باز، روزی نو در راه است
و تو باید که مُسلّح باشی
با عشق، اندیشه، ایمان، شادی …
چارهای نیست عزیز من!
سهم ما از میلیاردها سالْ حیات و حرکت
ذرّهی بسیار ناچیزیست.
این سهم را، چه کسی به تو حق داد
که با خستگی و پیریِ روح
با بلاتکلیفی، با کسالت، دودِلی
به تباهی بکشی؟
باورکُن!
زندگی را، پُر باید کرد.
✍ #نادر_ابراهیمی
@asheghanehaye_fatima
و تو باید که مُسلّح باشی
با عشق، اندیشه، ایمان، شادی …
چارهای نیست عزیز من!
سهم ما از میلیاردها سالْ حیات و حرکت
ذرّهی بسیار ناچیزیست.
این سهم را، چه کسی به تو حق داد
که با خستگی و پیریِ روح
با بلاتکلیفی، با کسالت، دودِلی
به تباهی بکشی؟
باورکُن!
زندگی را، پُر باید کرد.
✍ #نادر_ابراهیمی
@asheghanehaye_fatima
مهری که زدند بر لبانم سرخ است
دست و قلم و روح و روانم سرخ است
رازی به بزرگای تو در دل دارم
رازی که از آن لحن بیانم سرخ است
خون غزلی که می جهی بر کاغذ
از خواندن تو ذهن و زبانم سرخ است
بی تو همه ی فاصله ها زنجیرند
سلول به سلول جهانم سرخ است
تو زاده شدی تا که بهارم باشی
تو زاده شدی تا...که خزانم سرخ است...
با آمدن تو مثنوی رنگ گرفت
ارکان جهان مینوی رنگ گرفت
با آمدن تو مثنوی عاشق شد
مشهورترین وزن غزل , "هق هق " شد
ای بره ترین آدمِ یک عالم گرگ!
ممنون توام که بی دریغی و بزرگ
ای نشئه ی بالفطره و مادرزادی
ممنون توام که اتفاق افتادی
دنبال خودم در پی تو می گردم
باید به جهانی که تویی برگردم !
باید به غم انگیزترین رویایت
باید به لبِ مرز ترین دنیایت...
همزخمی و همزبانی ات را عشق است
ته لهجه ی آن جهانی ات را عشق است
من بغض شدم ,گریه شدم , زار شدم
تا بیت به بیت در تو تکرار شدم
"من" را به طریقی به "تو" مربوط بکن
من شمع تولدم مرا فوت بکن
پشت سرِ ما پنجره ها حرف زدند
اینجا همه ی پنجره ها نامردند
اکنون که به اندازه ی هم تنهاییم
محکوم به اتراق در این دنیاییم
بگذار که عشق تو به دادم برسد
بگذار "فرشته" هم به "آدم" برسد
بگذار شهید اولت من باشم
بگذار به اندازه ی تو زن باشم
بگذار که در مدار تو رقص کنم
بگذار که دور تو بگردم که تو را...
از سنگ ترین فاصله ها می گذرم
من راهی آخرین نبردم که تو را....
با اینکه بهارت به خزانم نرسید
بیچاره ترین حالت زردم که تو را...
شرمنده از اینکه خیسِ این ابیاتی
من بیست و دو بیت گریه کردم که تو را....
#بنیامین_پورحسن
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
دست و قلم و روح و روانم سرخ است
رازی به بزرگای تو در دل دارم
رازی که از آن لحن بیانم سرخ است
خون غزلی که می جهی بر کاغذ
از خواندن تو ذهن و زبانم سرخ است
بی تو همه ی فاصله ها زنجیرند
سلول به سلول جهانم سرخ است
تو زاده شدی تا که بهارم باشی
تو زاده شدی تا...که خزانم سرخ است...
با آمدن تو مثنوی رنگ گرفت
ارکان جهان مینوی رنگ گرفت
با آمدن تو مثنوی عاشق شد
مشهورترین وزن غزل , "هق هق " شد
ای بره ترین آدمِ یک عالم گرگ!
ممنون توام که بی دریغی و بزرگ
ای نشئه ی بالفطره و مادرزادی
ممنون توام که اتفاق افتادی
دنبال خودم در پی تو می گردم
باید به جهانی که تویی برگردم !
باید به غم انگیزترین رویایت
باید به لبِ مرز ترین دنیایت...
همزخمی و همزبانی ات را عشق است
ته لهجه ی آن جهانی ات را عشق است
من بغض شدم ,گریه شدم , زار شدم
تا بیت به بیت در تو تکرار شدم
"من" را به طریقی به "تو" مربوط بکن
من شمع تولدم مرا فوت بکن
پشت سرِ ما پنجره ها حرف زدند
اینجا همه ی پنجره ها نامردند
اکنون که به اندازه ی هم تنهاییم
محکوم به اتراق در این دنیاییم
بگذار که عشق تو به دادم برسد
بگذار "فرشته" هم به "آدم" برسد
بگذار شهید اولت من باشم
بگذار به اندازه ی تو زن باشم
بگذار که در مدار تو رقص کنم
بگذار که دور تو بگردم که تو را...
از سنگ ترین فاصله ها می گذرم
من راهی آخرین نبردم که تو را....
با اینکه بهارت به خزانم نرسید
بیچاره ترین حالت زردم که تو را...
شرمنده از اینکه خیسِ این ابیاتی
من بیست و دو بیت گریه کردم که تو را....
#بنیامین_پورحسن
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
صبح است دلارامم ای حضرتِ مستانه
مضمونِ دو بیتی ها دردانه ی این خانه
امروز چه خوش یُمن است صبحانه کنار تو
لبخند حلالت باد خوش مزه ی دیوانه
#امین_شاهسواری
@asheghanehaye_fatima
مضمونِ دو بیتی ها دردانه ی این خانه
امروز چه خوش یُمن است صبحانه کنار تو
لبخند حلالت باد خوش مزه ی دیوانه
#امین_شاهسواری
@asheghanehaye_fatima
اگر از من بپرسید که
برای انجام چه کاری به این دنیا آمدهام...
من به عنوان یک هنرمند
به شما پاسخ خواهم داد که:
من اینجا هستم تا با صدای بلند زندگی کنم
#امیل_زولا
@dast_sazehaye_fatima
برای انجام چه کاری به این دنیا آمدهام...
من به عنوان یک هنرمند
به شما پاسخ خواهم داد که:
من اینجا هستم تا با صدای بلند زندگی کنم
#امیل_زولا
@dast_sazehaye_fatima
به دستورِ من
هر کسی
هر کسی را دوست میدارد،
باید چمدانِ مشترکشان را بردارند
بروند باران به باران...
از این بادیه بگذرند!
کار...تمام است،
عاشقی کن...
#سیدعلی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
هر کسی
هر کسی را دوست میدارد،
باید چمدانِ مشترکشان را بردارند
بروند باران به باران...
از این بادیه بگذرند!
کار...تمام است،
عاشقی کن...
#سیدعلی_صالحی
@asheghanehaye_fatima
از لب میگون او قانع به دشنامم که مِی
از رگ تلخی دواند ریشه در دل بیشتر
#صائب_تبریزی
@asheghanehaye_fatima
از رگ تلخی دواند ریشه در دل بیشتر
#صائب_تبریزی
@asheghanehaye_fatima
یکی از مسخره ترین فرمولهای روانشناسی جدید اینست که میگویند: "علت میخواری معتادان اینست که نمیتوانند خود را با واقعیات وفق دهند."
و کسی نیست به اینها بگوید: "کسی که بتواند خود را با واقعیت ها وفق دهد، یک بیدرد الدنگ بیش نیست.
خداحافظ گاری کوپر
#رومن_گاری
@asheghanehaye_fatima
و کسی نیست به اینها بگوید: "کسی که بتواند خود را با واقعیت ها وفق دهد، یک بیدرد الدنگ بیش نیست.
خداحافظ گاری کوپر
#رومن_گاری
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺فیلم کوتاهی از شعرخوانی: #رضا_براهنی
کافی نبود و نیست هزاران هزار سال
تا بازگو کند:
آن لحظهی گریختهی جاودانه را
آن لحظه را که تنگ در آغوشام آمدی
آن لحظه را که تنگ در آغوشات آمدم
در باغ شهر ما
در نور بامداد زمستان شهر ما
-شهری که زادگاه من و زادگاه توست-
شهری به روی خاک
خاکی که در میان کواکب ستارهایست.
#ژاک_پرهور
برگردان: #نادر_نادرپور
@asheghanehaye_fatima
کافی نبود و نیست هزاران هزار سال
تا بازگو کند:
آن لحظهی گریختهی جاودانه را
آن لحظه را که تنگ در آغوشام آمدی
آن لحظه را که تنگ در آغوشات آمدم
در باغ شهر ما
در نور بامداد زمستان شهر ما
-شهری که زادگاه من و زادگاه توست-
شهری به روی خاک
خاکی که در میان کواکب ستارهایست.
#ژاک_پرهور
برگردان: #نادر_نادرپور
@asheghanehaye_fatima
اگر با تو به آستانهی بهشت خداوند فرود آیم، تنها برای آن است که جانِ من تنم را به بودنِ در کنار تو میخواند.
#ریونوسوکه_آکوتاگاوا
برگردان:#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
#ریونوسوکه_آکوتاگاوا
برگردان:#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
میای؟ نمیای...
یادته؟ یادت رفته...
میخوای منو؟ نمیخوای...
دوستم داری؟ نداری...
نداری؟ اگه نداری که چیه اینهمه نوشتن و گفتن؟
فردا خورشید که دربیاد میرم واسه همیشه.
اما یادت نره که یادم نرفت دوست دارم.
اگه خواستی یا نخواستی؛ اگه بودی یا نبودی...
#حمید_سلیمی
@asheghanehaye_fatima
یادته؟ یادت رفته...
میخوای منو؟ نمیخوای...
دوستم داری؟ نداری...
نداری؟ اگه نداری که چیه اینهمه نوشتن و گفتن؟
فردا خورشید که دربیاد میرم واسه همیشه.
اما یادت نره که یادم نرفت دوست دارم.
اگه خواستی یا نخواستی؛ اگه بودی یا نبودی...
#حمید_سلیمی
@asheghanehaye_fatima
زندگی بهشت است برای آنهایی که عاشقانه عشق میورزند! بی پروا محبت می کنند و کمترازدیگران انتظار دارند⚘
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
«بازمیگردیم با کاغذهای شکلات و تهبلیطهای نمایش در جیب و تکههایی از اعلانهای پاره در دست، تا تار و پود آنچه را که از دست رفته، در رؤیا ببافیم. رؤیاهای بیخریدار.»
غزاله_علیزاده
مجله آدینه نوروز ۷۵
#غزاله_علیزاده
@asheghanehaye_fatima
غزاله_علیزاده
مجله آدینه نوروز ۷۵
#غزاله_علیزاده
@asheghanehaye_fatima
#غزاله_علیزاده
خاطراتی هست که تنها در اشیاﺀ زنده میماند.
خانهی ادریسیها
غزاله علیزاده
علیزاده متولد ۲۷ بهمن ۱۳۲۷ بود.
در سال ۱۳۷۰ با انتشار یک رمان دو جلدی به نام خانه ادریسی ها بسیار مورد توجه قرار گرفت و آثار منتشر شده ی دیگر از ایشان📚 دو منظره، ۱۳۶۳
شبهای تهران _ ملک آسیاب _ سفرِ ناگذشتنی _ چهارراه _ تالارها و
داستانهای کوتاه همراه با داستان دو منظره در مجموعهای با نام با غزاله تا ناکجا در سال ۱۳۷۸
کشتی عروس
رؤیای خانه و کابوس زوال📚.
@asheghanehaye_fatima
خاطراتی هست که تنها در اشیاﺀ زنده میماند.
خانهی ادریسیها
غزاله علیزاده
علیزاده متولد ۲۷ بهمن ۱۳۲۷ بود.
در سال ۱۳۷۰ با انتشار یک رمان دو جلدی به نام خانه ادریسی ها بسیار مورد توجه قرار گرفت و آثار منتشر شده ی دیگر از ایشان📚 دو منظره، ۱۳۶۳
شبهای تهران _ ملک آسیاب _ سفرِ ناگذشتنی _ چهارراه _ تالارها و
داستانهای کوتاه همراه با داستان دو منظره در مجموعهای با نام با غزاله تا ناکجا در سال ۱۳۷۸
کشتی عروس
رؤیای خانه و کابوس زوال📚.
@asheghanehaye_fatima
فاطمه علیزاده ( #غزاله_علیزاده )
زاد روز : ۲۷ بهمن ۱۳۲۷ مشهد
جان باختن : ۲۱ اردی بهشت ۱۳۷۵ جواهرده ، رامسر
غزاله علیزاده؟ متولد مشهد و مادر او منیرالسادات سیدی نیز شاعر و نویسنده بود.
غزاله، در دوران کودکی بچه ای درونگرا، بازیگوش و سرشار از هوش بود.
او در مدرسه گاه با بازیگوشی ها و شجاعت هایش دیگران را نگران می کرد.
او دبیرستان را در رشته ادبی به اتمام رساند و در کنکور در رشته ادبیات فارسی در دانشگاه مشهد و کنکور در رشته حقوق و فلسفه را در دانشگاه تهران قبول شد و به در خواست مادرش در رشته حقوق ثبت نام نمود.
غزاله علیزاده، با مدرک لیسانس علوم سیاسی از دانشگاه تهران برای ادامه تحصیل در رشته فلسفه و سینما در دانشگاه " سوربن " به فرانسه رفت .
در واقع باید گفت که او ابتدا برای دکترای حقوق به پاریس رفت ، اما با زحمت زیاد رشته خود را به فلسفه اشراق تغییر داد.
او پیشه ادبی خود را از دهه ۱۳۴۰ با چاپ داستانهای خود در مشهد آغاز کرد و " سفر نا گذاشتنی " نام اولین مجموعه داستان غزاله می باشد که در سال ۱۳۵۶ منتشر گردید.
اما از معروف ترین آثار او رمان دو جلدی " خانه آدریسی ها " و نیز مجموع داستان " چهارراه " می باشد.
غزاله علیزاده ، در ابتدا با بیژن الهی ازدواج کرد و از او صاحب دختری شد ، اما پس از مدتی از او جدا شد و در سال ۱۳۶۲ با محمد رضا نظام شهیدی ازدواج کرد.
او مدتها از بیماری سرطان رنج می برد و پس از دوبار خودکشی نا موفق سرانجام در ۲۱ اردی بهشت ۱۳۷۵ در روستای جواهر ده رامسر خود را از درختی حلق آویز کرد.
و پس چند روز پیکر او در امامزاده طاهر کرج آرام گرفت.
او قبل از خودکشی در یادداشت های خود نوشت ، آقای دکتر براهنی و آقای گلشیری و گوشان عزیز رسیدگی به نوشته های ناتمام خود را به شما عزیزان واگذار می کنم و در صورت امکان چاپ شان کنید.
محمد مختاری نویسنده و شاعر بعد از مرگ غزاله در رثایش نوشت ،
همیشه می گفتند تاوان عمر دراز این است که آدم به سوگ عزیزانش می نشیند ؟
اما اکنون این قرار برهم خورده است .
کاوه قاسمی _ تحلیلگر علوم اجتماعی، نویسنده و پژوهشگر
@asheghanehaye_fatima
زاد روز : ۲۷ بهمن ۱۳۲۷ مشهد
جان باختن : ۲۱ اردی بهشت ۱۳۷۵ جواهرده ، رامسر
غزاله علیزاده؟ متولد مشهد و مادر او منیرالسادات سیدی نیز شاعر و نویسنده بود.
غزاله، در دوران کودکی بچه ای درونگرا، بازیگوش و سرشار از هوش بود.
او در مدرسه گاه با بازیگوشی ها و شجاعت هایش دیگران را نگران می کرد.
او دبیرستان را در رشته ادبی به اتمام رساند و در کنکور در رشته ادبیات فارسی در دانشگاه مشهد و کنکور در رشته حقوق و فلسفه را در دانشگاه تهران قبول شد و به در خواست مادرش در رشته حقوق ثبت نام نمود.
غزاله علیزاده، با مدرک لیسانس علوم سیاسی از دانشگاه تهران برای ادامه تحصیل در رشته فلسفه و سینما در دانشگاه " سوربن " به فرانسه رفت .
در واقع باید گفت که او ابتدا برای دکترای حقوق به پاریس رفت ، اما با زحمت زیاد رشته خود را به فلسفه اشراق تغییر داد.
او پیشه ادبی خود را از دهه ۱۳۴۰ با چاپ داستانهای خود در مشهد آغاز کرد و " سفر نا گذاشتنی " نام اولین مجموعه داستان غزاله می باشد که در سال ۱۳۵۶ منتشر گردید.
اما از معروف ترین آثار او رمان دو جلدی " خانه آدریسی ها " و نیز مجموع داستان " چهارراه " می باشد.
غزاله علیزاده ، در ابتدا با بیژن الهی ازدواج کرد و از او صاحب دختری شد ، اما پس از مدتی از او جدا شد و در سال ۱۳۶۲ با محمد رضا نظام شهیدی ازدواج کرد.
او مدتها از بیماری سرطان رنج می برد و پس از دوبار خودکشی نا موفق سرانجام در ۲۱ اردی بهشت ۱۳۷۵ در روستای جواهر ده رامسر خود را از درختی حلق آویز کرد.
و پس چند روز پیکر او در امامزاده طاهر کرج آرام گرفت.
او قبل از خودکشی در یادداشت های خود نوشت ، آقای دکتر براهنی و آقای گلشیری و گوشان عزیز رسیدگی به نوشته های ناتمام خود را به شما عزیزان واگذار می کنم و در صورت امکان چاپ شان کنید.
محمد مختاری نویسنده و شاعر بعد از مرگ غزاله در رثایش نوشت ،
همیشه می گفتند تاوان عمر دراز این است که آدم به سوگ عزیزانش می نشیند ؟
اما اکنون این قرار برهم خورده است .
کاوه قاسمی _ تحلیلگر علوم اجتماعی، نویسنده و پژوهشگر
@asheghanehaye_fatima