حبه ی قند
چطور می خواهد مورچه ی مرده را خوشحال کند
لب های تو آن وقت
به چه کار من می آید
#ستار_جانعلی_پور
@asheghanehaye_fatima
چطور می خواهد مورچه ی مرده را خوشحال کند
لب های تو آن وقت
به چه کار من می آید
#ستار_جانعلی_پور
@asheghanehaye_fatima
بیا
بیا
ماه تازهای بسازیم
تا شتابان از پنجره سوی ما بیاید
از نقرهی شرم عریاناش کرده
با تاریکی شب و بخار شهوت آن را بپوشانیم
بیا
خمیرش کرده
از آن کیکی مهیا کنیم
يا معجونی ديوانهوار
سپس آن را خورده
آنچه گنجشکها را گردهم میآورد، به آنها بدهیم
بیا
بر ابرهای مست بخندیم
سپیدیهایاش را دزدیده
فضا را بیهیچ پروایی آذین بندیم
افق را با چرخیدن گم کنیم
سپس راهی گردابام شده
تا در نیستی چشمانام محو شوی
بیا
سینهام را به میل چشمانات زمزمه کنیم
بیا
تا نکشیم سرما را
بلکه گرماش کنیم
خفه نکنیم آرامش را
بلکه باطراوتاش کنیم
بیا نخوابیم و دلتنگ نشویم
بلکه گناه کنیم و عذاب کشیم.
★★★★★
تعال
تعال
نصنع قمراً جديداً يهرع إلينا من النافذة
فنعرّيه من فضة الخجل
ونُلبسه دغشة المساء وسيولة الشبق.
تعال
نعجنه وننضجه
ليصير كعكةً
أو جنوناً
فنأكل ونعطي العصافير ما يجمع شملها.
تعال
نضحك على الغيوم السكرى
ونسرقه من خرومها
لنزيّن الهواء بالطيش
ونضيّع الأفق بالدوار
ثم تقصد هاويتي وتفنى في فناء عينيّ.
تعال
نمِّش صدري برغبات عينيك
تعال
لا نقتل البرد بل ندفِّئه
لا نخنق الطمأنينة بل نطرّيها
تعال
لا نُحدث نوماً ولا ضجراً
بل جنحةً وعذاباً.
■●شاعر: #جمانة_حداد | لبنان●۱۹۷۰ |
■●برگردان: #ستار_جلیلزده
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎
Hasha Makon
Sattar - NexTaraneh
آهنگ : حاشا مکن
از : #ستار
ترانه سرا : هما میرافشار
آهنگساز : سورن الکساندر
تنظیم : آرمن آهارونیان
حاشا نکن !
عشقِ تو از چَشمِ تو پیداست
چَشمانِ تو لبریز از عشق و تمناست
در چَشمِ من خود را ببین ...
حرفی بزن ای نازنین !
ای اولین ای آخرینم ...
@asheghanehaye_fatima
از : #ستار
ترانه سرا : هما میرافشار
آهنگساز : سورن الکساندر
تنظیم : آرمن آهارونیان
حاشا نکن !
عشقِ تو از چَشمِ تو پیداست
چَشمانِ تو لبریز از عشق و تمناست
در چَشمِ من خود را ببین ...
حرفی بزن ای نازنین !
ای اولین ای آخرینم ...
@asheghanehaye_fatima
Sattar .. Ah ey Rafigh
بعضی وقتا بعضی آهنگا، شبیه خودمون میشن. این شبیه الان منه...
🎤 #ستار
🎸 #آه_ای_رفیق
@asheghanehaye_fatima
🎤 #ستار
🎸 #آه_ای_رفیق
@asheghanehaye_fatima
عاشقانه های فاطیما
Photo
#معرفی_شاعر
#غادة_السمان
غادة السمان شاعر و نویسندهی اهل سوریه است. وی یکی از بنیانگذاران شعر نو در ادبیات عرب بهشمار میرود.
غادة السمان در ۱۹۴۲ در دمشق در یک خانوادهی برجسته متولد شد. پدرش دکتر احمد السمان، رئیس دانشگاه سوریه و در یک دورهی زمانی وزیر آموزش و پرورش بود.
غاده نخستین کارهایش را تحت نظارت پدر در سنین نوجوانی به چاپ رساند. وی شدیداً تحت حمایت و تأثیر پدرش بود؛ مخصوصاً که در کودکی مادرش را از دست داده بود. احمد السّمان همانقدر که به ادبیات عرب دلبستگی داشت با ادبیات غرب هم مأنوس بود و غادة هم تحت تأثیر همین دیدگاه، در آثارش به سبکی رسید که خاص خودش بود و ترکیبی از هر دوی این نگرشها. به هرحال، مدتی نگذشت که با جامعهی سنتی و محافظهکار دمشق در تقابل قرار گرفت؛ جایی که سالهای نخستین زندگیاش را در آن بالیده بود.
در ۱۹۶۹ با دکتر بشیر الداعوق ازدواج کرد؛ او صاحب انتشارات دارالطلیعه و استاد دانشگاه بود. ازدواج آن دو به مثابه تلاقی برف و آتشی بود که از تفاوت شخصیتهایشان سرچشمه میگرفت؛ بشیر کاملاً سنتی و با گرایشهای بعثی بود، اما غاده زنی تنها و آزاده بود؛ اما ازدواج آنها دوام پیدا کرد.
غادة دورهی دکترای ادبیات انگلیسی را در دانشگاه لندن طی کرد. مدتی در دانشگاه دمشق به عنوان استاد سخنران مشغول به کار بود. سپس کار روزنامهنگاری را برگزید. در ۱۹۶۲ نخستین مجموعه داستانش را با نام عیناک قدری(چشمانت سرنوشت من است) منتشر کرد که بازخورد بسیار خوبی داشت. با انتشار این اثر، او در جرگهی نویسندگان فمینیست قرار گرفت، اما آثار منتشر شدهی بعدیاش، او را از محدودهی تنگ فمینیسم و رمانهای عشقی خارج و به یک جامعهی بسیار وسیعتر از انساندوستی و مسائل ظریف بشری وارد کرد.
در ۱۹۶۵ دومین مجموعهاش، لابحر فی بیروت(هیچ دریایی در بیروت نیست) را منتشر کرد که در آن اثرات تجربههای نو و تازهاش کاملاً مشهود است.
پس از این دوره او به عنوان خبرنگار به سراسر اروپا و اکثر پایتختهای اروپایی سفر کرد. این سفرها باعث کشف سرچشمههای ادبی جهان و کشف جهان ادبی خودش شد. مجموعهی لیلالغرباء(شام غریبان) را در ۱۹۶۶ منتشر کرد که بازتابندهی تجربیات او از این کشفیات نو و بلوغ حرفهای اوست.
شکست جنگ شش روزهی ژوئن ۱۹۶۷ تأثیر تکاندهندهای بر او گذاشت؛ همانطور که بسیاری از همنسلان او را تحتتأثیر قرار داد. این تأثیر در مقالهی مشهورش أحمل عاری إلی لندن(شرمساریام را به لندن میبرم) بسیار مشهود است.
ادامهی بیوگرافی و نمونه اشعار غادة السمان را در عکسهای این پُست بخوانید...
#غادة_السمان
#صالح_بوعذار
#محمد_حمادی
#سعید_هلیچی
#عبدالحسین_فرزاد
#ستار_جلیل_زاده
#زهرا_ابومعاش
@asheghanehaye_fatima
#غادة_السمان
غادة السمان شاعر و نویسندهی اهل سوریه است. وی یکی از بنیانگذاران شعر نو در ادبیات عرب بهشمار میرود.
غادة السمان در ۱۹۴۲ در دمشق در یک خانوادهی برجسته متولد شد. پدرش دکتر احمد السمان، رئیس دانشگاه سوریه و در یک دورهی زمانی وزیر آموزش و پرورش بود.
غاده نخستین کارهایش را تحت نظارت پدر در سنین نوجوانی به چاپ رساند. وی شدیداً تحت حمایت و تأثیر پدرش بود؛ مخصوصاً که در کودکی مادرش را از دست داده بود. احمد السّمان همانقدر که به ادبیات عرب دلبستگی داشت با ادبیات غرب هم مأنوس بود و غادة هم تحت تأثیر همین دیدگاه، در آثارش به سبکی رسید که خاص خودش بود و ترکیبی از هر دوی این نگرشها. به هرحال، مدتی نگذشت که با جامعهی سنتی و محافظهکار دمشق در تقابل قرار گرفت؛ جایی که سالهای نخستین زندگیاش را در آن بالیده بود.
در ۱۹۶۹ با دکتر بشیر الداعوق ازدواج کرد؛ او صاحب انتشارات دارالطلیعه و استاد دانشگاه بود. ازدواج آن دو به مثابه تلاقی برف و آتشی بود که از تفاوت شخصیتهایشان سرچشمه میگرفت؛ بشیر کاملاً سنتی و با گرایشهای بعثی بود، اما غاده زنی تنها و آزاده بود؛ اما ازدواج آنها دوام پیدا کرد.
غادة دورهی دکترای ادبیات انگلیسی را در دانشگاه لندن طی کرد. مدتی در دانشگاه دمشق به عنوان استاد سخنران مشغول به کار بود. سپس کار روزنامهنگاری را برگزید. در ۱۹۶۲ نخستین مجموعه داستانش را با نام عیناک قدری(چشمانت سرنوشت من است) منتشر کرد که بازخورد بسیار خوبی داشت. با انتشار این اثر، او در جرگهی نویسندگان فمینیست قرار گرفت، اما آثار منتشر شدهی بعدیاش، او را از محدودهی تنگ فمینیسم و رمانهای عشقی خارج و به یک جامعهی بسیار وسیعتر از انساندوستی و مسائل ظریف بشری وارد کرد.
در ۱۹۶۵ دومین مجموعهاش، لابحر فی بیروت(هیچ دریایی در بیروت نیست) را منتشر کرد که در آن اثرات تجربههای نو و تازهاش کاملاً مشهود است.
پس از این دوره او به عنوان خبرنگار به سراسر اروپا و اکثر پایتختهای اروپایی سفر کرد. این سفرها باعث کشف سرچشمههای ادبی جهان و کشف جهان ادبی خودش شد. مجموعهی لیلالغرباء(شام غریبان) را در ۱۹۶۶ منتشر کرد که بازتابندهی تجربیات او از این کشفیات نو و بلوغ حرفهای اوست.
شکست جنگ شش روزهی ژوئن ۱۹۶۷ تأثیر تکاندهندهای بر او گذاشت؛ همانطور که بسیاری از همنسلان او را تحتتأثیر قرار داد. این تأثیر در مقالهی مشهورش أحمل عاری إلی لندن(شرمساریام را به لندن میبرم) بسیار مشهود است.
ادامهی بیوگرافی و نمونه اشعار غادة السمان را در عکسهای این پُست بخوانید...
#غادة_السمان
#صالح_بوعذار
#محمد_حمادی
#سعید_هلیچی
#عبدالحسین_فرزاد
#ستار_جلیل_زاده
#زهرا_ابومعاش
@asheghanehaye_fatima
#جهان_ساعت_هایش_را_با_چشمان_تو_کوک_میکند
#نزار_قبانی
ترجمۀ #ستار_جلیل_زاده
محبوبم!
بهرغم آنانی که چشمانت را توقیف کردند
دشتها و جنگلها را سوزاندند
بهرغم آنانی که شکوفههای گل را توقیف کردند
میگویم: هیچ فاتحی جز گل سرخ نیست...
محبوبم!
هیچ فاتحی جز آبها و شکوفههای گل سرخ نیست.
بهرغم پژمردگی روحمان
کمی باران و ابرهای پراکنده،
بهرغم شبهای بلند در چشمهامان
باید روز فاتح شود.
@asheghanehaye_fatima
#نزار_قبانی
ترجمۀ #ستار_جلیل_زاده
محبوبم!
بهرغم آنانی که چشمانت را توقیف کردند
دشتها و جنگلها را سوزاندند
بهرغم آنانی که شکوفههای گل را توقیف کردند
میگویم: هیچ فاتحی جز گل سرخ نیست...
محبوبم!
هیچ فاتحی جز آبها و شکوفههای گل سرخ نیست.
بهرغم پژمردگی روحمان
کمی باران و ابرهای پراکنده،
بهرغم شبهای بلند در چشمهامان
باید روز فاتح شود.
@asheghanehaye_fatima
Sattar .. Ah ey Rafigh
بعضی وقتا بعضی آهنگا، شبیه خودمون میشن. این شبیه الان منه...
🎤 #ستار
🎸 #آه_ای_رفیق
@asheghanehaye_fatima
🎤 #ستار
🎸 #آه_ای_رفیق
@asheghanehaye_fatima
#زنی_عاشق_زیر_باران
#غاده_السمان
ترجمه #ستار_جلیل_زاده
ار روزی که تو را شناختم،
ماهیها در هوا پرواز میکنند
گنجشکها زیر آب شنا،
و خروس نیمهشب بانگ برمیزند
غنچهها، شاخههای زمستان را غافلگیر میکنند،
و لاک پشتها مثل خرگوشها میجهند،
گرگ سرخوش با لیلی در جنگل میرقصد
و مرگ خودکشی میکند و نمیمیرد.
از روزی که تو را شناختم،
همزمان میخندم و میگریم
نیمی از عشقت نور است و باقی ظلمت
تابستان و زمستان یکی است
شاید برای همین،
هنوز هم دوستت دارم ...
@asheghanehaye_fatima
#غاده_السمان
ترجمه #ستار_جلیل_زاده
ار روزی که تو را شناختم،
ماهیها در هوا پرواز میکنند
گنجشکها زیر آب شنا،
و خروس نیمهشب بانگ برمیزند
غنچهها، شاخههای زمستان را غافلگیر میکنند،
و لاک پشتها مثل خرگوشها میجهند،
گرگ سرخوش با لیلی در جنگل میرقصد
و مرگ خودکشی میکند و نمیمیرد.
از روزی که تو را شناختم،
همزمان میخندم و میگریم
نیمی از عشقت نور است و باقی ظلمت
تابستان و زمستان یکی است
شاید برای همین،
هنوز هم دوستت دارم ...
@asheghanehaye_fatima
درخت گم میکند برگهایش را
لب گردیاش را
زن زنانگیاش را
جز بوی خوش تو که نمیخواهد
از روزنهی حافظهام بگذرد
■شاعر: #نزار_قبانی | سوریه، ۱۹۹۸–۱۹۲۳ |
■برگردان: #ستار_جلیلزاده
@asheghanehaye_fatima
لب گردیاش را
زن زنانگیاش را
جز بوی خوش تو که نمیخواهد
از روزنهی حافظهام بگذرد
■شاعر: #نزار_قبانی | سوریه، ۱۹۹۸–۱۹۲۳ |
■برگردان: #ستار_جلیلزاده
@asheghanehaye_fatima
Sedayeh Baroon
Sattar
بوی موهات زیر بارون، بوی گندمزار نمناک
بوی سبزه زار خیس، بوی خیس تن خاک
جاده های مهربونی، رگای آبی دستات
غم بارون غروب، ته چشمات تو صدات
قلب تو شهر گل یاس، دست تو بازار خوبی
اشک تو بارون روی مرمر دیوار خوبی...
قطعه "صدای بارون" با ترانه بینظیر #اردلان_سرفراز
آهنگساز: #بابک_افشار
تنظیم کننده: #منوچهر_چشم_آذر
با صدای #ستار
منتشر شده در سال ۱۳۵۴📼
تقدیم به «عشق»🌹❤️
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
بوی سبزه زار خیس، بوی خیس تن خاک
جاده های مهربونی، رگای آبی دستات
غم بارون غروب، ته چشمات تو صدات
قلب تو شهر گل یاس، دست تو بازار خوبی
اشک تو بارون روی مرمر دیوار خوبی...
قطعه "صدای بارون" با ترانه بینظیر #اردلان_سرفراز
آهنگساز: #بابک_افشار
تنظیم کننده: #منوچهر_چشم_آذر
با صدای #ستار
منتشر شده در سال ۱۳۵۴📼
تقدیم به «عشق»🌹❤️
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
گاهِ مردنم
اسمم را بر سنگِ قبرم ننویسید...
قصهی عشقم را ردیف کرده نقش بندید:
اینجا زنی خفتهست
عاشقِ برگی بود...!
در دواتی غرق شد... و مُرد!...
■شاعر: #غادة_السمان
■برگردان: #ستار_جلیلزاده
📕●از کتاب: «دوران عاشقی» | نشر: #گلآذین | ص ۱۲ |
@asheghanehaye_fatima
اسمم را بر سنگِ قبرم ننویسید...
قصهی عشقم را ردیف کرده نقش بندید:
اینجا زنی خفتهست
عاشقِ برگی بود...!
در دواتی غرق شد... و مُرد!...
■شاعر: #غادة_السمان
■برگردان: #ستار_جلیلزاده
📕●از کتاب: «دوران عاشقی» | نشر: #گلآذین | ص ۱۲ |
@asheghanehaye_fatima
Audio
Sattar [SariMusic.IR]
آهنگ : برای با تو بودن ...
از : #ستار
ترانهسرا : باران زمانی
آهنگساز و تنظیم : حامد حنیفی
برای با تو بودنم
یه راهی پیدا میکنم
موهاتو میبافی بِری
دونه دونه وا میکنم
من مگه میذارَم بِری
که دنیا رنگِ غم بشه
یخ میزنه دَستام اَگه
گرمیِ دَستات کم بشه
من مگه میذارم بِری
برای چی دلواپسی
یهجا توو قلبم داری که
نمیدَمِش به هیچ کسی
اینقَدِه عاشقِت شدم
همه حسادت میکنند
به منِ دیوونه دارن
یه شهر عادت میکنند
کی گفته دوسِت ندارم
این حرفا رو باور نکن ...
خستهام پریشونم بَدَم
حالِ مَنو بَدتَر نکن ..
این آخرین تَلاشَمِه
این آخرین فرصتِ ماس
اتاقِ خاطراتمو
پُر میکنم از عطرِ یاس
این زندگی بدونِ تو
ادامه داره مگه
حتی بخوام باور کنم
عطرِ تو میذاره مَگه
کی گفته دوسِت ندارم
اینحرفارو باور نکن
خستهام پریشونم بَدَم
حالِ مَنو بَدتَر نکن ...
برای با تو بودنم
یه راهی پیدا میکنم
موهاتو میبافی بِری
دونه دونه وا میکنم ...
@asheghanehaye_fatima
از : #ستار
ترانهسرا : باران زمانی
آهنگساز و تنظیم : حامد حنیفی
برای با تو بودنم
یه راهی پیدا میکنم
موهاتو میبافی بِری
دونه دونه وا میکنم
من مگه میذارَم بِری
که دنیا رنگِ غم بشه
یخ میزنه دَستام اَگه
گرمیِ دَستات کم بشه
من مگه میذارم بِری
برای چی دلواپسی
یهجا توو قلبم داری که
نمیدَمِش به هیچ کسی
اینقَدِه عاشقِت شدم
همه حسادت میکنند
به منِ دیوونه دارن
یه شهر عادت میکنند
کی گفته دوسِت ندارم
این حرفا رو باور نکن ...
خستهام پریشونم بَدَم
حالِ مَنو بَدتَر نکن ..
این آخرین تَلاشَمِه
این آخرین فرصتِ ماس
اتاقِ خاطراتمو
پُر میکنم از عطرِ یاس
این زندگی بدونِ تو
ادامه داره مگه
حتی بخوام باور کنم
عطرِ تو میذاره مَگه
کی گفته دوسِت ندارم
اینحرفارو باور نکن
خستهام پریشونم بَدَم
حالِ مَنو بَدتَر نکن ...
برای با تو بودنم
یه راهی پیدا میکنم
موهاتو میبافی بِری
دونه دونه وا میکنم ...
@asheghanehaye_fatima
معماریِ بالای تو سودای جهان است
لبخند تو امضای خدا پای جهان است
تاریخ شراب است و غزلخانهی سعدی
آغوش تو شیرازترین جای جهان است
پرواز هجاهای تو یادآور آواز
هر واک تو تحریرِ غزلهای جهان است
در خواب جهان میگذری کوچه به کوچه
لمس تو چه حسیست که رویای جهان است؟
از دکمهی بازِ تو نفس میکشد این شهر
پیراهن تو آیتِ احیای جهان است
بگذار بپیچم به تو شبهای زیادیست
بیصبحم و آغوش تو فردای جهان است
#ستار_برقی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
لبخند تو امضای خدا پای جهان است
تاریخ شراب است و غزلخانهی سعدی
آغوش تو شیرازترین جای جهان است
پرواز هجاهای تو یادآور آواز
هر واک تو تحریرِ غزلهای جهان است
در خواب جهان میگذری کوچه به کوچه
لمس تو چه حسیست که رویای جهان است؟
از دکمهی بازِ تو نفس میکشد این شهر
پیراهن تو آیتِ احیای جهان است
بگذار بپیچم به تو شبهای زیادیست
بیصبحم و آغوش تو فردای جهان است
#ستار_برقی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima