جامعه‌شناسی
40K subscribers
3.48K photos
478 videos
144 files
2.42K links
🌎جامعه شناسى مطالعه علمى زندگى بشر است.

💢 جستارهایی در:
- جامعه شناسی
- روانشناسی
- اقتصاد
- فلسفه
- ادبیات
- سینما

📞 تماس و تبلیغ:
@irsociology


بزرگترین مرجع علوم‌انسانی کشور
Download Telegram
🔗 #جامعه‌_شناسی

🔗 #مرگ_به_شیوه_مدرن

#یوسف_محمدی
.............................................................
الیاس در کتاب "تنهایی دم مرگ" به بیان و رونمایی از فرآیند سرکوب و طرد مرگ از آگاهی و حوزه عمومی می‌پردازد، فرآیندی که به بیان او؛ همپای روند پرده‌برداری از جنسیت و روابط جنسی در قرن اخیر صورت گرفته است. در جوامع مدرن، انسان‌ها هرچند به شیوه‌های بهداشتی‌تر و کنترل شده تر می‌میرند، اما این مرگ در انزوای عاطفی کامل به وقوع می‌پیوندد. منظور از الیاس از انزوا، طرد بیمار به صورت عاطفی و انتظار برای مرگ او است. هر چه قدر زمان مرگ نزدیک تر، افراد دورتر می شوند. جابجای از تخت احتضار در میان خویشان و نزدیکان به تخت بیمارستان در میانه پزشکان در پرستاران، مصداق استحاله در ساختار اجتماعی و رفتار متمدنانه است، تغییری که هم راستا با الزامات و دلالت‌های سیاسی خاص امروز است.

https://ibb.co/g4YGyd

🔴 برای خوانش بیشتر به کتاب #تنهایی_دم_مرگ از #نوربرت_الیاس مراجعه نمایید.

🌐 جامعه‌شناسی
🆔 @IRANSOCIOLOGY
برای هر جامعه‌ای و هر انسانی نیاز به آموزش #تنهایی امری ضروری است. جایی خوانده بودم که «ایستادگی تنهایی می‌آورد». شما در برابر هر امری بخواهید بیاستید به‌ناچار تنها خواهید ماند؛ چرا که خصلت ذاتی ایستادگی تنهایی است. یک جامعه برای ایستادگی جمعی نیاز به آموزش و یادگیری ایستادگی فردی دارد، گذر از ایستادگی فردی است که ضرورت ایستادگی جمعی را برای‌تان عریان خواهد کرد و این‌گونه است که کنش‌های جمعی شما در مقابل هر ایستادگی، دیگر منجر به تنهایی نخواهد شد. جوامع درگیر سنت و مدرنیته تنهاترین جوامع‌اند چرا که نه‌تنها به دوره رشد نرسیده‌اند حتی هنوز دوران بلوغِ یادگیریِ تنهایی را طی نکرده‌اند و از تنهایی ترس دارد. ترس از تنهایی باعث عدم رشد ایستادگی جمعی خواهد شد و در نتیجه هیچ کنش جمعی معطوف به هدفی شکل نخواهد گرفت و هر کنشی در نطقه خفه خواهد شد. استبداد در این‌گونه جوامع نمایان است و در تمام جلوه‌های زندگی هر کنشی خود را به عریان‌ترین شکل نشان خواهد داد. ایستادگی در این گونه جوامع با شدیدترین واکنش‌ها روبه‌رو خواهد شد. (منظور از ایستادگی در عام‌ترین شکل آن در همه‌ی سطوح زندگی اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی است). ایدئولوژی و هژمونی مسلط در این‌گونه جوامع نخستین هدف‌شان سوق دادن تمامی کنش‌گران به سمت تنهایی فردی است، چراکه تنهاییِ فردی امن‌ترین و بی‌حاشیه‌ترین شیوه‌ی زندگی است و با در اختیار داشتن نهادهای فرهنگی و رسانه‌ای و با کمک از روانشناسی بازاری عرصه را برای این نوع تنهایی هموارتر و نهادینه‌تر می‌کنند. تفاوت عمیقی بین ایستادگی فردی و ایستادگی جمعی وجود دارد ایستادگی جمعی نتیجه تفکر، خِرد، کنش و آگاهی کنش‌گران است از متن جامعه نشئت می‌گیرد و زمینه را برای تغییرات بنیادی در هر جامعه‌ای فراهم می‌کند اما ایستادگی فردی، تفکری است که بر کنش‌گران آن جامعه غالب شده، منفعلانه است و کنش‌گران آن سوژه‌هایی دم‌دستی برای هژمونی مسلط در جامعه هستند.
بنابراین اولین نتیجه هر ایستادگی‌ای تنهایی در عام‌ترین معنای آن خواهد بود و اگر شما آن را برای خود نهادینه نکرده باشید گرفتار ایستادگی فردی خواهید شد و در نخست مرحله این روبه‌رویی خُرد خواهید شد و در نتیجه دود می‌شوید و به هوا می‌روید.

#مجتبا_هوشمندی

T.me/iransociology
جامعه‌شناسی
Video
[ابتدا ویدئو را مشاهده کنید]

#مسعود_ریاحی : یک جای از رمان جنایت و مکافات #داستایوفسکی، راسکلنیکف دارد فکر می‌کند و راوی به درون ذهنش می‌رود که: «در کجا، کجا خوانده بودم که محکوم به مرگی یک ساعت پیش از مرگ، می‌گوید یا می‌اندیشد که اگر مجبور می‌شد در بلندی یا بر فراز صخره‌ای زندگی کند که آنقدر باریک باشد که فقط دو پایش به‌روی آن جا بگیرد و در اطرافش پرتگاه‌ها، اقیانوس و سیاهی ابدی، تنهایی ابدی و توفان ابدی باشد و به این وضع ناگزیر باشد در آن یک ذره فضا، تمام عمر، هزار سال، برای ابد بایستد؛ باز هم ترجیح می‌داد زنده بماند یا اینکه فورا بمیرد؟»
و اکنون اویی که پُتک می‌زند، نه در فضای استعاری ذهنِ راسکلنیکف، که بر فضای دیواری واقعی‌؛ کوچک‌تر و کمتر از اندازه‌های یک جفت پا ایستاده و پُتک هم می‌زند! بر همان فضای کوچک مابینِ تنهایی و توفان ابدی، پُتک می‌زند که بتواند بر روی همان فضا باقی بماند! آن پتک‌ها، در رد و تمّنای آن زنده‌مانی‌اند. آن زنده‌مانی محقری که راسکلنیکف به آن می‌اندیشید که ارزش زیستن دارد یا خیر، زیستنی‌است که این سوژه، برایش پتک می‌زند!
اگر کسی از آن آینده که نمی‌دانم چیست و کیست و کجاست، کسی یا چیزی بپرسد که: «هی، فلانی، از آن سال‌ها بگو، چطور سر کردی در آن مملکت؟ چگونه می‌گذشت آن پاییز و زمستان و بهار، آن تابستان»
برایش به زبان تمثیل، چیزی شبیه این ویدئو را خواهم گفت و شهادت خواهم داد که ما در آن سال‌ها و روزها، به حتی آنجایی که رویش ایستاده بودیم، پُتک می‌زدیم تا اولا زنده بمانیم و بعد آن ساختمان مخروبه را ویران کنیم، تا بعد شاید... شاید... شاید... روزی، چیزی بسازیم، یک خانه، یک زندگی که بیشتر از یک جفت پا، جا دارد که همانا هرآن‌چیز که سخت و استوار است، دود می‌شود و به هوا می‌رود. برای ساختن ابتدا باید پتک زد. و بعد خواهم گفت که به‌ قول والتر بنیامین: «میراث بر دوش ما سنگینی می‌کند، برای ساخت تاریخ، به‌نفع حذف‌شدگان و طردشدگان و ستم‌دیدگان، راهی جز زمین گذاشتن میراثِ در پيش‌روی خود نداریم»
و خواهم گفت، آهای آن‌که از آینده می‌آیی، کمی از رنج‌های ما هم بگو، از این #تنهایی و توفان ابدی، از این فضایی که روزی بیشتر از یک جفت‌پا برای‌مان، بیشتر جا نداشت. آهای آن‌که روزی خواهی آمد، به‌یاد آر. همین.

#یادآر

http://Telegram.me/masoudriyahii