@asheghanehaye_fatima
ببين چگونه گمت كرده ام قناري جان!
ميان اينهمه گنجشك هاي رنگ زده
شكسته تر شدم از آن زمان كه فهميدم
كسي به شيشه ي تنهايي تو سنگ زده
#نیما_فرقه
ببين چگونه گمت كرده ام قناري جان!
ميان اينهمه گنجشك هاي رنگ زده
شكسته تر شدم از آن زمان كه فهميدم
كسي به شيشه ي تنهايي تو سنگ زده
#نیما_فرقه
@asheghanehaye_fatima
یک شعر سه قسمتی
1- تو اینجایی
انگشت های کوچک موثر ات
این جاست
شال صورتی ات این جاست
تو این جایی و کنار من ایستاده ای
همان طور که
کنار توده برفی که زیر آفتاب مانده
- عزیز خواب های پریشانم
چطور می توان مرد نبودو به تو نگفت : سلام
به تو نگفت :
زیبایی ات را
با خودت به خیابان نیاور . . .
وقتی تو این همه دکمه ی باز شده ای
این همه دستی که دور بازویم پیچیدی
چطور می توان مرد نبود!
صدایت را که می شنوم
دنیا را مثل مغازه ای دم اذان
تعطیل می کنم
و آن قدر دوستت دارم
که می خواهم کفشهای قهوه ای ام را
به تو بدهم
آن قدر دوست دارم . . .
وحشی چون اسم "رقصنده با گرگ"
من و تو کنار هم آفریده شدیم
ما کلاهمان را برای هم در آوردیم
کفش هایمان را برای هم در آوردیم
لباس هایمان را . . .
ما انسانیم
در هم آفریده شده ایم
این شعر ساده است
اما بوی تو را می دهد
اصلا این شعر را تو گفتی
که این قدر اندوهگین است
2- گفتم : سیگار با اسپند فرقی ندارد
وقتی بو گرفته باشی
چون قلبی که به دلتنگی دست زده
گفتم : درد حساسیت فصلی ست
و احتمالن زمستان دو سال بعد
به یاد من می افتی
گفتی : ساکت باش !
گفتی اما
سکوت منم
با همین چشمهایم
همین بارانی که هر روز می پوشم
و بیرون می زنم
وقتی که می خندی می فهمم
شعر که می گویی می فهمم
راه که می روی می فهمم ناراحتی
عزیز خواب های پریشانم!
این دست های مردانه اگر نتواند
ترانه ی کوچک غمگینی را
از قلبت بردارد
باید به دست های "ویکتور خارا"بپیوند
3- سال هاست نه پدرم مرا می شناسد
نه پسر همسایه
به اتاق رفته بودم پیرهنم را عوض کنم
تنم را عوض کردم
و فهمیدم سرطان برادری تنی من است
عزیز پریشان خواب هایم!
این شعر ساده سال هاست
بوی تو را می دهد.
#مهدی_آخرتی
#ویکتور_خارا
#رقصنده_با_گرگ
#شعر
یک شعر سه قسمتی
1- تو اینجایی
انگشت های کوچک موثر ات
این جاست
شال صورتی ات این جاست
تو این جایی و کنار من ایستاده ای
همان طور که
کنار توده برفی که زیر آفتاب مانده
- عزیز خواب های پریشانم
چطور می توان مرد نبودو به تو نگفت : سلام
به تو نگفت :
زیبایی ات را
با خودت به خیابان نیاور . . .
وقتی تو این همه دکمه ی باز شده ای
این همه دستی که دور بازویم پیچیدی
چطور می توان مرد نبود!
صدایت را که می شنوم
دنیا را مثل مغازه ای دم اذان
تعطیل می کنم
و آن قدر دوستت دارم
که می خواهم کفشهای قهوه ای ام را
به تو بدهم
آن قدر دوست دارم . . .
وحشی چون اسم "رقصنده با گرگ"
من و تو کنار هم آفریده شدیم
ما کلاهمان را برای هم در آوردیم
کفش هایمان را برای هم در آوردیم
لباس هایمان را . . .
ما انسانیم
در هم آفریده شده ایم
این شعر ساده است
اما بوی تو را می دهد
اصلا این شعر را تو گفتی
که این قدر اندوهگین است
2- گفتم : سیگار با اسپند فرقی ندارد
وقتی بو گرفته باشی
چون قلبی که به دلتنگی دست زده
گفتم : درد حساسیت فصلی ست
و احتمالن زمستان دو سال بعد
به یاد من می افتی
گفتی : ساکت باش !
گفتی اما
سکوت منم
با همین چشمهایم
همین بارانی که هر روز می پوشم
و بیرون می زنم
وقتی که می خندی می فهمم
شعر که می گویی می فهمم
راه که می روی می فهمم ناراحتی
عزیز خواب های پریشانم!
این دست های مردانه اگر نتواند
ترانه ی کوچک غمگینی را
از قلبت بردارد
باید به دست های "ویکتور خارا"بپیوند
3- سال هاست نه پدرم مرا می شناسد
نه پسر همسایه
به اتاق رفته بودم پیرهنم را عوض کنم
تنم را عوض کردم
و فهمیدم سرطان برادری تنی من است
عزیز پریشان خواب هایم!
این شعر ساده سال هاست
بوی تو را می دهد.
#مهدی_آخرتی
#ویکتور_خارا
#رقصنده_با_گرگ
#شعر
@asheghanehaye_fatima
🔻
اینکه میگن ..،
دختر سبزه خوبه سفید خوبه
موی بلند و کوتاه و این چرت و پرتا فقط
تا وقتی عاشق نشدی به کار میاد .!
بعدش فقط هرجوری " عشقت " باشه.
👤 #چهرازی
🔻
اینکه میگن ..،
دختر سبزه خوبه سفید خوبه
موی بلند و کوتاه و این چرت و پرتا فقط
تا وقتی عاشق نشدی به کار میاد .!
بعدش فقط هرجوری " عشقت " باشه.
👤 #چهرازی
📌
زندگي ساده تر نميشه،
تو قوي تر ميشي!!
Life doesn't get easier, you just get stronger!
@asheghanehaye_fatima
زندگي ساده تر نميشه،
تو قوي تر ميشي!!
Life doesn't get easier, you just get stronger!
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
ای بیتو دلِ تنگم بازیچۀ طوفانها
چشمان تبآلودم باریکۀ بارانها
مجنون بیابانها، افسانۀ مهجوریست
لیلای من، اینک من، مجنون خیابانها
آویختۀ دردم، آمیختۀ مردم
تا گم شوم از خود گم، در جمع پریشانها
آرام نمییارد، گویی غم من دارد
آن باد که میزارد، در تنگۀ دالانها
با این تپش جاری، تمثیل من است آری
این بارش رگباری، بر شیشۀ دکّانها
با زمزمهای غمبار، تکرار من است انگار
تنهایی فوّاره، در خالیِ میدانها
در بستر مسدودم، با شعر غمآلودم
آشفتهترین رودم، در جاری انسانها
دریاب مرا ای دوست، ای دستِ رهاننده
تا تخته برم بیرون از ورطۀ طوفانها
#حسین_منزوی
ای بیتو دلِ تنگم بازیچۀ طوفانها
چشمان تبآلودم باریکۀ بارانها
مجنون بیابانها، افسانۀ مهجوریست
لیلای من، اینک من، مجنون خیابانها
آویختۀ دردم، آمیختۀ مردم
تا گم شوم از خود گم، در جمع پریشانها
آرام نمییارد، گویی غم من دارد
آن باد که میزارد، در تنگۀ دالانها
با این تپش جاری، تمثیل من است آری
این بارش رگباری، بر شیشۀ دکّانها
با زمزمهای غمبار، تکرار من است انگار
تنهایی فوّاره، در خالیِ میدانها
در بستر مسدودم، با شعر غمآلودم
آشفتهترین رودم، در جاری انسانها
دریاب مرا ای دوست، ای دستِ رهاننده
تا تخته برم بیرون از ورطۀ طوفانها
#حسین_منزوی
@asheghanehaye_fatima
صدایت زدم
با لبخند گفتی...
من هم دوستت دارم!
و کاش بدانی
پرواز در اتاق کوچکی که تو در هوایش نفس کشیده ای چقدر رویایی ست!
مثل غسل تعمید در چشمهایت!
#حامد_نیازی
صدایت زدم
با لبخند گفتی...
من هم دوستت دارم!
و کاش بدانی
پرواز در اتاق کوچکی که تو در هوایش نفس کشیده ای چقدر رویایی ست!
مثل غسل تعمید در چشمهایت!
#حامد_نیازی
@asheghanehaye_fatima
ﻧﺎﺧﺪﺍ ﺑﺎﺷﯽ ﻭ ﺑﺎ ﺑﺎﺩ ﺑﺠﻨﮕﯽ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ
ﺑﺎ ﺷﺐ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺑﯿﺪﺍﺩ ﺑﺠﻨﮕﯽ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ
ﭘﺎﺩﺷﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻭ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺩﮊ ﺗﺴﺨﯿﺮ ﺷﺪﻩ
ﺗﺎ ﺩﻡ ﻣﺮﮒ ﻓﻘﻂ ﺷﺎﺩ ﺑﺠﻨﮕﯽ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ
ﺑﺎﺭ ﻫﺎ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﻭ ﻻﺷﻪ ﺍﻡ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﮐﻪ
ﻭﺳﻂ ﮔﻠﻪ ﯼ ﺻﯿﺎﺩ ﺑﺠﻨﮕﯽ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ
ﻋﺸﻖ ﺑﯽ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﺧﺎﺹ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ
ﺑﺎ ﺩﻝ ﻭ ﻣﻨﻄﻖ ﺍﻋﺪﺍﺩ ﺑﺠﻨﮕﯽ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﻭ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺗﻨﮓ ﻭﻟﯽ
ﻣﺜﻞ ﯾﮏ ﻣﺎﻫﯽ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﺠﻨﮕﯽ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ...
#شاهرخ_آهمه
ﻧﺎﺧﺪﺍ ﺑﺎﺷﯽ ﻭ ﺑﺎ ﺑﺎﺩ ﺑﺠﻨﮕﯽ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ
ﺑﺎ ﺷﺐ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺑﯿﺪﺍﺩ ﺑﺠﻨﮕﯽ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ
ﭘﺎﺩﺷﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻭ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺩﮊ ﺗﺴﺨﯿﺮ ﺷﺪﻩ
ﺗﺎ ﺩﻡ ﻣﺮﮒ ﻓﻘﻂ ﺷﺎﺩ ﺑﺠﻨﮕﯽ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ
ﺑﺎﺭ ﻫﺎ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﻭ ﻻﺷﻪ ﺍﻡ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﮐﻪ
ﻭﺳﻂ ﮔﻠﻪ ﯼ ﺻﯿﺎﺩ ﺑﺠﻨﮕﯽ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ
ﻋﺸﻖ ﺑﯽ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﺧﺎﺹ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ
ﺑﺎ ﺩﻝ ﻭ ﻣﻨﻄﻖ ﺍﻋﺪﺍﺩ ﺑﺠﻨﮕﯽ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﻭ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺗﻨﮓ ﻭﻟﯽ
ﻣﺜﻞ ﯾﮏ ﻣﺎﻫﯽ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﺠﻨﮕﯽ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ...
#شاهرخ_آهمه
@asheghanehaye_fatima
#پلي_از_جنس_رشته_هاي_نوري
عشق یه رابطه ی نوری هست
پلی از جنس رشته های نوری
پلی از جنس چندین و چند رشته ی نوری
که تعدادش مشخص نیست
هر بار که یک حادثه ی عاشقانه ی غافلگیرانه اتفاق می افته، یک رشته ی جدید، تنیده میشه و بر عکس
هر وقت، به هر دلیلی، قلب یکی ازطرفین بشکنه، یک رشته ی نوری خاموش میشه
از اونجایی که تعداد این رشته ها، معلوم نیست، انسان ها ، حساب و کتاب درستی از حفظ این رشته ها ندارند
دقیقا مثل روزهای عمر
هر بار به خودت می گی،جبران میکنم اما یه روز می رسه که
هیچی برای جبران نداری و می فهمی، دیروز ، آخرین رشته خاموش شده و حواست نبوده
و دلتنگی من و واسه هر شب عمرم این جوری درمون ميشه
پُلي از جنس رشته های نوری!
***
حلقه ی اتصال این متن و اون پل نوری، وجه مشترک فیبرهای نوری در اینترنت ميتواند باشد!
اگه لازم شد می تونی ازش استفاده کنی!!!
نوزده ام فروردين يكهزار و سيصد و نود و شش رشته ي نوري!
#امیر_معصومي_آمونياك
#پلي_از_جنس_رشته_هاي_نوري
عشق یه رابطه ی نوری هست
پلی از جنس رشته های نوری
پلی از جنس چندین و چند رشته ی نوری
که تعدادش مشخص نیست
هر بار که یک حادثه ی عاشقانه ی غافلگیرانه اتفاق می افته، یک رشته ی جدید، تنیده میشه و بر عکس
هر وقت، به هر دلیلی، قلب یکی ازطرفین بشکنه، یک رشته ی نوری خاموش میشه
از اونجایی که تعداد این رشته ها، معلوم نیست، انسان ها ، حساب و کتاب درستی از حفظ این رشته ها ندارند
دقیقا مثل روزهای عمر
هر بار به خودت می گی،جبران میکنم اما یه روز می رسه که
هیچی برای جبران نداری و می فهمی، دیروز ، آخرین رشته خاموش شده و حواست نبوده
و دلتنگی من و واسه هر شب عمرم این جوری درمون ميشه
پُلي از جنس رشته های نوری!
***
حلقه ی اتصال این متن و اون پل نوری، وجه مشترک فیبرهای نوری در اینترنت ميتواند باشد!
اگه لازم شد می تونی ازش استفاده کنی!!!
نوزده ام فروردين يكهزار و سيصد و نود و شش رشته ي نوري!
#امیر_معصومي_آمونياك
آه !
ای کاش می شد با قدری شعر و ذره ای عشق،
نفرت را از جهان پاک کرد.
#پابلو_نرودا
@asheghanehaye_fatima
ای کاش می شد با قدری شعر و ذره ای عشق،
نفرت را از جهان پاک کرد.
#پابلو_نرودا
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
وحشتناک تر از دوستت دارم نیست
وقتی مطمئنی ندارد...
#علی_عبدالرضایی
از کتاب #خدایا_مرا_ببخش_حالا_نه
#نشر_چشمه
وحشتناک تر از دوستت دارم نیست
وقتی مطمئنی ندارد...
#علی_عبدالرضایی
از کتاب #خدایا_مرا_ببخش_حالا_نه
#نشر_چشمه
از یه جایی به بعد
دیگه دنبال خوشبختی نمی گردی،
فقط دلت میخواد دیگه اذیت نشی...
#شهرزاد
#حسن_فتحی
@asheghanehaye_fatima
دیگه دنبال خوشبختی نمی گردی،
فقط دلت میخواد دیگه اذیت نشی...
#شهرزاد
#حسن_فتحی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
ما تکیه داده نرم به بازوی یکدگر
در روحمان طراوت مهتاب عشق بود !
سرهایمان چو شاخه ی سنگین زِ بار و برگ
خامُش بر آستانه ی محراب عشق بود ...
من تشنه ی صدای تو بودم که می سرود
در گوشم آن کلام خوش دلنواز را
چون کودکان که رفته زِ خود گوش می کنند !
افسانه های کهنه ی لبریزِ راز را ...
گفتم خموش " آری" و همچون نسیم صبح
لرزان و بیقرار وزیدم به سوی تو !
اما تو هیچ بودی و دیدم هنوز هم
در سینه هیچ نیست به جز آرزوی تو ....
#فروغ_فرخزاد
ما تکیه داده نرم به بازوی یکدگر
در روحمان طراوت مهتاب عشق بود !
سرهایمان چو شاخه ی سنگین زِ بار و برگ
خامُش بر آستانه ی محراب عشق بود ...
من تشنه ی صدای تو بودم که می سرود
در گوشم آن کلام خوش دلنواز را
چون کودکان که رفته زِ خود گوش می کنند !
افسانه های کهنه ی لبریزِ راز را ...
گفتم خموش " آری" و همچون نسیم صبح
لرزان و بیقرار وزیدم به سوی تو !
اما تو هیچ بودی و دیدم هنوز هم
در سینه هیچ نیست به جز آرزوی تو ....
#فروغ_فرخزاد
این روزها نام #پدر را آرام زمزمه کنید،
بعضی پدرها آسمانی شده اند
و بعضی مادرها
هم مادر هستند هم پدر...
@asheghanehaye_fatima
بعضی پدرها آسمانی شده اند
و بعضی مادرها
هم مادر هستند هم پدر...
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
بر روی صندلی خواهم نشست
سیگاری خواهم کشید
به میخ هایی فکر خواهم کرد
که روزی به این دیوار کوبیدیم
و به آن چیزهایی که هرگز به میخ ها نیاویختم:
قاب عکسی
که تو در آن باشی
و آینه ای
که من در آن.
«یانیس ریتسوس»
#یانیس_ریتسوس
بر روی صندلی خواهم نشست
سیگاری خواهم کشید
به میخ هایی فکر خواهم کرد
که روزی به این دیوار کوبیدیم
و به آن چیزهایی که هرگز به میخ ها نیاویختم:
قاب عکسی
که تو در آن باشی
و آینه ای
که من در آن.
«یانیس ریتسوس»
#یانیس_ریتسوس