@asheghanehaye_fatima
تو را به سینهریز آراستام،
به گوهرهای سپیدهدمان.
چرا مرا برین راه
تنها به خود رها کردی؟
اگر به دوردستان روی
پرندهی من مویه خواهد کرد
و تاکستان سبزفام
شرابی به بار نخواهد آورد.
«چیست این که دور
چنین دور، خشخشی دارد؟»
عشق.
باد بر پنجرهها
محبوبام!"
هرگز تو نخواهی دانست
که من چه عاشقانه تو را دوست میداشتهام.
به زیر باران بیامان سپیدهدمان
آندم که آشیانه بر باد است
بر شاخسار خشک.
«چیست این که دور
چنین دور، خش خشی دارد؟»
عشق.
باد بر پنجرهها
محبوبام!"
○●شاعر: #فدریکو_گارسیا_لورکا |Federico García Lorca | اسپانیا، ۱۹۳۶-۱۸۹۸ |
○●برگردان: #احمد_شاملو
تو را به سینهریز آراستام،
به گوهرهای سپیدهدمان.
چرا مرا برین راه
تنها به خود رها کردی؟
اگر به دوردستان روی
پرندهی من مویه خواهد کرد
و تاکستان سبزفام
شرابی به بار نخواهد آورد.
«چیست این که دور
چنین دور، خشخشی دارد؟»
عشق.
باد بر پنجرهها
محبوبام!"
هرگز تو نخواهی دانست
که من چه عاشقانه تو را دوست میداشتهام.
به زیر باران بیامان سپیدهدمان
آندم که آشیانه بر باد است
بر شاخسار خشک.
«چیست این که دور
چنین دور، خش خشی دارد؟»
عشق.
باد بر پنجرهها
محبوبام!"
○●شاعر: #فدریکو_گارسیا_لورکا |Federico García Lorca | اسپانیا، ۱۹۳۶-۱۸۹۸ |
○●برگردان: #احمد_شاملو
🌸وقتی گرسنه ای
🕊یه لقمه نون خوشبختیه
🌸وقتی تشنه ای
🕊یه قطره آب خوشبختیه
🌸وقتی خوابت میاد
🕊یه چرت کوچیک خوشبختیه
🌸خوشبختی یه مُشتي از لحظاته
🕊یه مُـشت از نقطههای ریز که
🌸وقتی کنار هم قرار میگیرن
🕊یه خط رو میسازن
🌸به اسم زنـــدگي ...
🕊قدر خوشبختیهاتون و بدونید
روز تازه مبارک☺️♥️
@asheghanehaye_fatima
🕊یه لقمه نون خوشبختیه
🌸وقتی تشنه ای
🕊یه قطره آب خوشبختیه
🌸وقتی خوابت میاد
🕊یه چرت کوچیک خوشبختیه
🌸خوشبختی یه مُشتي از لحظاته
🕊یه مُـشت از نقطههای ریز که
🌸وقتی کنار هم قرار میگیرن
🕊یه خط رو میسازن
🌸به اسم زنـــدگي ...
🕊قدر خوشبختیهاتون و بدونید
روز تازه مبارک☺️♥️
@asheghanehaye_fatima
حالمان بهتر خواهد شد ...
اگر دست برداریم
از فردی که لیاقت محبت ندارد.
دشمنی که ارزش جنگیدن ندارد
حقی که ارزش گرفتن ندارد
و فکری که ارزش اندیشیدن ندارد.
@asheghanehaye_fatima
#صبح
اگر دست برداریم
از فردی که لیاقت محبت ندارد.
دشمنی که ارزش جنگیدن ندارد
حقی که ارزش گرفتن ندارد
و فکری که ارزش اندیشیدن ندارد.
@asheghanehaye_fatima
#صبح
چشمانات به گاه خاموشی
و هوایی بارانی
تفسیری نمیطلبم
زیرا که قتل عشق را جز به تفسیر نیست
عاشقات هستم
و حافظهام تا سر حد بیهوشی است
میخواهمات
نمیدانم که بودم
که خواهم بود
و چه میشوم
اما
میخواهمات تا نهایت ویرانی.
○●شاعر: #نزار_قبانی | ○●برگردان: #هانیه_رجبی
@asheghanehaye_fatima
و هوایی بارانی
تفسیری نمیطلبم
زیرا که قتل عشق را جز به تفسیر نیست
عاشقات هستم
و حافظهام تا سر حد بیهوشی است
میخواهمات
نمیدانم که بودم
که خواهم بود
و چه میشوم
اما
میخواهمات تا نهایت ویرانی.
○●شاعر: #نزار_قبانی | ○●برگردان: #هانیه_رجبی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
ای
دل
ماهیچهی بیاختیار
ای
دل
عاشق گنگ
بدون زبانی
که داشته باشی
من بهجای تو حرف میزنم
هر وقت که تو
(با دیدن آدم خاصی)
احساس عشق میکنی.
○●شاعر: #لارنس_فرلینگتی ●Lawrence Ferlinghetti●آمریکا، ۱۹۱۹●
○●برگردان: #علیرضا_بهنام
ای
دل
ماهیچهی بیاختیار
ای
دل
عاشق گنگ
بدون زبانی
که داشته باشی
من بهجای تو حرف میزنم
هر وقت که تو
(با دیدن آدم خاصی)
احساس عشق میکنی.
○●شاعر: #لارنس_فرلینگتی ●Lawrence Ferlinghetti●آمریکا، ۱۹۱۹●
○●برگردان: #علیرضا_بهنام
چشمان تو چندان ژرف است که
چون برای نوشيدن به سویاش
خم شدم
همهی خورشيدها را در آن
جلوهگر دیدم
و همهی نوميدان به قصد مرگ
خود را در آن پرتاب کردهاند
چشمانات چندان ژرف است که
من در آن حافظهی خود را میبازم
چشمان تو گويی در سايهی پرندگان اقيانوسی است درهمآشفته
سپس ناگهان
هوای دلپذير آغاز میشود
و چشمان تو ديگرگون میشوند
تابستان ابر را هماندازهی پيشبند فرشتهگان میسازد
آسمان بر فراز گندمزارها
از همهجا آبیتر است
بادها بیهوده اندوههای افق را
به پس میرانند
چشمان تو به هنگامی که اشکی در آن میدرخشد
از افق روشنتر است
چشمان تو آسمان پس از باران را
به رشک میاندازد
هر شيشه در محل شکستهگی
آبیتر است.
○●شاعر: #لویی_آراگون | Louis Aragon | فرانسه، ۱۹۸۲-۱۸۹۷ |
○●برگردان: #حسن_هنرمندی | ○●بخشی از شعر «چشمان الزا»
@asheghanehaye_fatima
چون برای نوشيدن به سویاش
خم شدم
همهی خورشيدها را در آن
جلوهگر دیدم
و همهی نوميدان به قصد مرگ
خود را در آن پرتاب کردهاند
چشمانات چندان ژرف است که
من در آن حافظهی خود را میبازم
چشمان تو گويی در سايهی پرندگان اقيانوسی است درهمآشفته
سپس ناگهان
هوای دلپذير آغاز میشود
و چشمان تو ديگرگون میشوند
تابستان ابر را هماندازهی پيشبند فرشتهگان میسازد
آسمان بر فراز گندمزارها
از همهجا آبیتر است
بادها بیهوده اندوههای افق را
به پس میرانند
چشمان تو به هنگامی که اشکی در آن میدرخشد
از افق روشنتر است
چشمان تو آسمان پس از باران را
به رشک میاندازد
هر شيشه در محل شکستهگی
آبیتر است.
○●شاعر: #لویی_آراگون | Louis Aragon | فرانسه، ۱۹۸۲-۱۸۹۷ |
○●برگردان: #حسن_هنرمندی | ○●بخشی از شعر «چشمان الزا»
@asheghanehaye_fatima
🎼●آهنگ: «بـــےقرار»
🎙●خواننده: #نیما_مسیحا
●○ترانهسرا: #افشین_مقدم | ●○آهنگ: #علیرضا_افکاری
@asheghanehaye_fatima
🎼●آهنگ: «بـــےقرار»
🎙●خواننده: #نیما_مسیحا
●○ترانهسرا: #افشین_مقدم | ●○آهنگ: #علیرضا_افکاری
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎
رها میکنم تو را
رها میکنم تو را
دیگر ترسی ندارم از خشم یا شادی
سیاهی یا سفیدی
سیری یا گرسنهگی
عشق یا نفرت
تو مرا به اسارت گرفتی
اما با غل و زنجیری که خود به تو بخشیده بودم
تو مرا سلاخی کردی
اما با چاقویی که از خود من هدیه گرفته بودی
تو مرا سوزاندی
اما در آتشی که خود برافروخته بودم.
ای ترس، خودم را پس میگیرم از تو
دیگر سایهی من نیستی
دیگر تو را در دستانام نخواهم گرفت
دیگر نخواهی توانست در چشمانام زندگی کنی،
یا در گوشهایام، در صدایام، در معده و رودههایام، یا در قلبام، قلبام، قلبام، قلبام
نگاه کن ای ترس!
حالا من زندهام
و این تویی که وحشت داری از مردن.
○●شاعر: #جوی_هارجو | "Joy Harjo" | آمریکا، زادهی ۱۹۵۱ |
○●برگردان: #فریده_حسنزاده
📕●از کتاب: «عاشقانههایی برای عشق، صلح و آزادی»
@asheghanehaye_fatima
رها میکنم تو را
دیگر ترسی ندارم از خشم یا شادی
سیاهی یا سفیدی
سیری یا گرسنهگی
عشق یا نفرت
تو مرا به اسارت گرفتی
اما با غل و زنجیری که خود به تو بخشیده بودم
تو مرا سلاخی کردی
اما با چاقویی که از خود من هدیه گرفته بودی
تو مرا سوزاندی
اما در آتشی که خود برافروخته بودم.
ای ترس، خودم را پس میگیرم از تو
دیگر سایهی من نیستی
دیگر تو را در دستانام نخواهم گرفت
دیگر نخواهی توانست در چشمانام زندگی کنی،
یا در گوشهایام، در صدایام، در معده و رودههایام، یا در قلبام، قلبام، قلبام، قلبام
نگاه کن ای ترس!
حالا من زندهام
و این تویی که وحشت داری از مردن.
○●شاعر: #جوی_هارجو | "Joy Harjo" | آمریکا، زادهی ۱۹۵۱ |
○●برگردان: #فریده_حسنزاده
📕●از کتاب: «عاشقانههایی برای عشق، صلح و آزادی»
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
و ﺑﺮ اﻭ میﻧﮕﺮﻳﺴﺘﻴﻢ
ﺩﻳﺪﮔﺎﻥ و ﺩﻳﺪاﺭﺵ
و اﻳﻦﻛﻪ اﻳﻦﺟﺎ میﺑﻮﺩ و
ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ
ﻋﺸﻖﻫﺎی ﺑﻪﺟﺎﻥﺩاﺩﻩاﺵ
ﻛﻪ نمیﺩﻳﺪ
و ﺟﺰای ﻋﺠﻴﺐْ
ﺻﻮﺭﺕِ ﻋﺠﻴﺐْ ﺯﻳﺒﺎیاش
ﮔﺮﻳﺴﺘﻦِ ﺁﺭاﻡِ ﺧﻂﻮﻁ
ﻫﺠﺎﻫﺎی ﺩﺭ ﻋﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩ
ﺩﺳﺖ ﺑﻪﺳﻮی ﺗﻮ میﺁﻭﺭﺩ
ﺳﺎﻟﻴﺎنِ ﺩﺭاﺯ
ﺑﻴﺎ
ﺑﻨﺸﻴﻦ
ﻛﻪ اﻓﻖﻫﺎﺵ میﻣﺎﻧْﺪ و میﻧﮕﺮﻳﺴﺖ
ﺳﺎﻟﻴﺎﻥ ﺩﺭاﺯ
ای ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺎ ﺩﻳﮕﺮﻧﺎمی اﺯ ﻓﺼﻮﻝ.
□●شاعر: #هوشنگ_چالنگی
و ﺑﺮ اﻭ میﻧﮕﺮﻳﺴﺘﻴﻢ
ﺩﻳﺪﮔﺎﻥ و ﺩﻳﺪاﺭﺵ
و اﻳﻦﻛﻪ اﻳﻦﺟﺎ میﺑﻮﺩ و
ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ
ﻋﺸﻖﻫﺎی ﺑﻪﺟﺎﻥﺩاﺩﻩاﺵ
ﻛﻪ نمیﺩﻳﺪ
و ﺟﺰای ﻋﺠﻴﺐْ
ﺻﻮﺭﺕِ ﻋﺠﻴﺐْ ﺯﻳﺒﺎیاش
ﮔﺮﻳﺴﺘﻦِ ﺁﺭاﻡِ ﺧﻂﻮﻁ
ﻫﺠﺎﻫﺎی ﺩﺭ ﻋﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩ
ﺩﺳﺖ ﺑﻪﺳﻮی ﺗﻮ میﺁﻭﺭﺩ
ﺳﺎﻟﻴﺎنِ ﺩﺭاﺯ
ﺑﻴﺎ
ﺑﻨﺸﻴﻦ
ﻛﻪ اﻓﻖﻫﺎﺵ میﻣﺎﻧْﺪ و میﻧﮕﺮﻳﺴﺖ
ﺳﺎﻟﻴﺎﻥ ﺩﺭاﺯ
ای ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺎ ﺩﻳﮕﺮﻧﺎمی اﺯ ﻓﺼﻮﻝ.
□●شاعر: #هوشنگ_چالنگی
.
این است معجزه چشمگیر تمدن شما! عشق را به یک کار معمولی بدل کرده اید.
(سرخ و سیاه، استاندال، ترجمه مهدی سحابی، نشر مرکز)
(تصویر از فیلم " هیروشیما عشق من، اثر #آلن_رنه)
#دیالوگ
@asheghanehaye_fatima
این است معجزه چشمگیر تمدن شما! عشق را به یک کار معمولی بدل کرده اید.
(سرخ و سیاه، استاندال، ترجمه مهدی سحابی، نشر مرکز)
(تصویر از فیلم " هیروشیما عشق من، اثر #آلن_رنه)
#دیالوگ
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
بايد سبک سنگين كرد
بايد كلماتِ رد و بدل شده در رابطه را
هر از چندگاهى يكىيكى بچينيم كنارِ هم..
دوستت دارمها را..
ببخشيد گفتنها را..
وقت نداشتمها را..
جبران ميكنمها را...
اين نسل همه چيز را بايد حساب و كتاب كند...
چيزی را اگر زيادی خرج كند، به چشم بهم زدنى،
تمامِ دارايىاش را میبازد.
#علی_قاضی_نظام
بايد سبک سنگين كرد
بايد كلماتِ رد و بدل شده در رابطه را
هر از چندگاهى يكىيكى بچينيم كنارِ هم..
دوستت دارمها را..
ببخشيد گفتنها را..
وقت نداشتمها را..
جبران ميكنمها را...
اين نسل همه چيز را بايد حساب و كتاب كند...
چيزی را اگر زيادی خرج كند، به چشم بهم زدنى،
تمامِ دارايىاش را میبازد.
#علی_قاضی_نظام
@asheghanehaye_fatima
ما که توقعمان زیاد نبود !
دلمان فقط کمی قربان صدقه ی از ته دل می خواست
و کسی که ما را بلد باشد !
وقتی ببینیم نیست ؛
دلسرد می شویم ، سکوت می کنیم و به هیچ کنشی ، واکنش نمی دهیم
وقتی بارها بودیم و دیده نشدیم
حرف زدیم و شنیده نشدیم
چای ریختیم و تنهایی خوردیم
فیلم دیدیم و تنهایی خندیدیم
بغض کردیم و تنهایی اشک ریختیم
و از یک جایی به بعد ، ما کسانی را داشتیم که دوستشان نداشتیم !
صحبت از خیالبافی و ایده آل پردازی نیست !
صحبت این است که آدم ها برای ماندن ، انگیزه می خواهند
دلشان که گرم نباشد ، بی حس می شوند ،
پشت می کنند به هرچیزی که بود و
می روند
برای همیشه می روند ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
ما که توقعمان زیاد نبود !
دلمان فقط کمی قربان صدقه ی از ته دل می خواست
و کسی که ما را بلد باشد !
وقتی ببینیم نیست ؛
دلسرد می شویم ، سکوت می کنیم و به هیچ کنشی ، واکنش نمی دهیم
وقتی بارها بودیم و دیده نشدیم
حرف زدیم و شنیده نشدیم
چای ریختیم و تنهایی خوردیم
فیلم دیدیم و تنهایی خندیدیم
بغض کردیم و تنهایی اشک ریختیم
و از یک جایی به بعد ، ما کسانی را داشتیم که دوستشان نداشتیم !
صحبت از خیالبافی و ایده آل پردازی نیست !
صحبت این است که آدم ها برای ماندن ، انگیزه می خواهند
دلشان که گرم نباشد ، بی حس می شوند ،
پشت می کنند به هرچیزی که بود و
می روند
برای همیشه می روند ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
➤
هر وقت به عنوان یک زن
حس تردید آمد سراغت
که ماندنت را میخواهد یا رفتنت
آنوقت، حتما برو!
مردان اگر زنی را بخواهند
اجازه نمیدهد حتی یک لحظه
زن برای ماندن دچار تردید شود
مردی که تو را بخواهد
محکم نگهت میدارد و دلت را قرص میکند
مردها اصلا پیچیده نیستند...
@asheghanehaye_fatima
هر وقت به عنوان یک زن
حس تردید آمد سراغت
که ماندنت را میخواهد یا رفتنت
آنوقت، حتما برو!
مردان اگر زنی را بخواهند
اجازه نمیدهد حتی یک لحظه
زن برای ماندن دچار تردید شود
مردی که تو را بخواهد
محکم نگهت میدارد و دلت را قرص میکند
مردها اصلا پیچیده نیستند...
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
بر تنم بگستران
گیسوانت را...
همچون نخلستان های انبوه...
این "بحر طویل"
مدهوشم می کند
من کهنه پرست نیستم،
فقط از بوی قهوه ...
و طعم زنجبیل خوشم می آید!
"شانه" سفر می کند
بر موهایت
قلب من با او...
هجرت...
سوزان ترین رویای من است
#نزار_قبانی
#شما_فرستادید
#فانی
بر تنم بگستران
گیسوانت را...
همچون نخلستان های انبوه...
این "بحر طویل"
مدهوشم می کند
من کهنه پرست نیستم،
فقط از بوی قهوه ...
و طعم زنجبیل خوشم می آید!
"شانه" سفر می کند
بر موهایت
قلب من با او...
هجرت...
سوزان ترین رویای من است
#نزار_قبانی
#شما_فرستادید
#فانی
چه خوب است لبخند تو تا با آن
به دنيا که نمیشود به خودم بخندم
چه خوبند چشمهای تو تا
با چشمهای تو
به خودم که نمیشود به دنيا نگاه کنم
میکنم
و من
که ديگر هيچ چيز
نه میبينم
نه میخواهم ببينم
#منوچهر_آتشی
#شما_فرستادید
#آرتا_رحیمی
@asheghanehaye_fatima
به دنيا که نمیشود به خودم بخندم
چه خوبند چشمهای تو تا
با چشمهای تو
به خودم که نمیشود به دنيا نگاه کنم
میکنم
و من
که ديگر هيچ چيز
نه میبينم
نه میخواهم ببينم
#منوچهر_آتشی
#شما_فرستادید
#آرتا_رحیمی
@asheghanehaye_fatima
رها شده بودم؛ و این با ترک کردن فرق می کند. برای جدایی همیشه باید بهانه ای باشد. عاملی که از تو دست بردارند و تنهایت بگذارند. رها شدن اما تفاوت دارد. وقتی رها می شوی هیچ مانعی برای ادامه دادن وجود ندارد.
"تکه چوبی که روی آب جریان دارد و شاخه ای که شکسته، ولی همچنان از درخت آویزان است..."
شاید اینطور منظورم را بهتر بفهمی!
#حمید_جدیدی
#یادداشت
@asheghanehaye_fatima
"تکه چوبی که روی آب جریان دارد و شاخه ای که شکسته، ولی همچنان از درخت آویزان است..."
شاید اینطور منظورم را بهتر بفهمی!
#حمید_جدیدی
#یادداشت
@asheghanehaye_fatima