"دم عشق،دمشق"
عطر سیب پیکرش گودال را پر کرد و بعد بویی از پیراهن یوسف به کنعان میرسد وعده ما اربعین پای پیاده از نجف کربلا آغوش خود بگشا که مهمان میرسد ✍️عكس نوشت: شهيد مهدى طهماسبى پشت پدر 🔘 @labbaykeyazeinab
شهيد مدافع حرم مهدى طهماسبى به روايت پدر گرامى شهيد؛
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش سوم)، ادب زيارت" ...
🔻در #پیادهروی_اربعین سال گذشته هميشه در طول مسير آقا مهدی به دليل #احترام هميشگی خود به پدر و مادرش هیچ وقت جلوی من قرار نمیگرفت و يا حركت نمیكرد.
🔸همیشه و در همه حال پشت سرم #قدم بر میداشت و همراهم بود.
🔺مثل یک #تکیهگاه و عصایی برای دست پدر.
صفحه ٣
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش سوم)، ادب زيارت" ...
🔻در #پیادهروی_اربعین سال گذشته هميشه در طول مسير آقا مهدی به دليل #احترام هميشگی خود به پدر و مادرش هیچ وقت جلوی من قرار نمیگرفت و يا حركت نمیكرد.
🔸همیشه و در همه حال پشت سرم #قدم بر میداشت و همراهم بود.
🔺مثل یک #تکیهگاه و عصایی برای دست پدر.
صفحه ٣
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
"دم عشق،دمشق"
هر قدم میشمرم تکتکِ تیرَکها را تا که بر موکبِ عباس [ع] معظم برسم اربعین وقتِ قرار است بگو یا عباس [ع] کاش بر سایه آن صاحبِ پرچم برسم ✍️ عكس نوشت: شهيد مدافع وطن حسن عشورى 🔘 @labbaykeyazeinab
روايتى از شهيد مدافع وطن حسن عشورى؛
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش ششم)، برنامهريزى زيارت اربعين" ...
🔻از اونجایی که ارزش خیلی زیادی برای کارش قائل بود و در منطقه بلوچستان به دنبال گمشدهاش میگشت کمتر #مرخصی میرفت. یادم هست که این ایام دیگه دل تو دلش نبود. همه پیگیریها و هماهنگیها رو انجام میداد برای شرکت در #پیادهروی_اربعین سالار شهیدان حضرت اباعبدالله (ع) ...
🔸کلاً مرخصیهاش رو طوری #تنظیم میکرد که وقت #برداشت_محصول باشد و به پدر و مادرش خدمت کند ...
و از طرفی برای ایام اربعین حسینی طوری #برنامهریزی میکرد که با دوستان هم محلهای خود باشد که حق رفاقت را هم ادا کرده باشه.
🔺اشتیاقش برای #زیارت ارباب وصف ناپذیره ...
سالهای قبل چنین ایامی دل تو دلش نبود برای زیارت #کربلا ...
وصل تو را همیشه طلب کردم از خدا
شاید که مستجاب شود این همه دعا ...
صفحه ٦
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش ششم)، برنامهريزى زيارت اربعين" ...
🔻از اونجایی که ارزش خیلی زیادی برای کارش قائل بود و در منطقه بلوچستان به دنبال گمشدهاش میگشت کمتر #مرخصی میرفت. یادم هست که این ایام دیگه دل تو دلش نبود. همه پیگیریها و هماهنگیها رو انجام میداد برای شرکت در #پیادهروی_اربعین سالار شهیدان حضرت اباعبدالله (ع) ...
🔸کلاً مرخصیهاش رو طوری #تنظیم میکرد که وقت #برداشت_محصول باشد و به پدر و مادرش خدمت کند ...
و از طرفی برای ایام اربعین حسینی طوری #برنامهریزی میکرد که با دوستان هم محلهای خود باشد که حق رفاقت را هم ادا کرده باشه.
🔺اشتیاقش برای #زیارت ارباب وصف ناپذیره ...
سالهای قبل چنین ایامی دل تو دلش نبود برای زیارت #کربلا ...
وصل تو را همیشه طلب کردم از خدا
شاید که مستجاب شود این همه دعا ...
صفحه ٦
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
"دم عشق،دمشق"
وقتی که در نگاه تو مقصد حرم شود پاگیر جاده میشود آن دل که عابر است ... ✍️ عكس نوشت: شهيد مدافع حرم كربلا سيد عيسى حسينى، نجف اشرف 🔘 @labbaykeyazeinab
خاطره اى از شهيد مدافع حرم سيد عيسى حسينى به روايت همسر گرامى شهيد؛
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش هشتم)، زيارت اول" ...
🔻سال ۸۲ دو سال از زندگیمون میگذشت و با سرنگون شدن صدام راه #کربلا باز شده بود. یادم هست که خیلی دلم میخواست باهاش برم کربلا. ولی خب سفر کربلا اون موقع خیلی سخت بود، مخصوصاً برای خانمها. آخرش رضایتم رو گرفت، اجازه خواست تا بره برای #زیارت.
🔸بهشون گفتم: "دفعه اول میری زیارت آقا هر چی از آقا بخوای میدن بهتون". تو چشماش اشکی جمع شد. پرسیدم: "چی میخوای بگیری از آقا؟" #سکوت کرد. معمولاً خیلی کم حرف بودند. من هم دیگه چیزی نپرسیدم. از زیر قرآن رد شد. آب پشت سرش ریختم و ایشان با همراهانشون عازم کربلا شدند.
🔺اون زمان فکر کنم #پیادهروی زیادی لازم بود تا برسن به مرز عراق. حدود ۲۰ ساعت تا مرز رو به عشق آقا امام حسین (عليه السلام) و آقا ابوالفضل العباس (عليه السلام) بدون خستگی طی کردند ... نمیدونم که بین خودشون و آقام ابوالفضل (عليه السلام) چه #عهدی بسته بودند که، بعد از اون زیارت اولش همیشه هر سال #شب_تاسوعا یه گوسفند نذر داشتند و به هيئت قمر بنی هاشم (ع) تحویل میدادن تا اينكه ...
صفحه ٨
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش هشتم)، زيارت اول" ...
🔻سال ۸۲ دو سال از زندگیمون میگذشت و با سرنگون شدن صدام راه #کربلا باز شده بود. یادم هست که خیلی دلم میخواست باهاش برم کربلا. ولی خب سفر کربلا اون موقع خیلی سخت بود، مخصوصاً برای خانمها. آخرش رضایتم رو گرفت، اجازه خواست تا بره برای #زیارت.
🔸بهشون گفتم: "دفعه اول میری زیارت آقا هر چی از آقا بخوای میدن بهتون". تو چشماش اشکی جمع شد. پرسیدم: "چی میخوای بگیری از آقا؟" #سکوت کرد. معمولاً خیلی کم حرف بودند. من هم دیگه چیزی نپرسیدم. از زیر قرآن رد شد. آب پشت سرش ریختم و ایشان با همراهانشون عازم کربلا شدند.
🔺اون زمان فکر کنم #پیادهروی زیادی لازم بود تا برسن به مرز عراق. حدود ۲۰ ساعت تا مرز رو به عشق آقا امام حسین (عليه السلام) و آقا ابوالفضل العباس (عليه السلام) بدون خستگی طی کردند ... نمیدونم که بین خودشون و آقام ابوالفضل (عليه السلام) چه #عهدی بسته بودند که، بعد از اون زیارت اولش همیشه هر سال #شب_تاسوعا یه گوسفند نذر داشتند و به هيئت قمر بنی هاشم (ع) تحویل میدادن تا اينكه ...
صفحه ٨
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
"دم عشق،دمشق"
ای شوق پابرهنه که نامت مسافر است این تاول است در کف پا یا جواهر است؟ راهی شدی به سمت رسیدن به اصل خویش دور از نگاه شهر که فکر ظواهر است ✍️عكس نوشت: شهيد على تمام زاده، اربعين٩٣ 🔘 @labbaykeyazeinab
روايتى از شهيد مدافع حرم شيخ على تمام زاده؛
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش نهم)، شوق جهاد" ...
🔻تو مسیر #پیادهروی_اربعین گروههایی رو میدیدیم از بچههای سوریه و حزب الله لبنان ...
شیخ علی تا چشمش به این گروهها میافتاد، سریع میرفت سمتشون و سوال پیچشون میکرد بلکه راهی پیدا کنه ...
🔸با حاجی رفتیم داخل چادر ... من سرم گرمه پوسترهای داخل چادر شد. به خودم که اومدم متوجه شدم حاجی کنارم نیست!
یه چشمی تو چادر چرخوندم. دیدم حاجی داره با چه شدتی به افسر عراقی اصرار میکنه!
خیلی ترسیدم! فکر کردم عراقیه فهمیده حاجی پاسپورت نداره، میخواد دستگیرش کنه!
خیلی سریع رفتم پیشه حاجی و نفس زنون پرسیدم: "حاجی چی شده؟؟؟"
حاجی با یه چهره داغون و ناراحت گفت: "میگه #ثبتنام فقط برای نیروهای مردمی عراقه. هر چی هم اصرارش میکنم میگه، ایرانیها رو ثبتنام نمیکنیم" ...
🔺خشکم زد ...
یاد جمله #شهید_همت افتادم:
"گمشدهای دارم و خویشتن را در قفس محبوس میبینم و میخواهم از قفس به در آیم ...
#سیمهای_خاردار مانعاند!
من از دنیای ظاهرفریب مادیات و همه آنچه از خدا بازم میدارد متنفرم ..."
صفحه ٩
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش نهم)، شوق جهاد" ...
🔻تو مسیر #پیادهروی_اربعین گروههایی رو میدیدیم از بچههای سوریه و حزب الله لبنان ...
شیخ علی تا چشمش به این گروهها میافتاد، سریع میرفت سمتشون و سوال پیچشون میکرد بلکه راهی پیدا کنه ...
🔸با حاجی رفتیم داخل چادر ... من سرم گرمه پوسترهای داخل چادر شد. به خودم که اومدم متوجه شدم حاجی کنارم نیست!
یه چشمی تو چادر چرخوندم. دیدم حاجی داره با چه شدتی به افسر عراقی اصرار میکنه!
خیلی ترسیدم! فکر کردم عراقیه فهمیده حاجی پاسپورت نداره، میخواد دستگیرش کنه!
خیلی سریع رفتم پیشه حاجی و نفس زنون پرسیدم: "حاجی چی شده؟؟؟"
حاجی با یه چهره داغون و ناراحت گفت: "میگه #ثبتنام فقط برای نیروهای مردمی عراقه. هر چی هم اصرارش میکنم میگه، ایرانیها رو ثبتنام نمیکنیم" ...
🔺خشکم زد ...
یاد جمله #شهید_همت افتادم:
"گمشدهای دارم و خویشتن را در قفس محبوس میبینم و میخواهم از قفس به در آیم ...
#سیمهای_خاردار مانعاند!
من از دنیای ظاهرفریب مادیات و همه آنچه از خدا بازم میدارد متنفرم ..."
صفحه ٩
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab