محمد مرادی
230 subscribers
232 photos
29 videos
27 files
65 links
Download Telegram
Forwarded from محمد مرادی
"برکه و ماه"
#فاضل_نظری را می توان شاعری متمایل به دو حوزه ی ادبی دانست. از سویی او شاعری متمایل به سبک #اصفهانی است و از دیگر سو، جلوه هایی از جریان شعر #رمانتیک را در غزل هایش می توان دید. حاصل این تلفیق، کلیشه ها و #تکرار هایی است که در #تصاویر و #مضامین اشعارش دیده می شود. این که مخاطبان دو جریان ادبی یادشده، عمدتا از طبقه ی میانه ی علاقه مندان مطالعات ادبی هستند، سبب می شود، در شعر فاضل، به دلیل اصراری که در جلب نظر این مخاطبان دارد، چندان نشانه ای از نوآوری و جسارت های ادبی نتوان دید.
به همین دلیل، اگر دفترهای شعری او را ورق بزنیم، با تصاویر و مضامینی روبه رو می شویم که بارها در شعر دیگران تکرار شده و حتی در شعر خود شاعر هم نمودی فراوان دارد.
یکی از این #بن_مایه ها، تصویر #ماه در #برکه یا #آب است. مشهورترین شعر با این مضمون بیت زیر است:
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
مضمونی شبیه به این تصویر را در شعر #قاآنی می توان دید؛ همچنین در اشعار بسیاری از شاعران معاصر از جمله #قدسی_قاضی_نور در #طرح زیر:
دیدار ما/ چون آب و ماه/ چه دور چه در هم
اما این تکرار، محدود به #دیگر_تکراری نیست. شعر فاضل سرشار از #خودتکراری است؛ به طوری که یک تصویر موفق، خواننده را از مطالعه ی دیگر تصویرهای مشابه، بی نیاز می کند. اگر بیت موفق گذشته از او را که در اولین غزل از اولین دفترش، #گریه_های_امپراتور بخوانیم، تکرار این تصویر را پس از این هم در دفترهای او شاهدیم، با این یادآوری که هیچ یک از تصاویر بعدی به قوت تصویر نخستین پرداخت نشده است:
سنگ در برکه می اندازم و می پندارم
با همین سنگ زدن ماه به هم می ریزد
البته مضمون ساخته شده از برکه و ماه در این شعر، متفاوت با مضمون قبل است؛ اما عناصر سازنده ی تصویر یکی است. با این حال مضمون ماه و برکه در بیت دیگری از گریه های امپراتور، دقیقا همان مضمون قبلی است:
کی به انداختن سنگ پیاپی در آب
ماه را می شود از حافظه ی آب گرفت؟
در بیت زیر هم اساس تصویر بر ماه و برکه است:
چیزی ز ماه بودن تو کم نمی شود
گیرم که برکه ای نفسی عاشقت شده است
همچنین ماه و دریا:
به تمنای تو دریا شده ام گرچه یکی است
سهم یک کاسه ی آب و دل دریا از ماه
بگذریم از این که تصویر ماه در ظرف از مضامین رایج در ادب کهن به ویژه متون عرفانی نیز بوده است.
هنر آن است که عکس تو بیفتد در ماه
ماه در آب که همواره فرو ریختنی است
*
تو قرص ماهی و من برکه ای که می خشکد
خود این خلاصه ی غم های روزگار من است
در دیگر دفترها هم تصویر ماه و آب نمودی مشخص دارد. از جمله در #اقلیت:
موج شوریده دل آشفته ی ماه است ولی
ماه را طاقت آشفتگی دریا نیست
هرچند در این دفتر تصاویری دیگر پر تکرار شده اند.
نتیجه آنکه از میان عناصر طبیعی و اشیای پیرامون شاعر، تعدادی معدود را می توان مشاهده کرد که در اشعار او انعکاس یافته و در دفترهایش تکرار شده اند. تصویر ماه در برکه یکی از تصاویر پرتکرار شاعران رمانتیک اروپایی و فارسی است که حتی به تابلوهای نقاشی هم راه یافته و در معدود ابیات فاضل، بارها تکرار شده است. در یادداشت های دیگر، به معرفی دیگر مضامین پر تکرار در غزل هایش خواهیم پرداخت.
#محمد_مرادی
* قاآنی:
چو عکس ماه که افتد درون چشمه ی روشن
به چشم من همه نزدیکی و ز من همه دوری
@drmmoradi
Forwarded from محمد مرادی
" غزلی به طعم پیدایش"

بين صد گرگى كه از این چاه پیدا می شود
یوسفی-بینی و بین الله-پیدا می شود؟!

خواب گرگ و چاه دیدم، خواب برق دشنه نیز
ای شب تبدار! قرص ماه پیدا می شود؟

ابن سیرین! یک ستاره نیست درخواب "عزیز"
آفتابی کی بر این درگاه پیدا می شود؟
*
تا ترنج و کارد آمد درمیان، معلوم شد
چون زلیخا چند خاطرخواه پیدا می شود

دست من خالی ست ای یوسف فروشان! نگذرید
در بساطم عاقبت یک آه پیدا می شود

آی مردم! دارداین ابیات، بوی پیرهن
عشق، بعداز مصرعی کوتاه پیدا می شود
*
چشم هایم خیره برگلدان حسن یوسف است
سوره ای در برگ ها ناگاه پیدامی شود
#محمد_حسین_انصاری_نژاد

دفتر #دلنخواهی یکی از جدیدترین مجموعه های #شاعر_طلبه، محمدحسین انصاری نژاد است که به همت #نشر_رخشید منتشر شده و یکی از نامزدهای جایزه ی #قلم_زرین بوده است.
قالب اصلی این مجموعه #غزل است و پیش از این، به بهانه های مختلف بارها آن را از نظر گذرانده ام.
یکی از زیباترین غزل های این مجموعه، شعر #یوسف_و_چاه است که هرچند این روزها توجهی به حفظ شعر ندارم، به دلیل مرور و خوانش های مکرر، ابیاتی از آن را به حافظه سپرده ام.
شاید این زمان، اغراق نباشد اگر ادعا کنم، این غزل یکی از موفق ترین غزل هایی است که در دهه ی اخیر با درون مایه ی #انتظار و در این بافت زبانی، خوانده یا شنیده ام؛ اما علت این موفقیت شاعر در چیست؟ پاسخ به این پرسش را در چند سطر ادامه خلاصه خواهم کرد.
شعر، طولی #متعادل دارد و در وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن سروده شده است؛ وزنی مشترک بین دو سبک #عراقی و #هندی که نشان دهنده ی پیوند دو سویه ی شاعر با این دو شیوه ی ادبی است. این فضای بینابین در ردیف دو کلمه ای غزل هم دیده می شود؛ هرچند غلبه ی معنای #فعلی در #ردیف، نگاه معنامحور شاعر را در غزل ثابت می کند. به طوری که می توان گفت؛ شاعر در آثارش در کنار توجهی که به #کشف_مضمون دارد، به #اندیشه و #عاطفه ی شاعرانه نیز پایبند است.
اما دو ویژگی اصلی تمایز در این غزل چیست؟
نخست: معنای جاری در ابیات که پیوندی طولی را در شعر و در حول مفهوم "انتظار" شکل داده است. نکته ی تامل برانگیز، #حرکت و سیر تحولی است که با تمرکز شاعر بر #ردیف ها و #تصاویر در غزل دیده می شود و #ساختار شعر را تقویت کرده است.
نقش ردیف در شکل دادن به این پیوند، در این غزل کاملا محوری است.
در بیت اول، استفاده از عبارت "بینی و بین الله" در کنار ردیف سوالی، نوعی استفهام انکاری را در شعر شکل داده است. گویا شاعر با وجود احساس نیازی که به #منجی دارد، با سوالی بسیار تردیدآمیز به این مفهوم نگریسته است. این تردید که با تصویر "یک یوسف ممکن در برابر صد گرگ موجود"، شکل گرفته، کفه ی ترازوی #تقابل را به سمت انکار چربانده؛ نکته ای که در نوع خود و در شعر شاعری حوزوی، فضایی تازه را ترسیم کرده است.
در بیت های بعد، شاعر از آن تردید موکد، شعر را به سمت سوال هایی محتمل (از منظر تاکید) پیش برده؛ به طوری که گویا به مخاطب این پیام را منتقل می کند که هنوز امیدوار است تا ماه یا آفتابی ظهور کند؛ البته سوالی بودن ردیف ها، این مفهوم را در حد احتمال باقی می گذارد.
در بیت های چهارم و پنجم، ردیف ها از حالت سوالی، به فضایی انشایی اما نزدیک به خبری، رسیده اند. "خاطرخواهی" یا "آهی" که پیدا می شود؛ گویی روزنه ی امیدی برای "پیدایش" منجی در شعر فراهم کرده است.
سیر معنایی شعر در بیت پایانی به تکامل می رسد؛ آنجا که ردیف "پیدا می شود" خبری قطعی را درباره ی ظهور "سوره ای در برگ ها" به مخاطب ارائه کرده و بر این اساس، شاعر در کل غزل، مخاطب را از سوالی پوچ انگارانه به یقینی شبه عرفانی رسانده است؛ بی آنکه این حرکت به سختی و در قالب روایت یا صرف ادعای کلامی مطرح شده باشد.
زاویه ی دوم اهمیت این شعر حرکت #عمقی شعر است که در سایه ی ارتباط #بینامتنی موثر، در شعر ایجاد شده است. خلاف ظاهر گسسته در برخی ابیات (به ویژه چهارم و پنجم)، یک رشته از تناسبات و ارجاعات برون متنی، تمام ابیات را به هم متصل کرده و آن حضور تلمیح یا بازخوانی بخشی از داستان #حضرت_یوسف (ع) در شعر است. با این تمایز که شاعر صرفا به داستان اشاره نکرده؛ بلکه برخی از اجزای این #داستان_قرآنی را با استفاده از تخیل شاعرانه ی خود بازخوانی کرده و با دیگر اجزای معنایی و تصویری شعر پیوند داده است.
"برآمدن گرگ از چاه به جای یوسف، داستان ستاره و آفتاب و آمیختن شخصیت یوسف نبی و #ابن_سیرین و در کنار آن اشاره به عزیز، داستان کارد و ترنج و زنان مصر، ماجرای بازار برده فروشان و در پایان، جمع آن ها در ظهور #حسن_یوسف"، منطق تصویری ابیات را کاملا پیوسته و منسجم ساخته است. علاوه بر این، تناسب واژه ها و #ایهام ها، بر تقویت انسجام غزل افزوده است.
امید که از این دست غزل ها بیش از این در قلمرو #شعر_آیینی آفریده شود.
#محمد_مرادی
@drmmoradi
Forwarded from محمد مرادی
نقدی بر دفتر "ی" حسین جنتی
بخش دوم
زبان:
دایره ی #واژگانی مجموعه محدود است. آسیب اساسی زبان غزل ها استفاده از واژه های تکرار شده در سنت های ادبی بی تغییر #نقش_شاعرانه است. شاعر گویا اغلب واژه ها را از جهان کتاب ها و اشعارِخوانده، استخراج کرده و واژه های زبان و #جهان_زیستی او، در اشعار بسیار محدود نمود یافته است.
علاوه بر آن، تضاد زیست معاصر و زیست کتابی شاعر، دودستگی هایی را در زبان غزل ها ایجاد کرده؛ هرچند کلیت زبان غزل ها سالم و یکدست است و ایرادهای دستوری متعدد شاعرانی چون: #علی_رضا_بدیع، #امید_صباغ_نو و پلشتی زبان #علی_رضا_آذر و #شاعران_عام_پسند را در زبان او نمی بینیم.

برای نمونه زبان در بیت شعر مذهبی زیر آمیخته ای از زبان کهن و عامیانه است:
بوی جوی مولیانی نیست، پیری در کویر
چنگ در مو می زند، با شاه می گوید نیا(ص۳۰)
دو دستگی زبان عامیانه و خراسانی را در غزل (ص۳۱) با ردیف "در آی" نیز می توان دید. یا استفاده از سیاق "ریشه به خاک اندر" ص ۳۳ در زبانی که گاه معاصر می شود؛ همچنین " چوب لای چرخ کردن" ص ۳۸ در بافتی کهن و در کنار سیاق های امری " بر کن و بر جه":
کدام بار به یاد آر در سراسر عمرت
که لای چرخ تو جوبی نکرد دست پلیدی
اگر که تابع زوری نقاب بر کن و بر جه
وگر که منجی خلقی بدین قواره بعیدی
به ندرت ضعف تالیف در ابیات مشاهده می شود. این چینش دستوری درست و خطا را در دو بیت کنار هم در غزل نخستین دفتر می توان با هم مقایسه کرد:
زندگی سنگ عظیمی است ولی می شکند
که روان زیر پی اش جوی حقیری است منم
در پی آب حیاتی به خرابات برو
خسته از عمر در آن زوایه پیری است منم
#تصاویر و #مضامین:
تصاویر و مضامین دفتر هم چون واژه ها برآمده از جهان #سنت_ادبی و عمدتا تکرار مضامین اشعار خراسانی، عراقی، اصفهانی و گاه معاصر است. به ندرت در شعری تجربه ی فردی شاعر و جهان معاصر او را می توان ردگیری کرد. #فردیت_شاعر به #مفاخره ها، #اخوانیه های سنتی و گاه انتقاد نمادین از جامعه محدود شده است. هرچند چون گذشتگان همچنان با چرخ و فلک گلاویز است(ص۱۹ و ۳۹) و از شیخ و شاه و شراب و باده و آب حیات می گوید. (ص ۵۶ و ۴۸ و ...). چون ناصرخسرو از آزادگی می سراید و به شاعری اش مفاخره می کند و دیگر شاعران را هجو می کند بی تمایزی خاص ِ شعر معاصر. (ص ۷۱ و ۲۰)
البته گاه در میان همین سنت گرایی، غزل هایی استوار یا تاحدودی متمایز جلوه کرده (غزل ۵۶، ۵۷، ۶۵، ۶۶و ۷۰) یا مضامینی متفاوت خلق شده؛ با همان زبان سنتی اما یکدست؛ چون: دهان خلق نگر حفره های ماران است (ص۵۵) یا:
مرا به حق حق ات ای شیخ هیچ امیدی نیست
برو که هق هق من خود دعای باران است
شاعر گاه در پرداخت مضامین دچار خطا شده و نوعی فضای متضاد در شعر شکل گرفته است:
آری وطنم، مزرع نیکان و نیاکان
یک روز برازنده ی گاو آهن من بود (ص۲۹)
آیا در این بیت "برازندگی گاو آهن " در مقام مدح یا ذم وطن قرار دارد؟
ارتباط بینامتنی:
از جنبه های مثبت مجموعه ارتباط بینامتنی و تلمیح های متعدد است؛ هرچند در مواردی بیش از تقویت مضامین، نشان دهنده ی تاثیر پذیری شاعر از دیگران است. تعدد آبشخورهای تاثیر پذیری و حضور غیر مستقیم شاعرانی چون: #ناصر_خسرو، #سعدی، #حافظ، #صائب، #سایه، #منزوی، #شفیعی_کدکنی، سیمین و ... تیغی دولبه در دست شاعر بوده است.
اغلاط نگارشی:
نکته ی پایانی اینکه به ندرت در این مجموعه اغلاط تایپی دیده می شود. چون صفحه های ۷۳، ۶۳، ۵۰ و ... . همچنین املای نادرست ذغال(ص۲۷) و استفاده از ترکیب نادرست "زاد و ولد" به جای "زادِ ولد" نیز (ص۷۲) بهتر است در تجدید چاپ مجموعه بر طرف شود؛ سیاق خطایی که بسیاری شاعران در کاربرد نادرستِ زاد و بوم، ید و بیضا، سهل و ممتنع و ..." مرتکب آن شده اند.
در نگاه پایانی باید گفت که هرچند در خوانش منصفانه ی این مجموعه، منتقد شعرآشنا از خواندن برخی ابیات و غزل ها لذت می برد؛ به دلیل کم عمقی اندیشه و منعکس نشدن جهان فردی شاعر و در کنار آن تکرار مضامین و شگردها، مخاطب می تواند به راحتی خود را از خواندن عمده ای از اشعار بی نیاز بداند.
#محمد_مرادی
#حسین_جنتی
#غزل_معاصر
@drmmoradi