عاشقانه های فاطیما
820 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima




خیالم را تبعید می‌کنم
تا دیگر به تو نیاندیشد.
دهانم را می‌درم
اگر نام تو را دیگر بار بگوید.
در این هنگام
اگر هنوز هم حضور داری
آخرین کلماتم را
در زندگی یا مرگ
با تو می‌گویم:
بدرود.
#کنوت_همسان
برگردان #مهیار_مظلومی
از کتاب #گرسنگی

پ.ن:
کنوت همسان نویسندهٔ اهل نروژ است که جایزهٔ نوبل ادبیات سال ۱۹۲۰ میلادی را از آن خود کرد.
او از نویسندگان مورد علاقه #چارلز_بوکفسکی است.
🌵@asheghanehaye_fatima




کاش میدانستی این روزها خسته‌ترم، ولی بیشتر کار می‌کنم...
با دوستانم قطع ارتباط کرده ام. می‌توانم همه چیز را فراموش کنم. دلم که تنگ میشود میخوابم. چیزی نمی‌بینم. چیزی نمی‌شنوم. چیزی نمی‌خواهم. اشتها ندارم. زیاد حرف نمیزنم.
از اتاقم بیرون آمده‌ام. همه‌ی دنیا گوشه‌ی اتاق من است. با دری که روی خودم قفل کرده ام. با پنجره‌ای که گاهی از آن برای عابران دست تکان میدهم....
حوصله‌ی کتاب خواندن ندارم. شعر‌های عاشقانه احمقانه به نظر می‌رسند. می‌‌خندم ولی نمی‌خندم. از خودم فرار می‌کنم و به خودم میرسم.
روزها تکرار روزها هستند.
برای راه رفتن با کسی ذوق ندارم
و بیش از چند روز به کسی فکر نمیکنم.
.
به آینه‌ که نگاه می‌کنم تورا میبینم که کنار تنهایی‌ام ایستاده‌ای. می‌ترسم بودنم خوشحالت نکند و اینکه آدم‌ها همدیگر را بلد نباشند موضوع ترسناکیست.
میترسم دست‌هایت را بگیرم و چیزی در دلم تکان نخورد. می‌ترسم اسمم را صدا بزنی و چیزی در دلم تکان نخورد. می ترسم یک روز مرا در آغوش بگیری و چیزی در دلم تکان نخورد....
.
دوستت دارم که از تو فاصله می‌گیرم
و پیش از آنکه مرا بخواهی دیگر تو را نمیخواهم.
دنیا به اندوه دل بریدن نمی‌ارزد. پس پیش از آنکه به هم سلام کنیم، خدانگهدار.
.
این روزها خسته ترم
بیشتر کار می‌کنم...


#اهورا_فروزان
کشیش در حال موعظه بود، بدنهای لطیف زنان را به شکنجه های دردناک تهدید میکرد و گاهی نیز می افزود: "بترسید، خدا آنجاست او ناظر اعمال شماست."


#ژان_پل_سارتر

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



آه كه چه می‌گويم و چه بگویم!
همیشه
همیشه بی‌تو گذشته است جهان
و می‌گذرد
همیشه
همیشه بی‌تو چرخیده است زمين
و می‌چرخد

چگونه بگویم آه
همیشه!

هر چند اما
تو بی‌جهان نگذشته‌ای بر من
و بی‌زمین نچرخیده‌ای گردم
همیشه بوده‌ای و نبوده‌ای
همیشه، هستی و...
نيستی...

#منوچهر_آتشی
#گندم_و_گیلاس
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@asheghanehaye_fatima



تو را دوست داشتم چون شبيه او بودی. تو را می بوسيدم و در آغوش می كشيدم به خيال او. پيش خودم تصور می كردم كه اوست و حالا هم با تو بهم زدم چون تو كه نماينده موهوم من بودی يادگار آن موهوم را چركين كردی.

#صورتک‌ها
#صادق_هدایت
@asheghanehaye_fatima



من فکر نمی‌کنم که اندوه یک آدم به هنگام ترک چیزی ناشی از این باشد که دارد چیزی را که دوست دارد ترک می‌کند. اندوه آدم ممکن است ناشی از نقطه‌ی مقابلش باشد. آدم احساس می‌کند که پیوند‌ها چه آسان پاره می‌شود، و نیز اینکه دیگران چه آسان از آدم جدا می‌شوند . در واقع آدم هم به آزادی نیاز دارد و هم به وابستگی، اما هر کدام بجای خود، و آدم با ناراحتی درمی‌یابد که جاها را با هم قاطی کرده است.

#فرانتس_کافکا
#نامه_به_گرته_بلوخ
#صادق_هدایت
@asheghanehaye_fatima






تن مهتابی و خنک او، تن زنم مانند مارناگ که دور شکار خودش می‌پیچد از هم باز شد و مرا میان خودش محبوس کرد. عطر سینه‌اش مست کننده بود. گوشت بازویش که دور گردنم پیچید گرمای لطیفی داشت، در این لحظه آرزو می‌کردم که زندگیم قطع بشود، چون در این دقیقه همه‌ی کینه و بُغضی که نسبت به او داشتم از بین رفت و سعی می کردم که جلو گریه‌ی خودم را بگیرم. بی‌آنکه که ملتفت شده باشم مثل مهرگیاه پاهایش پشت پاهایم قفل شد و دست‌هایش پشت گردنم چسبید. من حرارت گوارای این گوشت تر و تازه را حس می‌کردم که مرا مثل طعمه در درون خودش می‌کشید. احساس ترس و کیف بهم آمیخته شده بود.

#بوف_کور
#صادق_هدایت



شب هاے بی تو ..
شعر می نوشم و مست می شوم
به یاد چشمانت ؛ آسوده میخوابم
و بامداد فردا ... باز هم
خمار چشم توام !!



#سارا_قبادی


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima




تمام شب انتظار ڪشیده ام
تمام این شب ها
منتظر بوده ام تا بیایی ..
وچقدر دردناڪ است اگر بدانی
براے یڪ نفر دنیا خلاصه شده
در یڪ شب
ویڪ زن
و مردے ڪه قرار است ... بیاید !!





#نیکی_فیروزکوهی
@asheghanehaye_fatima



وقتی شب ها مهرداد به خانه بر میگشت درها را می بست، صفحه ی گرامافون را می گذاشت، مشروب می خورد و پرده را از جلو مجسمه عقب می زد، بعد ساعت های دراز روی نیمکت روبه روی مجسمه می نشست و محو جمال او می شد. گاهی که شراب او را می گرفت بلند می شد، جلو می رفت و روی زلف ها و سینه ی آن را نوازش می کرد. تمام زندگی عشقی او به همین محدود میشد و این مجسمه برایش مظهر عشق، شهوت و آرزو بود.

#عروسک_پشت_پرده
#صادق_هدایت
Forwarded from Hadi Mirhadi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from پیوند نگار




پرنده ای هر شب
در بالشت من
خواب پرواز می بیند ..
من هر روز به آسمان
دانه می پاشم . با بیداری من
نه پرنده زنده میشود
نه کابوس های من تمام .!
زندگی خمیازه ای است
در دهان مرگ
ما بی هیچ پدر
بی هیچ وارث
غمگین ترین آه های مدار زمینیم .!





#وحیدرضا_اکبرنژاد

@asheghanehaye_fatima
#نقاشی
آثار #تام_لاول (1909_ 1997) تصویرگر و نقاش #آمریکایی

@asheghanehaye_fatima
👇👇👇👇👇👇👇
#نقاشی
آثار #تام_لاول (1909_ 1997) تصویرگر و نقاش #آمریکایی

@asheghanehaye_fatima
👇👇👇👇👇👇👇
#نقاشی
آثار #تام_لاول (1909_ 1997) تصویرگر و نقاش #آمریکایی

@asheghanehaye_fatima
👇👇👇👇👇👇👇