Forwarded from عاشقانه های فاطیما
Forwarded from اتچ بات
💞💛🍁🍂
💛🍁🍂
🍁🍂
🍂
🍂🍁 #آبان
🍂✍️ شاعر #مریم_قهرمانلو
🍂💞شعرخواني #فاطیما
🍂👈 تهیه و تنظیم #آرتا_رحیمی
@asheghanehaye_fatima
آبان هوایش غرق دلتنگی ست، عطرِ تو را در مشت خود دارد
فهمیده خیلی دوستت دارم، هی پشتِ هم با عشق می بارد
آبان از اول هم مُردد بود، عطر تو را جاری کند یا نه
می خواست لبریزت شوم اما اینگونه باران گرد و رسوا! نه
او دیده بود از اولِ پاییـز هر شب به یادت شعر می خوانم
فهمیده بودم زیرِ این باران، تو می روی، من خیس می مانم
آبان شدم در اوجِ بی مهری، ابری شدم اما نمی بارم
بعد از تو این پاییزِ لا کِردار گفته: هوای بدتری دارم !؟
آنقدر از عشقـت نوشتم که: ما دسته جمعی عاشقت هستیم
دروازه ی این شهرِ عاشق را جُز تو به روی هر کسی بستیم
بارانِ امشب بهتر از قبل است جوری که فکرش را نمی کردی
آبان خبرهای خوشی دارد،شاید... به پای قصه برگردی
─═ঊঈ @asheghanehaye_fatima ঈঊ═─
🌧
🍁⛈
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍂🍁🍂
💛🍁🍂
🍁🍂
🍂
🍂🍁 #آبان
🍂✍️ شاعر #مریم_قهرمانلو
🍂💞شعرخواني #فاطیما
🍂👈 تهیه و تنظیم #آرتا_رحیمی
@asheghanehaye_fatima
آبان هوایش غرق دلتنگی ست، عطرِ تو را در مشت خود دارد
فهمیده خیلی دوستت دارم، هی پشتِ هم با عشق می بارد
آبان از اول هم مُردد بود، عطر تو را جاری کند یا نه
می خواست لبریزت شوم اما اینگونه باران گرد و رسوا! نه
او دیده بود از اولِ پاییـز هر شب به یادت شعر می خوانم
فهمیده بودم زیرِ این باران، تو می روی، من خیس می مانم
آبان شدم در اوجِ بی مهری، ابری شدم اما نمی بارم
بعد از تو این پاییزِ لا کِردار گفته: هوای بدتری دارم !؟
آنقدر از عشقـت نوشتم که: ما دسته جمعی عاشقت هستیم
دروازه ی این شهرِ عاشق را جُز تو به روی هر کسی بستیم
بارانِ امشب بهتر از قبل است جوری که فکرش را نمی کردی
آبان خبرهای خوشی دارد،شاید... به پای قصه برگردی
─═ঊঈ @asheghanehaye_fatima ঈঊ═─
🌧
🍁⛈
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍂🍁🍂
Telegram
Forwarded from پیوند نگار
.
و صبح يعنى اشتياقِ پنهانِ من
وقتى چشم هايَم
در درياىِ چشم هايـَت غرق شده
و روزش را لبخند ميزند .
صبح يعنى
تويى چسبيده به عشق
و لحظه هايى ڪه با بوىِ
زندگى ميگذرد
صبح يعني عشقى مملو از تو
#الهام_حصاری
@asheghanehaye_fatima
و صبح يعنى اشتياقِ پنهانِ من
وقتى چشم هايَم
در درياىِ چشم هايـَت غرق شده
و روزش را لبخند ميزند .
صبح يعنى
تويى چسبيده به عشق
و لحظه هايى ڪه با بوىِ
زندگى ميگذرد
صبح يعني عشقى مملو از تو
#الهام_حصاری
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach📎
سلاااام دوستان جااااان✋
صبحتون دل انگیز🌹
دلتون شاااااد💚
لبتون خندااااان😄
تنتون سااااالم 💪
افکارتون زیبا👌
روزتون پر از اتفاقات دلنشین 🙏😊
روز تازهمبارک☺️☀️
@asheghanehaye_fatima
صبحتون دل انگیز🌹
دلتون شاااااد💚
لبتون خندااااان😄
تنتون سااااالم 💪
افکارتون زیبا👌
روزتون پر از اتفاقات دلنشین 🙏😊
روز تازهمبارک☺️☀️
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
تو از میان نارونها ، گنجشکهای عاشق را
به صبح پنجره دعوت میکردی
وقتی که شب مکرر میشد
وقتی که شب تمام نمیشد
تو از میان نارونها ، گنجشکهای عاشق را
به صبح پنجره دعوت میکردی
تو با چراغهایت میآمدی به کوچهٔ ما
تو با چراغهایت میآمدی
وقتی که بچه ها میرفتند
و خوشههای اقاقی میخوابیدند
و من در آینه تنها میماندم
تو با چراغهایت میآمدی
تو دستهایت را میبخشیدی
تو چشمهایت را میبخشیدی
تو مهربانیت را میبخشیدی
وقتی که من گرسنه بودم
تو زندگانیت را میبخشیدی
تو مثل نور سخی بودی...
#فروغ_فرخزاد
تو از میان نارونها ، گنجشکهای عاشق را
به صبح پنجره دعوت میکردی
وقتی که شب مکرر میشد
وقتی که شب تمام نمیشد
تو از میان نارونها ، گنجشکهای عاشق را
به صبح پنجره دعوت میکردی
تو با چراغهایت میآمدی به کوچهٔ ما
تو با چراغهایت میآمدی
وقتی که بچه ها میرفتند
و خوشههای اقاقی میخوابیدند
و من در آینه تنها میماندم
تو با چراغهایت میآمدی
تو دستهایت را میبخشیدی
تو چشمهایت را میبخشیدی
تو مهربانیت را میبخشیدی
وقتی که من گرسنه بودم
تو زندگانیت را میبخشیدی
تو مثل نور سخی بودی...
#فروغ_فرخزاد
.
في قانون الحب،
الصباح الذي لا تسمع فيه صباح الخير ممن تحب؛ يبقى ليلاً حتي إشعار آخر!
در قانون عشق،
صبحي كه از محبوبت «صبح به خير» را نشنوى، تا اطلاع ثانوى شب است!
#محمود_درويش
صبحِ نو مبارک
في قانون الحب،
الصباح الذي لا تسمع فيه صباح الخير ممن تحب؛ يبقى ليلاً حتي إشعار آخر!
در قانون عشق،
صبحي كه از محبوبت «صبح به خير» را نشنوى، تا اطلاع ثانوى شب است!
#محمود_درويش
صبحِ نو مبارک
@asheghanehaye_fatima
دستهایت
میهمان کدام گندمزارند؟!
نان تمام نانوایی های شهر
عطر تو را می دهند
انتظار بس است
باید بروم
بایدچمدانم را بردارم
زنگ ساعتم را
به عادت دیرینه
به وقت چشمهای تو کوک کنم
و صبح زود راهی شوم
بسان کولی های عاشق
خانه به خانه
کوچه به کوچه
دشت به دشت
و مزرعه به مزرعه
رد پای دستهایت را
از سبزه ها و پرچین ها بگیرم
تا برسم به نشانی آن گندمزارِ خوشبخت
و جانِ بی قرار و خسته ام را
بسپارم به دست های مهربان تو
راستی
هیچ می دانی
دستهایت قبله گاه من است
به دستهایت که می رسم
تمام می شوم ....
#میرمحمد_شهیدی
#عزیز_روزهام❤️
دستهایت
میهمان کدام گندمزارند؟!
نان تمام نانوایی های شهر
عطر تو را می دهند
انتظار بس است
باید بروم
بایدچمدانم را بردارم
زنگ ساعتم را
به عادت دیرینه
به وقت چشمهای تو کوک کنم
و صبح زود راهی شوم
بسان کولی های عاشق
خانه به خانه
کوچه به کوچه
دشت به دشت
و مزرعه به مزرعه
رد پای دستهایت را
از سبزه ها و پرچین ها بگیرم
تا برسم به نشانی آن گندمزارِ خوشبخت
و جانِ بی قرار و خسته ام را
بسپارم به دست های مهربان تو
راستی
هیچ می دانی
دستهایت قبله گاه من است
به دستهایت که می رسم
تمام می شوم ....
#میرمحمد_شهیدی
#عزیز_روزهام❤️
@asheghanehaye_fatima
تو شمس می خوانی مثل «شمع»، گریه کنان!
شب جنونزده «عین القضات» خواهد شد
کسی که آمده تا شعر بشنود از تو
دوباره عاشق آن چشم هات خواهد شد...
#سیدمهدی_موسوی
تو شمس می خوانی مثل «شمع»، گریه کنان!
شب جنونزده «عین القضات» خواهد شد
کسی که آمده تا شعر بشنود از تو
دوباره عاشق آن چشم هات خواهد شد...
#سیدمهدی_موسوی
@asheghanehaye_fatima
بردن اسم تو آنقدر دهانم را شیرین میکند
که مورچهها
بعد مرگ
نامت را از زبانم بگیرند و به لانه ببرند
میترسم بمیرم و کسی تو را نشناسد
و نداند اینهمه دیوانگی
در این درخت پرتقال
برای که بود
بردن نام تو که قتل نیست!
دزدی نیست!
نام تو نام توست عزیزم
غمی در حروف الفبا.
#جواد_گنجعلی
بردن اسم تو آنقدر دهانم را شیرین میکند
که مورچهها
بعد مرگ
نامت را از زبانم بگیرند و به لانه ببرند
میترسم بمیرم و کسی تو را نشناسد
و نداند اینهمه دیوانگی
در این درخت پرتقال
برای که بود
بردن نام تو که قتل نیست!
دزدی نیست!
نام تو نام توست عزیزم
غمی در حروف الفبا.
#جواد_گنجعلی
موهایت
ادامه ی یک رودخانه است
و دستانت
ادامه ی یک درخت...
#بابک_زمانی
#مجموعه_شعر_اعداد
نشر فصل پنجم
@asheghanehaye_fatima
ادامه ی یک رودخانه است
و دستانت
ادامه ی یک درخت...
#بابک_زمانی
#مجموعه_شعر_اعداد
نشر فصل پنجم
@asheghanehaye_fatima
Forwarded from پیوند نگار
تمام ناکامیها و سرخوردگیهای یک فرد میتواند با عاشق شدن فراموش شود. میتواند عشق مرهم باشد و آغوش امنیت. عاشق شدن، اتفاق مبارکیست. اما شاید این اتفاق تمام ماجرا نباشد. ما عشقهای زیادی را دیدهایم که همچون مرهمی موقت، برای مدتی دردهای قدیمیمان را خاموش کرده اند اما نتوانستهاند تنهایی ما را پُر کنند. به راستی آیا عاشق شدن از رنجِ تنهایی درونیمان کم میکند یا چون ما را اسیرِ درد دیگری میکند رنجِ تنهایی دیده نمیشود؟
گاهی به این فکر میکنم اگر عاشق شدن میتوانست تنهایی را کم کند پس چرا دنیا پُر است از این همه عاشقِ تنها؟
عشق اگر درمانِ کاملی بود بر دردهای درونی بشر، میبایست دوام میآورد و میماند اما همچون دوایی موقت است بر زخمها و ما هم مبتلایان به شروعِ عشق. ما خوب شروع میکنیم اما خوب صمیمی نمیشویم.
ما همچون معتادانی شدهایم که فقط بخشِ زیبای عشق را تجربه میکنیم و چون مهارت صمیمی شدن را نداریم، از جایی به بعد فرار میکنیم.
فراری دوباره با عشقی دوباره.
همیشه هم فرار که با عشقی جدید نیست، گاهی فرار با منتظر ماندن در عشقی قدیمی است.
پولشری، داستانِ آشنایِ عشق و توقف درد است. و چقدر این توقف کوتاه است. کمتر از چند دقیقه، با مرور عاشق بودنش دردهایش کمتر میشوند اما امان از وقتی که توقف ها زیاد شود و فاصلهی توقفها کم و کمتر شود. آن وقت است که ما زمان را گم میکنیم و نمیدانیم الان کجای درد ایستادهایم؟ آیا باید خداحافظی کنیم و با واقعیت رو به رو شویم و یا باید همچنان منتظر بمانیم و عشق را مرور کنیم؟
عاشق شدن اشتباه نیست اما اصرار برای عاشق ماندن وقتی دیگر شواهدی از صمیمیت وجود ندارد، اشتباهی خود خواسته است. در اولی هیچ چیز دست ما نیست و در دومی انتخاب با ماست.
بازیِ الهامبخشِ «الهام» نه تنها عمیقا ما را به تنهایی درونی بسیاری از رابطه های عاشقانه میبرد بلکه ما را دعوت به دیدنِ بغضها و ناکامیهایی میکند که شاید سالها سرکوبشان کرده ایم.
شاید هنر، همان درمانِ قابل اعتماد و قدیمیای ست که گاهی باید به خودمان یادآوریاش کنیم.
اگر دلتان درمان خواست، سری به دختری در کافه پولشری بزنید.
#روانشناسی
متن: #پونه_مقیمی
اجرا: #فاطیما
@asheghanehaye_fatima
گاهی به این فکر میکنم اگر عاشق شدن میتوانست تنهایی را کم کند پس چرا دنیا پُر است از این همه عاشقِ تنها؟
عشق اگر درمانِ کاملی بود بر دردهای درونی بشر، میبایست دوام میآورد و میماند اما همچون دوایی موقت است بر زخمها و ما هم مبتلایان به شروعِ عشق. ما خوب شروع میکنیم اما خوب صمیمی نمیشویم.
ما همچون معتادانی شدهایم که فقط بخشِ زیبای عشق را تجربه میکنیم و چون مهارت صمیمی شدن را نداریم، از جایی به بعد فرار میکنیم.
فراری دوباره با عشقی دوباره.
همیشه هم فرار که با عشقی جدید نیست، گاهی فرار با منتظر ماندن در عشقی قدیمی است.
پولشری، داستانِ آشنایِ عشق و توقف درد است. و چقدر این توقف کوتاه است. کمتر از چند دقیقه، با مرور عاشق بودنش دردهایش کمتر میشوند اما امان از وقتی که توقف ها زیاد شود و فاصلهی توقفها کم و کمتر شود. آن وقت است که ما زمان را گم میکنیم و نمیدانیم الان کجای درد ایستادهایم؟ آیا باید خداحافظی کنیم و با واقعیت رو به رو شویم و یا باید همچنان منتظر بمانیم و عشق را مرور کنیم؟
عاشق شدن اشتباه نیست اما اصرار برای عاشق ماندن وقتی دیگر شواهدی از صمیمیت وجود ندارد، اشتباهی خود خواسته است. در اولی هیچ چیز دست ما نیست و در دومی انتخاب با ماست.
بازیِ الهامبخشِ «الهام» نه تنها عمیقا ما را به تنهایی درونی بسیاری از رابطه های عاشقانه میبرد بلکه ما را دعوت به دیدنِ بغضها و ناکامیهایی میکند که شاید سالها سرکوبشان کرده ایم.
شاید هنر، همان درمانِ قابل اعتماد و قدیمیای ست که گاهی باید به خودمان یادآوریاش کنیم.
اگر دلتان درمان خواست، سری به دختری در کافه پولشری بزنید.
#روانشناسی
متن: #پونه_مقیمی
اجرا: #فاطیما
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach📎
@asheghanehaye_fatima
به جا خواهد ماند؛
چاى مان ته فنجان
كودكى هامان در كوچه ها
بغض سنگين شادمانى ها در گلوى مان
و معشوقه هاى مان
در دور دست ها..
ناظم حكمت
ﻣﻦ ﻋﺸﺮﻳﻦ ﻋﺎﻡ ﻭﺃﻧﺎ ﺃﺭﺳﻢ ﻋﻴﻨﻴﻚ
ﻋﻠﻰ ﺟﺪﺭﺍﻥ ﺳﺠﻨﻲ
ﻭﺇﺫﺍ ﺣﺎﻝ ﺍﻟﻈﻼﻡ ﺑﻴﻦ ﻋﻴﻨﻲ ﻭﻋﻴﻨﻴﻚ
ﻳﺘﺮﺍﺀﻯ ﻭﺟﻬﻚ ﻓﻲ ﻭﻫﻤﻲ
ﻓﺄﺑﻜﻲ .. ﻭﺃﻏﻨﻲ!
--------------------------
بيست سال است که چشمانت را
روی دیوارهای سلولم میکشم
و اگر تاریکی میان چشمان من و چشمانت
پرده انداخت
در تصوراتم رخ مینمایی
و گریه میکنم.. و آواز میخوانم!
#سميح_القاسم
به جا خواهد ماند؛
چاى مان ته فنجان
كودكى هامان در كوچه ها
بغض سنگين شادمانى ها در گلوى مان
و معشوقه هاى مان
در دور دست ها..
ناظم حكمت
ﻣﻦ ﻋﺸﺮﻳﻦ ﻋﺎﻡ ﻭﺃﻧﺎ ﺃﺭﺳﻢ ﻋﻴﻨﻴﻚ
ﻋﻠﻰ ﺟﺪﺭﺍﻥ ﺳﺠﻨﻲ
ﻭﺇﺫﺍ ﺣﺎﻝ ﺍﻟﻈﻼﻡ ﺑﻴﻦ ﻋﻴﻨﻲ ﻭﻋﻴﻨﻴﻚ
ﻳﺘﺮﺍﺀﻯ ﻭﺟﻬﻚ ﻓﻲ ﻭﻫﻤﻲ
ﻓﺄﺑﻜﻲ .. ﻭﺃﻏﻨﻲ!
--------------------------
بيست سال است که چشمانت را
روی دیوارهای سلولم میکشم
و اگر تاریکی میان چشمان من و چشمانت
پرده انداخت
در تصوراتم رخ مینمایی
و گریه میکنم.. و آواز میخوانم!
#سميح_القاسم
@asheghanehaye_fatima
به جا خواهد ماند؛
چاى مان ته فنجان
كودكى هامان در كوچه ها
بغض سنگين شادمانى ها در گلوى مان
و معشوقه هاى مان
در دور دست ها..
#ناظم_حكمت
به جا خواهد ماند؛
چاى مان ته فنجان
كودكى هامان در كوچه ها
بغض سنگين شادمانى ها در گلوى مان
و معشوقه هاى مان
در دور دست ها..
#ناظم_حكمت
@asheghanehaye_fatima
شنیده ام چشم به راه باران پاییزی
کنار پنجره اتاقت می نشینی و بوسه بر سیگار می زنی
خوش به حال سیگارها
شنیده ام تنهایی به کافه می روی
خیابان ها را متر می کنی
بی دلیل می خندی
شنیده ام خواب هایت زمستانی شده اند
روزهایت کوتاه، موهایت کوتاه...
راستی، کنار همیشگی هایت، شب های تنهایی، دلتنگ من هم می شوی؟
#روزبه_معین
شنیده ام چشم به راه باران پاییزی
کنار پنجره اتاقت می نشینی و بوسه بر سیگار می زنی
خوش به حال سیگارها
شنیده ام تنهایی به کافه می روی
خیابان ها را متر می کنی
بی دلیل می خندی
شنیده ام خواب هایت زمستانی شده اند
روزهایت کوتاه، موهایت کوتاه...
راستی، کنار همیشگی هایت، شب های تنهایی، دلتنگ من هم می شوی؟
#روزبه_معین