@asheghanehaye_fatima
صبح
در انبساط خاطر باران
پنجره ای به وسعت عشق را
می گشایم
در مسیر نوازش احساس...
و تو
از فراز دشتهایی روشن
سلام بنفشه های عشق را
میگستری
برپیکره ی دستانم...
چه زیباست
در پرتو این همه شور
ببوسم
فرصت نمناک بودنت را
به شوق آغوشی
در گستره ی نیاز........
#سمیه_خلج
صبح
در انبساط خاطر باران
پنجره ای به وسعت عشق را
می گشایم
در مسیر نوازش احساس...
و تو
از فراز دشتهایی روشن
سلام بنفشه های عشق را
میگستری
برپیکره ی دستانم...
چه زیباست
در پرتو این همه شور
ببوسم
فرصت نمناک بودنت را
به شوق آغوشی
در گستره ی نیاز........
#سمیه_خلج
@asheghanehaye_fatima
💜
گوشه ی یه پیاده روی شلوغ وایساده بودم و آدم ها رو نگاه میکردم...
عین مجسمه...
با خودم گفتم خوش بحالشون!
این آدمایی که همدیگه رو نمیشناسن و از بغل هم رد میشن چقد خوشبختن...
دوتا غریبه ، بدون هیچ انتظاری، هیچ دلتنگیی، هیچ خاطره ای...
غریبه بودن خوبه
نگران نیستی که لباس گرم بپوشه، غذا بخوره، مریض نشه ، دلش نگیره....
حتی دیگه فکر نمیکنی الان کجاس و چیکار میکنه...
ته تهش، قراره توی خیابونی ، پارکی ، جایی از بغل هم رد بشین و لبخند بزنید...همین
غریبه بودن که اشکال نداره
اما قبول کن که غریبه شدن خیلی غم انگیزه!
فکر کن...
کسی که دوسش داشتی، همه جا باهاش بودی، باهاش زندگی کردی، باهاش خاطره داری ، کسی که همه دنیات بوده ، یهو غریبه شه...
فاصله بگیره
حرف نزنه
هیچی نگه...
فقط یه روز ساکشو برداره و بره...
غریبه شدن عذاب آوره...
اون قدر كه واسه فراموشيش
فقط باید مُرد...
*
بعد از این همه وقت چند دقیقه پیش تو همین پیاده رو دیدمش
عین غریبه ها
از بغلم رد شد
لبخند زد
#اهورا_فروزان
#نوشتنی
💜
گوشه ی یه پیاده روی شلوغ وایساده بودم و آدم ها رو نگاه میکردم...
عین مجسمه...
با خودم گفتم خوش بحالشون!
این آدمایی که همدیگه رو نمیشناسن و از بغل هم رد میشن چقد خوشبختن...
دوتا غریبه ، بدون هیچ انتظاری، هیچ دلتنگیی، هیچ خاطره ای...
غریبه بودن خوبه
نگران نیستی که لباس گرم بپوشه، غذا بخوره، مریض نشه ، دلش نگیره....
حتی دیگه فکر نمیکنی الان کجاس و چیکار میکنه...
ته تهش، قراره توی خیابونی ، پارکی ، جایی از بغل هم رد بشین و لبخند بزنید...همین
غریبه بودن که اشکال نداره
اما قبول کن که غریبه شدن خیلی غم انگیزه!
فکر کن...
کسی که دوسش داشتی، همه جا باهاش بودی، باهاش زندگی کردی، باهاش خاطره داری ، کسی که همه دنیات بوده ، یهو غریبه شه...
فاصله بگیره
حرف نزنه
هیچی نگه...
فقط یه روز ساکشو برداره و بره...
غریبه شدن عذاب آوره...
اون قدر كه واسه فراموشيش
فقط باید مُرد...
*
بعد از این همه وقت چند دقیقه پیش تو همین پیاده رو دیدمش
عین غریبه ها
از بغلم رد شد
لبخند زد
#اهورا_فروزان
#نوشتنی
@asheghanehaye_fatima
شهر را
به حاشیه می برند
موهایت،
وقتی گره از روسری ات
باز میکنی
من زن هایی را می شناسم
که رازهایشان را
بین موهایشان
پنهان می کنند...
#پیمان_لطیف_نیا
شهر را
به حاشیه می برند
موهایت،
وقتی گره از روسری ات
باز میکنی
من زن هایی را می شناسم
که رازهایشان را
بین موهایشان
پنهان می کنند...
#پیمان_لطیف_نیا
@asheghanehaye_fatima
بوسهای بر این سر - بدبختی را پاک میکند
سرت را میبوسم.
بوسهای بر این چشم - بیخوابی را میبرد
چشمت را میبوسم.
بوسهای بر این لب - عمیقترین تشنگی را فرو مینشاند
لبت را میبوسم.
بوسهای بر این سر - خاطره را پاک میکند.
سرت را میبوسم.
« #مارینا_تسوتایوا»
ترجمه:#محمد_مختاری
بوسهای بر این سر - بدبختی را پاک میکند
سرت را میبوسم.
بوسهای بر این چشم - بیخوابی را میبرد
چشمت را میبوسم.
بوسهای بر این لب - عمیقترین تشنگی را فرو مینشاند
لبت را میبوسم.
بوسهای بر این سر - خاطره را پاک میکند.
سرت را میبوسم.
« #مارینا_تسوتایوا»
ترجمه:#محمد_مختاری
@asheghanehaye_fatima
شماره ها شبیه هم نیستند
اما در تمام آنها
صدای انسان شنیده می شود
صدای انسان ها شبیه هم نیستند
در یکی عشق هست
در یکی اندوه
اندوه ها شبیه هم نیستند
در یکی نا امیدی هست
در یکی امید
امید ها شبیه هم نیستند
دست یکی به آسمان چنگ می زند
دست یکی به انسان
دست های انسانها شبیه هم نیستند
یکی خاک را به باد می دهد
یکی عمر را
انسان ها شبیه هم عمر نمی کنند
یکی زندگی می کند
یکی تحمل
انسانها شبیه هم تحمل نمی کنند
یکی تاب می آورد
یکی می شکند
انسان ها شبیه هم نمی شکنند
یکی از وسط دو نیم می شود
دیگری تکه تکه
تکه ها شبیه هم نیستند
تکه ای یک قرن عمر می کند
تکه ای یک روز
روز ها شبیه هم نیستند
یکی خوب است
یکی بد
روزهای بد شبیه هم نیستند
یک روز تو سکوت می کنی
یک روز تلفن ...
#رسول_يونان
شماره ها شبیه هم نیستند
اما در تمام آنها
صدای انسان شنیده می شود
صدای انسان ها شبیه هم نیستند
در یکی عشق هست
در یکی اندوه
اندوه ها شبیه هم نیستند
در یکی نا امیدی هست
در یکی امید
امید ها شبیه هم نیستند
دست یکی به آسمان چنگ می زند
دست یکی به انسان
دست های انسانها شبیه هم نیستند
یکی خاک را به باد می دهد
یکی عمر را
انسان ها شبیه هم عمر نمی کنند
یکی زندگی می کند
یکی تحمل
انسانها شبیه هم تحمل نمی کنند
یکی تاب می آورد
یکی می شکند
انسان ها شبیه هم نمی شکنند
یکی از وسط دو نیم می شود
دیگری تکه تکه
تکه ها شبیه هم نیستند
تکه ای یک قرن عمر می کند
تکه ای یک روز
روز ها شبیه هم نیستند
یکی خوب است
یکی بد
روزهای بد شبیه هم نیستند
یک روز تو سکوت می کنی
یک روز تلفن ...
#رسول_يونان
@asheghanehaye_fatima
آدمای پولدار زیباترن، راحت به دل میشینن. منتظر نمیمونن. میتونن احمق باشن. میتونن اشتباه کنن. زود بخشیده میشن. میتونن ناگهان ترکت کنن. میتونن هر وقت که خواستن برگردن...
اما بی پول ها حتی قابل بررسی هم نیستن.
.
گوشی رو برمیداری، میخوای شماره تلفن کسی رو بگیری، باید اون صِفرِ اولش رو حتما وارد کنی، وگرنه بقیه ارقام ارزشی ندارن و به جایی وصلت نمیکنن؛ "پولدار بودن" دقیقا مثل همون صفر ست. تا اون نباشه بقیه ی صفاتت اهمیتی ندارن.
.
شاید پول همه چیز نیست، اما قطعا بدون پول هیچ چیز نیستیم.
#معین_دهاز
#یاداشتهای_بیهوده_من
آدمای پولدار زیباترن، راحت به دل میشینن. منتظر نمیمونن. میتونن احمق باشن. میتونن اشتباه کنن. زود بخشیده میشن. میتونن ناگهان ترکت کنن. میتونن هر وقت که خواستن برگردن...
اما بی پول ها حتی قابل بررسی هم نیستن.
.
گوشی رو برمیداری، میخوای شماره تلفن کسی رو بگیری، باید اون صِفرِ اولش رو حتما وارد کنی، وگرنه بقیه ارقام ارزشی ندارن و به جایی وصلت نمیکنن؛ "پولدار بودن" دقیقا مثل همون صفر ست. تا اون نباشه بقیه ی صفاتت اهمیتی ندارن.
.
شاید پول همه چیز نیست، اما قطعا بدون پول هیچ چیز نیستیم.
#معین_دهاز
#یاداشتهای_بیهوده_من
@asheghanehaye_fatima
خیره در چشمانت که میشوم
بویِ خاکِ آفتاب خورده به مشامم میخورد
گم میشوم در گندمزار
میان خوشهها…
همچون شرارههای سبز در یک پرتگاه بیکران؛
چشمان تو بیوقفه تغییر میکند چون مادهای ابدی
و هر روز پارهای از رازش را مینماید
اما هرگز
تن به تسلیمی تمام نمیدهد .
«ناظم حکمت»
#ناظم_حکمت
خیره در چشمانت که میشوم
بویِ خاکِ آفتاب خورده به مشامم میخورد
گم میشوم در گندمزار
میان خوشهها…
همچون شرارههای سبز در یک پرتگاه بیکران؛
چشمان تو بیوقفه تغییر میکند چون مادهای ابدی
و هر روز پارهای از رازش را مینماید
اما هرگز
تن به تسلیمی تمام نمیدهد .
«ناظم حکمت»
#ناظم_حکمت
@asheghanehaye_fatima
وقتی مردان به تحسین از تو سخن میگویند
و زنان به خشم
میفهمم چقدر زیبایی
#نزار_قبانی
وقتی مردان به تحسین از تو سخن میگویند
و زنان به خشم
میفهمم چقدر زیبایی
#نزار_قبانی
Forwarded from اتچ بات
Telegram
attach 📎
@asheghanehaye_fatima
به روزهای سالخوردگی مان
به استخوان هایی که
دیر جوش خواهد خورد
چگونه فکر کنیم
که دست و پایمان نلرزد؟
چگونه فراموش کنیم فراموشی را؟
بغض های هر هشت ساعت یک بار
و شب های گَسِ بی کسی را ؟
_ شناسنامه هایمان را دَمِ دست بگذار
مرگ
بی شک
به یکی از ما بیشتر فکر خواهد کرد _
من اما به این فکر می کنم
آنکه گورستان را
به تنهایی ترک خواهد کرد
کداممان است؟
آنکه میهمانان را
به تنهایی بدرقه خواهد کرد
کداممان است؟
و اینکه کداممان هر هشت ساعت
هزار بار
با یک لیوان ترک خورده
با خالیِ بسته های قرص
و یک جلد شناسنامه ی تنها
گریه خواهد کرد؟
گریه خواهد کرد
گریه خواهد کرد...
#داود_سوران
🍀🍀
به روزهای سالخوردگی مان
به استخوان هایی که
دیر جوش خواهد خورد
چگونه فکر کنیم
که دست و پایمان نلرزد؟
چگونه فراموش کنیم فراموشی را؟
بغض های هر هشت ساعت یک بار
و شب های گَسِ بی کسی را ؟
_ شناسنامه هایمان را دَمِ دست بگذار
مرگ
بی شک
به یکی از ما بیشتر فکر خواهد کرد _
من اما به این فکر می کنم
آنکه گورستان را
به تنهایی ترک خواهد کرد
کداممان است؟
آنکه میهمانان را
به تنهایی بدرقه خواهد کرد
کداممان است؟
و اینکه کداممان هر هشت ساعت
هزار بار
با یک لیوان ترک خورده
با خالیِ بسته های قرص
و یک جلد شناسنامه ی تنها
گریه خواهد کرد؟
گریه خواهد کرد
گریه خواهد کرد...
#داود_سوران
🍀🍀
@asheghanehaye_fatima
نه جانم من مثل فروغ بلد نیستم بهت بگم "مرا بپیــچ در حریرِ بوسه ات"...
من زل میزنم تو چشمایِ رنگِ عسلتُ میگم"تـو چرا منو بوس نمیکنی امروز؟"
یا نمیگم "من به آغوشِ تو محتاج تر از نانِ شبم"
یهــو برمیگردم چلّه یِ تابستون میگم"اونقــدر ســردمه که...." وخب باید بفهمــی دیگـه انتظارِ زیادیه...؟
"دستهایت را بازکنــی سقوط میکنم "هم که خب قطعا نخواهم گفت...
تهِ تهش میپرم وسطِ خیابان و مثلِ عصایِ موسی میشکافمش و اصلا هم به بوقِ بلندِ ماشین ها توجه نمیکنم....
آخر خنگِ خدا تومرا نمیشناسی...؟
آدم که هی نباید همه چیـز رابگوید خب"از چشمِ من ببین که چه غوغاست در دلم"....
#فاطمه_صابری_نیا
🍀🍀
نه جانم من مثل فروغ بلد نیستم بهت بگم "مرا بپیــچ در حریرِ بوسه ات"...
من زل میزنم تو چشمایِ رنگِ عسلتُ میگم"تـو چرا منو بوس نمیکنی امروز؟"
یا نمیگم "من به آغوشِ تو محتاج تر از نانِ شبم"
یهــو برمیگردم چلّه یِ تابستون میگم"اونقــدر ســردمه که...." وخب باید بفهمــی دیگـه انتظارِ زیادیه...؟
"دستهایت را بازکنــی سقوط میکنم "هم که خب قطعا نخواهم گفت...
تهِ تهش میپرم وسطِ خیابان و مثلِ عصایِ موسی میشکافمش و اصلا هم به بوقِ بلندِ ماشین ها توجه نمیکنم....
آخر خنگِ خدا تومرا نمیشناسی...؟
آدم که هی نباید همه چیـز رابگوید خب"از چشمِ من ببین که چه غوغاست در دلم"....
#فاطمه_صابری_نیا
🍀🍀
@asheghanehaye_fatima
تمام جمعه ها بدهکارند...
.
به تک تک پیاده روهای خلوت
به تک تک صندلی های خالیه کافه ها
جمعه ها بدهکارند
به تمام تماس های گرفته نشده
حرف های زده نشده
.
به آغوش ها....
.
راستی
تاوان این همه بدهکاری چیست؟!
.
.
برایت از اعماق قلب مینویسم جمعه ی عزیز
تمام ناسزاهایی که میشنوی
. "نوش جانت"
.
.
.
.
#عاطفه_گلریز
تمام جمعه ها بدهکارند...
.
به تک تک پیاده روهای خلوت
به تک تک صندلی های خالیه کافه ها
جمعه ها بدهکارند
به تمام تماس های گرفته نشده
حرف های زده نشده
.
به آغوش ها....
.
راستی
تاوان این همه بدهکاری چیست؟!
.
.
برایت از اعماق قلب مینویسم جمعه ی عزیز
تمام ناسزاهایی که میشنوی
. "نوش جانت"
.
.
.
.
#عاطفه_گلریز
:
و سرانجام
ساعتی فرا خواهد رسید
که دیگر هیچ اتفاقی رخ نخواهد داد
و هیچ کسِ دیگری از راه نخواهد رسید
و همه چیز به پایان خواهد رسید
جز انتظار ِ عبث
#ساموئل_بکت
@asheghanehaye_fatima
و سرانجام
ساعتی فرا خواهد رسید
که دیگر هیچ اتفاقی رخ نخواهد داد
و هیچ کسِ دیگری از راه نخواهد رسید
و همه چیز به پایان خواهد رسید
جز انتظار ِ عبث
#ساموئل_بکت
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
از تو فقط یه سایه مونده پیشم
کنارمی ازم خبر نداری
خیلی دلم گرفته میشه لطفا
یه لحظه گوشیتو زمین بذاری
توقع زیادی نیس عزیزم
اینکه به زندگیمونم فک کنی
بگو چقد دیگه باید صب کنم
تا همه پیاماتو چک کنی
خونه برام زندونه حس میکنم
که بین ما دیگه علاقه ای نیس
دل نده به آدمای مجازی
اینجا به جز من کسی واقعی نیس
وقتی رو گوشیت داری دس میکشی
میام رو دستای تو دس میکشم
شاید تلنگری بشه بفهمی
دارم کنار تو نفس میکشم
شاید تو یادت نباشه که قبلا
یه وقتایی دلت واسم می لرزید
یه عصر دلچسب و یه چای خوش عطر
به هرچی که تو گوشیته می ارزید
یادش بخیر دیدن کوه و دریا
کنار هم از یه نمای نزدیک
اما حالا دنیا با اون بزرگیش
جا شده تو یه مستطیل کوچیک
درد و دلام تموم شدن با اینکه
وقتی واسه شنیدنش نداشتی
خیلی دلم گرفته بود ولی تو
یه لحظه گوشیتو زمین نذاشتی
#بابک_سلیم_ساسانی
از تو فقط یه سایه مونده پیشم
کنارمی ازم خبر نداری
خیلی دلم گرفته میشه لطفا
یه لحظه گوشیتو زمین بذاری
توقع زیادی نیس عزیزم
اینکه به زندگیمونم فک کنی
بگو چقد دیگه باید صب کنم
تا همه پیاماتو چک کنی
خونه برام زندونه حس میکنم
که بین ما دیگه علاقه ای نیس
دل نده به آدمای مجازی
اینجا به جز من کسی واقعی نیس
وقتی رو گوشیت داری دس میکشی
میام رو دستای تو دس میکشم
شاید تلنگری بشه بفهمی
دارم کنار تو نفس میکشم
شاید تو یادت نباشه که قبلا
یه وقتایی دلت واسم می لرزید
یه عصر دلچسب و یه چای خوش عطر
به هرچی که تو گوشیته می ارزید
یادش بخیر دیدن کوه و دریا
کنار هم از یه نمای نزدیک
اما حالا دنیا با اون بزرگیش
جا شده تو یه مستطیل کوچیک
درد و دلام تموم شدن با اینکه
وقتی واسه شنیدنش نداشتی
خیلی دلم گرفته بود ولی تو
یه لحظه گوشیتو زمین نذاشتی
#بابک_سلیم_ساسانی
@asheghanehaye_fatima
بس که لبریزم از تو میخواهم
بروم در میان صحراها
سر بسایم به سنگ کوهستان
تن بکوبم به موج دریاها
بس که لبریزم از تو میخواهم
چون غباری ز خود فرو ریزم
زیر پای تو سر نهم آرام
به سبک سایه به تو آویزم...
#فروغ_فرخزاد
بس که لبریزم از تو میخواهم
بروم در میان صحراها
سر بسایم به سنگ کوهستان
تن بکوبم به موج دریاها
بس که لبریزم از تو میخواهم
چون غباری ز خود فرو ریزم
زیر پای تو سر نهم آرام
به سبک سایه به تو آویزم...
#فروغ_فرخزاد
@asheghanehaye_fatima
قبلنا زمان سعدی به جای «داداچ داری اشتباه میزنی»، اینو داشتن:
ترسم نرسی به کعبهای اَعرابی/کاین ره که تو میروی به ترکستان است
ریک سانچز [👤] [➕]
قبلنا زمان سعدی به جای «داداچ داری اشتباه میزنی»، اینو داشتن:
ترسم نرسی به کعبهای اَعرابی/کاین ره که تو میروی به ترکستان است
ریک سانچز [👤] [➕]
@asheghanehaye_fatima
گلاویزِ یک جمعه ام
عنکبوتی
تار تنیده در دهلیز های تاریکِ ذهن
پیچیده در درد واره ی خاطراتِ کهنه
نه میجنگد
نه میگریزد
نه میمیرد
در آن تاریکخانه ی مشوش
بی هیچ شتابی
کمین کرده
تا دوباره تنها شوم
تا دوباره دچارم کند
تا گلوی نداشتههایم را بفشارد
خفهام می کند
بی آنکه بجنگد
میگریزد
و میداند
غروبِ هر جمعه
این منم که میمیرم
#نیکی_فیروزکوهی
گلاویزِ یک جمعه ام
عنکبوتی
تار تنیده در دهلیز های تاریکِ ذهن
پیچیده در درد واره ی خاطراتِ کهنه
نه میجنگد
نه میگریزد
نه میمیرد
در آن تاریکخانه ی مشوش
بی هیچ شتابی
کمین کرده
تا دوباره تنها شوم
تا دوباره دچارم کند
تا گلوی نداشتههایم را بفشارد
خفهام می کند
بی آنکه بجنگد
میگریزد
و میداند
غروبِ هر جمعه
این منم که میمیرم
#نیکی_فیروزکوهی