This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تو این شهر برایم قفسی دلگیر است
شعر هم بی تو به بغضی ابدی زنجیر است
آنچنان می فشرد فاصله راه نفسم
که اگر زود اگر زود بیایی دیر است
رفتنت نقطه ی پایان خوشی هایم بود
دلم از هرچه و هرکس که بگویی سیر است
خواب دیدم که برایم غزلی می خواندی
دوستم داری و این خوب ترین تعبیر است
سایه ای مانده ز من بی تو که در آینه هم
طرح خاکستریش گنگ ترین تصویر است
کاش می بودی و با چشم خودت می دیدی
که چگونه نفسم با غم تو درگیر است
تارهای نفسم را به زمان می بافم
که تو شاید برسی، حیف که بی تاثیر است
#شعر_خوانی
#سوگل_مشایخی
@asheghanehaye_fatima
شعر هم بی تو به بغضی ابدی زنجیر است
آنچنان می فشرد فاصله راه نفسم
که اگر زود اگر زود بیایی دیر است
رفتنت نقطه ی پایان خوشی هایم بود
دلم از هرچه و هرکس که بگویی سیر است
خواب دیدم که برایم غزلی می خواندی
دوستم داری و این خوب ترین تعبیر است
سایه ای مانده ز من بی تو که در آینه هم
طرح خاکستریش گنگ ترین تصویر است
کاش می بودی و با چشم خودت می دیدی
که چگونه نفسم با غم تو درگیر است
تارهای نفسم را به زمان می بافم
که تو شاید برسی، حیف که بی تاثیر است
#شعر_خوانی
#سوگل_مشایخی
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من ارگ بــم و خشت به خشتم متلاشی
تو نقش جهان ، هر وجبت ترمه و کاشی
این تاول و تبخال و دهان سوختگیها
از آه زیــــاد است ، نــه از خوردن آشی
از تُنگ پریدیم به امید رهایـــی
ناکام تقلایی و بیهوده تلاشی
یک بار شده بر جگرم زخـــم نکاری؟
یک بار شده روی لبم بغض نپاشی؟
هر بار دلم رفت و نگاهی بـه تو کردم
بر گونهی سرخابیات افتاد خراشی
از شوق همآغوشی و از حسرت دیدار
بایست بمیریم چه باشی چـه نباشی
#شعر_خوانی
#حامد_عسکری
@asheghanehaye_fatima
تو نقش جهان ، هر وجبت ترمه و کاشی
این تاول و تبخال و دهان سوختگیها
از آه زیــــاد است ، نــه از خوردن آشی
از تُنگ پریدیم به امید رهایـــی
ناکام تقلایی و بیهوده تلاشی
یک بار شده بر جگرم زخـــم نکاری؟
یک بار شده روی لبم بغض نپاشی؟
هر بار دلم رفت و نگاهی بـه تو کردم
بر گونهی سرخابیات افتاد خراشی
از شوق همآغوشی و از حسرت دیدار
بایست بمیریم چه باشی چـه نباشی
#شعر_خوانی
#حامد_عسکری
@asheghanehaye_fatima
آیا گناه میشد؟
یکبار دیگر
تو را بوییدن و مُردن...
■برگردان: #مینا_رحیمی
#şiir_sokakta
#شعر_در_خیابان
@asheghanehaye_fatima
یکبار دیگر
تو را بوییدن و مُردن...
■برگردان: #مینا_رحیمی
#şiir_sokakta
#شعر_در_خیابان
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آدمی زاد است ، دوست دارد دق کند...
آدمیزادست دیگر دوست دارد دق کند
گاه گاهی گوشه ای بنشیند و هق هق کند
با خودش خلوت کند از دست بی کس بودنش
هی شکایت از خودش از خلق و از خالق کند
من شدم این روز ها خورشید سرگردان که حیف
در پی ات باید مکرر مغرب و مشرق کند
آنقدر با چشم هایت دلبری کردی که شیخ
جرات این را ندارد صحبت از منطق کند
حد بی انصاف بودن را رعایت کن برو
ماندن تو می تواند شهر را عاشق کند
کاش می شد کنج دنجی را شبی پیدا کنم
آدمیزادست دیگر دوست دارد دق کند
#شعر_خوانی
#شایان_مصلح
@asheghanehaye_fatima
آدمیزادست دیگر دوست دارد دق کند
گاه گاهی گوشه ای بنشیند و هق هق کند
با خودش خلوت کند از دست بی کس بودنش
هی شکایت از خودش از خلق و از خالق کند
من شدم این روز ها خورشید سرگردان که حیف
در پی ات باید مکرر مغرب و مشرق کند
آنقدر با چشم هایت دلبری کردی که شیخ
جرات این را ندارد صحبت از منطق کند
حد بی انصاف بودن را رعایت کن برو
ماندن تو می تواند شهر را عاشق کند
کاش می شد کنج دنجی را شبی پیدا کنم
آدمیزادست دیگر دوست دارد دق کند
#شعر_خوانی
#شایان_مصلح
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دوستت دارم…
باید در چشمان نگریست،
یا در گوشها گفت؟
جنبش انگشتانت که به روی هم انباشته شده بود
و مروارید چشمانت
دلیل بود؟
در عصر یک پاییز
در اتوبوس بودیم
دورمان دیوار شیشهای سبز …
سبزی شیشهها، زرد پاییز را
سبز خرم کرده بود.
از سبزی برگها بهار به اتوبوس نشست.
بیرون خزان در کار بود.
نمیدانستم در بهار درون باید گفت؟
یا در خزان برون؟
من و بهار پیاده شدیم
بهار در خیابان محو شد
پاییز در کنارم راه میآمد.
#شعر_خوانی
#احمدرضا_احمدی 🖤
@asheghanehaye_fatima
باید در چشمان نگریست،
یا در گوشها گفت؟
جنبش انگشتانت که به روی هم انباشته شده بود
و مروارید چشمانت
دلیل بود؟
در عصر یک پاییز
در اتوبوس بودیم
دورمان دیوار شیشهای سبز …
سبزی شیشهها، زرد پاییز را
سبز خرم کرده بود.
از سبزی برگها بهار به اتوبوس نشست.
بیرون خزان در کار بود.
نمیدانستم در بهار درون باید گفت؟
یا در خزان برون؟
من و بهار پیاده شدیم
بهار در خیابان محو شد
پاییز در کنارم راه میآمد.
#شعر_خوانی
#احمدرضا_احمدی 🖤
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
و دیگر جوان نمیشوم
نه به وعده ی عشق و
نه به وعده ی چشمان تو
و دیگر به شوق نمی آیم
نه در بازی باد و
نه در رقص گیسوان تو
#شعر_خوانی
#خسرو_شکیبایی
@asheghanehaye_fatima
نه به وعده ی عشق و
نه به وعده ی چشمان تو
و دیگر به شوق نمی آیم
نه در بازی باد و
نه در رقص گیسوان تو
#شعر_خوانی
#خسرو_شکیبایی
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زیر مجموعه ی خودم هستم
مثل مجموعه ای که سخت تهی ست
در سرم فکر کاشتن دارم
گرچه باغ من از درخت تهی ست
عشق ، آهوی تیزپا شد و من
ببر بی حرکت پتوهایم
خشمگین نیستم که تا امروز
نرسیدم به آرزوهایم
نرسیدن رسیدن محض است
آبزی آب را نمی بیند
هرکه در ماه زندگی بکند
رنگ مهتاب را نمی بیند
دوری و دوستی حکایت ماست
غیر از این هرچه هست در هوس است
پای احساس در میان باشد
انتخاب پرنده ها قفس است
وسعت کوچک رهایی را
از نگاه اسیر باید دید
کوه در رشته کوه بسیار است
کوه را در کویر باید دید
گرچه باغ من از درخت تهی ست
در سرم فکر کاشتن دارم
شعر را، عشق را، مکاشفه را
همه را از نداشتن دارم...
#شعر_خوانی
#یاسر_قنبرلو
#باران_نیکراه
@asheghanehaye_fatima
مثل مجموعه ای که سخت تهی ست
در سرم فکر کاشتن دارم
گرچه باغ من از درخت تهی ست
عشق ، آهوی تیزپا شد و من
ببر بی حرکت پتوهایم
خشمگین نیستم که تا امروز
نرسیدم به آرزوهایم
نرسیدن رسیدن محض است
آبزی آب را نمی بیند
هرکه در ماه زندگی بکند
رنگ مهتاب را نمی بیند
دوری و دوستی حکایت ماست
غیر از این هرچه هست در هوس است
پای احساس در میان باشد
انتخاب پرنده ها قفس است
وسعت کوچک رهایی را
از نگاه اسیر باید دید
کوه در رشته کوه بسیار است
کوه را در کویر باید دید
گرچه باغ من از درخت تهی ست
در سرم فکر کاشتن دارم
شعر را، عشق را، مکاشفه را
همه را از نداشتن دارم...
#شعر_خوانی
#یاسر_قنبرلو
#باران_نیکراه
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگر چه دل به کسی داد، جان ماست هنوز
به جان او که دلم بر سر وفاست هنوز
ندانم از پی چندین جفا که با من کرد
نشان مهر وی اندر دلم چراست هنوز؟
به راز گفتم با دل، ز خاطرش بگذار
جواب داد فلانی ازان ماست هنوز
چو مرده باشم اگر بگذرد به خاک لحد
به بانگ نعره برآید که جان ماست هنوز
عداوت از طرف آن شکسته پیمانست
وگرنه از طرف ما همان صفاست هنوز
بُتا تو روی ز من برمتاب و دستم گیر
که در سرم ز تو آشوب و فتنههاست هنوز
کجاست خانهی قاضی که در مقالت عشق
میان عاشق و معشوق ماجراست هنوز
سلام من برسان ای صبا به یار و بگوکه سعدی از سر عهد تو برنخاست هنوز
#شعر_خوانی
#سعدی
@asheghanehaye_fatima
به جان او که دلم بر سر وفاست هنوز
ندانم از پی چندین جفا که با من کرد
نشان مهر وی اندر دلم چراست هنوز؟
به راز گفتم با دل، ز خاطرش بگذار
جواب داد فلانی ازان ماست هنوز
چو مرده باشم اگر بگذرد به خاک لحد
به بانگ نعره برآید که جان ماست هنوز
عداوت از طرف آن شکسته پیمانست
وگرنه از طرف ما همان صفاست هنوز
بُتا تو روی ز من برمتاب و دستم گیر
که در سرم ز تو آشوب و فتنههاست هنوز
کجاست خانهی قاضی که در مقالت عشق
میان عاشق و معشوق ماجراست هنوز
سلام من برسان ای صبا به یار و بگوکه سعدی از سر عهد تو برنخاست هنوز
#شعر_خوانی
#سعدی
@asheghanehaye_fatima
نیامدن را
تو توضیح بده
نرفتن را
از من بپرس
#şiir_sokakta
#دیوار_نوشته_ترکی | #شعر_در_خیابان
#دیوار_نوشت
@asheghanehaye_fatima
تو توضیح بده
نرفتن را
از من بپرس
#şiir_sokakta
#دیوار_نوشته_ترکی | #شعر_در_خیابان
#دیوار_نوشت
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
می ترسم اگر هميشه عشق
تمرين سرخوش روزهای بی تو بودن باشد
ميمانم
با اين نوازشهايی همواره میمانم
با اين دلتنگیهای مدام
با اين نازهای دورادور
میمانم
هميشه دَری را نيمهباز میگذارم برای آمدنت
هميشه دلم را برای دلت
تنها نگه میدارم ...
#شعر_خوانی
#مهران_مدیری
@asheghanehaye_fatima
تمرين سرخوش روزهای بی تو بودن باشد
ميمانم
با اين نوازشهايی همواره میمانم
با اين دلتنگیهای مدام
با اين نازهای دورادور
میمانم
هميشه دَری را نيمهباز میگذارم برای آمدنت
هميشه دلم را برای دلت
تنها نگه میدارم ...
#شعر_خوانی
#مهران_مدیری
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بی تو من با بدن لخت خیابان چه کنم
با غم انگیزترین
حالت تهران چه کنم
#شعر_خوانی
#علیرضا_آذر
#علی_ضیا
@asheghanehaye_fatima
فایل صوتی دکلمه این شعر
https://tttttt.me/cafe_tanhaee/5744
با غم انگیزترین
حالت تهران چه کنم
#شعر_خوانی
#علیرضا_آذر
#علی_ضیا
@asheghanehaye_fatima
فایل صوتی دکلمه این شعر
https://tttttt.me/cafe_tanhaee/5744
گالوا الليلة مطر
حضرت الشگوگ البگلبي لمطرتك!
-------------
گفتن امشب هوا بارونیه وُ من
تَرکایِ قلبمو واسهی بارونت مهیا کردم!
#مظفر_النواب
ترجمه: #محمد_حمادی
#شعر_عامیانه_عراق
@asheghanehaye_fatima
حضرت الشگوگ البگلبي لمطرتك!
-------------
گفتن امشب هوا بارونیه وُ من
تَرکایِ قلبمو واسهی بارونت مهیا کردم!
#مظفر_النواب
ترجمه: #محمد_حمادی
#شعر_عامیانه_عراق
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نامه آخرت به دستم رسید
بالاخره تونستی پستش کنی
خیلی پلا میونمون خراب شد
دیگه نمی تونی درستش کنی
جون به لبم رسید تا رامم بشی
چه جوری این شعله رو خاموش کنم
شاید ببخشمت ولی محاله
نامه آخرو فراموش کنم
نوشتی آسمونمون تموم شد
هرچی که بوده بینمون تموم شد
تو ساده رد شدی ولی جدایی
خیلی برای من گرون تموم شد
تو آسمون قلب من پریدن
یه ذره بال و پر می خواس نداشتی
به من نگو تقصیر سرنوشته
عاشق شدن جگر می خواس نداشتی
با این حساب حرفی دیگه نمونده
منم دیگه حرفامو جم می کنم
چندتا غزل میمونه چندتا نامه
اونم یه خاکی تو سرم میکنم
ازما گذشته اینو بشنو برو
که چوب حراج نزنی دلت رو
دل به کسی بده که وقتی میره
رژت رو پاک کنه نه ریملت رو
#شعر_خوانی
#حامد_عسکری
@asheghanehaye_fatima
بالاخره تونستی پستش کنی
خیلی پلا میونمون خراب شد
دیگه نمی تونی درستش کنی
جون به لبم رسید تا رامم بشی
چه جوری این شعله رو خاموش کنم
شاید ببخشمت ولی محاله
نامه آخرو فراموش کنم
نوشتی آسمونمون تموم شد
هرچی که بوده بینمون تموم شد
تو ساده رد شدی ولی جدایی
خیلی برای من گرون تموم شد
تو آسمون قلب من پریدن
یه ذره بال و پر می خواس نداشتی
به من نگو تقصیر سرنوشته
عاشق شدن جگر می خواس نداشتی
با این حساب حرفی دیگه نمونده
منم دیگه حرفامو جم می کنم
چندتا غزل میمونه چندتا نامه
اونم یه خاکی تو سرم میکنم
ازما گذشته اینو بشنو برو
که چوب حراج نزنی دلت رو
دل به کسی بده که وقتی میره
رژت رو پاک کنه نه ریملت رو
#شعر_خوانی
#حامد_عسکری
@asheghanehaye_fatima
Audio
بابک عزیز در جلسهی امروز کتابخوان یکی از شعرهایش را برایمان خواند. (پیدایم خواهی کرد) از مجموعه شعر ( اعداد) و اوقات خوش گشت!
#بابک_زمانی
#شعر
@asheghanehaye_fatima
#بابک_زمانی
#شعر
@asheghanehaye_fatima