@Asheghanehaye_fatima
زندگي من فلسفه اي ندارد
نه سقراط
نه أفلاطون
نه هگل
نه هيچ فيلسوفي ندارد
كسي كه عاشق مي شود فلسفه ندارد
چشمانش را مي بندد
در تعليقي بي زمان قرار مي گيرد
نور سفيدي درون باورش شكل مي گيرد
وعاشق مي شود
زندگي من هيچ فصلي ندارد
نه پاييز
نه زمستان
نه حتي زيبايي هاي بهار
تنها يك فصل دارد
فصلي كه عاشق مي شوم
#أنسي_الحاج
زندگي من فلسفه اي ندارد
نه سقراط
نه أفلاطون
نه هگل
نه هيچ فيلسوفي ندارد
كسي كه عاشق مي شود فلسفه ندارد
چشمانش را مي بندد
در تعليقي بي زمان قرار مي گيرد
نور سفيدي درون باورش شكل مي گيرد
وعاشق مي شود
زندگي من هيچ فصلي ندارد
نه پاييز
نه زمستان
نه حتي زيبايي هاي بهار
تنها يك فصل دارد
فصلي كه عاشق مي شوم
#أنسي_الحاج
@asheghanehaye_fatima
به اين تنهايي خو كرده ام
و نمي خواهم كسي را ببينم
و نمي خواهم ماه را ببينم
زيرا ياد تو مي افتم
و خورشيد مرا به گرماي تو مي رساند
به اين تنهايي خو كرده ام
ونمي خواهم هيچ چيز ببينم
خيابان را ، كه گام هاي تو را
درختان را ، كه رقصيدن تو را
وخاك را ، كه كوچيدن تو را
من به تنهايي خو كرده ام
#أنسي_الحاج
به اين تنهايي خو كرده ام
و نمي خواهم كسي را ببينم
و نمي خواهم ماه را ببينم
زيرا ياد تو مي افتم
و خورشيد مرا به گرماي تو مي رساند
به اين تنهايي خو كرده ام
ونمي خواهم هيچ چيز ببينم
خيابان را ، كه گام هاي تو را
درختان را ، كه رقصيدن تو را
وخاك را ، كه كوچيدن تو را
من به تنهايي خو كرده ام
#أنسي_الحاج
@asheghanehaye_fatima
عيناك جمرتان وأنا الشتاء
دمعتان وأنا الدمع
الخراف والغزلان والحمام وأنا الذئب..
..
أعليتُ رايتي لتلفحها الرياح، وكدهر تنظر عيناي
إليك
فقد سمعت في عينيك عذابي ينام وسأُحبّك لأنّك
الضباب المهاجر،
وأنا الريح وراء الضباب...
أحبّيني ...
..
..
چشمان ِ تو دو پارهی اخگرند و من زمستان،
دو قطرهی اشکاند و من اشک،
برهها و آهوها و کبوترهایند و من گرگ..
..
پرچم خود را بالا بردم تا بادها آن را بگدازند
و همانند روزگارْ چشمهایم تو را نگاه میکنند
چون شنیدهام که رنج من در چشمهای تو به خواب میرود...
و دوستت خواهم داشت..
زیرا تو آن مه مهاجری
و من
آن باد که در پی مِه...
مرا دوست داشته باش...
#أنسي_الحاج
#شاعر_لبنان
ترجمه:
#اسماء_خواجه_زاده 🌱
عيناك جمرتان وأنا الشتاء
دمعتان وأنا الدمع
الخراف والغزلان والحمام وأنا الذئب..
..
أعليتُ رايتي لتلفحها الرياح، وكدهر تنظر عيناي
إليك
فقد سمعت في عينيك عذابي ينام وسأُحبّك لأنّك
الضباب المهاجر،
وأنا الريح وراء الضباب...
أحبّيني ...
..
..
چشمان ِ تو دو پارهی اخگرند و من زمستان،
دو قطرهی اشکاند و من اشک،
برهها و آهوها و کبوترهایند و من گرگ..
..
پرچم خود را بالا بردم تا بادها آن را بگدازند
و همانند روزگارْ چشمهایم تو را نگاه میکنند
چون شنیدهام که رنج من در چشمهای تو به خواب میرود...
و دوستت خواهم داشت..
زیرا تو آن مه مهاجری
و من
آن باد که در پی مِه...
مرا دوست داشته باش...
#أنسي_الحاج
#شاعر_لبنان
ترجمه:
#اسماء_خواجه_زاده 🌱
@asheghanehaye_fatima
إلتفتي إلى الجنون في حبّي حتى الجنون
وإلى الموت في حبّي حتى الموت..
در دلدادگیام تا سرحد جنون به جنون نظر کُن وُ
به مرگ در دلدادگیام، تا سرحد مرگ..
#أنسي_الحاج
ترجمه: #محمد_حمادی
إلتفتي إلى الجنون في حبّي حتى الجنون
وإلى الموت في حبّي حتى الموت..
در دلدادگیام تا سرحد جنون به جنون نظر کُن وُ
به مرگ در دلدادگیام، تا سرحد مرگ..
#أنسي_الحاج
ترجمه: #محمد_حمادی
كُلُّ قصیدةٍ هي بدایةُ الشّعر
و کلُّ حُبٍّ هو بدایةُ السَّماء..
هر سرودهای آغاز شعر است
و هر عشقی آغاز آسمان..
#أنسي_الحاج
@asheghanehaye_fatima
و کلُّ حُبٍّ هو بدایةُ السَّماء..
هر سرودهای آغاز شعر است
و هر عشقی آغاز آسمان..
#أنسي_الحاج
@asheghanehaye_fatima
أنتِ أجمل من العالم لأنّكِ تبتسمين..
تحت جفوني تحتلّين الحاضر تكتشفين لي نوراً
ويمشي مصيري بين نظراتكِ
مشي الغيوم حول القمر..
--------------------
تو از جهان زیباتری، از آن رو که لبخند میزنی..
حال را به زیر مژگانم در برمیگیری
نوری برایم کشف میکنی
و سرنوشتم میان نگاهت راه میافتد
همچو راهافتادن ابرها به دورِ ماه..
#أنسي_الحاج
ترجمه: #محمد_حمادی
@asheghanehaye_fatima
تحت جفوني تحتلّين الحاضر تكتشفين لي نوراً
ويمشي مصيري بين نظراتكِ
مشي الغيوم حول القمر..
--------------------
تو از جهان زیباتری، از آن رو که لبخند میزنی..
حال را به زیر مژگانم در برمیگیری
نوری برایم کشف میکنی
و سرنوشتم میان نگاهت راه میافتد
همچو راهافتادن ابرها به دورِ ماه..
#أنسي_الحاج
ترجمه: #محمد_حمادی
@asheghanehaye_fatima