"ابیاتی از یک قصیده"
بهار_ آمد و جان پر شد از ولای علی(ع)
کجاست عطر دلانگیز آشنای علی؟
...
مگر مرام علی سادگی نبود؟ کجاست؟
گلیم کهنه و نعلین وصله_سای علی
مرید سنّت شیخین زور و میز شدیم
کجاست مذهبِ از زور و زر رهای علی؟
زبیرهای زمان، طلحهطلحه جمع شدند
جملنشین شده قرآن دلربای علی
چه زود بندِ امارت، چه ساده ذوق کنیز
گسست مارا، از بند کفشهای علی
چه زود وارث تخت بنیامیّه شدیم
چه شد طنین مناجات و ربنای علی؟
چه شد تقدّس لبخند بیریای رسول(ص)؟
چه شد تفاخرِ کفپوشِ بوریای علی؟
چه شد نهیب پر از درد و داغ ابن حنیف؟
غم رثای نبی خطبهی رسای علی؟
چه شد حکایت شبها و شمع بیتالمال؟
چه شد شکایت چشمان روشنای علی؟
چه شد طریقت خرما و نان و سنگ و شکم؟
کجاست سفرهی افطار باصفای علی؟
*
پس از غدیر چه کردید با علی؟ ایکاش
که از گناه شما بگذرد خدای علی...
#علی(ع)
#محمد_مرادی
#شکایت
http://tttttt.me/drmomoradi
بهار_ آمد و جان پر شد از ولای علی(ع)
کجاست عطر دلانگیز آشنای علی؟
...
مگر مرام علی سادگی نبود؟ کجاست؟
گلیم کهنه و نعلین وصله_سای علی
مرید سنّت شیخین زور و میز شدیم
کجاست مذهبِ از زور و زر رهای علی؟
زبیرهای زمان، طلحهطلحه جمع شدند
جملنشین شده قرآن دلربای علی
چه زود بندِ امارت، چه ساده ذوق کنیز
گسست مارا، از بند کفشهای علی
چه زود وارث تخت بنیامیّه شدیم
چه شد طنین مناجات و ربنای علی؟
چه شد تقدّس لبخند بیریای رسول(ص)؟
چه شد تفاخرِ کفپوشِ بوریای علی؟
چه شد نهیب پر از درد و داغ ابن حنیف؟
غم رثای نبی خطبهی رسای علی؟
چه شد حکایت شبها و شمع بیتالمال؟
چه شد شکایت چشمان روشنای علی؟
چه شد طریقت خرما و نان و سنگ و شکم؟
کجاست سفرهی افطار باصفای علی؟
*
پس از غدیر چه کردید با علی؟ ایکاش
که از گناه شما بگذرد خدای علی...
#علی(ع)
#محمد_مرادی
#شکایت
http://tttttt.me/drmomoradi
"آزمون"
یارانِ کهن که بنده بودم همهرا
در بند جفای خود شنودم همهرا
زنهار! ز کس وفا مجویید که من
دیدم همهرا و آزمودم همهرا*
از بسکه مرا دولت بیدار، کم است
گفتن نتوان که چند مقدار کم است
رنجی است فراقت که کمش بسیار است
عیشی است وصال تو که بسیار کم است
در عالم بیوفا کسی خرّم نیست
شادیّ و نشاط در بنیآدم نیست
آنکس که در این زمانه اورا غم نیست
یا آدم نیست یا از این عالم نیست
بیروی تو ام هست ملالی که مپرس
وز زندگی خود انفعالی که مپرس
هرلحظه چهپرسی؟ که بگو حال تو چیست
دور از تو... فتادهام به حالی که مپرس
دیوان هلالی جغتایی، به کوشش سعید نفیسی، ص ۲۱۳ تا ۲۱۵
*این مضمون به صورت "دیدم همهرا و آزمودم تو بهی" پیش از هلالی، در یک رباعی مشهور کهن و به نقل از جنگها و تذکرهها و دیوانها، به شاعرانی چون: اثیر اخسیکتی، حسن غزنوی و مستنصر سامانی نسبت یافته است.
#شکایت
#هلالی_جغتایی
#رباعی
https://tttttt.me/drmomoradi
یارانِ کهن که بنده بودم همهرا
در بند جفای خود شنودم همهرا
زنهار! ز کس وفا مجویید که من
دیدم همهرا و آزمودم همهرا*
از بسکه مرا دولت بیدار، کم است
گفتن نتوان که چند مقدار کم است
رنجی است فراقت که کمش بسیار است
عیشی است وصال تو که بسیار کم است
در عالم بیوفا کسی خرّم نیست
شادیّ و نشاط در بنیآدم نیست
آنکس که در این زمانه اورا غم نیست
یا آدم نیست یا از این عالم نیست
بیروی تو ام هست ملالی که مپرس
وز زندگی خود انفعالی که مپرس
هرلحظه چهپرسی؟ که بگو حال تو چیست
دور از تو... فتادهام به حالی که مپرس
دیوان هلالی جغتایی، به کوشش سعید نفیسی، ص ۲۱۳ تا ۲۱۵
*این مضمون به صورت "دیدم همهرا و آزمودم تو بهی" پیش از هلالی، در یک رباعی مشهور کهن و به نقل از جنگها و تذکرهها و دیوانها، به شاعرانی چون: اثیر اخسیکتی، حسن غزنوی و مستنصر سامانی نسبت یافته است.
#شکایت
#هلالی_جغتایی
#رباعی
https://tttttt.me/drmomoradi