صبح رسیده است
مرا یاد تو، از خواب بیدارمی کند
یاد تو، به گلدانهای خانه آب می دهد
یاد تو ، سیگاری روشن می کند
یاد تو، موسیقی عشق می گذارد
صبح رسیده است
یاد تو، قلم به دست می گیرد
ازشرق می گوید که خورشید بیرون می زند
راه غرب را می بندد
زل می زند به خورشید به یاد تو
یاد تو ، معجزه می کند
دم مسیحایی دارد
برای منی که شبها می میرم
#آدونیس
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
مرا یاد تو، از خواب بیدارمی کند
یاد تو، به گلدانهای خانه آب می دهد
یاد تو ، سیگاری روشن می کند
یاد تو، موسیقی عشق می گذارد
صبح رسیده است
یاد تو، قلم به دست می گیرد
ازشرق می گوید که خورشید بیرون می زند
راه غرب را می بندد
زل می زند به خورشید به یاد تو
یاد تو ، معجزه می کند
دم مسیحایی دارد
برای منی که شبها می میرم
#آدونیس
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
زنی
که خواهانِ توست در بسترِ خویش،
درختیست سرشار از آشیانههای خواهش
و زنی،
که پذیرای تو میگردد در بسترت
پرندهییست مهاجر...
#آدونیس
@asheghanehaye_fatima
که خواهانِ توست در بسترِ خویش،
درختیست سرشار از آشیانههای خواهش
و زنی،
که پذیرای تو میگردد در بسترت
پرندهییست مهاجر...
#آدونیس
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بانو
تنت بهار و
هر دندانت کبوتریست
که آواز میخواند به نامم...
صحرایی شو
و درآغوشم گیر
تا مرا تاریخی باشد از تندر...
میپرسم
آیا عشق تنها جاییست
که مرگ نمیآیدش؟
#آدونیس
برگردان: صالح بوعذار
@asheghanehaye_fatima
تنت بهار و
هر دندانت کبوتریست
که آواز میخواند به نامم...
صحرایی شو
و درآغوشم گیر
تا مرا تاریخی باشد از تندر...
میپرسم
آیا عشق تنها جاییست
که مرگ نمیآیدش؟
#آدونیس
برگردان: صالح بوعذار
@asheghanehaye_fatima
بانو
تنت بهار و
هر دندانت کبوتریست
که آواز میخواند به نامم...
صحرایی شو
و درآغوشم گیر
تا مرا تاریخی باشد از تندر...
میپرسم
آیا عشق تنها جاییست
که مرگ نمیآیدش؟
#آدونیس
برگردان: صالح بوعذار
@asheghanehaye_fatima
تنت بهار و
هر دندانت کبوتریست
که آواز میخواند به نامم...
صحرایی شو
و درآغوشم گیر
تا مرا تاریخی باشد از تندر...
میپرسم
آیا عشق تنها جاییست
که مرگ نمیآیدش؟
#آدونیس
برگردان: صالح بوعذار
@asheghanehaye_fatima
در این جهان فلسفهای نیافتم
بشر نمیاندیشد
به آسمان مینگرد
و تصویرِ زنی را در آسمان میبیند
آن زن گاهی خدایش میشود
گاهی عشق
و گاهی فلسفه
و گاهی مرگ ...
#آدونیس
پ. ن :
یعنی خیال دارم
سپیدهدَم، لبِ دریا
دوباره بادبانِ تو باشم
تا آب شوم در اقیانوس
و در موجِ تو بیداد کنم بر کشتی
و بر بادبانِ پیراهنت
اگر نَرنجی از من
آمینی بلند میگویم از دور
بوسهای سوخته میزنم
به دامَنَت ...
#رضا_زاهد
شعر هم تمام میشود
@asheghanehaye_fatima
بشر نمیاندیشد
به آسمان مینگرد
و تصویرِ زنی را در آسمان میبیند
آن زن گاهی خدایش میشود
گاهی عشق
و گاهی فلسفه
و گاهی مرگ ...
#آدونیس
پ. ن :
یعنی خیال دارم
سپیدهدَم، لبِ دریا
دوباره بادبانِ تو باشم
تا آب شوم در اقیانوس
و در موجِ تو بیداد کنم بر کشتی
و بر بادبانِ پیراهنت
اگر نَرنجی از من
آمینی بلند میگویم از دور
بوسهای سوخته میزنم
به دامَنَت ...
#رضا_زاهد
شعر هم تمام میشود
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زنی
که خواهانِ توست در بسترِ خویش،
درختیست سرشار از آشیانههای خواهش
و زنی،
که پذیرای تو میگردد در بسترت
. پرندهییست مهاجر...
■شاعر: #آدونیس [ سوریه، ۱۹۳۰ ]
■برگردان: #صالح_بوعذار
📕●از کتاب: «محاصره»
@asheghanehaye_fatima
که خواهانِ توست در بسترِ خویش،
درختیست سرشار از آشیانههای خواهش
و زنی،
که پذیرای تو میگردد در بسترت
. پرندهییست مهاجر...
■شاعر: #آدونیس [ سوریه، ۱۹۳۰ ]
■برگردان: #صالح_بوعذار
📕●از کتاب: «محاصره»
@asheghanehaye_fatima
.
مـن به بتی ایمان آوردهام
که چشمانش شبیه توست
پدرانت می گفتند او خالق توست
مادرانت نذرها پایش می کردند
و من به سنت قبیلهام
قربانیات میشوم...
#آدونیس
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
مـن به بتی ایمان آوردهام
که چشمانش شبیه توست
پدرانت می گفتند او خالق توست
مادرانت نذرها پایش می کردند
و من به سنت قبیلهام
قربانیات میشوم...
#آدونیس
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
.
چهسان
تو را شفا دهد از زخمهایت،
دستی که ذبح کرده تو را؟
■شاعر: #آدونیس [ سوریه، ۱۹۳۰ ]
■برگردان: #صالح_بوعذار
@asheghanehaye_fatima
چهسان
تو را شفا دهد از زخمهایت،
دستی که ذبح کرده تو را؟
■شاعر: #آدونیس [ سوریه، ۱۹۳۰ ]
■برگردان: #صالح_بوعذار
@asheghanehaye_fatima
لا المجرى يأخذني
لا القرار يستبقيني
أنا التموّج، جدلّ بين الماء ونفسه..
--------------------
نه جریان میبَرَد مرا
نه سکون نگاهم میدارد
تلاطمام من، جدالی میانِ آب و خویشتناش..
#آدونیس
ترجمه: #محمد_حمادی
@asheghanehaye_fatima
لا القرار يستبقيني
أنا التموّج، جدلّ بين الماء ونفسه..
--------------------
نه جریان میبَرَد مرا
نه سکون نگاهم میدارد
تلاطمام من، جدالی میانِ آب و خویشتناش..
#آدونیس
ترجمه: #محمد_حمادی
@asheghanehaye_fatima
بانو
تنت بهار و
هر دندانت کبوتریست
که آواز میخواند به نامم...
صحرایی شو
و درآغوشم گیر
تا مرا تاریخی باشد از تندر...
میپرسم
آیا عشق تنها جاییست
که مرگ نمیآیدش؟
.
#آدونیس
مترجم #صالح_بوعذار
#کتاب_دگردیسیها_و_کوچ_در_اقالیم_روز_و_شب.
#نشر_شالگردن
@asheghanehaye_fatima
تنت بهار و
هر دندانت کبوتریست
که آواز میخواند به نامم...
صحرایی شو
و درآغوشم گیر
تا مرا تاریخی باشد از تندر...
میپرسم
آیا عشق تنها جاییست
که مرگ نمیآیدش؟
.
#آدونیس
مترجم #صالح_بوعذار
#کتاب_دگردیسیها_و_کوچ_در_اقالیم_روز_و_شب.
#نشر_شالگردن
@asheghanehaye_fatima
رفتیم دورتر از رؤیا
عشق ورزیدیم ژرفتر از دل
و به آن که نام مینهاد؛
گفتیم: نام مَنِه بر ما وُ بیدار گشتیم
تو برکهیی
من تنهی مهر گیاهام وُ لبریز از زمینام
پهلو میگیرم در کرانههایت
و کمرت،
لنگرم.
#آدونیس [ سوریه، ۱۹۳۰ ]
برگردان: #صالح_بوعذار
📕از کتاب: «دگردیسیها و کوچ در اقالیم روز و شب» | نشر: #شالگردن
@asheghanehaye_fatima
عشق ورزیدیم ژرفتر از دل
و به آن که نام مینهاد؛
گفتیم: نام مَنِه بر ما وُ بیدار گشتیم
تو برکهیی
من تنهی مهر گیاهام وُ لبریز از زمینام
پهلو میگیرم در کرانههایت
و کمرت،
لنگرم.
#آدونیس [ سوریه، ۱۹۳۰ ]
برگردان: #صالح_بوعذار
📕از کتاب: «دگردیسیها و کوچ در اقالیم روز و شب» | نشر: #شالگردن
@asheghanehaye_fatima
در این جهان فلسفهای نیافتم
بشر نمیاندیشد
به آسمان مینگرد
وتصویر زنی را در آسمان میبیند
آن زن گاهی خدایش میشود
گاهی عشق
و گاهی فلسفه
و گاهی مرگ
#آدونیس
ترجمه بابک شاکر
@asheghanehaye_fatima
بشر نمیاندیشد
به آسمان مینگرد
وتصویر زنی را در آسمان میبیند
آن زن گاهی خدایش میشود
گاهی عشق
و گاهی فلسفه
و گاهی مرگ
#آدونیس
ترجمه بابک شاکر
@asheghanehaye_fatima
طلسمی از تنطلسماتِ آدونیس
تن تو پرسان است در تنام
تن من بین دو زن:
ذاتم و تو.
تن تو
نزدیکتر است از من به من.
تن تو پیش من،
و نخواهم که دریابماش مگر به
غیابی که در اوست.
تنهای ما کتابی است
و هر یک نوشته برای دیگری.
تن ما وحی است
و ردکنندهی هیکلهاست.
تن تو آگاهتر از من است به من.
تن تو با من از من کلام میگوید.
تن من یگانهی تن توست
مفردی دوگانه:
تن تو
ط ل س م برای من
م س ل ط به روی من
#آدونیس آغاز تن پایان دریا.
@asheghanehaye_fatima
تن تو پرسان است در تنام
تن من بین دو زن:
ذاتم و تو.
تن تو
نزدیکتر است از من به من.
تن تو پیش من،
و نخواهم که دریابماش مگر به
غیابی که در اوست.
تنهای ما کتابی است
و هر یک نوشته برای دیگری.
تن ما وحی است
و ردکنندهی هیکلهاست.
تن تو آگاهتر از من است به من.
تن تو با من از من کلام میگوید.
تن من یگانهی تن توست
مفردی دوگانه:
تن تو
ط ل س م برای من
م س ل ط به روی من
#آدونیس آغاز تن پایان دریا.
@asheghanehaye_fatima
لمَن هذا القلب الذي يخفقُ في قلبي؟
این قلبِ کیست که درون قلبم میتپد...؟
#آدونیس
@asheghanehaye_fatima
این قلبِ کیست که درون قلبم میتپد...؟
#آدونیس
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زنی
که خواهانِ توست در بسترِ خویش،
درختیست سرشار از آشیانههای خواهش
و زنی،
که پذیرای تو میگردد در بسترت
پرندهایست مهاجر...
.
#آدونیس
برگردان #صالح_بوعذار
@asheghanehaye_fatima
که خواهانِ توست در بسترِ خویش،
درختیست سرشار از آشیانههای خواهش
و زنی،
که پذیرای تو میگردد در بسترت
پرندهایست مهاجر...
.
#آدونیس
برگردان #صالح_بوعذار
@asheghanehaye_fatima
گمگشتگی
باری گم گشتم در دستانت
دژی بودند لبانم،
دلتنگِ فتحی شگرف وُ شیدای هماغوشی.
و پیش آمدم
کمرت پادشهی بود وُ
دستانت، طلیعهی لشکری
و چشمانت، جانپناهی.
.
#آدونیس
ترجمه #صالح_بوعذار
کتاب «صحنه و آینهها»
@asheghanehaye_fatima
باری گم گشتم در دستانت
دژی بودند لبانم،
دلتنگِ فتحی شگرف وُ شیدای هماغوشی.
و پیش آمدم
کمرت پادشهی بود وُ
دستانت، طلیعهی لشکری
و چشمانت، جانپناهی.
.
#آدونیس
ترجمه #صالح_بوعذار
کتاب «صحنه و آینهها»
@asheghanehaye_fatima
چهسان
تو را شفا دهد از زخمهایت،
دستی که ذبح کرده تو را؟
.
#آدونیس
برگردان #صالح_بوعذار
@asheghanehaye_fatima
تو را شفا دهد از زخمهایت،
دستی که ذبح کرده تو را؟
.
#آدونیس
برگردان #صالح_بوعذار
@asheghanehaye_fatima
مرثیهیی نوشتم
بادهای پاییز تکرارش کردند:
پاییز به ما یاد میدهد چگونه زنده باشیم!
#آدونیس [ Adunis / سوریه، ۱۹۳۰ ]
@asheghanehaye_fatima
بادهای پاییز تکرارش کردند:
پاییز به ما یاد میدهد چگونه زنده باشیم!
#آدونیس [ Adunis / سوریه، ۱۹۳۰ ]
@asheghanehaye_fatima