عاشقانه های فاطیما
819 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
این روزا مگه کسی عاشق میشه؟
ولی من تو همین روزا عاشقت شدم!


📽 خفه گی
#دیالوگ

@asheghanehaye_fatima
گیسوانِ بلوطی‌ اَت
از بند بِرَهان
بگذار سیمای باد را
در هیئتِ هوا
به نظاره بنشینم.
فصلِ تُو رسیده؛
فصلِ فطانتِ ابر،
فصلِ تولّای آفتاب،
سرودِ شوراَنگیزِ باران،
فصلِ طلوعِ رنگین‌کمان،
سَر بَر شانه ام گُذار
اِی صاحبْ‌شانه ی من
بهارِ ناز رسیده


#آرش_شاهری
#شما_فرستادید

@asheghanehaye_fatima
شنیده ام یک جایی هست
حدسِ هوایِ رفتن‌اش آسان است
تو هم بیا

#سیدعلی_صالحی


@asheghanehaye_fatima
حالیا مصلحتِ وقت در آن می‌بینم
که کشم رَخت به میخانه و
خوش بنشینم !


جامِ مِی گیرم و
از اَهلِ ریا دور شَوم
یعنی : از اَهلِ جهان
پاک‌دلی بگزینم


جز صراحی و کتابم نَبوَد یار و ندیم
تا حریفانِ دَغا را
به جهان کم بینم


سَر به آزادگی از خَلق
بَرآرَم چون سرو
گر دهد دست که دامن ز جهان دَرچینم!


بس‌که در خرقه‌ی آلوده
زدم لافِ صلاح
شرمسار از رخِ ساقی و
مِیِ رنگینم !


سینه‌ی تَنگِ من و
بارِ غمِ او ... هیهات!
مَردِ این بارِ گران نیست دلِ مسکینم!


من اگر رندِ خراباتم و
گر زاهدِ شهر
این متاعم که همی‌بینی و
کمتر زینم !!!


بنده‌ی آصفِ عَهدم
دلم از راه مَبَر
که اگر دَم زنم از چرخ
بخواهد کینم


بر دلم گَردِ ستم‌هاست
خدایا مَپسند
که مُکدّر شود آیینه‌ی مِهرآیینم ...



#حافظ

@asheghanehaye_fatima
«بِهِت یک نصیحت می‌کنم
شایدم یک وصیّت!»
«آن چیست؟»
- «روزشماری مکن!
حتّی اگر فکر می‌کنی در مهلکه افتاده‌ای
روزشماری مکن!
حالا هم لحظه‌شماری مکن!
شب نمی‌تواند تمام نشود.
طبیعت شب آن است که برود رو به صبح.
نمی‌تواند یک‌جا بماند.
مجبور است بگذرد.
اما وقتی تو ذهنت را اسیر گذر لحظه‌ها کنی،
خودت گذر لحظه‌ها را سنگین و سنگین‌تر می‌کنی؛
بگذار شب هم راه خودش را برود.»

#محمود_دولت‌آبادی


@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#پابلو_نرودا
دکلمه : اردشیر رستمی




به سرگردانی ادامه خواهند داد
این اَشیای پولادین، میانِ ستارگان.
و انسان‌های خسته
هنوز بالا خواهند رفت،
تا ماهِ آرام را به خشونت کشند.

آن‌گاه
داروی دَردهای خود را خواهند یافت.
در این هنگام انگورهای رسیده،
شراب جان می‌گیرد،
میانِ دریا و ردیفِ کوه‌ها.

اکنون در شیلی
گیلاس‌ها می‌رقصند،
دخترانٌ سبزه‌ی مرموز آواز می‌خوانند.
و در نوای گیتارها، آب می‌درخشد.

آفتاب، بر هر دری می‌ساید،
و از گندم، شگفتی می‌آفریند.

شرابِ نخستین، گُلگون است.
و شیرین،
به شیرینیِ کودکان.

شرابِ دوّم نیرومند است،
نیرومند چون صدای دریانوردان.

شرابِ سوّم، زبرجد است
خشخاش و آتش،
توأمان.

خانه‌ام، هم دریا و هم خشکی دارد
و زنم چشمانی پُر شکوه،
به رنگِ فندقِ وحشی.

چون شب فرا رسد،
دریا
جامه‌ی سپید و سبز بر تن می‌کند
و سپس ماه
چون دختری دریا رنگ،
به رؤیا در می‌شود ...

من نمی‌خواهم سیاره‌ام را عوض کنم ...


@asheghanehaye_fatima
هجرانی




چه هنگام می‌زیسته‌ام؟
کدام مجموعه‌ی پیوسته‌ی روزها و
شبان را
من
اگر این آفتاب
هم آن مشعلِ کال است
بی‌شبنم و بی‌شفق
که نخستین سَحَرگاهِ جهان را
آزموده است.


چه هنگام می‌زیسته‌ام،
کدام بالیدن و کاستن را
من
که آسمانِ خودم
چترِ سَرم نیست؟

آسمانی از فیروزه نیشابور
با رگه‌های سبزِ شاخساران،
همچون فریادِ واژگونِ جنگلی
در دریاچه‌ای،
آزاد و رها
همچون آینه‌ای
که تکثیرت می‌کند.



بگذار آفتابِ من پیرهنم باشد
و آسمانِ من
آن کهنه‌کرباسِ بی‌رنگ.

بگذار
بر زمینِ خود بایستم
بر خاکی از بُراده‌ی‌ الماس و
رعشه‌ی‌ دَرد.

بگذار سرزمینم را
زیرِ پای خود احساس کنم
و صدای رویِشِ خود را بشنوم :
رُپ‌رُپه‌ی طبل‌های خون را
در چیتگر
و نعره‌ی ببرهای عاشق را
در دیلمان.

وَگرنه چه هنگام می‌زیسته‌ام؟
کدام مجموعه‌ی پیوسته‌ی روزها و
شبان را من؟


#احمد_شاملو

( پرینستون ــ ۱۵ اسفند ۱۳۵۶ )

دفتر : ترانه‌های کوچکِ غربت

@asheghanehaye_fatima
جانِ جهان!
دوش کجا بوده‌ای؟!
نی غلطم در دلِ ما بوده‌ای!


آه که من
دوش چه‌سان بوده‌ام ...
آه که تو
دوش که را بوده‌ای!


رشک بَرَم کاش قَبا بودمی ...
چون که در آغوشِ قَبا بوده‌ای!


زَهره ندارم که بگویم تو را ...
" بی منِ بیچاره کجا بوده‌ای؟! "


رنگِ رخِ خوبِ تو ، آخر گُوٰاست
در حرمِ لطفِ خدا بوده‌ای!


آینه‌ای ...
رنگِ تو عکسِ کسی‌ست
تو ز همه رنگ جدا بوده‌ای!

تو
ز همه رنگ
جدا بوده‌ای ...



#مولانا


@asheghanehaye_fatima

شادی هایت را بر صورت من بریز؛
فروردین من!
و اضافه هایش را پست کن
برای کسی که بهاری ندارد...
شادا بهار
که دست مرا گرفته
نمی دانم به کجا می برد
شادا من
که دست بهار را گرفته
به خانه خود می برم...

#شمس_لنگرودی


@asheghanehaye_fatima
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بچه:تروخدا بیا باهم بریم عروسی

میشه تو بابانوی من باشی🤣🤣🤣




#دیالوگ
#بچه
#مهمونی
#ایرج_طهماسب
@asheghanehaye_fatima
‌دست از زنده بودن بردار و زندگی کن!
بخند، آن که مجال لبخند ندارد،
هرگز مجال زندگی نخواهد یافت!
بخند تا هوای تازه به ریه هایت تزریق کنی...
برقص، که با چرخش بدنت، عشق را
به زمین می رسانی و با گامهای موزون ات،
دنیای خاکستری را سبز میکنی...
عاشق شو، که بی عشق جهان تاریک است
و بی رنگ! که بی عشق نگاهت نوری ندارد
تا بپاشد بر تاریکی این حوالی!
که اگر بی چیزترینی، اما صاحب قلب
یک انسانی و گویی تمام دنیا دارایی توست...
عاشق شو، که حتی اگر نخندیدی و نرقصیدی، عشق راستین هم تو را به قهقهه
و هم از شوق به پایکویی می اندازد...
 دست از زنده بودن بردار و عاشق شو
تا زندگی کنی!


#سیما_امیرخانی


@asheghanehaye_fatima
▪️

دیشب به خودم گفتم :
شعور یک گیاه در وسط زمستان، از تابستان
گذشته نمی‌آید، از بهاری می‌آید که فرا می‌رسد ..
گیاه به روزهای که رفته نمی‌اندیشد،
به روزهایی می‌اندیشد که می آید، اگر
گیاهان یقین دارند که بهار خواهد آمد ..
چرا ما انسان‌ها باور نداریم که روزی خواهیم
توانست به هر آن چه می‌خواهیم، دست یابیم ؟!


#جبران_خلیل_جبران
- نامه‌های عاشقانه‌ی یک پیامبر

@asheghanehaye_fatima
بگو دوستم دارى
تا زيباتر شوم!

#نزار_قبانی

@asheghanehaye_fatima
__

معشوق من نبود، چنان زنها.
معشوق من نبود، چنان مردان.
او آهویی به دشتِ دلِ من بود.

او یک پرنده گشت .


#رضا_براهنی

@asheghanehaye_fatima
🔹آن کس که رویاهای ما را می رباید، زندگی را از ما می دزدد.

#ویرجینیا_وولف

28 مارس درگذشت ویرجینیا وولف مقاله نویس و منتقد انگلیس

ویرجینیا وولف نویسنده با استعداد انگلیسی و یکی از بزرگترین شخصیتهای تاریخ مبارزات سیاسی اجتماعی و فرهنگی زنان ، طی جنگ های جهانی اول و دوم بسیاری از دوستان خود را از دست داد که باعث افسردگی شدید او شد و در نهایت در تاریخ (۲۸ مارس ۱۹۴۱) خسته و رنجور از رویدادهای جنگ جهانی دوم و تحت تأثیر روحیهٔ حساس و شکنندهٔ خود، با جیب ‌های پر از سنگ به «رودخانه اوز» در «رادمال» رفت و خود را غرق کرد. جسد او حدود یک ماه بعد در تاریخ ۱۸ آوریل توسط چند کودک در پایین دست رودخانه پیدا شد. جسد او در روز ۲۱ آوریل در حضور همسرش لئونارد سوزانده شد و خاکسترش در سایه درختی در باغچه‌ای به خاک سپارده شد.امروزه اثار او در دانشگاه های غربی تدریس می شود.

@asheghanehaye_fatima
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#سکانس خودکشی #ویرجینیا_وولف در #فیلم ساعت ها ، با بازی #نیکول_کیدمن

✏️ وولف پس از اتمام آخرین رمانش ، یادداشتی برای همسرش نوشت و بسمت رود اوز براه افتاد ...


@asheghanehaye_fatima
محبوبم اوست؛
شگرف خرامنده بر زمین انسان‌ها.
یک دست شعر و یک دست ماه.


#نزار_قبانی



@asheghanehaye_fatima
محبوبم!!!

شما نباشی...
من در تنهایی عظیمم مچاله می‌شوم
و شب‌هایم بی‌رحمانه صبح می‌شوند.

#محمد_صالح_علاء

@asheghanehaye_fatima