لا يستقيم العالم
إلا برأس مائل
على كتف من نحب...
#سوزان_علیوان
جهان استوار نمی ماند ،
مگر با سری خمیده
بر روی شانه ی کسی که
دوستش داریم.
#سوزان_علیوان
#شاعر_لبنان🇱🇧
ترجمه #سعید_هیلچی
إلا برأس مائل
على كتف من نحب...
#سوزان_علیوان
جهان استوار نمی ماند ،
مگر با سری خمیده
بر روی شانه ی کسی که
دوستش داریم.
#سوزان_علیوان
#شاعر_لبنان🇱🇧
ترجمه #سعید_هیلچی
@asheghanehaye_fatima
تو را با خطوط سياه ميکشم
و موهايت را با نقطه چين
لبهايت را
لبهايت را درون چشمهايم پنهان ميکنم
کمي دريا را به چشمهايت مي ريزم
ولي دريا را رسم نمي کنم
اندامت را سفيد ميکشم
سينه هايت را سفيد
دستهايت را و پاهايت را
آنگاه پرده اي روي آن ميکشم
تا حسرت ديدن تو بماند روي دل همگان
تنها خودم تو را ديده ام
بي پرده
برهنه
#انسي_الحاج
#شاعر_لبنان🇱🇧
مترجم :
#بابک_شاکر
تو را با خطوط سياه ميکشم
و موهايت را با نقطه چين
لبهايت را
لبهايت را درون چشمهايم پنهان ميکنم
کمي دريا را به چشمهايت مي ريزم
ولي دريا را رسم نمي کنم
اندامت را سفيد ميکشم
سينه هايت را سفيد
دستهايت را و پاهايت را
آنگاه پرده اي روي آن ميکشم
تا حسرت ديدن تو بماند روي دل همگان
تنها خودم تو را ديده ام
بي پرده
برهنه
#انسي_الحاج
#شاعر_لبنان🇱🇧
مترجم :
#بابک_شاکر
@asheghanehaye_fatima
من تُحِب ...
ليس نصفك الآخر ,
هو أنت لكن في مكان آخر
و آنی را که دوست داری
نصف دیگر تو نیست..
این تویی اما جایی دگر....!
#جبران_خلیل_جبران
#شاعر_لبنان 🇱🇧
ترجمه :
#سعید_هلیچی
من تُحِب ...
ليس نصفك الآخر ,
هو أنت لكن في مكان آخر
و آنی را که دوست داری
نصف دیگر تو نیست..
این تویی اما جایی دگر....!
#جبران_خلیل_جبران
#شاعر_لبنان 🇱🇧
ترجمه :
#سعید_هلیچی
زبان مرا ياد بگير
...
زبان من، اندامِ مهتاب زدهام
زبانی كه با آن میبوسمت
برهنهات میكنم
#جمانة_حداد
#شاعر_لبنان🇱🇧
ترجمه: #بابك_شاكر
@asheghanehaye_fatima
...
زبان من، اندامِ مهتاب زدهام
زبانی كه با آن میبوسمت
برهنهات میكنم
#جمانة_حداد
#شاعر_لبنان🇱🇧
ترجمه: #بابك_شاكر
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
در آغوش تو باد می وزید
ستاره سوسو می زد
ماه می تابید
در آغوش تو
رودخانه ها جریانی عمیق داشتند
دریاها می خروشیدند
زمین می چرخید
در آغوش تو
همه چیز بود
اما عشق حرکتی نداشت.
لورکا سبیتی حیدر
#شاعر_لبنان 🇱🇧
ترجمه: #بابک_شاکر
در آغوش تو باد می وزید
ستاره سوسو می زد
ماه می تابید
در آغوش تو
رودخانه ها جریانی عمیق داشتند
دریاها می خروشیدند
زمین می چرخید
در آغوش تو
همه چیز بود
اما عشق حرکتی نداشت.
لورکا سبیتی حیدر
#شاعر_لبنان 🇱🇧
ترجمه: #بابک_شاکر
@asheghanehaye_fatima
قول میدهم
مثل ستاره های روز
برای سعادت تو خاموش شوم
اشکهایم را دردستهایت بنشانم
تنها فاصلهای میان دوجمله ی
"دوستت دارم_دوستت دارم" باشم
#انسی_الحاج
#شاعر_لبنان🇱🇧
#سودابه_مهیجی
قول میدهم
مثل ستاره های روز
برای سعادت تو خاموش شوم
اشکهایم را دردستهایت بنشانم
تنها فاصلهای میان دوجمله ی
"دوستت دارم_دوستت دارم" باشم
#انسی_الحاج
#شاعر_لبنان🇱🇧
#سودابه_مهیجی
@asheghanehaye_fatima
زبان مرا ياد بگير
...
زبان من، اندامِ مهتاب زدهام
زبانی كه با آن میبوسمت
برهنهات میكنم
#جمانة_حداد
#شاعر_لبنان
ترجمه: #بابك_شاكر
زبان مرا ياد بگير
...
زبان من، اندامِ مهتاب زدهام
زبانی كه با آن میبوسمت
برهنهات میكنم
#جمانة_حداد
#شاعر_لبنان
ترجمه: #بابك_شاكر
:
أعودُ إليك
لا تفتح الباب
افتح يديك....
::
به سوی تو بازمیگردم
در را باز نکن
آغوش بگشا...
#جوزف_حرب.
#شاعر_لبنان
ترجمه:
#اسماء_خواجهزاده
@asheghanehaye_fatima
أعودُ إليك
لا تفتح الباب
افتح يديك....
::
به سوی تو بازمیگردم
در را باز نکن
آغوش بگشا...
#جوزف_حرب.
#شاعر_لبنان
ترجمه:
#اسماء_خواجهزاده
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
می خواهم تو را دوست داشته باشم
با یک فنجان چای
یک تکه نان
یک مداد سیاه
چند ورق کاغذ
می خواهم تو را دوست داشته باشم
با یک پیراهن کهنه
یک شلوار پاره پاره
دست هایی خالی
جیب هایی سوراخ
می خواهم تو را دوست داشته باشم
درون این اتاق پنهانی
پشت سیم خاردارهای تیز
روبروی گلوله باران های دشمن
می خواهم تو را دوست داشته باشم
با کمی زندگی
اندکی زنده ماندن.
#انسی_الحاج
#شاعر_لبنان
ترجمه:
#بابک_شاکر 🌱
می خواهم تو را دوست داشته باشم
با یک فنجان چای
یک تکه نان
یک مداد سیاه
چند ورق کاغذ
می خواهم تو را دوست داشته باشم
با یک پیراهن کهنه
یک شلوار پاره پاره
دست هایی خالی
جیب هایی سوراخ
می خواهم تو را دوست داشته باشم
درون این اتاق پنهانی
پشت سیم خاردارهای تیز
روبروی گلوله باران های دشمن
می خواهم تو را دوست داشته باشم
با کمی زندگی
اندکی زنده ماندن.
#انسی_الحاج
#شاعر_لبنان
ترجمه:
#بابک_شاکر 🌱
@asheghanehaye_fatima
:
محبوبم!
سوگند می خورم که بازیچه و شکست خورده ی تو باشم
سوگند یاد می کنم
نشان افتخار تو را بر شانه ی خویش سزاوار باشم
که صدای چشمانت را بشنوم
که از حکمت لبانت سر بپیچم…
قول می دهم
شعرهایم را از یاد ببرم تو را از بر کنم
قول می دهم
عشق همیشه از من پیشی بگیرد من همیشه در پی او دوان باشم
قول می دهم مثل ستاره های روز
برای سعادت تو خاموش شوم
اشک هایم را در دستهایت بنشانم
تنها فاصله ای میان دو جمله باشم: دوستت دارم... دوستت دارم
پیکرم را برای ابد به اندوه درنده خوی تو بسپارم
درِ زندان تو باشم
گشوده به روی وفا در وعده های شبانه…
عهد می بندم که طُعمه ی آسایش تو باشم
آرزومند آنکه کتابی باشم همیشه گشوده بر روی ران هایت
تقسیم تمام جهان میان تو و تو
یگانگی جهان با تو…
صدایت کنم و سعادت را دریابی
تمام سرزمینم را در عشق تو به دوش گیرم و تمام عالم را در سرزمینم.
دوستت بدارم بی آنکه بدانم چقدر…
تمام عمر مثل زنبوری در کندوی صدایت پرپرزنان،
همچون درخشش گیسویت بر بیابان ها باران شوم.
سوگند یاد می کنم
هرگاه در میان نوشته ها قلب خویش را دانستم نجوا کنم:
تو را... تنها تو را یافته ام!
#انسی_الحاج
#شاعر_لبنان
:
محبوبم!
سوگند می خورم که بازیچه و شکست خورده ی تو باشم
سوگند یاد می کنم
نشان افتخار تو را بر شانه ی خویش سزاوار باشم
که صدای چشمانت را بشنوم
که از حکمت لبانت سر بپیچم…
قول می دهم
شعرهایم را از یاد ببرم تو را از بر کنم
قول می دهم
عشق همیشه از من پیشی بگیرد من همیشه در پی او دوان باشم
قول می دهم مثل ستاره های روز
برای سعادت تو خاموش شوم
اشک هایم را در دستهایت بنشانم
تنها فاصله ای میان دو جمله باشم: دوستت دارم... دوستت دارم
پیکرم را برای ابد به اندوه درنده خوی تو بسپارم
درِ زندان تو باشم
گشوده به روی وفا در وعده های شبانه…
عهد می بندم که طُعمه ی آسایش تو باشم
آرزومند آنکه کتابی باشم همیشه گشوده بر روی ران هایت
تقسیم تمام جهان میان تو و تو
یگانگی جهان با تو…
صدایت کنم و سعادت را دریابی
تمام سرزمینم را در عشق تو به دوش گیرم و تمام عالم را در سرزمینم.
دوستت بدارم بی آنکه بدانم چقدر…
تمام عمر مثل زنبوری در کندوی صدایت پرپرزنان،
همچون درخشش گیسویت بر بیابان ها باران شوم.
سوگند یاد می کنم
هرگاه در میان نوشته ها قلب خویش را دانستم نجوا کنم:
تو را... تنها تو را یافته ام!
#انسی_الحاج
#شاعر_لبنان
تقول أحبك
تتعري الصحاري من حزنها
تتزين وترقص...
میگویی دوستت دارم
وبیابانهاجامهی اندوه ازتن درمیآورند
خودرا میآرایند ومیرقصند
#زاهی_وهبی
#شاعر_لبنان
ترجمه:
#اسماء_خواجه_زاده
تتعري الصحاري من حزنها
تتزين وترقص...
میگویی دوستت دارم
وبیابانهاجامهی اندوه ازتن درمیآورند
خودرا میآرایند ومیرقصند
#زاهی_وهبی
#شاعر_لبنان
ترجمه:
#اسماء_خواجه_زاده
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به اندامم سوگند
به گیسوان بلندم
به لب های خونینم
به دستهایم سوگند
وقتی تو را در آغوش کشیدم
شیطان را فریب دادم
#جمانه_حداد
#شاعر_لبنان🇱🇧
ترجمه: #بابک_شاکر
@asheghanehaye_fatima
به گیسوان بلندم
به لب های خونینم
به دستهایم سوگند
وقتی تو را در آغوش کشیدم
شیطان را فریب دادم
#جمانه_حداد
#شاعر_لبنان🇱🇧
ترجمه: #بابک_شاکر
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
مرا به سرزمین عجائب ببر
آنجا که هیچ چیزش آشنا نیست
وشبیه هیچ سرزمینی نیست
من عاشق همه مردان شبیه تو باشم
همه مردان آن سرزمین شبیه تو باشند
ومن عروس حجله های تو
وتکرار تو
مرا به سرزمینی ببر که حاکمش مرده باشد
تمام کوچه هایش هرج ومرج باشد
زنی نباشد
من باشم و مردانی شبیه تو
طلوعش شب را آغاز کند
و روز در افسانه ها باشد
اسبهایش لگام دریده باشند و
شکوهش نبردهای شکست خورده
با فاتحانی شبیه تو
#فادیا_فهد
#شاعر_لبنان
ترجمه :
#بابک_شاکر.
مرا به سرزمین عجائب ببر
آنجا که هیچ چیزش آشنا نیست
وشبیه هیچ سرزمینی نیست
من عاشق همه مردان شبیه تو باشم
همه مردان آن سرزمین شبیه تو باشند
ومن عروس حجله های تو
وتکرار تو
مرا به سرزمینی ببر که حاکمش مرده باشد
تمام کوچه هایش هرج ومرج باشد
زنی نباشد
من باشم و مردانی شبیه تو
طلوعش شب را آغاز کند
و روز در افسانه ها باشد
اسبهایش لگام دریده باشند و
شکوهش نبردهای شکست خورده
با فاتحانی شبیه تو
#فادیا_فهد
#شاعر_لبنان
ترجمه :
#بابک_شاکر.
@asheghanehaye_fatima
عيناك جمرتان وأنا الشتاء
دمعتان وأنا الدمع
الخراف والغزلان والحمام وأنا الذئب..
..
أعليتُ رايتي لتلفحها الرياح، وكدهر تنظر عيناي
إليك
فقد سمعت في عينيك عذابي ينام وسأُحبّك لأنّك
الضباب المهاجر،
وأنا الريح وراء الضباب...
أحبّيني ...
..
..
چشمان ِ تو دو پارهی اخگرند و من زمستان،
دو قطرهی اشکاند و من اشک،
برهها و آهوها و کبوترهایند و من گرگ..
..
پرچم خود را بالا بردم تا بادها آن را بگدازند
و همانند روزگارْ چشمهایم تو را نگاه میکنند
چون شنیدهام که رنج من در چشمهای تو به خواب میرود...
و دوستت خواهم داشت..
زیرا تو آن مه مهاجری
و من
آن باد که در پی مِه...
مرا دوست داشته باش...
#أنسي_الحاج
#شاعر_لبنان
ترجمه:
#اسماء_خواجه_زاده 🌱
عيناك جمرتان وأنا الشتاء
دمعتان وأنا الدمع
الخراف والغزلان والحمام وأنا الذئب..
..
أعليتُ رايتي لتلفحها الرياح، وكدهر تنظر عيناي
إليك
فقد سمعت في عينيك عذابي ينام وسأُحبّك لأنّك
الضباب المهاجر،
وأنا الريح وراء الضباب...
أحبّيني ...
..
..
چشمان ِ تو دو پارهی اخگرند و من زمستان،
دو قطرهی اشکاند و من اشک،
برهها و آهوها و کبوترهایند و من گرگ..
..
پرچم خود را بالا بردم تا بادها آن را بگدازند
و همانند روزگارْ چشمهایم تو را نگاه میکنند
چون شنیدهام که رنج من در چشمهای تو به خواب میرود...
و دوستت خواهم داشت..
زیرا تو آن مه مهاجری
و من
آن باد که در پی مِه...
مرا دوست داشته باش...
#أنسي_الحاج
#شاعر_لبنان
ترجمه:
#اسماء_خواجه_زاده 🌱
@asheghanehaye_fatima
تعال
تعال
نصنع قمراً جديداً يهرع إلينا من النافذة
فنعرّيه من فضة الخجل
ونُلبسه دغشة المساء وسيولة الشبق.
تعال
نعجنه وننضجه
ليصير كعكةً
أو جنوناً
فنأكل ونعطي العصافير ما يجمع شملها.
تعال
نضحك على الغيوم السكرى
ونسرقه من خرومها
لنزيّن الهواء بالطيش
ونضيّع الأفق بالدوار
ثم تقصد هاويتي وتفنى في فناء عينيّ.
تعال
نمِّش صدري برغبات عينيك
تعال
لا نقتل البرد بل ندفِّئه
لا نخنق الطمأنينة بل نطرّيها
تعال
لا نُحدث نوماً ولا ضجراً
بل جنحةً وعذاباً
—-------------------------
بیا
بیا
ماه تازهای بسازیم
تا شتابان از پنجره سوی ما بیاید
از نقرهی شرم عریانش کرده
با تاریکی شب و بخار شهوت آن را بپوشانیم
بیا
خمیرش کرده
از آن کیکی مهیا کنیم
یا مجنونی
سپس آن را خورده
آن چه گنجشکها را گرد هم میآورد، به آنها بدهیم
بیا
بر ابرهای مست بخندیم
سپیدیهایش را دزدیده
فضا را بیهیچ پروایی آذین بندیم
افق را با چرخیدن گم کنیم
سپس راهی گردابم شده
تا در نیستی چشمانم محو شوی
بیا
سینهام را به میل چشمانت زمزمه کنیم
بیا
تا نکشیم سرما را
بلکه گرمش کنیم
خفه نکنیم آرامش را
بلکه با طراوتش کنیم
بیا نخوابیم و دلتنگ نشویم
بلکه گناه کنیم و عذاب کشیم.
#جمانه_حداد
#شاعر لبنان
ترجمه: ستار جلیل زاده.
تعال
تعال
نصنع قمراً جديداً يهرع إلينا من النافذة
فنعرّيه من فضة الخجل
ونُلبسه دغشة المساء وسيولة الشبق.
تعال
نعجنه وننضجه
ليصير كعكةً
أو جنوناً
فنأكل ونعطي العصافير ما يجمع شملها.
تعال
نضحك على الغيوم السكرى
ونسرقه من خرومها
لنزيّن الهواء بالطيش
ونضيّع الأفق بالدوار
ثم تقصد هاويتي وتفنى في فناء عينيّ.
تعال
نمِّش صدري برغبات عينيك
تعال
لا نقتل البرد بل ندفِّئه
لا نخنق الطمأنينة بل نطرّيها
تعال
لا نُحدث نوماً ولا ضجراً
بل جنحةً وعذاباً
—-------------------------
بیا
بیا
ماه تازهای بسازیم
تا شتابان از پنجره سوی ما بیاید
از نقرهی شرم عریانش کرده
با تاریکی شب و بخار شهوت آن را بپوشانیم
بیا
خمیرش کرده
از آن کیکی مهیا کنیم
یا مجنونی
سپس آن را خورده
آن چه گنجشکها را گرد هم میآورد، به آنها بدهیم
بیا
بر ابرهای مست بخندیم
سپیدیهایش را دزدیده
فضا را بیهیچ پروایی آذین بندیم
افق را با چرخیدن گم کنیم
سپس راهی گردابم شده
تا در نیستی چشمانم محو شوی
بیا
سینهام را به میل چشمانت زمزمه کنیم
بیا
تا نکشیم سرما را
بلکه گرمش کنیم
خفه نکنیم آرامش را
بلکه با طراوتش کنیم
بیا نخوابیم و دلتنگ نشویم
بلکه گناه کنیم و عذاب کشیم.
#جمانه_حداد
#شاعر لبنان
ترجمه: ستار جلیل زاده.
@asheghanehaye_fatima
بیا
بیا
ماه تازهای بسازیم
تا شتابان از پنجره سوی ما بیاید
از نقرهی شرم عریانش کرده
با تاریکی شب و بخار شهوت آن را بپوشانیم
بیا
خمیرش کرده
از آن کیکی مهیا کنیم
یا مجنونی
سپس آن را خورده
آن چه گنجشکها را گرد هم میآورد، به آنها بدهیم
بیا
بر ابرهای مست بخندیم
سپیدیهایش را دزدیده
فضا را بیهیچ پروایی آذین بندیم
افق را با چرخیدن گم کنیم
سپس راهی گردابم شده
تا در نیستی چشمانم محو شوی
بیا
سینهام را به میل چشمانت زمزمه کنیم
بیا
تا نکشیم سرما را
بلکه گرمش کنیم
خفه نکنیم آرامش را
بلکه با طراوتش کنیم
بیا نخوابیم و دلتنگ نشویم
بلکه گناه کنیم و عذاب کشیم.
#جمانه_حداد
#شاعر لبنان
بیا
بیا
ماه تازهای بسازیم
تا شتابان از پنجره سوی ما بیاید
از نقرهی شرم عریانش کرده
با تاریکی شب و بخار شهوت آن را بپوشانیم
بیا
خمیرش کرده
از آن کیکی مهیا کنیم
یا مجنونی
سپس آن را خورده
آن چه گنجشکها را گرد هم میآورد، به آنها بدهیم
بیا
بر ابرهای مست بخندیم
سپیدیهایش را دزدیده
فضا را بیهیچ پروایی آذین بندیم
افق را با چرخیدن گم کنیم
سپس راهی گردابم شده
تا در نیستی چشمانم محو شوی
بیا
سینهام را به میل چشمانت زمزمه کنیم
بیا
تا نکشیم سرما را
بلکه گرمش کنیم
خفه نکنیم آرامش را
بلکه با طراوتش کنیم
بیا نخوابیم و دلتنگ نشویم
بلکه گناه کنیم و عذاب کشیم.
#جمانه_حداد
#شاعر لبنان
@asheghanehaye_fatima
بیا
بیا
ماه تازهای بسازیم
تا شتابان از پنجره سوی ما بیاید
از نقرهی شرم عریانش کرده
با تاریکی شب و بخار شهوت آن را بپوشانیم
بیا
خمیرش کرده
از آن کیکی مهیا کنیم
یا مجنونی
سپس آن را خورده
آن چه گنجشکها را گرد هم میآورد، به آنها بدهیم
بیا
بر ابرهای مست بخندیم
سپیدیهایش را دزدیده
فضا را بیهیچ پروایی آذین بندیم
افق را با چرخیدن گم کنیم
سپس راهی گردابم شده
تا در نیستی چشمانم محو شوی
بیا
سینهام را به میل چشمانت زمزمه کنیم
بیا
تا نکشیم سرما را
بلکه گرمش کنیم
خفه نکنیم آرامش را
بلکه با طراوتش کنیم
بیا نخوابیم و دلتنگ نشویم
بلکه گناه کنیم و عذاب کشیم.
#جمانه_حداد
#شاعر لبنان
بیا
بیا
ماه تازهای بسازیم
تا شتابان از پنجره سوی ما بیاید
از نقرهی شرم عریانش کرده
با تاریکی شب و بخار شهوت آن را بپوشانیم
بیا
خمیرش کرده
از آن کیکی مهیا کنیم
یا مجنونی
سپس آن را خورده
آن چه گنجشکها را گرد هم میآورد، به آنها بدهیم
بیا
بر ابرهای مست بخندیم
سپیدیهایش را دزدیده
فضا را بیهیچ پروایی آذین بندیم
افق را با چرخیدن گم کنیم
سپس راهی گردابم شده
تا در نیستی چشمانم محو شوی
بیا
سینهام را به میل چشمانت زمزمه کنیم
بیا
تا نکشیم سرما را
بلکه گرمش کنیم
خفه نکنیم آرامش را
بلکه با طراوتش کنیم
بیا نخوابیم و دلتنگ نشویم
بلکه گناه کنیم و عذاب کشیم.
#جمانه_حداد
#شاعر لبنان
@asheghanehaye_fatima
بیا
بیا
ماه تازهای بسازیم
تا شتابان از پنجره سوی ما بیاید
از نقرهی شرم عریانش کرده
با تاریکی شب و بخار شهوت آن را بپوشانیم
بیا
خمیرش کرده
از آن کیکی مهیا کنیم
یا مجنونی
سپس آن را خورده
آن چه گنجشکها را گرد هم میآورد، به آنها بدهیم
بیا
بر ابرهای مست بخندیم
سپیدیهایش را دزدیده
فضا را بیهیچ پروایی آذین بندیم
افق را با چرخیدن گم کنیم
سپس راهی گردابم شده
تا در نیستی چشمانم محو شوی
بیا
سینهام را به میل چشمانت زمزمه کنیم
بیا
تا نکشیم سرما را
بلکه گرمش کنیم
خفه نکنیم آرامش را
بلکه با طراوتش کنیم
بیا نخوابیم و دلتنگ نشویم
بلکه گناه کنیم و عذاب کشیم.
#جمانه_حداد
#شاعر لبنان
بیا
بیا
ماه تازهای بسازیم
تا شتابان از پنجره سوی ما بیاید
از نقرهی شرم عریانش کرده
با تاریکی شب و بخار شهوت آن را بپوشانیم
بیا
خمیرش کرده
از آن کیکی مهیا کنیم
یا مجنونی
سپس آن را خورده
آن چه گنجشکها را گرد هم میآورد، به آنها بدهیم
بیا
بر ابرهای مست بخندیم
سپیدیهایش را دزدیده
فضا را بیهیچ پروایی آذین بندیم
افق را با چرخیدن گم کنیم
سپس راهی گردابم شده
تا در نیستی چشمانم محو شوی
بیا
سینهام را به میل چشمانت زمزمه کنیم
بیا
تا نکشیم سرما را
بلکه گرمش کنیم
خفه نکنیم آرامش را
بلکه با طراوتش کنیم
بیا نخوابیم و دلتنگ نشویم
بلکه گناه کنیم و عذاب کشیم.
#جمانه_حداد
#شاعر لبنان
@asheghanehaye_fatima
كيف دونما يدك، أعيد حياكة روحي؟
چگونه
بدون دست تو، روحم را دوباره ببافم؟
#سوزان_عليوان
#شاعر_لبنان
ترجمه:
#محمد_حمادی
كيف دونما يدك، أعيد حياكة روحي؟
چگونه
بدون دست تو، روحم را دوباره ببافم؟
#سوزان_عليوان
#شاعر_لبنان
ترجمه:
#محمد_حمادی