عاشقانه های فاطیما
817 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
☆☆☆


هیچ روزی تکرار نمیشود
هيچ شبی، دقيقاً مثل شب پيش نيست
هيچ بوسه‌ای، مثل بوسه‌ی قبل نيست!
و نگاه قبلی مثل نگاه بعدی
روزها ، همه زودگذرند...
چرا ترس؟
این همه اندوه بی‌دليل برای چیست؟
هیچ چیزی همیشگی نیست...
فردا كه بياید، امروز فراموش شده است.

#ویسواوا‌_شیمبورسکا
#دیالوگ
فیلم#chicken_with_plums_2011
🎞فیلم خورش آلو با مرغ | ۱۳۹۰



@asheghanehaye_fatima
نه عزيزِ من ، تقصير تو نيست !
من عينكِ خوش بينى ام را ،
ديريست گم كرده ام
كورسويى خوش بينى هم كه مى دانى ،
دواىِ درد من نيست
مگر اينكه خودت، چاره اى بسازى

من هنوز هم به معجزه ايمان دارم !
خدا را چه ديدى؟!
شايد روزى، بى عينك
تو را سجده كردم
بس كه باورت دارم !

#عادل_دانتیسم


@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اردیبهشت یعنی
آغوش تو آغوش من،
تفاوت آغوش عاشقانه را
از حالا تا همیشه
می دانند

#عادل_دانتیسم

@asheghanehaye_fatima
سخنت شعر است
«خاموشی ات شعر»
و «عشقت»، آذرخشی میان رگ‌هایم
چونان سرنوشت...

#نزار_قبانی


@asheghanehaye_fatima
زندگی همیشه با آدم مهربان نیست، بی‌آنكه بدانی به کسی دل می‌بندی که هرگز دلش برایت تنگ نمی‌شود و تمام عمر به اين فكر می‌كنی كه چگونه اين همه سال دوری را دوام آورده‌ای.

#پویا_جمشیدی



@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



آن‌قدر آرام شده‌ام
که احساس می‌کنم همه‌چیز را شسته‌اند

خوش‌بختی را در ریه‌ها و چشم‌هایم نفَس می‌کشم
و حس می‌کنم
هیچ پرنده‌ای به اندازه‌ی انسان پرواز نکرده است
باید به چشم‌های همه تبریک گفت
و عریان شد و از آوندهای درختان بالا رفت
رقص رقص رقص
شادی و رقص

#شهرام_شیدایی
🔰

تا خرمنت نسوزد تشویش ما ندانی ..

#سعدی
.
محبوبم!
چگونه عشق را پنهان کنم؟
چنان‌که چهره‌ی عاشق را نمی‌توان از روی او برداشت.
ای کاش دل من مثل اتوبوس‌های دوطبقه بود.
یکی هنگاهی که کنارم بودید بی‌قراری می‌کرد، یکی هنگامیکه نبودید بیقراری می‌کرد.
ای کاش دو دهان داشتم؛ با یکی خیال‌بازی‌های شفاهی‌ام را شرح می‌دادم با یکی دیگر این محبوبِ من‌ها را می‌گفتم.
محبوبِ من‌ها که خودآموز عشق به زبانی ساده است، راهنمای پیش‌دبستانیِ عشق.

#محمد_صالح_علاء


@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دختر #ملک‌الشعرا از پدر می‌گوید:
#چهرزاد_بهار، دختر کوچک ملک‌الشعرا خانه پدری را زن‌سالار می‌داند. در خانه ما، مادر رئیس همه چیز بود و پدر بیشتر در اتاق پر از کتاب خود بر روی زمین به دور از تشریفات، کاملا سنتی، مشغول کار و تحقیق بود. پدر در همان اتاق ساده میزبان مهمانان بود، بر خلاف آن چیزی که این روز‌ها در رسانه از زندگی ما نشان داده‌اند. ما فرزندان گاهی تنها بر سر سفره ناهار یا شام پدر را ملاقات می‌کردیم و پدر بقیه وقت خود را مشغول مطالعه و تحقیق بود.
 
چهرزاد بهترین زمان زندگی خود با ملک الشعرا را بعد از مراجعت ایشان از سفر درمانی سوئیس دانست. دکتر به وی گفته بود که باید دور از آلودگی تهران دور باشد و در مکانی، چون ییلاق زندگی کند، در نتیجه دوستان بهار خانه‌ای در حصارک و سال بعد در نیاوران برای او تهیه می‌کنند و چهرزاد در این دوره بیشترین خاطرات را از پدر به یاد دارد. وی می‌گوید من شب‌ها برای پدر روزنامه می‌خواندم، آن زمان جنک کره بود و پدر تمام وقایع را از طریق روزنامه پیگیری می‌کرد. در این زمان بود که پدر رئیس افتخاری انجمن صلح ایران شد.

فغان ز جغد جنگ و مرغوای او
که تا ابد بریده باد نای او
زمن بریده یار آشنای من
کزو بریده باد آشنای او ا. چه باشد از بلای جنگ صعبتر
که کس امان نیابد از بلای او
شراب او زخون مرد رنجبر
وز استخوان کارگر، غذای او

بهار و ترانه‌سرایی

دختر بهار از آشنایی پدر با موسیقی می‌گوید. وی معتقد است که ملک الشعرای بهار گوش موسیقایی داشته است. وی از خاطرات حضور موزییسین‌ها و خوانندگان مطرح آن دوره مثلا #نی_داوود، #درویش_خان، #صبا،
#موسی_خان_معروفی و #زرین_پنجه در تالار خانه یاد می‌کند.
 
بهار می‌گوید: بیشتر خوانندگان آن دوره و دوره‌های بعد تصنیف‌های پدر را اجرا کرده‌اند و بهار از تعدادی از آن‌ها تقدیر کرده است. با آن که تا کنون مقالات و رسالات بسیار درباره دستاورد‌های فرهنگی بهار انتشار یافته از نقش او در عرصه ترانه پردازی کم‌تر گفته شده است.
 
او کاری را که عارف آغاز کرده بود، به شکلی منسجم‌تر و زبانی سالم‌تر ادامه داد؛ و چه بسا اگر او نبود، عمر ترانه‌های اعتراضی، با همان تصنیف‌های عارف به پایان می‌رسید. چندین ترانه آشنای گوش ایرانیان سروده بهار است؛ مانند «مرغ سحر»، «ز فروردین»، «از من نگارم خبر ندارد» و ... که بار‌ها خوانندگان بزرگ ایرانی آن را خوانده‌اند.
 @asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تصنیف " مرغ سحر - بند دوم " با صدای #ملوک_ضرابی
#آهنگ و تار : مرتضی #نی_داوود
#شعر : #ملک_الشعرای_بهار
#ویولن : #موسی_نی_داوود
#دستگاه : #ماهور
#ضبط : ۱۳۰۶ شمسی
#کمپانی #پولیفون

عمر حقیقت به سر شد
عهد و وفا پی‌سپر شد
نالهٔ عاشق ، ناز معشوق
هر دو دروغ و بی‌اثر شد

راستی و مهر و محبت فسانه شد
قول و شرافت همگی از میانه شد
از پی دزدی وطن و دین بهانه شد
دیده تر شد

جور مالک ، ظلم ارباب
زارع از غم گشته بی‌تاب
ساغر اغنیا پر می ناب
جام ما پر ز خون جگر شد

ای دل تنگ! ناله سر کن
از قوی دستان حذر کن
از مساوات صرفنظر کن

ساقی گلچهره! بده آب آتشین
پردهٔ دلکش بزن ای یار دلنشین
ناله برآر از قفس ای بلبل حزین!
کز غم تو سینهٔ من پرشرر شد
کز غم تو سینهٔ من پرشرر ، پرشرر شد

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



من دنیاے واقعی را دوست‌دارم
زیستن در ناممڪن‌ها
بیهوده و غم انڪَیز است
نمی‌شود از رنڪَ دریا ماهی ڪَرفت
نمی‌شود از عڪس درختان ، میوه چید ،
برڪہ‌هاے رؤیا
پرندڪَان را سیراب نمی‌ڪنند
مرا ببخش!
فراموشت ڪردم
نمی‌توانستم
بہ دیوارے در دوردست تڪیہ ڪنم...!




#رسول_یونان
🔺ابیاتی از #سعدی - این ابرشاعرِ همیشه‌ی تاریخ -
با ترجمه به زبانِ استانبولی

Ey kervancı yavaş git! Çünkü canıma huzur veren de gidiyor

Sahip olduğum gönül, gönlümü çalanla beraber gidiyor

Ben ondan ayrı kaldım, çaresiz ve hüzünlü

Sanki ondan uzakta, zehirli bir iğne kemiklerime saplanıyor

Sihir ve aldatmacayla içimdeki yarayı gizleyeyim dedim

Kan gizli kalmıyor eteklerimde beliriyor

Onun bütün adaletsizliklerine rağmen ve onun asılsız sözlerine rağmen

Hala kalbimde onun anısı var ya da dile geliyor.

O eteğini çekip gidiyor, bense yalnızlığın zehrini tadıyorum

Artık sorma benim izimi, çünkü gönlümdeki iz gidiyor.

Yine gel gözbebeğime yerleş, ey nazlı sevgili

Çünkü kargaşa ve feryatlar benim gökyüzüme geliyor.

Ey kervancı yavaş git! Çünkü canıma huzur veren de gidiyor

Sahip olduğum gönül, gönlümü çalanla beraber gidiyor

ای ساربان! آهسته ران کآرامِ جان‌ام می‌رود
وآن دل که با خود داشتم با دل‌ستان‌ام می‌رود

من مانده‌ام مهجور از او بی‌چاره و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او در استخوان‌ام می‌رود

گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریشِ درون
پنهان نمی‌ماند که خون بر آستان‌ام می‌رود

با آن‌همه بی‌دادِ او وین عهدِ بی‌بنیادِ او
در سینه دارم یادِ او یا بر زبان‌ام می‌رود

او می‌رود دامن‌کشان من زهرِ تنهایی‌ چشان
دیگر مپرس از من نشان کز دل نشان‌ام می‌رود

بازآی و بر چشم‌ام نشین ای دل‌ستانِ نازنین!
کآشوب و فریاد از زمین بر آسمان‌ام می‌رود

■مترجم: "Mehmet Enes Temiz"




@asheghanehaye_fatima
نه
تو را بر نتراشیده‌ام از حسرت‌های خویش:
پارینه‌تر از سنگ
تُردتر از ساقه‌ی تازه رویِ یکی علف.

تو را برنکشیده‌ام از خشمِ خویش:
ناتوانیِ خِرَد از برآمدن،
گُر کشیدن
در مجمرِ بی‌تابی.

تو را بر نَسَخته‌ام به وزنه‌ی اندوهِ خویش:
پَرّ ِ کاهی
در کفّه‌ی حرمان،
کوه
در سنجشِ بی‌هوده‌گی.

تو را بر گزیده‌ام
رَغمارَغمِ بی‌داد.
گفتی دوست‌ات می‌دارم
و قاعده
دیگر شد.

کفایت مکن ای فرمانِ "شدن"،
مکرّر شو
مکرّر شو!



#احمد_شاملو


@asheghanehaye_fatima
سن و سالتان به جایی میرسد که دیگر چهارخانه و سه خانه بودن پیراهن مهم نیست.
چال رو گونه و خال کنار لب بی ارزش است و اگر خوردید به ایده آل ترین ظاهر اما بلد نبود کی و کجا مغرور باشد، کجا تمام غرورش را زیر پایش بگذارد یا با کدام حرفش اخم های پیشانی تان را باز کند، کجا چه رفتاری کند که ذوق زده تان کند، بلد نباشد برای آینده پدر یا مادر با لیاقتی باشد، قطعا چشمتان را نخواهد گرفت.

سن و سالتان به جایی میرسد که به تجربه میفهمید «فارغ از هر ظاهری، آدمهای خوش اخلاق و خوش قلب، همیشه زیباترینند»

نمیدانم چند سالتان است اما مراقب الویت ها و معیارهایتان باشید!

به یک عمر زندگی ای فکر کنید که قرار است با فردی برای همیشه فصلهای زندگی را پا به پای هم ورق بزنید...


#سیما_امیرخانی



@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ای غنچهٔ دمیدهٔ من! یک دهن بخند
خورشیدِ من! ستارهِٔ من! باغِ من! بخند

افسرده خنده بر لبِ گُل پیشِ رویِ تو
ای خرمنِ شکوفه و گُل! ای چمن! بخند

ای گرم‌پویِ گرم‌تر از عطرِ گُل! برقص
ای خوب‌رویِ خوب‌تر از نسترن! بخند

تا خونِ نور در رگِ شب‌هایِ من دود،
یک لحظه، ای سپیدهِٔ سیمین بدن! بخند

ای خنده‌هایِ دلکشِ روشنگرت مرا
تنها ستاره‌هایِ شبِ زیستن! بخند

وی نازخندهٔ تو شکوفانده بر دلم
همچون بهار این‌همه باغِ سخن، بخند

#حسین_منزوی

@asheghanehaye_fatima
ارديبهشت
امان از اين ارديبهشت
كه تمام قندهاى نخورده را هم
در دل من آب مى كند
كه انگار اصلاً عاشقم
كه انگار تو اينجايى
و
من
بى خيالِ تمامِ اين خستگى هاى روزگارم
كه انگار تو خبر از
شكوفه ها آورده اى
كه انگار تو در گوشم
صبحِ اولين روز ارديبهشتى گفته اى
بيدار شو جانم ...
ارديبهشت است

متن:
#عادل_دانتیسم
بخشى از مجموعه كتابِ "عشق تويى
" 📚


@asheghanehaye_fatima