Forwarded from محمد مرادی
" غزلی به طعم پیدایش"
بين صد گرگى كه از این چاه پیدا می شود
یوسفی-بینی و بین الله-پیدا می شود؟!
خواب گرگ و چاه دیدم، خواب برق دشنه نیز
ای شب تبدار! قرص ماه پیدا می شود؟
ابن سیرین! یک ستاره نیست درخواب "عزیز"
آفتابی کی بر این درگاه پیدا می شود؟
*
تا ترنج و کارد آمد درمیان، معلوم شد
چون زلیخا چند خاطرخواه پیدا می شود
دست من خالی ست ای یوسف فروشان! نگذرید
در بساطم عاقبت یک آه پیدا می شود
آی مردم! دارداین ابیات، بوی پیرهن
عشق، بعداز مصرعی کوتاه پیدا می شود
*
چشم هایم خیره برگلدان حسن یوسف است
سوره ای در برگ ها ناگاه پیدامی شود
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
دفتر #دلنخواهی یکی از جدیدترین مجموعه های #شاعر_طلبه، محمدحسین انصاری نژاد است که به همت #نشر_رخشید منتشر شده و یکی از نامزدهای جایزه ی #قلم_زرین بوده است.
قالب اصلی این مجموعه #غزل است و پیش از این، به بهانه های مختلف بارها آن را از نظر گذرانده ام.
یکی از زیباترین غزل های این مجموعه، شعر #یوسف_و_چاه است که هرچند این روزها توجهی به حفظ شعر ندارم، به دلیل مرور و خوانش های مکرر، ابیاتی از آن را به حافظه سپرده ام.
شاید این زمان، اغراق نباشد اگر ادعا کنم، این غزل یکی از موفق ترین غزل هایی است که در دهه ی اخیر با درون مایه ی #انتظار و در این بافت زبانی، خوانده یا شنیده ام؛ اما علت این موفقیت شاعر در چیست؟ پاسخ به این پرسش را در چند سطر ادامه خلاصه خواهم کرد.
شعر، طولی #متعادل دارد و در وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن سروده شده است؛ وزنی مشترک بین دو سبک #عراقی و #هندی که نشان دهنده ی پیوند دو سویه ی شاعر با این دو شیوه ی ادبی است. این فضای بینابین در ردیف دو کلمه ای غزل هم دیده می شود؛ هرچند غلبه ی معنای #فعلی در #ردیف، نگاه معنامحور شاعر را در غزل ثابت می کند. به طوری که می توان گفت؛ شاعر در آثارش در کنار توجهی که به #کشف_مضمون دارد، به #اندیشه و #عاطفه ی شاعرانه نیز پایبند است.
اما دو ویژگی اصلی تمایز در این غزل چیست؟
نخست: معنای جاری در ابیات که پیوندی طولی را در شعر و در حول مفهوم "انتظار" شکل داده است. نکته ی تامل برانگیز، #حرکت و سیر تحولی است که با تمرکز شاعر بر #ردیف ها و #تصاویر در غزل دیده می شود و #ساختار شعر را تقویت کرده است.
نقش ردیف در شکل دادن به این پیوند، در این غزل کاملا محوری است.
در بیت اول، استفاده از عبارت "بینی و بین الله" در کنار ردیف سوالی، نوعی استفهام انکاری را در شعر شکل داده است. گویا شاعر با وجود احساس نیازی که به #منجی دارد، با سوالی بسیار تردیدآمیز به این مفهوم نگریسته است. این تردید که با تصویر "یک یوسف ممکن در برابر صد گرگ موجود"، شکل گرفته، کفه ی ترازوی #تقابل را به سمت انکار چربانده؛ نکته ای که در نوع خود و در شعر شاعری حوزوی، فضایی تازه را ترسیم کرده است.
در بیت های بعد، شاعر از آن تردید موکد، شعر را به سمت سوال هایی محتمل (از منظر تاکید) پیش برده؛ به طوری که گویا به مخاطب این پیام را منتقل می کند که هنوز امیدوار است تا ماه یا آفتابی ظهور کند؛ البته سوالی بودن ردیف ها، این مفهوم را در حد احتمال باقی می گذارد.
در بیت های چهارم و پنجم، ردیف ها از حالت سوالی، به فضایی انشایی اما نزدیک به خبری، رسیده اند. "خاطرخواهی" یا "آهی" که پیدا می شود؛ گویی روزنه ی امیدی برای "پیدایش" منجی در شعر فراهم کرده است.
سیر معنایی شعر در بیت پایانی به تکامل می رسد؛ آنجا که ردیف "پیدا می شود" خبری قطعی را درباره ی ظهور "سوره ای در برگ ها" به مخاطب ارائه کرده و بر این اساس، شاعر در کل غزل، مخاطب را از سوالی پوچ انگارانه به یقینی شبه عرفانی رسانده است؛ بی آنکه این حرکت به سختی و در قالب روایت یا صرف ادعای کلامی مطرح شده باشد.
زاویه ی دوم اهمیت این شعر حرکت #عمقی شعر است که در سایه ی ارتباط #بینامتنی موثر، در شعر ایجاد شده است. خلاف ظاهر گسسته در برخی ابیات (به ویژه چهارم و پنجم)، یک رشته از تناسبات و ارجاعات برون متنی، تمام ابیات را به هم متصل کرده و آن حضور تلمیح یا بازخوانی بخشی از داستان #حضرت_یوسف (ع) در شعر است. با این تمایز که شاعر صرفا به داستان اشاره نکرده؛ بلکه برخی از اجزای این #داستان_قرآنی را با استفاده از تخیل شاعرانه ی خود بازخوانی کرده و با دیگر اجزای معنایی و تصویری شعر پیوند داده است.
"برآمدن گرگ از چاه به جای یوسف، داستان ستاره و آفتاب و آمیختن شخصیت یوسف نبی و #ابن_سیرین و در کنار آن اشاره به عزیز، داستان کارد و ترنج و زنان مصر، ماجرای بازار برده فروشان و در پایان، جمع آن ها در ظهور #حسن_یوسف"، منطق تصویری ابیات را کاملا پیوسته و منسجم ساخته است. علاوه بر این، تناسب واژه ها و #ایهام ها، بر تقویت انسجام غزل افزوده است.
امید که از این دست غزل ها بیش از این در قلمرو #شعر_آیینی آفریده شود.
#محمد_مرادی
@drmmoradi
بين صد گرگى كه از این چاه پیدا می شود
یوسفی-بینی و بین الله-پیدا می شود؟!
خواب گرگ و چاه دیدم، خواب برق دشنه نیز
ای شب تبدار! قرص ماه پیدا می شود؟
ابن سیرین! یک ستاره نیست درخواب "عزیز"
آفتابی کی بر این درگاه پیدا می شود؟
*
تا ترنج و کارد آمد درمیان، معلوم شد
چون زلیخا چند خاطرخواه پیدا می شود
دست من خالی ست ای یوسف فروشان! نگذرید
در بساطم عاقبت یک آه پیدا می شود
آی مردم! دارداین ابیات، بوی پیرهن
عشق، بعداز مصرعی کوتاه پیدا می شود
*
چشم هایم خیره برگلدان حسن یوسف است
سوره ای در برگ ها ناگاه پیدامی شود
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
دفتر #دلنخواهی یکی از جدیدترین مجموعه های #شاعر_طلبه، محمدحسین انصاری نژاد است که به همت #نشر_رخشید منتشر شده و یکی از نامزدهای جایزه ی #قلم_زرین بوده است.
قالب اصلی این مجموعه #غزل است و پیش از این، به بهانه های مختلف بارها آن را از نظر گذرانده ام.
یکی از زیباترین غزل های این مجموعه، شعر #یوسف_و_چاه است که هرچند این روزها توجهی به حفظ شعر ندارم، به دلیل مرور و خوانش های مکرر، ابیاتی از آن را به حافظه سپرده ام.
شاید این زمان، اغراق نباشد اگر ادعا کنم، این غزل یکی از موفق ترین غزل هایی است که در دهه ی اخیر با درون مایه ی #انتظار و در این بافت زبانی، خوانده یا شنیده ام؛ اما علت این موفقیت شاعر در چیست؟ پاسخ به این پرسش را در چند سطر ادامه خلاصه خواهم کرد.
شعر، طولی #متعادل دارد و در وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن سروده شده است؛ وزنی مشترک بین دو سبک #عراقی و #هندی که نشان دهنده ی پیوند دو سویه ی شاعر با این دو شیوه ی ادبی است. این فضای بینابین در ردیف دو کلمه ای غزل هم دیده می شود؛ هرچند غلبه ی معنای #فعلی در #ردیف، نگاه معنامحور شاعر را در غزل ثابت می کند. به طوری که می توان گفت؛ شاعر در آثارش در کنار توجهی که به #کشف_مضمون دارد، به #اندیشه و #عاطفه ی شاعرانه نیز پایبند است.
اما دو ویژگی اصلی تمایز در این غزل چیست؟
نخست: معنای جاری در ابیات که پیوندی طولی را در شعر و در حول مفهوم "انتظار" شکل داده است. نکته ی تامل برانگیز، #حرکت و سیر تحولی است که با تمرکز شاعر بر #ردیف ها و #تصاویر در غزل دیده می شود و #ساختار شعر را تقویت کرده است.
نقش ردیف در شکل دادن به این پیوند، در این غزل کاملا محوری است.
در بیت اول، استفاده از عبارت "بینی و بین الله" در کنار ردیف سوالی، نوعی استفهام انکاری را در شعر شکل داده است. گویا شاعر با وجود احساس نیازی که به #منجی دارد، با سوالی بسیار تردیدآمیز به این مفهوم نگریسته است. این تردید که با تصویر "یک یوسف ممکن در برابر صد گرگ موجود"، شکل گرفته، کفه ی ترازوی #تقابل را به سمت انکار چربانده؛ نکته ای که در نوع خود و در شعر شاعری حوزوی، فضایی تازه را ترسیم کرده است.
در بیت های بعد، شاعر از آن تردید موکد، شعر را به سمت سوال هایی محتمل (از منظر تاکید) پیش برده؛ به طوری که گویا به مخاطب این پیام را منتقل می کند که هنوز امیدوار است تا ماه یا آفتابی ظهور کند؛ البته سوالی بودن ردیف ها، این مفهوم را در حد احتمال باقی می گذارد.
در بیت های چهارم و پنجم، ردیف ها از حالت سوالی، به فضایی انشایی اما نزدیک به خبری، رسیده اند. "خاطرخواهی" یا "آهی" که پیدا می شود؛ گویی روزنه ی امیدی برای "پیدایش" منجی در شعر فراهم کرده است.
سیر معنایی شعر در بیت پایانی به تکامل می رسد؛ آنجا که ردیف "پیدا می شود" خبری قطعی را درباره ی ظهور "سوره ای در برگ ها" به مخاطب ارائه کرده و بر این اساس، شاعر در کل غزل، مخاطب را از سوالی پوچ انگارانه به یقینی شبه عرفانی رسانده است؛ بی آنکه این حرکت به سختی و در قالب روایت یا صرف ادعای کلامی مطرح شده باشد.
زاویه ی دوم اهمیت این شعر حرکت #عمقی شعر است که در سایه ی ارتباط #بینامتنی موثر، در شعر ایجاد شده است. خلاف ظاهر گسسته در برخی ابیات (به ویژه چهارم و پنجم)، یک رشته از تناسبات و ارجاعات برون متنی، تمام ابیات را به هم متصل کرده و آن حضور تلمیح یا بازخوانی بخشی از داستان #حضرت_یوسف (ع) در شعر است. با این تمایز که شاعر صرفا به داستان اشاره نکرده؛ بلکه برخی از اجزای این #داستان_قرآنی را با استفاده از تخیل شاعرانه ی خود بازخوانی کرده و با دیگر اجزای معنایی و تصویری شعر پیوند داده است.
"برآمدن گرگ از چاه به جای یوسف، داستان ستاره و آفتاب و آمیختن شخصیت یوسف نبی و #ابن_سیرین و در کنار آن اشاره به عزیز، داستان کارد و ترنج و زنان مصر، ماجرای بازار برده فروشان و در پایان، جمع آن ها در ظهور #حسن_یوسف"، منطق تصویری ابیات را کاملا پیوسته و منسجم ساخته است. علاوه بر این، تناسب واژه ها و #ایهام ها، بر تقویت انسجام غزل افزوده است.
امید که از این دست غزل ها بیش از این در قلمرو #شعر_آیینی آفریده شود.
#محمد_مرادی
@drmmoradi