جامعه‌شناسی
40K subscribers
3.48K photos
478 videos
144 files
2.42K links
🌎جامعه شناسى مطالعه علمى زندگى بشر است.

💢 جستارهایی در:
- جامعه شناسی
- روانشناسی
- اقتصاد
- فلسفه
- ادبیات
- سینما

📞 تماس و تبلیغ:
@irsociology


بزرگترین مرجع علوم‌انسانی کشور
Download Telegram
📃فروتنی در کنش؛ توصیه اخلاقی یا یک روش شناسی
✍️ #شاهین_کارخانه

جلسه نقد و بررسی کتاب «گذشته یک توهم» زیر سایه تنش و درگیری فیزیکی اواخر جلسه قرار گرفت. اما در این جلسه صحبت‌های بسیار عمیق و موشکافانه‌ای از سوی سخنرانان درباره تاریخ قرن بیستم و جریان‌های فکری و سیاسی در غرب مطرح شد و همچنین درباره کارنامه نیروهای چپ در ایران صحبت‌هایی به میان آمد، که به نظر می‌رسد نقد سخنرانان نسبت به نیروهای چپ ایرانی یکی از عوامل عصبانیت و خشونت برخی از حاضران در جلسه شد.

مایه تأسف است که اقلیتی خشونت‌ورز توانست مباحث این جلسه را به حاشیه بکشاند. از این رو، در این یادداشت سعی دارم به یک نکته مطرح شده در جلسه بپردازم.

در بخشی از جلسه یکی از سخنرانان با ارجاع به نویسنده، فرانسوا فوره، و نقد او به اندیشه مارکسیستی، این ایده را مطرح کرد که ایدئولوژی‌های تام‌گرا که مدعی هستند برای تمامی حوزه‌های زندگی بشر نسخه و برنامه دارند در «توهم» به سر می‌برند و در عمل میراثی جز خشونت و تباهی مردمان نداشته‌اند. در نتیجه، سخنران جلسه در اهمیت «فروتنی در کنش»، به عنوان یک موضع فکری و نه یک توصیه اخلاقی، صحبت کرد. استدلال او درباره فروتنی نیز این بود که یک فرد یا جمعی از افراد توان شناخت و برنامه ریزی برای تمامی حوزه‌‌های زندگی انسان ندارند. یکی از نقاط مورد چالش در جلسه همین جا بود. جایی که منتقدین -بخوانید چپ‌ها- معتقد بودند اساساً خشونت‌های رخ داده در قرن بیستم ریشه در واقعیت‌های مادی داشته و نه اندیشه‌ها و ایدئولوژی‌هایی که نیروها و کشورهای درگیر منازعات و جنگ‌های جهانی به آن‌ها متصف بوده‌اند. این منتقدین سخنران را متهم کردند که مشغول به توصیه اخلاقی است و به همین خاطر صحبت‌های او چیزی جز «انشاء» نیست و فاقد روش شناسی علمی است.

اما، علم شناخت کنش انسانی، پشتوانه روش شناختی و معرفت شناختی صحبت‌های سخنران است. علمی که به ما می‌آموزد نهادهای اجتماعی در نتیجه کنش‌های انسان‌ها ایجاد شده‌اند اما نتیجه قصد عامدانه آن‌ها نبوده‌اند.

این علم رویکرد سنتی از بالا به پایین به سازمان اجتماعی را به چالش می‌کشد و در عوض بر ظهور نظم از پایین به بالا از طریق مبادلات و تعاملات داوطلبانه تأکید انسان‌ها می‌کند. در هسته اصلی آن، این شناخت نهفته است که هیچ برنامه‌ریز مرکزی دانش یا توانایی هماهنگ کردن فعالیت‌های بی‌شمار افراد در جامعه را ندارد. نهادهای اجتماعی مانند خانواده، بازار، زبان و... همگی در طول چندین نسل بشر ایجاد شده‌اند.

این نظم اجتماعی را نظم خودجوش یا خودانگیخته (Spontaneous order) نامیده‌اند. دیگرانی نیز فرآیندهای مشابه را تحت نام‌هایی مانند دست نامرئی، تکامل و نهادهای ارگانیک تشخیص داده‌اند.

تحت همین شناخت است که متفکرین این حوزه معتقد به آزادی مبادله در بازار هستند. نظم خودانگیخته منجر به شکوفایی اقتصادی، رفاه و همکاری در سراسر جهان می‌شود. بنابراین در طول تاریخ، نهادها و سنت‌های اجتماعی به طور ارگانیک ظهور کرده‌اند و یک بافت اجتماعی و جامعه مدنی سالم را ساخته‌اند.

در نتیجه فروتنی در کنش، اگر به معنی آگاهی از محدودیت شناخت و دانش بشر باشد، یک رویکرد روش شناختی خواهد بود. رویکردی که به صورت منطقی به ما نسبت به عواقب ناگوار جمع‌گرایی هشدار می‌دهد و ما را به فردگرایی روش شناختی سوق می‌دهد.

از این رو، تغییرات بنیادین و تلاش برای برساخت نهاد‌های اجتماعی جدید چون از شناخت تمامی انگیزه‌ها و ترجیحات انسان‌ها ناتوان است نمی‌تواند به نتایجی مثبت برسد. برنامه ریزی یک فرد یا یک حزب برای اقتصاد یک کشور محکوم به شکست است، چرا که نمی‌تواند نسبت به تمامی اطلاعات موجود نزد افراد آگاهی یابد. به همین سبب نیز تمامی اقتصادهای سوسیالیستی محکوم به شکست هستند و همچنین به همین سبب اقتصاد شوروی -قبله آمال چپ‌گرایان قرن بیستم- فروپاشید.

متن کامل را اینجا بخوانید

@utfinance
🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
باشگاه اندیشه. نقد. نقد کتاب فوره. دکتر میلاد عمرانی. 03.05.18
باشگاه اندیشه. نقد. نقد کتاب فوره. دکتر میلاد عمرانی. 03.05.18
.
فایل شنیداری
معرفی و بررسی کتاب «گذشته‌ی یک توهم: جستاری در باب اندیشه‌ی کمونیسم در قرن بیستم»

با حضورِ

دکتر حسن محدثی (جامعه‌شناس و استاد دانشگاه)
احسان عزیزی (دبیر مجموعه علوم اجتماعی کتابستان برخط)
حمید هاشمی کهندانی (مترجم کتاب)
اشکان زارع (روزنامه‌نگار و پژوهشگر تاریخ اندیشه سیاسی)
میلاد عمرانی (دبیر مدرسه مطالعات نقداقتصادسیاسی)

پنجشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۳
به میزبانی باشگاه اندیشه


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃پیام امپراطوری
✍️ #علی_حاتم

داستان " پیام امپراطوری " اثر کافکا که فقط یک صفحه و نیم است با این‌جملات آغاز می شود : "امپراطور، چنانکه روایت می کنند ، برای تو ، برای تو تنها ، برای تو رعیت فلک زده ، برای تو سایه ی ناچیزی که در برابر خورشید امپراطوری به دور دست ترین دوردست ها گریخته ای، درست برای تو، امپراطور از بستر مرگش پیامی فرستاده است..." *

پیام امپراطور اما هرگز به دست رعیت نمی رسد. تالارها ، حیات ها و دروازه های کاخ چنان پرتعداد، پرپیچ وخم و تودرتو هستند که قاصد نمی تواند از آنها عبور کند.کنایه به نظامی رو به زوال که دیوانسالاری عریض و طویل و فساد در آن چنان نهادینه شده که پیام امپراطور دیگر هیچ اثری بر زندگی رعیت نخواهد داشت.پرواضح است حتی اگر پیام بدست رعیت فلک زده هم برسد ، گره از کار او نخواهد گشود، چون احتمالا طبق معمول حاوی عباراتی شعاری و توخالی است. به یک معنا اصلا پیامی وجود ندارد.

در دنیای امروز، حکومت های تمامیت خواه مشابه امپراطوری های قدیم ، شهروندان را همچون رعیت هایی می انگارند که تحت هر شرایطی باید تن به نظم موجود دهند. وقتی شرایط بحرانی می شود حاکمان مثل همیشه پیام خود را به مردم ابلاغ می کنند. شکاف بین راس هرم قدرت و افراد در هر سیستمی وجود دارد. معضل اصلی تنها موانع بوروکراتیک نیست. پیام امپراطور از ابتدا قرار نیست هیچ پیوندی با دغدغه های واقعی مردم برقرار کند. امپراطور قاصد را وادار کرده زانو بزند تا پیام را در گوش او نجوا کند، بعد قاصد را وادار می کند پیام را دوباره در گوش خودش تکرار کند. کافکا عمداً از محتوای پیام چیزی نمی گوید. چون کلمات و الفاظ نمی توانند پیامی رهایی بخش و چاره ساز را بازنمایی کنند.شکاف مهم تر، شکاف بین واژگان با معضلات واقعی زندگی است و آنچه ابعاد قضیه را هولناک تر می کند این است که هر نظام سیاسی در عین حال بر پایه ی واژگان و کلام مقدس خود ( ایدئولوژی) استوار گشته است‌‌. کافکا تاکید ویژه ای بر مخاطب پیام دارد( برای تو...برای تو تنها...درست برای تو) انگار می خواهد بگوید که دقیقا برای تو( رعیت یا شهروند درجه دو ) هیچگاه پیامی وجود نداشته و نخواهد داشت.

* کافکا، فرانتس. پزشک دهکده( چند داستان کوچک).فرامرز بهزاد.انتشارات خوارزمی. ص ۴۷.


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
دولت چیست؟

دولت یک سازمان اجبار مشروع است. برای اهداف این تعریف، اجبار عبارت است از نقض هر چیزی که افراد جامعه‌ای خاص  باور دارند که حقوق افراد نسبت به افرادی دیگر است. به‌عنوان مثال، مردم در این جامعه معتقدند که یک فرد حق دارد یک پیشنهاد شغلی را رد کند؛ سلب آن حق نوعی اجبار است که به آن برده‌داری می گویند. آنها معتقدند که یک فرد حق دارد درخواست پول یا معامله پیشنهادی را رد کند. سلب آن حق را سرقت یا اخاذی می‌گویند.
دولت عامل اجبار مشروع است. ویژگی خاصی که دولت‌ها را از سایر نهادهای اجباری مانند باندهای جنایتکار معمولی متمایز می‌کند این است که اکثر مردم با اجبار دولتی به‌عنوان امری عادی و مناسب برخورد می‌کنند. همان عملی که در صورت انجام توسط یک فرد خصوصی به عنوان اجبار تلقی می‌شود، اگر توسط یک عامل دولت انجام شود، مشروع دانسته می‌شود.
اگر بر سر مردی که با کیف پول من فرار می‌کند فریاد بزنم "بایست، دزد!" ، اطرافیان ممکن است کمک کنند یا نکنند، اما حداقل معقول بودن عمل من را تشخیص خواهند داد. اگر بر سر یکی از کارمندان ادارهٔ درآمد داخلی (IRS) پس از اینکه مرا مطلع  کرده است  که حساب من مسدود شده است و درحالی‌که خانه‌ام را ترک می‌کند فریاد بزنم "بایست، دزد!" ، تمام همسایگان فکر می‌کنند من دیوانه هستم. به وضوح، ادارهٔ امور مالیاتی درگیر همان عملی است که دزد انجام می‌دهد. بدون اجازه اندوخته‌ام را تصاحب می‌کند. درست است که مدعی است در ازای مالیات من خدماتی را به من ارائه می‌دهد، اما چه من آن خدمات را بخواهم چه نخواهم مُصِّر است که مالیات را دریافت کند. این شاید نکته خوبی باشد که آن دزدی است یا اخاذی. در هر صورت، اگر این عمل از سوی یک فرد خصوصی انجام گرفته بود، همه قبول داشتند که این عمل جرم است.
فرض کنید یک کارفرمای خصوصی که برای ساعات طولانی از کار ناخوشایند دستمزد پایینی ارائه می‌دهد، نتواند کارگر کافی پیدا کند و با انتخاب تصادفی مردان و تهدید به زندانی کردن آنها در صورت امتناع از کار کردن برای او، مشکل را حل کند. او به اتهام آدم‌ربایی و اخاذی متهم و به دلیل جنون تبرئه خواهد شد. اینگونه است که دولت‌ها افراد را برای جنگیدن یا حضور در هیئت منصفه استخدام می‌کنند. اغلب استدلال می‌شود که دولت، یا حداقل برخی از دولت‌های خاص، نه تنها مشروعیت دارند، بلکه مشروع هستند، که اعمال آن تنها به نظر اجباری می‌رسد. چنین استدلال‌هایی اغلب شامل نظریه‌های قرارداد اجتماعی می‌شوند – ادعاهایی مبنی بر اینکه شهروند به نحوی قراردادی، ملزم به اطاعت از دولت است. به  علاقه‌مندان استدلال و رد آن، کتاب "عدم خیانت: قانون اساسی بدون اقتدار، اثر لیساندر اسپونر." را توصیه می‌کنم.
دولت با مشروعیت بخشی از سایر باندهای جنایتکار متمایز می‌شود.  همین‌طور از گروه ‌های غیردولتیِ قانونی که ممکن است برخی از وظایف مشابه را به دلیل اجباری بودن انجام دهند متمایز است. دولت‌ها جاده می‌سازند.  گاهی اوغات، افراد خصوصی نیز این کار را انجام می‌دهند. اما افراد خصوصی باید ابتدا زمین را به قیمتی که برای فروشنده مناسب باشد خریداری کنند. دولت می‌تواند و قدرت این را دارد که  قیمتی  تعیین کند که مالک مجبور به فروش آن شود.
دولت یک نهاد قهری مشروع است. اگر نهادهایی که جایگزین دولت می‌شوند، وظایف خود را بدون اجبار انجام دهند، تبدیل به دولت نخواهند شد. آنها گاهی ممکن است اجباری عمل کنند، اما وقتی این کار را انجام می‌دهند، اقدامات آنها مشروع تلقی نمی شود، به این خاطر که آنها دولت نیستند.



سازوکار آزادی
دیوید فریدمن


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🛑تحقق آرمان‌شهر عدالت انقلابی

⚠️جامعه‌شناسان می‌گویند در آینده فقر به‌صورت عادلانه بین تمام ایرانیان تقسیم خواهد شد؛

در مسیر فقر مطلق

جامعه به سمت فقر مطلق پیش می‌رود؛ فقری که به درآمد و امکانات و نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی گره خورده است.

پژوهشگران اجتماعی دور هم جمع شدند تا درباره آینده اجتماعی ایران در مواجهه با فقر و نابرابری بحث کنند. آنها اعلام کردند که یک‌سوم جمعیت کشور با فقر مطلق دست‌وپنجه نرم می‌کند. بخشی از گروه‌های اجتماعی درگیر گرسنگی‌اند. بخشی دیگر شکاف طبقاتی و ناامنی را تجربه می‌کنند که درنهایت تبدیل به اعتراضات خیابانی شده و در آینده با تکرار سیاست‌های  شکست‌خورده قبلی، تاریخ جدیدی از اعتراضات ثبت خواهد شد.

یک سوم خانوارهای ایرانی با فقر مطلق مواجه اند

مقصود فراستخواه، جامعه‌شناس:

نمی‌توان فقر را با عدد و رقم بیان کرد چرا‌که به مصاحبه و توصیف عمیق نیاز دارد، گفت: «تنها می‌توان سطحی‌ترین لایه‌های فقر را با عدد و رقم توصیف کرد. براساس تحقیقاتی که داشتم، یک‌سوم خانوارهای ایرانی حداقل به‌نوعی با خط فقر مطلق مواجه‌اند. البته اینها مربوط به افراد زیر خط فقر نیست. ما با گروهی مواجه‌ایم که گرسنگی می‌کشند و با کمترین میزان کالری زندگی می‌گذرانند. در شاخص گرسنگی جهانی، در سال گذشته ایران جزو 10 کشور با گرسنگی پایین بود. درحالی‌که گزارش‌های میدانی نشان می‌دهد که در کشور میلیون‌ها نفر با گرسنگی زندگی می‌کنند.»

توزیع عادلانه فقر

زهرا کاویانی، پژوهشگر اقتصادی:

فقر یک پدیده بین‌رشته‌ای و متغیری است که زاده سیاست‌های اقتصادی است: «یعنی آنچه فقر را ایجاد می‌کند، سیاست‌های اقتصادی است که فقر را می‌آورد اما پیامدهای اجتماعی دارد، وقتی کلان روندها را نگاه می‌کنید، همزمان که اقتصادها رشد می‌کنند، تولید ناخالص داخلی سرانه‌شان بالا می‌رود و فقر هم در آنها کاهش می‌یابد. در تمام کشورهای ثروتمند که بالاترین درآمد سرانه را داریم، همچنان فقر دیده می‌شود، ما کشوری با نرخ فقر صفر نداریم. در تمام کشورها زمانی که رشد اقتصادی رخ می‌دهد، یک عده از افرادی هستند که از رشد اقتصادی باز می‌مانند، اینها افرادی هستند که دولت‌ها در قبال‌شان مسئول هستند. باید سیاست‌های حمایتی برایشان داشته باشند. اینها فقیر هستند. اینکه چه چیزی فقر را به‌وجود می‌آورد، چه اقتصادی فقرزاست و چه سیاست‌هایی فقرزداست؟ باید به کارکردهای اقتصادی توجه کرد.»

فقیرتر شدن مردم از سال 91

«اگر روند فقر در کشور را بررسی کنیم متوجه می‌شویم که پایین‌ترین نرخ فقر در ایران، مربوط به سال‌های 80 تا 85 است. بعد از آن سال‌ها، یعنی از سال 85، روند فزاینده فقر در کشور شروع شد که 15 درصد بود. یعنی 15 درصد جمعیت کشور زیرخط فقر قرار داشتند. این خط فقری که به آن اشاره می‌کنم، نتیجه مطالعه‌ای است که از سوی مرکز پژوهش‌های مجلس شروع و توسط وزارت رفاه منتشر شد و به‌عنوان خط فقر کشور در سال‌های 99 و 1400 شناخته شد.»

ارتباط درآمد و فقر

ناهید سرداری، جامعه‌شناس:

«باید فقر را در جامعه هدایت و برای کاهش آن اقدام کرد. از فقر تعاریف مختلفی می‌شود که دو بُعد دارد؛ فقر نسبی و مطلق. فقر مطلق به درآمد و ناتوانی در تامین حداقل استانداردهای زندگی گفته می‌شود، اما فقر نسبی به ناتوانی افراد در دسترسی به یکسری از امکانات گفته می‌شود. یعنی امکاناتی که جامعه به‌عنوان وضعیت مطلوب می‌شناسد. باتوجه به این تعریف، فقر و نابرابری با هم مساوی است. یکی از شاخص‌هایی که فقر را با آن مقایسه می‌کنند، پایین بودن درآمد است.»

فقر دو رویکرد دارد؛ فقر درآمدی و فقر قابلیتی. فقر درآمدی تک‌بعدی است، اما فقر قابلیتی شاخص‌های اجتماعی و  انسانی را بررسی می‌کند که قابل مشاهده هم نیست: «درآمد را به‌عنوان وسیله‌ای برای دسترسی به امکانات می‌شناسند، به همین دلیل فقر را با پایین‌بودن درآمد یکی می‌داند که شکاف طبقاتی ایجاد می‌کند و منتهی به اعتراضات خیابانی می‌شود. همچنین مردم احساس ناامنی می‌کنند.»

با فقر آماری مواجه‌ایم

فرشاد اسماعیلی، پژوهشگر روابط کار:
«هنوز نمی‌دانیم چند میلیون کارگر در کشور داریم، نمی‌دانیم چند میلیون بیمه‌شده هستند، هرچه هستند، آمار جمعیتی است. در کشور سیاست ندادن آمارها و عقیم‌بودن آنها پیاده می‌شود. ما نمی‌دانیم باید درباره چه جمعیتی حرف بزنیم. در سازمان تامین اجتماعی آمار بیمه‌‌شده‌ها را داریم اما نمی‌دانیم از این تعداد چند نفر کارگر هستند. نمی‌دانیم تحصیلات‌شان چقدر است، در جلسات شورایعالی دستمزد، عدد و آمارهای اعلام‌شده قابل اتکا نیستند؛ چرا که همه تخمین‌زده شده‌اند.
سازمان پزشکی قانونی، اعلام کرد که در سال گذشته روزانه 5 تا 6 نفر در روز به‌دلیل حوادث کار، جان‌شان را از دست داده‌اند، اما وزارت کار این تعداد را یک تا دو نفر اعلام کرده‌ است.»/ دنیای اقتصاد

🆔 @IRANSOCIOLOGY
«آزادی کلمهٔ قبیحه است.»

-شیخ فضل‌الله نوری


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃سهمیه‌‌بخشی‌ی نامشروع، عامل تقویت فساد در کشور: به بهانه‌ی تقاضای خانم تکواندوکار (مبینا نعمت‌زاده)
✍️
حسن محدثی‌ی گیلوایی


من نیز معتقد ام برای آنانی که به‌نحوی متفاوت از دیگران به کشور خدمت کرده اند، می‌بایست پاداشی درخور در نظر گرفته شود. مثلاً برای رزمنده‌گان یا برای ورزش‌کاران یا برای بسیاری دیگر از افراد که در جهت اعتلای نام کشور و سرمایه‌های انسانی و اجتماعی‌ي آن خدمت کرده اند یا برای حفظ حریم سرزمینی‌ی کشور جان‌فشانی کرده اند، می‌بایست امتیازات و پاداش‌های ویژه‌‌ای در نظر گرفته شود. به‌عنوان مثال، از نظر من ضروری است امکانات زنده‌گی‌ی «جان‌بازان» که سلامتی‌ی جسمانی‌ و روانی‌شان را در راه دفاع از کشور از دست داده اند، باید به‌لحاظ مالی کاملاً تأمین شود و اسباب رفاه آنان و خانواده‌شان به‌نحو شایسته‌ای فراهم گردد.

اما در نظر گرفتن پاداش و امتیاز برای شایسته‌گان کشور و حتا تأمین عمرانه‌ی زنده‌گی‌ی برخی از آنان با سهمیه‌بخشی‌ی نامشروع متفاوت است. سهمیه‌بخشی‌ی نامشروع سبب‌ساز تقویت و گسترش فساد است. مراد من از سهمیه‌بخشی‌ی نامشروع دادن امتیازهایی به افراد است که برای دست‌یابی‌ی به آن‌ امتیازها، آنان باید شایسته‌گی‌های تخصصی را حاصل کرده باشند. بگذارید مثالی بزنم: تصور کنید فردی در دوران جنگ به‌مدت معینی در جبهه‌ها خدمت کرده است و بارها از سوی افراد گوناگون به او پیش‌نهاد شده که مدارک مربوطه را جور کند تا امتیازهایی را دریافت نماید. تصور کنید او بخواهد استاد دانش‌گاه بشود یا مدیر یک مرکز پژوهشی بشود یا بخواهد معاونت اداره‌ی کذا را برعهده بگیرد و از ره‌گذر مدارک مربوط به دوران سربازی و خدمت در جبهه، بخواهد منصبی را دریافت کند که مسیر تعریف شده‌ی آن را طی نکرده است و شایسته‌گی‌های مورد نظر برای کسب این منصب را در خود محقق نکرده است. چنین اقدامی و رویه‌ای پی‌آمدها و کارکردهای منفی‌ی متعددی دارد که برخی از مهم‌ترین آن‌ها عبارت اند از:

۱. نخست این‌که سرمنشأ فساد و تقویت‌کننده‌ی فساد و اصلاً خود فساد است. در تعریف فساد پیش از این نوشته ام که:

«فساد تبدیل روابط اجتماعی به مبادله‌های سودمندانة تبعیض‌آمیز است که طی آن اهداف عام، جای خود را به اهداف خاص می‌دهد و خیری نامحدود (مانند قانون‌گرایی، امانتداری، حلال‌خواری، شرافت کاری، رعایت موازین حرفه‌ای و تخصصی، وفاداری، تعهد، صداقت، فضیلت، آزادی، علم، حق‌طلبی، و از این دست) به‌خاطر خیری محدود (پول، مقام و منصب، مدرک، پرستیژ، نفوذ، اعتبار اجتماعی) قربانی می‌شود» (محدثی، ۱۳۹۷: ۶۸؛ حکایت دانشگاه: جامعه‌شناسی سازمان‌های علمی و زیست دانشگاهی. تهران: پژوهشکدة مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، چاپ اول)؛

۲. این تبعیض سبب نارضایتی‌ی شدید در میان افرادی می‌شود که می‌کوشند از راه‌های قانونی به موقعیت اجتماعی‌ی مورد نظر دست یابند، و این نارضایتی عواقبی برای فرد و خانواده اش و نیز در دراز مدت برای کشور دارد؛

۳. کسانی که بدون کسب شایسته‌گی‌های تخصصی وارد عرصه‌ای از جهان اجتماعی می‌شوند، می‌توانند سبب تخریب و ایجاد خسارت در آن عرصه از فعالیت اجتماعی شوند و آسیب‌های متعددی به امور مربوطه وارد کنند؛

۴. دست‌یابی‌ی برخی از افراد به مناصب و موقعیت‌های تخصصی که فاقد شایسته‌گی‌های لازم برای آن تخصص هستند، رفته‌رفته مسیرهای قانونی و تخصصی‌ برای دست‌یابی به موقعیت‌ها و مناصب را بی‌اعتبار می‌سازد و مشوق افراد برای نادیده گرفتن قواعد قانونی برای ارتقای اجتماعی خواهد و در نتیجه، فرهنگ فساد در کشور روز به روز فراگیرتر و قوی‌تر می شود.

با کمال تأسف باید عرض کنم که ما در دهه‌های اخیر با این‌گونه سهمیه‌بخشی‌ی نامشروع در تمامی‌ی حوزه‌های تخصّصی مواجه بوده ایم و نتیجه‌ی آن، همانا بی‌اعتبار شدن تمام امور تخصّصی در کشور و تبعیض گسترده و تقویت و گسترش فساد و فرهنگ فساد بوده است.

مجموعه‌ی سخنان و درخواست‌هایی که از این ورزش‌کار محترم و برخی از اعضای خانواده اش بروز یافته نیز به‌خوبی نشان‌ دهنده‌ی رواج فرهنگ فساد و در واقع، محصولی از فرهنگ فساد است. در گذشته قهرمانان و ورزش‌کاران ایرانی با افتخار برای کشور فداکاری می‌کردند و درخواست‌های نامعقول و نامشروع نداشته اند. ما به جای این‌که فرهنگ خدمت به کشور و فرهنگ شایسته‌سالاری را رواج دهیم، از ره‌گذر سهمیه‌بخشی‌‌های نامشروع، فرهنگ نادیده گرفتن قوانین و قواعد نیل به شایسته‌گی‌های تخصصی را به امری عادی بدل ساخته ایم. به‌راستی، چه نسبتی هست بین قهرمانی در مسابقات تکواندوی المپیک و اشغال صندلی‌ی دانش‌جوی پزشکی در دانش‌گاه؟!

تقاضای خانم مبینا نعمت‌زاده برای اشغال صندلی‌ی یک دانش‌جوی پزشکی در دانش‌گاه، از مصادیق بارز اقدام برای «مبادله‌ی سودمندانه‌ی تبعیض‌آمیز» است.


@NewHasanMohaddesi

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🔸مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست ‌جمهوری ایران در گزارشی با استناد به نتایج یک نظرسنجی ضمن اشاره به مشکلات جدی در به‌کارگیری سرمایه‌های انسانی هشدار داد که جامعه ایران در حال ورود به فاز «مهاجرت توده‌وار» است.

🔸این مرکز در گزارشی با عنوان «مدیریت مهاجرت به خارج از کشور» نوشت: اکنون در دوره اوج «میل و تصمیم» به مهاجرت به‌ویژه بین نیروی کار دارای مهارت و دارای سرمایه هستیم.

🔸گزارش مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری تاریخ ۱۳ مردادماه جاری را دارد، اما روز پنج‌شنبه،‌ ۲۵ مرداد، مورد توجه رسانه‌ها در داخل کشور قرار گرفته است.

🔸بر اساس این گزارش، جامعه ایران در شرایط خاص مهاجرتی به‌سر می‌برد و جو روانی سنگینی پیرامون میل به مهاجرت در کشور وجود دارد، به گونه‌ای که نیرویی واقعی و عینی زندگی افراد را تحت ‌تأثیر قرار داده است.

🔸این گزارش می‌افزاید که میل و تصمیم به مهاجرت در میان اقشار مختلف از جمله در میان کارگران، ورزشکاران، پزشکان، محققان، کارآفرینان، و سرمایه‌گذاران «تشدید» شده است. / رادیوفردا


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«مصدق و انحلال پارلمان»
 
یکی از مناقشه‌برانگیزترین تصمیمات مصدق انحلال مجلس بود. در این چند دقیقه یکی از وفادارترین یاران مصدق، کریم سنجابی، توضیح می‌دهد چرا این تصمیم غلط بود. فکر نمی‌کنم نیازی باشد جایگاه سنجابی را در جبهۀ ملی توضیح دهم.
 
انتخابات این مجلس (هفدهم) را دولت خود مصدق برگزار کرده بود، اما روزبه‌روز مخالفت‌ها با او در این مجلس شدیدتر می‌شد. برخی از همرزمان و یاران قدیمی او در این مجلس به مخالفان سازش‌ناپذیرش تبدیل شدند؛ از جمله حسین مکی و مظفر بقایی که طرح استیضاح دولت را هم در مجلس مطرح کردند. در این زمان بود که مصدق تصمیم گرفت با رفراندوم مجلس را تعطیل کند.
 
برخی از نزدیک‌ترین یاران مصدق ــ مثل سنجابی که اینجا  می‌شنوید یا دکتر معظمی ــ با این تصمیم او مخالف بودند و به او هشدار دادند این تصمیم غلط است. سنجابی شرح می‌دهد که برای مصدق توضیح می‌داده با تعطیلی مجلس زیر پای خود را خالی می‌کند. اما مصدق به سنجابی می‌گوید: «چرس کشیدی؟» (یعنی حشیش کشیدی؟). صحبت‌های او گویاست و شرح بیشتری نیاز ندارد.

منبع: تاریخ شفاهی هاروارد، گفتگو با کریم سنجابی، نوار یازدهم / تاریخ اندیشی


🆔 @IRANSOCIOLOGY
هفتادمین سالگرد واقعه ۲۸ مرداد
غنی‌نژاد، کاشانی و رحمانیان
💠 هفتاد و یکمین سالگرد واقعه ۲۸ مرداد
با حضور موسی غنی‌نژاد، محمود کاشانی و داریوش رحمانیان.
⚠️ این گفتگو برای سال گذشته است اما شنیدن آن در سالگرد این واقعه خالی از لطف نیست.

اگر پای صحبت اهل فن بنشینید احتمالا این سوال برای شما پیش می‌آید که چرا که اتفاق نظری بر سر ماهیت این روز وجود ندارد. شاید رمز ۲۸ مرداد دست محمد مصدق و شناخت این شخصیت کلیدی باشد.

طرفدارانش او را یک سرمایه ملی و نماد ایستادگی در برابر زور داخلی و خارجی می‌دانند، و دقیقا در نقطه مقابل مخالفانش مصدق را مبدع و مروج شعارهایی می‌دانند که عمرش تا به الان هم رسیده و بذر عقب‌ماندگی ایران را کاشته است. مصدق که بود؟ یک تحول‌خواه مردمی یا یک پوپولیست؟ یا چیزی بین دو سر طیف؟


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 فاجعۀ دولتی شدن نفت
✍️ #مهرپویا_اعلا

مصدق در همان یکی دو سال نخست‌وزیری‌اش چند رویۀ فاجعه‌بار را در ایران تقویت کرد که هنوز هم مغز اکثر فعالین سیاسی در ایران مطابق با آنها کار می‌کند:


اول توسل به همه‌پرسی برای دور زدن قانون و حقوق؛

دوم عادی جلوه دادن و حتی افتخار به نقض مالکیت؛

سوم پوپولیسم، قهرمان‌بازی، توسل قدرت‌طلبانه به مفهوم مبهمی به نام «مردم»، استفاده از ترور و لات‌ها برای پیشبرد اهداف سیاسی یا به طور خلاصه فاشیسم.

حقایق تاریخی را نباید به دعواهای سیاسی روزه آلوده کرد. نظر ما دربارۀ وقایع بعدی هر چه باشد مصدق حق انحلال مجلس را با برگزاری همه‌پرسی نداشت. تصور کنید نخست‌وزیر انگلیس وقتی ببیند در پارلمان اکثریت را از دست داده است همه‌پرسی برگزار کرده مجلس را منحل کند و خودش قدرت را در دست بگیرد، یا آنکه برود جلوی پارلمان میان هوادارانش آنها را با دست نشان دهد و بگوید «مجلس این است!» چنین کاری در انگلیس یا هر کشور با حداقلی از استقرار قانون حتی دور از تصور است. همین روش مصدق را محمدرضا پهلوی بعداً در جریان انقلاب سفید انجام داد و مفاد غیرقانونی و ناقض حق مالکیت آن را به رأی عمومی گذاشت. جمهوری اسلامی با همین شیوه در ۱۲ فروردین ۵۸ مستقر شد و امروز هم هواداران استبداد ناسیونالیستی در میان اپوزوسیون از چنین روشی دفاع می‌کنند. این یک تناقض است که تعطیلی دمکراسی را به رأی بگذارید. اگر منشأ مشروعیت سیاسی حاکمی «مردم» است، مردم در دموکراسی‌های لیبرال رایج در دنیا به «اکثریت» ترجمه می‌شود. بنابراین حاکم وقتی اکثریت را از دست داد باید کنار برود. پادشاه انگلیس نمی‌گوید من پادشاهم چون مردم خواسته‌اند. ولی نخست‌وزیر انگلیس یا رئیس‌جمهور فرانسه چنین ادعایی دارند. پس وقتی اکثریت را از دست دادند باید کنار بروند. حالا منشأ مشروعیت مصدق چه بود؟ رأی اکثریت نمایندگان مجلس، که آن نمایندگان هم به نوبۀ خود مشروعیت‌شان را از اکثریت می‌گرفتند...

متن کامل را اینجا بخوانید


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📆سال ۱۹۷۸، الکساندر سولژنیتسین نویسنده، سرباز جنگ دوم جهانی و بازمانده اردوگاه‌های کار اجباری شوروی کمونیست که در تبعید به سر می‌برد یکی از مشهورترین سخنرانی‌های قرن ۲۰ام در مورد کمونیسم و خطرات آن را در دانشگاه هاروارد انجام داد.
این رشته توییت خلاصه‌ای از آن سخنرانی است.

۱. سوسیالیسم در هر نوع و شکلی جز به ویرانی کامل روح انسانی و با خاک یکسان کردن نوع بشر نمی‌انجامد.

۲. بارزترین چیزی که هر ناظر خارجی این روزها در تمدن غرب می‌بیند یک روند نزولی در شهامت و شجاعت است.

۳. آیا باید به این نکته اشاره کرد که در طول تاریخ همیشه نزول شهامت و شجاعت -در یک ملت- آغاز سقوط آن‌ها بوده است؟

۴. آنچه که زیست‌شناسی به ما می‌گوید این است که راحتی و رفاهِ بیش از اندازه برای یک موجود زنده اصلا امری سودمند نیست. امروزه در غرب رفاه و زندگی بدون مشکل، آن روی ویرانگر خود را آشکار کرده است.

۵. دفاع از حقوق فردی به چنان راه دیوانه‌واری رفته است که جامعه را به عنوان یک کُل در مقابل برخی افراد مشخص بی‌دفاع کرده است.
(نقدهای بسیاری را به این گفته فارق از نوع روایت و شرایطی که در آن چنین نظری ابراز می‌شود وارد می‌دانم.)

۶. بی‌مایگی، سطحی نگری و عجول بودن مهمترین بیماری‌های روانی عصر حاضرند که ما این مسائل را بیش از همه چیز در مطبوعات و روزنامه‌نگاری می‌بینیم.

۷. من اینجا در آمریکا با آدم‌های باهوش و فهمیده بسیاری مکاتبه داشته‌ام. شاید استادی در یک کالج کوچک، کسانی که می‌توانند در مسیر سازندگی کشورشان نقش مهمی ایفا کنند اما صدایشان در رسانه‌ها بازتاب نمی‌یابد (یا رسانه‌ها علاقه‌ای به بازتاب اندیشه‌های آنان ندارند).

۸‌. اما در پاسخ به این سوال که آیا جامعه امروزی غرب را به عنوان الگویی برای ساخت آینده‌ی جامعه‌ام می‌بینم یا نه؟ پاسخم منفی خواهد بود. جامعه امروز غربی، آن چیزی نیست که من بخواهم آن را -به عنوان ایده‌آلی- برای آینده کشورم تجویز کنم.

۹. این یک واقعیت خدشه‌ناپذیر است که انسان غربی امروزی در حال ضعیف‌تر شدن است، در حالی که در شرق، برعکس آن در حال وقوع است.

۱۰. تاریخ از پیش هشدارهای معناداری به جوامع در حال نابودی می‌دهد. انحطاط هنر و فقدان دولتمردان بزرگ از این قبیل هشدارها است.

۱۱. تنها توسل به معیارها و ضوابط اخلاقی/معنوی می‌تواند غرب را در مقابل این استراتژی به شدت برنامه‌ریزی شده‌ی جهانی کمونیسم نجات دهد.

۱۲. علی‌رغم در دسترس بودن و فراوانی اطلاعات، شاید هم اصلا به خاطر این، غرب در درک واقعیات کنونی آن‌چنان که هستند کاملا مشکل دارد.

۱۳. با این حال... هر سلاحی، هر چقدر هم که قوی، نمی‌تواند در غرب برای فائق آمدن بر کمبود اراده‌ای که در آن وجود دارد کمک کند. در حالتی که ضعف روانی -بر جوامع- مستولی است، اسلحه جز باری سنگین بر شانه‌های آن‌ها نیست.

۱۴. تمام دستاوردهای باشکوه تکنولوژیک قرن ۲۰ام، از جمله تسخیر فضا، نتوانست این قرن را از فقراخلاقی‌ای که به آن دچار شده است و هیچکس تا اواخر قرن ۱۹ام حتی فکرش را هم نمی‌کرد نجات دهد.

۱۵. لیبرالیسم به ناچار توسط رادیکالیسم بیرون رانده شد، رادیکالیسم باید تسلیم سوسیالیسم می‌شد و سوسیالیسم نمی‌تواند که در مقابل کمونیسم شدن مقاومت کند.

۱۶. در کشورهای شرقی، کمونیسم با یک شکست ایدئولوژیک کامل مواجه شده است و اساسا فاقد ارزش است اما اینجا در غرب روشنفکران همچنان با همدلی و علاقه به آن نگاه می‌کنند.

۱۷. حتی اگر بتوان گفت که سایه نابود شدن در اثر جنگ هم از سر ما برداشته شده باشد، ما باید نوع زندگی کردنمان را برای جلوگیری از خودتخریبی تغییر دهیم.

۱۸. اگر این پایان جهانِ -بشر- نباشد، باید گفت که جهان ما امروز به یک پیچ تاریخی مهم رسیده است، چیزی با اهمیت مشابه گذر از قرون وسطی به رنسانس.

۱۹. ما باید بینشی عمیق‌تر را برگزینیم، بینشی که در آن طبیعت مادی/فیزیکی زندگی ما نه مانند دوران قرون وسطی مورد نفرین قرار بگیرد و نه طبیعت معنوی ما مانند عصر مدرن زیر پا له بشود.
✍️ محمد الف


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 در غیاب ناسیونالیسم...

این بی وطن هایی که امروز در قامت نماینده مجلس در مقام تصمیم گیری امور کشوری به بزرگی ایران جولان می دهند، همان میراث شوم کمونیسم و مارکسیسم و سوسیالیسمی هستند که موجب سقوط ایران و تقدیم کشور به روحانیتی شدند که کشور را به چنین نقطه ای رسانده اند...

متن کامل را اینجا بخوانید
جامعه‌شناسی
📃 در غیاب ناسیونالیسم... این بی وطن هایی که امروز در قامت نماینده مجلس در مقام تصمیم گیری امور کشوری به بزرگی ایران جولان می دهند، همان میراث شوم کمونیسم و مارکسیسم و سوسیالیسمی هستند که موجب سقوط ایران و تقدیم کشور به روحانیتی شدند که کشور را به چنین نقطه…
📃 در غیاب ناسیونالیسم...

این بی وطن هایی که امروز در قامت نماینده مجلس در مقام تصمیم گیری امور کشوری به بزرگی ایران جولان می دهند، همان میراث شوم کمونیسم و مارکسیسم و سوسیالیسمی هستند که موجب سقوط ایران و تقدیم کشور به روحانیتی شدند که کشور را به چنین نقطه ای رسانده اند.
میراث تمام احزاب و سازمان های چپ و چریکی کمونیستی که هیچ درکی از زمانه خویش و جهان مدرن نداشتند و در یک مالیخولیای جمعی(به اعتراف شاملو و ساعدی) موجب فروپاشی کشور در ابای سیاه مرگ ستایان اسلامگرا شدند. این دو سرطان سرخ و سیاه در ائتلافی تاریخی و ایدئولوژیک چنان آواری برجای گذاشتند که به گواه گزارش ها سیل مهاجرت شکلی توده وار پیدا کرده است.
این اظهارات و جاروجنجال های عمله های استبداد شاهدی است بر فقدان یک جریان، حزب و سازمان #ناسیونالیسم در ایران. ناسیونالیسم یکی از ذبح شده های انقلاب ۵۷ بود که از آن زمان تاکنون مطلقا هیچ نماینده، حزب، جریان یا نیروی سیاسی و اجتماعی ندارد. نتیجه این فقدان را مردم ایران اکنون با تورم سه رقمی و پرت شدن در بحران های سیاسی و اقتصادی و اقلیمی درک می کنند.
نگاهی به کشورهای همسایه بی اندازید و روند رشد و توسعه آن ها را مجدد مقایسه کنید. ببینید ترکیه چطور پرچم کشورش از هر نماد دیگری برای حکومت و مردمش اولویت است. عربستان چطور با اولویت قرار دادن منافع کشورش درحال تبدیل شدن به یکی از قطب های اقتصادی و سیاسی منطقه است و چه تغییرات بنیادینی را در جهت توسعه و پیشرفت رقم می زند.
بله، ناسیونالیسم در ایرام بیش از ۴ دهه است که سلاخی شده است و پیامدهایش را اکنون ایرانیان تجربه می کنند. فارغ از اینکه این بی وطن هایی که شأن مجلس و نمایندگی و وکالت مردم را به ابتذال کشیدند و اکنون در کثافت خود اینگونه دست و پا می زنند. امت واحدی که چنان در فضله خود گیر کرده است که تخم و توان پاسخ به حملات تروریستی دشمنش در خاک ایران را ندارد.
زمانی #یوسف_اباذری در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران گلو پاره میکرد که حکومت دارد با امثال #مرتضی_پاشایی و پروپاگاندای امور حاشیه ای و مبتذل از امور و مسائل مهم کشور #سیاست_زدایی می کند.
تقریبا دو دهه قبل تر  آن نطق های هیجانی، اباذری و امثال او هژمونی نظریات و ایدئولوژی های چپ و مارکسیسم و سوسیالیسم را بر دانشکده های علوم اجتماعی قالب کردند، فضای روشنفکری خارج از دانشگاه ها که خود عقبه و سابقه ای دیرینه در ترویج چپ داشتند و دارند. اما هیچکس پاسخ نداد که سکوت امثال اباذری ها درباره کشتار مردم درخیابان و جنجال آن ها برای رأی جمع کردن عمله های استبداد نامش چیست؟!

✍️  #محمد_مختارپور



🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
هر چه حماقتی بیشتر تکرار شود بیشتر هم ظاهر و جلوه ذکاوت می یابد.

#ولتر


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📊 صادرات کانادا به آمریکا از چین سبقت گرفت
جامعه‌شناسی
📊 صادرات کانادا به آمریکا از چین سبقت گرفت
📃 افزایش صادرات کانادا به آمریکا
✍️ #مسعود_مالی

سبقت گرفتن از چین ، ناشی از مجموعه‌ای از عوامل اقتصادی، سیاسی، و تجاری است. برخی از عواملی که می‌توانند موثر باشد ، در اینجا تحلیل شده است:

1. توافقنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی (USMCA):
مزیت‌های توافق جدید: توافقنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی (NAFTA) که به توافقنامه ایالات متحده-مکزیک-کانادا (USMCA) تغییر نام داد، شرایط تجاری مطلوب‌تری را برای صادرات کانادا به آمریکا فراهم کرده است. این توافق به تقویت روابط تجاری بین دو کشور و افزایش دسترسی کانادا به بازارهای آمریکایی کمک کرده
است.

2. تنش‌های تجاری بین آمریکا و چین:
جنگ تجاری آمریکا و چین: تنش‌های تجاری بین ایالات متحده و چین، که شامل اعمال تعرفه‌های سنگین بر کالاهای چینی توسط آمریکا بود، به کاهش واردات از چین منجر شد. این موضوع فرصتی برای کانادا فراهم کرد تا سهم بیشتری از بازار آمریکا را به دست آورد.
تنوع‌بخشی به منابع تأمین: بسیاری از شرکت‌های آمریکایی به دلیل ناپایداری تجاری با چین، به دنبال تنوع‌بخشی به منابع تأمین خود بودند و این امر به نفع صادرات کانادا تمام شد.

3. تقاضای بالای انرژی و منابع طبیعی:
نفت و گاز کانادا: ایالات متحده به عنوان یکی از بزرگ‌ترین مصرف‌کنندگان انرژی در جهان، تقاضای بالایی برای نفت و گاز کانادا دارد. این محصولات نقش عمده‌ای در افزایش صادرات کانادا به آمریکا ایفا کرده‌اند.
منابع طبیعی: کانادا دارای منابع طبیعی فراوانی مانند چوب، مواد معدنی و فلزات است که به تقاضای صنایع آمریکایی پاسخ می‌دهد و منجر به افزایش صادرات می‌شود.

4. ثبات و روابط سیاسی:
روابط سیاسی پایدار: روابط سیاسی قوی و پایدار بین کانادا و آمریکا به ایجاد یک محیط تجاری قابل پیش‌بینی و امن کمک کرده است. این امر باعث می‌شود که شرکت‌های آمریکایی ترجیح دهند کالاهای خود را از کانادا تهیه کنند.
همکاری در زنجیره تأمین: شرکت‌های کانادایی و آمریکایی در زنجیره تأمین بین‌المللی به صورت نزدیکی همکاری می‌کنند، که این همکاری منجر به افزایش صادرات کانادا به آمریکا شده است.

5. کیفیت و استانداردهای بالای محصولات کانادایی:
رعایت استانداردهای آمریکایی: محصولات کانادایی معمولاً با استانداردهای کیفیت و ایمنی آمریکا همخوانی دارند، که این موضوع باعث می‌شود واردات این محصولات برای بازار آمریکا آسان‌تر باشد.
محصولات رقابتی: بسیاری از کالاهای کانادایی به دلیل کیفیت بالا و قیمت‌های رقابتی، جایگاه ویژه‌ای در بازار آمریکا پیدا کرده‌اند.

6. نزدیکی جغرافیایی:
هزینه‌های حمل‌ونقل کمتر: نزدیکی جغرافیایی بین کانادا و آمریکا باعث کاهش هزینه‌های حمل‌ونقل می‌شود و به محصولات کانادایی اجازه می‌دهد تا با قیمت‌های رقابتی‌تری وارد بازار آمریکا شوند.
زمان تحویل کوتاه‌تر: نزدیکی جغرافیایی همچنین امکان تحویل سریع‌تر کالاها را فراهم می‌کند که این موضوع برای بسیاری از شرکت‌های آمریکایی مزیت محسوب می‌شود.

7. تغییرات در ساختار تولید جهانی:
تغییر در زنجیره تأمین جهانی: برخی از شرکت‌ها به دنبال کاهش وابستگی به چین و انتقال بخشی از تولیدات خود به کشورهای نزدیک‌تر مانند کانادا هستند. این تغییرات ساختاری در تولید جهانی می‌تواند به افزایش صادرات کانادا به آمریکا کمک کند.
افزایش تولید داخلی: افزایش تولید داخلی در کانادا و تمرکز بر صادرات به بازارهای نزدیک‌تر، از جمله آمریکا، می‌تواند عامل دیگری در افزایش صادرات به این کشور باشد.


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
محمدرضا شاه پهلوی پس از خروج از ایران در گفت‌و‌گویی تلویزیونی از حسرت خود در باب گذشته و آینده سخن می‌گوید. او اعتقاد دارد که اعطای فضای باز سیاسی از زمانمندی مناسبی برخوردار نبود. می‌شد این پروژه را چندسال زودتر یا چند سالی هم دیرتر به سرانجام رساند. او که تجربه‌ی فضای باز سیاسی در دهه‌ی ۲۰ را در چنته داشت، می‌دانست که عملا دهان تمام بدیل‌های منتظر در پشت دروازه‌های سیاست حاکم در ایران، بوی سیر ارتجاع و  پیاز سیاهی می‌دهند. اینکه حتا نمی‌توان از یک جریان مخالف در دوران پهلوی نام برد که عملا خاستگاه امر مدرن را به تبلیغ نشسته باشد، جالب نیست؟ کدام‌یک از آنها در پس مبارزات مسلحانه خود دنبال چیزی بودند که امروز به بار ننشسته باشد؟ حزب توده؟ کار؟ پیکار؟ چریک‌های فدایی؟ مجاهدین؟ جبهه‌ی ملی!؟ بچه‌مسلمون‌های حسینیه ارشاد؟

زبان روایت‌گری در فرهنگ ایرانی نه تنها در شعر و حماسه و عرفان دچار افسانه‌بازی‌ست، که روایت‌های سیاسی ما نیز در آغوش باز افسانه‌خانوم جا خوش کرده‌اند. این را راجر اسکروتن، فیلسوف سیاسی به خوبی فهمید. او در مقاله‌ی «به یاد ایران» می‌نویسد:
«روشنفکران غربی مدام این افسانه که شاه ایران مسئول انقلاب است را تکرار کردند، درحالی‌که مارکسیست‌ها نقشه این انقلاب را از سی‌سال قبل از آن ریخته بودند».
اسکروتن فیلسوف ریزبینی بود. این افسانه‌های سیاسی دامان شاه را نیز گرفته بود. همان‌طور که بعد از انقلاب، جماعتی پشیمان از شوری شوربای خود مدام زمزمه می‌کردند که اشتباه شاه این بود که شاهپور بختیار را دیر به میدان آورد. اما اینگونه نبود؛ او هر زمان که درب‌های سیاست را به روی آلترناتیوهای معرفتی خود باز می‌کرد، ائتلاف سیر و پیاز از جنازه‌ی او رد می‌شد. گیرم کمی زود یا اندکی دیرتر. مساله این است که دیدیم و شد.

رفیق کمونیست تاریخ‌نویس ما، حاج یرواند آبراهامیان در کتاب «ایران بین دو‌انقلاب» با اشاره به گزارش «خبرنگاری اروپایی» عقیده دارد که ارتش شاهنشاهی با هلیکوپترهای جنگی، مردم جنوب شهر را لت و پار کرده و کوهی از «جنازه‌های تکه‌پاره شده» بر جای گذاشته است. او و رفیقان هم‌پیاله‌اش در افسانه‌سازی و شهیدسازی، در دست‌و‌پاکردن آمار برای خبرنگاران غربی، ید طولایی دارند. آنها هیچ‌گاه به ساحت تاریخ شهروندی مخابره نکردند که رژیم پهلوی ارتش را برای کنترل اوضاع به خیابان آورد، چون که پلیس ضدشورش نداشت. قدر آن «ژنرال‌های قرمساق» در ارتش که شاهپور بختیار از اعلام بی‌طرفی‌شان چنین خشمگین و بددهن شد، امروز و در چنین شرایطی که بر ما می‌رود، پیداست. انقلاب ۵۷، پیروزی ایده‌ی پهلوی بود. این تنها سلسله‌ای در تاریخ ایران است که با شکست سیاسی، به پیروزب دست یافت. مهم‌ترین وظیفه‌ی تاریخی در نزد پهلوی، بدل‌ساختن ما از امت به ملت بود، تولد مفهوم «مردم». مردم کسانی هستند که می‌توانند برای آینده‌ی سیاسی خود تصمیم بگیرند. نمی‌خواهید؟ می‌روم.

برخی مدام در نوشته‌های خود تکرار می‌کنند که آن جمله‌ی «صدای انقلاب شما را شنیدم» اشتباهی تاریخی از جانب شاه و مشاوران او بود. من اما اینچنین باور ندارم؛ این جمله در تمام عمر تاریخ سیاسی- اجتماعی ما بی‌سابقه است. جایی‌ست که مفهوم «ملت» به ظهور می‌رسد و امروز به تجربه دریافتیم که گوش شنوایی برای این صداها وجود ندارد. کسی به شما نمی‌گوید صدای‌تان را شنیدیم، هرچند که چنین گوش‌خراش و عیان باشد. ما یک روایت منصفانه به تاریخ بدهکاریم. تاریخ معاصر ما با تار سیبیل‌های زرد چپ‌های مُصِر در نفهمیدن نوشته شد. این تاریخ آنقدر دچار افسانه و دوکسا گشته است که بدون تجربه‌های نوین اجتماعی، بدون محک‌خوردن‌های اینگونه‌ی تاریخی، قابلیت حذف و راستی‌آزمایی به خود نمی‌دید. این دوکسا را راجر اسکروتن دیده بود:

«چه کسی به یاد دارد هزاران دانشجوی ایرانی در دانشگاه‌های غربی مشتاقانه مزخرفات مد‌شده مارکسیستی را در آغوش کشیدند؟ مدی که توسط «رادیکال‌های در مبل راحتی نشسته» به آن‌ها ارائه می‌شد و به شکل‌گیری کمپین شورش و دروغی آنجایمید که منجر به سقوط شاه شد…درست است، شاه حاکم مطلق بود ولی حاکمیت مطلق ‏با حکومت ستمگرانه یکی نیست. حاکم مطلق ممکن است مجلس نمایندگان، دستگاه قضای مستقل و حتی مطبوعات آزاد و دانشگاه خودمختار را هدایت کند، چنان‌که شاه تلاش داشت این کار را بکند. شاه به حاکمیت مطلق خود به‌عنوان وسیله‌ای برای خلق و محافظت از چنین نهادهایی می‌نگریست. چرا هیچ‌یک از عالمان سیاسی غربی به خود زحمت نداد به این نکته اشاره کند، یا نظریه‌ای که به ما می‌گوید نباید تنها فرآیند دموکراتیک شدن را مهم قلمداد کرد، بلکه نهادهای محدودکننده و نیابتی که می‌توانند بدون دموکراسی هم پا بگیرند نیز مهم هستند. چرا کسی در آن زمان به ما سفارش نکرد سیستم سیاسی ایران را با عراق و سوریه مقایسه کنیم؟».

✍️ داروین صبوری

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
درس‌گفتارهای عباس امانت درباره‌ی تاریخ ایران ــ درس سوم، درگاه و دیوان

🔸 در این سلسله درس‌گفتارها، عباس امانت، استاد بازنشسته‌ی تاریخ در دانشگاه ییل، درباره ساختارهایی در تاریخ ایران صحبت می‌کند که به باور او از قرن‌ها پیش تا امروز پایدار مانده و زندگی ایرانیان را شکل داده است.

🔸 پیشگفتار
🔸درس اول: بوم و بر
🔸 درس دوم: ایران و انیران


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🛑یک کتاب بسیار مهم و ارزشمند در روزهای اخیر منتشر شده است: زن، عشق، جنایت، اثری درباره‌ی پدیده‌ی شوهرکشی در ایران

به چه دلیل به موضوع شوهرکشی پرداخته‌ایم؟
مگر چه اندازه‌ای مردم در جامعه درگیر این موضوع هستند؟


♦️حسن محدثی نویسنده‌ی کتاب «زن، عشق، جنایت» به ضرورت این موضوع می‌پردازد. این کتاب پس از چندین سال توقیف در ارشاد در روزهای اخیر منتشر شده است. پژوهشی جامعه‌شناختی که پرده از بسیاری از مسائل در روابط خانوادگی و زناشویی برمی‌دارد.

لینک خرید از سایت: برای خرید مستقیم کلیک کنید
خرید از تلگرام آکادمی: @toakademi

«برای خود من، رنگ و بو و معنای قورمه‌سبزی با شنیدن یک داستان عوض شد...»
ادامه را اینجا بخوانید:
ادامه مطلب


نویسنده‌: حسن محدثی گیلوایی (با همکاری افسانه صادقی و ساغر عتابی)
ناشر:
نشر سحر
تعداد
صفحات: ۵۵۶


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY