بیدار می شوی
به خودت صبح به خیر می گویی
برای خودت چای می ریزی
تکیه می دهی به خودت
و فکر می کنی
دلت برای چه کسی باید تنگ می شده است.
چرا
هیچ کس
آنقدرها که باید خوب نبود
که بی او
این صبح شهریور
از گلوی آدم پایین نرود .
#رویاشاهحسینزاده
@asheghanehaye_fatima
به خودت صبح به خیر می گویی
برای خودت چای می ریزی
تکیه می دهی به خودت
و فکر می کنی
دلت برای چه کسی باید تنگ می شده است.
چرا
هیچ کس
آنقدرها که باید خوب نبود
که بی او
این صبح شهریور
از گلوی آدم پایین نرود .
#رویاشاهحسینزاده
@asheghanehaye_fatima
Forwarded from شعرنوش
🔹 نام اثر #رابطه
✍️ نوشته #شیما_سبحانی
🎙 صداخوانی #فاطیما_اصانلو
📀 تنظیم #آرتا_رحیمی
🕊 ارائه شده در کانال #شعرنوش
💠 { کانال ادبی شعرنوش }
🌼 @shernosh
✍️ نوشته #شیما_سبحانی
🎙 صداخوانی #فاطیما_اصانلو
📀 تنظیم #آرتا_رحیمی
🕊 ارائه شده در کانال #شعرنوش
💠 { کانال ادبی شعرنوش }
🌼 @shernosh
Forwarded from شعرنوش
🔹 نام اثر #رابطه
✍️ نوشته #شیما_سبحانی
🎙 صداخوانی #فاطیما_اصانلو
📀 تنظیم #آرتا_رحیمی
🕊 ارائه شده در کانال #شعرنوش
وقتی بار عاطفی رابطه به تنهايی روی دوش توست،
يعنی مدت هاست پايان شكل گرفته و
تو بيخودی درگير مانده ای...
انگار كه از يک سراشيبی تند با كلی ذوق بالا بروی
و وقتی نفست گرفت،
ببينی كه به هيچ جای مشخصی نرسيده ای.
آن وقت نفرت و خستگی را
جايی ميان قفسه ی سينه و شكم احساس می كنی.
چيزی شبيه به يک دل بهم خوردگی.
حق داری كه دلت بخواهد
راه رفته را بازگردی
كه لااقل در ناكجاآباد گم و گور نشوی.
يكی از سخت ترين قسمت های
هر ماجرای احساسی
همين فاجعه ی افتادن بار عاطفی
روی دوش يک نفر است.
يا بايد كوله پشتی نفر مقابل هم پر باشد
و يا به كل بی خيال ماجرا شد و
بدون سرزنش، پايان را پذيرفت.
سخت است
اما سخت ترش زمانی ست كه می بينی
بخاطر هيچ، مدت ها خودت را
از خيلی چيزها محروم كرده ای.
از ديدن مهربانی و لذت همنشينی با ديگران
محروم شده ای.
از لحظه های شاعرانه ای كه
هر كدام خاطره ای می ساختند،
دور مانده ای.
و هيچ چيز بدتر از سرخوردگی
در رابطه نيست.
كه نتيجه اش می شود،
يک دلمردگی تهوع آور غم انگيز.
حواست باشد
مبادا انرژی عشق را
برای رابطه ای كه تمام شده،
هدر بدهی...
💠 { کانال ادبی شعرنوش }
🌼 @shernosh
✍️ نوشته #شیما_سبحانی
🎙 صداخوانی #فاطیما_اصانلو
📀 تنظیم #آرتا_رحیمی
🕊 ارائه شده در کانال #شعرنوش
وقتی بار عاطفی رابطه به تنهايی روی دوش توست،
يعنی مدت هاست پايان شكل گرفته و
تو بيخودی درگير مانده ای...
انگار كه از يک سراشيبی تند با كلی ذوق بالا بروی
و وقتی نفست گرفت،
ببينی كه به هيچ جای مشخصی نرسيده ای.
آن وقت نفرت و خستگی را
جايی ميان قفسه ی سينه و شكم احساس می كنی.
چيزی شبيه به يک دل بهم خوردگی.
حق داری كه دلت بخواهد
راه رفته را بازگردی
كه لااقل در ناكجاآباد گم و گور نشوی.
يكی از سخت ترين قسمت های
هر ماجرای احساسی
همين فاجعه ی افتادن بار عاطفی
روی دوش يک نفر است.
يا بايد كوله پشتی نفر مقابل هم پر باشد
و يا به كل بی خيال ماجرا شد و
بدون سرزنش، پايان را پذيرفت.
سخت است
اما سخت ترش زمانی ست كه می بينی
بخاطر هيچ، مدت ها خودت را
از خيلی چيزها محروم كرده ای.
از ديدن مهربانی و لذت همنشينی با ديگران
محروم شده ای.
از لحظه های شاعرانه ای كه
هر كدام خاطره ای می ساختند،
دور مانده ای.
و هيچ چيز بدتر از سرخوردگی
در رابطه نيست.
كه نتيجه اش می شود،
يک دلمردگی تهوع آور غم انگيز.
حواست باشد
مبادا انرژی عشق را
برای رابطه ای كه تمام شده،
هدر بدهی...
💠 { کانال ادبی شعرنوش }
🌼 @shernosh
Telegram
ArtaMusic_channel
🔹 نام اثر #رابطه
✍️ نوشته #شیما_سبحانی
🎙 صداخوانی #فاطیما_اصانلو
📀 تنظیم #آرتا_رحیمی
🕊 ارائه شده در کانال #شعرنوش
💠 { کانال ادبی شعرنوش }
🌼 @shernosh
✍️ نوشته #شیما_سبحانی
🎙 صداخوانی #فاطیما_اصانلو
📀 تنظیم #آرتا_رحیمی
🕊 ارائه شده در کانال #شعرنوش
💠 { کانال ادبی شعرنوش }
🌼 @shernosh
بهش میگن "مازوخيسم"
اگه بخوام فارسی رو پاس بدارم، به زبون وطنی میشه "خودآزاری"، اکثریت خانوما هم دارنـش! یعنی اصلا بیشتریا دارن! مرد و زنم نداره...ولی اصولا مال خانوما ریشه ای تره، همیشه که نباید چنگـالو برداری بکنی تو چشم و چالت، یا حتما که نباید خودتو رنـده کنی تا خود آزاری محسوب شه! به نظر من، همین که چنگیزُ دوس داری و فکر میکنی چنگیز اون قدری که باید دوستت نداره، مازوخیسم داری! همین که چنگیز دو دقیقه رفته دستشویی جواب پیامتو نداده، شونصد تا فکر جور واجور میاد تو ذهنت، مازوخیسـم داری! البته این ها دسته اول هستن، و اگر قضیه به همینجا ختم شه که خوبه... تا اینجاها نرماله! طبیعیه!
ولی یه وقتا هست، با چنگیز قهر میکنی... بعد میری سراغ پیام های قبلی، هی میخونی، هی بغض میکنی! میری سراغ عکسای دو نفریتون! بعد عکسای تکیش! بعد عکسای یهوییش! بعد هر سی ثانیه گوشیو چک میکنی ببینی پیام داده یا نه! گوشی زنگ میخوره از جات می پری! تیریپ انتظار و این صحبتا... اینام همش مازوخیسمه! اینجاهای داستان باید یکم نگران خودتون شید... ولی یک دسته ی سومی هستن، که امیدوارم جز اونا نباشید!
فرض کنید قهرتون با چنگیز طولانی شده یا اصلا چنگیز یابو برش میداره یهو میزنه زیر کاسه کوزه تونو میره!
در این قسمت بیمار مذکور، بعد از طی مراحل بالا، به لایه های جنون نفوذ میکنه و بعد از اینکه به دفعات توی گریه های خودش غرق شد، کلا حواس پنجگانه ش منحل میشه، همه رو شکل چنگیز میبینه، دورو برش حتی اگه خوشبو کننده ی هوا-به به- هم بزنند، میگه این عطر چنگیزه، در این حالت اگر بیمارو به کانال فاضلاب هم منتقل کنید، فکر میکنه در اون مکان مدتی رو با چنگیز گذرونده و اینا....
اینام مازوخیسم حاده که با بستری و قرص درمان میشه! و اما دسته ی چهارم که خیلی خطرناکن... این افراد سعی میکنند با موارد، منطقی برخورد کنن! ولی خب بعضی چیزا منطق سرش نمیشه! اینا هستن که اگه حال چنگیزو ازشون بپرسی، خودشونو میزنن به بی خیالی، که مثلا اصلا مهم نیست و چیزی که زیاده چنگیزو، این چنگیز نشد یه چنگیز دیگه و اینا...
اینا دروغ میگن! یه جوری بزنید تو دهنشون عین تف بچسبن به فرش!
اینا همونان که دارن خودشونو از دلتنگی میجو ان! اینا خاطره ها رو به صورت سه بعدی مرور میکنن ولی چون نمیخوان به روشون بیارن کاری از دست دوا درمونم ساخته نیست
پیشنهاد من واسه این افراد، اینه که دستاشونو با آب و صابون بشورن، و قبل از خشک کردن با حوله، انگشتاشونو بکنن تو پیریز!
انشاالله که شفا پیدا کنن!
#اهورا_فروزان
@asheghanehaye_fatima
اگه بخوام فارسی رو پاس بدارم، به زبون وطنی میشه "خودآزاری"، اکثریت خانوما هم دارنـش! یعنی اصلا بیشتریا دارن! مرد و زنم نداره...ولی اصولا مال خانوما ریشه ای تره، همیشه که نباید چنگـالو برداری بکنی تو چشم و چالت، یا حتما که نباید خودتو رنـده کنی تا خود آزاری محسوب شه! به نظر من، همین که چنگیزُ دوس داری و فکر میکنی چنگیز اون قدری که باید دوستت نداره، مازوخیسم داری! همین که چنگیز دو دقیقه رفته دستشویی جواب پیامتو نداده، شونصد تا فکر جور واجور میاد تو ذهنت، مازوخیسـم داری! البته این ها دسته اول هستن، و اگر قضیه به همینجا ختم شه که خوبه... تا اینجاها نرماله! طبیعیه!
ولی یه وقتا هست، با چنگیز قهر میکنی... بعد میری سراغ پیام های قبلی، هی میخونی، هی بغض میکنی! میری سراغ عکسای دو نفریتون! بعد عکسای تکیش! بعد عکسای یهوییش! بعد هر سی ثانیه گوشیو چک میکنی ببینی پیام داده یا نه! گوشی زنگ میخوره از جات می پری! تیریپ انتظار و این صحبتا... اینام همش مازوخیسمه! اینجاهای داستان باید یکم نگران خودتون شید... ولی یک دسته ی سومی هستن، که امیدوارم جز اونا نباشید!
فرض کنید قهرتون با چنگیز طولانی شده یا اصلا چنگیز یابو برش میداره یهو میزنه زیر کاسه کوزه تونو میره!
در این قسمت بیمار مذکور، بعد از طی مراحل بالا، به لایه های جنون نفوذ میکنه و بعد از اینکه به دفعات توی گریه های خودش غرق شد، کلا حواس پنجگانه ش منحل میشه، همه رو شکل چنگیز میبینه، دورو برش حتی اگه خوشبو کننده ی هوا-به به- هم بزنند، میگه این عطر چنگیزه، در این حالت اگر بیمارو به کانال فاضلاب هم منتقل کنید، فکر میکنه در اون مکان مدتی رو با چنگیز گذرونده و اینا....
اینام مازوخیسم حاده که با بستری و قرص درمان میشه! و اما دسته ی چهارم که خیلی خطرناکن... این افراد سعی میکنند با موارد، منطقی برخورد کنن! ولی خب بعضی چیزا منطق سرش نمیشه! اینا هستن که اگه حال چنگیزو ازشون بپرسی، خودشونو میزنن به بی خیالی، که مثلا اصلا مهم نیست و چیزی که زیاده چنگیزو، این چنگیز نشد یه چنگیز دیگه و اینا...
اینا دروغ میگن! یه جوری بزنید تو دهنشون عین تف بچسبن به فرش!
اینا همونان که دارن خودشونو از دلتنگی میجو ان! اینا خاطره ها رو به صورت سه بعدی مرور میکنن ولی چون نمیخوان به روشون بیارن کاری از دست دوا درمونم ساخته نیست
پیشنهاد من واسه این افراد، اینه که دستاشونو با آب و صابون بشورن، و قبل از خشک کردن با حوله، انگشتاشونو بکنن تو پیریز!
انشاالله که شفا پیدا کنن!
#اهورا_فروزان
@asheghanehaye_fatima
دروغ بود،
اینکه مرا پایتخت قلبت میپنداشتی
من دریافتم که تنها مکانی بیارزش،
ازحومههای شهر تو هستم..!
#غادة_السمان
@asheghanehaye_fatima
اینکه مرا پایتخت قلبت میپنداشتی
من دریافتم که تنها مکانی بیارزش،
ازحومههای شهر تو هستم..!
#غادة_السمان
@asheghanehaye_fatima
.
امشب به یادت پرسه خواهم زد غریبانه
در کوچه های ذهنم-اکنون بی تو ویرانه-
پشت کدامین در کسی جز تو تواند بود؟
ای تو طنین هر صدا و روح هر خانه!
اینک صعودم تا به اوج عشق ورزیدن
با هر صعود جاودان پیوند پیمانه..
#حسین_منزوی
@asheghanehaye_fatima
امشب به یادت پرسه خواهم زد غریبانه
در کوچه های ذهنم-اکنون بی تو ویرانه-
پشت کدامین در کسی جز تو تواند بود؟
ای تو طنین هر صدا و روح هر خانه!
اینک صعودم تا به اوج عشق ورزیدن
با هر صعود جاودان پیوند پیمانه..
#حسین_منزوی
@asheghanehaye_fatima
شب به ره میرود
اینک دیریست
وندرین گوشهی غم،
هیچکس نیست خبر گیرد
از حال کسی،
غیرِ یادِ تو
که چون میجوشد ؛
ذره از ذرهی من میپوشد..
#اسماعیل_شاهرودی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
اینک دیریست
وندرین گوشهی غم،
هیچکس نیست خبر گیرد
از حال کسی،
غیرِ یادِ تو
که چون میجوشد ؛
ذره از ذرهی من میپوشد..
#اسماعیل_شاهرودی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
زیر زبانم است
در هر کجا که باشم
تا هر کجا بروم
نام تو
یک ساقهی تر گندم
یک قاچ سیب،
یک گل سرخ
یک برگ سبز نارنج...
#منوچهر_آتشی
@asheghanehaye_fatima
در هر کجا که باشم
تا هر کجا بروم
نام تو
یک ساقهی تر گندم
یک قاچ سیب،
یک گل سرخ
یک برگ سبز نارنج...
#منوچهر_آتشی
@asheghanehaye_fatima
دستهایت
میهمان کدام گندمزارند؟!
نانِ تمام نانواییهای شهر
عطر تو را میدهند
انتظار بس است
باید بروم
بایدچمدانم را بردارم
زنگ ساعتم را
به عادتِ دیرینه
به وقتِ چشمهایِ تو کوک کنم
و صبح زود راهی شوم
بسان کولیهای عاشق
خانه به خانه
کوچه به کوچه
دشت به دشت
و مزرعه به مزرعه
رد پای دستهایت را
از سبزه ها و پرچینها بگیرم
تا برسم به نشانی آن گندمزارِ خوشبخت
و جانِ بی قرار و خستهام را
بسپارم به دست های مهربان تو
راستی
هیچ میدانی
دستهایت قبله گاه من است
به دستهایت که می رسم
تمام میشوم ....
#میرمحمد_شهیدی
#گندمزار
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
میهمان کدام گندمزارند؟!
نانِ تمام نانواییهای شهر
عطر تو را میدهند
انتظار بس است
باید بروم
بایدچمدانم را بردارم
زنگ ساعتم را
به عادتِ دیرینه
به وقتِ چشمهایِ تو کوک کنم
و صبح زود راهی شوم
بسان کولیهای عاشق
خانه به خانه
کوچه به کوچه
دشت به دشت
و مزرعه به مزرعه
رد پای دستهایت را
از سبزه ها و پرچینها بگیرم
تا برسم به نشانی آن گندمزارِ خوشبخت
و جانِ بی قرار و خستهام را
بسپارم به دست های مهربان تو
راستی
هیچ میدانی
دستهایت قبله گاه من است
به دستهایت که می رسم
تمام میشوم ....
#میرمحمد_شهیدی
#گندمزار
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
▪️
دستم را بگیر و آنگونه
دوستم داشته باش که انگار نفس توام.
اگر در سینهات نباشم خواهی مُرد.
#جمال_ثریا
@asheghanehaye_fatima
دستم را بگیر و آنگونه
دوستم داشته باش که انگار نفس توام.
اگر در سینهات نباشم خواهی مُرد.
#جمال_ثریا
@asheghanehaye_fatima
چیزهایی هست که هر چه هم که نخواهیشان ببینی، باز میآیند. باز سنگین و بیرحم میآیند و خود را روی تو میافکنند و گرد تو را میگیرند و توی چشم و جانت میروند و همهٔ وجودت را پر میکنند و آن را میربایند، که دیگر تو نمیمانی، که دیگر تو نماندهای که آنها را بخواهی یا نخواهی، آنها تو را از خودت بیرون راندهاند و جایت را گرفتهاند و خود تو شدهاند. دیگر تو نیستی که درد را حس کنی، تو خود درد شدهای …
#ابراهیم_گلستان
- آذر ماه آخر پاییز
@asheghanehaye_fatima
#ابراهیم_گلستان
- آذر ماه آخر پاییز
@asheghanehaye_fatima
چیزی به مرگ فجیع رؤیاهایم نماندهبود
که آسمان آبی شد
و اعتراف میکنم که پای چشمهای تو در میان بود
من چشمهایم را
مثل دردی فراموش و مزمن
مثل جراحتی عمیق و جوشخورده فراموش کردهبودم
برای دیدنت امّا دیدم
بر صورتم دو زخمِ تازه سر بازکردهاند
و برای تماشای تو باهم رقابت میکنند
پاییز از راه رسید و
برای نوشتن از تو
چند انگشتِ اضافه درآوردم
سکوت کوتاه آمد و
نامت را بر زبان آوردم و
شب طولانی شد
و دیدم هرصبح
چنددقیقه زودتر بیدار میشوم و
دوست داشتنت را
زودتر از روزهای قبل شروع میکنم
دوستت دارم
و چقدر توضیحدادن حرفهای ساده سخت است!
دوستت دارم
و چقدر اینروزها دلم سخت میگیرد
کارهای به اینهمه سادگی را.
#لیلا_کردبچه
@asheghanehaye_fatima
که آسمان آبی شد
و اعتراف میکنم که پای چشمهای تو در میان بود
من چشمهایم را
مثل دردی فراموش و مزمن
مثل جراحتی عمیق و جوشخورده فراموش کردهبودم
برای دیدنت امّا دیدم
بر صورتم دو زخمِ تازه سر بازکردهاند
و برای تماشای تو باهم رقابت میکنند
پاییز از راه رسید و
برای نوشتن از تو
چند انگشتِ اضافه درآوردم
سکوت کوتاه آمد و
نامت را بر زبان آوردم و
شب طولانی شد
و دیدم هرصبح
چنددقیقه زودتر بیدار میشوم و
دوست داشتنت را
زودتر از روزهای قبل شروع میکنم
دوستت دارم
و چقدر توضیحدادن حرفهای ساده سخت است!
دوستت دارم
و چقدر اینروزها دلم سخت میگیرد
کارهای به اینهمه سادگی را.
#لیلا_کردبچه
@asheghanehaye_fatima
هرچه آیینه به توصیف تو جان کند نشد
آه، تصویر تو هرگز به تو مانند نشد
گفتم از قصه عشقت گرهى باز کنم
به پریشانى گیسوى تو سوگند، نشد
خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند
تا فراموش شود یاد تو، هرچند نشد
من دهان باز نکردم که نرنجی از من
مثل زخمى که لبش باز به لبخند، نشد
دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند
بلکه چون برده مرا هم بفروشند، نشد🪞🍃
#فاضل_نظری
@asheghanehaye_fatima
آه، تصویر تو هرگز به تو مانند نشد
گفتم از قصه عشقت گرهى باز کنم
به پریشانى گیسوى تو سوگند، نشد
خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند
تا فراموش شود یاد تو، هرچند نشد
من دهان باز نکردم که نرنجی از من
مثل زخمى که لبش باز به لبخند، نشد
دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند
بلکه چون برده مرا هم بفروشند، نشد🪞🍃
#فاضل_نظری
@asheghanehaye_fatima
به مرگ خیلی فکر میکنم. به آرزوهای کوچک و بزرگی که میدونم هیچوقت بهشون نمیرسم. یا عزیزانی که ازم دورن و اگه مرگ سرزده بیاد، فرصت دیدنشون رو ندارم. ولی از همه اینها تلخ تر:
عندما أموت ستكونين أنتِ أجمل شيء لم يحدث لی
وقتیکه بمیرم تو زیباترین چیزی خواهی بود که برایم اتفاق نیفتاد…
@asheghanehaye_fatima
عندما أموت ستكونين أنتِ أجمل شيء لم يحدث لی
وقتیکه بمیرم تو زیباترین چیزی خواهی بود که برایم اتفاق نیفتاد…
@asheghanehaye_fatima
زن پونه است...
گهواره ی رویاست
بوته ی نعنایی که جهان را خوشبو می کند
#غلامرضا_بروسان
@asheghanehaye_fatima
گهواره ی رویاست
بوته ی نعنایی که جهان را خوشبو می کند
#غلامرضا_بروسان
@asheghanehaye_fatima