🔴 فردا روز ٢٥ ذى الحجه؛
🔻روز بس شریفى است، و روزى است که سوره "هل اتى" در حق اهل بیت [عليهم السلام] نازل شد،
🔸براى اینکه سه روز روزه گرفتند و افطارى خود را به مسکین و یتیم و اسیر دادند و خود با آب افطار نمودند!
🔺و سزاوار است شیعیان اهل بیت [عليهم السلام] در این ایام به ویژه در #شب_بیست_و_پنجم ذى الحجه در دادن صدقه به مساکین و ایتام، سعى در اطعام ایشان، و روزه داشتن این روز پیروى از مولای خود کنند.
🆔 @labbaykeyazeinab
🔻روز بس شریفى است، و روزى است که سوره "هل اتى" در حق اهل بیت [عليهم السلام] نازل شد،
🔸براى اینکه سه روز روزه گرفتند و افطارى خود را به مسکین و یتیم و اسیر دادند و خود با آب افطار نمودند!
🔺و سزاوار است شیعیان اهل بیت [عليهم السلام] در این ایام به ویژه در #شب_بیست_و_پنجم ذى الحجه در دادن صدقه به مساکین و ایتام، سعى در اطعام ایشان، و روزه داشتن این روز پیروى از مولای خود کنند.
🆔 @labbaykeyazeinab
"دم عشق،دمشق"
وقتی که در نگاه تو مقصد حرم شود پاگیر جاده میشود آن دل که عابر است ... ✍️ عكس نوشت: شهيد مدافع حرم كربلا سيد عيسى حسينى، نجف اشرف 🔘 @labbaykeyazeinab
خاطره اى از شهيد مدافع حرم سيد عيسى حسينى به روايت همسر گرامى شهيد؛
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش هشتم)، زيارت اول" ...
🔻سال ۸۲ دو سال از زندگیمون میگذشت و با سرنگون شدن صدام راه #کربلا باز شده بود. یادم هست که خیلی دلم میخواست باهاش برم کربلا. ولی خب سفر کربلا اون موقع خیلی سخت بود، مخصوصاً برای خانمها. آخرش رضایتم رو گرفت، اجازه خواست تا بره برای #زیارت.
🔸بهشون گفتم: "دفعه اول میری زیارت آقا هر چی از آقا بخوای میدن بهتون". تو چشماش اشکی جمع شد. پرسیدم: "چی میخوای بگیری از آقا؟" #سکوت کرد. معمولاً خیلی کم حرف بودند. من هم دیگه چیزی نپرسیدم. از زیر قرآن رد شد. آب پشت سرش ریختم و ایشان با همراهانشون عازم کربلا شدند.
🔺اون زمان فکر کنم #پیادهروی زیادی لازم بود تا برسن به مرز عراق. حدود ۲۰ ساعت تا مرز رو به عشق آقا امام حسین (عليه السلام) و آقا ابوالفضل العباس (عليه السلام) بدون خستگی طی کردند ... نمیدونم که بین خودشون و آقام ابوالفضل (عليه السلام) چه #عهدی بسته بودند که، بعد از اون زیارت اولش همیشه هر سال #شب_تاسوعا یه گوسفند نذر داشتند و به هيئت قمر بنی هاشم (ع) تحویل میدادن تا اينكه ...
صفحه ٨
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش هشتم)، زيارت اول" ...
🔻سال ۸۲ دو سال از زندگیمون میگذشت و با سرنگون شدن صدام راه #کربلا باز شده بود. یادم هست که خیلی دلم میخواست باهاش برم کربلا. ولی خب سفر کربلا اون موقع خیلی سخت بود، مخصوصاً برای خانمها. آخرش رضایتم رو گرفت، اجازه خواست تا بره برای #زیارت.
🔸بهشون گفتم: "دفعه اول میری زیارت آقا هر چی از آقا بخوای میدن بهتون". تو چشماش اشکی جمع شد. پرسیدم: "چی میخوای بگیری از آقا؟" #سکوت کرد. معمولاً خیلی کم حرف بودند. من هم دیگه چیزی نپرسیدم. از زیر قرآن رد شد. آب پشت سرش ریختم و ایشان با همراهانشون عازم کربلا شدند.
🔺اون زمان فکر کنم #پیادهروی زیادی لازم بود تا برسن به مرز عراق. حدود ۲۰ ساعت تا مرز رو به عشق آقا امام حسین (عليه السلام) و آقا ابوالفضل العباس (عليه السلام) بدون خستگی طی کردند ... نمیدونم که بین خودشون و آقام ابوالفضل (عليه السلام) چه #عهدی بسته بودند که، بعد از اون زیارت اولش همیشه هر سال #شب_تاسوعا یه گوسفند نذر داشتند و به هيئت قمر بنی هاشم (ع) تحویل میدادن تا اينكه ...
صفحه ٨
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
Forwarded from عکس نگار
امام خامنه اى [مدظله العالى]؛
🔻در #شب_عاشورا كه امام حسين [عليه السلام] يك شعرى را با خودشان مىخواندند كه #حكايت از اين مىكرد كه آخر عمرشان هست ...
🔸روايت مىكند كه حضرت داشتند #شمشيرشان را آنجا #تعمير مىكردند، #آمادهسازى! يعنى #امام_حسين [عليه السلام] نمىگفت كه حالا ما كه فردا بالاخره يك ساعت زودتر يا يك ساعت ديرتر رفتنى هستيم، حالا اين #شمشير هم كُند بود بود، نخير
🔺در #راه_خدا شمشير نيروى #رزمنده بايد كُند نباشد، يعنى #توانايىهاى او بايد در حد #اعلاء و #حداكثر باشد. ٦٤/٧/٢
🔘 @labbaykeyazeinab
🔻در #شب_عاشورا كه امام حسين [عليه السلام] يك شعرى را با خودشان مىخواندند كه #حكايت از اين مىكرد كه آخر عمرشان هست ...
🔸روايت مىكند كه حضرت داشتند #شمشيرشان را آنجا #تعمير مىكردند، #آمادهسازى! يعنى #امام_حسين [عليه السلام] نمىگفت كه حالا ما كه فردا بالاخره يك ساعت زودتر يا يك ساعت ديرتر رفتنى هستيم، حالا اين #شمشير هم كُند بود بود، نخير
🔺در #راه_خدا شمشير نيروى #رزمنده بايد كُند نباشد، يعنى #توانايىهاى او بايد در حد #اعلاء و #حداكثر باشد. ٦٤/٧/٢
🔘 @labbaykeyazeinab
"دم عشق،دمشق"
به پیمانِ خود اهل ایمان عمل میکنند به قولی که دادند مردان عمل میکنند چه اندازه ما -سخت- از عشق دم میزنیم شهیدان چه اندازه آسان عمل میکنند ✍️عكس نوشت: شهيد محمدحسين محمدخانى 🆔 @labbaykeyazeinab
شهيد مدافع حرم محمدحسين محمدخانى (حاج عمار) به روايت همسر گرامى شهيد؛
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"طلایهدار ظهورید و چشم منتظران، نشسته است پریشان در انتظار شما؛ (درس چهارم)، بلوغ معنوى"
🔻وقتی #سوريه بود به خاطر اینکه ما را نگران نکند چیزی از آنجا نمیگفت، اما وقتی برمیگشت، جستهگریخته حرفهایی میزد. میگفت آنجا به وضوح، #حضور امام زمان (عج) را درک میکنی. میگفت مثل #شب_عاشورا که امام حسین (ع) دو انگشت مبارکشان را باز نگهداشتند و #جایگاه یارانشان را توی #بهشت به آنها نشان دادند، توی سوریه #امام_زمان (عج) این کار را میکنند.
🔸میگفت توی #جنگ_تحمیلی اگرچه خیلیها برای #دفاع از اسلام به جبههها رفتند، اما در این بین مسئله حفاظت از خاک و وطن هم در میان بود، اما آنجا مسئله همه بچهها فقط حفاظت از کیان اسلام و حریم #آلالله است. همین است که باعث شده #اخلاص بچهها آنقدر بالا برود که فقط خدا را ببینند و بس!
🔺با چنان شور و حالی از آنجا تعریف میکرد که میشد فهمید چهقدر با هم خوش هستند. توی این رفتن و آمدنها رشد و #بلوغ #معنوی خاصی توی محمدحسین میدیدم. تغییراتی که مشخص بود دارد او را از قیل و قال این دنیا میکَند. او را هر بار جسورتر از دفعه قبل میدیدم.
صفحه ٤
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#انتظار
🆔 @labbaykeyazeinab
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"طلایهدار ظهورید و چشم منتظران، نشسته است پریشان در انتظار شما؛ (درس چهارم)، بلوغ معنوى"
🔻وقتی #سوريه بود به خاطر اینکه ما را نگران نکند چیزی از آنجا نمیگفت، اما وقتی برمیگشت، جستهگریخته حرفهایی میزد. میگفت آنجا به وضوح، #حضور امام زمان (عج) را درک میکنی. میگفت مثل #شب_عاشورا که امام حسین (ع) دو انگشت مبارکشان را باز نگهداشتند و #جایگاه یارانشان را توی #بهشت به آنها نشان دادند، توی سوریه #امام_زمان (عج) این کار را میکنند.
🔸میگفت توی #جنگ_تحمیلی اگرچه خیلیها برای #دفاع از اسلام به جبههها رفتند، اما در این بین مسئله حفاظت از خاک و وطن هم در میان بود، اما آنجا مسئله همه بچهها فقط حفاظت از کیان اسلام و حریم #آلالله است. همین است که باعث شده #اخلاص بچهها آنقدر بالا برود که فقط خدا را ببینند و بس!
🔺با چنان شور و حالی از آنجا تعریف میکرد که میشد فهمید چهقدر با هم خوش هستند. توی این رفتن و آمدنها رشد و #بلوغ #معنوی خاصی توی محمدحسین میدیدم. تغییراتی که مشخص بود دارد او را از قیل و قال این دنیا میکَند. او را هر بار جسورتر از دفعه قبل میدیدم.
صفحه ٤
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#انتظار
🆔 @labbaykeyazeinab
خاطره اى از شهيد مدافع حرم مرتضى عطايى (ابوعلى) به روايت همسر گرامى شهيد؛
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"مرتضى و شب چله" ...
🔻چند سال بود كه منزل پدرم شاخهها و برگهای وسط #باغچه را جمع میکردند. آقا #مرتضی میگفت: "دست نزنید تا #شب_چله".
🔸یک سال فرصت نکرده بودند #شاخهها را برش بزنند. دو روز قبل از شب چله آقا مرتضی شاخهها را برش زد و گفت برای شب چله آماده باشد.
🔺شب چله شاخهها را وسط باغچه آتش میزدیم و کنار آتش مینشستیم و اسم-فامیل #بازی میکردیم. وقتی برای #شام صدا میزدند، آقا مرتضی سیبزمینیها را روى آتش میگذاشت. بعد از خوردن شام و #میوه دوباره به #حیاط بر میگشتیم. برای اینکه بچهها سرما نخورند، دورشان پتو میپیچیدیم و دوباره اسم فامیل بازی میکردیم. بعد از خوردن سیبزمینیها به داخل خانه میآمدیم و #حافظ باز میکردیم.
🆔 @labbaykeyazeinab
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"مرتضى و شب چله" ...
🔻چند سال بود كه منزل پدرم شاخهها و برگهای وسط #باغچه را جمع میکردند. آقا #مرتضی میگفت: "دست نزنید تا #شب_چله".
🔸یک سال فرصت نکرده بودند #شاخهها را برش بزنند. دو روز قبل از شب چله آقا مرتضی شاخهها را برش زد و گفت برای شب چله آماده باشد.
🔺شب چله شاخهها را وسط باغچه آتش میزدیم و کنار آتش مینشستیم و اسم-فامیل #بازی میکردیم. وقتی برای #شام صدا میزدند، آقا مرتضی سیبزمینیها را روى آتش میگذاشت. بعد از خوردن شام و #میوه دوباره به #حیاط بر میگشتیم. برای اینکه بچهها سرما نخورند، دورشان پتو میپیچیدیم و دوباره اسم فامیل بازی میکردیم. بعد از خوردن سیبزمینیها به داخل خانه میآمدیم و #حافظ باز میکردیم.
🆔 @labbaykeyazeinab
🔴 "يك دقيقه بيشتر به ياد پدر آسمانى"
پست اينستاگرام دختر گرامى شهيد مدافع حرم مرتضى عطايى (ابوعلى) به مناسبت #شب_يلدا
🆔 @labbaykeyazeinab
پست اينستاگرام دختر گرامى شهيد مدافع حرم مرتضى عطايى (ابوعلى) به مناسبت #شب_يلدا
🆔 @labbaykeyazeinab
Forwarded from عکس نگار
امام خامنهاى [مدظلهالعالى]:
🔻#وصيت #امیرالمؤمنین علیهالصّلاة والسلام، بعد از ضربت خوردن در #شب_نوزدهم ... به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام ... چنین شروع میشود: «اوصیکما بتقوی اللَّه». بیمقدّمه، اولین کلمه #تقواست.
🔸اوّل و آخر در #کلام امیرالمؤمنین علیهالسّلام، تقواست. میفرماید: «پسران من! #مراقب خودتان باشید؛ در #راه خدا و با #معیار خدایی» «#تقوی_اللَّه» #یعنی این.
🔹بحثِ ترسیدن از خدا نیست؛ که بعضی تقوا را به «خدا ترسی» معنا میکنند. «خشیةاللَّه» و «خوفاللَّه» هم ارزش دیگری است. امّا این، تقواست. #تقوا، یعنی #مواظب باشید هر #عملی که از شما سر میزند، #منطبق بر #مصلحتی باشد که #خدای_متعال برای شما درنظر گرفته است.
🔸#تقوا چیزی نیست که کسی بتواند یک #لحظه آن را رها کند. اگر #رها کردیم، #جاده لغزنده است، درّه عمیق است؛ خواهیم لغزید و #سقوط خواهیم کرد، تا باز جایی دستمان به مستمسکی، سنگی، درختی و بوتهای گیر کند، و بتوانیم خودمان را بالا بکشیم.
🔺«ان الذین اتقوا اذامسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذاهم مبصرون. (سوره اعراف، آيه ٢٠١)»؛ وقتی که آدمِ #باتقوا، مسِّ #شیطان را احساس کرد، فوراً به #خود میآید و حواسش جمع میشود. شیطان که از ما دور نمیشود! پس، اوّلین #وصیت، تقواست. ٧٧/١٠/٢٤
🆔 http://sapp.ir/Labbaykeyazeinabs
🔻#وصيت #امیرالمؤمنین علیهالصّلاة والسلام، بعد از ضربت خوردن در #شب_نوزدهم ... به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام ... چنین شروع میشود: «اوصیکما بتقوی اللَّه». بیمقدّمه، اولین کلمه #تقواست.
🔸اوّل و آخر در #کلام امیرالمؤمنین علیهالسّلام، تقواست. میفرماید: «پسران من! #مراقب خودتان باشید؛ در #راه خدا و با #معیار خدایی» «#تقوی_اللَّه» #یعنی این.
🔹بحثِ ترسیدن از خدا نیست؛ که بعضی تقوا را به «خدا ترسی» معنا میکنند. «خشیةاللَّه» و «خوفاللَّه» هم ارزش دیگری است. امّا این، تقواست. #تقوا، یعنی #مواظب باشید هر #عملی که از شما سر میزند، #منطبق بر #مصلحتی باشد که #خدای_متعال برای شما درنظر گرفته است.
🔸#تقوا چیزی نیست که کسی بتواند یک #لحظه آن را رها کند. اگر #رها کردیم، #جاده لغزنده است، درّه عمیق است؛ خواهیم لغزید و #سقوط خواهیم کرد، تا باز جایی دستمان به مستمسکی، سنگی، درختی و بوتهای گیر کند، و بتوانیم خودمان را بالا بکشیم.
🔺«ان الذین اتقوا اذامسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذاهم مبصرون. (سوره اعراف، آيه ٢٠١)»؛ وقتی که آدمِ #باتقوا، مسِّ #شیطان را احساس کرد، فوراً به #خود میآید و حواسش جمع میشود. شیطان که از ما دور نمیشود! پس، اوّلین #وصیت، تقواست. ٧٧/١٠/٢٤
🆔 http://sapp.ir/Labbaykeyazeinabs
"دم عشق،دمشق"
🗞 برشى از دستنوشته شهيد مدافع حرم ابراهيم عشريه به تاريخ ٩٠/١/٤؛ 🌷بسم رب الشهداء و الصدیقین🌷 🔴 «سلام خدا» 🔻مرحوم دکتر شریعتی در #نیایش عاشقانهاش با حضرتت عرضه میدارد: «چگونه #زیستن را تو به من #بیاموز، چگونه #مردن را من خودم خواهم #آموخت» اما این ...…
🗞 روايتى از شهيد مدافع حرم ابراهيم عشريه؛
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
🔴 «اهل محاسبه بود» ...
🔻ابراهیم خیلی آدم دقیقی بود و همه کارهایش را با #دقت انجام میداد. مثلاً یک #جدول درست کرده بود و نماز قضای یکی از اقوام را میخواند در آن جدول علامت میزد. به شوخی گفتم: «ابراهیم #شهید شدی نماز قضا گردنت میماند».
🔸یا در یک فرمی عناوینی چون #نماز_اول_وقت، ارتباط با #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، عدم #غیبت و #بیهودهگویی ... را نوشته بود. هر #شب قبل از خواب با علامت زدن آنها از #نفس خود #حساب میکشید.
🔺جالب اینجا بود که هر خانهای که مربوط به هر موضوعی بود فقط #علامت نمیزد بلکه #میزان آن را مشخص می کرد. مثلاً چهقدر به #یاد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بودهام؟ مقدار آن را رنگ میزد که برایم بسیار جالب بود.
پیامرسان سروش
🆔 http://sapp.ir/Labbaykeyazeinabs
پیامرسان تلگرام
🆔 https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
🔴 «اهل محاسبه بود» ...
🔻ابراهیم خیلی آدم دقیقی بود و همه کارهایش را با #دقت انجام میداد. مثلاً یک #جدول درست کرده بود و نماز قضای یکی از اقوام را میخواند در آن جدول علامت میزد. به شوخی گفتم: «ابراهیم #شهید شدی نماز قضا گردنت میماند».
🔸یا در یک فرمی عناوینی چون #نماز_اول_وقت، ارتباط با #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، عدم #غیبت و #بیهودهگویی ... را نوشته بود. هر #شب قبل از خواب با علامت زدن آنها از #نفس خود #حساب میکشید.
🔺جالب اینجا بود که هر خانهای که مربوط به هر موضوعی بود فقط #علامت نمیزد بلکه #میزان آن را مشخص می کرد. مثلاً چهقدر به #یاد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بودهام؟ مقدار آن را رنگ میزد که برایم بسیار جالب بود.
پیامرسان سروش
🆔 http://sapp.ir/Labbaykeyazeinabs
پیامرسان تلگرام
🆔 https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab
sapp.ir
ویترین سروش پلاس
دنیایی متنوع و رنگارنگ از کانالها و باتها در سروشپلاس وجود دارد. اما چطور باید از بین اینهمه کانال و بات، آنهایی که مورد نظرمان هستند را پیدا کنیم؟ ویترین، راه حل این مساله است و منتخبی از بهترین کانالها و باتهای کاربردی را به شما معرفی میکند. معرفی…
Forwarded from عکس نگار
روايتى از شهيد مدافع حرم عليرضا جيلان؛
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
⚫️ «قسم به معنی لایمکن الفرار از عشق، که پُر شده است جهان از حسين سرتاسر؛ (بخش پنجم)، هيئت» ...
آيد صدا ز #غیب كـه قد قامت العزا
رخصت بده #اقامه بزم #عزا كنیم ...
🔻مدت کوتاهی بود که یه خانواده با #ايمان، يه قطعه #زمین به #هيئت #فاطميون اهدا كرده بودند. دو هفته شب و روزِ همه بچهها شده بود اينكه هرجوری که شده اونجا را برای برنامه #محرم برسونیم. به مدد #اهلبیت (علیهمالسلام) از یه خرابه و ساختمون نیمهکاره، یه #خیمه زیبا و گرم و نرم برای مراسمات آماده شد. تا شب #پیشواز محرم همچی آماده شد.
🔸یه بارون سیلآسا و پیشبینی نشده کارمون را تحتالشعاع قرار داد. رفتم #هیئت دیدم چندتا از بچهها دارن فرشها رو جمع میکنند. آب کل هئیت رو برداشته بود. و یه نفر بالای #داربست شروع کرده به بستن #چادرها و پلاستیکهای سقف. آره، #علیرضا بود.
🔸بعد از درست کردن #سقف از داخل رفتیم روی پشتبام و از رو چادر برزنتها رو مرتب کردیم و کل قسمتها رو زیر بارون، پلاستیک یه تیکه کشیدیم. نمیدونم برا ناهار اومدیم پایین یا اصلاً ناهار خوردیم یا نه. ساعت حولوحوش چهار بود که #علی گفت: «دیگه نمیتونم سر پا وایستم». دیشب نخوابیده بود، از #صبح زود هم سر داربست. بهش گفتم: «برو چند ساعت خونه #استراحت کن، بقیهش رو با بچهها انجام میدن». رفتش پایین که بره استراحت کنه؛ الان مشکل #فرش بود. چون همه فرشها خیس شده بود. علی رفت، اما نیمساعت بعد با یه پیکانبار فرش اومد. کلاً با #خستگی بیگانه بود. خندیدم بهش و گفتم ...
🔺اون #محرم برا من و علی شد #سینهزدن رو سر داربستها. هر #شب بارونی باید میرفتیم بالا، آبهایی که روی پلاستیکها و چادرها جمع میشد رو خالی میکردیم، با #پارچ و دستهای #یخ کرده. همون بالا زیر آسمون صدای #هیئت هم میومد. هم سینه میزدیم، هم #گریه میکردیم. خیلی #سرد بود، اما اشکامون برای #ارباب گرممون میکرد. عجب محرمی بود.
🏴 «صلى الله عليك يا اباعبدالله»
📸 عكس نوشت:
شهيد مدافع حرم عليرضا جيلان
صفحه ٥
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#محرم_با_شهدا (محرم دوم)
«دم عشق، دمشق»
پیامرسان سروش
🔘 http://sapp.ir/Labbaykeyazeinabs
پیامرسان تلگرام
🔘 https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
⚫️ «قسم به معنی لایمکن الفرار از عشق، که پُر شده است جهان از حسين سرتاسر؛ (بخش پنجم)، هيئت» ...
آيد صدا ز #غیب كـه قد قامت العزا
رخصت بده #اقامه بزم #عزا كنیم ...
🔻مدت کوتاهی بود که یه خانواده با #ايمان، يه قطعه #زمین به #هيئت #فاطميون اهدا كرده بودند. دو هفته شب و روزِ همه بچهها شده بود اينكه هرجوری که شده اونجا را برای برنامه #محرم برسونیم. به مدد #اهلبیت (علیهمالسلام) از یه خرابه و ساختمون نیمهکاره، یه #خیمه زیبا و گرم و نرم برای مراسمات آماده شد. تا شب #پیشواز محرم همچی آماده شد.
🔸یه بارون سیلآسا و پیشبینی نشده کارمون را تحتالشعاع قرار داد. رفتم #هیئت دیدم چندتا از بچهها دارن فرشها رو جمع میکنند. آب کل هئیت رو برداشته بود. و یه نفر بالای #داربست شروع کرده به بستن #چادرها و پلاستیکهای سقف. آره، #علیرضا بود.
🔸بعد از درست کردن #سقف از داخل رفتیم روی پشتبام و از رو چادر برزنتها رو مرتب کردیم و کل قسمتها رو زیر بارون، پلاستیک یه تیکه کشیدیم. نمیدونم برا ناهار اومدیم پایین یا اصلاً ناهار خوردیم یا نه. ساعت حولوحوش چهار بود که #علی گفت: «دیگه نمیتونم سر پا وایستم». دیشب نخوابیده بود، از #صبح زود هم سر داربست. بهش گفتم: «برو چند ساعت خونه #استراحت کن، بقیهش رو با بچهها انجام میدن». رفتش پایین که بره استراحت کنه؛ الان مشکل #فرش بود. چون همه فرشها خیس شده بود. علی رفت، اما نیمساعت بعد با یه پیکانبار فرش اومد. کلاً با #خستگی بیگانه بود. خندیدم بهش و گفتم ...
🔺اون #محرم برا من و علی شد #سینهزدن رو سر داربستها. هر #شب بارونی باید میرفتیم بالا، آبهایی که روی پلاستیکها و چادرها جمع میشد رو خالی میکردیم، با #پارچ و دستهای #یخ کرده. همون بالا زیر آسمون صدای #هیئت هم میومد. هم سینه میزدیم، هم #گریه میکردیم. خیلی #سرد بود، اما اشکامون برای #ارباب گرممون میکرد. عجب محرمی بود.
🏴 «صلى الله عليك يا اباعبدالله»
📸 عكس نوشت:
شهيد مدافع حرم عليرضا جيلان
صفحه ٥
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#محرم_با_شهدا (محرم دوم)
«دم عشق، دمشق»
پیامرسان سروش
🔘 http://sapp.ir/Labbaykeyazeinabs
پیامرسان تلگرام
🔘 https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab
🌹روايتى از شهيد مدافع حرم محمدحسين محمدخانى (حاج عمار)؛
🔸برای خواندن #نماز_شب کاری به من نداشت، اصرار نمیکرد با هم بخوانیم. خیلی مقید نبود که بخواهم بگویم هر #شب بلند میشد برای #تهجد، نه، هر وقت امکان و فضا مهیا بود، از دست نمیداد. گاهی فقط به همان #شفع و #وتر اکتفا میکرد، گاهی فقط به یک #سجده. کم پیش میآمد مفصل و با #اعمال بخواند. میگفت: «آقای #بهجت میفرمودند: اگه #بیدار شدی و دیدی هنوز #اذان نگفتن و فقط یه #سجده_شکر بجا بیاری که #سحر رو بیدار شدی، همونم خوبه!»
📚برشى از كتاب «قصه دلبرى»، شهيد محمدحسين محمدخانى به روايت همسر
«دم عشق، دمشق»
پیامرسان سروش
🆔 http://sapp.ir/Labbaykeyazeinabs
پیامرسان تلگرام
🆔 https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab
🔸برای خواندن #نماز_شب کاری به من نداشت، اصرار نمیکرد با هم بخوانیم. خیلی مقید نبود که بخواهم بگویم هر #شب بلند میشد برای #تهجد، نه، هر وقت امکان و فضا مهیا بود، از دست نمیداد. گاهی فقط به همان #شفع و #وتر اکتفا میکرد، گاهی فقط به یک #سجده. کم پیش میآمد مفصل و با #اعمال بخواند. میگفت: «آقای #بهجت میفرمودند: اگه #بیدار شدی و دیدی هنوز #اذان نگفتن و فقط یه #سجده_شکر بجا بیاری که #سحر رو بیدار شدی، همونم خوبه!»
📚برشى از كتاب «قصه دلبرى»، شهيد محمدحسين محمدخانى به روايت همسر
«دم عشق، دمشق»
پیامرسان سروش
🆔 http://sapp.ir/Labbaykeyazeinabs
پیامرسان تلگرام
🆔 https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab