کانال صنفی معلمان ایران
6.12K subscribers
21.3K photos
2.96K videos
436 files
8.56K links
#این_کانال_مستقل_است

حقوق دانش آموزان و معلمان
قوانین اداری
بخشنامه ها
یادداشت های صنفی و آموزشی
پلی بین معلمان و فعالان صنفی.
شعر ، داستان ، یادداشت خود را از طریق آی دی زیر برای ما ارسال نمایید.
@Ertebat_ba_kasenfe
Download Telegram
Mahasti_Akharin_Tabib_مهٔستی_ـ_آخرین
<unknown>
🌀 #یادآر

🎼 قطعه « آخرین طبیب » برای سالروز درگذشت بانو #مهستی

#فرهنگ
#موسیقی
#صداهای_ممنوعه
#صدای_زنان

🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران

🆔 @Kasenfi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🌀 #زادروز

🖋۲۶ ژوئن سالروز تولد #جرج_اورول

🎞 ویدیو به معرفی شاعر،روزنامه‌نگار،منتقد ادبی و داستان‌نویس بزرگ انگلیسی و نویسنده رمان‌های #قلعه_حیوانات و #۱۹۷۴ می پردازد.

#فرهنگ
#ادبیات
#همه_برابرند_بعضی‌ها_برابرترند
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران

🆔 @Kasenfi
گلپا روی برگی بنویس عشق
@Jane_oshaagh
🎼 صبح با موسیقی

قطعه « روی برگی بنویس عشق »
با صدای خوش‌نوای گلپا (اکبر گلپایگانی)

#فرهنگ
#موسیقی
#گلپا
#شادی
#عشق
#بهانه‌های_کوچک_خوشبختی

🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران

🆔 @Kasenfi
🎥 #سینما

🎞 زندگی دوگانه ورونیکا The Double Life of Veronique⁣⁣⁣
کارگردان: ⁣کریشتوف کیشلوفسکی
بازیگران: ⁣⁣ایرنه ژاکوب، گیوم دو تونکدک
موسیقی :⁣⁣ ⁣زبیگنف پرایزنر
محصول : 1991 لهستان

#فرهنگ
#سینما
#کیشلوفسکی

🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران

🆔 @Kasenfi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌀 #سینما
#سکانس_برتر

سکانس مرگ ورونیکا در صحنه اپرا
زندگی دوگانه ورونیکا
کارگردان:کریشتف کیشلوفسکی
محصول:1991

#فرهنگ
#سینما

🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران

🆔 @Kasenfi
🌀 یادداشت فیلم

#زندگی_دوگانه_ورونیکا

از چند وقت پیش، این حسِ غریب بِهِم دست داده که انگار تَک و تنها رها شده‌ام. درحالی‌که هیچ‌چی توی زندگیم تغییر نکرده.

ورونیک به پدرش

... «زندگی دوگانه‌یِ ورونیک» جادویِ مَحض است؛ فیلمی سراسر راز و رَمز و چُنان خیره‌کننده که نمی‌توان از تماشایش دل کَند. هر دیداری با فیلم، فُرصتِ تازه‌ای‌ست تا رازهایی دیگر رُخ بنمایند و خودی نشان بدهند، بی‌آن‌که فکری برایِ رازگُشایی کنند. سینمایِ «کریشتُف کیشلوفسکی»، اساساً، چُنین سینمایی‌ست، سینمایی سراسر پُرسش که غمی آشکار در آن به‌چشم می‌آید. فیلم‌هایی که مرثیه‌خوان نیستند، امّا نگرانند؛ نگرانِ موقعیت‌هایِ انسانی که از دست می‌روند و آدم‌هایی که به آخرِ خط رسیده‌اند. در این دُنیایِ ترسناک، چیزی که می‌تواند مرهَمی باشد بر دردها، همین احساس‌هایِ مُشترک است؛ حِسّی که آدمی را از این‌سویِ زمین، به آدمی دیگر در آن‌سو پیوند می‌زند. ‌چیزی بهتر و خوشایندتر و دل‌پذیرتر از این سُراغ دارید؟

... «زندگی دوگانه‌یِ ورونیک» شاهکاری‌ست درباره‌یِ این حِسِ غریب و گُنگ و مُبهم که نه توضیح‌دادنَش مُمکن است و نه سَردرآوردن از آن آسان است. فیلم، به‌سادگی، این نظر را طرح می‌کند که آدم‌ها می‌توانند در گوشه‌ای دیگر «هَم‌زاد»ی داشته باشند و حتّا مُمکن است این دو هَم‌زاد، روزی، در یک نُقطه‌یِ زمین باشند، بی‌آن‌که یک‌دیگر را درست‌وحسابی ببینند و از دیدنِ هم شگفت‌زده شوند. و این همان اتّفاقی‌ست که برایِ «ورونیکا» و «ورونیک» می‌افتد...

ورونیکا، در حالِ قدم‌زدن است که ناگهان چیزی می‌بیند و به تماشا می‌ایستد. اتوبوسِ توریست‌ها آن‌سویِ میدان ایستاده و دارد مُسافر‌ها را سوار می‌کند. قرار نیست هیچ توریستی در تظاهراتِ مردم آسیب ببیند. امّا آن‌چه مایه‌یِ حیرتِ ورونیکا می‌شود، دخترکی هم‌شکلِ اوست که دوربین به دست دارد و از هر چیزی عکس می‌گیرد. تا ورونیکا بجُنبد، ورونیک عکسی هم از او انداخته‌ست. ورونیکا، حیران‌تر از آن است که از ماجرا سَردرآوَرَد. و کمی بعد، در نخستین کُنسرتی که اجرا می‌کند، می‌میرد و بعد از این، ما فقط با ورونیک سَروکار داریم. بعد از این‌ست که می‌فهمیم هر دو مادرهای‌ِشان را از دست داده‌اند، هر دو مادر بیماری قلبی داشته‌اند و هر دو دختر هم این بیماری‌ها را به ارث برده‌اند. ورونیکا و ورونیک، هردو، صدایِ خوشی دارند. ورونیکا چشم‌به‌راهِ نخستین کنسرت است و در میانه‌یِ همین کنسرت آن بیماری قدیمی او را از پا می‌اندازد. ولی ورونیک نمی‌خواهد خوانندگی را ادامه دهد،‌ و ترجیح می‌دهد مُعلّم باشد نه خواننده. هردو، توپِ پلاستیکی کوچکی دارند که زیباست. ورونیکا همیشه با این توپ خوش است و دنیا را، گاهی، با این توپِ کوچک می‌بیند. ولی توپِ ورونیک در گوشه‌یِ کیفَش جا خوش کرده‌ست و او هیچ اعتنایی به این توپ نمی‌کند. این دو هَم‌زاد، حلقه‌ای طلایی هم دارند که بی‌دلیل آن را به زیرِ چشم می‌کشند. شباهت‌هایِ آن‌ها، بیش‌تر از این‌هاست. امّا برای بیش‌تر لذّت‌بردن از فیلم که نباید به‌دنبالِ شباهت‌ها بود؛ باید تفاوت‌هایِ این دو هَم‌زاد را پیدا کرد. کلیدِ فیلم، شاید، در همین چیزهاست: این‌که چرا ورونیکا روحی آزادتر دارد و ورونیک پای‌بَندتر است. اصلاً همین‌که در یک‌سوّمِ ابتدایی فیلم، ورونیکا رها می‌شود و زندگی ورونیک به‌نمایش درمی‌آید، نشانه‌یِ این‌ست که نباید دنبالِ شباهت‌ها گشت. ورونیکا، نمونه‌یِ کامل‌شُده‌یِ ورونیک‌ست؛ آدمی به‌شدّت شکننده با ویژگی‌هایِ خاصّ و رفتارهایی که فقط خودش از آن‌ها سَردرمی‌آوَرَد. از راه‌رفتن زیرِ باران گرفته تا حسِ سرخوشی که از ریختنِ گَرده‌های گَچ روی سرش به او دست می‌دهد. حتّا مرگِ او هم نوعی سَرخوشی‌ست؛ به همین سادگی...

حالا، فهمِ آن جُمله‌ی ورونیک که در ابتدایِ یادداشت آمده، آسان‌تر است؛ هیچ‌چیز، ظاهراً تغییر نکرده. زندگی، همان زندگیِ سابق است، امّا این حسِ تک‌افتادگی، این حسِ تنهایی، سرِ جایش هست بدونِ این‌که ورونیک بداند جایِ خالیِ ورونیکا را نمی‌شود هیچ‌جوری پُر کرد. زندگی ادامه دارد و همیشه چیزی هست که این تنهایی و تک‌افتادگی را به یادِ آدم بیندازد. تاب‌آوردنِ زندگی، گاهی، کارِ آسانی نیست.

برگرفته از کانال هنرنامه

#فرهنگ
#سینما
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران

🆔 @Kasenfi
آواز سوز و گداز - محمدرضا شجریان
الف. سکوت
🎼 صبح با موسیقی
«نگارینا! دل و جانُم تِه دیری» 

شعر بابا طاهر
آهنگسازی پرویز مشکاتیان
پیانو جواد معروفی
و آواز شجریان

#فرهنگ
#موسیقی

🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران

🆔 @Kasenfi
🌀 #یادآر

خاکم به سر، ز غصه به سر، خاک اگر کنم
خاک وطن که رفت، چه خاکی به سر کنم؟
من آن نیم به مرگ طبیعی شوم هلاک
وین کاسه خون به بستر راحت هدر کنم
معشوق «عشقی » ای وطن، ای عشق پاک!
ای آن که ذکر عشق تو شام و سحر کنم

✔️ نود و هشت سال پیش در چنین روزی #میرزاده_عشقی را در خانه‌اش ترور کردند و آنقدر درمانش را به تاخیر انداختند که به دلیل خونریزی درگذشت.

#فرهنگ
#درگذشت

🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران

🆔 @Kasenfi
Radio Tragedy 17 Mirzadeh Eshghi: The Poet’s Blood
Radio Tragedy Team
🌀 به یاد میرزاده عشقی

قسمت هفدهم رادیو تراژدی را با نام میرزاده عشقی؛ خون شاعر بشنویم

🔻این پادکست به زندگی میرزاده عشقی می‌پردازد، شاعر و نویسنده‌ای که در راه آزادی بیان شهید شد. او کسی بود که اولین اپرا را در ایران اجرا کرد و در روزنامه‌اش، قرن بیستم، تندترین مقالات را درباره‌ی مشروطه‌خواهان رانت‌خوار نوشت. عشقی را در خانه‌اش ترور کردند و آن‌قدر درمانش را به تأخیر انداختند که به دلیل خونریزی درگذشت.

#فرهنگ
#میرزاده_عشقی
#ادبیات
#شعر

🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران

🆔 @Kasenfi
🌀 #زادروز

زادروز میرزا حسن تبریزی (#رشدیه) پایه‌گذار و موسس آموزش نوین در ایران

تصاویر؛ #میرزا_حسن_تبریزی و تصویر دوم مدرسه ای در رشت که رشدیه نیز در تصویر حضور دارد

#فرهنگ
#آموزش_نوین

🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران

🆔 @Kasenfi
🌀 یاد بعضی نفرات

#میرزا_حسن_تبریزی (مشهور به #رشدیه) در ۱۲۳۰ در تبریز متولد شد. تحصیلات مقدماتی را نزد پدر خود فرا گرفت و بنا داشت برای ادامه تحصیلات دینی به نجف مهاجرت کند.

او در جوانی تحت تاثیر خواندن روزنامه‌های فارسی منتشره در خارج از ایران (از جمله حبل المتین، اختر و ثریا) به تعلیم و تربیت علاقه‌مند و از فکر پیشین خود برای سفر به نجف منصرف شد.
اندکی بعد “اصلاح اصول تعلیم و تربیت” را به عنوان هدف خود برگزید و برای تدارک مقدمات آن راهی بیروت شد.

به مدت دو سال در دارالمعلمین بیروت که به وسیله فرانسویان، تاسیس یافته بود به تحصیل علوم جدید پرداخت و به شیوه‌های تدریس آشنایی پیدا کرد. سپس برای تکمیل مطالعات خود به استانبول و مصر سفر کرد و در روش تدریس در مدارس رشدیه (استانبول) و اعدادیه (مصر) آنجا مطالعاتی نمود.

در استانبول به طرح نقشه‌هایی برای تعلیم تربیت اطفال و نو آموزان پرداخته و اقدام به رفع مشکلات تدریس در زبان فارسی و اختراع الفبای صوتی در این زبان کرد و سپس به ایروان رفته، در سال ۱۲۶۲ نخستین مدرسه ایرانی را تاسیس کرد و با اصول (الفبای صوتی) که از اختراعات خودش بود، شروع به تدریس نمود. مدرسه او دو زبانه بود و نخستین کتاب آموزش زبان ترکی را تالیف کرد.

پس از چهار سال به تبریز بازگشت. پس از ورود به ایران عده‌ای از اقوام با سواد خود را گرد آورد و طرز تدریس اسلوب جدید خود را به آنان آموخت و اولین دبستان را در سال۱۲۶۷ در مسجد مصباح الملک تاسیس نمود.
اشتیاق مردم به باسواد شدن کودکانشان، باعث گرمی بازار مدرسه شد. اما مکتب‌داران سنتی یکی از عالمان تبریز را وادار نمودند، رشدیه را تکفیر و فتوای انهدام مدرسه جدید را صادر کند. رشدیه نیز شبانه به مشهد فرار کرد.

پس از شش ماه دوباره به تبریز بازگشت و دومین مدرسه را در محله بازار تأسیس کرد. اما این مدرسه هم مورد هجوم قرار گرفت و رشدیه دیگربار به مشهد فرار کرد.
مدرسه سوم را در چرنداب تبریز تأسیس نمود. این بار، طلبه‌های علوم دینی به تحریک مکتب داران به مدرسه حمله کردند و رشدیه را تهدید به قتل نمودند.
چهارمین مدرسه را در محله نوبر تبریز، برای کودکان تهی‌دست بنیان گذاشت؛ که شمار شاگردانش به ۳۵۷ و شمار معلمان به ۱۲ نفر رسید. این بار مکتب داران به پدر رشدیه متوسل شدند و او را تهدید کردند. پدر رشدیه نیز از او خواست به مشهد برود و او چنین کرد.

بعد از چندی، باز به تبریز برگشت و پنجمین مدرسه را در محله بازار دائر نمود. باز هم مدرسه مورد هجوم واقع شد. دانش آموزان مجروح شدند و یکی از آنان کشته شد. میرزا حسن دیگر بار به مشهد گریخت.
رشدیه در مشهد مدرسه‌ای تأسیس کرد اما آنجا نیز با هجوم کهنه پرستان مواجه شد. مدرسه را چپاول و دست اش را نیز شکستند.

ششمین مدرسه را در لیلی آباد دایر نمود. این مدرسه سه سال دوام آورد. چندی بعد کلاسی برای بزرگسالان نیز باز کرد که در مدت ۹۰ ساعت خواندن و نوشتن را به آنان آموخت. این بار، مخالفان با شلیک تیری به پای او مجروحش ساختند. با مجروح شدن او مدرسه هم بسته شد.
مدرسه هفتم او هم به وسیله بمبی از باروت و زرنیخ تخریب شد و رشدیه تصمیم به ترک ایران گرفت و به قفقاز رفت.

هنگامی که امین‌الدوله به عنوان والی آذربایجان، انتخاب شد، رشدیه را به تبریز دعوت کرد. او دبستان باشکوهی در تبریز ساخت که هشتمین مدرسه او بود. به سبب حمایت‌های امین الدوله، مخالفین کاری از پیش نبردند اما بعد از رفتن او به تهران منحل شد.

میرزا حسن مدارسی را به نام مدارس رشدیه در تهران بنیان گذاشت. اما بعد از عزل امین الدوله مدرسه تعطیل شد. بعدها شایعه شد که رشدیه بابی شده‌است. مدتی به استخدام وزارت معارف درآمد و به گیلان رفت و همانجا بازنشسته شد. او در دوران بازنشستگی در رشت، تهران و اردبیل نیز مدارسی تاسیس کرد. پس از آن به قم رفت و تا آخر عمر در این شهر سکونت داشت. در همان سال ورود مدرسه‌ای تأسیس کرد و در آن به تدریس با شیوه خاص خود مشغول شد.

رشدیه نهایتا در ۱۸ آذر ۱۳۲۳ در قم در سن ۹۷ سالگی درگذشت و چنین وصیت کرده بود:
مرا در محلی به خاک بسپارید که هر روز شاگردان مدارس از روی گورم بگذرند و از این بابت روحم شاد شود. وی در قبرستان نو در نزدیکی حرم فاطمه معصومه در قم دفن شده‌است.

#فرهنگ
#آموزش_نوین
#یاد_بعضی_نفرات

🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران

🆔 @Kasenfi
تصنیف غم جهان
غلامحسین بنان
🌀 صبح با موسیقی

🎼 تصنیف « غم جهان »


آواز #غلامحسین_بنان
آهنگ از #حسینعلی_ملاح
شعر #مولانا

ز تو سرمست و خمارم، خبر از خویش ندارم
سر خود نیز نخارم، که تقاضای تو دارم

دلِ من روشن و مقبل ز چه شد با تو بگویم
که در این آینه‌ی دل، رُخِ زیبای تو دارم

مکن ای دوست ملامت، بنگر روزِ قیامت
همه موجم همه جوشم، در دریای تو دارم

بَرِ دَربانِ تو آیم ،ندهد راه و بِرانَد
خبرش نیست که پنهان، چه تماشای تو دارم

هله زین پس نخروشم، نکنم فتنه نجوشم
به دلم حکم که دارد، دلِ گویای تو دارم

#فرهنگ
#موسیقی

🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران

🆔 @Kasenfi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌀 #یادآر

🔳 چه من فیلم بسازم، چه شعر بنویسم یا عکس بگیرم، این ناشی از احساس اضطراب و ناامنی من است. اضطراب احساس اساسی یک وضعیت هنری است. اضطراب جرقه خلاقیت است.

✔️ ششمین سالروز درگذشت #عباس_کیارستمی به علت خطای پزشکی

#فرهنگ
#سینما

🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران

🆔 @Kasenfi
🖋 #روز_قلم

#داستانک

«شیفت ویژه»

نویسنده: #جعفر_ابراهیمی

اولین بار بود که این کار را می‌کرد. حالش بد شد و هر چه خورده بود را بالا آورد و بعد توی آینه که نگاه کرد انگار چیزی توی چشمش تاب می خورد. خیره که شد سرش گیج رفت و افتاد. انگار از داخل آینه از میان چشمانش یک جفت چشم بیرون می زد . تازه فهمیده بود چه کاری کرده، باورش نمی‌شد که یک بار دیگر هم بتواند. ولی کرده بود، بارها.
بعدها هم این‌طور برای زنش جا انداخته بود که چهارشنبه ها شیفت ویژه دارد و کارش تا اذان صبح طول می کشد. و هر باری هم که زنگ زده بود تا به زنش بگوید این هفته هم شیفت ویژه دارد تلفن را که قطع می‌کرد با خودش گفته بود دیگر نمی کنم اما باز ...

حالا دیگر توی کارش وارد بود و سعی می کرد هیچ موقع چشم توی چشم نشود یاد اولین بار که می‌افتاد احساس می کرد یک جفت چشم پشت سر او حرکت می کند و هر لحظه ممکن است از دیوار روبرو یا از صفحه تلفن بیرون بزند حتی یکبار که زنش را بغل کرده بود و سنگینی چانه اش را روی شانه سمت چپ زنش انداخته بود و داشت توی آینه چنگ زدنش به موهای زن را تماشا می کرد احساس کرده بود یک جفت چشم از داخل آینه انگار دارد نگاهش می کند. زنش را هل داد عقب .شانس آورد که زن با پشت سرش نرفته بود توی آینه.
حالا سعی می کرد فاصله و زاویه اش طوری باشد که چشمش با چشمان آنها گره نخورد. البته همان یکبار هم اگر از سر کنجکاوی زود نمی آمد اصلا آن صورت را نمی‌دید. برای همین زمان را هم خوب می شناخت دقیقا وقتش را می شناخت. چند ثانیه قبل از شروع کار وارد سالن می شد، سعی می کرد اصلا گوش ندهد و چیزی نشنود. می دانست هر کلمه ای که بشنود تا مدت ها روی مغزش رژه می رود.
همیشه به بار اولی ها می گفت تو این کار نه چشم لازم است نه گوش و نه احساس. باید همه چیز رو بذاری کنار و تو یک لحظه خلاصش کنی. بعضی موقع هم به آنها می گفت اگر دوست دارند بیایند کارش را از نزدیک ببینند.
همیشه از پشت به محکوم نزدیک می شد اول یک تکان کوچک به صندلی می داد طوری که فکر کند زیر پایش خالی شده است بعد در یک حرکت صندلی را از زیر پایش می کشید و سعی می کرد دست و پا زدن ها را نبیند برمی گشت به سمت در خروجی و یکراست می رفت سمت دستشویی اول آبی به صورت می زد تو آینه با ترس چشمانش را نگاه می کرد وضو می گرفت و آنقدر همانجا می ماند تا اذان دهند نماز که می خواند آرام می شد.

#فرهنگ
#داستانک
#اعدام
#نه_به_اعدام
#قلم
#روز_قلم

🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران

🆔 @Kasenfi
🌀 #زادروز

▪️پابلو نرودا Pablo Neruda
زادهٔ ۱۲ ژوئیه ۱۹۰۴
درگذشتهٔ ۲۳ سپتامبر ۱۹۷۳ دیپلمات، سناتور و شاعر نوگرای شیلیایی و برنده جایزه ادبیات نوبل می‌باشد. وی نام مستعار خود را از یان نرودا شاعر اهل چک انتخاب کرده بود.در ۱۹۷۱ برنده جایزه نوبل ادبیات شد.

#فرهنگ
#ادبیات

🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران

🆔 @Kasenfi
🌀 آثار #پابلو_نرودا

•پستچی
•من هستم
•خاطرات من
•ما بسیاریم
•اشعار تکمیلی
•اقامت بر روی زمین
•سرودهای همگانی
•بیست سرود عاشقانه و یک غم آوا
•آوای جهانی
•تاریک و روشنا
•یادبودهای جزیره سیاه

▪️ترجمه آثار به فارسی

•مجموعه اشعار پابلو نرودا، ترجمه سیروس شاملو، تهران،انتشارات نگاه، ۱۳۹۱.

•بلندی‌های ماچوپیچو، فرامرز سلیمانی و احمد کریمی حکاک، اصفهان: نشر زمان نو، ۱۳۶۱

•سرود اعتراض، فرامرز سلیمانی، تهران: انتشارات دماوند،۱۳۶۱

•اسپانیا در قلب ما، فرامرز سلیمانی و احمد کریمی حکاک، تهران: انتشارات گویا،۱۳۶۳

•انگیزهٔ نیکسون‌کشی و جشن انقلاب شیلی، فرامرز سلیمانی و احمد کریمی حکاک، تهران: نشر چشمه، ۱۳۶۴

•عاشقانه‌ها، فرامرز سلیمانی و احمد محیط، تهران: نشر یوشیج، ۱۳۶۴

•هوا را از من بگیر خنده‌ات را نه: گزینه شعر عاشقانه، احمد پوری، تهران: نشر چشمه، ۱۳۷۴

•۲۰۰۰ و کتاب عشق و شعرهای دیگر، فرامرز سلیمانی، گرگان: آژینه، ۱۳۸۲

•جهان در بوسه‌های ما زاده می‌شود: گزیده‌ای از اشعار ده شاعر معاصر، یغما گلرویی، تهران: دارینوش، ۱۳۸۲

•پایان جهان، فرهاد غبرایی، تهران: انتشارات نیلوفر،۱۳۸۸

•پرسشها (ترجمه اشعار پابلو نرودا) مهناز بدیهیان – ۲۰۰۳

•از خودت برایم بگو، ۵۲ قطعهٔ عاشقانه از پابلو نرودا، بابک زمانی، با همکاری ۱۷ عکاس برجسته ایرانی، نشر کتاب کوله پشتی ۱۳۹۴

#فرهنگ
#ادبیات

🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران

🆔 @Kasenfi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌀 #یادآر

بیست و سوم تیرماه سالروز درگذشت ریاضیدان نابغه، #مریم_میرزاخانی

📌 مریم میرزاخانی در حال تدریس

برشی کوتاه از مستند «رازهای سطح؛ بینشِ ریاضیِ مریم میرزاخانی»

#فرهنگ
#زنان
#حاکمیت_ضد_زن

🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران

🆔 @Kasenfi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎞 #سینما

در بارانداز ۱۹۵۴On the Waterfront
کارگردان: الیا کازان
بازیگران: مارلون براندو ،اوا ماری سنت،
کارل مالدن، راداستایگر، لی جی کاب

#فرهنگ
#سینما
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران

🆔 @Kasenfi
گلپا روی برگی بنویس عشق
@Jane_oshaagh
🎼 صبح با موسیقی

قطعه « روی برگی بنویس عشق »
با صدای خوش‌نوای گلپا (اکبر گلپایگانی)

#فرهنگ
#موسیقی
#گلپا
#شادی
#عشق
#بهانه‌های_کوچک_خوشبختی

🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران

🆔 @Kasenfi
👍5