درود بزرگمهران دریا دل
گاه رد پایی در خاطره هایمان می ماند که هیچ بارانی نقشش را برنمی چیند و هیچ پاییزی با برگهایش آن را نمی پوشاند... ردپایی که بوی رفتن میدهد؛ بوی آه و نگاه، بوی بدرود و خداحافظ، بوی سفر ... ردپایی که اگر تمام شعرهای دنیا را هم با بغض و اشک برایش بخوانی دیگر هرگز برنخواهد گشت...
@asheghanehaye_fatima
گاه رد پایی در خاطره هایمان می ماند که هیچ بارانی نقشش را برنمی چیند و هیچ پاییزی با برگهایش آن را نمی پوشاند... ردپایی که بوی رفتن میدهد؛ بوی آه و نگاه، بوی بدرود و خداحافظ، بوی سفر ... ردپایی که اگر تمام شعرهای دنیا را هم با بغض و اشک برایش بخوانی دیگر هرگز برنخواهد گشت...
@asheghanehaye_fatima
«سپیدار»
با هم بشنویم
🎙●خواننده و آهنگساز: #مانی_رهنما
●●ترانهسرا: #سجاد_ایراننژاد
@asheghanehaye_fatima
با هم بشنویم
🎙●خواننده و آهنگساز: #مانی_رهنما
●●ترانهسرا: #سجاد_ایراننژاد
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎
〇🍂
دلا خو کن به تنهایی...
√●دیوارنوشتهیی در شهر اقلید
#دیوار_نوشته_فارسی
#دیوار_نوشت
@asheghanehaye_fatima
دلا خو کن به تنهایی...
√●دیوارنوشتهیی در شهر اقلید
#دیوار_نوشته_فارسی
#دیوار_نوشت
@asheghanehaye_fatima
کمتر زنى مىتوان سراغ كرد
كه در ذهنش نسبت به بستگان مردى که دوستش مىدارد،
مرتكب جنايت نشده باشد.
آرى...
عشق در پشت سيماى درخشانش
يك غولِ ديگركُش نهفته دارد.
هيچكس مباد براى تو،
الّا من.
ناگفتهء زن به مردى كه مىستايد، چنين است:
هيچكس، بهجز من...
#محمود_دولتآبادى
@asheghanehaye_fatima
كه در ذهنش نسبت به بستگان مردى که دوستش مىدارد،
مرتكب جنايت نشده باشد.
آرى...
عشق در پشت سيماى درخشانش
يك غولِ ديگركُش نهفته دارد.
هيچكس مباد براى تو،
الّا من.
ناگفتهء زن به مردى كه مىستايد، چنين است:
هيچكس، بهجز من...
#محمود_دولتآبادى
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هم آغوشی پنهان
مثل آبنبات دزدیدن
از بقالی است،لذت بخش..
طعم خوشمزه ی آبنباتی
که نباید می دزدیدیم ته دهانمان
مرا ببخش پدر
مرا ببخش مادر
آقای پاپ مرا ببخشید
مرا ببخشید که گناه کردم
و خیال دارم
دوباره و دوباره گناه کنم!
#کریستین_بوبن
@asheghanehaye_fatima
مثل آبنبات دزدیدن
از بقالی است،لذت بخش..
طعم خوشمزه ی آبنباتی
که نباید می دزدیدیم ته دهانمان
مرا ببخش پدر
مرا ببخش مادر
آقای پاپ مرا ببخشید
مرا ببخشید که گناه کردم
و خیال دارم
دوباره و دوباره گناه کنم!
#کریستین_بوبن
@asheghanehaye_fatima
Forwarded from اتچ بات
دیروز در دیدار دو هموطنم،ناهید کیانی و کیمیا علیزاده بسیار غمانگیزتر از آنچه دیدیم آنچه بود که میشنیدیم از مجریان و مفسری که البته تمامی رشتههای ورزشی جهان را در طول این سالها گزارش کرده کسی که در طول بازی از ترس بردن نام کیمیا او را بیشتر حریف خطاب میکرد و همهی اینها همان کسانی بودند که دورهی قبل المپیک او را کیمیای ورزش ایران صدا میزدند و با بردن اولین مدال زنان تاریخ المپیک ایران توسط همین حرررریف بر طبل شادانه،بسیار هم مرداااانه کوبیدند و اشک ریختند.
یکی از این دلدادگان وطن که سوالش از کیمیا این بود:که پس تعصب به کشور و مردم چه میشود؟!اتفاقاً همان کسیست که همسر سابقش یعنی کاپیتان تیم فوتسال همین وطن را در آستانهی قهرمانی آسیا احتمالاً به عشق مردم ممنوعالخروج کرد!!!!
کیمیا اولین و آخرین کسی از نوابغمان نیست که چه درست چه غلط از این سرزمین رفته و میروند،اما آقایان او که به قول شما از مالیاتی که ما مردمی که به سختی زندگی میکنیم به اینجا رسیده دِینش را با قهرمانی در جهان و المپیک به ما مردمش داده حتیٰ اگر امروز دیگر زیر پرچم ما نیست.اما شما عاشقان وطن که اتفاقاً با حقوقی که از مالیاتی که باز همین ما میدهیم سالهاست اینجایید اگر واقعاً عاشق این سرزمین بودید بعد از شکست ناهید کیانی باید با تمام قلبتان از مردم ایران میخواستید برای رسیدن کیمیا به فینال دعا کنند چرا که تنها راه برگشتن ناهید کیانی به جدول و شانس دستیابی به مدال برنز برای ایران،فینالیست شدن همین دختر پناهجو بود،که نخواستید ما خواستیم که باز هم نشد….
#کیمیای_ایران
#المپیک
#تکواندو
@asheghanehaye_fatima
یکی از این دلدادگان وطن که سوالش از کیمیا این بود:که پس تعصب به کشور و مردم چه میشود؟!اتفاقاً همان کسیست که همسر سابقش یعنی کاپیتان تیم فوتسال همین وطن را در آستانهی قهرمانی آسیا احتمالاً به عشق مردم ممنوعالخروج کرد!!!!
کیمیا اولین و آخرین کسی از نوابغمان نیست که چه درست چه غلط از این سرزمین رفته و میروند،اما آقایان او که به قول شما از مالیاتی که ما مردمی که به سختی زندگی میکنیم به اینجا رسیده دِینش را با قهرمانی در جهان و المپیک به ما مردمش داده حتیٰ اگر امروز دیگر زیر پرچم ما نیست.اما شما عاشقان وطن که اتفاقاً با حقوقی که از مالیاتی که باز همین ما میدهیم سالهاست اینجایید اگر واقعاً عاشق این سرزمین بودید بعد از شکست ناهید کیانی باید با تمام قلبتان از مردم ایران میخواستید برای رسیدن کیمیا به فینال دعا کنند چرا که تنها راه برگشتن ناهید کیانی به جدول و شانس دستیابی به مدال برنز برای ایران،فینالیست شدن همین دختر پناهجو بود،که نخواستید ما خواستیم که باز هم نشد….
#کیمیای_ایران
#المپیک
#تکواندو
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎
خطاب به مردها: می دانم به رغم تلاش های من برای توضیح این اولویت زن ها، حتما پیش خودتان غر می زنید که: «چرا کیک عشق زن ها شباهت بیشتری به کیک عشق ما ندارد» یک برش کوچک مختص عشق و بقیه ی برش ها برای دیگر نواحی زندگی. این منطقی تر و عاقلانه تر است. چرا زن ها باید این قدر توجه و وقت خود را برای ما صرف کنند؟ چرا باید برای حرف زدن با او جدول هایی را از بر کنم؟ چرا این قدر همه چیز مشکل است؟ این شکایت خاطره ای را که مربوط به چند سال گذشته است برایم زنده می کند. در رابطه ای جدی با مردی بودم که او را خیلی دوست داشتم. مشغول یکی از آن بحث های داغ درباره ی خودمان بودیم. از آن بحث هایی که وسط آن مردها دوست دارند فرار کنند. سعی داشتم به او توضیح دهم که چرا نیاز دارم بیشتر مرا از خود مطلع کند، برای باهم بودنمان برنامه ریزی کند، و همین طور روزها بدون آن که اطلاعی بدهد، ناپدید نشود. او در سکوت به صحبت هایم گوش کرد و سپس با ناراحتی گفت: «چرا سرت به زندگی خودت نیست و این قدر به من فکر می کنی؟» ای کاش مشغول کارها، پرونده ها و علایق خودت بودی و بعد اگر اتفاق می افتاد که زنگی به تو بزنم، می گفتی: «اوه، سلام، چقدر خوشحال شدم زنگ زدی، چند دقیقه است که سرم خیلی شلوغ است. خب، حالت چطوره؟» اما هر وقت که به تو زنگ می زنم، هیجان زده می شوی و هر وقت هم که نمی زنم ناراحت می شوی و قضیه راخیلی بزرگ می کنی. چرا نمی توانی مشغول کارهای خودت باشی و چرا این قدر به من فکر می کنی؟» به شوخی به او گفتم: «به عبارت دیگر شما از من می خواهید که یک مرد باشم. اینطور نیست؟» پاسخ داد: «نه، من چنین چیزی نگفتم. من فقط گفتم که ای کاش فکرت این قدر روی عشق متمرکز نبود.» به او گفتم: «همین که گفتم. تو می خواهی من مثل مردها باشم.»
#باربارا_دی_آنجلیس
از کتاب" رازهایی درباره ی زنان"
@asheghanehaye_fatima
#باربارا_دی_آنجلیس
از کتاب" رازهایی درباره ی زنان"
@asheghanehaye_fatima
■مرگ عشاق
بالینهایی خواهیم داشت سراسر آغشته به عطرهای سبک
نیمكتهایی عمیق همچون گور
و گلهایی عجیب بر تاقچهها
شكفته برای ما زیر آسمانهای زیبا
به رقابت با برافروختن آخرین حرارت خود
قلب من و تو مانند دو مشعل خواهند شد
تا نوری مضاعف بتابانند،
بر دو روح ما این آینههای همزاد
شبی آكنده از رنگ صورتی و آبی رازآلود
صاعقهای را مبادله خواهیم كرد
مثل ضجهای بلند سرشار از وداع
و دیرتر فرشتهای با گشودن درها
وفادار و خرامان خواهد آمد تا جان بدمد دوباره
با این آینههای سوخته و این شعلههای مرده.
#شارل_بودلر
برگردان: #داریوش_شایگان
@asheghanehaye_fatima
بالینهایی خواهیم داشت سراسر آغشته به عطرهای سبک
نیمكتهایی عمیق همچون گور
و گلهایی عجیب بر تاقچهها
شكفته برای ما زیر آسمانهای زیبا
به رقابت با برافروختن آخرین حرارت خود
قلب من و تو مانند دو مشعل خواهند شد
تا نوری مضاعف بتابانند،
بر دو روح ما این آینههای همزاد
شبی آكنده از رنگ صورتی و آبی رازآلود
صاعقهای را مبادله خواهیم كرد
مثل ضجهای بلند سرشار از وداع
و دیرتر فرشتهای با گشودن درها
وفادار و خرامان خواهد آمد تا جان بدمد دوباره
با این آینههای سوخته و این شعلههای مرده.
#شارل_بودلر
برگردان: #داریوش_شایگان
@asheghanehaye_fatima
وقتی به تو فکر میکنم
سنگریزهیی در درونم گرم میشود
پرندهیی بر سر قلبم مینشیند
به ناگاه شقایقی میشکفد
و شقایقی در نهان به خون مینشیند
وقتی به تو فکر میکنم
درختِ آلو سر تا پای خود را میآراید
دیوانهوار دورِ خود میچرخد
و رقصکنان از هم میگسلد
خرد میشود، کوچک میشود
آلوی آبیرنگ
با هستهای تُرد
در دهانام میترکد
و با هر تماسی لبانم میسوزد
وقتی به تو فکر میکنم
سنگریزهیی در درونم گرم میشود
#بدری_رحمی_ایوباوغلو
@asheghanehaye_fatima
سنگریزهیی در درونم گرم میشود
پرندهیی بر سر قلبم مینشیند
به ناگاه شقایقی میشکفد
و شقایقی در نهان به خون مینشیند
وقتی به تو فکر میکنم
درختِ آلو سر تا پای خود را میآراید
دیوانهوار دورِ خود میچرخد
و رقصکنان از هم میگسلد
خرد میشود، کوچک میشود
آلوی آبیرنگ
با هستهای تُرد
در دهانام میترکد
و با هر تماسی لبانم میسوزد
وقتی به تو فکر میکنم
سنگریزهیی در درونم گرم میشود
#بدری_رحمی_ایوباوغلو
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
میآموزم_ فرو میبرم چشمانم را در الفبای
چشمهایت،
تا بنگرم چهسان
در لحظهای میسرایند چشمهایت، چشمهایم را
یا چهسان فرو میافتند پارههای تنمان در دام زندگی
و در دریاچههای روزهای راکدمان،
ذوب میشوند رؤیاهایمان.
أتعلَّمُ_أُدخل عینيّ في أبجدیّةِ عینیكِ،
حَتَّی أُشاهِدَ في لحظةٍ واحِده،
کیف تکتب عیناكِ عینیّ،
أو کیف تسقط أعضاؤنا
في شراكِ الحیاةِ،
و تَنْحلُّ احلامنا
في بحیرات أیّامنا الرّاکِدهْ.
■شاعر: #آدونیس
■برگردان: #صالح_بوعذار
میآموزم_ فرو میبرم چشمانم را در الفبای
چشمهایت،
تا بنگرم چهسان
در لحظهای میسرایند چشمهایت، چشمهایم را
یا چهسان فرو میافتند پارههای تنمان در دام زندگی
و در دریاچههای روزهای راکدمان،
ذوب میشوند رؤیاهایمان.
أتعلَّمُ_أُدخل عینيّ في أبجدیّةِ عینیكِ،
حَتَّی أُشاهِدَ في لحظةٍ واحِده،
کیف تکتب عیناكِ عینیّ،
أو کیف تسقط أعضاؤنا
في شراكِ الحیاةِ،
و تَنْحلُّ احلامنا
في بحیرات أیّامنا الرّاکِدهْ.
■شاعر: #آدونیس
■برگردان: #صالح_بوعذار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
موقع دلتنگی برای عزیزت است که می فهمی چقدر تنهایی! می فهمی دنیای بزرگِ بزرگِ تو تا چه اندازه کوچک و حقیر است. می فهمی دستی که از زمین و آسمان کوتاه است، تنها یک اصطلاح نیست، واقعیت دردناک زندگی خودت است.
#نیکی_فیروزکوهی
🎬 @amour_disparu
@asheghanehaye_fatima
#نیکی_فیروزکوهی
🎬 @amour_disparu
@asheghanehaye_fatima
خداحافظ پرستویی که دیگر برنمی گردی
پریشان کرده گیسویی که دیگر برنمی گردی
تمامِ شهر، پاییزِ غم و درد است بعد از تو
گُلِ زیبا و خوشبویی که دیگر برنمی گردی
چه باید گفت از دردت، به جایِ خالی و سردت
شبِ تاریک، سوسویی که دیگر برنمی گردی
نصیبِ شاهنامه زخمِ تنهایی ست بعد از این
پس از تو نوشدارویی که دیگر برنمی گردی
بغل وا کن به رویِ من، بخوان شعری دمِ رفتن
تو ای ماهِ غزلگویی که دیگر برنمی گردی
دلم آشوب چون امواجِ توفان خورده یِ دریا
شده غرقِ هیاهویی که دیگر برنمی گردی
به تو با بغض می گویم بمانم چشم بر راهت؟
به من با اشک می گویی که دیگر برنمی گردی
از اینجا رفته ای و ردِ پایت مانده در باران
دو چشمم خیره بر سویی که دیگر برنمی گردی...
#شهراد_میدری
@asheghanehaye_fatima
پریشان کرده گیسویی که دیگر برنمی گردی
تمامِ شهر، پاییزِ غم و درد است بعد از تو
گُلِ زیبا و خوشبویی که دیگر برنمی گردی
چه باید گفت از دردت، به جایِ خالی و سردت
شبِ تاریک، سوسویی که دیگر برنمی گردی
نصیبِ شاهنامه زخمِ تنهایی ست بعد از این
پس از تو نوشدارویی که دیگر برنمی گردی
بغل وا کن به رویِ من، بخوان شعری دمِ رفتن
تو ای ماهِ غزلگویی که دیگر برنمی گردی
دلم آشوب چون امواجِ توفان خورده یِ دریا
شده غرقِ هیاهویی که دیگر برنمی گردی
به تو با بغض می گویم بمانم چشم بر راهت؟
به من با اشک می گویی که دیگر برنمی گردی
از اینجا رفته ای و ردِ پایت مانده در باران
دو چشمم خیره بر سویی که دیگر برنمی گردی...
#شهراد_میدری
@asheghanehaye_fatima
این که کسی عاشق تو بشود، به آن معنی است که آن فرد نیز دارای همان نيازهايی است که در بطن جذب شدن تو به او وجود دارد.
آلبر کامو گفته ما عاشق افراد میشویم، زیرا به ظاهر کامل به نظر میرسند، جسماً کاملند، و از نظر عاطفی منسجمند. حال آنکه خود ما باطنا مغشوش و به هم ریخته ايم.
اگر باطناً کمبودی نداشتیم عاشق نمیشديم، اما کشف کمبود مشابهی در دیگری به ما گران میآید. در جستجوی پاسخ مشکل خودمان متوجه مشکل همسانی ميشویم.
#آلن_دوباتن | جستارهایی در باب عشق
@asheghanehaye_fatima
این که کسی عاشق تو بشود، به آن معنی است که آن فرد نیز دارای همان نيازهايی است که در بطن جذب شدن تو به او وجود دارد.
آلبر کامو گفته ما عاشق افراد میشویم، زیرا به ظاهر کامل به نظر میرسند، جسماً کاملند، و از نظر عاطفی منسجمند. حال آنکه خود ما باطنا مغشوش و به هم ریخته ايم.
اگر باطناً کمبودی نداشتیم عاشق نمیشديم، اما کشف کمبود مشابهی در دیگری به ما گران میآید. در جستجوی پاسخ مشکل خودمان متوجه مشکل همسانی ميشویم.
#آلن_دوباتن | جستارهایی در باب عشق
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
گلهای سرخی در باران بود
تمنا کردم «گلها را نچینیم»
زن گفت:
_ «پایدار نمیمانند»
_ «اما، آنجا که هستند
زیباترند»
زن گفت: آه...
ما هم زمانی زیبا بودیم
گلها را چید و
در دستام نهاد.
#ویلیام_کارلوس_ویلیامز
برگردان: #سعید_جهانپولاد
گلهای سرخی در باران بود
تمنا کردم «گلها را نچینیم»
زن گفت:
_ «پایدار نمیمانند»
_ «اما، آنجا که هستند
زیباترند»
زن گفت: آه...
ما هم زمانی زیبا بودیم
گلها را چید و
در دستام نهاد.
#ویلیام_کارلوس_ویلیامز
برگردان: #سعید_جهانپولاد
@asheghanehaye_fatima
همه میگویند
عشق اول بهترین است!
افسانهای و خیالانگیز.
برای من اما، اینگونه نبود
بین ما
حس مبهمی بود و شاید هم نبود
جرقهای که روشن و خاموش شد...
#ویسواوا_شیمبورسکا
ترجمه: #مرجان_وفایی
#شما_فرستادید
همه میگویند
عشق اول بهترین است!
افسانهای و خیالانگیز.
برای من اما، اینگونه نبود
بین ما
حس مبهمی بود و شاید هم نبود
جرقهای که روشن و خاموش شد...
#ویسواوا_شیمبورسکا
ترجمه: #مرجان_وفایی
#شما_فرستادید
قدرت يك زن در اثري كه ناهمواريها و سختي هاي زندگي بر او داشته نيست، بلكه قدرت زن در اين است كه اجازه نميدهد اين سختي ها به او ديكته كنند كه چه كسي بشود.
#سي_جويبل
@asheghanehaye_fatima
#سي_جويبل
@asheghanehaye_fatima
وقتی هستی
دست های من
مهریه ی تن توست.
وقتی نیستی
دلم می خواهد دست هام را
از زندگی ام کنار بگذارم
وقتی هستی
دست های من
به اندامت چه می آید
وقتی نیستی
این دست های از تو بی خبر
گیاهی مرده است
که خواب آن را برده است
حالا
دست های تو کجاست
که از آن سراغ تنم را بگیرم ؟
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
دست های من
مهریه ی تن توست.
وقتی نیستی
دلم می خواهد دست هام را
از زندگی ام کنار بگذارم
وقتی هستی
دست های من
به اندامت چه می آید
وقتی نیستی
این دست های از تو بی خبر
گیاهی مرده است
که خواب آن را برده است
حالا
دست های تو کجاست
که از آن سراغ تنم را بگیرم ؟
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima