آشغال جمع کنها
کانال بانک کتاب صوتی
🎧قصه شب 🌺
📖 #داستان_کوتاه
#آشغال_جمع_کن_ها
اثر: #ریموند_کارور
📝داستان از جایی آغاز می شود که الکس، جوانی که به تازگی از همسر خود جدا شده است شدیداً درگیر مسایل مادی شده است. عقب افتادن کرایه منزل، اقساط بانک، پول آب و برق و ... تنها گوشه ای از بدهیهای الکس می باشد. بیکاری الکس و بی اعتنایی خانواده الکس او را به لبه پرتگاه رسانده است اما اتفاقی عجیب زندگی الکس را دگرگون می کند...
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🔸🔸🔸
🆔 @ksenfi
📖 #داستان_کوتاه
#آشغال_جمع_کن_ها
اثر: #ریموند_کارور
📝داستان از جایی آغاز می شود که الکس، جوانی که به تازگی از همسر خود جدا شده است شدیداً درگیر مسایل مادی شده است. عقب افتادن کرایه منزل، اقساط بانک، پول آب و برق و ... تنها گوشه ای از بدهیهای الکس می باشد. بیکاری الکس و بی اعتنایی خانواده الکس او را به لبه پرتگاه رسانده است اما اتفاقی عجیب زندگی الکس را دگرگون می کند...
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🔸🔸🔸
🆔 @ksenfi
آنها شوهر تو نیستند
کانال بانک کتاب صوتی
🎧قصه شب 🌺
#داستان_کوتاه
📙 آنها شوهر تو نیستند
✍🏻 نویسنده : #ریموند_کارور
🔸 ارل اوبر که قبلاً فروشندگی میکرد، از کار بیکار شده بود. اما زنش دورین شبها در یک کافیشاپ شبانهروزی نزدیک شهر پیشخدمتی میکرد. یک شب که ارل داشت مشروب میخورد، تصمیم گرفت به کافیشاپ سری بزند و چیزی بخورد. میخواست ببیند دورین چهجور جایی کار میکند و اگر میشود به حساب همانجا چیزی سفارش بدهد. ارل جلوی پیشخوان نشست و صورت غذا را نگاه کرد.
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🔸🔸🔸
🆔 @kasenfi
#داستان_کوتاه
📙 آنها شوهر تو نیستند
✍🏻 نویسنده : #ریموند_کارور
🔸 ارل اوبر که قبلاً فروشندگی میکرد، از کار بیکار شده بود. اما زنش دورین شبها در یک کافیشاپ شبانهروزی نزدیک شهر پیشخدمتی میکرد. یک شب که ارل داشت مشروب میخورد، تصمیم گرفت به کافیشاپ سری بزند و چیزی بخورد. میخواست ببیند دورین چهجور جایی کار میکند و اگر میشود به حساب همانجا چیزی سفارش بدهد. ارل جلوی پیشخوان نشست و صورت غذا را نگاه کرد.
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🔸🔸🔸
🆔 @kasenfi