Forwarded from عکس نگار
شهيد مدافع حرم امير سياوشى به روايت همسر گرامى؛
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
⚫️ «قسم به معنی لایمکن الفرار از عشق، که پُر شده است جهان از حسين سرتاسر؛ (بخش چهارم)، علمدار» ...
ای #علمدار دلاور به فدای علمت
#عاشق کربوبلاییم و هوای حرمت ...
🔻همسرم براى ماه #محرم روز شمارى مىكرد. از چند ماه قبل حساب میكرد چند روز تا #عاشورا مانده است. انگار ساعت مىگذاشت كه كى زمان عشقبازىاش با #امام_حسين (عليه السلام) مىرسد. امير براى چايخانهای كه در ايام عزاى #سيدالشهداء (عليه السلام) راه اندازى مىكرد پول پسانداز مىكرد. اين #چايخانه را مقابل گلزاری كه الان در آن آرام گرفت برپا میكرد.
🔺تمام انرژیاش را در هيئتها میگذاشت. ما هر شب در كنار هم بوديم. شبهايى كه #هيئت بود ظهرش پيش من میآمد و میگفت نمیخواهم از #مراسم امام حسين (علیه السلام) جا بمانم. يك سالی میشد كه همه سرمايهاش را جمع كرد تا به #عشق علمداری حضرت ابوالفضل العباس (علیهالسلام) #علم بخرد.
🏴 «صلى الله عليك يا اباعبدالله»
📸 عكس نوشت:
شهيد مدافع حرم امير سياوشى شاه عنايتى
صفحه ٤
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#محرم_با_شهدا (محرم دوم)
«دم عشق، دمشق»
پیامرسان سروش
🔘 http://sapp.ir/Labbaykeyazeinabs
پیامرسان تلگرام
🔘 https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
⚫️ «قسم به معنی لایمکن الفرار از عشق، که پُر شده است جهان از حسين سرتاسر؛ (بخش چهارم)، علمدار» ...
ای #علمدار دلاور به فدای علمت
#عاشق کربوبلاییم و هوای حرمت ...
🔻همسرم براى ماه #محرم روز شمارى مىكرد. از چند ماه قبل حساب میكرد چند روز تا #عاشورا مانده است. انگار ساعت مىگذاشت كه كى زمان عشقبازىاش با #امام_حسين (عليه السلام) مىرسد. امير براى چايخانهای كه در ايام عزاى #سيدالشهداء (عليه السلام) راه اندازى مىكرد پول پسانداز مىكرد. اين #چايخانه را مقابل گلزاری كه الان در آن آرام گرفت برپا میكرد.
🔺تمام انرژیاش را در هيئتها میگذاشت. ما هر شب در كنار هم بوديم. شبهايى كه #هيئت بود ظهرش پيش من میآمد و میگفت نمیخواهم از #مراسم امام حسين (علیه السلام) جا بمانم. يك سالی میشد كه همه سرمايهاش را جمع كرد تا به #عشق علمداری حضرت ابوالفضل العباس (علیهالسلام) #علم بخرد.
🏴 «صلى الله عليك يا اباعبدالله»
📸 عكس نوشت:
شهيد مدافع حرم امير سياوشى شاه عنايتى
صفحه ٤
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#محرم_با_شهدا (محرم دوم)
«دم عشق، دمشق»
پیامرسان سروش
🔘 http://sapp.ir/Labbaykeyazeinabs
پیامرسان تلگرام
🔘 https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab
Forwarded from عکس نگار
روايتى از شهيد مدافع حرم عليرضا جيلان؛
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
⚫️ «قسم به معنی لایمکن الفرار از عشق، که پُر شده است جهان از حسين سرتاسر؛ (بخش پنجم)، هيئت» ...
آيد صدا ز #غیب كـه قد قامت العزا
رخصت بده #اقامه بزم #عزا كنیم ...
🔻مدت کوتاهی بود که یه خانواده با #ايمان، يه قطعه #زمین به #هيئت #فاطميون اهدا كرده بودند. دو هفته شب و روزِ همه بچهها شده بود اينكه هرجوری که شده اونجا را برای برنامه #محرم برسونیم. به مدد #اهلبیت (علیهمالسلام) از یه خرابه و ساختمون نیمهکاره، یه #خیمه زیبا و گرم و نرم برای مراسمات آماده شد. تا شب #پیشواز محرم همچی آماده شد.
🔸یه بارون سیلآسا و پیشبینی نشده کارمون را تحتالشعاع قرار داد. رفتم #هیئت دیدم چندتا از بچهها دارن فرشها رو جمع میکنند. آب کل هئیت رو برداشته بود. و یه نفر بالای #داربست شروع کرده به بستن #چادرها و پلاستیکهای سقف. آره، #علیرضا بود.
🔸بعد از درست کردن #سقف از داخل رفتیم روی پشتبام و از رو چادر برزنتها رو مرتب کردیم و کل قسمتها رو زیر بارون، پلاستیک یه تیکه کشیدیم. نمیدونم برا ناهار اومدیم پایین یا اصلاً ناهار خوردیم یا نه. ساعت حولوحوش چهار بود که #علی گفت: «دیگه نمیتونم سر پا وایستم». دیشب نخوابیده بود، از #صبح زود هم سر داربست. بهش گفتم: «برو چند ساعت خونه #استراحت کن، بقیهش رو با بچهها انجام میدن». رفتش پایین که بره استراحت کنه؛ الان مشکل #فرش بود. چون همه فرشها خیس شده بود. علی رفت، اما نیمساعت بعد با یه پیکانبار فرش اومد. کلاً با #خستگی بیگانه بود. خندیدم بهش و گفتم ...
🔺اون #محرم برا من و علی شد #سینهزدن رو سر داربستها. هر #شب بارونی باید میرفتیم بالا، آبهایی که روی پلاستیکها و چادرها جمع میشد رو خالی میکردیم، با #پارچ و دستهای #یخ کرده. همون بالا زیر آسمون صدای #هیئت هم میومد. هم سینه میزدیم، هم #گریه میکردیم. خیلی #سرد بود، اما اشکامون برای #ارباب گرممون میکرد. عجب محرمی بود.
🏴 «صلى الله عليك يا اباعبدالله»
📸 عكس نوشت:
شهيد مدافع حرم عليرضا جيلان
صفحه ٥
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#محرم_با_شهدا (محرم دوم)
«دم عشق، دمشق»
پیامرسان سروش
🔘 http://sapp.ir/Labbaykeyazeinabs
پیامرسان تلگرام
🔘 https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
⚫️ «قسم به معنی لایمکن الفرار از عشق، که پُر شده است جهان از حسين سرتاسر؛ (بخش پنجم)، هيئت» ...
آيد صدا ز #غیب كـه قد قامت العزا
رخصت بده #اقامه بزم #عزا كنیم ...
🔻مدت کوتاهی بود که یه خانواده با #ايمان، يه قطعه #زمین به #هيئت #فاطميون اهدا كرده بودند. دو هفته شب و روزِ همه بچهها شده بود اينكه هرجوری که شده اونجا را برای برنامه #محرم برسونیم. به مدد #اهلبیت (علیهمالسلام) از یه خرابه و ساختمون نیمهکاره، یه #خیمه زیبا و گرم و نرم برای مراسمات آماده شد. تا شب #پیشواز محرم همچی آماده شد.
🔸یه بارون سیلآسا و پیشبینی نشده کارمون را تحتالشعاع قرار داد. رفتم #هیئت دیدم چندتا از بچهها دارن فرشها رو جمع میکنند. آب کل هئیت رو برداشته بود. و یه نفر بالای #داربست شروع کرده به بستن #چادرها و پلاستیکهای سقف. آره، #علیرضا بود.
🔸بعد از درست کردن #سقف از داخل رفتیم روی پشتبام و از رو چادر برزنتها رو مرتب کردیم و کل قسمتها رو زیر بارون، پلاستیک یه تیکه کشیدیم. نمیدونم برا ناهار اومدیم پایین یا اصلاً ناهار خوردیم یا نه. ساعت حولوحوش چهار بود که #علی گفت: «دیگه نمیتونم سر پا وایستم». دیشب نخوابیده بود، از #صبح زود هم سر داربست. بهش گفتم: «برو چند ساعت خونه #استراحت کن، بقیهش رو با بچهها انجام میدن». رفتش پایین که بره استراحت کنه؛ الان مشکل #فرش بود. چون همه فرشها خیس شده بود. علی رفت، اما نیمساعت بعد با یه پیکانبار فرش اومد. کلاً با #خستگی بیگانه بود. خندیدم بهش و گفتم ...
🔺اون #محرم برا من و علی شد #سینهزدن رو سر داربستها. هر #شب بارونی باید میرفتیم بالا، آبهایی که روی پلاستیکها و چادرها جمع میشد رو خالی میکردیم، با #پارچ و دستهای #یخ کرده. همون بالا زیر آسمون صدای #هیئت هم میومد. هم سینه میزدیم، هم #گریه میکردیم. خیلی #سرد بود، اما اشکامون برای #ارباب گرممون میکرد. عجب محرمی بود.
🏴 «صلى الله عليك يا اباعبدالله»
📸 عكس نوشت:
شهيد مدافع حرم عليرضا جيلان
صفحه ٥
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#محرم_با_شهدا (محرم دوم)
«دم عشق، دمشق»
پیامرسان سروش
🔘 http://sapp.ir/Labbaykeyazeinabs
پیامرسان تلگرام
🔘 https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab
🌹روايتى از شهيد مدافع حرم محمدحسين محمدخانى (حاج عمار)؛
🔸اعتقاد داشت #وظيفه ما اين است كه بچهها را بياوريم #هيئت. وظيفه ما اين نيست كه هدايتشان كنيم. #امام_حسين (عليهالسلام) خودش #هدايت مىكند.
📚برشى از كتاب «عمار حلب، زندگىنامه شهيد مدافع حرم محمدحسين محمدخانى»
📸 عكسنوشت:
شهيدان مدافع حرم محمدحسين محمدخانى (حاج عمار) و مصطفى صدرزاده (سيدابراهيم)
«دم عشق، دمشق»
پیامرسان سروش
🆔 http://sapp.ir/Labbaykeyazeinabs
پیامرسان تلگرام
🆔 https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab
🔸اعتقاد داشت #وظيفه ما اين است كه بچهها را بياوريم #هيئت. وظيفه ما اين نيست كه هدايتشان كنيم. #امام_حسين (عليهالسلام) خودش #هدايت مىكند.
📚برشى از كتاب «عمار حلب، زندگىنامه شهيد مدافع حرم محمدحسين محمدخانى»
📸 عكسنوشت:
شهيدان مدافع حرم محمدحسين محمدخانى (حاج عمار) و مصطفى صدرزاده (سيدابراهيم)
«دم عشق، دمشق»
پیامرسان سروش
🆔 http://sapp.ir/Labbaykeyazeinabs
پیامرسان تلگرام
🆔 https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab
🌹شهيد مدافع حرم مصطفى صدرزاده (سيدابراهيم) به روايت مادر گرامى؛
🔸حساس و #كنجكاو شده بودم كه چرا اينقدر براى #شام دادن به بچههاى #هيئت اصرار دارد. از او خواستم كه علت پافشاريش را به من هم بگويد.
🔸مصطفى گفت: «اول اينكه با غذايى كه مىخورند مديون و نمكگير #امام_حسين عليهالسلام مىشوند و دوم اينكه لقمههاى #حلال، آنها را از ارتكاب به #گناه و معصيت باز مىدارد.»
🔸همين ديدگاه او باعث شده بود، هيئتى كه با چهار نفر شروع شده و در محلى با زيربناى كمتر از ٥٠ متر پا گرفته بود به جايى رسيد كه كوچه هم مملو از #عزاداران مىشد.
📚برشى از كتاب «سيدابراهيم، مجموعه يك بغل گل سرخ»
«دم عشق، دمشق»
پیامرسان سروش
🆔 http://sapp.ir/Labbaykeyazeinabs
پیامرسان تلگرام
🆔 https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab
🔸حساس و #كنجكاو شده بودم كه چرا اينقدر براى #شام دادن به بچههاى #هيئت اصرار دارد. از او خواستم كه علت پافشاريش را به من هم بگويد.
🔸مصطفى گفت: «اول اينكه با غذايى كه مىخورند مديون و نمكگير #امام_حسين عليهالسلام مىشوند و دوم اينكه لقمههاى #حلال، آنها را از ارتكاب به #گناه و معصيت باز مىدارد.»
🔸همين ديدگاه او باعث شده بود، هيئتى كه با چهار نفر شروع شده و در محلى با زيربناى كمتر از ٥٠ متر پا گرفته بود به جايى رسيد كه كوچه هم مملو از #عزاداران مىشد.
📚برشى از كتاب «سيدابراهيم، مجموعه يك بغل گل سرخ»
«دم عشق، دمشق»
پیامرسان سروش
🆔 http://sapp.ir/Labbaykeyazeinabs
پیامرسان تلگرام
🆔 https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab
🌹روايتى از شهيد مدافع حرم محمدحسين محمدخانى (حاج عمار)؛
🔸اگر سردردى، مريضى يا هر مشكلى داشتيم، معتقد بوديم برويم #هيئت خوب مىشويم. مىگفت: «مىشه #توشه تمام عمر و تموم سالت رو در هيئت ببندى!» ... جزو آرزوهايش بود در #خانه روضه هفتگى بگيريم، اما نمىشد. چون خانهمان كوچك بود و وسايلمان زياد ...
🔸البته زياد هيئت دو نفرى داشتيم. براى هم #سخنرانى مىكرديم و چاشنىاش چندخط #روضه هم مىخوانديم، بعد #چاى، نسكافه يا بستنى مىخورديم. مىگفت: «اين خوردنيا الان مال هيئته!» هر وقت چاى مىريختم مىآوردم، مىگفت: «بيا دوسه خط روضه بخونيم تا #چاى_روضه خورده باشيم!»
🔸#زيارت_عاشورا مىخوانديم و #تفسير مىكرديم. اصرار نداشتيم زيارت #جامعه_كبيره را تا ته بخوانيم. يكى دو صفحه را با #معنى مىخوانديم، چون به زبان عربى مسلط بود، برايم #ترجمه مىكرد و #توضيح مىداد.
📚برشى از كتاب «قصه دلبرى، شهيد مدافع حرم محمدحسين محمدخانى به روايت همسر»
«دم عشق، دمشق»
پیامرسان سروش
🆔 http://sapp.ir/Labbaykeyazeinabs
پیامرسان تلگرام
🆔 https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab
🔸اگر سردردى، مريضى يا هر مشكلى داشتيم، معتقد بوديم برويم #هيئت خوب مىشويم. مىگفت: «مىشه #توشه تمام عمر و تموم سالت رو در هيئت ببندى!» ... جزو آرزوهايش بود در #خانه روضه هفتگى بگيريم، اما نمىشد. چون خانهمان كوچك بود و وسايلمان زياد ...
🔸البته زياد هيئت دو نفرى داشتيم. براى هم #سخنرانى مىكرديم و چاشنىاش چندخط #روضه هم مىخوانديم، بعد #چاى، نسكافه يا بستنى مىخورديم. مىگفت: «اين خوردنيا الان مال هيئته!» هر وقت چاى مىريختم مىآوردم، مىگفت: «بيا دوسه خط روضه بخونيم تا #چاى_روضه خورده باشيم!»
🔸#زيارت_عاشورا مىخوانديم و #تفسير مىكرديم. اصرار نداشتيم زيارت #جامعه_كبيره را تا ته بخوانيم. يكى دو صفحه را با #معنى مىخوانديم، چون به زبان عربى مسلط بود، برايم #ترجمه مىكرد و #توضيح مىداد.
📚برشى از كتاب «قصه دلبرى، شهيد مدافع حرم محمدحسين محمدخانى به روايت همسر»
«دم عشق، دمشق»
پیامرسان سروش
🆔 http://sapp.ir/Labbaykeyazeinabs
پیامرسان تلگرام
🆔 https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab
🌹شهيد مدافع حرم مصطفى صدرزاده (سيدابراهيم) به روايت مادر گرامى؛
🔸 منطقهاى كه او براى راه انداختن #هيئت انتخاب كرده بود، ساكنان محرومى داشت. من با تعجب پرسيدم: «چرا اين محل را #انتخاب كردهاى؟» گفت: «آنها سطح فرهنگى #مذهبى پائينى دارند و #هنر اين است كه پاى اينطور افراد را به #مجلس #عزادارى اهل بيت عليهمالسلام باز كنيم ...» او تمام تلاش خود را مىكرد كه افرادى را #جذب هيئت كند كه از خدا و #اهل_بيت عليهمالسلام فرارىاند ...
📚برشى از كتاب «سيدابراهيم، مجموعه يك بغل گل سرخ»
«دم عشق، دمشق»
پیامرسان سروش
🆔 http://sapp.ir/Labbaykeyazeinabs
پیامرسان تلگرام
🆔 https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab
🔸 منطقهاى كه او براى راه انداختن #هيئت انتخاب كرده بود، ساكنان محرومى داشت. من با تعجب پرسيدم: «چرا اين محل را #انتخاب كردهاى؟» گفت: «آنها سطح فرهنگى #مذهبى پائينى دارند و #هنر اين است كه پاى اينطور افراد را به #مجلس #عزادارى اهل بيت عليهمالسلام باز كنيم ...» او تمام تلاش خود را مىكرد كه افرادى را #جذب هيئت كند كه از خدا و #اهل_بيت عليهمالسلام فرارىاند ...
📚برشى از كتاب «سيدابراهيم، مجموعه يك بغل گل سرخ»
«دم عشق، دمشق»
پیامرسان سروش
🆔 http://sapp.ir/Labbaykeyazeinabs
پیامرسان تلگرام
🆔 https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab
🌹شهيد مدافع حرم مرتضى عطايى (ابوعلى) به روايت همسر گرامى؛
🔸اهل #هيئت و حسينيه بود. هر شب دوشنبه* و ايام #شهادت ائمه عليهمالسلام در #حسينيه حاج آقاى قمى پاى ثابت ديگ بود. گاهى در مجلس #زيارت_عاشوراء مىخواند. هميشه مىگفت: «هر چه گرفتم از پاى #ديگ حاج آقاى قمى بوده است».
✍️ پینوشت:
متولی اين حسینیه هر شب دوشنبه فقرای اطراف حرم امام رضا (علیهالسلام) را اطعام میکرد.
«دم عشق، دمشق»
پیامرسان سروش
🆔 http://sapp.ir/Labbaykeyazeinabs
پیامرسان تلگرام
🆔 https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab
🔸اهل #هيئت و حسينيه بود. هر شب دوشنبه* و ايام #شهادت ائمه عليهمالسلام در #حسينيه حاج آقاى قمى پاى ثابت ديگ بود. گاهى در مجلس #زيارت_عاشوراء مىخواند. هميشه مىگفت: «هر چه گرفتم از پاى #ديگ حاج آقاى قمى بوده است».
✍️ پینوشت:
متولی اين حسینیه هر شب دوشنبه فقرای اطراف حرم امام رضا (علیهالسلام) را اطعام میکرد.
«دم عشق، دمشق»
پیامرسان سروش
🆔 http://sapp.ir/Labbaykeyazeinabs
پیامرسان تلگرام
🆔 https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab