۱۴- با ماه در آواز
@KetabkhanAudio
🎧 #داستان_شب
📚 با ماه در آواز
✨ برداشتی از روزهای زندگی قمرالملوک وزیری
🖋 نوشته: #مهناز_سیدجواد_جواهری
🎙 با صدای: #مژده_خلج
قسمت ۱۴
🔸️🔸️🔸️🔸️
📚کانال صنفی معلمان ایران
🆔️@kasenfi
📚 با ماه در آواز
✨ برداشتی از روزهای زندگی قمرالملوک وزیری
🖋 نوشته: #مهناز_سیدجواد_جواهری
🎙 با صدای: #مژده_خلج
قسمت ۱۴
🔸️🔸️🔸️🔸️
📚کانال صنفی معلمان ایران
🆔️@kasenfi
۱۵- با ماه در آواز
@KetabkhanAudio
🎧 #داستان_شب
📚 با ماه در آواز
✨ برداشتی از روزهای زندگی قمرالملوک وزیری
🖋 نوشته: #مهناز_سیدجواد_جواهری
🎙 با صدای: #مژده_خلج
قسمت ۱۵
🔸️🔸️🔸️🔸️
📚کانال صنفی معلمان ایران
🆔️@kasenfi
📚 با ماه در آواز
✨ برداشتی از روزهای زندگی قمرالملوک وزیری
🖋 نوشته: #مهناز_سیدجواد_جواهری
🎙 با صدای: #مژده_خلج
قسمت ۱۵
🔸️🔸️🔸️🔸️
📚کانال صنفی معلمان ایران
🆔️@kasenfi
۱۶- با ماه در آواز
@KetabkhanAudio
🎧 #داستان_شب
📚 با ماه در آواز
✨ برداشتی از روزهای زندگی قمرالملوک وزیری
🖋 نوشته: #مهناز_سیدجواد_جواهری
🎙 با صدای: #مژده_خلج
قسمت ۱۶
🔸️🔸️🔸️🔸️
📚کانال صنفی معلمان ایران
🆔️@kasenfi
📚 با ماه در آواز
✨ برداشتی از روزهای زندگی قمرالملوک وزیری
🖋 نوشته: #مهناز_سیدجواد_جواهری
🎙 با صدای: #مژده_خلج
قسمت ۱۶
🔸️🔸️🔸️🔸️
📚کانال صنفی معلمان ایران
🆔️@kasenfi
۱۷- با ماه در آواز
@KetabkhanAudio
🎧 #داستان_شب
📚 با ماه در آواز
✨ برداشتی از روزهای زندگی قمرالملوک وزیری
🖋 نوشته: #مهناز_سیدجواد_جواهری
🎙 با صدای: #مژده_خلج
قسمت ۱۷
🔸️🔸️🔸️🔸️
📚کانال صنفی معلمان ایران
🆔️@kasenfi
📚 با ماه در آواز
✨ برداشتی از روزهای زندگی قمرالملوک وزیری
🖋 نوشته: #مهناز_سیدجواد_جواهری
🎙 با صدای: #مژده_خلج
قسمت ۱۷
🔸️🔸️🔸️🔸️
📚کانال صنفی معلمان ایران
🆔️@kasenfi
۱۸- با ماه در آواز
@KetabkhanAudio
🎧 #داستان_شب
📚 با ماه در آواز
✨ برداشتی از روزهای زندگی قمرالملوک وزیری
🖋 نوشته: #مهناز_سیدجواد_جواهری
🎙 با صدای: #مژده_خلج
قسمت ۱۸
🔸️🔸️🔸️🔸️
📚کانال صنفی معلمان ایران
🆔️@kasenfi
📚 با ماه در آواز
✨ برداشتی از روزهای زندگی قمرالملوک وزیری
🖋 نوشته: #مهناز_سیدجواد_جواهری
🎙 با صدای: #مژده_خلج
قسمت ۱۸
🔸️🔸️🔸️🔸️
📚کانال صنفی معلمان ایران
🆔️@kasenfi
۱۹- با ماه در آواز
@KetabkhanAudio
🎧 #داستان_شب
📚 با ماه در آواز
✨ برداشتی از روزهای زندگی قمرالملوک وزیری
🖋 نوشته: #مهناز_سیدجواد_جواهری
🎙 با صدای: #مژده_خلج
قسمت۱۹
🔸️🔸️🔸️🔸️
📚کانال صنفی معلمان ایران
🆔️@kasenfi
📚 با ماه در آواز
✨ برداشتی از روزهای زندگی قمرالملوک وزیری
🖋 نوشته: #مهناز_سیدجواد_جواهری
🎙 با صدای: #مژده_خلج
قسمت۱۹
🔸️🔸️🔸️🔸️
📚کانال صنفی معلمان ایران
🆔️@kasenfi
۲۰- با ماه در آواز
@KetabkhanAudio
🎧 #داستان_شب
📚 با ماه در آواز
✨ برداشتی از روزهای زندگی قمرالملوک وزیری
🖋 نوشته: #مهناز_سیدجواد_جواهری
🎙 با صدای: #مژده_خلج
قسمت۲۰
🔸️🔸️🔸️🔸️
📚کانال صنفی معلمان ایران
🆔️@kasenfi
📚 با ماه در آواز
✨ برداشتی از روزهای زندگی قمرالملوک وزیری
🖋 نوشته: #مهناز_سیدجواد_جواهری
🎙 با صدای: #مژده_خلج
قسمت۲۰
🔸️🔸️🔸️🔸️
📚کانال صنفی معلمان ایران
🆔️@kasenfi
🕗لذت هنر
📚معرفی کتاب: #ریشه_ها
🖋نویسنده: #الکس_هایلی
📝مترجم: #علیرضا_فرهمند
📍فیپا: #رمان
📇نشر: #امیر_کبیر
☘️#داستان ریشه نوشته ای نیمه #مستند از نویسنده #سیاه_پوست #الکس_هیلی است که زندگی نیاکان خود را از تولددرروستایی آرام در سواحل شرقی #آفریقا تا #بردگی در سواحل غربی #آمریکا به بیانی ساده و زیبا شرح می دهد.
☘️در نگاهی دقیق تر، نویسنده به شناساندن مفاهیم تبعیض نژادی، بردگی، بیگاری و زیر تملک دیگران بودن می پردازد و آن را محکوم می کند.
☘️تکه ای ازمتن #کتاب:
«کونتا برای اینکه به گرسنگی اش فکر نکند ، ازلبه جعبه بیرون رانگاه کرد و درانتهای مزرعه ای چیزی مثل گروهی از آدمها را دید که خم شده بودند و انگار کار می کردند. باخودش فکر کردآنهاسیاه هستند ، اما آنقدر دور بودند که نمی توانست مطمئن باشد. نفس عمیقی کشیدو سعی کرد تابوی آنهارا تشخیص بدهد ، اما نشد...»
🧷سپاسگزار همراهی و حمایت عزیزانی هستیم که باپیشنهادات و انتقادات خود، مسیر رشد و بهبود کار را به ما نشان می دهند.
🔸️🔸️🔸️🔸️
📚کانال صنفی معلمان ایران
🆔️@kasenfi
📚معرفی کتاب: #ریشه_ها
🖋نویسنده: #الکس_هایلی
📝مترجم: #علیرضا_فرهمند
📍فیپا: #رمان
📇نشر: #امیر_کبیر
☘️#داستان ریشه نوشته ای نیمه #مستند از نویسنده #سیاه_پوست #الکس_هیلی است که زندگی نیاکان خود را از تولددرروستایی آرام در سواحل شرقی #آفریقا تا #بردگی در سواحل غربی #آمریکا به بیانی ساده و زیبا شرح می دهد.
☘️در نگاهی دقیق تر، نویسنده به شناساندن مفاهیم تبعیض نژادی، بردگی، بیگاری و زیر تملک دیگران بودن می پردازد و آن را محکوم می کند.
☘️تکه ای ازمتن #کتاب:
«کونتا برای اینکه به گرسنگی اش فکر نکند ، ازلبه جعبه بیرون رانگاه کرد و درانتهای مزرعه ای چیزی مثل گروهی از آدمها را دید که خم شده بودند و انگار کار می کردند. باخودش فکر کردآنهاسیاه هستند ، اما آنقدر دور بودند که نمی توانست مطمئن باشد. نفس عمیقی کشیدو سعی کرد تابوی آنهارا تشخیص بدهد ، اما نشد...»
🧷سپاسگزار همراهی و حمایت عزیزانی هستیم که باپیشنهادات و انتقادات خود، مسیر رشد و بهبود کار را به ما نشان می دهند.
🔸️🔸️🔸️🔸️
📚کانال صنفی معلمان ایران
🆔️@kasenfi
🕗لذت هنر
🍷یک پیاله شعر
✍شاعر: #رسول_یونان
🍃متولد ۱۳۴۸ ش، ارومیه
⚜داور #جایزه_ادبی_والس
📚کتاب های #شعر رسول یونان :
روز بخیر محبوب من
کنسرت در جهنم
من یک پسر بد بودم
پایین آوردن پیانو از پله های یک هتل یخی
اسکی روی شیروانی ها
ژنرال جنگ های سیب زمینی
یه روزی یه عاشقی بود.
علاوه بر این،یونان چندین مجموعه #داستان، مجموعه #نمایشنامه، #ترجمه شعر و رمان، مجموعه داستان های #مینیمال را منتشر نموده است.
شعری از اوبنوشیم:
به این بی قوارگی
به این پریشانی
هیچ کس تا حالا
سیاره ای ندیده است
که ما...
گورستان ها از باغ ها بزرگ ترند
آه!
این چه دنیایی ست
برای ما تدارک دیده اند؟!
لوله ی تانک
از کره ی زمین بیرون زده است.
🧷سپاسگزار همراهی و حمایت عزیزانی هستیم که باپیشنهادات و انتقادات خود، مسیر رشد و بهبود کار را به ما نشان می دهند.
🔸️🔸️🔸️🔸️
📚کانال صنفی معلمان ایران
🆔️@kasenfi
🍷یک پیاله شعر
✍شاعر: #رسول_یونان
🍃متولد ۱۳۴۸ ش، ارومیه
⚜داور #جایزه_ادبی_والس
📚کتاب های #شعر رسول یونان :
روز بخیر محبوب من
کنسرت در جهنم
من یک پسر بد بودم
پایین آوردن پیانو از پله های یک هتل یخی
اسکی روی شیروانی ها
ژنرال جنگ های سیب زمینی
یه روزی یه عاشقی بود.
علاوه بر این،یونان چندین مجموعه #داستان، مجموعه #نمایشنامه، #ترجمه شعر و رمان، مجموعه داستان های #مینیمال را منتشر نموده است.
شعری از اوبنوشیم:
به این بی قوارگی
به این پریشانی
هیچ کس تا حالا
سیاره ای ندیده است
که ما...
گورستان ها از باغ ها بزرگ ترند
آه!
این چه دنیایی ست
برای ما تدارک دیده اند؟!
لوله ی تانک
از کره ی زمین بیرون زده است.
🧷سپاسگزار همراهی و حمایت عزیزانی هستیم که باپیشنهادات و انتقادات خود، مسیر رشد و بهبود کار را به ما نشان می دهند.
🔸️🔸️🔸️🔸️
📚کانال صنفی معلمان ایران
🆔️@kasenfi
کانال صنفی معلمان ایران
🌀 #آوای_صبح 🎼《ملا ممدجان》 با اجرای استاد #عبدالرحیم_ساربان موسیقی #فولکلوریک_افغانستانی 🪶 موسیقی ( هنر ) زبان مشترک همه انسانهاست🤝 بیا که بریم به مزار ملا ممد جان سیل گل لاله زار ملا ممد جان به دربار سخی جان گله دارم یخن پاره از دست تو دارم…
🌀 روایت یک قطعه مشهور
#ادبیات_و_فرهنگ_مردمی
🔹" ملا محمد جان" یکی از قدیمی ترین آهنگ های هرات است سرودی عاشقانه و بیان سوز دل دختر عاشقیست که نذر کرده تا آرامگاه حضرت علی(ع) را در مزارشریف زیارت کند و دعا کند تا آرزویش که رسیدن به ملا محمد جان است برآورده شود.
( برخی از مردم افغانستان مزار شریف را قبر علی بن ابی طالب می دانند و نه شهر نجف در عراق )
🔹در رابطه با این شعر و داستان عاشقانه « عایشه و ملا محمد جان » در کتب مربوط به تاریخ هرات مطالبی نوشته اند و رادیو افغانستان نیز دردهه پنجاه این داستان و آهنگ مربوط به آنرا در قالب رادیو درام موزیکال بارها پخش کرد و به گونه ای که آوازه آن به ایران هم رسید. سرود عاشقانه ملامحمد جان بیانگر عشق واقعی این دو بوده...
در زمان حکمروایی تیموریان درهرات، بویژه درعصر سلطان حسین بایقرا (۱۵۰۵ــ ۱۴۶۸) و وزیر دانشمندش امیرعلی شیر نوایی، مردم از سراسر قلمرو تیموریان در روز نوروز به مزارشریف می آمدند و دولت هزینه عروسی جوانانی که، در این روز در مزار شریف مراسم میگرفتند را می پرداخت.
🔹ازجمله مدارسی که درین دوره، در هرات تاسیس شده بود، مدرسه ای بود، نزدیک محله سرحدیره در شمال شهر هرات و در جوار زیارت ملا حسین واعظ کاشفی که یکی از طلاب این مدرسه ملا محمد جان همه روزه از محله سرحدیره به چشمه قلمفرکه نزدیک زیارت عبدالرحمن جامی بود، میرفت و صرف و نحو حفظ میکرد، ساعتی در کنار چشمه می آسود و شکرانه ای بجا می آورد .
🔹 روزی از روز ها جمعی از دختران سرحدیره که در میان آنان، عایشه دختر یکی از افسران مقرب دربار نیز بود، به منظور تفرج و گردش بر سر چشمه آمدند، در این بین باد تندی وزیدن گرفت و روسری عایشه را ازسرش برداشت و بر دوش ملا محمد جان که در فاصله کمی از آنها قرارداشت، انداخت. عایشه که به دنبال روسری اش آمده بود با ملا ممد جان رو در رو شده و هردو دلباخته همدیگر شدند.
از آن روز به بعد عایشه و ملا ممد جان به کمک و زمینه سازی دوستان عایشه در کنار چشمه قلمفر، دور از چشم دیگران همدیگر را می دیدند.
عشق عایشه و ملا ممد جان آنقدر برسر زبانها افتاد تا به گوش پدر عایشه نیز رسید. پدر با شنیدن این حکایت، عایشه را در خانه زندانی کرد و او را از دیدن معشوقش محروم کرد. ملا محمد جان هم آموزش صرف و نحو را کنار گذاشت و روز به روز از درد فراق عایشه ناتوان تر می شد. روزی از روز ها که عایشه توانسته بود، دور ازچشم پدر بادختران دیگر بر سر چشمه بیاید، با سوز و درد این سرود را می خواند:
درهمین زمان وزیر دانشمند، امیرعلی شیر نوایی با عده ای ازهمراهان، از کنار این چشمه می گذشت که صدای خواندن عایشه توجه او را جلب کرد، بلافاصله توقف نموده و همه شعر را گوش کرد. علی شیر نوائی با فراست و تیز بینی که داشت، دریافت که در پس این صدا دردی نهفته است. خودش را به عایشه رساند و با ملایمت و مهربانی حال او را جویا شد.
سپس عایشه داستان عاشقانه خود و ملا محمد جان را به امیر حکایت نموده و اضافه نمود که ملا ممد جان ازجمله طلاب مدارس شما می باشد.
🔹فردای آنروز، امیرا به خانه پدر عایشه رفت و از عایشه خواستگاری نمود، پدر عایشه که وضع را چنین دید، به احترام شخص امیر به این وصلت راضی شد.
امیر این دو دلباخته را به مزار شریف فرستاد و در همان جا مقدمات عروسی را فراهم نمودند. به این ترتیب این دو به هم رسیدند و نذرشان را به استان حضرت علی ادا کردند.
آهنگ ملا محمد جان که راوی داستان عشق عایشه وملا محمد جان است، درشهر هرات و دیگر نواحی برسرزبانها افتاد وسینه به سینه، قرنها در محافل و مجالس خوانده میشد. اولین بار شادروان استاد غلام حسین نود سال قبل این آهنگ را دربمبئی اجرا کرد.
🔹به همین ترتیب این ترانه را استاد مهوش اجرا کرد و بعدها پوران نیز این آهنگ را با کمی تغییر شعر بازخوانی کرد و به شهرت بی سابقه این آهنگ افزود به گونه ای که این آهنگ به یکی از نوستالژی بزرگ ایرانی ها در دهه 50 تبدیل شد.
🔖منبع: کانال موسیقی سنتی
#فرهنگ
#ادبیات
#تاریخ_و_فرهنگ
#داستان_های_مردمی
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @kasenfi
#ادبیات_و_فرهنگ_مردمی
🔹" ملا محمد جان" یکی از قدیمی ترین آهنگ های هرات است سرودی عاشقانه و بیان سوز دل دختر عاشقیست که نذر کرده تا آرامگاه حضرت علی(ع) را در مزارشریف زیارت کند و دعا کند تا آرزویش که رسیدن به ملا محمد جان است برآورده شود.
( برخی از مردم افغانستان مزار شریف را قبر علی بن ابی طالب می دانند و نه شهر نجف در عراق )
🔹در رابطه با این شعر و داستان عاشقانه « عایشه و ملا محمد جان » در کتب مربوط به تاریخ هرات مطالبی نوشته اند و رادیو افغانستان نیز دردهه پنجاه این داستان و آهنگ مربوط به آنرا در قالب رادیو درام موزیکال بارها پخش کرد و به گونه ای که آوازه آن به ایران هم رسید. سرود عاشقانه ملامحمد جان بیانگر عشق واقعی این دو بوده...
در زمان حکمروایی تیموریان درهرات، بویژه درعصر سلطان حسین بایقرا (۱۵۰۵ــ ۱۴۶۸) و وزیر دانشمندش امیرعلی شیر نوایی، مردم از سراسر قلمرو تیموریان در روز نوروز به مزارشریف می آمدند و دولت هزینه عروسی جوانانی که، در این روز در مزار شریف مراسم میگرفتند را می پرداخت.
🔹ازجمله مدارسی که درین دوره، در هرات تاسیس شده بود، مدرسه ای بود، نزدیک محله سرحدیره در شمال شهر هرات و در جوار زیارت ملا حسین واعظ کاشفی که یکی از طلاب این مدرسه ملا محمد جان همه روزه از محله سرحدیره به چشمه قلمفرکه نزدیک زیارت عبدالرحمن جامی بود، میرفت و صرف و نحو حفظ میکرد، ساعتی در کنار چشمه می آسود و شکرانه ای بجا می آورد .
🔹 روزی از روز ها جمعی از دختران سرحدیره که در میان آنان، عایشه دختر یکی از افسران مقرب دربار نیز بود، به منظور تفرج و گردش بر سر چشمه آمدند، در این بین باد تندی وزیدن گرفت و روسری عایشه را ازسرش برداشت و بر دوش ملا محمد جان که در فاصله کمی از آنها قرارداشت، انداخت. عایشه که به دنبال روسری اش آمده بود با ملا ممد جان رو در رو شده و هردو دلباخته همدیگر شدند.
از آن روز به بعد عایشه و ملا ممد جان به کمک و زمینه سازی دوستان عایشه در کنار چشمه قلمفر، دور از چشم دیگران همدیگر را می دیدند.
عشق عایشه و ملا ممد جان آنقدر برسر زبانها افتاد تا به گوش پدر عایشه نیز رسید. پدر با شنیدن این حکایت، عایشه را در خانه زندانی کرد و او را از دیدن معشوقش محروم کرد. ملا محمد جان هم آموزش صرف و نحو را کنار گذاشت و روز به روز از درد فراق عایشه ناتوان تر می شد. روزی از روز ها که عایشه توانسته بود، دور ازچشم پدر بادختران دیگر بر سر چشمه بیاید، با سوز و درد این سرود را می خواند:
درهمین زمان وزیر دانشمند، امیرعلی شیر نوایی با عده ای ازهمراهان، از کنار این چشمه می گذشت که صدای خواندن عایشه توجه او را جلب کرد، بلافاصله توقف نموده و همه شعر را گوش کرد. علی شیر نوائی با فراست و تیز بینی که داشت، دریافت که در پس این صدا دردی نهفته است. خودش را به عایشه رساند و با ملایمت و مهربانی حال او را جویا شد.
سپس عایشه داستان عاشقانه خود و ملا محمد جان را به امیر حکایت نموده و اضافه نمود که ملا ممد جان ازجمله طلاب مدارس شما می باشد.
🔹فردای آنروز، امیرا به خانه پدر عایشه رفت و از عایشه خواستگاری نمود، پدر عایشه که وضع را چنین دید، به احترام شخص امیر به این وصلت راضی شد.
امیر این دو دلباخته را به مزار شریف فرستاد و در همان جا مقدمات عروسی را فراهم نمودند. به این ترتیب این دو به هم رسیدند و نذرشان را به استان حضرت علی ادا کردند.
آهنگ ملا محمد جان که راوی داستان عشق عایشه وملا محمد جان است، درشهر هرات و دیگر نواحی برسرزبانها افتاد وسینه به سینه، قرنها در محافل و مجالس خوانده میشد. اولین بار شادروان استاد غلام حسین نود سال قبل این آهنگ را دربمبئی اجرا کرد.
🔹به همین ترتیب این ترانه را استاد مهوش اجرا کرد و بعدها پوران نیز این آهنگ را با کمی تغییر شعر بازخوانی کرد و به شهرت بی سابقه این آهنگ افزود به گونه ای که این آهنگ به یکی از نوستالژی بزرگ ایرانی ها در دهه 50 تبدیل شد.
🔖منبع: کانال موسیقی سنتی
#فرهنگ
#ادبیات
#تاریخ_و_فرهنگ
#داستان_های_مردمی
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @kasenfi
🕗لذت هنر
📚کتابشناسی: #بار_هستی
✍نویسنده: #میلان_کوندرا
✍مترجم: #پرویز_همایونپور
🕯ژانر: #داستان
📦انتشارات: #قطره
🧶درباره کتاب:
《این کتاب که در سال ۱۹۶۸ در پراگ در دورهٔ زمانی موسوم به #بهار_پراگ میگذرد و با #مفاهیم_فلسفی فراوانی سر و کار دارد.
#کتاب به شرحی از وضعیت زندگی #هنرمندان و #روشنفکران_چکسلواکی پس از بهار پراگ، یعنی پس از #حملهٔ #اتحاد_شوروی به چکسلواکی، می پردازد. شخصیت اصلی کتاب توما نام دارد.
توما که #جراحی معروف است، انتقادات فراوانی به #کمونیست های چک دارد و این موجب می شود که او شغل خود را از دست بدهد. در ادامه توما با ترزا آشنا می شود و پس از مدتی با او ازدواج می کند اما…》
🧷سپاسگزار همراهی و حمایت عزیزانی هستیم که باپیشنهادات و انتقادات خود، مسیر رشد و بهبود کار را به ما نشان می دهند.
🔸️🔸️🔸️🔸️
📚کانال صنفی معلمان ایران
🆔️@kasenfi
📚کتابشناسی: #بار_هستی
✍نویسنده: #میلان_کوندرا
✍مترجم: #پرویز_همایونپور
🕯ژانر: #داستان
📦انتشارات: #قطره
🧶درباره کتاب:
《این کتاب که در سال ۱۹۶۸ در پراگ در دورهٔ زمانی موسوم به #بهار_پراگ میگذرد و با #مفاهیم_فلسفی فراوانی سر و کار دارد.
#کتاب به شرحی از وضعیت زندگی #هنرمندان و #روشنفکران_چکسلواکی پس از بهار پراگ، یعنی پس از #حملهٔ #اتحاد_شوروی به چکسلواکی، می پردازد. شخصیت اصلی کتاب توما نام دارد.
توما که #جراحی معروف است، انتقادات فراوانی به #کمونیست های چک دارد و این موجب می شود که او شغل خود را از دست بدهد. در ادامه توما با ترزا آشنا می شود و پس از مدتی با او ازدواج می کند اما…》
🧷سپاسگزار همراهی و حمایت عزیزانی هستیم که باپیشنهادات و انتقادات خود، مسیر رشد و بهبود کار را به ما نشان می دهند.
🔸️🔸️🔸️🔸️
📚کانال صنفی معلمان ایران
🆔️@kasenfi
🔴فراخوان مسابقهی #مقاله_نویسی کانون صنفی معلمان و کانون مدافعان حقوق بشر
💠کودکان و نوجوانان ۱۲ تا ۱۸ سال آثار خود را در قالب #نامه، #یادداشت و #داستان_کوتاه حداکثر تا ۱۴۰۰/۱۲/۱۵ به آدرس ایمیل k.h.farakhan@gmail.com
ارسال کنید.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
✅ با ما در ارگان رسمی کانون صنفی معلمان ایران(تهران) همراه شوید.
منبع :
🆔 @KSMtehran
🔻🔻🔻🔻
🔹 #کانال_صنفی_معلمان
🆔 @kasenfi
👇👇👇
https://tttttt.me/kasenfi
💠کودکان و نوجوانان ۱۲ تا ۱۸ سال آثار خود را در قالب #نامه، #یادداشت و #داستان_کوتاه حداکثر تا ۱۴۰۰/۱۲/۱۵ به آدرس ایمیل k.h.farakhan@gmail.com
ارسال کنید.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
✅ با ما در ارگان رسمی کانون صنفی معلمان ایران(تهران) همراه شوید.
منبع :
🆔 @KSMtehran
🔻🔻🔻🔻
🔹 #کانال_صنفی_معلمان
🆔 @kasenfi
👇👇👇
https://tttttt.me/kasenfi
🌀 #یادآر
با تاخیر برای سالروز درگذشت هوشنگ گلشیری
🖋 این متنی است که #حسین_آبکنار در سالمرگ #هوشنگ_گلشیری نوشت و در مجلۀ «شهروند امروز» (تیر ۱۳۸۷) منتشر کرد.
◼️هزار کلمه دربارۀ گلشیری
🖋حسین آبکنار
گنج و گوهر کِی میان خانههاست
گنجها پیوسته در ویرانههاست
در یکی از شبهای خردادماه سال هزار و سیصد و هفتاد و نُه، پائولو کوئیلو، نویسندۀ مشهور و متوسطِ آمریکای لاتینی، مهمانِ ایرانیها بود و ضیافتِ شامی بهافتخار او در کاخ نیاوران تدارک دیده بودند. خیلیها را دعوت کرده بودند. حتی برای من هم کارتِ دعوت آمد: دیدار با پائولو کوئیلو در کاخِ نیاوران بهصرف شام.
کوئیلو متولد سال ۱۹۴۷ ریودوژانیرو برزیل است. کشوری که فوتبالش مهمتر از ادبیاتش است. در مقدمۀ یکی از کتابهایش آمده است که او در خانوادهای نیمهمرفه از پدری مهندس و مادری عمیقاً مذهبی به دنیا آمد. والدینش او را در کالج ژزوئیتها نامنویسی کردند، کالجی که به سختگیری شهرت داشت. پائولو در آنجا انضباط و تحمل سختی را فرا گرفت، اما ایمان مسیحیاش را از دست داد. بعدها به دانشکدۀ حقوق رفت، اما خیلی زود آن را رها کرد. علاقۀ شدیدش به هنر موجب شد تا بهخواستِ پدرومادرش سه بار در بیمارستان روانی بستری شود.
ولی او عاقبت از آنجا گریخت. بعد به مارکس و انگلس و چهگوارا علاقهمند شد و در تظاهراتهای خیابانی فعالانه شرکت کرد. همزمان با این تغییر و تحولات، او دچار بحرانی معنوی شد که بیایمانیاش را زیر سؤال میبُرد. از این رو، به جستوجوی تجربیات معنوی تازهای پرداخت: به مواد مخدر و توهمزا و به فرقههای متعدد رو آورد و تمام قارۀ آمریکای لاتین را در جستوجوی گامهای کارلوس کاستاندا طی کرد و با جادوگران گوناگون آشنا شد. سپس به انگلستان رفت و در آنجا به نوشتن ماجراهای زندگیاش پرداخت. این کار یک سال وقت او را گرفت تا اینکه روزی دستنوشتهاش را در یک کافهرستوران جا گذاشت. او، پس از سه ازدواج ناموفق، در سال ۱۹۸۱ با کریستینا ازدواج کرد. کوئیلو در سیوچهارسالگی ایمان کاتولیکیاش را باز یافت؛ ایمانی که سالها پیش از دست داده بود. آنگاه به سفر هفتصدکیلومتری در جادۀ سنژاک دو کمپوستل پرداخت، راهی را که زائران بیشماری در قرونوسطی طی کرده بودند. از این سفر، که به نوعی سیروسلوک میمانست، نخستین متن ادبی او بهنام «زائر کمپوستل» پدید آمد. کتاب «کیمیاگر» را پس از آن نوشت و سپس کتابهای دیگر و دیگرترش را. «کیمیاگر» حکایت چوپانی است بهنام سانتیگو که شبی در ویرانهای به خواب میرود و در خواب نشانههایی از گنجی پنهان به او داده میشود. او، بهجستوجوی گنج، سفری را آغاز میکند و در نهایت گنج را در همان ویرانه مییابد. البته نظیر این مضمون بهکرّات در ادبیات ایران آمده است؛ مثلاً در اشعار مولانا عین همین داستان به چشم میخورد. کتابهای کوئیلو در ایران طرفداران زیادی دارد و بسیار پُرفروش است؛ با چاپهای متعدد و قطعهای کوچک و بزرگ و نفیس. کوئیلو میگوید که برای سه بار زندگی بعدی هم بهاندازۀ کافی پول دارد، ولی ترجیح میدهد که سالی چهارصدهزار دلار حق تألیفی را که دریافت میکند خرج بنیادی کند که به نام خودش است و همسرش کریستینا آن را اداره میکند.
آنشب گویا ضیافت باشکوهی برقرار شده بود. خیلیها آمده بودند. وزیر ارشاد وقت هم بوده. مهمانها کوئیلو را که دیدهاند حتماً برایش کف زدهاند و او همانطورکه لیوان نوشابهاش دستش بوده در باغ قدم میزده و با بعضیها دست میداده…
آنشب گلشیری در بیمارستان ایرانمهر در کُما بود.
آنچه تو گنجش توهم میکنی
زان توهم، گنج را گم میکنی
#فرهنگ
#ادبیات
#داستان
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
با تاخیر برای سالروز درگذشت هوشنگ گلشیری
🖋 این متنی است که #حسین_آبکنار در سالمرگ #هوشنگ_گلشیری نوشت و در مجلۀ «شهروند امروز» (تیر ۱۳۸۷) منتشر کرد.
◼️هزار کلمه دربارۀ گلشیری
🖋حسین آبکنار
گنج و گوهر کِی میان خانههاست
گنجها پیوسته در ویرانههاست
در یکی از شبهای خردادماه سال هزار و سیصد و هفتاد و نُه، پائولو کوئیلو، نویسندۀ مشهور و متوسطِ آمریکای لاتینی، مهمانِ ایرانیها بود و ضیافتِ شامی بهافتخار او در کاخ نیاوران تدارک دیده بودند. خیلیها را دعوت کرده بودند. حتی برای من هم کارتِ دعوت آمد: دیدار با پائولو کوئیلو در کاخِ نیاوران بهصرف شام.
کوئیلو متولد سال ۱۹۴۷ ریودوژانیرو برزیل است. کشوری که فوتبالش مهمتر از ادبیاتش است. در مقدمۀ یکی از کتابهایش آمده است که او در خانوادهای نیمهمرفه از پدری مهندس و مادری عمیقاً مذهبی به دنیا آمد. والدینش او را در کالج ژزوئیتها نامنویسی کردند، کالجی که به سختگیری شهرت داشت. پائولو در آنجا انضباط و تحمل سختی را فرا گرفت، اما ایمان مسیحیاش را از دست داد. بعدها به دانشکدۀ حقوق رفت، اما خیلی زود آن را رها کرد. علاقۀ شدیدش به هنر موجب شد تا بهخواستِ پدرومادرش سه بار در بیمارستان روانی بستری شود.
ولی او عاقبت از آنجا گریخت. بعد به مارکس و انگلس و چهگوارا علاقهمند شد و در تظاهراتهای خیابانی فعالانه شرکت کرد. همزمان با این تغییر و تحولات، او دچار بحرانی معنوی شد که بیایمانیاش را زیر سؤال میبُرد. از این رو، به جستوجوی تجربیات معنوی تازهای پرداخت: به مواد مخدر و توهمزا و به فرقههای متعدد رو آورد و تمام قارۀ آمریکای لاتین را در جستوجوی گامهای کارلوس کاستاندا طی کرد و با جادوگران گوناگون آشنا شد. سپس به انگلستان رفت و در آنجا به نوشتن ماجراهای زندگیاش پرداخت. این کار یک سال وقت او را گرفت تا اینکه روزی دستنوشتهاش را در یک کافهرستوران جا گذاشت. او، پس از سه ازدواج ناموفق، در سال ۱۹۸۱ با کریستینا ازدواج کرد. کوئیلو در سیوچهارسالگی ایمان کاتولیکیاش را باز یافت؛ ایمانی که سالها پیش از دست داده بود. آنگاه به سفر هفتصدکیلومتری در جادۀ سنژاک دو کمپوستل پرداخت، راهی را که زائران بیشماری در قرونوسطی طی کرده بودند. از این سفر، که به نوعی سیروسلوک میمانست، نخستین متن ادبی او بهنام «زائر کمپوستل» پدید آمد. کتاب «کیمیاگر» را پس از آن نوشت و سپس کتابهای دیگر و دیگرترش را. «کیمیاگر» حکایت چوپانی است بهنام سانتیگو که شبی در ویرانهای به خواب میرود و در خواب نشانههایی از گنجی پنهان به او داده میشود. او، بهجستوجوی گنج، سفری را آغاز میکند و در نهایت گنج را در همان ویرانه مییابد. البته نظیر این مضمون بهکرّات در ادبیات ایران آمده است؛ مثلاً در اشعار مولانا عین همین داستان به چشم میخورد. کتابهای کوئیلو در ایران طرفداران زیادی دارد و بسیار پُرفروش است؛ با چاپهای متعدد و قطعهای کوچک و بزرگ و نفیس. کوئیلو میگوید که برای سه بار زندگی بعدی هم بهاندازۀ کافی پول دارد، ولی ترجیح میدهد که سالی چهارصدهزار دلار حق تألیفی را که دریافت میکند خرج بنیادی کند که به نام خودش است و همسرش کریستینا آن را اداره میکند.
آنشب گویا ضیافت باشکوهی برقرار شده بود. خیلیها آمده بودند. وزیر ارشاد وقت هم بوده. مهمانها کوئیلو را که دیدهاند حتماً برایش کف زدهاند و او همانطورکه لیوان نوشابهاش دستش بوده در باغ قدم میزده و با بعضیها دست میداده…
آنشب گلشیری در بیمارستان ایرانمهر در کُما بود.
آنچه تو گنجش توهم میکنی
زان توهم، گنج را گم میکنی
#فرهنگ
#ادبیات
#داستان
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
غم و اندوه برای سه خوابگرد
کانال بانک کتاب صوتی
🎧قصه شب 🌺
#داستان_کوتاه
" غم و اندوه برای سه خوابگرد "
اثر : گابریل گارسیا مارکز
ترجمه : بهمن فرزانه
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🔸🔸🔸
🆔 @ksenfi
#داستان_کوتاه
" غم و اندوه برای سه خوابگرد "
اثر : گابریل گارسیا مارکز
ترجمه : بهمن فرزانه
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🔸🔸🔸
🆔 @ksenfi
آشغال جمع کنها
کانال بانک کتاب صوتی
🎧قصه شب 🌺
📖 #داستان_کوتاه
#آشغال_جمع_کن_ها
اثر: #ریموند_کارور
📝داستان از جایی آغاز می شود که الکس، جوانی که به تازگی از همسر خود جدا شده است شدیداً درگیر مسایل مادی شده است. عقب افتادن کرایه منزل، اقساط بانک، پول آب و برق و ... تنها گوشه ای از بدهیهای الکس می باشد. بیکاری الکس و بی اعتنایی خانواده الکس او را به لبه پرتگاه رسانده است اما اتفاقی عجیب زندگی الکس را دگرگون می کند...
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🔸🔸🔸
🆔 @ksenfi
📖 #داستان_کوتاه
#آشغال_جمع_کن_ها
اثر: #ریموند_کارور
📝داستان از جایی آغاز می شود که الکس، جوانی که به تازگی از همسر خود جدا شده است شدیداً درگیر مسایل مادی شده است. عقب افتادن کرایه منزل، اقساط بانک، پول آب و برق و ... تنها گوشه ای از بدهیهای الکس می باشد. بیکاری الکس و بی اعتنایی خانواده الکس او را به لبه پرتگاه رسانده است اما اتفاقی عجیب زندگی الکس را دگرگون می کند...
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🔸🔸🔸
🆔 @ksenfi
Forwarded from کانال صنفی معلمان ایران
🎧 قصه شب 🌺
#داستان_کوتاه
"داستان کوتاه درد و دل ملا قربانعلی "
اثر: #محمدعلی_جمالزاده
از مجموعه داستان یکی بود یکی نبود
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🔸🔸🔸
🆔 @ksenfi
#داستان_کوتاه
"داستان کوتاه درد و دل ملا قربانعلی "
اثر: #محمدعلی_جمالزاده
از مجموعه داستان یکی بود یکی نبود
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🔸🔸🔸
🆔 @ksenfi
آنها شوهر تو نیستند
کانال بانک کتاب صوتی
🎧قصه شب 🌺
#داستان_کوتاه
📙 آنها شوهر تو نیستند
✍🏻 نویسنده : #ریموند_کارور
🔸 ارل اوبر که قبلاً فروشندگی میکرد، از کار بیکار شده بود. اما زنش دورین شبها در یک کافیشاپ شبانهروزی نزدیک شهر پیشخدمتی میکرد. یک شب که ارل داشت مشروب میخورد، تصمیم گرفت به کافیشاپ سری بزند و چیزی بخورد. میخواست ببیند دورین چهجور جایی کار میکند و اگر میشود به حساب همانجا چیزی سفارش بدهد. ارل جلوی پیشخوان نشست و صورت غذا را نگاه کرد.
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🔸🔸🔸
🆔 @kasenfi
#داستان_کوتاه
📙 آنها شوهر تو نیستند
✍🏻 نویسنده : #ریموند_کارور
🔸 ارل اوبر که قبلاً فروشندگی میکرد، از کار بیکار شده بود. اما زنش دورین شبها در یک کافیشاپ شبانهروزی نزدیک شهر پیشخدمتی میکرد. یک شب که ارل داشت مشروب میخورد، تصمیم گرفت به کافیشاپ سری بزند و چیزی بخورد. میخواست ببیند دورین چهجور جایی کار میکند و اگر میشود به حساب همانجا چیزی سفارش بدهد. ارل جلوی پیشخوان نشست و صورت غذا را نگاه کرد.
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🔸🔸🔸
🆔 @kasenfi