"دم عشق،دمشق"
عطر سیب پیکرش گودال را پر کرد و بعد بویی از پیراهن یوسف به کنعان میرسد وعده ما اربعین پای پیاده از نجف کربلا آغوش خود بگشا که مهمان میرسد ✍️عكس نوشت: شهيد مهدى طهماسبى پشت پدر 🔘 @labbaykeyazeinab
شهيد مدافع حرم مهدى طهماسبى به روايت پدر گرامى شهيد؛
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش سوم)، ادب زيارت" ...
🔻در #پیادهروی_اربعین سال گذشته هميشه در طول مسير آقا مهدی به دليل #احترام هميشگی خود به پدر و مادرش هیچ وقت جلوی من قرار نمیگرفت و يا حركت نمیكرد.
🔸همیشه و در همه حال پشت سرم #قدم بر میداشت و همراهم بود.
🔺مثل یک #تکیهگاه و عصایی برای دست پدر.
صفحه ٣
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش سوم)، ادب زيارت" ...
🔻در #پیادهروی_اربعین سال گذشته هميشه در طول مسير آقا مهدی به دليل #احترام هميشگی خود به پدر و مادرش هیچ وقت جلوی من قرار نمیگرفت و يا حركت نمیكرد.
🔸همیشه و در همه حال پشت سرم #قدم بر میداشت و همراهم بود.
🔺مثل یک #تکیهگاه و عصایی برای دست پدر.
صفحه ٣
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
"دم عشق،دمشق"
قرار ِ عاشقان در اربعين است ز داغ ِ دلبرش هر دل حزين است ✍️ عكس نوشت: شهيد مدافع حرم سعيد بياضى زاده، پيادهروى اربعين ٩٣ 🔘 @labbaykeyazeinab
روايتى از شهيد مدافع حرم سعيد بياضى زاده؛
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش چهارم)، آرزوى اربعين" ...
🔻تازه از تهران به قم آمده بودم و اوضاع درسها و برنامهریزیهام مشخص نبود. تا مسئله #مباحثه رو مطرح کردم بدون چون و چرا قبول کرد. با اینکه میدونستم خیلی مشغلههای علمیش زیاده ولی هیچ از مشغلههاش مطرح نکرد و پر بودن وقتش رو به رخم نکشید. مقید بود بالمناسبه وسط مباحثهها یه #حدیثی یا #خاطرهای بگه.
🔸یادمه وقتی گاهی اوقات مباحثهها رو خواب میموندم میگفت: "حاجی من مهم نیستم ولی باور کن #اسلام خیلی غریبه. اگه ما این #درسها رو با #برنامهریزی خوب و باتلاش بخونیم اون وقته که میتونیم خوب #تبلیغ کنیم".
🔺سال بعد تو #نجف ایام #اربعین دیدمش. اصلاً جا برا خوابیدن نداشتم #هوا هم سرد بود. گفت مشکلی نیست هر جور شده برات پتو پیدا میکنم. رفت اون قدر گشت تا تونست یک پتو برام پیدا کنه. پتو رو داد گفتم ممنون. گفت خواهش میکنم وظیفه است سید جان. یه #آرزو دارم دعا کن برآورده بشه یاعلی.
صفحه ٤
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش چهارم)، آرزوى اربعين" ...
🔻تازه از تهران به قم آمده بودم و اوضاع درسها و برنامهریزیهام مشخص نبود. تا مسئله #مباحثه رو مطرح کردم بدون چون و چرا قبول کرد. با اینکه میدونستم خیلی مشغلههای علمیش زیاده ولی هیچ از مشغلههاش مطرح نکرد و پر بودن وقتش رو به رخم نکشید. مقید بود بالمناسبه وسط مباحثهها یه #حدیثی یا #خاطرهای بگه.
🔸یادمه وقتی گاهی اوقات مباحثهها رو خواب میموندم میگفت: "حاجی من مهم نیستم ولی باور کن #اسلام خیلی غریبه. اگه ما این #درسها رو با #برنامهریزی خوب و باتلاش بخونیم اون وقته که میتونیم خوب #تبلیغ کنیم".
🔺سال بعد تو #نجف ایام #اربعین دیدمش. اصلاً جا برا خوابیدن نداشتم #هوا هم سرد بود. گفت مشکلی نیست هر جور شده برات پتو پیدا میکنم. رفت اون قدر گشت تا تونست یک پتو برام پیدا کنه. پتو رو داد گفتم ممنون. گفت خواهش میکنم وظیفه است سید جان. یه #آرزو دارم دعا کن برآورده بشه یاعلی.
صفحه ٤
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
"دم عشق،دمشق"
خدایا اربعین ما را بیا و کربلایی کن به اربابم قسم شوق زیارت همچنان باقیست ✍️ عكس نوشت: شهيد مدافع حرم عباس دانشگر، پياده روى اربعين 🔘 @labbaykeyazeinab
روايتى از شهيد مدافع حرم عباس دانشگر؛
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش پنجم)، ماساژ پاى زائر امام حسين [عليه السلام]" ...
🔻در سالهای ۱۳۹۳و ۱۳۹۴عباس و من در #راهپیمایی_اربعین حسینی شرکت کردیم. عباس در بين راه کولهای سنگین بر پشت و #ذکر یا حسین و یا زینب بر لب داشت.
🔸همه خسته و کوفته شب هنگام برای استراحت به موکبی رفتیم. پاهای بعضی از دوستان تاول زده بود. نرسیده به #موکب همه به زمین پهن میشدند. بعضیها از فرط خستگی دراز میکشیدند و بعضیها پاها را ماساژ میدادند. جسمها خسته بود ولی #روحیات_بسیجی در این موکبها گل میکرد و بگو و بخندها شروع میشد. قلبهای بچهها از عشق و محبت به امام حسین علیهالسلام موج میزد.
🔺عباس خود را آماده میکرد و میگفت: "هر که میخواد پاهاشو #ماساژ بدم بياد جلو". میگفت: "پایی که برای امام حسین (علیهالسلام) #قدم برداره، اون پا ارزش داره".
صفحه ٥
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش پنجم)، ماساژ پاى زائر امام حسين [عليه السلام]" ...
🔻در سالهای ۱۳۹۳و ۱۳۹۴عباس و من در #راهپیمایی_اربعین حسینی شرکت کردیم. عباس در بين راه کولهای سنگین بر پشت و #ذکر یا حسین و یا زینب بر لب داشت.
🔸همه خسته و کوفته شب هنگام برای استراحت به موکبی رفتیم. پاهای بعضی از دوستان تاول زده بود. نرسیده به #موکب همه به زمین پهن میشدند. بعضیها از فرط خستگی دراز میکشیدند و بعضیها پاها را ماساژ میدادند. جسمها خسته بود ولی #روحیات_بسیجی در این موکبها گل میکرد و بگو و بخندها شروع میشد. قلبهای بچهها از عشق و محبت به امام حسین علیهالسلام موج میزد.
🔺عباس خود را آماده میکرد و میگفت: "هر که میخواد پاهاشو #ماساژ بدم بياد جلو". میگفت: "پایی که برای امام حسین (علیهالسلام) #قدم برداره، اون پا ارزش داره".
صفحه ٥
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
"دم عشق،دمشق"
هر قدم میشمرم تکتکِ تیرَکها را تا که بر موکبِ عباس [ع] معظم برسم اربعین وقتِ قرار است بگو یا عباس [ع] کاش بر سایه آن صاحبِ پرچم برسم ✍️ عكس نوشت: شهيد مدافع وطن حسن عشورى 🔘 @labbaykeyazeinab
روايتى از شهيد مدافع وطن حسن عشورى؛
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش ششم)، برنامهريزى زيارت اربعين" ...
🔻از اونجایی که ارزش خیلی زیادی برای کارش قائل بود و در منطقه بلوچستان به دنبال گمشدهاش میگشت کمتر #مرخصی میرفت. یادم هست که این ایام دیگه دل تو دلش نبود. همه پیگیریها و هماهنگیها رو انجام میداد برای شرکت در #پیادهروی_اربعین سالار شهیدان حضرت اباعبدالله (ع) ...
🔸کلاً مرخصیهاش رو طوری #تنظیم میکرد که وقت #برداشت_محصول باشد و به پدر و مادرش خدمت کند ...
و از طرفی برای ایام اربعین حسینی طوری #برنامهریزی میکرد که با دوستان هم محلهای خود باشد که حق رفاقت را هم ادا کرده باشه.
🔺اشتیاقش برای #زیارت ارباب وصف ناپذیره ...
سالهای قبل چنین ایامی دل تو دلش نبود برای زیارت #کربلا ...
وصل تو را همیشه طلب کردم از خدا
شاید که مستجاب شود این همه دعا ...
صفحه ٦
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش ششم)، برنامهريزى زيارت اربعين" ...
🔻از اونجایی که ارزش خیلی زیادی برای کارش قائل بود و در منطقه بلوچستان به دنبال گمشدهاش میگشت کمتر #مرخصی میرفت. یادم هست که این ایام دیگه دل تو دلش نبود. همه پیگیریها و هماهنگیها رو انجام میداد برای شرکت در #پیادهروی_اربعین سالار شهیدان حضرت اباعبدالله (ع) ...
🔸کلاً مرخصیهاش رو طوری #تنظیم میکرد که وقت #برداشت_محصول باشد و به پدر و مادرش خدمت کند ...
و از طرفی برای ایام اربعین حسینی طوری #برنامهریزی میکرد که با دوستان هم محلهای خود باشد که حق رفاقت را هم ادا کرده باشه.
🔺اشتیاقش برای #زیارت ارباب وصف ناپذیره ...
سالهای قبل چنین ایامی دل تو دلش نبود برای زیارت #کربلا ...
وصل تو را همیشه طلب کردم از خدا
شاید که مستجاب شود این همه دعا ...
صفحه ٦
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
"دم عشق،دمشق"
ما زائر اربعین و عاشوراییم از نسل غدیر و حضرت زهراییم [س] با پای پیاده عازم کرببلا سرباز سپاه زینب کبراییم [س] ✍️ عكس نوشت: شهيد مدافع حرم امير سياوشى 🔘 @labbaykeyazeinab
روايتى از شهيد مدافع حرم امير سياوشى؛
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش هفتم)، در مسير زيارت" ...
🔻امیر قبل از #اربعین با کاروانی از بچههای چیذر به کربلا رفته بود.
🔸اما مأموریت آخرش با همه فرق داشت.
در مسیر #کربلا، امیر در گروه مجازی اعلام میکند که به #سوریه میرود و حلالیت میطلبد.
🔺دوستانش سر به سرش میگذارند.
کسی میگوید: "امیر نکند که بدون پا برگردی".
امیر پاسخ میدهد: "برگشتی در کار #نیست. میروم و با یک #تیر در #پیشانی برمیگردم."
صفحه ٧
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش هفتم)، در مسير زيارت" ...
🔻امیر قبل از #اربعین با کاروانی از بچههای چیذر به کربلا رفته بود.
🔸اما مأموریت آخرش با همه فرق داشت.
در مسیر #کربلا، امیر در گروه مجازی اعلام میکند که به #سوریه میرود و حلالیت میطلبد.
🔺دوستانش سر به سرش میگذارند.
کسی میگوید: "امیر نکند که بدون پا برگردی".
امیر پاسخ میدهد: "برگشتی در کار #نیست. میروم و با یک #تیر در #پیشانی برمیگردم."
صفحه ٧
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
"دم عشق،دمشق"
وقتی که در نگاه تو مقصد حرم شود پاگیر جاده میشود آن دل که عابر است ... ✍️ عكس نوشت: شهيد مدافع حرم كربلا سيد عيسى حسينى، نجف اشرف 🔘 @labbaykeyazeinab
خاطره اى از شهيد مدافع حرم سيد عيسى حسينى به روايت همسر گرامى شهيد؛
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش هشتم)، زيارت اول" ...
🔻سال ۸۲ دو سال از زندگیمون میگذشت و با سرنگون شدن صدام راه #کربلا باز شده بود. یادم هست که خیلی دلم میخواست باهاش برم کربلا. ولی خب سفر کربلا اون موقع خیلی سخت بود، مخصوصاً برای خانمها. آخرش رضایتم رو گرفت، اجازه خواست تا بره برای #زیارت.
🔸بهشون گفتم: "دفعه اول میری زیارت آقا هر چی از آقا بخوای میدن بهتون". تو چشماش اشکی جمع شد. پرسیدم: "چی میخوای بگیری از آقا؟" #سکوت کرد. معمولاً خیلی کم حرف بودند. من هم دیگه چیزی نپرسیدم. از زیر قرآن رد شد. آب پشت سرش ریختم و ایشان با همراهانشون عازم کربلا شدند.
🔺اون زمان فکر کنم #پیادهروی زیادی لازم بود تا برسن به مرز عراق. حدود ۲۰ ساعت تا مرز رو به عشق آقا امام حسین (عليه السلام) و آقا ابوالفضل العباس (عليه السلام) بدون خستگی طی کردند ... نمیدونم که بین خودشون و آقام ابوالفضل (عليه السلام) چه #عهدی بسته بودند که، بعد از اون زیارت اولش همیشه هر سال #شب_تاسوعا یه گوسفند نذر داشتند و به هيئت قمر بنی هاشم (ع) تحویل میدادن تا اينكه ...
صفحه ٨
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش هشتم)، زيارت اول" ...
🔻سال ۸۲ دو سال از زندگیمون میگذشت و با سرنگون شدن صدام راه #کربلا باز شده بود. یادم هست که خیلی دلم میخواست باهاش برم کربلا. ولی خب سفر کربلا اون موقع خیلی سخت بود، مخصوصاً برای خانمها. آخرش رضایتم رو گرفت، اجازه خواست تا بره برای #زیارت.
🔸بهشون گفتم: "دفعه اول میری زیارت آقا هر چی از آقا بخوای میدن بهتون". تو چشماش اشکی جمع شد. پرسیدم: "چی میخوای بگیری از آقا؟" #سکوت کرد. معمولاً خیلی کم حرف بودند. من هم دیگه چیزی نپرسیدم. از زیر قرآن رد شد. آب پشت سرش ریختم و ایشان با همراهانشون عازم کربلا شدند.
🔺اون زمان فکر کنم #پیادهروی زیادی لازم بود تا برسن به مرز عراق. حدود ۲۰ ساعت تا مرز رو به عشق آقا امام حسین (عليه السلام) و آقا ابوالفضل العباس (عليه السلام) بدون خستگی طی کردند ... نمیدونم که بین خودشون و آقام ابوالفضل (عليه السلام) چه #عهدی بسته بودند که، بعد از اون زیارت اولش همیشه هر سال #شب_تاسوعا یه گوسفند نذر داشتند و به هيئت قمر بنی هاشم (ع) تحویل میدادن تا اينكه ...
صفحه ٨
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
"دم عشق،دمشق"
ای شوق پابرهنه که نامت مسافر است این تاول است در کف پا یا جواهر است؟ راهی شدی به سمت رسیدن به اصل خویش دور از نگاه شهر که فکر ظواهر است ✍️عكس نوشت: شهيد على تمام زاده، اربعين٩٣ 🔘 @labbaykeyazeinab
روايتى از شهيد مدافع حرم شيخ على تمام زاده؛
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش نهم)، شوق جهاد" ...
🔻تو مسیر #پیادهروی_اربعین گروههایی رو میدیدیم از بچههای سوریه و حزب الله لبنان ...
شیخ علی تا چشمش به این گروهها میافتاد، سریع میرفت سمتشون و سوال پیچشون میکرد بلکه راهی پیدا کنه ...
🔸با حاجی رفتیم داخل چادر ... من سرم گرمه پوسترهای داخل چادر شد. به خودم که اومدم متوجه شدم حاجی کنارم نیست!
یه چشمی تو چادر چرخوندم. دیدم حاجی داره با چه شدتی به افسر عراقی اصرار میکنه!
خیلی ترسیدم! فکر کردم عراقیه فهمیده حاجی پاسپورت نداره، میخواد دستگیرش کنه!
خیلی سریع رفتم پیشه حاجی و نفس زنون پرسیدم: "حاجی چی شده؟؟؟"
حاجی با یه چهره داغون و ناراحت گفت: "میگه #ثبتنام فقط برای نیروهای مردمی عراقه. هر چی هم اصرارش میکنم میگه، ایرانیها رو ثبتنام نمیکنیم" ...
🔺خشکم زد ...
یاد جمله #شهید_همت افتادم:
"گمشدهای دارم و خویشتن را در قفس محبوس میبینم و میخواهم از قفس به در آیم ...
#سیمهای_خاردار مانعاند!
من از دنیای ظاهرفریب مادیات و همه آنچه از خدا بازم میدارد متنفرم ..."
صفحه ٩
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش نهم)، شوق جهاد" ...
🔻تو مسیر #پیادهروی_اربعین گروههایی رو میدیدیم از بچههای سوریه و حزب الله لبنان ...
شیخ علی تا چشمش به این گروهها میافتاد، سریع میرفت سمتشون و سوال پیچشون میکرد بلکه راهی پیدا کنه ...
🔸با حاجی رفتیم داخل چادر ... من سرم گرمه پوسترهای داخل چادر شد. به خودم که اومدم متوجه شدم حاجی کنارم نیست!
یه چشمی تو چادر چرخوندم. دیدم حاجی داره با چه شدتی به افسر عراقی اصرار میکنه!
خیلی ترسیدم! فکر کردم عراقیه فهمیده حاجی پاسپورت نداره، میخواد دستگیرش کنه!
خیلی سریع رفتم پیشه حاجی و نفس زنون پرسیدم: "حاجی چی شده؟؟؟"
حاجی با یه چهره داغون و ناراحت گفت: "میگه #ثبتنام فقط برای نیروهای مردمی عراقه. هر چی هم اصرارش میکنم میگه، ایرانیها رو ثبتنام نمیکنیم" ...
🔺خشکم زد ...
یاد جمله #شهید_همت افتادم:
"گمشدهای دارم و خویشتن را در قفس محبوس میبینم و میخواهم از قفس به در آیم ...
#سیمهای_خاردار مانعاند!
من از دنیای ظاهرفریب مادیات و همه آنچه از خدا بازم میدارد متنفرم ..."
صفحه ٩
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
"دم عشق،دمشق"
جهان محو تماشای قیام اربعینیهاست نجف تا کربلا عرش معلای زمینیهاست نجف تا کربلا، تعریف راه عاشقی این است عبای سبز عاشق انتهای راه خونین است ✍️ عكس نوشت: شهيد محمدامين كريميان 🔘 @labbaykeyazeinab
شهيد مدافع حرم محمدامين كريميان به روايت خواهر گرامى شهيد؛
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش دهم)، دغدغه زيارت كربلا" ...
🔻محمدامین چون اعتقاد داشت و مجرد بود، نیازی به اینچیزا [مبالغ زیاد حقالزحمه بعد از هر سفر تبليغى] نداشت.
جمله معروفی داشت که میگفت:
"فقط اینقدری به من #پول بدید که پول سفر اربعینم جور بشه" ...
🔸#دغدغه این آدم فقط اینا بود ...
تا کارای کربلاش کامل درست نمیشد آروم و قرار نداشت. اینقدر میدوئید حتی شده بود گوشیشو فروخته بود که از #سفر_کربلا جا نمونه.
🔺بعد از شهادتش خیلی از دوستای متأهلش #کارتهای شهریهشو برامون آوردن و گفتن؛ کارتهاش دست ما بود ... میگفت: "من یه نفرم ... نیازی ندارم ... شما زن و بچه دارین ... باشه برای شما" ...
صفحه ١٠
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش دهم)، دغدغه زيارت كربلا" ...
🔻محمدامین چون اعتقاد داشت و مجرد بود، نیازی به اینچیزا [مبالغ زیاد حقالزحمه بعد از هر سفر تبليغى] نداشت.
جمله معروفی داشت که میگفت:
"فقط اینقدری به من #پول بدید که پول سفر اربعینم جور بشه" ...
🔸#دغدغه این آدم فقط اینا بود ...
تا کارای کربلاش کامل درست نمیشد آروم و قرار نداشت. اینقدر میدوئید حتی شده بود گوشیشو فروخته بود که از #سفر_کربلا جا نمونه.
🔺بعد از شهادتش خیلی از دوستای متأهلش #کارتهای شهریهشو برامون آوردن و گفتن؛ کارتهاش دست ما بود ... میگفت: "من یه نفرم ... نیازی ندارم ... شما زن و بچه دارین ... باشه برای شما" ...
صفحه ١٠
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
"دم عشق،دمشق"
داده خدا مقام مرا خادم الحسین [ع] ارباب خوانده نام مرا خادم الحسین [ع] ارباب من بدستِ کریمش نوشته است نسلِ علیَ الدوامِ مرا خادم الحسین [ع] ✍️عكس نوشت: شهيد مدافع حرم محمد مسرور 🔘 @labbaykeyazeinab
روايتى از شهيد مدافع حرم محمد مسرور؛
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش يازدهم)، عاشق واقعى امام حسين [عليه السلام]" ...
🔻این عاشقِ واقعى #امام_حسین [علیه السلام]، شور و شوقی وصف ناشدنی به زیارت #کربلا داشتند و با هر سختی که بود سعی میکردند سالی یکبار این توفیق را برای خود فراهم کنند. حتی رفتن به #زیارت_اربعین را برای خود نذری واجب قرار داده بودند و هر سال شرکت میکردند. خداوند متعال توفیق ۹ بار زیارت #عتبات_عالیات را نصیب ایشان کرده بود.
🔸عشق او به #شهدا تمامی نداشت. به نحوی که هر سال کل ایام تعطیلات #عید_نوروز در مناطق جنگی و به عنوان #خادم_الشهداء حضور داشتند.
🔺ایام تابستان اکثر ایشان به پابوس #امام_رضا [علیه السلام] رفته و بعضی سالها به مدت یکماه ساکن مشهد مقدس بودند و از جوار ایشان کسب فیض کرده و در مسیر سلوک معنوی قدم برمیداشتند و مورد #عنایات آن حضرت واقع میشدند. حتی یکماه رمضان به طور کامل در آشپزخانه حرم مشغول به #خدمت به زوّار آن حضرت شدند.
صفحه ١١
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش يازدهم)، عاشق واقعى امام حسين [عليه السلام]" ...
🔻این عاشقِ واقعى #امام_حسین [علیه السلام]، شور و شوقی وصف ناشدنی به زیارت #کربلا داشتند و با هر سختی که بود سعی میکردند سالی یکبار این توفیق را برای خود فراهم کنند. حتی رفتن به #زیارت_اربعین را برای خود نذری واجب قرار داده بودند و هر سال شرکت میکردند. خداوند متعال توفیق ۹ بار زیارت #عتبات_عالیات را نصیب ایشان کرده بود.
🔸عشق او به #شهدا تمامی نداشت. به نحوی که هر سال کل ایام تعطیلات #عید_نوروز در مناطق جنگی و به عنوان #خادم_الشهداء حضور داشتند.
🔺ایام تابستان اکثر ایشان به پابوس #امام_رضا [علیه السلام] رفته و بعضی سالها به مدت یکماه ساکن مشهد مقدس بودند و از جوار ایشان کسب فیض کرده و در مسیر سلوک معنوی قدم برمیداشتند و مورد #عنایات آن حضرت واقع میشدند. حتی یکماه رمضان به طور کامل در آشپزخانه حرم مشغول به #خدمت به زوّار آن حضرت شدند.
صفحه ١١
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
"دم عشق،دمشق"
ای که در علقمه خم شد کمرت میبینی از مصیبات تو خم شد کمر نوکرها اربعین پای پیاده به حرم میآییم میشود پخش در عالم خبر نوکرها ✍️ عكس نوشت: شهيد مدافع حرم اكبر شهريارى 🔘 @labbaykeyazeinab
روايتى از شهيد مدافع حرم اكبر شهريارى؛
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش دوازدهم)، زيارت اربعين" ...
🔻#اربعین سال ۹۲ بود که با عدهای از دوستان عازم #کربلا شدیم. در آن سفر یکی از بچهها هم که تازه مجروح شده بود، حضور داشت. اکبر کلاً در این سفر عوض شده بود. انگار آمده بود که شهادتش را بگیرد.
🔸رسیدیم #بین_الحرمین که شروع کرد به #روضه خواندن و بلند بلند گریه کردن. تا حالا ندیده بودم که اینطوری گریه کند. با بچهها رفتیم #حرم امام حسین [علیه السلام].
🔺آمدیم که بریم سمت حرم حضرت اباالفضل [علیه السلام]. اکبر نیامد، گفت: شما برید من اینجا مینشینم تا برگردید. همه تعجب کردیم، گفتیم تو که #عشق حضرت عباس [علیه السلام] بودی، تو که ترک اصیلی ... دیدیم نه انگار قصد آمدن نداشت. ما رفتیم و برگشتیم. اول ماه #ربیع_الاول بود که رفت منطقه. ۱۷ ربیع الاول بود که محمودرضا بيضائى شهید شد. اکبر آن روز که محمود شهید شد، خیلی داغون شد. لباس محمود را تنش کرد، گفت: انتقامش را میگیرم. روز ۱۹ ربیع الاول که اکبر هم به حاجتش رسید. آن موقع بود که فهمیدیم دلیل نیامدن آن روزش به حرم را.
او #خجالت میکشید از آقا که هنوز نتوانسته در راه حرم خواهرشان جان بده.
"خدا کند که منم به تو برسم رفیق"
صفحه ١٢
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش دوازدهم)، زيارت اربعين" ...
🔻#اربعین سال ۹۲ بود که با عدهای از دوستان عازم #کربلا شدیم. در آن سفر یکی از بچهها هم که تازه مجروح شده بود، حضور داشت. اکبر کلاً در این سفر عوض شده بود. انگار آمده بود که شهادتش را بگیرد.
🔸رسیدیم #بین_الحرمین که شروع کرد به #روضه خواندن و بلند بلند گریه کردن. تا حالا ندیده بودم که اینطوری گریه کند. با بچهها رفتیم #حرم امام حسین [علیه السلام].
🔺آمدیم که بریم سمت حرم حضرت اباالفضل [علیه السلام]. اکبر نیامد، گفت: شما برید من اینجا مینشینم تا برگردید. همه تعجب کردیم، گفتیم تو که #عشق حضرت عباس [علیه السلام] بودی، تو که ترک اصیلی ... دیدیم نه انگار قصد آمدن نداشت. ما رفتیم و برگشتیم. اول ماه #ربیع_الاول بود که رفت منطقه. ۱۷ ربیع الاول بود که محمودرضا بيضائى شهید شد. اکبر آن روز که محمود شهید شد، خیلی داغون شد. لباس محمود را تنش کرد، گفت: انتقامش را میگیرم. روز ۱۹ ربیع الاول که اکبر هم به حاجتش رسید. آن موقع بود که فهمیدیم دلیل نیامدن آن روزش به حرم را.
او #خجالت میکشید از آقا که هنوز نتوانسته در راه حرم خواهرشان جان بده.
"خدا کند که منم به تو برسم رفیق"
صفحه ١٢
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
"دم عشق،دمشق"
خالى خالى بودم و لطفت پُرم كرد خاك مزارت بىنياز از هر غمم كرد من ترك چايى كرده بودم ساليانى موكب به موكب اربعين چايى خورم كرد ✍️ عكس نوشت: شهيدان محمدرضا الوانى و سجاد طاهرنيا 🔘 @labbaykeyazeinab
شهيد مدافع حرم محمدرضا زارع الوانى به روايت خواهر گرامى شهيد؛
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش سيزدهم)، هواى حرم" ...
🔻#اربعین سال ٩٣ بود که آقای طاهرنيا آمدند منزل مادر و بعد از یکی دو ساعت همراه رضا راهی #کربلا شدند.
🔸چند روز بعد ساعت پنج و نیم صبح بود دیدم گوشيم پیام آمد. چندمین باری بود که رضا این #پیام را برايم میفرستاد.
"#دود این #شهر مرا از نفس انداخته است
به هوای حرم #کربوبلا محتاجم".
سریع با او تماس گرفتم. گفت: "الان از مرز آمدم این طرف. خواستم بگويم به یادت بودم".
🔺سال ٩٤ هم که از #سوریه برگشت و آقا سجاد #شهید شده بودند، میگفت: "نمیدانم امسال چهطور بدون آقا سجاد کربلا بروم". سال بعد، خودش هم پَر کشید.
صفحه ١٣
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش سيزدهم)، هواى حرم" ...
🔻#اربعین سال ٩٣ بود که آقای طاهرنيا آمدند منزل مادر و بعد از یکی دو ساعت همراه رضا راهی #کربلا شدند.
🔸چند روز بعد ساعت پنج و نیم صبح بود دیدم گوشيم پیام آمد. چندمین باری بود که رضا این #پیام را برايم میفرستاد.
"#دود این #شهر مرا از نفس انداخته است
به هوای حرم #کربوبلا محتاجم".
سریع با او تماس گرفتم. گفت: "الان از مرز آمدم این طرف. خواستم بگويم به یادت بودم".
🔺سال ٩٤ هم که از #سوریه برگشت و آقا سجاد #شهید شده بودند، میگفت: "نمیدانم امسال چهطور بدون آقا سجاد کربلا بروم". سال بعد، خودش هم پَر کشید.
صفحه ١٣
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
"دم عشق،دمشق"
دارد به دل صلابت کوه شکیب را از لحظهای که بوسه زده زخم سیب را هر چند دستبسته رقم زد چه با شکوه در کربلا حماسهٔ أمن یجیب را يا زينب [س] ✍️عكس نوشت: شهيد مدافع حرم محسن فرامرزى 🔘 @labbaykeyazeinab
شهيد مدافع حرم محسن فرامرزى به روايت همسر گرامى شهيد؛
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش چهاردهم)، سفر كربلا" ...
🔻به #شوخی به آقا محسن میگفتم: "شما انگار فقط زیارت امام زمان عجل الله را نرفتهای!" برخلاف آقا محسن که به زیارت همه اهل بیت مشرف شده بود، ما بجز زیارت امام رضا که آنهم نوعاً به واسطه مأموریتهای او بود، جای دیگری نرفتیم.
🔸آرزوی #سفر_کربلا به دلم بود. خیلی دلم میخواست با او به کربلا بروم. یکبار مسئول کاروان محلِ کار او با اصرار از آقا محسن خواست که با آنها به کربلا برود. گویا چهار نفر ظرفیت داشتند. تا شنیدم، به او گفتم: "این شاید اولین سفر غیرکاری شماست. من تنها یک خواسته از تو دارم. آن هم اینکه با هم به کربلا برویم!" گفت: "واقعاً اینقدر این موضوع برایت #مهم است؟" گفتم: "آنقدر که دیگه هیچ خواستهای ندارم!"
🔺چنین سفری را خیلی دور میدیدم. سن کم بچهها، #شرایط_مالی، وضعیت تحصیلی و نوع کار آقا محسن همه موانعی بود که چنین سفری حداقل در این سالها برایم بعید بود. همه تلاشش را کرد که این آرزویم برآورده شود. قرار شد باهم به کربلا برویم. با اینکه کاروان چهار نفر جا داشت، نمیدانم چطور همهچیز جفتوجور شد که شش نفری به کربلا رفتیم! آقا محسن و من، بچهها و البته #مادر! میگفت: "آرزو دارم #ویلچر مادرم را به سمت #حرم ابا عبدالله الحسین هُل بدهم و او را به #زیارت ببرم." این اولین و آخرین سفر ما به کربلا بود.
صفحه ١٤
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش چهاردهم)، سفر كربلا" ...
🔻به #شوخی به آقا محسن میگفتم: "شما انگار فقط زیارت امام زمان عجل الله را نرفتهای!" برخلاف آقا محسن که به زیارت همه اهل بیت مشرف شده بود، ما بجز زیارت امام رضا که آنهم نوعاً به واسطه مأموریتهای او بود، جای دیگری نرفتیم.
🔸آرزوی #سفر_کربلا به دلم بود. خیلی دلم میخواست با او به کربلا بروم. یکبار مسئول کاروان محلِ کار او با اصرار از آقا محسن خواست که با آنها به کربلا برود. گویا چهار نفر ظرفیت داشتند. تا شنیدم، به او گفتم: "این شاید اولین سفر غیرکاری شماست. من تنها یک خواسته از تو دارم. آن هم اینکه با هم به کربلا برویم!" گفت: "واقعاً اینقدر این موضوع برایت #مهم است؟" گفتم: "آنقدر که دیگه هیچ خواستهای ندارم!"
🔺چنین سفری را خیلی دور میدیدم. سن کم بچهها، #شرایط_مالی، وضعیت تحصیلی و نوع کار آقا محسن همه موانعی بود که چنین سفری حداقل در این سالها برایم بعید بود. همه تلاشش را کرد که این آرزویم برآورده شود. قرار شد باهم به کربلا برویم. با اینکه کاروان چهار نفر جا داشت، نمیدانم چطور همهچیز جفتوجور شد که شش نفری به کربلا رفتیم! آقا محسن و من، بچهها و البته #مادر! میگفت: "آرزو دارم #ویلچر مادرم را به سمت #حرم ابا عبدالله الحسین هُل بدهم و او را به #زیارت ببرم." این اولین و آخرین سفر ما به کربلا بود.
صفحه ١٤
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
"دم عشق،دمشق"
پای حسین [عليه السلام] و کربلا که در میان باشد! حبیب باشی ... یا قاسم ... چه فرقی میکند؟! ... ✍️ عكس نوشت: سردار شهيد مدافع حرم هادى كجباف، پيادهروى اربعين 🔘 @labbaykeyazeinab
روايتى از شهيد مدافع حرم هادى كجباف؛
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش پانزدهم)، واكس كفشهاى زوار امام حسين [عليه السلام]" ...
🔻#اربعین تو راه کربلا، محور #نجف به #کربلا بودیم. با چندتا از رفقا در مورد حاج #هادی_کجباف صحبت میکردیم. میگفتیم الان خونهست. آخه حاجی تو #سوریه چهارتا تیر خورده بود و فقط یک هفته گذشته بود. #ترکش هم که از قبل تو بدنش بود.
🔸کمی جلوتر که رفتیم دیدیم چندتا مرد نشستند، دارند کفشهای #زوار رو #واکس میزنند.
🔺رفتم کفشامو تمیز کنم. دیدم #حاج_هادی داره کفشهای زوار رو واکس میزنه.
صفحه ١٥
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش پانزدهم)، واكس كفشهاى زوار امام حسين [عليه السلام]" ...
🔻#اربعین تو راه کربلا، محور #نجف به #کربلا بودیم. با چندتا از رفقا در مورد حاج #هادی_کجباف صحبت میکردیم. میگفتیم الان خونهست. آخه حاجی تو #سوریه چهارتا تیر خورده بود و فقط یک هفته گذشته بود. #ترکش هم که از قبل تو بدنش بود.
🔸کمی جلوتر که رفتیم دیدیم چندتا مرد نشستند، دارند کفشهای #زوار رو #واکس میزنند.
🔺رفتم کفشامو تمیز کنم. دیدم #حاج_هادی داره کفشهای زوار رو واکس میزنه.
صفحه ١٥
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
"دم عشق،دمشق"
نوکر نرود به کربلا پس چه کند...؟ خود را نرساند به شما پس چه کند...؟ قلبش به کرمخانه ارباب خوش است ... گر رو نزند به آشنا پس چه کند...؟ ✍️ عكس نوشت: شهيد مدافع حرم حسين معز غلامى 🔘 @labbaykeyazeinab
روايتى از شهيد مدافع حرم حسين معز غلامى؛
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش شانزدهم)، سلام بر ارباب" ...
🔻حسین راست میگفت ...
#محرم تموم شده بود و یک ماهی مونده بود به #اربعین. رفقا همه دنبال کارا بودن تا راهی بشن. منم میخواستم برم ولی بعضیا میگفتن: "اربعین شلوغه و توهم بار اولته؛ یه وقت دیگه تو خلوتی برو."
🔸یه شب حسین پیام داد گفت: "چی شد داداش؟ دنبال کارات هستی؟"
گفتم حقیقتش نه. میخوام تو خلوتی برم، یه دل سیر #زیارت کنم ...
گفت: "حرفت درسته، هر موقع بتونی بری حرم و ارباب بطلبه خوبه ... ولی اربعین یه حال دیگه داره خستگی و شلوغی و ..."
گفتم: "خیلی اذیت میشیما!!!"
گفت: "لذتش به خستگی و در به دریشه. تو بیا، چشمت به #حرم بخوره همش یادت میره. قول بده از فردا بری دنبال کارات."
گفتم: "چشم".
🔸گذشت ...
رسیدم به #ستونهای آخرِ طریق؛ چشمم خورد به چراغهای گنبد و گلدسته حرم #حضرت_عباس [علیه السلام]. ناخودآگاه #اشک میریختم. حسین به پهنای صورت اشک میریخت انگار داشت ارباب رو میدید و التماس میکرد ...
حسین راست میگفت، همش یادم رفت. بین اون همه صدا و هیاهو و کوفتگی، عجب سلامی بود ! ...
🔺وقتی برگشتیم بعداً پرسیدم: "حسین چرا تو آنقدر سعی میکردی سختی بکشی؟! با کتف داغونت، کوله منم میبردی وقتی حالم بد بود" ...
گفت: "داداش #لذت این #سفر همش به اذیت شدن هاشه ... تو اون همه #صدا، ارباب صدا تو بشنوه بسه! "
راست میگفت، ارباب صداشو شنید و خوب هم جوابشو داد ...
صفحه ١٦
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش شانزدهم)، سلام بر ارباب" ...
🔻حسین راست میگفت ...
#محرم تموم شده بود و یک ماهی مونده بود به #اربعین. رفقا همه دنبال کارا بودن تا راهی بشن. منم میخواستم برم ولی بعضیا میگفتن: "اربعین شلوغه و توهم بار اولته؛ یه وقت دیگه تو خلوتی برو."
🔸یه شب حسین پیام داد گفت: "چی شد داداش؟ دنبال کارات هستی؟"
گفتم حقیقتش نه. میخوام تو خلوتی برم، یه دل سیر #زیارت کنم ...
گفت: "حرفت درسته، هر موقع بتونی بری حرم و ارباب بطلبه خوبه ... ولی اربعین یه حال دیگه داره خستگی و شلوغی و ..."
گفتم: "خیلی اذیت میشیما!!!"
گفت: "لذتش به خستگی و در به دریشه. تو بیا، چشمت به #حرم بخوره همش یادت میره. قول بده از فردا بری دنبال کارات."
گفتم: "چشم".
🔸گذشت ...
رسیدم به #ستونهای آخرِ طریق؛ چشمم خورد به چراغهای گنبد و گلدسته حرم #حضرت_عباس [علیه السلام]. ناخودآگاه #اشک میریختم. حسین به پهنای صورت اشک میریخت انگار داشت ارباب رو میدید و التماس میکرد ...
حسین راست میگفت، همش یادم رفت. بین اون همه صدا و هیاهو و کوفتگی، عجب سلامی بود ! ...
🔺وقتی برگشتیم بعداً پرسیدم: "حسین چرا تو آنقدر سعی میکردی سختی بکشی؟! با کتف داغونت، کوله منم میبردی وقتی حالم بد بود" ...
گفت: "داداش #لذت این #سفر همش به اذیت شدن هاشه ... تو اون همه #صدا، ارباب صدا تو بشنوه بسه! "
راست میگفت، ارباب صداشو شنید و خوب هم جوابشو داد ...
صفحه ١٦
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
"دم عشق،دمشق"
داده خدا مقام مرا خادم الحسین [ع] ارباب خوانده نام مرا خادم الحسین [ع] ارباب من بدستِ کریمش نوشته است نسلِ علیَ الدوامِ مرا خادم الحسین [ع] ✍️ عكس نوشت: شهيد على محمد قربانى 🔘 @labbaykeyazeinab
روايتى از سردار شهيد مدافع حرم على محمد قربانى؛
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش هفدهم)، خادم با اخلاص" ...
🔻سال ٩٠ بود. هنوز شور #اربعین در ایران بدین صورت زبانه نکشیده بود. تعداد زوّاری که از ایران راهی #کربلا میشدند روز به روز بیشتر میشد. دو مرز در استان خوزستان وجود داشت، یکی شلمچه و دیگری چذابه. #مرز چذابه هنوز به صورت پایانه مسافری تجهیز نشده بود و امکانات کامل برای تردد زوار در آن مهیا نبود ولی مردم که میدانستند از آنجا هم میشود وارد عراق شد، به سمت مرز هجوم آورده بودند.
🔸یک روز با سردار شهید حاج على محمد قربانى در محل کار در حال صحبت بودیم كه #تجمع زوّار در مرز خیلی زیاد شده و #امکانات خیلی ضعیفه، باید یک فکری بکنیم. حاجی چه کاری میخوای انجام بدی؟ گفت: "الان با چند نفر از مدیران شهرداری تماس میگیرم، خدابزرگه". بالاخره یک نفر قبول کرد که همراه ایشان به مرز بروند و به زائرین امام حسین [علیه السلام] #خدمت کنند.
🔺ما به مدت یک هفته هر روز بعد از وقت اداری یک ماشین پر از مواد خوراکی و ... آماده میکردیم و به مرز چذابه میرفتیم و بین زوّار تقسیم میکردیم. حاج قربانی با آن #محاسن_سفید و اینکه بالاخره فرد شناخته شدهای بود، #خاضعانه از مردم #پذیرایی میکرد. هیچ گاه پست و میز و جایگاه، رفتار و منش ایشان را تغییر نداد و به قول استاد پناهیان در مسیر دفاع مقدس باقی ماند، #خادم آستان اباعبدالله بود و چه زیبا و دیدنی خواهر ارباب او را پذیرفت.
صفحه ١٧
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش هفدهم)، خادم با اخلاص" ...
🔻سال ٩٠ بود. هنوز شور #اربعین در ایران بدین صورت زبانه نکشیده بود. تعداد زوّاری که از ایران راهی #کربلا میشدند روز به روز بیشتر میشد. دو مرز در استان خوزستان وجود داشت، یکی شلمچه و دیگری چذابه. #مرز چذابه هنوز به صورت پایانه مسافری تجهیز نشده بود و امکانات کامل برای تردد زوار در آن مهیا نبود ولی مردم که میدانستند از آنجا هم میشود وارد عراق شد، به سمت مرز هجوم آورده بودند.
🔸یک روز با سردار شهید حاج على محمد قربانى در محل کار در حال صحبت بودیم كه #تجمع زوّار در مرز خیلی زیاد شده و #امکانات خیلی ضعیفه، باید یک فکری بکنیم. حاجی چه کاری میخوای انجام بدی؟ گفت: "الان با چند نفر از مدیران شهرداری تماس میگیرم، خدابزرگه". بالاخره یک نفر قبول کرد که همراه ایشان به مرز بروند و به زائرین امام حسین [علیه السلام] #خدمت کنند.
🔺ما به مدت یک هفته هر روز بعد از وقت اداری یک ماشین پر از مواد خوراکی و ... آماده میکردیم و به مرز چذابه میرفتیم و بین زوّار تقسیم میکردیم. حاج قربانی با آن #محاسن_سفید و اینکه بالاخره فرد شناخته شدهای بود، #خاضعانه از مردم #پذیرایی میکرد. هیچ گاه پست و میز و جایگاه، رفتار و منش ایشان را تغییر نداد و به قول استاد پناهیان در مسیر دفاع مقدس باقی ماند، #خادم آستان اباعبدالله بود و چه زیبا و دیدنی خواهر ارباب او را پذیرفت.
صفحه ١٧
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
"دم عشق،دمشق"
گفتیم کربلا ... دلمان بیهوا گرفت آری دل غریبه و هر آشنا گرفت یادش بخیر، یک دهه از داغ روضهها ناله زدیم پای تو تا این صدا گرفت ✍️ عكس نوشت: شهيد مدافع حرم جواد محمدى 🔘 @labbaykeyazeinab
روايتى از سردار شهيد مدافع حرم جواد محمدى؛
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش هجدهم)، با معرفت" ...
🔻تو سفر #اربعین برا استراحت شب، رفتیم تو یه #موکب برا خواب.
🔸متوجه شد یه #نوجوان ۱۷ ساله که اهل زنجان بود رفیقاش را گم کرده ...
🔺آوردش تو جمع خودمون و به همه گفت: "این آقا مهرداد از این به بعد #رفیق ماست تا رفیقاشو پیدا کنه و ما نمیذاریم تنها بمونه" ...
قربون مرام و معرفتت رفیق
صفحه ١٨
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
"کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛ (بخش هجدهم)، با معرفت" ...
🔻تو سفر #اربعین برا استراحت شب، رفتیم تو یه #موکب برا خواب.
🔸متوجه شد یه #نوجوان ۱۷ ساله که اهل زنجان بود رفیقاش را گم کرده ...
🔺آوردش تو جمع خودمون و به همه گفت: "این آقا مهرداد از این به بعد #رفیق ماست تا رفیقاشو پیدا کنه و ما نمیذاریم تنها بمونه" ...
قربون مرام و معرفتت رفیق
صفحه ١٨
ادامه دارد ...
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
🔘 @labbaykeyazeinab
Forwarded from عکس نگار
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
🔴 دسترسى به مجموعه مطالب "کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم" از طريق لينك هاى زير (#فهرست_اول):
⭕️ بخش اول، "دلتنگ كربلا"
روايتى از شهيد مدافع حرم ابوالفضل نيكزاد
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5033
⭕️ بخش دوم،"خادم الحسين [عليه السلام]"
روايتى از شهيد مدافع حرم حجت اسدى
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5048
⭕️ بخش سوم،"ادب زيارت"
روايتى از شهيد مدافع حرم مهدى طهماسبى
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5064
⭕️ بخش چهارم،"آرزوى اربعين"
روايتى از شهيد مدافع حرم سعيد بياضى زاده
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5083
⭕️ بخش پنجم،"ماساژ پاى زائر امام حسين [عليه السلام]"
روايتى از شهيد مدافع حرم عباس دانشگر
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5103
⭕️ بخش ششم،"برنامهريزى زيارت اربعين"
روايتى از شهيد مدافع وطن حسن عشورى
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5118
⭕️ بخش هفتم،"در مسير زيارت"
روايتى از شهيد مدافع حرم امير سياوشى
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5131
⭕️ بخش هشتم،"زيارت اول"
روايتى از شهيد مدافع حرم سيد عيسى حسينى
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5143
⭕️ بخش نهم،"شوق جهاد"
روايتى از شهيد مدافع حرم شيخ على تمام زاده
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5150
⭕️ بخش دهم،"دغدغه زيارت كربلا"
روايتى از شهيد مدافع حرم محمدامين كريميان
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5162
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
صفحه ١
ادامه دارد ...
🔘 @labbaykeyazeinab
🔴 دسترسى به مجموعه مطالب "کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم" از طريق لينك هاى زير (#فهرست_اول):
⭕️ بخش اول، "دلتنگ كربلا"
روايتى از شهيد مدافع حرم ابوالفضل نيكزاد
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5033
⭕️ بخش دوم،"خادم الحسين [عليه السلام]"
روايتى از شهيد مدافع حرم حجت اسدى
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5048
⭕️ بخش سوم،"ادب زيارت"
روايتى از شهيد مدافع حرم مهدى طهماسبى
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5064
⭕️ بخش چهارم،"آرزوى اربعين"
روايتى از شهيد مدافع حرم سعيد بياضى زاده
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5083
⭕️ بخش پنجم،"ماساژ پاى زائر امام حسين [عليه السلام]"
روايتى از شهيد مدافع حرم عباس دانشگر
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5103
⭕️ بخش ششم،"برنامهريزى زيارت اربعين"
روايتى از شهيد مدافع وطن حسن عشورى
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5118
⭕️ بخش هفتم،"در مسير زيارت"
روايتى از شهيد مدافع حرم امير سياوشى
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5131
⭕️ بخش هشتم،"زيارت اول"
روايتى از شهيد مدافع حرم سيد عيسى حسينى
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5143
⭕️ بخش نهم،"شوق جهاد"
روايتى از شهيد مدافع حرم شيخ على تمام زاده
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5150
⭕️ بخش دهم،"دغدغه زيارت كربلا"
روايتى از شهيد مدافع حرم محمدامين كريميان
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5162
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
صفحه ١
ادامه دارد ...
🔘 @labbaykeyazeinab
Forwarded from عکس نگار
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
🔴 دسترسى به مجموعه مطالب "کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم" از طريق لينك هاى زير (#فهرست_دوم):
⭕️ بخش يازدهم، "عاشق واقعى امام حسين [عليه السلام]"
روايتى از شهيد مدافع حرم محمد مسرور
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5183
⭕️ بخش دوازدهم،"زيارت اربعين"
روايتى از شهيد مدافع حرم اكبر شهريارى
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5190
⭕️ بخش سيزدهم،"هواى حرم"
روايتى از شهيد مدافع حرم محمدرضا زارع الوانى
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5216
⭕️ بخش چهاردهم،"سفر كربلا"
روايتى از شهيد مدافع حرم محسن فرامرزى
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5233
⭕️ بخش پانزدهم،"واكس كفشهاى زوار امام حسين [عليه السلام]"
روايتى از سردار شهيد مدافع حرم هادى كجباف
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5243
⭕️ بخش شانزدهم،"سلام بر ارباب"
روايتى از شهيد مدافع حرم حسين معز غلامى
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5253
⭕️ بخش هفدهم، "خادم با اخلاص"
روايتى از سردار شهيد مدافع حرم على محمد قربانى
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5257
⭕️ بخش هجدهم، "با معرفت"
روايتى از شهيد مدافع حرم جواد محمدى
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5261
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
صفحه ٢
🔘 @labbaykeyazeinab
🔴 دسترسى به مجموعه مطالب "کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم" از طريق لينك هاى زير (#فهرست_دوم):
⭕️ بخش يازدهم، "عاشق واقعى امام حسين [عليه السلام]"
روايتى از شهيد مدافع حرم محمد مسرور
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5183
⭕️ بخش دوازدهم،"زيارت اربعين"
روايتى از شهيد مدافع حرم اكبر شهريارى
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5190
⭕️ بخش سيزدهم،"هواى حرم"
روايتى از شهيد مدافع حرم محمدرضا زارع الوانى
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5216
⭕️ بخش چهاردهم،"سفر كربلا"
روايتى از شهيد مدافع حرم محسن فرامرزى
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5233
⭕️ بخش پانزدهم،"واكس كفشهاى زوار امام حسين [عليه السلام]"
روايتى از سردار شهيد مدافع حرم هادى كجباف
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5243
⭕️ بخش شانزدهم،"سلام بر ارباب"
روايتى از شهيد مدافع حرم حسين معز غلامى
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5253
⭕️ بخش هفدهم، "خادم با اخلاص"
روايتى از سردار شهيد مدافع حرم على محمد قربانى
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5257
⭕️ بخش هجدهم، "با معرفت"
روايتى از شهيد مدافع حرم جواد محمدى
https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab/5261
✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا
صفحه ٢
🔘 @labbaykeyazeinab
Forwarded from اتچ بات
روايتى از شهيد مدافع حرم شيخ ميرزا محمود تقى پور؛
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
🔻در تدارک مراسم #اربعين بوديم كه به مقر رفتيم، ديديم يكى از بچهها با حال بد در جا افتاده است. همراه با #شیخ او را به بیمارستان صحرایی در المیادین برديم.
🔸میخواستیم برگردیم که دیدیم #اذان میگويند. به شیخ گفتم: "دکترها خیلی مظلوم هستند کسی معمولاً به آنها سر نمیزند. با اینکه دیرمان شده، همینجا #نماز بخوانیم و یك صحبت برايشان كنى و بعد برویم". یادش بخیر ... چقدر اینجا با دکترها شوخی کردیم.
🔺فردایش وقتی شیخ #مجروح شد با آمبولانس او را به عقب فرستادیم و خودم هم با یک ماشین دیگر به سمت بیمارستان رفتم. وقتی رسیدم دیدم دکترها سر چند تن از مجروحان ایستادهاند. به ایشان گفتم: "پس شیخ کجاست؟" دیدم شروع به #گریه کردند. دیگر زانوهايم سست شد. فقط به سمت #معراج شهدا دویدم. با خودم میگفتم ان شاءالله شیخ زنده است. بالاى سرش كه رسیدم، دیدم خیلی زیبا خودش را به #کاروان_اربعین امام حسین [علیه السلام] رسانده است.
🆔 @labbaykeyazeinab
🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷
🔻در تدارک مراسم #اربعين بوديم كه به مقر رفتيم، ديديم يكى از بچهها با حال بد در جا افتاده است. همراه با #شیخ او را به بیمارستان صحرایی در المیادین برديم.
🔸میخواستیم برگردیم که دیدیم #اذان میگويند. به شیخ گفتم: "دکترها خیلی مظلوم هستند کسی معمولاً به آنها سر نمیزند. با اینکه دیرمان شده، همینجا #نماز بخوانیم و یك صحبت برايشان كنى و بعد برویم". یادش بخیر ... چقدر اینجا با دکترها شوخی کردیم.
🔺فردایش وقتی شیخ #مجروح شد با آمبولانس او را به عقب فرستادیم و خودم هم با یک ماشین دیگر به سمت بیمارستان رفتم. وقتی رسیدم دیدم دکترها سر چند تن از مجروحان ایستادهاند. به ایشان گفتم: "پس شیخ کجاست؟" دیدم شروع به #گریه کردند. دیگر زانوهايم سست شد. فقط به سمت #معراج شهدا دویدم. با خودم میگفتم ان شاءالله شیخ زنده است. بالاى سرش كه رسیدم، دیدم خیلی زیبا خودش را به #کاروان_اربعین امام حسین [علیه السلام] رسانده است.
🆔 @labbaykeyazeinab
Telegram
attach 📎
🗞برشى از وصيتنامه شهيد مدافع حرم مرتضى عطايى (ابوعلى)؛
در #زيارت عاشورايى كه از تاريخ دهم #محرم الحرام ١٤٣٣ تا #اربعين بعد از نماز صبح كه انشاءالله تحت قبه مىخوانم دعاگويم ...
«دم عشق، دمشق»
پیامرسان سروش
🔘 http://sapp.ir/Labbaykeyazeinabs
پیامرسان تلگرام
🔘 https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab
در #زيارت عاشورايى كه از تاريخ دهم #محرم الحرام ١٤٣٣ تا #اربعين بعد از نماز صبح كه انشاءالله تحت قبه مىخوانم دعاگويم ...
«دم عشق، دمشق»
پیامرسان سروش
🔘 http://sapp.ir/Labbaykeyazeinabs
پیامرسان تلگرام
🔘 https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab