جامعه‌شناسی
40K subscribers
3.48K photos
478 videos
144 files
2.42K links
🌎جامعه شناسى مطالعه علمى زندگى بشر است.

💢 جستارهایی در:
- جامعه شناسی
- روانشناسی
- اقتصاد
- فلسفه
- ادبیات
- سینما

📞 تماس و تبلیغ:
@irsociology


بزرگترین مرجع علوم‌انسانی کشور
Download Telegram
✍️علی صاحب‌الحواشی

مسئله این نیست که نباید به ملتی خاکسترنشین شده اشقیا پناه داد.ابدا هم مسئله هویت و ملیت نیست، زیرا افغانی‌ها همان‌قدر "ایرانی"‌اند که خوزستانی‌ها و خراسانی‌ها؛ تیره و تبار و زبان و فرهنگ و تاریخ‌شان "ایرانی" است.

مسئله ادراک نیمه‌خودآگاهِ مردم ایران از آن است که "نظام" بسا که درصدد ساختن "لشکر فاطمیون" برای کشتن ما به دست پناهجویان/مهاجران افغان سازمان‌یافته باشد.والا این همان جمهوری‌اسلامی است که سی‌سال پیش به فرزندان افغانی‌ها اجازه مدرسه‌رفتن در ایران هم نمی‌داد تا محسن‌مخملباف کارزاری برای تحصیل کودکان افغان راه انداخت.

علاوه بر لشکر قتال فاطمیون، این‌ها همان نقشی را برای نظام ایفا خواهند کرد که پیشتر خانواده‌های تحت سرپرستی"کمیته‌ امداد" می‌کردند و "مجبور" به شرکت در تظاهرات و انتخابات حکومتی و در یک‌کلام ایفای نقش سیاهی‌لشکر نظام بودند.کمیته امداد دیگر کمک قابل‌توجهی به فقرا نمی‌کند تا با تهدید قطعش، آنان را به میدان بیاورد، این است که مهاجران افغان را جایگزین کرده است.

استدلال پست بالا کاملا معقول است و جمعیت افغان‌های شناسنامه‌گرفته باید حدود 5میلیون نفر باشد.


🆔 @IRANSOCIOLOGY
📖 ما تروریسم را زیر نام اغواکننده " مبارزه مسلحانه - هم استراتژی هم تاکتیک" (کتابی از مسعود احمد زاده یکی از تئوریسین های سازمان چریک‌های فدایی خلق) تئوریزه کرده بودیم و رژیم نیز سرکوب مخالفان را هم استراتژی و هم تاکتیک خویش قرار داده بود.

باورهایی که ما را به حرکت و ایستادگی در می آورد آش هفت جوشی بود از اندیشه ها و مکاتب گوناگون سیاسی در اینجا چند تا یی را با پسوند ایسم " ردیف میکنم تا برای خواننده روشن گردد چه دنیای رنگارنگ و در عین حال بی رنگی بود این "ایدئولوژی " سیاسی ما مارکسیسم لنینیسم مائوئیسم، کاستریسم ،اسلامیسم ،صوفیسم رمانتیسم پاتریوتیسم ناسیونالیسم، تروریسم آوانگار دیسم آنارشیسم، اگالیتاریسم و....

می بینید که چندان مبالغه نکرده ام ما از همه این نحله های فکری تغذیه میکردیم و میخواستیم با این معجون غریب ، بیماری های جامعه را شفا بخشیم خود را روشنفکر میدانستیم.
سرانجام تعادل فرهنگی جامعه را به گونه ای نامناسب و انفجاری در هم ریخت و ملتی را که در هر حال در قیاس با کشورهای مشابه زندگی به مراتب بهتری داشت به سوی انقلاب سوق داد و چه انقلابی!

از کتاب یادمامانده ها از زندان تا تبعید


🆔 @IRANSOCIOLOGY
⭕️ ۸۶ سال از افتتاح رسمی راه‌آهن_سراسری_ایران در زمان رضا شاه گذشت.

🔸این عکس از مسیر راه‌آهن در دل کوه‌های زاگرس به خوبی نشان‌دهنده معجزه‌ای است که مردمان این دیار با تحمل سختی بسیار، رقم زده‌اند.

( چهارم شهریور ۱۳۱۷)

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
«رضاشاه و معضل ظهور هیتلر»
در باب اشغال کشور از سوی متفقین و برکناری رضاشاه در شهریور
۱۳۲۰

✍️ #مهدی_تدینی

در شهریور ۱۳۲۰ جنگ جهانی دوم دامان ایران را گرفت: کشور اشغال شد و رضاشاه برکنار شد. بی‌تردید یکی از خطیرترین و دردناک‌ترین دوران‌های ایران در تاریخ معاصر، همین اشغال ایران و پیامدهای آن است. چرا ایران اشغال شد؟ چرا بالاترین مقام کشور ــ و نخست‌وزیر (علی منصور) و وزرای او ــ برکنار شدند؟ در این نوشتار می‌خواهم به یکی از باورهای رایج اما نادرست در این باره بپردازم.

می‌گویند: «رضاشاه طرفدار آلمان و هیتلر بود، به همین دلیل انگلیسی‌ها ناراحت شدند و کشور را اشغال کردند». همین ادعا گاه به شیوۀ ملایم‌تری چنین بیان می‌شود: «شاه به طور پنهانی با آلمانی‌ها همدلی داشت و همین باعث رنجش متفقین شده بود.» احتمالاً این رایج‌ترین باور دربارۀ دلیل اشغال ایران و برکناری شاه است. بعد هم طبعاً نتیجه‌گیری می‌کنند نزدیکی به آلمان سیاست اشتباهی بود و شاه در چاهی که خود کنده بود افتاد... نباید به آلمان نزدیک می‌شد!

می‌توان گفت همۀ این ادعاها یا کاملاً نادرست است یا دست‌کم دقیق نیست. مسئله اصلاً «آلمان‌دوستی» نبود. اگر بخواهم نتیجه‌گیری نهایی را همان اول بگویم و بعد آن را شرح دهم، باید بگویم مسئله این بود که متفقین ــ به ویژه انگلستان ــ زیر بار بی‌طرفی ایران نمی‌رفتند و چیزی که از ایران طلب می‌کردند «دوری از آلمان» نبود، بلکه عملاً «قطع‌رابطه با آلمان» و «پیوستن ایران به جبهۀ ضدآلمانی» بود. اما در آن برهه حفظ بی‌طرفی واقعاً معقول‌ترین موضعی بود که یک ایرانی می‌توانست اتخاذ کند و اصلاً باید اتخاذ می‌کرد. مشکل بریتانیا این نبود که ایران به آلمان نزدیک است، بلکه در واقع اعتراضش این بود که چرا ایران با آلمان قطع‌رابطه نمی‌کند! آن عجله و شدتی که بریتانیا و شوروی انتظار داشتند ایران در فاصله گرفتن از آلمان از خود نشان دهد، چیزی مگر قهر ایران با آلمان و سپس ورود ایران به جبهۀ متفقین نبود و این در آن برهه یک ریسک بسیار خطرناک بود، زیرا تا آن روز و تاریخ هیچ نشانه‌ای از شکست آلمان و نابودی محورِ هیتلر و موسولینی وجود ننداشت...



متن کامل را اینجا بخوانید



🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📘راهی برای مبارزه با آزادی اینترنت

🍂 دیشب که خبر دستگیری دوروف تازه منتشر شده بود، رسانه‌ها می‌گفتند او به اتهام «فراهم کردن بستری برای کلاهبرداری، پول‌شویی، قاچاق مواد مخدر و کودک‌آزاری» بازداشت شده‌است. اما حالا در اروپا یک روز کاری گذشته و همین رسانه‌ها فرصت کرده‌اند کامل‌تر به موضوع بپردازند؛ مثلاً گاردین چند ساعت پیش یک مقاله‌ی نسبتاً مفصل‌تر درباره‌ی دوروف منتشر کرده‌است. اینجا هم در یک خط گفته که برخی افراد از تلگرام برای مقاصد مجرمانه‌ای مانند کلاهبرداری‌ها و کودک‌آزاری‌ها استفاده می‌کنند. اما سپس جهت نوشته کاملاً عوض می‌شود و ما در ادامه‌ی مقاله فقط می‌خوانیم که تلگرام شبکه‌ی اجتماعی اصلی علاقمندان به نظریه‌های توطئه، disinformation، و—درست حدس زدید—راست‌های افراطی شده است!

🍂 جالب این که در جایی اشاره می‌شود که گروهی به اسم Hope Not Hate به این نتیجه رسیده که تلگرام تبدیل شده به اپ منتخب نژادپرستان (کلمه‌ی رمز ووک‌ها برای مخالفان خود) و افراطی‌ها و «فاضلاب محتوای یهودستیزانه» و تلگرام نیز هیچ تلاشی برای محدودسازی محتوای افراطی نمی‌کند. این Hope Not Hate، که ادعا می‌کند گروه پیشرو مبارزه با فاشیسم در انگلیس است، ۳۳ هزار دنبال‌کننده در اینستاگرام و ۱۲۰ هزار دنبال‌کننده در توییتر دارد. از این موارد فراوان هستند؛ اما چرا یک سازمان اقلیت به این نتیجه می‌رسد که می‌تواند برای محدودسازی یک پلتفرم خصوصی با حدوداً یک میلیارد کاربر تصمیم‌گیری کند؟

🍂 چون چیزی که این مبارزان فاشیسم با آن مبارزه می‌کنند، دقیقاً آزادی همان یک میلیارد نفر است، نه سوءاستفاده‌ی یک مشت پدوفیل و یهودستیز یا هر گروهی که به آن اشاره می‌شود. در تمام تاریخ همیشه اقلیتی بودند که شَر یک اقلیت دیگر را بهانه‌ای برای محدود کردن آزادی تمام انسان‌ها می‌دانستند. این موضوع بر آزادی‌خواهان گذشته هم پوشیده نبود و در بسیاری از نوشته‌های کلاسیک دفاع از آزادی بیان همیشه با این نکته برخورد می‌کنیم که اقلیتی همواره از آزادی رسانه‌ها سوءاستفاده می‌کنند، اما این نمی‌تواند و نباید بهانه‌ی مشروعی برای محدود کردن یکی دیگر از آزادی‌های مردم باشد.

🍂 کسی مثل جان استوارت میل حتی چنان پیش می‌رود که می‌گوید آزاد بودن این افراد در بیان عقایدشان بهترین راه برای مبارزه با آن‌هاست؛ برعکس، محدود کردن آزادی بیان آن‌ها باعث می‌شود تا مردم آمادگی ذهنی خود را برای مقابله با آن‌ها از دست بدهند.

🍂 اگر هدف مبارزه با نژادپرستی و کودک‌آزاری است، شنیدن مداوم حرف‌ها و استدلال‌های این گروه‌ها و برنامه‌هایشان باعث می‌شود تا همیشه و هرجا که کوچک‌ترین نشانه‌ای ازشان ببینیم متوجه شده و مقابله کنیم. در مقابل، ساکت کردن‌شان، حذف‌شان از همه‌ی پلتفرم‌ها، نه‌تنها مانعی برای ارتکاب جرم نیست، بلکه حتی باعث می‌شود تا بتوانند در سکوت و بدون این که کسی متوجه شود مقدمات جنایات خود را فراهم کنند.

🍂 مردم زمانی متوجه این‌ها خواهند شد که دیگر کار از کار گذشته، درحالی‌که اگر واقعاً می‌دانستند یک نژادپرست، یا زن‌ستیز، یا کودک‌آزار چه عقایدی دارد، ساده‌تر او را شناسایی می‌کردند. یا حداقل اگر می‌دیدند که این افراد چنان فراوانند که مثلاً در تلگرام به‌صورت سازمان‌یافته فعالیت دارند، بیشتر خود را آماده می‌کردند.

🍂 در هر صورت، فقط خود را فریب می‌دهیم اگر فکر کنیم که مشکل اصلی دولت‌ها با افرادی که در راستای آزادی اینترنت کار می‌کنند، مبارزه با شرهایی مثل نژادپرستی و کودک‌آزاری باشد. خیلی‌ها از قبل به‌روشنی نشان داده‌اند (مثلاً این اقدام سال گذشته‌ی دولت فرانسه در رابطه با تلگرام) که مشکل اصلی‌شان دقیقاً آزادی اینترنت هست، نه چیزی دیگر.

🍂 البته خوش‌بینانه می‌توان گفت اتهاماتی که رسانه‌ها می‌گویند دوروف به‌خاطرشان دستگیر شده بسیار بی‌پایه‌تر از آن هستند که در یک دادگاه درست‌حسابی بتوان با اتکا به آن‌ها انسانی را محکوم کرد. اما این دستگیری مطمئناً آغاز یک راه بسیار نگران‌کننده‌تر برای مبارزه با آزادی بیان در اینترنت خواهد بود.


.

#سیاست #نقد_چپ #فرانسه #راست_افراطی #نژادپرستی #فاشیسم #فلسفه_سیاست #مکرون #روسیه #پاول_دوروف #تلگرام #آزادی_بیان #پاریس #رمزارز #دموکراسی #نظریه_توطئه #سانسور #حریم_خصوصی

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃«نفله شدن»! جامعه شناس حکومتی
مرضیه حاجی هاشمی

در کتابی خواندم که در «کره شمالی» حتی فیلسوفان حکومتی از پذیرفتن برخی نظریه‌های بدیهی سر باز می‌زنند و منکر آن می‌شوند. ذهنم به این مشغول بود که چطور افرادی می‌توانند نام فیلسوف یا دانشمند و اندیشمند را یدک بکشند؛ ولی تا این اندازه در خدمت ایدئولوژی حکومتی باشند که خود به ضد ماهیت خویش تبدیل شوند؟ با شنیدن خبر ابتذال کلامی یک جامعه شناس! آن هم رئیس دانشکده علوم اجتماعی در دانشگاه تخصصی علوم انسانی! در زمینه مسأله ای مرتبط با یک جنبش اجتماعی و کنشگری جمعی در جامعه‌اش، پاسخ سوالم را یافتم.

در دوره پیشا مدرن، آموزش در انحصار نهادهای دینی و سنتی بود، از این رو می‌توانست، به ابزاری در خدمت همان نهادها و باز تولید ایدئولوژی‌های سازنده باور افراد جامعه تبدیل شود و توان درکی فراتر از آنچه به افراد، آموزش داده شده یا وجود نداشته باشد یا این درک را به تعبیر جامعه شناس فرهیخته! «نفله» منافع خویش کند؛ اما در دوران مدرن، نهاد آموزش و دانشگاه شکل گرفت که ماهیت و کارکرد خاصی دارد.

«فریره» در کتاب «آموزش ستمدیدگان» «مأموریت اصلی آموزش را انسانی شدن بشر می‌داند که از طریق گفتگوی انتقادی و مبنا قرار گرفتن خلاقیت و رهایی امکان‌پذیر است»؛ اما وقتی چونان قرون وسطی آموزش برای اسارت اندیشه‌ای انسان به کار گرفته شود که درکی از گفتگوی انتقادی، خلاقیت فکری و رهایی نخواهد یافت، نتیجه آن می‌شود که آزاد اندیش‌ترین افراد؛ یعنی فیلسوفان و انعطاف پذیرترین افراد در درک و شناخت؛ یعنی جامعه شناسان می‌توانند به چنین درجاتی که شرح آن رفت افول کنند.

اینکه «فیلسوفان دولتی در کره شمالی هنوز منکر «آنتروپی» می‌شوند و استدلال می کنند، در زمان لازم، تکنیک برای تغییر مسیر تکامل، پدید خواهد آمد»، چندان جای تعجب ندارد، وقتی یک جامعه شناس و چهره ای آکادمیک و رسمی در حد رئیس یک دانشکده، در صفحه رسانه ملی چنین عبارت سخیفی را به کار ببرد که می تواند متضمن تبعیض جنسیتی، قومیتی و مذهبی به طور همزمان نیز باشد و هیچ توجهی حتی به مبانی جامعه شناسی به عنوان یک علم نداشته باشد. این نشان دهنده هژمونی مبتذل غیرعلمی بر نهادی علمی و مستقل چونان دانشگاه است.

«یاسپرس» بر این باور است، «دانشگاه، تحقق گروهی عزم بنیادین انسان به دانستن است و نخستین هدف آن این است که چه چیز قابل شناختی وجود دارد»؛ نه اینکه چه چیز قابل باختی تا همه‌اش را به یکباره ببازی و به پای منافع، تکیده در چنبره ایدئولوژی و خمیده در کرنش‌های مداوم، آزادی تفکر و شناخت را قربانی کنی. یاسپرس هدف دانشگاه را وقتی محقق می‌داند که «آزادی آکادمیک» وجود داشته باشد، آنچه که در جوامعی با نظام‌های سیاسی کاملا ایدئولوژیک؛ چون کره شمالی به هیچ وجه وجود ندارد و متاسفانه حیرت آور نمی نماید، اگر بر صفحه رسانه ملی چنین جوامعی، شاهد نفله شدن هیمنه جامعه شناس حکومتی باشیم!


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃در باب حامی پروری
✍️ امیرحسین خالقی

زمانی در مورد کشورهای عرب حوزه خلیج فارس می‌گفتند که این کشورها پترودلار خرج می‌کنند و اطاعت می‌خرند ولی صرف منابع برای جلب حمایت سیاسی در بسیاری از مناطق دنیا نظیر مصر و اردن پدیده‌ای رایج است. این پدیده را در اقتصاد سیاسی، حامی‌پروری نام نهاده‌اند که در واقع سازوکاری برای کنترل جامعه و سرکوب مخالفان و ایجاد ثبات به حساب می‌آید. ماجرای اعتراض‌های اخیر بنگلادش را می‌توان از این منظر هم بررسی کرد.

بنگلادش حدود 170 میلیون جمعیت دارد؛ کشور فقیری که در این سال‌ها رشد خوبی را تجربه کرده است و حجم اقتصاد آن به 460 میلیارد دلار می‌رسد. عمر این کشور دراز نیست ولی در آن یک سازوکار بامزه سهمیه‌بندی مشاغل دولتی پیشنهاد شده است که 56 درصد یعنی بیش از نیمی از مشاغل دولتی بنگلادش مشمول سهمیه‌بندی می‌شوند: 30 درصد شغل‌ها در دولت به خانواده کهنه‌سربازان جنگ استقلال سال 1971 می‌رسد و 10درصد آنها به زنان، 10 درصد به مناطق محروم و شش درصد هم به اقلیت‎های بومی و معلولان اختصاص دارد. شغل دولتی در بنگلادش مثل خیلی از کشورهای دیگر دنیا یعنی می‌توانی خیلی کار نکنی ولی در عوض مواجبت را بگیری، به شبکه‌های قدرت وصل شوی و بارت را ببندی. بنابراین شغل دولتی، منبع اقتصادی و منزلتی خوبی به حساب می‌آید که خیلی‌ها برایش سر‌و‌دست می‌شکنند.

اما تعداد بیکارها به 18 میلیون نفر رسیده و به ویژه نرخ بیکاری جوانان از کرونا به بعد همچنان بالاست؛ فارغ‌التحصیلانی که با کلی امید و آرزو می‌خواهند وارد بازار کار شوند فقط به 44 درصد از مشاغل دولتی دسترسی دارند. تصویب قانون سهمیه‌بندی در سال 2018 اعتراض‌هایی را برانگیخت ولی مسکوت گذاشته شد. پیشنهاد دوباره آن در سال جاری خیابان‌ها را شلوغ کرد و معترضان به خیابان‌ها ریختند؛ حکومت نظامی اعلام شد و دولتی‎ها اینترنت را هم محدود کردند. با این همه تعداد زیادی کشته شدند و کار چنان از دست دولت در رفت که نخست‌وزیر مجبور به ترک کشور و گریختن به هند شد. ماجرای سر باز کردن کینه‌های دیرین و خشونت‌های میان مسلمان و هندوها را هم که می‌دانیم. عوامل متعددی باعث شدند اعتراض‌های بنگلادش پا بگیرد و گسترده شود ولی از این ماجرا چه می‌توان در مورد ایران آموخت؟ حامی‌پروری عاقبتی جز دولت بزرگ ندارد؛ سیاسیون می‌خواهند شبکه‌های وفادار خود را بزرگ کنند و به منابع بیشتری دسترسی داشته باشند، پس سعی می‌کنند توجیهی برای بزرگ‌تر شدن دولت بتراشند. معنای این هم بیرون راندن بخش خصوصی، رقابت‌های سیاسی مخرب و البته فساد است؛ اگر به این معجون عامل تحریم را بیفزاییم کار حتی پیچیده‌تر هم می‌شود. بد نیست چند نکته را به یاد داشته باشیم:

1- در رژیم‌های سیاسی نظیر ایران درجاتی از حامی‌پروری ناگزیر است؛ خوب بود که نمی‎بود ولی شوربختانه هست. جایی که بازیگران میدان سیاست جای خود را سفت نکرده باشند برای یارگیری سیاسی به حامی‌پروری رو می‌آورند. در چنین اوضاعی که هنوز نهادهای قدرتمند شکل نگرفته‌اند و قاعده بازی تثبیت نشده است، گروه‌های ذی‌نفع اگر سهمی نگیرند به خشونت رو می‌آورند که می‌تواند جامعه را به آشوب بکشد.

2- تحریم‌های اقتصادی بیش از یک دهه است ریشه اقتصاد کشور را خشکانده و ناکارآمدی و سوءمدیریت اهالی دولت را به بهانه تحریم‌ها توجیه می‌کنند. به نظر به دلیل وجود تحریم‌ها، اراده سیاسی لازم در میان اهالی قدرت برای تغییر اوضاع به چشم نمی‌خورد. باید این گفته را بارها تکرار کرد که بدون رفع و بی‎اثر کردن تحریم‌ها هیچ امیدی به بهبود پایدار شرایط وجود ندارد. هرگونه تحول جدی در ایران پس از گذر از «شرایط حساس کنونی» معنی پیدا می‌کند؛ زمانی که کشور در معرض تحریم‌های بیشتر و حتی جنگ نباشد.

3- مفاهیمی نظیر تبعیض مثبت و سهمیه‌بندی که با توجیه بهبود عدالت اجتماعی انجام می‌گیرند با وجود تمام ادعاها فقط کار را خراب‌تر می‌کنند. باید این قبیل تفنن‌های فکری را کنار گذاشت، اگر بر سیستمی که کارکرد حداقلی هم ندارد انتظارات بیشتری بار کنیم، عملکرد بهتری نشان نخواهد داد.

4- حرکت به سوی کوچک کردن دولت و استخدام نیروی انسانی بر مبنای شایستگی‌های فنی (تخصص و نه تعهد) می‌تواند تا اندازه‌ای اعتماد عمومی را بهبود ببخشد، شفاف کردن فرآیند گزینش و توسعه و نگهداشت کارکنان بخش دولتی گامی بزرگ در این زمینه به شمار می‌آید. یادمان نرود گروه‌های ذی‌نفع هم مجبورند به درجاتی مردمی به نظر برسند.
5- برای مهار گروه‌های ذی‌نفع سیاسی رسمی باید اجازه داد جامعه مدنی با ابزارهای خودش نظیر رسانه‌ها، سمن‌ها و تشکل‌های صنفی آنها را تا اندازه‌ای مهار کند؛ با ورود بازیگران مدنی جدید به میدان سیاست می‌بینیم که حامی‌پروری اندکی دشوارتر می‌شود.

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
آزادی وسیله ای برای رسیدن به هدف سیاسی بالاتر نیست. این خود بالاترین هدف سیاسی است.
لرد اکتون

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📊 میانگین حقوق ماهیانه در کشورهای خاورمیانه

۱- امارات ۳۶۶۳ دلار
۲- قطر ۳۱۶۸ دلار
۳- عربستان ۱۸۸۸ دلار
۴- کویت ۱۸۵۴ دلار
۵- بحرین ۱۷۲۸ دلار
۶- مراکش ۱۶۵۷ دلار
۷- عمان ۱۶۲۶ دلار
۸- لبنان ۸۳۷ دلار
۹- فلسطین ۷۷۸ دلار
۱۰- ایران ۳۰۳ دلار


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
لنین، بزرگ‌ترین مرد بعد از هیتلر بود و تفاوت بین کمونیسم و ایمانِ هیتلر بسیار ناچیز بود

«جوزف گوبلز، وزیر تبلیغات المان نازی»


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
روس‌ها
در جنگ، کنار صدام بودند
در قطعنامه‌های شورای امنیت، کنار آمریکا
در تحریم‌ها، کنار اروپا
در مورد جزایر سه‌گانه ایرانی، کنار اعراب
در غزه، کنار اسرائیل
در زنگزور، کنار آذربایجان
اما در دکترین جمهوری اسلامی؛ همچنان کشور دوست و شریک استراتژیک ایران هستند!
موضوع چیست؟!
چرا کسی پرسش نمیکند؟!


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
خطر بزرگتر برای دانشکده علوم اجتماعی علامه
✍️ #رامین_علائی

اردشیر انتظاری رئیس پیشین دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه در برنامه شیوه گفتاری وقیحانه داشت که منجر به برکناری‌اش شد؛ البته رفتارش سنجیده بود. او که در آستانه بازنشستگی است و درجه استاد تمامی نیز ندارد که به مدد آن چند سالی دیگر بماند می‌داند که در ابتدای دولت جدید باید از دانشکده برود. با جهتگیری‌هایی که داشته است جایی نیز در سازمانهای دولتی در دوره پزشکیان نخواهد داشت. ۸ سال دیگر نیز حدودا ۷۵ ساله است، و الخ! همین بود که سنجیده تلاش کرد خود را وفاداری پروپاقرص نشان دهد که شاید در نهادهای حاکمیتی خارج از دولت جایی بیابد و به پارکینگ اوراقی‌ها نرود. هر چه بود رفت گرچه با فضاحت، باید دید که کارش می‌گیرد یا نه.

اما اکنون خطری مهیب‌تر آن دانشکده را تهدید می‌کند. گفته می‌شود که احتمالا سکان دانشکده علوم اجتماعی بزرگترین دانشگاه علوم انسانی ایران به وحید شالچی! سپرده می‌شود. کسی که خود و خواهرش سمیه شالچی در دوره احمدی‌نژاد و ریاست صدرالدین شریعتی بر دانشگاه علامه و فشار وی به این دانشکده تحمیل شدند، به قیمت اخراج جامعه‌شناسانی چون پرویز پیران و ابراهیم توفیق! در دوره‌های احمدی‌نژاد و رئیسی فراوان دیدیم که چنین استاد-کارمندانی رانتی و دارای نفوذ خانوادگی در نهادهای حکومتی به دانشگاه‌ها تحمیل شدند. اما اینکه چنین افرادی بخواهند رنگ عوض کرده و با میانه‌رو یا اصلاح‌طلب نشان دادن خود، ریاست دانشکده‌ای به آنها واگذار شود که دانشجویان و اساتیدش در خیزش‌های سیاسی از جمله در جنبش زن، زندگی، آزادی هزینه‌های سنگین پرداخته‌اند جفا به جنبش دانشجویی و سیاسی مردم ایران است.

در زمانی که باید از علوم اجتماعی، و بلکه علم انسان، اعاده حیثیت شود، انتصاب امثال شالچی کوبیدن میخی بر تابوت اندیشه مدرن و بازآفرینی تحجر در لباس شبه‌مدرنیته است. نباید در مقابل آن سکوت کرد.


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔺 ایران، سلطان چاپ پول جهان

🔸ایران با ۷۵ هزار تریلیون ریال نقدینگی در سال ۲۰۲۳، ۶۷ درصد نقدینگی جهان (بر اساس مجموع ارزهای ملی) را به سبب نرخ رشد بالای نقدینگی و کم نکردن صفرهای پول ملی، به خود اختصاص داد.

🔸بر این اساس ریال ایران بی ارزش ترین پول جهان شد./ اقتصاد آنلاین


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 پیام امپراطوری
✍️ #علی_حاتم

داستان " پیام امپراطوری " اثر کافکا که فقط یک صفحه و نیم است با این‌جملات آغاز می شود : "امپراطور، چنانکه روایت می کنند، برای تو، برای تو تنها، برای تو رعیت فلک زده، برای تو سایه‌ی ناچیزی که در برابر خورشید امپراطوری به دور دست‌ترین دوردست‌ها گریخته ای، درست برای تو، امپراطور از بستر مرگش پیامی فرستاده است..." *

پیام امپراطور اما هرگز به دست رعیت نمی‌رسد. تالارها، حیات‌ها و دروازه‌های کاخ چنان پرتعداد، پرپیچ‌وخم و تودرتو هستند که قاصد نمی‌تواند از آن‌ها عبور کند. کنایه به نظامی رو به زوال که دیوان‌سالاری عریض و طویل و فساد در آن چنان نهادینه شده که پیام امپراطور دیگر هیچ اثری بر زندگی رعیت نخواهد داشت. پرواضح است حتی اگر پیام به‌دست رعیت فلک زده هم برسد، گره از کار او نخواهد گشود، چون احتمالا طبق معمول حاوی عباراتی شعاری و توخالی است. به یک معنا اصلا پیامی وجود ندارد.

در دنیای امروز، حکومت های تمامیت خواه مشابه امپراطوری‌های قدیم، شهروندان را همچون رعیت‌هایی می‌انگارند که تحت هر شرایطی باید تن به نظم موجود دهند. وقتی شرایط بحرانی می‌شود حاکمان مثل همیشه پیام خود را به مردم ابلاغ می‌کنند. شکاف بین راس هرم قدرت و افراد در هر سیستمی وجود دارد. معضل اصلی تنها موانع بوروکراتیک نیست. پیام امپراطور از ابتدا قرار نیست هیچ پیوندی با دغدغه‌های واقعی مردم برقرار کند. امپراطور قاصد را وادار کرده زانو بزند تا پیام را در گوش او نجوا کند، بعد قاصد را وادار می‌کند پیام را دوباره در گوش خودش تکرار کند. کافکا عمداً از محتوای پیام چیزی نمی‌گوید. چون کلمات و الفاظ نمی‌توانند پیامی رهایی بخش و چاره ساز را بازنمایی کنند. شکاف مهم‌تر، شکاف بین واژگان با معضلات واقعی زندگی است و آنچه ابعاد قضیه را هولناک‌تر می‌کند این است که هر نظام سیاسی درعین‌حال بر پایه‌ی واژگان و کلام مقدس خود (ایدئولوژی) استوار گشته است‌‌. کافکا تاکید ویژه‌ای بر مخاطب پیام دارد (برای تو...برای تو تنها...درست برای تو) انگار می‌خواهد بگوید که دقیقا برای تو (رعیت یا شهروند درجه دو ) هیچگاه پیامی وجود نداشته و نخواهد داشت.

* کافکا، فرانتس. پزشک دهکده( چند داستان کوچک).فرامرز بهزاد.انتشارات خوارزمی. ص ۴۷.

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Campfire Var. 1 (Day 2)
Ludovico Einaudi
باهم بشنویم #موسیقی #بیکلام پس از مدتها....
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
درس‌گفتارهای عباس امانت درباره‌ی تاریخ ایران ــ درس چهارم، دین و دولت

🔸 در این سلسله درس‌گفتارها، عباس امانت، استاد بازنشسته‌ی تاریخ در دانشگاه ییل، درباره ساختارهایی در تاریخ ایران صحبت می‌کند که به باور او از قرن‌ها پیش تا امروز پایدار مانده و زندگی ایرانیان را شکل داده است.

🔸 پیشگفتار
🔸درس اول: بوم و بر
🔸 درس دوم: ایران و انیران
🔸 درس سوم: دیوان و درگاه


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃در سالروز آغاز بزرگترین و تأثیرگزارترین جنبش آزادی‌خواهانه مردم ایران
✍️ #احسان_عزیزی

همان سال و در همان روزها هم نوشتم، جنبش #زن_زندگی_آزادی بزرگترین و بی‌سابقه‌ترین کنش جمعی مردم ایران پس از انقلاب ۵۷ بود که سرشت و ماهیتی کاملاً مدرن، سکولار و دموکراتیک داشت. هیچ‌یک از جنبش‌ها و انقلاب‌ها و تحولات و تحرکات سیاسی ایران در دوران مدرت (معاصر) چنین ویژگی‌هایی نداشتند. جنبشی برآمده از درکی مدرن درباره‌ی بدن، زن، مرد، میل جنسی، سکس، دولت، حکومت، اقتصاد... یک برون‌ر‌یزی از مجموعه مطالباتی که برآمده از درک و خواست جمعی اموری بود که مردم ایران در انقلاب ۵۷ علیه آن‌ها قیام کردند و اختیار تام یک سرکوب و واپس‌روی همه‌جانبه را به استبداد دینی واگذار کردند. از پی آن مقاومت در برابر مدرنیته و امر مدرن حالا نسل‌هایی برآمده‌اند که حاضر شدند برای حق و حقوق از دست رفته‌شان بهای بسیاری بپردازند، حتی اگر تمام این هزینه‌ها قرار باشد صرفاً «یک قدم» رو به جلو باشد.

دست مریزاد بر این نسل‌ها که فارغ از نتیجه، مسیری را پیمود و همچنان می‌پیماید که جز از طریق آن آینده‌ای بهتر را نمی‌توان متصور شد؛ شعار #زن_زندگی_آزادی خود به تمامی ناکامی‌ها و سرخوردگی‌ها و حقوق سلب شده‌ی مردم ایران را مختصر و مفید در مقابل چشم استبداد و جهانیان قرار داد.

این جنبش و پیامدهای آن هنوز ادامه دارد، چنانچه از شهریور 1401 به بعد هیچ چیز نه برای مردم و هواداران این جنبش و نه برای حاکمیت مستبد دیگر مثل سابق نشد. نشانه‌های تداوم آن را در احساسات و افکار و رفتار عموم مردم در کوچه و خیابان می‌توان دید، تغییرات حتی کوچک اما به لحاظ نمادین و معنایی بسیار بزرگ.

همان مردمی که در ۵۷ بحران‌ها و ترس‌های روحی و روانی خود از مواجهه با امر مدرن و جهان مدرن را آنگونه برون‌ریزی کرد که هیچ اثری از توسعه و تمدن آن‌گونه که بود در سیاست‌های حکومت پسا انقلابی باقی نماند، امروز در مقابل تحجر و ارتجاع ایستاد و این لحظه‌ای از تاریخ معاصر ایران را رقم زد که شاید بتوان گفت از مشروطیت تاکنون منتظرش بودیم.
این جنبش مدنی و اجتماعی بیش از هرچیز درحال عقب نشاندن امر سیاسی و ایدئولوژیک از تمامی عرصه‌ها و ساحت‌هایی است که توتالیتاریسم دینی سعی در دخل و تصرف در آن دارد.

اما هنوز برای تحلیل و مفهوم‌سازی و نظریه‌پردازی و فهم عمیق و دقیق آنچه رخ داده بسیار زود است. اهمیت این لحظه و این مقطع از تاریخ معاصر ایران را شاید آیندگانی که طعم شیرین #آزادی و #زندگی و #برابری_حقوق #زن و #مرد را می‌چشند بهتر بدانند و درک کنند. شاید آن‌ها بهتر بتوانند آن را فهم و توصیف و درباره‌ی آن قضاوت کنند؛ نیروها و جریان‌هایی که مستقیم یا غیرمستقیم در مقابل این جنبش و مطالبات به حق معترضان ایستادند را بهتر ردیابی و شناسایی کنند.

شاید آن‌ها بهتر از ما بتوانند وضعیتی را توضیح دهند که در آن فمنیست‌ها و چپ‌ها و سلطنت‌طلب‌ها و انواع نیروهای ارتجاعی و تمامیت‌خواه غیردموکراتیک چگونه در قامت و کالبد اپوزیسیون دموکراسی‌خواه و دلسوز مردم ایران کوشیدند این جنبش را به نفع خود تصاحب و مصادره کنند. و چگونه برخی روشنفکران همدست استبداد دینی سعی در مهار مطالبات و تقلیل و فروکاستن آن‌ها به امور پیش پاافتاده کردند و حتی چگونه مطالبات مسلم‌ترین حقوق انسانی از جمله «پوشش اختیاری» را سطحی و پیش پاافتاده جا زدند. شاید آیندگان بهتر دریابند که روشنفکران چه انحراف‌های بزرگی در مسیر ترقی و توسعه و آبادانی و رسیدن به جامعه‌ای متمدن ایجاد کردند.

و عده ای دیگر سر در ترس‌های خود سر فرو کردند و فریاد وااسفا و هیهات راه انداختند که مردم چه نشسته‌اید که ایران تجزیه شد و پابرهنه به آغوش استبداد دینی گریختند و درجهت رأی جمع کردن برای عمله‌های استبداد توییت زدند و به منبر رفتند و گلو دریدند و انشاء نوشتند.

شاید آیندگان بهتر بتوانند سربرآوردن جنبشی چنین مترقی و مدرن از دل ویرانه‌های کشوری که قرن‌ها زیر بار استبداد و نزدیک به نیم قرن زیر سرکوب و مرگ‌آفرینی استبداد دینی به سر می‌برد را توضیح دهند. شاید آن‌ها رمز و رازهای چرایی و سرانجام این‌همه خون ریخته شده و این‌همه بدن سلاخی شده و گلوله خورده را بهتر دریابند و بتوانند دلایل محکم‌تری برای ستایش و پاس‌داشت این جان‌های ستانده شده داشته باشند.

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🎈بادكنک «فريدمن» در اقتصاد ايران
✍️علی میرزاخانی سردبیر روزنامه دنیای اقتصادی

دلار بخريم يا مسكن؟ سكه چقدر بالا می‌رود؟ جهش بعدی كی اتفاق می‌افتد؟

قصه تلخی است این پرسش‌ها و نشان می‌دهد كه در اقتصاد ايران يك جای كار می‌لنگد.
سفته‌بازان در كمين اين فرصت‌ها هستند تا در فرصتی كوتاه، ثروت خود را چند برابر كنند و سراغ بازار ملتهب بعدی بروند. وقتی چنين فرصتهايی برای ثروت‌اندوزی بی‌دردسر فراهم می‌شود آيا اقبالی به فعاليت‌های مولد اقتصادی خواهد بود؟

ريشه التهاب‌های نوبتی در بازارهای ايران چيست؟

پاسخ را مي‌توان با مثال بادكنک «ميلتون فريدمن» توضيح داد. اين اقتصاددان، اقتصاد تورمی را به بادكنكی تشبيه می‌كرد كه چاپ پول بدون پشتوانه همانند دميدن باد در بادكنک عمل می‌كند. سطح قیمت‌ها را می‌توان به سطح بادکنک تشبيه كرد كه با دميدن باد (چاپ پول بدون پشتوانه) افزايش می‌يابد. به عبارت دیگر، افزایش نقدینگی همان اثری را روی قیمت‌ها دارد که دمیدن باد در بادکنک؛ هر دو باعث تورم می‌شوند یکی باعث تورم قیمت‌ها دیگری باعث تورم بادکنک. یعنی این گرانی نیست که باعث تورم می‌شود بلکه تورم باعث گرانی می‌شود و به همین دلیل، کنترل گرانی در خیابان و مغازه امکان‌پذیر نیست بلکه در اتاق فرمان چاپ پول باید انجام شود. اما صورت پنهان داستان آن است که دولت با فشار انگشتان خود می‌تواند موقتا از متورم شدن بخش‌هایی از سطح بادکنک جلوگیری کند. در عین حال، اگرچه فشار دست دولت از متورم شدن سطوحی خاص جلوگيری می‌كند اما باعث انتقال «تورم بيشتر» به سطوحی ديگر می‌شود.

یک مثال: با روي كار آمدن دولت نهم در سال ١٣٨٤ شاهد يك انبساط پولی كم‌سابقه در اواخر همان سال و نيز در سال ١٣٨٥ بوديم که در سال‌های بعدی هم کم‌و‌بیش ادامه یافت. قابل پيش‌بينی بود كه با دميدن در بادكنک تورم شاهد افزایش قیمت‌ها باشيم. اما این هم قابل پیش‌بینی بود که دولت می‌تواند از انتقال تورم به برخی سطوح بادکنک جلوگیری کند؛ جایی که دستش پر بود یعنی بازار ارز و سکه. به همين دليل، سفته‌بازان، سطحی را نشانه رفتند كه معلوم بود فشار دست دولت نمی‌تواند از متورم شدن آن جلوگیری کند و فشار روی سطوح دیگر هم به آنجا منتقل خواهد شد يعني بازار مسكن. اين فرآيند باعث بی‌سابقه‌ترين جهش قيمت مسكن در سالهاي ١٣٨٥ و ١٣٨٦ شد. پس از آن، سفته‌بازان در كمين نشستند تا فشار دست دولت از روی سطوح خاص بادكنک (دلار و سکه) برداشته شود یا نتواند این فشار را ادامه دهد. اتفاقی كه با تلنگر تحريم و خالی شدن دست دولت از دلارهای نفتی کلید خورد و افزايش شديد قیمت دلار و سکه و همه کالاهای وارداتی را در سال‌های ۹۰ و ۹۱ به دنبال داشت…و این داستان همچنان ادامه دارد…

تنها راه نجات اقتصاد ایران، متوقف کردن ماشین جهش‌های نوبتی است. تا این ماشین در حرکت است هیچ‌کس برای خلق ثروت سراغ فعالیت‌های مولد اقتصادی نخواهد رفت و مسیر ثروت‌اندوزی فقط با سوار شدن به این ماشین طی خواهد شد.


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY