عباس وریج کاظمی
4.21K subscribers
400 photos
73 videos
206 files
419 links
عباس کاظمی هستم پژوهشگر حوزهٔ مطالعات فرهنگی. می‌توانید با لینک زیر با من در تماس باشید
@Abbasvarijkazemi
Download Telegram
4_5938227182223491993.pdf
863.9 KB
4_5938227182223491993.pdf
مصاحبه مجله سپیده‌ دانایی با عباس کاظمی
دانشگاه‌ها تبدیل به بنگاه ثروت و سوداگری شده‌اند
@varijkazemi
#مصاحبه #دانشگاه
Audio
عباس کاظمی
سخنرانی در همایش مطالعات فرهنگی و اجتماعی آموزش عالی
مفهوم پادرهوایی در این نشست در بستر آموزش عالی مطرح می‌شود. آنجه در فایل 96 به اشتراک گذاشتم در اینجا کمی بسط می یابد. این فایل توضیح میدهد که جرا طبقه‌بندی های پیشین از جامعه جندان کاربرد ندارد.
این سخنرانی ده روز قبل از اعتراضات آبان ارایه شده و برای فهم بخشی از آنجه رخ داده شاید مفید باشد. البته تحلیل »رویداد اخیر» را در نوشته های بعدی ارایه خواهم کرد.

متن نوشتاری این همایش قبل از ارایه در مجموعه مقالات همایش چاپ شده بود که در همان تاریخ در کانال قرار دادم.اینک فایل صوتی که تفاوتهایی با نوشتار دارد اینجا ارایه شده است.
نظرات شما همیشه راهگشا خواهد بود اگر که با من در میان بگذارید

زمان سخنرانی سه‌شنبه 14 آبان 98
مدت شنیدن 19 دقیقه
#پادرهوایی #دانشگاه #نابرابری #فایل_صوتی #سخنرانی
@Varijkazemi
گفت و شنود مجازی فساد دانشگاهی حسن محدثی احمد بخارایی آیت الله میرزایی
@Vortrags
گفت و شنود مجازی فساد دانشگاهی

حسن محدثی
عباس کاظمی
احمد بخارایی
آیت الله میرزایی

گروه مسائل و آسیب های اجتماعی انجمن جامعه شناسی ایران

۱۸ اسفند ۱۳۹۹
عنوان سخنرانی من: قبیله گرایی و فساد دانشگاهی در ایران

🔴 نسخه شنیداری

@varijkazemi
#فساد_دانشگاهی #قبیله‌گرایی #دانشگاه
Audio
عباس کاظمی
🛑پیام رسان‌ها دربرابر سامانه‌های آموزشی دانشگاه

💧سخنرانی در همایش مطالعات فرهنگی و اجتماعی آموزش عالی در ایران

سه‌شنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۰
زمان شنیدن: ۱۴ دقیقه
#کرونا #سامانه‌های_دانشگاهی #پیام_رسان_ها #دانشگاه
@varijkazemi
Audio
عباس کاظمی
سخنرانی در جمع معاونان آموزشی دانشگاههای دولتی کشور

عنوان بحث:
پدیده فساد در پایان نامه نویسی و راهکارهای آن

۲۵ آذر ۱۳۹۹
زمان شنیدن ۵۵ دقیقه

لینک کانال
https://tttttt.me/Varijkazemi
#پایان_نامه_نویسی #دانشگاه
Audio
عباس کاظمی
سخنرانی در پژوهشگاه فرهنگ،هنر و ارتباطات وزارت ارشاد

عنوان: بی اخلاقی در پژوهش

۲۵ آذر ۱۳۹۹
زمان شنیدن: ۲۸ دقیقه

لینک کانال
https://tttttt.me/Varijkazemi

#اخلاق #دانشگاه #پژوهش
Audio
عباس کاظمی

عنوان: فراغت،مصرف فرهنگی و پیوندهای اجتماعی
سخنرانی در حضور مدیران فرهنگی دانشگاههای شمال کشور

زمان مهرماه ۱۳۹۹
مدت شنیدن : نیم ساعت
آدرس تلگرامی
https://tttttt.me/Varijkazemi
#مصرف_فرهنگی #دانشگاه #پیوند_اجتماعی
جامعه‌شناس خوب جامعه شناس مرده است

عباس کاظمی
https://tttttt.me/Varijkazemi

🧊جمله ای معروف و طنز آمیز وجود دارد که با عبارت سه نقطه« .... خوب .... مرده است »شروع می شود و معمولا به جای نقطه چین هر لغتی را می توانید جایگزین کنید. اینک نوبت عبارت «جامعه‌شناس خوب جامعه‌شناس مرده است» رسیده است. نیازی به توضیح نیست که عبارت مرده است اشاره به وضعیتی دارد که در آن امور را باید به آهستگی هر چه بیشتر پیش ببری و از سرو صدا کردن و فعالیت تاثیرگذار در جامعه اجتناب کنی. اینک تصویر مطلوب جامعه‌شناس خوب یا به عبارتی استاد دانشگاه خوب روشن تر می‌شود. به این معنا محمد فاضلی هیچ گاه « جامعه‌شناس خوبی» نبوده است و در واقع پایش را فراتر از گلیمش دراز کرده است. زیاد هستند جامعه‌شناسانی که در هیچ جا غیر از کلاسهای محدودی که درس می‌دهند شناخته نمی‌شوند، نه توان یاری رساندن به دولت را دارند و نه قدرت آگاهی رسانی به مردم، نه انگیزه امید بخشی به نسل جوان دارند و نه جسارت نقد به مدیران دولتی و سیاست‌های حاکمیتی.
💧محمد فاضلی را از سال ۱۳۸۰ می‌شناسم وقتی که هر دو دانشجوی دکتری بودیم و به دانشگاه مازندران برای تدریس می‌رفتیم. کلاسهای او پرشور و اتاقش در دانشگاه همیشه شلوغ و دستش پر بود از منابع روز و تحلیل‌های روزآمد. ویژگی‌هایی که تعداد زیادی از دانشجویان رشته‌های مختلف را به جامعه‌شناسی علاقمند ساخت. بعدها من در دانشگاه تهران استخدام شدم و او در دانشگاه مازندران مشغول به کار شد که متاسفانه در سال ۹۰ از آن دانشگاه اخراج شد. امید و علاقمندی‌اش به کشور او را به ادامه کار تشویق کرد و در دولت روحانی مشغول به کار شد و نقش خود را به عنوان جامعه‌شناس سیاستگذار ایفا کرد. او توانست در سال ۱۳۹۳ در گروه جامعه‌شناسی دانشگاه شهید بهشتی جذب شود و به تدریس دروس جامعه شناسی بپردازد.
🌑فاضلی درکی عمیق از دانش جامعه‌شناسی دارد، ضمن آگاهی عمیق از نظریات علوم اجتماعی معاصر، هنر او دانش مقایسه‌ای و مطالعات تطبیقی در خاورمیانه است. فاضلی صرفا در حوزه آکادمیک فعالیت نمی‌کرد چرا که وقت او به طور موازی صرف تاثیرگذاری بر مدیران سیاسی کشور و آگاهی بخشی به جامعه شده‌است. او ادامه دهنده راه افرادی چون پرویز پیران، نعمت فاضلی و... بود که همزمان توانسته است هم در حوزه عمومی و هم قلمرو سیاست گذاری و همچنین در فضای دانشگاهی تاثیرگذار باشند. زبان فاضلی زبانی قابل فهم و دور از مغلق گویی‌های متعارف یک جامعه‌شناس حرفه‌ای است. فعالیتهای او نمونه doing sociology (کار جامعه‌شناسی) است. دلیل حساسیت به فاضلی احتمالا به فعالیتهای وسیع عمومی او بر می‌گردد. در طی چند سال گذشته فاضلی کوشید از رسانه‌های عمومی و شبکه‌های اجتماعی به نفع گسترش « جامعه‌شناسی درگیر و متعهد» ( engagement sociology) بهره ببرد. کانال تلگرامی و اینستاگرامی دغدغه ایرانی و پادکستی به همین نام نشان از کوشش فراگیر او برای عمومی‌سازی «حساسیتهای اجتماعی» دارد. دو کلید واژه «امید» و «موفقیت‌های کوچک» نمایانگر کوششهای فاضلی در بدنه جامعه است.
💦امیدوارم تصمیم گیرانی که در اخراج او نقش داشتند در عملکرد خودشان تجدید نظر کنند و فاضلی را به دانشگاه برگردانند. فاضلی سرمایه ملی ماست، او نماینده امید به جامعه و ایران عزیز، نماد ماندن در کشور، روزنه‌ای برای آینده بهتر است.
https://tttttt.me/Varijkazemi
#علوم_اجتماعی #محمد_فاضلی #جامعه‌_شناسی #دانشگاه. #یاد_داشت
32-33.pdf
198.2 KB
32-33.pdf

عباس کاظمی

🔷سیطره قبایل دانشگاهی بر اجتماع علمی


ماهنامه تجارت فردا
۱۶ بهمن ۱۴۰۰
فایل پی‌دی اف

https://tttttt.me/Varijkazemi

#دانشگاه #قبایل_دانشگاهی
علوم اجتماعی و« نقشه‌های از پیش تعیین شده»!

عباس کاظمی، جامعه‌شناس
@varijkazemi
🧊بعد از بازگشایی دانشگاهها، تنش میان دانشجویان با دانشگاه به موضوع مهمی در این روزها تبدیل شده است. مهم نیست داستان از کجا شروع شد مهم این است که معاون فرهنگی یک دانشگاه، داستان را از کجا شروع می‌کند:‌«دانشجوی خانمی که رنگ موهای خود را فیروزه‌ای یا آبی می‌کند و موهای خود را از مقتعه بیرون می‌گذارد و از نشان دادن کارت دانشجویی خود امتناع می‌کند و قصد دارد به زور وارد دانشگاه شود، مشخص است در حال اجرا کردن نقشه‌هایی از پیش تعیین شده است» ! در جایی دیگر، یکی از معلم‌های مدرسه گزارش کرده است که« دانش آموزان دختر در یک مدرسه، به دلیل رنگ مو، برداشتن ابرو، استفاده از زیرورآلات و.. قوانین مدرسه را زیرپا می‌گذارند و مهمتر اینکه والدین با مدرسه همکاری نمی‌کنند». اینها تنها نمونه‌هایی کوچک از تغییراتی است که دوران قرنطینه کرونا آنها را تشدید کرده است. دانشجویانی که دو سال از تحصیل‌شان گذشته اما هنوز دانشگاه را ندیده‌اند و تازه به فضای دانشگاه و یا مدرسه پا می‌گذارند با ارزشهایی بزرگ شدند که حتی صرفا، تحت کنترل والدین هم نیستند. این دانش آموزان، ذیل نظام‌ «جامعه پلتفرمی» رشد کرده‌اند. ارزشها، سبک زندگی، مد، امیال، شبکه‌های دوستی، حساسیت‌های فرهنگی و اجتماعی، نظامهای تشویقی و...همه و همه درون شبکه‌های اجتماعی تعریف و تعیین شده‌اند. این در حالی‌ست که در دوران همه‌گیری کرونا، نظامهای آموزشی رسمی، نقش پرورشی‌خود را به کل از دست دادند و صرفا دلمشغول مسایل آموزشی شدند اما دانش آموزان بیکار ننشستند و هرچه بیشتر به گوشی‌های هوشمند و تبلت‌های خود وابسته شدند از سویی دیگر، وابستگی ارزشی بیشتری میان والدین و فرزندان( به دلیل مجاورت بیشتر) در طول دوره همه‌گیری ایجاد شده است.
آیا با پدیده تازه‌ای روبرو هستیم؟ آیا منازعه جدید دانشجویان و دانش آموزان بر سر سبک زندگی قرار است مسئله‌ای مهم در دهه‌ی پیش رو باشد؟ زیرپاگذاشتن ارزش‌های مدرسه و دانشگاه امری جدید نیست، هر نسلی قواعد خود را برای دستکاری و مناقشه با ارزش‌های رسمی داشته است و این برای افرادی که به‌طور مستمر، به تماشاگری جامعه می‌نشینند، داستانی تکراری است. واقعیت مهم، عدم همراهی دانش آموزان و دانشجویان با ارزش‌های رسمی مدارس و دانشگاه‌ها نیست مسئله این خواهد بود که والدین تا چه اندازه قرار است مدرسه را همراهی کنند؟ و آیا عدم همراهی والدین با سیاست‌های تربیتی رسمی به خصومت میان دو نهاد خانواده و مدرسه دامن خواهد زد؟ و آیا جنگ فرهنگی به مرحله جدیدی وارد خواهد شد؟ پاسخ به این پرسش‌های مهم آسان نیست اما در حد فرضیه می‌توان گفت پس از همه‌گیری کرونا، افکار عمومی هرچه بیشتر در قابلیت نظام آموزشی تردید کرده است. از سویی دیگر، در طول چهل سال گذشته، در حالی‌که والدین به لحاظ نسلی، تغییر کرده‌اند اما نهاد آموزش، تغییر محسوسی نداشته است! والدین دهه 60، علاقه به تکرار تجربیات زمان خود ندارند. این امر تنش‌ها را بین والدین و مدرسه- و نه صرفا دانش آموزان- بیشتر خواهد کرد. @varijkazemi
🧊با این حال، در جامعه‌شناسی چیزی به اسم «نقشه‌های از پیش تعیین شده» وجود ندارد بلکه« نقشه‌ها»، محصول عمل اجتماعی مدرسه یا دانشگاه، کردارهای معلمان و مدیران انضباطی، نظام ارزشی در خانه، گروه‌های متعدد دوستی دانش آموزان و دانشجویان، رسانه‌های قدیم و جدید، فشارهای ایدولوژیک دستگاه‌های‌فرهنگی، سیاست‌های رسمی و غیررسمی بکارگرفته شده در جامعه و در مجموع، مواجهه فردی و ابتکاری کنشگر با همه این مولفه‌هاست. نقشه‌ها از پیش،تعیین نمی‌شوند بلکه در جریان اجتماعی ساخته و مصرف می‌شوند. مشقِ جامعه را مجموعه‌ی متعددی از نیروهای انسانی و غیرانسانی تدوین می‌کنند. مدیران فرهنگی ابتدا باید بتوانند درک درستی از مسئله فرهنگی در یک نهاد آموزشی داشته باشند. جمله مشهوری است که می‌گوید: فهم مسئله نیمی از مسیر برای حل مسئله است. در این میان، یادمان باشد برخی اوقات، راه حلی جز انحلال خود مسئله، وجود ندارد. همان‌اندازه که دانش‌آموزان و دانشجویان باید متناسب با فضای آموزشی رفتار کنند، نهادهای آموزشی باید تکانی به خود بدهند و اندکی بیشتر خود را با شرایط در حال تغییر همراه کنند و مدیران فرهنگی نیز برحسب ضرورت، خود را با سازوکارهایی که جامعه با آن کار می‌کند آشنا سازند.

#اموزش #مدرسه #دانشگاه #فرهنگ #کرونا #یاد_داشت

https://tttttt.me/Varijkazemi
تهاجم نیروهای نظامی و لباس‌شخصی‌، به دانشگاهها و خوابگاه‌های دانشجویی با هر دلیل و توجیه محکوم است.
#دانشگاه_شریف
📝برآمدن اینفلوئنسرهای دانشگاهی در ایران
✍️عباس کاظمی
@varijkazemi

🔹در سال‌‌های اخیر، رشد شبکه‌های ‌اجتماعی، همه‌گیری کرونا و تحول در نظام آموزش ‌آنلاین، موجب تحولاتی عمیق در نظام دانشگاهی کشور شده است. زندگی استادان پرنفوذ دانشگاه و شکل‌گیری چهره‌‌های جدید دانشگاهی، یکی از این تغییرات بوده است.

⁉️ آینده دانشگاه در بستر اشکال نوظهور اینفلوئنسر‌های دانشگاهی را چگونه باید فهم کنیم؟

🔹سلیبریتی‌‌های دانشگاهی، افرادی‌اند که فراتر از دانشگاه برای مردم شناخته‌شده‌اند و سخنانشان در رسانه‌های سنتی، به گوش بخشی از مردم می‌رسد. با دوری و غریبگی از مخاطبان بود که مردم به‌میانجی صدا و تصویر یا نوشته‌هایشان با فاصله با آنها مرتبط می‌شدند و درنهایت هاله‌ای پیرامونشان ایجاد می‌شد که بر جذابیتشان می‌افزود و بدان‌‌ها چهره‌ای متفاوت و دست‌نایافتنی می‌داد.
درعوض، چهره‌‌هایی جدید ظهور کردند که نمونه‌اش اینفلوئنسر‌های دانشگاهی‌اند و وجه مشترکشان، بالا‌آمدن از نظام شهرت برپایه شبکه‌های ‌اجتماعی است.

گیل استیور در کتاب روان‌شناسی شهرت، چند نکته مهم درباب تفاوت میان معروف‌بودن (سلیبریتی) با مفهوم شهرت (اینفلوئنسری) بیان می‌کند. به‌نظر وی هرچند معروف‌بودن همیشه وجود داشته است، شهرت، پدیده‌ای به‌شدت مدرن است. انسان‌‌های معروف (Fame) به‌دلیل دستاورد‌های برجسته و کار خارق‌العاده‌ای که داشتند، صاحب چنین موقعیتی شدند اما انسان‌‌های مشهور ازطریق رسانه‌‌های جدید، بازنمایی زندگی شخصی خود و فرایند جلب‌توجه، به موقعیتشان دست یافتند.

برای فهم بهتر این موضوع براساس مطالعۀ صفحات اینستاگرامی و کانال‌های تلگرامی استادان دانشگاه در ایران، سه گونه استادان را از هم متمایز کرده‌ام:

🔸دسته اول را سلیبریتی‌‌ها با «حضور شبکه‌ای ضعیف» نامیده‌ام. در اینجا با استادانی روبه‌روییم که در جهان خارج معروف‌اند و پیش‌ازاین در رسانه‌‌های متفاوت سنتی ازجمله کتاب و مجله‌های روشنفکری شناخته شده بودند؛ چهره‌هایی همچون مهدی‌ گلشنی، رضا داوری، محمدرضا شفیعی‌کدکنی، جواد طباطبایی، یوسف اباذری و مصطفی ملکیان. درواقع، حضور این دسته در شبکه‌های ‌اجتماعی، یکسویه است و صرفاً حضوری ویترینی در شبکه‌های ‌اجتماعی دارند.

🔸دسته دوم، «استاد-اینفلوئنسر»ند؛ کسانی که درون شبکه‌های ‌اجتماعی متولد شدند و حضور، فعالیت و شهرتشان در جهان مجازی، بیش از جهان بیرونی است؛ به‌عبارت‌دیگر، آنها از هویت شبکه‌ای برخوردارند. ویژگی بارزشان، تعداد فالوورهایشان است؛ به‌عبارتی، اینفلوئنسر‌های دانشگاهی، پیوند‌هایشان را با پیروانشان، مرتب حفظ می‌کنند و می‌توان گفت که از قدرت پیوند‌های سست بهره می‌برند. به‌طورکلی، این سنخ از استادانِ عمدتاً جوان دانشگاهی، هم‌زمان از چند شبکۀ ‌اجتماعی استفاده می‌کنند؛ برای نمونه به چهره‌هایی همچون سیدمجید حسینی، محمد فاضلی، فردین علیخواه و حسن محدثی اشاره کرده‌ام.

🔸گروه سوم، هویت دورگه و هیبریدی دارند. ازلحاظ سنی، تجربۀ بالایی دارند اما به گروه سنی دسته اول مربوط نمی‌شوند. همچنین فعالیت زیادی را در دانشگاه‌ها و فضای عمومی انجام داده‌اند. بااین‌حال، با تولد شبکه‌های ‌اجتماعی از قافله عقب نماندند و کوشیدند در این فضا نیز حضوری فعال داشته باشند. آنها از خصوصیات دسته دوم یعنی فعالیت عملی درون این شبکه‌‌ها برخوردارند؛ لایک می‌کنند، شرح عکس می‌نویسند، استوری می‌گذارند. بااین‌حال، مانند دسته دوم، متولد شبکه‌‌های اجتماعی نیستند؛ ازاین‌رو، شهرتشان را نیز صرفاً مدیون این‌دست شبکه‌‌ها نیستند؛ «یونس شکرخواه» و «حسین آخانی»، از این گروه‌اند.

⬅️در این مقاله، با تفکیک اشکال مختلف چهره‌‌های دانشگاهی نشان داده شد که این قدرت‌‌های نوظهور دانشگاهی، از زنجیره‌ای از شبکه‌های ‌اجتماعی (اینستاگرام، تلگرام و توییتر و...) استفاده می‌کنند؛ همچنین در مقایسه با سلیبریتی‌های ‌دانشگاهی که شکلی سنتی دارند، صمیمیت بیشتری با مخاطبان خود برقرار می‌کنند. ازسوی‌دیگر، محتوای تولیدی این دانشگاهیان، از ساختار‌های علمی فراتر می‌رود و برای مخاطبان عمومی و به زبان ساده نوشته می‌شود.

☑️ یک استاد-اینفلوئنسر در برابر استاد مشهور سنتی، از قواعدی کاملاً متفاوت با ساختار دپارتمان‌‌های دانشگاهی پیروی می‌کند که بسیار گسترده‌تر از روابط درون‌دانشگاهی است.

☑️ ما با ستیزه‌هایی درون فضای دانشگاهی روبه‌روییم که میان و درون گروه‌‌های علمی جاری است. دانشگاه‌ها به‌مرور قواعد سلسله‌مراتبی ارتقا و منزلت خود را سامان دادند و شبکه‌ای‌‌شدن دانشگاه و قدرت‌یافتن افراد جدید و چهره‌شدنشان، میدان منازعه را تغییر داده و در مقاطعی به ستیزه (درون سلسله‌مراتب دانشگاهی) شدت بخشیده است.
@varijkazemi

🔗 متن کامل مقاله در فایل پی‌دی‌اف
📣 فصلنامه ‌پژوهش مسائل اجتماعی ایران، تابستان ۱۴۰۱
#مقاله #دانشگاه
همکاران دانشگاهی بخوانند

🔶 در ماه‌های اخیر در برخی دانشگاه‌های کشور بصورت کلی و #دانشگاه_اصفهان بصورت خاص، شاهد اقداماتی هستیم که نگرانی‌های جدی درخصوص امنیت شغلی اساتید کشور ایجاد کرده است.

🔶 در گام اول همکاران دانشگاهی خود را به مطالعه دقیق یک قانون و یک آیین‌نامه دعوت می‌نمایم:
۱. مقررات انتظامی هیأت علمی دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالی و تحقیقاتی کشور مصوب سال ۱۳۶۴
۲. آیین‌نامه اجرایی قانون‌مقررات انتظامی هیأت علمی دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالی و تحقیقاتی کشور مصوب سال ۱۳۶۵.
بخشی از مشکلات ما اساتید، ریشه در عدم اطلاع از حقوق خویش دارد و متأسفانه درصد بسیار کمی از اساتید این دو مقرره را با دقت مطالعه کرده‌اند.

🔶 متأسفانه حراست در برخی دانشگاه‌ها با تجاوز از حدود قانونی، تصور کرده‌اند مالک دانشگاه و دانشجو و اساتید هستند و دستور منع ورود و منع تدریس صادر می‌کنند. برخی این اقدام را مستند به مصوبات شاک (شورای امنیت کشور) می‌کنند؛ پیش از این مفصل به اثبات رسید که شاک هیچ حق قانونی ندارد و‌ وزیر کشور در ابلاغ برخی مصوبات مرتکب جرم شده است.

🔶 با مراجعه به قانون و آیین‌نامه فوق‌الذکر ملاحظه می‌شود که هیچ نهادی غیر از هیأت بدوی حق صدور حکم ندارد و این حکم منوط به رسیدگی است و رسیدگی، آیین شکلی خاص دارد یعنی باید ابتدا هیأت بدوی، محققی را در موضوع تعیین کند و نتیجه تحقیق باید بصورت رسمی به استاد ارائه شود و استاد بعد از اطلاع از محتوای گزارش، با رعایت مواد مندرج در قانون آیین دادرسی مدنی، لایحه دفاعیه آماده و تحویل هیأت می‌دهد و سپس هیأت بدوی اقدام‌ به صدور حکم می‌کند.

🔶 پیش از صدور حکم، هیچ نهادی نمی‌تواند هیچگونه محدودیتی در تدریس استاد ایجاد نماید به همین علت در موضوع دو همکار محترم دانشگاه اصفهان آقایان #دکتر_مهدی_مطیع و #دکتر_محمد_سلطانی، حذف تدریس ایشان برای ترم آینده هیچ وجاهت قانونی ندارد بلکه می‌توان گفت این اقدام جرم بوده و موضوع مواد ۵۷۰ و ۵۷۶ قانون مجازات اسلامی (بخش تعزیرات) تحقق پیدا کرده است.

🔶 چند توصیه به همکاران دانشگاهی:
🔺قانون و آیین‌نامه را با دقت مطالعه فرمایید.
🔺هیچ اشتباه ناکرده‌ای را نپذیرید و اقرار نکنید؛ فریب این وعده را نخورید که حالا قبول و عذرخواهی کن ما هم کمک می‌کنیم. اگر می‌خواستند کمک کنند پرونده نمی‌ساختند.
🔺برای پاسخگویی به هیچ نهادی مراجعه نکنید؛ هیچ شخصی در دانشگاه بخصوص حراست، حق استنطاق شما را ندارد.
🔺سکوت اساتید کشور منشأ ترک‌تازی بیشتر پرونده‌سازان است. سکوت نکنیم و به قدرت بیان و قلم ایمان داشته باشیم.

محسن برهانی
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران

https://tttttt.me/m_borhani57
♦️[در باره‌ی استادان دانش‌گاه] / ۱

✍️دکتر خیّام عبّاسی
۱۰ شهریور ۱۴۰۲

دکتر عباس کاظمی‌وریج در یادداشتی از اوضاع زندگی استادانِ اخراجی نوشته و توصیه کرده است که این ارج‌مندان هم از رنج‌های خود پس از اخراج بنویسند و هم قوی باشند.
به نظرم نه تنها استادان اخراج‌شده، زخم و ضربت‌خورده و قربانی شده بایستی از وضعیت پس از اخراج‌شان بگویند و بنویسند، که دیگران هم اگر تعهدی در خود احساس می‌کنند، و حتی دانشجویانی که شاهدان این ستم‌ها بوده‌اند، ضرورت دارد در این مورد بگویند و بنویسند.
در گروه‌های آموزشی علوم انسانی سه تیپ شخصیتی از اعضای هیأت‌علمی را می‌توان دسته‌بندی کرد. یک‌گروه را می‌توانم «کارمند»، «مستخدَم» و «عضو مؤسسه» بگویم. این‌گروه صرفاً نقش آموزشی دارند‌ و به‌عبارتی در نقش خود فرو نمی‌روند یا شاید به‌عللی تمایلی به فرو رفتن در نقش خود ندارند.‌ اصل مهم برای آن‌ها «پرستیژ» استادیّ دانشگاه در جامعه است. واحدهای موظفی را درس می‌دهند؛ پایان‌نامه‌های محوله را به سرانجام می‌رسانند؛ تدریس و راهنمایی را تنها انجام وظیفه می‌دانند و میزان یادگیری یا به‌روز بودن منابع درسی، حضور جدّی دانشجو در کلاس، اُفت آموزشی، پایین بودن نمرات آزمون‌ها، میزان علاقه‌مندی دانشجو به دانش، یأس و ناامیدی دانشجو، هدف دانشجو از تحصیل (یادگیری یا تنها اخذ مدرک)، وضعیت جامعه، آسیب‌های اجتماعی و مواردی مانند این‌ها برای‌شان یا فاقد اهمیّت است یا کمترین اهمیّت را دارند. اغلب این تیپ از اعضا، اوقات خود را بیشتر صرف فعالیّت‌های اقتصادی می‌کنند و در نتیجه، گفتن و نوشتن و تدریس در روند استادیّ‌شان ارزش ثانویّه دارند و اگر در دریافت حقوق و مزایا از دانشگاه خلل و اختلالی پیش بیاید، یا کم‌وبیشی باشد، نه اعتراض می‌کنند و نه بر زندگی‌شان تأثیر محسوسی دارد.
این گروه از وجه جهان‌بینی، ایدئولوژی و احساس مسئولیت هم محافظه‌کار هستند. در ساحل دور از دریا می‌خوابند تا خواب آب نبینند و اگر نسبت به وضعیت اقتصادی یا حتی آموزشی هم انتقادی داشته باشند، نه از منظر علمی و در عیان، بلکه به روش «دورهمی» و در خفا و در حلقۀ افراد مورد اعتماد، با رعایت همۀ جوانب! می‌گویند و می‌شنوند تا وقت بگذرد. کلاس‌های درس این گروه هم همیشه شلوغ است چون ویژگی مهم «استاد خوب» را دارند. نتایج ارزش‌یابی کلاس‌های درسی‌شان هم همیشه «خیلی خوب» از لیکرت دریافت می‌کنند. ناظران سیستم سیاسی هم از این عده، خاطر و خیال جمع دارند و اگر آنان را یار شاطر نمی‌شمرند باری بار خاطر هم نمی‌دانند. اگر قرار باشد میزی (بزرگ یا کوچک) به آنان واگذار بشود هم مشکلی بابت منفی بودن جواب استعلام‌ها ندارند. در نوشتن و چاپ مقاله هم اگر چیزی از پایان‌نامه‌های دانشجویی درآمد و «درد سر» نداشت، که شاهد مقصود در آغوش است، اگر نشد و درنیامد که آبی از آب نجنبیده است. این گروه در حضور بالادستان، مستمعِ منظم و تأیید کننده آنان هستند و در جمع پایین‌دستان، متکلم وحده و کاشفان نواقص آن‌ها.
گروه دوم درست بر عکس، می‌کوشند حد اقلّی از معیارهای علمی را (در آموزش و پژوهش) رعایت کنند. این است که نه کلاس شلوغ و نه تعدد پایان‌نامه دارند. تدریس برخی دروس برای آن‌ها ممنوع است؛ در منصب‌داری، پاسخ استعلام‌شان منفی است؛ فعالیّت اقتصادی بیرون از دانشگاه ندارند؛ بند ناف زندگی‌شان به حقوق دریافتی متصل است؛ نسبت به پس‌وپیشی دریافت حقوق و دیگر مشکلات دانشگاه اعتراض می‌کنند؛ جهان‌بینی و ایدئولوژی روشنی دارند و علی‌الاغلب در تقابل با سیستم‌های ناکارآمد و غیردموکراتیک مواجهۀ انتقادی دارند. این گروه را می‌توان «معلّم» و «پژوهش‌گر» نام داد.اکثریت این گروه، برچسبی سیاسی و اعتقادی از سوی گروه سوم و برخی از دانشجویانِ ناراضی از نمره خورده‌اند و سال‌های سال (چون جذامیانی که کاظمی به‌درستی تصوّر کرده است)، خون دل خورده و خاموش بوده‌اند.در میان این گروه، زیرگروهی هستند که به دو علّت متحمّل ستم‌دیده‌گی مضاعف شده‌اند. یک، زیرا شهرتی مانند مشاهیری چون سیّد جواد طباطبایی، نیک‌گهر، سروش، زارچی و ... ندارند؛ و دو زیرا در گروه‌های آموزشی شهرستان‌ها مشغول هستند و نسبت به «مرکز»، «پیرامونی» محسوب می‌شوند. البته پیرامونی شمردن این جمع، نتیجۀ نوع پندار همکاران مرکزنشینی است که به‌ویژه در حوزۀ جامعه‌شناسی که خود شاهد بوده‌ام،  نگاه برتری‌جویانه در دانایی خود دارند و هر همکار شهرستان‌نشینی را «جهان چندم» مرکز (که خود باشند) می‌دانند.

ادامه دارد. 👇👇👇


#عباسی
#دانش‌گاه

@NewHasanMohaddesi
Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️[در باره‌ی استادان دانش‌گاه] / ۲

✍️دکتر خیّام عبّاسی
۱۰ شهریور ۱۴۰۲


به عنوان یک نمونه، عباس کاظمی کتابی از تجربه‌های زیستۀ کلاس‌های جامعه‌شناسی منتشر کرد. در این کتاب نامی از همکاران گروه‌های آموزشی بیرون از «مرکز» دیده نشد؛ گویی که چون فاصلۀ جغرافیایی زیادی با مرکز دارند، پس شایستگی و اهلیّت «گفتن» هم ندارند و حیف است اوقات عزیز مرکزنشینان صرف شنیدن از این «حاشیه‌نشینان» بشود. همین نگاه‌ (تأکید کنم که نه با این شدّت) بر پذیرش و داوری مقاله‌های حاشیه‌نشینان (باز تأکید کنم در اکثریت) مجلّات جامعه‌شناسی و علوم اجتماعی حاکم است. من بارها مقالاتی از همکاران حاشیه‌ای‌شده را دیده‌ام که با مقالات مرکز ثقل «پای‌تخت» جامعه‌شناسی ایران برابری داشتند و متصدیّان مجلّات به‌راحتی آنها را قابل حتی داوری هم ندانسته بودند.

گروه سوم و کم‌تعداد، کسانی هستند که به‌جز داشتن ویژگی‌های گروه اول، «کارگزار» سیستم سیاسی در نقش «استاد» محسوب می‌شوند. این جمع،‌ مناصب اجرایی دانشگاه‌ها را به صورت گردشی در اختیار دارند و از حمایت‌های مادی و غیرمادی سازمان یا وزارتخانه هم برخوردار هستند. به کرّات دیده شده است که مثلاً یکی از این اعضا با مرتبۀ مربی، ریاست دانشکده را بر عهده دارد و برای تعدادی که رتبۀ «استاد تمام» دارند هم تکلیف تعیین می‌کنند. «کارگزار» بودن این عزیزان، تعهدی هم بر دوش‌شان نهاده است که در شناساندن «همکاران مسأله‌دار» یار دوازدهم سیستم حذف و پاک‌سازی باشند. صفت «مبلّغ» بیشتر بر این جمع قابل اطلاق است تا محقق یا معلّم.

گروه‌های اول و سوم، نه تهدیدی برای سیستم‌های درونی و بیرونی محسوب می‌شوند و نه همان سیستم‌ها آنان را تهدید می‌دانند؛ و پیدا است که درد و رنجی ندارند تا از کلمات شفابخش استفاده کنند و تجربۀ تلخی از تعلیق و حذف درس و اخراجی و تشکیل پرونده و تخطئه و توهین و... هم ندارند. اصلاً تجربه‌ای این‌چنینی ندارند، چه رسد به تلخ بودن آن!.

می‌توان به توصیۀ کاظمی گوش جان سپرد؛ یعنی گروه دوم و زیرگروه آن، از تجربیّات خود بگویند و بنویسند. اما چگونه «قوّی» وّ قدرتمند باشند و بمانند؟
این گروه شامل کسانی می‌شود که عمدتاً دورۀ میان‌سالی را طی می‌کنند و توان سرمایه‌گذاری خصوصی یا تبحر در فعالیّت اقتصادی دیگری ندارند، و تمام همّ‌وغمّ‌شان شغل و حرفۀ اصلی‌شان بوده است. اکثراً حتی مستأجر هستند؛ از حقوق ناچیز معلّمی هم پس‌اندازی برای‌شان نمانده؛ پیرامونی و حاشیه‌ای محسوب می‌شوند و علاوه بر ثروت و سرمایۀ اقتصادی، از شهرت نیز بی‌نصیب‌اند. با این ویژگی‌ها، چگونه قوی بمانند؟.
کاظمی به‌یقین متوجّه این نکته هست که امکانات و دسترسی‌هایی را که ساکنین تهران (همگان به‌طور عام و استادانِ اخراجی به‌طور خاص) دارند، مراکز استان‌ها یا شهرستان‌هایِ غیر از مراکز استان‌ها، ندارند؛ نه برای آموزش بیرون از دانشگاه و نه پژوهش و نه حتی برای نقد یک کتاب یا یک نمایش و تئاتر.این‌ها، «قربانیان خاموش و فراموش‌شده» هستند.

باری، می‌کوشیم قویّ و امیدوار باشیم و بمانیم. قرار داریم گرد قبلۀ یأس و ناامیدی طواف نکنیم. خوش‌بینی را بگسترانیم و به‌جای نفرینِ بر تاریکی، شمعی بگیرانیم. به آینده بدبین نباشیم؛ از تاریخ بیاموزیم؛ کلمات شفابخش را مرهم زخم‌ها کنیم؛ و گر «غم لشگر انگیزد که خون» علم و تعلیم و معلّمی را بریزد، به ساقی سخن و سطر بیاویزیم. امّا، در این‌جا که ماییم، هر آن‌چه سفت و سخت بود، هنوز سفت و سخت است و تا ذوب شدن و دود شدن واقعیت‌های اجتماعی و سیاسی غیرعلمی و غیراخلاقی و غیرانسانی فاصله‌ای بسیار است. این‌جا، امید بستن به تغییرات را می‌دانیم؛ راه و روش تغییر دادن را نه به اندازۀ استادان دردمند، که اندکی آموخته‌ایم اما سرعت تغییرات بسیار کُند است آقای دکتر کاظمی؛ بسیار کُند و بطئ؛ چرا که نیروهای ارتجاعی و امکاناتِ مستظهر به سیاست و ایدئولوژی و سنت‌شان، ریشه سترگ و عمیق در تاریخ و فرهنگی دارند که از عنصر نقد تهی هستند. نقد که به گمان‌ام گام ابتدایی و ضروری تغییر و تحول است. «این‌جا هر روز، روز واقعه تکرار می‌شود».
در پایان و با این توصیف و با فرض وجود اراده‌هایی برای بقا و تغییر، مایل‌ام از هر خواننده‌ای بپرسم (به‌خصوص برای بقای زندگی اخراجی‌ها) که: «چه باید کرد؟».
نام بردن از کاظمی (که خود قربانی و آسیب‌دیدۀ دانشگاهی است) در این یادداشت به معنای تقصیر و قصور ایشان نیست. نام بردن از ایشان را احترام برای یادداشت دردمندانه‌اش در مورد «مسألۀ» «اخراجی‌ها» معنا کنید.


#عباسی
#دانش‌گاه

@NewHasanMohaddesi
متوجه شدیم که استادیار خوش‌ذوق،خلاق و باسواد گروه جامعه‌شناسی دانشگاه‌تربیت‌مدرس از مهرماه امسال از دانشگاه اخراج شده است. البته بیش از دوسال بود که حکم آقای دکتر ذاکری تمدید نشده بود. اینک با قطع حقوق و عدم ارائه درس به ایشان به کل همکاری را قطع کرده‌اند.
متاسفم که دانشجویان از حضور چنین پژوهشگر عمیق و عزیزی محروم شدند اما امید داریم که آرمان ذاکری مسیر علمی خود را با اراده پولادین‌تری خارج از دانشگاه ادامه دهد.

@varijkazemi

#آرمان_ذاکری #اخراج #دانشگاه
Audio
▶️عباس کاظمی

۱۸ شهریور ۱۴۰۲

🔸زمان شنیدن: ۲۴ دقیقه

✔️ برگزار کننده: انجمن جامعه‌شناسی ایران

🔷موضوع: تجربه اخراج از دانشگاه و پس از آن


#سخنرانی #دانشگاه #اخراج #فایل_صوتی #قبیله_گرایی


🔻شنیدن این فایل را به استادان در معرض اخراج، استادان اخراج شده و فارغ‌التحصیلان دکتری علوم‌انسانی در جست‌وجوی مهاجرت توصیه‌می‌کنم

https://tttttt.me/Varijkazemi
Audio
☑️ نشست در باب رمان استونر: آیا دانشگاه و علوم‌انسانی از ما انسان بهتری می‌سازد؟

▪️عباس کاظمی

🔻یکشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۳

▫️کتابفروشی کامیلا.

#نقد_کتاب #رمان #دانشگاه #علوم_انسانی


@varijkazemi
Audio
▪️جلسه نقد کتاب تکوین‌سوژه‌ی‌سیاسی‌ در دانشگاه‌پساانقلابی اثر دکتر‌حامد کیا

☑️ عباس کاظمی

🔻زمان شنیدن: ۳۵ دقیقه

🔹تاریخ:چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

🔻مکان: انجمن علوم سیاسی ایران

#نقد_کتاب #دانشگاه #احساسات #چرخش_عاطفی #انجمن_های_دانشجویی