محمد مرادی
233 subscribers
232 photos
29 videos
27 files
65 links
Download Telegram
"غزلی برای تو"

در خود تکیده‌ام من، خسته... غریب... تنها
چون نی پر از سکوتم، در دل ولی سخن‌ها...
آشفته و پریشان، در جمعِ مردگانم
باید چه‌کرد بی‌تو؟ تنها میانِ تن‌ها
پروانه باش یک‌شب، ای دوست! تا بفهمی
این شمع را چه حال است؟ از داغِ سوختن‌ها
این کوهِ استخوان را در پیرهن نظر کن
تا یاد کرده باشی، از درد کوهکن‌ها
ای غنچه‌لب! نگاهی بر این گلِ خمیده
اینک که پاره کرده، در عشق پیرهن‌ها
گیسو ببند و بگذار، دیوانگان نبینند
رقص نسیم را باز، در دشتی از گون‌ها

من: بی‌تو هیچِ هیچم، من: بی‌تو گنگ و گیجم
باید "تو" بود وقتی، مِنهایِ "تو"ست "من"ها
*
دیشب به یاد چشمت، "تنها" نماز خواندم
من، تو، خدا... چه حالی! "انّ الصلاهَ تنهی..."
#محمد_مرادی
#غزل
@drmomoradi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
"باران"

از فراسوی کوه می‌آید با سلام فرشتگان: باران

به بهانه‌ی باران بهار


#باران
#غزل
#محمد_مرادی
#تو_سیب_و_گندم

@drmomoradi
"به بهانه‌ی روز امید و شادباش"

این ابیات منظوم،  نه به نیت شعر که به قصد سپاس از لبخند روزگار به نظم کشیده شده است. امید که امسال‌مان لبریز از خنده و شادی باشد:

بی‌حرف و زبان، بیا بخندیم
بی‌هیچ بیان، بیا بخندیم
آواره کنیم خستگی را
با عمق توان، بیا بخندیم
گل باز شد و شکوفه خندید
ما هم این‌سان، بیا بخندیم
چون ساعت رویش جوانه
با بخت جوان، بیا بخندیم

بر بال نسیم پر بگیریم
تا هست زمان، بیا بخندیم
با خنده وضو کنیم دل را
با بانگ اذان بیا بخندیم
از درد زمین سخن نگوییم
بر مکر جهان بیا بخندیم
#
در هر نفسی به عشق خوش باش!
با هر ضربان، بیا بخندیم
شادی... شادی، دوباره شادی
شادان... شادان... بیا بخندیم
خنده... خنده... همیشه خنده
با قهقهه همچنان بخندیم

ای دوست! به زندگی یقین کن!
بی‌شکّ و گمان، بیا بخندیم
یا صبر کنیم درد و غم را
یا از ته جان بیا بخندیم

#شادی
#عشق
#خنده
@drmomoradi
"غزلی عاشقانه"
تقدیم به استاد بی‌بدیل فرهنگ و ادب فارسی، نجیب مایل هروی


تو: جُنگ خطّی کمیابی، که شعرهای جدیدم را، در اقتفای تو می‌بینم
منم محقّق غمگینی، که از اساس جهانم را به‌اقتضای تو می‌بینم
در آن نگاه سمرقندی، از آن تبسّمِ دلبندی، به آن طریق که می‌خندی
تمامِ نازفروشان را، شبیه نسخه‌بدل‌هایی که "نیست جای تو" می‌بینم
قسم به جدول دامانت، که سطرسطر دل و جانم، به کشفِ راز تو مشغول است
به شمسه‌شمسه‌ی مژگانت که صفحه‌صفحه وجودم را، پر از صدای تو می‌بینم
بیاضِ گردن و رویت: برف، خطوط دورِ لبت: شنگرف، که خال: نقطه و دندان: حرف
به لاجوردِ دو چشمانت، قسم که آخر دریا را در ابتدای تو می.بینم
اگر که نسخ اگر تعلیق، اگر که شعر اگر تحقیق، اگر که مومن اگر زندیق...
فقط به شوق تو می‌خوانم... فقط به یاد تو می‌گویم... فقط برای تو می‌بینم
دو گوش: کاغذِ جیهانی، دواتِ زلف: خراسانی، عتاب: رقعه‌ی سلطانی
به ابر و بادِ رخ و موهات، که با هوای تو می‌خندم که در هوای تو می‌بینم
غمِ قدیم و نجیبم را که مایل است به ابرویت، چه حاجت است به ترقیمه
که من زمان و مکانم را از ابتدای تو می‌پرسم در انتهای تو می‌بینم
*
برای ثانیه ای بگذار که دست نسخه‌پژوهم را به گونه‌ی تو بلغزانم
من آن مصحح گمنامم که بیت‌بیت جهانم را سروده‌های تو می‌بینم

#محمد_مرادی
#غزل
http://tttttt.me/drmomoradi
"قدر"

دلا معاویگی تا کی؟ دو روز مثل علی باشیم
در این زمانه‌ی بی‌آغاز، چه می‌شود ازلی باشیم؟

بیار غیرت مالک را، ببین نزول ملایک را
بیا "الست بربک" را، جواب "قال بلی" باشیم

دوباره کعبه‌ی جانت را، امیر بت‌شکنی باید
به جای "حبّ علی" تاکی، پر از بت "هبلی" باشیم؟

بسوز "طلحه‌ی عصیان " را ، بزن رگِ "جمل نان" را
در این جنون خفی تا چند، اسیر شرک جلی باشیم؟

در ازدحام خیابان‌ها و عصر قحطی انسان‌ها
کمی شبیه علی باشیم. کمی شبیه علی باشیم

#غزل
#محمد_مرادی


http://tttttt.me/drmomoradi
"ابیاتی از یک قصیده"

بهار_ آمد و جان پر شد از ولای علی(ع)
کجاست عطر دل‌انگیز آشنای علی؟
...

مگر مرام علی سادگی نبود؟ کجاست؟
گلیم کهنه و نعلین وصله_سای علی
مرید سنّت شیخین زور و میز شدیم
کجاست مذهبِ از زور و زر رهای علی؟
زبیرهای زمان، طلحه‌طلحه جمع شدند
جمل‌نشین شده قرآن دلربای علی
چه زود بندِ امارت، چه ساده ذوق کنیز
گسست مارا، از بند کفش‌های علی
چه زود وارث تخت بنی‌امیّه شدیم
چه شد طنین مناجات و ربنای علی؟
چه شد تقدّس لبخند بی‌ریای رسول(ص)؟
چه شد تفاخرِ کف‌پوشِ بوریای علی؟
چه شد نهیب پر از درد و داغ ابن حنیف؟
غم رثای نبی خطبه‌ی رسای علی؟
چه شد حکایت شب‌ها و شمع بیت‌المال؟
چه شد شکایت چشمان روشنای علی؟
چه شد طریقت خرما و نان و سنگ و شکم؟
کجاست سفره‌ی افطار باصفای علی؟
*
پس از غدیر چه کردید با علی؟ ای‌کاش
که از گناه شما بگذرد خدای علی...

#علی(ع)
#محمد_مرادی
#شکایت

http://tttttt.me/drmomoradi
"تقویم: بداهه‌ای به بهانه‌ی امروز"

"یک" به در شد، "دو" به در شد، روز "سوم" هم به در شد
"چارم" آمد، زندگی چون باد، چون باران به‌سر شد
ماه فروردین شبیه  برق طی شد روز در روز
روز "پنجم" صرف غم، روز "ششم" صرف هدر شد
روز "هفتم" آمد و یک‌هفته از سال نوَم رفت
هرچه گفتم بی‌اثر، هر قدر کِشتم بی‌ثمرشد
روز "هشتم سهم حسرت شد، نهم "سهم" نداری
روزها و هفته‌ها در درد و حسرت مختصر شد
یک‌نفر از من بپرسد قصه‌ی روز "دهم" را
چشمه‌های شعر من خشکید در چشمی که تر شد

یازده روز است اینک رفته از سالی که نو نیست
این طرف نوتر شد ایام و از آن‌سو کهنه‌تر شد
"روز بعدی" بسکه سنگین بود زد از وزن بیرون
آرزوهایم یکایک بغض شد، خون جگر شد

از کفم رفته است این شب‌ها و ساعات گرامی
تا که جنبیدم به خود، این "سیزده" روزم به در شد
*
روز و ماه و سال عمرم رفت در حیرت دریغا
آن جوان سال‌های قبل پیری  محتضر شد

#غزل
#عمر
#تقویم
#سیزده_به_در

http://tttttt.me/drmomoradi
"به دخترم ضحا  به بهانه‌ی چارده‌سالگی"


در خنده‌هاش شور شکفتن، در گریه‌هاش نبض حیات است
می‌بوسمش: به طعمِ رسیدن،  لب‌هاش شاخه‌شاخه نبات است
بیداری‌اش: جنونِ تپیدن، در خواب، مستِ قهقهه دیدن
چشمانِ ساحری که بهشت است، مژگانِ شاعری که صراط است
پر می زند کبوتر قلبم بر پله‌ها قدم زدنش را
وقتی که می‌دود دل و جانم، لرزان چشم‌زخم حیاط است
آن گونه‌های ماه ندیده، عمر من است یا گل چیده؟
انگشت‌هاش بسته به دستم، قفل است یا کلید نجات است؟
در می‌زند به خنده و شادی، آغوش می‌گشایمش از شوق
می‌بوسمش به رسم رسیدن، در گونه‌هاش شور حیات است
لب‌های کودکانه‌ای این‌بار، سُر می‌خورد به روی من انگار
به! این چه بوسه‌ای است که طعمش، معجون پسته و صلوات است؟
#محمد_مرادی
#غزل
#این_من_پنهان


http://tttttt.me/drmomoradi
"استهلال"

از بهر هلال عید آن‌مه ناگاه_
بر بام دوید و
هرطرف کرد نگاه...

هرکس که بدید گفت:
"سبحان‌الله!!!"
"خورشید برآمده‌است و می‌جوید ماه!"

دیوان انوری، ج۲، ص ۱۰۲۶

#عید_فطر
#رباعی
#انوری

http://tttttt.me/drmomoradi
Forwarded from چهار خطی
▫️توضیحی در مورد رباعی هلال ماه

رباعی فوق که در دیوان انوری به چاپ رسیده، در تذکرۀ لباب الالباب عوفی به نام امیر فخرالدین مسعود کرمانی است. عوفی از این امیر مسعود با احترام بسیار یاد کرده و سه رباعی به اسمش آورده، که یکی از آن‌ها، رباعی مذکور است‌ (لباب الالباب، ۵۸):

از بهر هلال عید، خورشید سپاه
بر بام برآمد و همی‌کرد نگاه
مردم به‌شگفت گفت: سبحان الله
خورشید برآمده‌ست و می‌جوید ماه

امین احمد رازی و اوحدی بلیانی نیز رباعی را به نام همین امیر آورده‌اند (هفت اقلیم، ۲: ۱۲۴۸؛ عرفات العاشقین، ۶: ۳۳۷۸) و به احتمال زیاد مأخذشان تذکرۀ عوفی بوده است.
اما در دیوان انوری که تصحیحش به اهتمام مرحوم محمدتقی مدرس رضوی بر مبنای ۲۱ نسخۀ خطی و دو چاپ تبریز و نولکشور صورت گرفته، رباعی مذکور در هیچ کدام از دستنویس‌ها، چه قدیم و چه جدید، نیامده و مأخذ درج آن در دیوان، چاپ تبریز است که ۱۲۶۶ ق به طبع رسیده است. بنابراین، انتساب آن به انوری پایۀ استنادی بسیار بسیار ضعیفی دارد.

رباعی در نزهة المجالس (ص ۴۴۲) و به تبع آن خلاصةالاشعار فی الرباعیات (ص ۹۷) بی ذکر نام گوینده درج شده است. اما در سفینۀ رباعیات شمارۀ ۱۲۰۳ کتابخانۀ دانشگاه استانبول که متنش به متن نزهةالمجالس بسیار نزدیک است، رباعی به نام «معزی» دیده می‌شود. ما رباعی را در دیوان‌های چاپی و خطی معزی نیافتیم.
با توجه به نقل عوفی که دو سه دهه بیشتر با امیر مسعود کرمانی فاصله نداشته، سرایندۀ رباعی باید این شاعر گمنام کرمانی باشد نه انوری و نه حتی معزی.

در مصراع اول رباعی منسوب به انوری، عبارت «آن مه ناگاه» اگرچه شاعرانه‌تر به نظر می‌رسد، ولی ضبط «خورشید سپاه» مرجح است؛ چرا که هم به فضای شعر قرن ششم (شعر لشگری) نزدیک‌تر است، هم با نظم درونی رباعی هماهنگ‌تر (خورشیدی که دنبال ماه است)؛ و البته، با امیر بودنِ‌ شاعر نیز تناسب دارد.


"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
https://telegram.me/Xatt4
Forwarded from چهار خطی
▫️درگذشت استاد دکتر محمود مدبری

با اندوه بسیار خبردار شدم دکتر محمود مدبّری، استاد بازنشستۀ دانشگاه باهنر کرمان، لغت‌پژوه و مصحّح متون نظم و نثر فارسی، دیروز بر اثر بیماری سرطان از دنیا رفته است. مدبری زادۀ پانزدهم شهریور سال ۱۳۳۵ شمسی در تهران بود و سال ۱۳۶۴ به کرمان کوچید و کار تدریس در دانشگاه کرمان را آغاز کرد و در ۱۳۹۶ بازنشسته شد. «شاعران بی دیوان»، «فرهنگ لغات نثرهای فنی و مصنوع»، تصحیح «ترجمۀ قرآن ماهان»، «دیوان نجیب گلپایگانی»، «دیوان عماد فقیه کرمانی»، «غازان نامۀ منظوم»، «تراجم الاعاجم»، «سرمۀ سلیمانی»، «فرهنگ عجایب اللغة» از جمله آثار چاپ شدۀ اوست.
دکتر مدبّری، به مبحث رباعی علاقۀ ویژه‌ای داشت و در سال‌های دور، رباعیات منسوب به خواجه عبدالله انصاری، جامی و شاه نعمت الله ولی را گردآوری و چاپ کرد. «اشعار شیخ نجم‌الدین رازی» نیز از آثار اولیۀ اوست.
ما در جُنگ هنر مس (شمارۀ ۱۸، تابستان و پاییز ۱۴۰۰) ویژه‌نامه‌ای برای دکتر مدبری تدارک دیدیم و مروری نیز بر کارنامۀ علمی او داشتیم که متن آن را اینجا می‌آورم. روانش شاد.
‏..

"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
https://telegram.me/Xatt4
Forwarded from چهار خطی
Pages from JoNg-18.pdf
294.7 KB
«مرور کارنامۀ دکتر محمود مدبری در احیاء‌ آثار شاعران پارسی‌گوی»، سیدعلی میرافضلی، جُنگ هنر مس، شمارۀ ۱۸، تابستان و پاییز ۱۴۰۰ شمسی،‌ ص ۵۲-۶۱
‏..

"چهار خطی"
رباعی فارسی، به روایت سید علی میرافضلی
https://telegram.me/Xatt4
"مرگ"

در آینه احوال مرا می‌پرسد
تنهایی هر سال مرا می‌پرسد
مرگ است که از میان یاران هرروز
از ثانیه‌ها حال مرا می‌پرسد

#محمد_مرادی
#مرگ

http://tttttt.me/drmomoradi
"همسایه"
ای باغ شکوفه‌دار نارنج سلام!
سرسبزی بی‌شمار نارنج سلام!
عطر تو تمام شهر را پر کرده است
همشهری من! بهار نارنج سلام!
#رباعی
#بداهه
#بهار_شیراز

http://tttttt.me/drmomoradi
Forwarded from محمد مرادی
بداهه‌ای در آرامگاه سعدی

این غزل توست یا نسیم شمالی است؟
بوی غزل می‌دهد بهار و چه عالی است
ای به خرامیدن قلم، غزلت خوش!
شعر تو گویی که کیمیای غزالی است
رقص کلام تو روی کاغذ تذهیب
قصه‌ی رقص گل و نسیم شمالی است
نثر تو کاخی است، خشت‌خشت طلایی
نظم تو شهری که بیت‌بیت لئالی است
شعر تو شعر است یا شعور مجسم؟
نثر تو نثر است یا مسیر تعالی است؟
در شب قدر غزل بتاب که با تو
عشق، چراغِ ستاره‌بارِ لیالی است
از غم عرفان بگو که زخمه‌ی روحت
نغمه‌ی جاوید عارفان جمالی است
لب به سخن باز کن که پیش کلامت
پیشه‌ی ارباب فضل، گنگی و لالی است
در عطش حوض ماهی تو خمیده است؛
در شب شیراز اگر که ماه هلالی است
در هوس طیبات باغ غزل‌هات
بلبل می‌خواند و صداش خیالی است
تا "که قبولش کند بلال محمد"
در قفس شعر تو نواش بلالی است
"عشق محمد بس است" آری، با عشق
دوستی و مهر پاسدار اهالی است
ای سخن پارسی به نام تو در اوج
گرچه جهان از بهار جسم تو خالی است:
یاد تو بر دفتر نسیم شکفته است
"اول اردیبهشت‌ماه جلالی" است

اول اردیبهشت ۱۴۰۰
#محمد_مرادی
@drmomoradi
Forwarded from محمد مرادی
"ایستگاه"

به زیر سایه‌ی کدام، آشنا بایستم؟
تو نیستی حبیبِ من! بگو کجا بایستم؟
یگانه تکیه‌گاه من، عصای شانه‌های توست
بگو چگونه بی‌توکلّ ِ عصا، بایستم؟
چقدر پابه‌پا کنم به شوق خنده‌های تو؟
چقدر در مسیر تو، به روی پا بایستم؟
صدا بزن مرا دوباره، ای حضور ِ پشتِ سر!
که لحظه‌ای به جستجوی آن صدا، بایستم
*
منم درخت گردویی که عاشق هوای توست
چطور بی‌تو در هوایِ بی‌هوا بایستم؟
قرارمان درست در همان زمانِ عاشقی
بیا که پای آن قرارِ آشنا، بایستم
تو می‌رسی از آن‌طرف، من این‌طرف نشسته‌ام
به پاسخ سلام من بایست تا بایستم
#قرار
#عاشقانه
#غزل
#محمد_مرادی
@drmomoradi
"به ایرانِ عزیز: به بهانه‌ی روز خلیج فارس"

به من اجازه بده! تا تو را نفس بکشم
در ابتدایِ تو بی‌انتها نفس بکشم
بهانه، "حبّ وطن" نیست، من غریبِ تو ام
به جز تو پیش کدام آشنا نفس بکشم؟
کسی نباید از این راز با خبر باشد
غم تورا... باید... بی‌صدا‌ نفس بکشم
مرا به دلهره‌ی دشت‌ها ببر، بگذار
که در تجمع آلاله‌ها نفس بکشم
مرا ببر تا دریا، مرا ببر به خلیج
مرا ببر به دماوند تا نفس بکشم

خراب کن سبلان را...، ببند کارون را...
تو باش تنها، تا من رها نفس بکشم
تو باش تنها، مانند ماه، مثل زمین
که در پناه تو بعد از خدا نفس بکشم
بپاش در وزش باد عطرِ نامت را
که عاشقانه به یاد شما نفس بکشم
خیال کن تو نباشی، به من بگو دیگر
به اعتبارِ کدامین هوا نفس بکشم؟
تو از تلاقی هفت.آسمان وسیع‌تری
کجای وسعتِ این ماجرا نفس بکشم
تمام دنیایم را گرفته‌ای پس از این
اگر کنار تو نه، پس کجا نفس بکشم؟
"غبار راهگذارت کجاست؟" بگذر تا
"به یادگارِ نسیم صبا" *نفس بکشم
*
تو سرزمین منی روز آخرینم باد
اگر هوایی غیر از تورا نفس بکشم

*تضمین از حافظ

#محمد_مرادی
#تو_سیب_و_گندم_تو_خود_حوا
#سوره_مهر
#ایران
#خلیج_فارس

@drmomoradi
Audio
"به بهانه‌ی زادروز رهی معیری"

خاطره‌ای از عبدالعلی دستغیب درباره‌ی استاد خالقی و رهی معیری

#نقد
#شعر_معاصر
#رهی_معیری
#عبدالعلی_دستغیب
@drmomiradi