@asheghanehaye_fatima
تن 💫پوشی ندارم به غیر از دستهایت
تمام تنم را بپوشان
رهایم نکن
این عریانی بدون دستهای تو حرام است
معصیتی ست که مجازاتش مرگ است
تمام تنم را بپوشان
موهایم
تنم
پاهایم
نمی خواهم چشمان نامحرمی تنم را ببیند
خودت را درون من بیانداز
به اندامم در آمیز
تا زنده ام رهایم نکن
تن پوشی ندارم
این عریانی معصیتی ست
که مجازاتش مرگ است .
#جمانه_حداد
تن 💫پوشی ندارم به غیر از دستهایت
تمام تنم را بپوشان
رهایم نکن
این عریانی بدون دستهای تو حرام است
معصیتی ست که مجازاتش مرگ است
تمام تنم را بپوشان
موهایم
تنم
پاهایم
نمی خواهم چشمان نامحرمی تنم را ببیند
خودت را درون من بیانداز
به اندامم در آمیز
تا زنده ام رهایم نکن
تن پوشی ندارم
این عریانی معصیتی ست
که مجازاتش مرگ است .
#جمانه_حداد
بہ اين سيب لب نزدے
يادت بماند !
در بہشت ، خُدايم
چيزے بہتر نمےدهد ...
اين پيراهن را بالا بزن ؛
شہادت مےدَهَم ، ماه
جاذبہے سينہهاے
يڪ زن را ندارد !
اين رودخانہ را روان ڪُن ؛
هيچ آبے شہدِ اين رودخانہ را ندارد !
دستانم را بگير ؛
هيچ جاےِ خورشيد
حرارتِ دستانِ يڪ مَرد را ندارد !
#جمانه_حداد
@asheghanehaye_fatima☘
يادت بماند !
در بہشت ، خُدايم
چيزے بہتر نمےدهد ...
اين پيراهن را بالا بزن ؛
شہادت مےدَهَم ، ماه
جاذبہے سينہهاے
يڪ زن را ندارد !
اين رودخانہ را روان ڪُن ؛
هيچ آبے شہدِ اين رودخانہ را ندارد !
دستانم را بگير ؛
هيچ جاےِ خورشيد
حرارتِ دستانِ يڪ مَرد را ندارد !
#جمانه_حداد
@asheghanehaye_fatima☘
هیچ کس نمی تواند بفهمد
چه می گویم ، وقتی سکوت کرده ام
که را می بینم ، وقتی که چشم بسته ام
چگونه بی قرار می شوم
وقتی بی قرار می شوم
چه می جویم وقتی دست دراز می کنم
هیچ کس
هیچ کس نمی داند
کی گرسنه ام ، چه وقت سفر می کنم
کی راه می روم ، چه هنگام گم می شوم
و هیچ کس نمی داند
که رفتنم ، بازگشتن است
و بازگشتم ، غیبت
که ضعفم نقابی ست
و قدرتم نقابی
و آن چه در راه است ، طوفان است
گمان می کنند که می دانند
می گذارم در گمان شان بمانند
#جمانه_حداد
@asheghanehaye_fatima
چه می گویم ، وقتی سکوت کرده ام
که را می بینم ، وقتی که چشم بسته ام
چگونه بی قرار می شوم
وقتی بی قرار می شوم
چه می جویم وقتی دست دراز می کنم
هیچ کس
هیچ کس نمی داند
کی گرسنه ام ، چه وقت سفر می کنم
کی راه می روم ، چه هنگام گم می شوم
و هیچ کس نمی داند
که رفتنم ، بازگشتن است
و بازگشتم ، غیبت
که ضعفم نقابی ست
و قدرتم نقابی
و آن چه در راه است ، طوفان است
گمان می کنند که می دانند
می گذارم در گمان شان بمانند
#جمانه_حداد
@asheghanehaye_fatima
همه مردان به راحتی خواب می روند
این خلقت ایشان است،
در خواب انقلاب می کنند،
در خواب کودتا می کنند،
در خواب برهنه می شوند
و با زیباترین زنها هم خوابه می شوند
واینگونه جهان مردانه را آشوب فرا گرفته
جهان زنان لب دارد؛
لبی که آغاز نوشیدنی مقدس است،
لبی که اعلامیه جهانی عاشقی ست.
چشمان زن بیدار است
به سینه هایش ناقوس عبادت آویخته است.
جهان زنانه خواب ندارد،
جهنم است،
گرم و سوزان؛
جهان زنانه کبوتر های سفید دارد.
#جمانه_حداد
#شما_فرستادید
#مهرداد
@asheghanehaye_fatima
این خلقت ایشان است،
در خواب انقلاب می کنند،
در خواب کودتا می کنند،
در خواب برهنه می شوند
و با زیباترین زنها هم خوابه می شوند
واینگونه جهان مردانه را آشوب فرا گرفته
جهان زنان لب دارد؛
لبی که آغاز نوشیدنی مقدس است،
لبی که اعلامیه جهانی عاشقی ست.
چشمان زن بیدار است
به سینه هایش ناقوس عبادت آویخته است.
جهان زنانه خواب ندارد،
جهنم است،
گرم و سوزان؛
جهان زنانه کبوتر های سفید دارد.
#جمانه_حداد
#شما_فرستادید
#مهرداد
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
هیچ زنی فاحشه نیست
که تن خودرا به آغوشی می سپارد
که لقمه ای نان می گیرد
که إیدز می گیرد
وشهید می شود
فاحشه تاریخ است که هم آغوش زمان می شود
فاحشه مردانی هستند با تن های خاردار
آلت هایی که پرچم پیروزی دارد
فاحشه آن مرد سیگار به دست است
که شعرهای عاشقانه می گوید
ومعشوقه هایش را می نویسد
ونامش را حک می کند روی تعفن وکثافت
فاحشه آن کشیشی ست که خودارضایی میکند
و قدیسان را برهنه می بیند
فاحشه آن حاکم سیاه جامه است
با چکامه های آهنین
که مردانش تناسلی ِحکومتش هستند
ودرون هم فرو می کنند
فاحشه نام دیگر دنیاست
برهنه می شود
می دهد و
عبور می کند
#جمانه_حداد
ترجمه: بابک شاکر
هیچ زنی فاحشه نیست
که تن خودرا به آغوشی می سپارد
که لقمه ای نان می گیرد
که إیدز می گیرد
وشهید می شود
فاحشه تاریخ است که هم آغوش زمان می شود
فاحشه مردانی هستند با تن های خاردار
آلت هایی که پرچم پیروزی دارد
فاحشه آن مرد سیگار به دست است
که شعرهای عاشقانه می گوید
ومعشوقه هایش را می نویسد
ونامش را حک می کند روی تعفن وکثافت
فاحشه آن کشیشی ست که خودارضایی میکند
و قدیسان را برهنه می بیند
فاحشه آن حاکم سیاه جامه است
با چکامه های آهنین
که مردانش تناسلی ِحکومتش هستند
ودرون هم فرو می کنند
فاحشه نام دیگر دنیاست
برهنه می شود
می دهد و
عبور می کند
#جمانه_حداد
ترجمه: بابک شاکر
@asheghanehaye_fatima
سکس نبض زندگی است
نویسنده ترجمه #وداد_زمانی
شاعر و روزنامهنگار لبنانی #جمانه_حداد بنیانگذار اولین مجلهی اروتیک در کشورهای عربی است.
چرا میخواهی دنیای عرب را با مطرح کردن مسائل جنسی به چالش بکشی؟
وقتی که برای اولین بار یک شعر در ١٢ سالگی خواندم احساس کردم که یک نفر ناخن انگشتانش را برروی بدن من کشیده است، و از همان زمان فهمیدم که من هم میخواهم همین احساس را با نوشتههایم بر وجود دیگران بگذارم. بدن من جهانی است که درآن احساسات شاعرانهام ابراز میشود، برای من نویسندگی یک روند فیزیکی است وهمیشه گفتهام که من با ناخنهایم بر روی پوستم و بدنم مینویسم
قصدم این است که لایههای سطحی را با این ناخن تمثیلی کنار بزنم چون معتقد هستم تمایل جنسی نبض زندگی است و این ضربان زیباست که هم به من احساس زنده بودن میدهد و هم مرا به چرخهی مرگ مرتبط میسازد
آیا این رابطه تنگاتنگ بین تمایل جنسی و مرگ، ربطی به لبنان دارد که هم جنگ و خشونت درازمدت را تجربه کرده است و هم سرشار است از شور و شعف زندگی و خلاقیت؟
وقتی که جنگ داخلی شروع شد من چهار ساله بودم و وقتی به صلح دست یافتیم ٢١ سال از عمرم میگذشت، هنوز سایه خشونت و جنگ برسر ما وجود دارد و شاید درست نباشد این حرف، ولی … من همه آن دوران تلخ را برای خودم فرخنده یافتم، چون وجود مرا تکوین بخشید. من هرگز تسلیم نمیشوم و به گونهای مداوم در جستجوی تازگی و پیشرفت هستم. تشنهی زندگی بودن را، مدیون تجربه رو در روی خودم با مرگ هستم.
راهاندازی فصلنامه اروتیک« بدن » در اواخر ٢٠٠٨ تازهترین فعالیت فرهنگی تو است، چه نیتی برای تهیه این مجله داشتی؟
من همیشه دربارهی بدن و تمایلات جنسی مینوشتم و به همین خاطر نیز مرتب برای خودم دردسر می تراشیدم. به خودم گفتم چرا به این فضا میدان بیشتری ندهم و توجه کاملتری به آن نداشته باشم؟ برای همین تصمیم گرفتم که یک مجله فرهنگی جدی راه بیندازم، با امکانات مالی خودم هم شروع کردم چون میخواستم استقلالم را حفظ کنم.
بعد از آنکه چهارچوب هدفم را مشخص کردم با نویسندگانی که شبیه من میاندیشیدند تماس گرفتم تا با مجله همکاری کنند. میخواستم مجلهای تدارک ببینم که تابوهای اجتماعی بسیار گستردهی ممالک اسلامی نظیر همجنسگرایی، خشونت بین مرد و زن، تمایل جنسی زنان و «قتل ناموسی» را بازتاب بدهد.
معمولاً مخاطب مجلههای سکسی و مشتریان این مجلهها مردها هستند، برداشت تو از این ماجرا چیست؟
مجله «بدن» هرچند تمرکز اصلیاش در باره بدن از دیدگاه جنسی است ولی توجه مجله ما محدود به آن نمیشود. تلاش ما تهیه یک مجله فرهنگی است که به تمایلات جنسی از دیدگاههای مختلف نظیر فلسفه و مذهب نیز میپردازد. مجله ما نمیخواهد ادای « پلی بوی» را در بیاورد و من هم « هیو هافنر» دنیای عرب نیستم. من خیلی خطرناک تر از اوهستم.
منظورت چیست؟
من یک زن عرب هستم و قرارم این نیست که مجلهای انتشار دهم که مردان با آن خود را ارضا کنند. مجله من بازتاب همه محدودیتهایی است که نزدیک به هزار سال بر دنیای عرب تحمیل شده است. در تاریخ ما عربها، قرن نهم و دهم سرشار از ابراز احساسات آزاد، نمایش روحیات عاشقانه، ابراز تمایلات جنسی و گستاخی بوده است… که در حال حاضر کوچکترین نشانهای از آنها نیست.
فکر می کنی دلائلش چه چیزهایی بود؟
دلائل بیشماری وجود دارد، از جمله افراطیون مذهبی. یکی دیگر از دلائل در این نهفته بود که ما عرب ها یک نوع واکنش دفاعی داشتیم در برابر هر چیزی که از خارج و غرب میآمد. عربها تلاش میکنند تا ارزش و سنن خود را حفظ کنند ولی هر چه بیشتر برای حفاظت سنتها اصرار ورزیده شود نتیجه آن درونگرایی، تنگنظری ، انزوا و ناامیدی بیشترخواهد بود و این غمانگیز است
ما در غرب شاهد این هستیم که جمعیتهای بسیاری از مسلمانان مهاجر خود را در فضای محصور شده قرار میدهند و با تبعیت کامل از ارزشهای رفتاری و اخلاقی کمابیش ارتجاعی به زندگی جدا از جامعه اصلی متوسل میشوند. می توانی توضیح دهی ریشه این شیوه رفتاری از کجا سرچشمه می گیرد؟
من همین اواخر کتابی نوشتم که در آن به تصویری که در دنیا از زن مسلمان وجود دارد اشاره کردهام. درست است که بخش بزرگی از زنان عرب، ذلیل نگه داشته شدهاند ولی چیزی که مرا به خشم میآورد این است که اقلیت زنان عربی که برای خود حقوقی تدارک دیده اند و مظهر امید و تغییر در دنیای عرب هستند نادیده گرفته میشوند.
نگاه کلیشهای غرب به ترس و توهم هر چه بیشتر خود از واقعیت ممالک عربی دامن میزند. در مقابل، شاهد واکنش دنیای عرب به کلیشهای که جهان غرب از آنها دارد هستیم که به دوری و نفرت آنها از خارجیها منجر میگردد. یک دور باطل که در نهایت باعث فشار بیشتر بر اقلیت زنان و مردانی میگردد که در ممالک عربی خواهان استفاده از ارزشهای مثبت دنیای مدرن هستند
مصاحبه #سوزان_شاندا,از طرف مجل
سکس نبض زندگی است
نویسنده ترجمه #وداد_زمانی
شاعر و روزنامهنگار لبنانی #جمانه_حداد بنیانگذار اولین مجلهی اروتیک در کشورهای عربی است.
چرا میخواهی دنیای عرب را با مطرح کردن مسائل جنسی به چالش بکشی؟
وقتی که برای اولین بار یک شعر در ١٢ سالگی خواندم احساس کردم که یک نفر ناخن انگشتانش را برروی بدن من کشیده است، و از همان زمان فهمیدم که من هم میخواهم همین احساس را با نوشتههایم بر وجود دیگران بگذارم. بدن من جهانی است که درآن احساسات شاعرانهام ابراز میشود، برای من نویسندگی یک روند فیزیکی است وهمیشه گفتهام که من با ناخنهایم بر روی پوستم و بدنم مینویسم
قصدم این است که لایههای سطحی را با این ناخن تمثیلی کنار بزنم چون معتقد هستم تمایل جنسی نبض زندگی است و این ضربان زیباست که هم به من احساس زنده بودن میدهد و هم مرا به چرخهی مرگ مرتبط میسازد
آیا این رابطه تنگاتنگ بین تمایل جنسی و مرگ، ربطی به لبنان دارد که هم جنگ و خشونت درازمدت را تجربه کرده است و هم سرشار است از شور و شعف زندگی و خلاقیت؟
وقتی که جنگ داخلی شروع شد من چهار ساله بودم و وقتی به صلح دست یافتیم ٢١ سال از عمرم میگذشت، هنوز سایه خشونت و جنگ برسر ما وجود دارد و شاید درست نباشد این حرف، ولی … من همه آن دوران تلخ را برای خودم فرخنده یافتم، چون وجود مرا تکوین بخشید. من هرگز تسلیم نمیشوم و به گونهای مداوم در جستجوی تازگی و پیشرفت هستم. تشنهی زندگی بودن را، مدیون تجربه رو در روی خودم با مرگ هستم.
راهاندازی فصلنامه اروتیک« بدن » در اواخر ٢٠٠٨ تازهترین فعالیت فرهنگی تو است، چه نیتی برای تهیه این مجله داشتی؟
من همیشه دربارهی بدن و تمایلات جنسی مینوشتم و به همین خاطر نیز مرتب برای خودم دردسر می تراشیدم. به خودم گفتم چرا به این فضا میدان بیشتری ندهم و توجه کاملتری به آن نداشته باشم؟ برای همین تصمیم گرفتم که یک مجله فرهنگی جدی راه بیندازم، با امکانات مالی خودم هم شروع کردم چون میخواستم استقلالم را حفظ کنم.
بعد از آنکه چهارچوب هدفم را مشخص کردم با نویسندگانی که شبیه من میاندیشیدند تماس گرفتم تا با مجله همکاری کنند. میخواستم مجلهای تدارک ببینم که تابوهای اجتماعی بسیار گستردهی ممالک اسلامی نظیر همجنسگرایی، خشونت بین مرد و زن، تمایل جنسی زنان و «قتل ناموسی» را بازتاب بدهد.
معمولاً مخاطب مجلههای سکسی و مشتریان این مجلهها مردها هستند، برداشت تو از این ماجرا چیست؟
مجله «بدن» هرچند تمرکز اصلیاش در باره بدن از دیدگاه جنسی است ولی توجه مجله ما محدود به آن نمیشود. تلاش ما تهیه یک مجله فرهنگی است که به تمایلات جنسی از دیدگاههای مختلف نظیر فلسفه و مذهب نیز میپردازد. مجله ما نمیخواهد ادای « پلی بوی» را در بیاورد و من هم « هیو هافنر» دنیای عرب نیستم. من خیلی خطرناک تر از اوهستم.
منظورت چیست؟
من یک زن عرب هستم و قرارم این نیست که مجلهای انتشار دهم که مردان با آن خود را ارضا کنند. مجله من بازتاب همه محدودیتهایی است که نزدیک به هزار سال بر دنیای عرب تحمیل شده است. در تاریخ ما عربها، قرن نهم و دهم سرشار از ابراز احساسات آزاد، نمایش روحیات عاشقانه، ابراز تمایلات جنسی و گستاخی بوده است… که در حال حاضر کوچکترین نشانهای از آنها نیست.
فکر می کنی دلائلش چه چیزهایی بود؟
دلائل بیشماری وجود دارد، از جمله افراطیون مذهبی. یکی دیگر از دلائل در این نهفته بود که ما عرب ها یک نوع واکنش دفاعی داشتیم در برابر هر چیزی که از خارج و غرب میآمد. عربها تلاش میکنند تا ارزش و سنن خود را حفظ کنند ولی هر چه بیشتر برای حفاظت سنتها اصرار ورزیده شود نتیجه آن درونگرایی، تنگنظری ، انزوا و ناامیدی بیشترخواهد بود و این غمانگیز است
ما در غرب شاهد این هستیم که جمعیتهای بسیاری از مسلمانان مهاجر خود را در فضای محصور شده قرار میدهند و با تبعیت کامل از ارزشهای رفتاری و اخلاقی کمابیش ارتجاعی به زندگی جدا از جامعه اصلی متوسل میشوند. می توانی توضیح دهی ریشه این شیوه رفتاری از کجا سرچشمه می گیرد؟
من همین اواخر کتابی نوشتم که در آن به تصویری که در دنیا از زن مسلمان وجود دارد اشاره کردهام. درست است که بخش بزرگی از زنان عرب، ذلیل نگه داشته شدهاند ولی چیزی که مرا به خشم میآورد این است که اقلیت زنان عربی که برای خود حقوقی تدارک دیده اند و مظهر امید و تغییر در دنیای عرب هستند نادیده گرفته میشوند.
نگاه کلیشهای غرب به ترس و توهم هر چه بیشتر خود از واقعیت ممالک عربی دامن میزند. در مقابل، شاهد واکنش دنیای عرب به کلیشهای که جهان غرب از آنها دارد هستیم که به دوری و نفرت آنها از خارجیها منجر میگردد. یک دور باطل که در نهایت باعث فشار بیشتر بر اقلیت زنان و مردانی میگردد که در ممالک عربی خواهان استفاده از ارزشهای مثبت دنیای مدرن هستند
مصاحبه #سوزان_شاندا,از طرف مجل
هیچ زنی فاحشه نیست
که تن خودرا به آغوشی می سپارد
که لقمه ای نان می گیرد
که إیدز می گیرد
وشهید می شود
فاحشه ی تاریخ است که هم آغوش زمان می شود
فاحشه مردانی هستند با تن های خاردار
آلت هایی که پرچم پیروزی دارد
فاحشه آن مرد سیگار به دست است
که شعرهای عاشقانه می گوید
ومعشوقه هایش را می نویسد
ونامش را حک می کند روی تعفن وکثافت
فاحشه آن کشیشی ست که خودارضایی میکند
و قدیسان را برهنه می بیند
فاحشه آن حاکم سیاه جامه است
با چکامه های آهنین
که مردانش تناسلی ِحکومتش هستند
ودرون هم فرو می کنند
فاحشه نام دیگر دنیاست
برهنه می شود
می دهد و
عبور می کند
#جمانه_حداد
@asheghanehaye_fatima
که تن خودرا به آغوشی می سپارد
که لقمه ای نان می گیرد
که إیدز می گیرد
وشهید می شود
فاحشه ی تاریخ است که هم آغوش زمان می شود
فاحشه مردانی هستند با تن های خاردار
آلت هایی که پرچم پیروزی دارد
فاحشه آن مرد سیگار به دست است
که شعرهای عاشقانه می گوید
ومعشوقه هایش را می نویسد
ونامش را حک می کند روی تعفن وکثافت
فاحشه آن کشیشی ست که خودارضایی میکند
و قدیسان را برهنه می بیند
فاحشه آن حاکم سیاه جامه است
با چکامه های آهنین
که مردانش تناسلی ِحکومتش هستند
ودرون هم فرو می کنند
فاحشه نام دیگر دنیاست
برهنه می شود
می دهد و
عبور می کند
#جمانه_حداد
@asheghanehaye_fatima
■من زنام
کسی نمیتواند حدس بزند
وقتی سکوت پیشه کردهام
چه میگویم.
که را میبینم
وقتی چشمهایم را میبندم
چگونه در تنگنا به سر میبرم وقتی در تنگنایم
و چه را میجویم وقتی دستهایم را دراز میکنم.
هیچکس، هیچکس نمیداند
چه وقت گرسنهام چه وقت سفر میکنم
چه وقت قدم برمیدارم و چه وقت گم میشوم
کسی نمیداند رفتن برای من بازگشتن است
و بازگشتن، پاپسکشیدن است
کسی نمیداند که ناتوانیام نقاب است
تواناییام نقاب است
و آنچه در راه است طوفان است.
دیگران بر این باورند که همهچیز را میدانند
میگذارم خیال کنند که میدانند و
خلق میکنم.
برایم قفسی ساختهاند
تا آزادی پیشکشی از جانب آنها باشد
تا قدردانی کنم، تمکین کنم،
من اما آزاد بودهام،
پیش از آنها، پس از آنها،
با آنها، بیآنها
من در شکست و در پیروزی
آزادم.
زندانام ارادهام است
و کلید زندانام زبان آنهاست
اما زبانشان به دور انگشت آرزوی من پیچیده شده است
و هرگز قادر نخواهند بود آرزوی مرا تحتسلطهی خود درآورند.
من زنام.
آنها بر این باورند که آزادیام را مالک و صاحب اختیارند
میگذارم چنین فکر کنند
و اتفاق میفتم.
@asheghanehaye_fatima
#جمانه_حداد | لبنان، ۱۹۷۰ |
برگردان: #اعظم_کمالی
🔺برگردان این شعر از روی ترجمهی ایتالیایی انجام شده است
Telegram
attach 📎
به من ایمان بیاور
در یک لحظه میتوانم
تنها یک لحظه
خورشید را به آغوشات بیاورم
و ماه را به اتاقات
به من ایمان بیاور
معجزهی من
آغوش زنی است به طعم دریاها
چیزی که هیچ بهشتی ندارد.
#جمانه_حداد
@asheghanehaye_fatima
در یک لحظه میتوانم
تنها یک لحظه
خورشید را به آغوشات بیاورم
و ماه را به اتاقات
به من ایمان بیاور
معجزهی من
آغوش زنی است به طعم دریاها
چیزی که هیچ بهشتی ندارد.
#جمانه_حداد
@asheghanehaye_fatima
Artist,Benjamin garcia
شیطان را فریب دادم
شیطانی که مقابل عریانی ام سجده کرد
ودیگر شیطان مقرب شد دراین درگاه
#جمانه_حداد
@asheghanehaye_fatima
شیطان را فریب دادم
شیطانی که مقابل عریانی ام سجده کرد
ودیگر شیطان مقرب شد دراین درگاه
#جمانه_حداد
@asheghanehaye_fatima
تن پوشی ندارم ...
به غیر از دست هایت ..
تمام تنم را بپوشان ...
رهایم نکن ...
این عریانی ...
بدون دست های تو حرام است ...
معصیتی ست که مجازاتش مرگ است ...
تمام تنم را بپوشان ...
موهایم ...
تنم ...
پاهایم ...
نمی خواهم چشمان نامحرمی تنم را ببیند...
خودت را درون من بیانداز...
به اندامم در آمیز ...
تا زنده ام رهایم نکن ...
تن پوشی ندارم ...
این عریانی معصیتی ست...
که مجازاتش مرگ است...
#جمانه_حداد
@asheghanehaye_fatima
به غیر از دست هایت ..
تمام تنم را بپوشان ...
رهایم نکن ...
این عریانی ...
بدون دست های تو حرام است ...
معصیتی ست که مجازاتش مرگ است ...
تمام تنم را بپوشان ...
موهایم ...
تنم ...
پاهایم ...
نمی خواهم چشمان نامحرمی تنم را ببیند...
خودت را درون من بیانداز...
به اندامم در آمیز ...
تا زنده ام رهایم نکن ...
تن پوشی ندارم ...
این عریانی معصیتی ست...
که مجازاتش مرگ است...
#جمانه_حداد
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به من ایمان بیاور.!
معجزه من
اغوش زنیست به طعم دریاها
چیزی که
هیچ بهشتی ندارد...!!!
#جمانه_حداد
@asheghanehaye_fatima
معجزه من
اغوش زنیست به طعم دریاها
چیزی که
هیچ بهشتی ندارد...!!!
#جمانه_حداد
@asheghanehaye_fatima
تن پوشی ندارم ...
به غیر از دست هایت ..
تمام تنم را بپوشان ...
رهایم نکن ...
این عریانی ...
بدون دست های تو حرام است ...
معصیتی ست که مجازاتش مرگ است ...
تمام تنم را بپوشان ...
موهایم ...
تنم ...
پاهایم ...
نمی خواهم چشمان نامحرمی تنم را ببیند...
خودت را درون من بیانداز...
به اندامم در آمیز ...
تا زنده ام رهایم نکن ...
تن پوشی ندارم ...
این عریانی معصیتی ست...
که مجازاتش مرگ است...
#جمانه_حداد
@asheghanehaye_fatima
به غیر از دست هایت ..
تمام تنم را بپوشان ...
رهایم نکن ...
این عریانی ...
بدون دست های تو حرام است ...
معصیتی ست که مجازاتش مرگ است ...
تمام تنم را بپوشان ...
موهایم ...
تنم ...
پاهایم ...
نمی خواهم چشمان نامحرمی تنم را ببیند...
خودت را درون من بیانداز...
به اندامم در آمیز ...
تا زنده ام رهایم نکن ...
تن پوشی ندارم ...
این عریانی معصیتی ست...
که مجازاتش مرگ است...
#جمانه_حداد
@asheghanehaye_fatima
■من زنام
کسی نمیتواند حدس بزند
وقتی سکوت پیشه کردهام
چه میگویم.
که را میبینم
وقتی چشمهایم را میبندم
چگونه در تنگنا به سر میبرم وقتی در تنگنایم
و چه را میجویم وقتی دستهایم را دراز میکنم.
هیچکس، هیچکس نمیداند
چهوقت گرسنهام چه وقت سفر میکنم
چهوقت قدم برمیدارم و چهوقت گم میشوم
کسی نمیداند رفتن برای من بازگشتن است
و بازگشتن، پاپسکشیدن است
کسی نمیداند که ناتوانیام نقاب است
تواناییام نقاب است
و آنچه در راه است طوفان است.
دیگران بر این باورند که همهچیز را میدانند
میگذارم خیال کنند که میدانند و
خلق میکنم.
برایم قفسی ساختهاند
تا آزادی پیشکشی از جانب آنها باشد
تا قدردانی کنم، تمکین کنم،
من اما آزاد بودهام،
پیش از آنها، پس از آنها،
با آنها، بیآنها
من در شکست و در پیروزی
آزادم.
زندانام ارادهام است
و کلید زندانام زبان آنهاست
اما زبانشان به دور انگشت آرزوی من پیچیده شده است
و هرگز قادر نخواهند بود آرزوی مرا تحتسلطهی خود درآورند.
من زنام.
آنها بر این باورند که آزادیام را مالک و صاحب اختیارند
میگذارم چنین فکر کنند
و اتفاق میافتم.
#جمانه_حداد
کسی نمیتواند حدس بزند
وقتی سکوت پیشه کردهام
چه میگویم.
که را میبینم
وقتی چشمهایم را میبندم
چگونه در تنگنا به سر میبرم وقتی در تنگنایم
و چه را میجویم وقتی دستهایم را دراز میکنم.
هیچکس، هیچکس نمیداند
چهوقت گرسنهام چه وقت سفر میکنم
چهوقت قدم برمیدارم و چهوقت گم میشوم
کسی نمیداند رفتن برای من بازگشتن است
و بازگشتن، پاپسکشیدن است
کسی نمیداند که ناتوانیام نقاب است
تواناییام نقاب است
و آنچه در راه است طوفان است.
دیگران بر این باورند که همهچیز را میدانند
میگذارم خیال کنند که میدانند و
خلق میکنم.
برایم قفسی ساختهاند
تا آزادی پیشکشی از جانب آنها باشد
تا قدردانی کنم، تمکین کنم،
من اما آزاد بودهام،
پیش از آنها، پس از آنها،
با آنها، بیآنها
من در شکست و در پیروزی
آزادم.
زندانام ارادهام است
و کلید زندانام زبان آنهاست
اما زبانشان به دور انگشت آرزوی من پیچیده شده است
و هرگز قادر نخواهند بود آرزوی مرا تحتسلطهی خود درآورند.
من زنام.
آنها بر این باورند که آزادیام را مالک و صاحب اختیارند
میگذارم چنین فکر کنند
و اتفاق میافتم.
#جمانه_حداد
——
نترس!
بهشت را به تو خواهم داد
من مثل تو شیطان نیستم
بهشتی که گرم است و آتشین
بهشتی که عمق دارد
و تو را با خودش خواهد برد
بیا گاز بزن این سیب های لعنتی را
که در دست گرفته ای و می چرخانی
من را به جهنم خواهند برد
و تو بهشتی خواهی بود
از همین لحظه ی ناب...
#جمانه_حداد
@asheghanehaye_fatima
نترس!
بهشت را به تو خواهم داد
من مثل تو شیطان نیستم
بهشتی که گرم است و آتشین
بهشتی که عمق دارد
و تو را با خودش خواهد برد
بیا گاز بزن این سیب های لعنتی را
که در دست گرفته ای و می چرخانی
من را به جهنم خواهند برد
و تو بهشتی خواهی بود
از همین لحظه ی ناب...
#جمانه_حداد
@asheghanehaye_fatima
هیچ زنی فاحشه نیست
که تن خودرا به آغوشی می سپارد
که لقمه ای نان می گیرد
که إیدز می گیرد
وشهید می شود
فاحشه ی تاریخ است که هم آغوش زمان می شود
فاحشه مردانی هستند با تن های خاردار
آلت هایی که پرچم پیروزی دارد
فاحشه آن مرد سیگار به دست است
که شعرهای عاشقانه می گوید
ومعشوقه هایش را می نویسد
ونامش را حک می کند روی تعفن وکثافت
فاحشه آن کشیشی ست که خودارضایی میکند
و قدیسان را برهنه می بیند
فاحشه آن حاکم سیاه جامه است
با چکامه های آهنین
که مردانش تناسلی ِحکومتش هستند
ودرون هم فرو می کنند
فاحشه نام دیگر دنیاست
برهنه می شود
می دهد و
عبور می کند
#جمانه_حداد
@asheghanehaye_fatima
که تن خودرا به آغوشی می سپارد
که لقمه ای نان می گیرد
که إیدز می گیرد
وشهید می شود
فاحشه ی تاریخ است که هم آغوش زمان می شود
فاحشه مردانی هستند با تن های خاردار
آلت هایی که پرچم پیروزی دارد
فاحشه آن مرد سیگار به دست است
که شعرهای عاشقانه می گوید
ومعشوقه هایش را می نویسد
ونامش را حک می کند روی تعفن وکثافت
فاحشه آن کشیشی ست که خودارضایی میکند
و قدیسان را برهنه می بیند
فاحشه آن حاکم سیاه جامه است
با چکامه های آهنین
که مردانش تناسلی ِحکومتش هستند
ودرون هم فرو می کنند
فاحشه نام دیگر دنیاست
برهنه می شود
می دهد و
عبور می کند
#جمانه_حداد
@asheghanehaye_fatima
شیطان را فریب دادم،
شیطانی که مقابلِ عریانیام
سجده کرد
و دیگر شیطان مقرب شد
در این درگاه •••
#جمانه_حداد
@asheghanehaye_fatima
شیطان را فریب دادم،
شیطانی که مقابلِ عریانیام
سجده کرد
و دیگر شیطان مقرب شد
در این درگاه •••
#جمانه_حداد
@asheghanehaye_fatima
من زن هستم
میخواهم کفر بگویم
میخواهم مشرک باشم
و تمام حاکمان جهان را سرنگون کنم
و عاشقان جهان را به حکومت برسانم
و بعد خودم پیامبری کنم این جهان خسته را
#جمانه_حداد
@asheghanehaye_fatima
میخواهم کفر بگویم
میخواهم مشرک باشم
و تمام حاکمان جهان را سرنگون کنم
و عاشقان جهان را به حکومت برسانم
و بعد خودم پیامبری کنم این جهان خسته را
#جمانه_حداد
@asheghanehaye_fatima
به اندامم سوگند
به گیسوان بلندم
به لب های خونینم
به دستهایم سوگند
وقتی تو را در آغوش کشیدم
شیطان را فریب دادم
#جمانه_حداد
@asheghanehaye_fatima
به گیسوان بلندم
به لب های خونینم
به دستهایم سوگند
وقتی تو را در آغوش کشیدم
شیطان را فریب دادم
#جمانه_حداد
@asheghanehaye_fatima
هیچ زنی فاحشه نیست
که تن خودرا به آغوشی می سپارد
که لقمه ای نان می گیرد
که إیدز می گیرد
وشهید می شود
فاحشه تاریخ است که هم آغوش زمان می شود
فاحشه مردانی هستند با تن های خاردار
آلت هایی که پرچم پیروزی دارد
فاحشه آن مرد سیگار به دست است
که شعرهای عاشقانه می گوید
ومعشوقه هایش را می نویسد
ونامش را حک می کند روی تعفن وکثافت
فاحشه آن کشیشی ست که خودارضایی میکند
و قدیسان را برهنه می بیند
فاحشه آن حاکم سیاه جامه است
با چکامه های آهنین
که مردانش تناسلی ِحکومتش هستند
ودرون هم فرو می کنند
فاحشه نام دیگر دنیاست
برهنه می شود
می دهد و
عبور می کند
#جمانه_حداد
ترجمه: بابک شاکر
@asheghanehaye_fatima
که تن خودرا به آغوشی می سپارد
که لقمه ای نان می گیرد
که إیدز می گیرد
وشهید می شود
فاحشه تاریخ است که هم آغوش زمان می شود
فاحشه مردانی هستند با تن های خاردار
آلت هایی که پرچم پیروزی دارد
فاحشه آن مرد سیگار به دست است
که شعرهای عاشقانه می گوید
ومعشوقه هایش را می نویسد
ونامش را حک می کند روی تعفن وکثافت
فاحشه آن کشیشی ست که خودارضایی میکند
و قدیسان را برهنه می بیند
فاحشه آن حاکم سیاه جامه است
با چکامه های آهنین
که مردانش تناسلی ِحکومتش هستند
ودرون هم فرو می کنند
فاحشه نام دیگر دنیاست
برهنه می شود
می دهد و
عبور می کند
#جمانه_حداد
ترجمه: بابک شاکر
@asheghanehaye_fatima