری_انتقادی دارد و اصرار گوینده بر انتقاد مستقیم، مجالی برای نمود صورخیال باقی نگذاشته؛ چنانکه هیچ تصویر و تشبیه یا کشف شاعرانهای در مجموع غزل نمیتوان سراغ گرفت. چون بسیاری دیگر از اشعار جنتی، دودستگی زبانی در کاربرد وجه افعال و نشانهی مفعول (کهن و معاصر) بهوضوح نمود دارد(بنگرید به ابیات ۶ و۷). کاربرد خطای حروف و ضعف تالیفهای دستوری از دیگر کاستیهای این غزل است. این دست ناپرهیزیهای زبانی را از بیت نخست و در کاربرد زاید (که) پس از (آنچه) میتوان دید که احتمالا به ضرورت وزن بوده است. کاربرد (از/ز) در بیت چهارم و جدا افتادن (یک تن/از این ذاکران) نیز، علاوه بر ضعف تالیف برآمده از خطای دستوری شاعر است:
یک تن ز اصلِ قصه از این ذاکران نگفت
از این دست کاستیها در غزل سوم بهفراوانی دیده میشود؛ نکتهای که بیش از همه به دلیل سقوط شعر به پرتگاه شعار رخ داده است. مخلص کلام؛ هر انتقادی ضرورتا شاعرانه نیست.
#غزل_عاشورایی
#نقد
#حسین_منزوی
#عبد_الجبار_کاکایی
#شعار
#مقبولیت
#شعر_عاشورایی
#حسین_جنتی
#محمد_مرادی
@drmomoradi
Forwarded from محمد مرادی
"مقایسهی سه غزل عاشورایی"
یکی از مضامین رایج که از دیرباز در اشعار عاشورایی نمود داشته و از عصر قاجار بهمرور در سرودهها و #نوحه_ها فراوانی یافته، انتقاد از برخی سنتها و آیینهای سوگواری و در کنار آن، کمتوجهی به جنبههای معنوی قیام #امام_حسین علیهالسلام است. شاعران، به دلایل مختلف چون: معرفتشناسی، دغدغههای سیاسی، جلب مخاطب و گاه مذهبستیزی، به انعکاس این مفاهیم در اشعار خود پرداختهاند. برای مثال #یغمای_جندقی، در شعری با مطلعِ
در خواب شهید کربلا را
دیدم که ز دیده اشکریز است
روایتی انتقادی از برخی متولیان عزاداریها به نظم کشیده، نگاهی که پس از او در تعدادی از دیوانهای عصر مشروطه و پهلوی اول نیز دیده میشود.
در عصر پهلوی دوم هم با رشد جریان شعر اجتماعی و سیاسی (در کنار جریان شعر سنتگرای مذهبی)، شاعران بیش و کم به این محتوا توجه کردهاند؛ اما شاید در هیچ زمانی چون نیمقرن اخیر، سرودن شعر عاشورایی_انتقادی، فراگیر نبوده است. از آسیبهای اشعار دهههای اخیر، شعارزدگی و غلبهی عناصر غیرشاعرانه بر فضای سرودهها بوده؛ اشعاری که به دلیل محتوای متمایزشان، گاه مخاطبای بسیار یافتهاند. با توجه به تفاوت سطح این دست اشعار، در این یادداشت کوتاه، با نقل سه غزل، تلاش میکنیم تفاوت نگاه هنری شاعران را در پرداخت مضامین انتقادی مقایسه کنیم.
غزل اول: حسین منزوی
ای خون اصیلت به شتکها ز غدیران
افشانده شرفها به بلندای دلیران
جاری شده از کربوبلا آمده وآنگاه
آمیخته با خون سیاووش در ایران
تو اختر سرخی که به انگیزهی تکثیر
ترکید بر آیینهی خورشیدضمیران
ای جوهرِ سرداری سرهای بریده!
وی اصلِ نمیرندگی نسل نمیران!
خرگاه تو میسوخت در اندیشهی تاریخ
هر بار که آتش زده شد بیشهی شیران
آنشب چهشبی بود که دیدند کواکب
نظم تو پراکنده و اردوی تو ویران؟
وآن روز که با بیرقی از یک سر بیتن
تا شام شدی قافلهسالار اسیران
تا باغ شقایق بشوند و بشکوفند
باید که ز خون تو بنوشند کویران
تا اندکی از حقّ سخن را بگزارند
باید که به خونت بنگارند دبیران
حد تو رثا نیست، عزای تو حماسه است
ای کاسته شان تو از این معرکهگیران
غزل حسین منزوی، شاخص شعر فاخر عاشورایی در روزگار ماست. وزن "مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعولن" از اوزان رایج در نوحههای عاشورایی پیشین است؛ با اینحال از نظر موسیقایی طنینی سوگمندانه ندارد و در رجزخوانی تعزیهها نیز کاربردی موثر داشته است.
زبان شعر ترکیبی از زبان اشعار خراسانی و عراقی است که با زبان شعر پس از نیما پیوندیافته و فخامت، حُسن انتخاب و تناسبِ ترکیب واژهها و یکدستی از ویژگیهای بارز شعر است. پیوند برونمتنی شعر با اساطیر و ارجاعات پنهان، فضای شعر را محدود به زمان و مخاطب نمیکند. تناسب آوایی میان "نمیرندگی و نمیران" و ایهام پنهان در "غدیران و نظم"، وسواس شاعر را در سرودن نشان میدهد. همچنین، منزوی در کنار دغدغههای محتوایی و زبانی، به تصویرآفرینی(به سبک خود) نیز بیتوجه نبوده است. هرچند پایانبندی شعر با انتقاد است؛ بیان غیرمستقیم و حماسی شاعر، غزل را از ورود به عرصهی شعارزدگی باز میدارد.
#غزل_عاشورایی
#نقد
#حسین_منزوی
#عبد_الجبار_کاکایی
#شعار
#مقبولیت
#شعر_عاشورایی
#حسین_جنتی
#محمد_مرادی
@drmomoradi
یکی از مضامین رایج که از دیرباز در اشعار عاشورایی نمود داشته و از عصر قاجار بهمرور در سرودهها و #نوحه_ها فراوانی یافته، انتقاد از برخی سنتها و آیینهای سوگواری و در کنار آن، کمتوجهی به جنبههای معنوی قیام #امام_حسین علیهالسلام است. شاعران، به دلایل مختلف چون: معرفتشناسی، دغدغههای سیاسی، جلب مخاطب و گاه مذهبستیزی، به انعکاس این مفاهیم در اشعار خود پرداختهاند. برای مثال #یغمای_جندقی، در شعری با مطلعِ
در خواب شهید کربلا را
دیدم که ز دیده اشکریز است
روایتی انتقادی از برخی متولیان عزاداریها به نظم کشیده، نگاهی که پس از او در تعدادی از دیوانهای عصر مشروطه و پهلوی اول نیز دیده میشود.
در عصر پهلوی دوم هم با رشد جریان شعر اجتماعی و سیاسی (در کنار جریان شعر سنتگرای مذهبی)، شاعران بیش و کم به این محتوا توجه کردهاند؛ اما شاید در هیچ زمانی چون نیمقرن اخیر، سرودن شعر عاشورایی_انتقادی، فراگیر نبوده است. از آسیبهای اشعار دهههای اخیر، شعارزدگی و غلبهی عناصر غیرشاعرانه بر فضای سرودهها بوده؛ اشعاری که به دلیل محتوای متمایزشان، گاه مخاطبای بسیار یافتهاند. با توجه به تفاوت سطح این دست اشعار، در این یادداشت کوتاه، با نقل سه غزل، تلاش میکنیم تفاوت نگاه هنری شاعران را در پرداخت مضامین انتقادی مقایسه کنیم.
غزل اول: حسین منزوی
ای خون اصیلت به شتکها ز غدیران
افشانده شرفها به بلندای دلیران
جاری شده از کربوبلا آمده وآنگاه
آمیخته با خون سیاووش در ایران
تو اختر سرخی که به انگیزهی تکثیر
ترکید بر آیینهی خورشیدضمیران
ای جوهرِ سرداری سرهای بریده!
وی اصلِ نمیرندگی نسل نمیران!
خرگاه تو میسوخت در اندیشهی تاریخ
هر بار که آتش زده شد بیشهی شیران
آنشب چهشبی بود که دیدند کواکب
نظم تو پراکنده و اردوی تو ویران؟
وآن روز که با بیرقی از یک سر بیتن
تا شام شدی قافلهسالار اسیران
تا باغ شقایق بشوند و بشکوفند
باید که ز خون تو بنوشند کویران
تا اندکی از حقّ سخن را بگزارند
باید که به خونت بنگارند دبیران
حد تو رثا نیست، عزای تو حماسه است
ای کاسته شان تو از این معرکهگیران
غزل حسین منزوی، شاخص شعر فاخر عاشورایی در روزگار ماست. وزن "مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعولن" از اوزان رایج در نوحههای عاشورایی پیشین است؛ با اینحال از نظر موسیقایی طنینی سوگمندانه ندارد و در رجزخوانی تعزیهها نیز کاربردی موثر داشته است.
زبان شعر ترکیبی از زبان اشعار خراسانی و عراقی است که با زبان شعر پس از نیما پیوندیافته و فخامت، حُسن انتخاب و تناسبِ ترکیب واژهها و یکدستی از ویژگیهای بارز شعر است. پیوند برونمتنی شعر با اساطیر و ارجاعات پنهان، فضای شعر را محدود به زمان و مخاطب نمیکند. تناسب آوایی میان "نمیرندگی و نمیران" و ایهام پنهان در "غدیران و نظم"، وسواس شاعر را در سرودن نشان میدهد. همچنین، منزوی در کنار دغدغههای محتوایی و زبانی، به تصویرآفرینی(به سبک خود) نیز بیتوجه نبوده است. هرچند پایانبندی شعر با انتقاد است؛ بیان غیرمستقیم و حماسی شاعر، غزل را از ورود به عرصهی شعارزدگی باز میدارد.
#غزل_عاشورایی
#نقد
#حسین_منزوی
#عبد_الجبار_کاکایی
#شعار
#مقبولیت
#شعر_عاشورایی
#حسین_جنتی
#محمد_مرادی
@drmomoradi
Forwarded from محمد مرادی
"مقایسهی سه غزل عاشورایی"
بخش دوم
غزل دوم: عبدالجبارکاکایی
تا میدمد از یاد تو در شهر نشانها
در معرضِ عطر کلماتند دهانها
بوی تن تو با نَفَس خاک چه کَردَه است
کِامروز پر از بوی بهشتند جوانها؟
دیروز چشیده است زمین طعم تو، امروز
ذرّات تو را تجزیه کرده است به جانها
ای کاش زمین، خون تورا ترجمه میکرد
تا با گلِ خورشید میآمیخت دهانها
*
از تیغ گرفتند تَنَت را و سپردند
در آنسوی مقتل، به کمانها و گمانها
ای زندهی جاوید! همانروز سرت را
از نیزه ربودند و سپردند به آنها
گفتند فقط، از لب و دندان و ندادند
از ردّ نَفَسهایِ شهیدِ تو نشانها
ای کاش مسیحِ نَفَسَت، روح بریزد
در کالبدِ منجمدِ مرثیهخوانها!
در غزل دوم، عبدالجبار کاکایی، تاثیرپذیری خود از شعر منزوی را بهوضوح نمایان کردهاست. او چهار عنصر اصلیِ "خطاب، انتقاد، استفاده از نشان جمع در پایان مصراع و وزن" را مشابه منزوی انتخاب کردهاست. در غزل او، زبان حماسی و کهن منزوی، به زبانی غنایی و ساده تبدیل شده که منطبق با زبان شاعرام انقلاب در دهههای ۷۰ و ۸۰ است . شعر از نظر محتوا دو بخش دارد، در بخش نخست، کاکایی به توصیف و ستایش امام حسین(ع) پرداخته و آن حضرت را با بیانی احساسی_ شاعرانه خطاب قرار داده است. در چهار بیت پایانی، شاعر به توصیف برخب از سوگواریهای عاشورایی گریز زده و به انتقاد غیرمستقیم از مرثیهخوانها پرداخته است. لحن کلی شعر در مقایسه با سرودهی منزوی شعاریتر شده؛ با اینحال، شاعرانگی از جلوههای آشکار این غزل است.
زبان کاملا یکدست و پیراسته است و از زاویهی هنجارگریزی، شعر سرشار از ترکیبها و پیوندهای تازه یا کمتر مستعمل است و تشبیهات و استعاراتی متعدد در ابیات دیده میشود(نفسهای شهید و ...). بهندرت تناسبهای آوایی نیز در شعر دیده میشود(بنگرید به کمانها و گمانها).
غزل سوم: حسین جنتی
.
یک تَن شُکوهِ رزمِ تورا شایگان نگفت
شایستهی تو آنچه که بایست، آن نگفت!
هرکس که رفت بر سر منبر به نام تو،
جز نالههای العطشت، داستان نگفت!
تا اشکِ خلق را به در آرَد ز چشم خشک،
جز مشکِ آن سوارِ ابَر قهرمان، نگفت!
مشکل سر تو بود و دهان تو بود و هیچ
یک تن ز اصلِ قصه از این ذاکران نگفت!
ور گفت از سر تو، زِ نی یاد کرد و بس
ور گفت از دهان تو، جز خیزران نگفت
فهمید ماجرا نه همین گریهکردن است
این راز سر به مهر به پیر و جوان نگفت
دانست اگر تو را بشناسند و بشنوند
طوفان بهپا کنند همین مردمان، نگفت!
یک نکته بیش نیست پیام قیام تو
من عاجزم ز گفتن و آن روضهخوان نگفت
غزل سوم سرودهی حسین جنتی است. این شعر، در سالهای اخیر، به دلایل مختلف در فضای مجازی شهرت یافته است. شاعر از منظر زبانی و محتوا، متاثر از زبان حماسی و خطابی حسین منزوی است. میتوان ادعا کرد که مفاهیم غزل او بسط یافتهی بیت آخر غزل حسین منزوی و بخش دوم غزل عبدالجبار کاکایی است. تبدیل معرکهگیر به مرثیهخوان و در نهایت روضهخوان، در بیت آخر موید این نظر است. همچنین ماجرای لب و دندان در شعر کاکایی بدون تشخص شاعرانه، در شعر جنتی بسط یافته است.
وزن شعر، خلاف دو غزل قبل، وزن سوگوارانهی مرثیههای عاشورایی است. در کل شعر، حتی یک ترکیب جدید زبانی نمیتوان دید. شعر روایتی صرفا شعاری_انتقادی دارد و اصرار گوینده بر انتقاد مستقیم، مجالی برای نمود صورخیال باقی نگذاشته؛ چنانکه هیچ تصویر و تشبیه یا کشف شاعرانهای در مجموع غزل نمیتوان سراغ گرفت. چون بسیاری دیگر از اشعار جنتی، دودستگی زبانی در کاربرد وجه افعال و نشانهی مفعول (کهن و معاصر) بهوضوح نمود دارد(بنگرید به ابیات ۶ و۷). کاربرد خطای حروف و ضعف تالیفهای دستوری از دیگر کاستیهای این غزل است. این دست ناپرهیزیهای زبانی را از بیت نخست و در کاربرد زاید (که) پس از (آنچه) میتوان دید که احتمالا به ضرورت وزن بوده است. کاربرد (از/ز) در بیت چهارم و جدا افتادن (یک تن/از این ذاکران) نیز، علاوه بر ضعف تالیف برآمده از خطای دستوری شاعر است:
یک تن ز اصلِ قصه از این ذاکران نگفت
از این دست کاستیها در غزل سوم بهفراوانی دیده میشود؛ نکتهای که بیش از همه به دلیل سقوط شعر به پرتگاه شعار رخ داده است. مخلص کلام؛ هر انتقادی ضرورتا شاعرانه نیست.
#غزل_عاشورایی
#نقد
#حسین_منزوی
#عبد_الجبار_کاکایی
#شعار
#مقبولیت
#شعر_عاشورایی
#حسین_جنتی
#محمد_مرادی
@drmomoradi
بخش دوم
غزل دوم: عبدالجبارکاکایی
تا میدمد از یاد تو در شهر نشانها
در معرضِ عطر کلماتند دهانها
بوی تن تو با نَفَس خاک چه کَردَه است
کِامروز پر از بوی بهشتند جوانها؟
دیروز چشیده است زمین طعم تو، امروز
ذرّات تو را تجزیه کرده است به جانها
ای کاش زمین، خون تورا ترجمه میکرد
تا با گلِ خورشید میآمیخت دهانها
*
از تیغ گرفتند تَنَت را و سپردند
در آنسوی مقتل، به کمانها و گمانها
ای زندهی جاوید! همانروز سرت را
از نیزه ربودند و سپردند به آنها
گفتند فقط، از لب و دندان و ندادند
از ردّ نَفَسهایِ شهیدِ تو نشانها
ای کاش مسیحِ نَفَسَت، روح بریزد
در کالبدِ منجمدِ مرثیهخوانها!
در غزل دوم، عبدالجبار کاکایی، تاثیرپذیری خود از شعر منزوی را بهوضوح نمایان کردهاست. او چهار عنصر اصلیِ "خطاب، انتقاد، استفاده از نشان جمع در پایان مصراع و وزن" را مشابه منزوی انتخاب کردهاست. در غزل او، زبان حماسی و کهن منزوی، به زبانی غنایی و ساده تبدیل شده که منطبق با زبان شاعرام انقلاب در دهههای ۷۰ و ۸۰ است . شعر از نظر محتوا دو بخش دارد، در بخش نخست، کاکایی به توصیف و ستایش امام حسین(ع) پرداخته و آن حضرت را با بیانی احساسی_ شاعرانه خطاب قرار داده است. در چهار بیت پایانی، شاعر به توصیف برخب از سوگواریهای عاشورایی گریز زده و به انتقاد غیرمستقیم از مرثیهخوانها پرداخته است. لحن کلی شعر در مقایسه با سرودهی منزوی شعاریتر شده؛ با اینحال، شاعرانگی از جلوههای آشکار این غزل است.
زبان کاملا یکدست و پیراسته است و از زاویهی هنجارگریزی، شعر سرشار از ترکیبها و پیوندهای تازه یا کمتر مستعمل است و تشبیهات و استعاراتی متعدد در ابیات دیده میشود(نفسهای شهید و ...). بهندرت تناسبهای آوایی نیز در شعر دیده میشود(بنگرید به کمانها و گمانها).
غزل سوم: حسین جنتی
.
یک تَن شُکوهِ رزمِ تورا شایگان نگفت
شایستهی تو آنچه که بایست، آن نگفت!
هرکس که رفت بر سر منبر به نام تو،
جز نالههای العطشت، داستان نگفت!
تا اشکِ خلق را به در آرَد ز چشم خشک،
جز مشکِ آن سوارِ ابَر قهرمان، نگفت!
مشکل سر تو بود و دهان تو بود و هیچ
یک تن ز اصلِ قصه از این ذاکران نگفت!
ور گفت از سر تو، زِ نی یاد کرد و بس
ور گفت از دهان تو، جز خیزران نگفت
فهمید ماجرا نه همین گریهکردن است
این راز سر به مهر به پیر و جوان نگفت
دانست اگر تو را بشناسند و بشنوند
طوفان بهپا کنند همین مردمان، نگفت!
یک نکته بیش نیست پیام قیام تو
من عاجزم ز گفتن و آن روضهخوان نگفت
غزل سوم سرودهی حسین جنتی است. این شعر، در سالهای اخیر، به دلایل مختلف در فضای مجازی شهرت یافته است. شاعر از منظر زبانی و محتوا، متاثر از زبان حماسی و خطابی حسین منزوی است. میتوان ادعا کرد که مفاهیم غزل او بسط یافتهی بیت آخر غزل حسین منزوی و بخش دوم غزل عبدالجبار کاکایی است. تبدیل معرکهگیر به مرثیهخوان و در نهایت روضهخوان، در بیت آخر موید این نظر است. همچنین ماجرای لب و دندان در شعر کاکایی بدون تشخص شاعرانه، در شعر جنتی بسط یافته است.
وزن شعر، خلاف دو غزل قبل، وزن سوگوارانهی مرثیههای عاشورایی است. در کل شعر، حتی یک ترکیب جدید زبانی نمیتوان دید. شعر روایتی صرفا شعاری_انتقادی دارد و اصرار گوینده بر انتقاد مستقیم، مجالی برای نمود صورخیال باقی نگذاشته؛ چنانکه هیچ تصویر و تشبیه یا کشف شاعرانهای در مجموع غزل نمیتوان سراغ گرفت. چون بسیاری دیگر از اشعار جنتی، دودستگی زبانی در کاربرد وجه افعال و نشانهی مفعول (کهن و معاصر) بهوضوح نمود دارد(بنگرید به ابیات ۶ و۷). کاربرد خطای حروف و ضعف تالیفهای دستوری از دیگر کاستیهای این غزل است. این دست ناپرهیزیهای زبانی را از بیت نخست و در کاربرد زاید (که) پس از (آنچه) میتوان دید که احتمالا به ضرورت وزن بوده است. کاربرد (از/ز) در بیت چهارم و جدا افتادن (یک تن/از این ذاکران) نیز، علاوه بر ضعف تالیف برآمده از خطای دستوری شاعر است:
یک تن ز اصلِ قصه از این ذاکران نگفت
از این دست کاستیها در غزل سوم بهفراوانی دیده میشود؛ نکتهای که بیش از همه به دلیل سقوط شعر به پرتگاه شعار رخ داده است. مخلص کلام؛ هر انتقادی ضرورتا شاعرانه نیست.
#غزل_عاشورایی
#نقد
#حسین_منزوی
#عبد_الجبار_کاکایی
#شعار
#مقبولیت
#شعر_عاشورایی
#حسین_جنتی
#محمد_مرادی
@drmomoradi