عاشقانه های فاطیما
818 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
بی خیال عشق!
می خواهم
لای موهای طلائی ات بمیرم


#ریچاردبراتیگان
#شاعر_آمریکا🇺🇸
ترجمه: #سعید_جلیلی

@Asheghanehaye_fatima
@Asheghanehaye_fatima




نبودن تو چنان از من گذشته است

که انگار نخ از میان سوزن،

به هر چه دست می‌زنم به رنگ آن کوک می‌خورد.


#دابلیو_اس_مروین
#شاعر_آمریکا🇺🇸
ترجمه:
#آزاده_کامیار
@asheghanehaye_fatima



تو گرگ و میش اگه پرسه بزنی
گاهی راتو گم می کنی
گاهی هم نه .

اگه به دیفار
مشت بکوبی
گاهی انگشتتو میشکونی
گاهی هم نه .

همه می دونن گاهی پیش اومده
که دیوار برُمبه
گرگ و میش صبح سفید بشه
و زنجیرا
از دسّا و پاها
بریزه .




#لنگستون_هیوز
#شاعر_آمریکا🇺🇸
ترجمه :
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima



بیا با من زندگی کن
تا بنشینیم
روی صخره‌ها
کنار رودخانه‌های کم‌عمق

بیا با من زندگی کن
تا میوه‌ی بلوط بکاریم
در دهان یکدیگر
و این آیین ما شود
برای سلام گفتن به زمین
پیش از آنکه پرت‌مان کند
دوباره به میان برف‌ها
و حفره‌های درون‌مان
لبریز شود از
ناگواری‌ها

بیا با من زندگی کن
پیش از آنکه زمستان دست بکشد از
تنها بالشتی
که آسمان تا به امروز بر آن سر گذارده
و حفره‌های درون‌مان
لبریز شود از برف

بیا با من زندگی کن
پیش از آنکه بهار
این هوا را ببلعد و
و پرندگان آواز بخوانند.


#جان_یائو
#شاعر_آمریکا
ترجمه :
#آزاده_کامیار🌱
@asheghanehaye_fatima




بوی خوش سنبل مثل مه‌ای پریده رنگ و تنک
بین من و کتابهایم نشسته؛
باد جنوب از اتاق می‌گذرد
و تن شعله‌ی شمع را می‌لرزاند.
عصب هایم تیر می‌کشند از صدای چک چک باران پشت پنجره
و خیالم پریشان است‌ از جوانه‌های سبزی که آن بیرون، در شب
سر بر می‌آورند.

چرا اینجا نیستی که فتحم کنی
با فراوانی عشق ناگزیرت.

 #آمی_لاول
#شاعر_آمریکا
#بهار
ترجمه:
#آزاده_کامیار🌱
@asheghanehaye_fatima




...می‌خواهی بپرسی تنها هستم؟
خب، بله هستم، تنها
مثل زنی که سراسر کشور را پشت فرمان طی می‌کند هر روز
و پشت سر می‌گذارد
کیلومترها پس از کیلومترها
شهرهای کوچکی را که می‌توانست در آنها بماند
در آنها زندگی کند، در آنها بمیرد، تنها

اگر تنها هستم
تنهایی من باید تنهایی کسی باشد
که پیش از همه از خواب برمی‌خیزد
پیش از همه هوای سرد صبح این شهر را نفس می‌کشد
تنها کسی که بیدار است در خانه‌ا‌ی غرق خواب
اگر تنها هستم
تنهایی‌ام را قایق مانده در ساحل دریاچه‌ی یخ بسته
در آخرین نور سرخ سال
می‌فهمد، که می‌داند
نه یخ نه گِل، نه نور زمستانی
فقط چوب است که در خود دارد موهبت سوختن را.


#آدریان_ریچ
#شاعر_آمریکا
ترجمه:
#آزاده_کامیار🌱
@asheghanehaye_fatima



با تو سخن گفتم
با لبخندی
و تو پاسخی ندادی
دهانت سیمی است برای موسیقی
موسیقی به رنگ خون
به اینجا بیا

آه تو بگو
زندگی ، لبخندی نیست ؟
با تو سخن گفتم با آوازی
و تو نشنیدی
چشمانت سفالینه ای است
از سکوتی الهی
به اینجا بیا

آه تو بگو
زندگی ، آوازی نیست ؟
با تو سخن گفتم با روح
و توتعجب نکردی
چهره ات رویایی است
محبوس در عطری سپید
به اینجا بیا

آه تو بگو
زندگی ، عشق نیست ؟
با تو سخن گفتم با شمشیری
و توسکوت می کنی
سینه ات معبدی است
لطیف تر از گل ها
به اینجا بیا

آه تو بگو
عشق ، مرگ نیست ؟

#ادوارد_استیلن_کامینگز
#شاعر_آمریکا
ترجمه :
#سینا_کمال_آبادی 🌱
@asheghanehaye_fatima



آن هنگام که می‌خندی، دنیا با تو می‌خندد؛
آن هنگام که اشک می‌ریزی امّا، تنها هستی؛
شادی را باید در دنیای پیرِ غم‌گین جستجو کنی،
غم‌ها امّا، تو را خواهند یافت.

آواز که می‌خوانی، کوه‌ها همراهی‌ات می‌کنند؛
آه که می‌کشی امّا، در فضا گم می‌شود؛
پژواکِ آوای شاد فراگیر می‌شود،
غم‌ناک که شد امّا، دیگر به گوش نخواهد رسید.

شاد که هستی، همه در جستجوی تواَند؛
به هنگامِ غم امّا، روی می‌گردانند و می‌روند؛
آنها شادی تمام و کمالِ تو را می‌خواهند،
به غم‌اَت امّا، نیازی ندارند.

شاد که هستی، دوستان‌اَت بسیارند؛
به هنگامِ غم امّا، همه را از دست می‌دهی،
کسی نیست که شرابِ نابِ تو را نپذیرد،
زهرِ تلخِ زندگی را امّا، باید به تنهایی بنوشی.

ضیافت که بر پا کنی، عمارت از جمعیت لب‌ریز می‌شود؛
به هنگامِ تنگ‌دستی امّا، همه از کنارت می‌گذرند.
سخاوت و بخشش کمکی است برای ادامه زندگی،
مرگ را امّا ، هیچ یار و هم‌راهی نیست.
برای کاروانِ شاهانه در عمارتِ شادی همیشه جا هست،
از راهروهای باریکِ درد امّا،
به نوبت و تک‌تک گذر باید کرد.

#الا_ویلر_ویلکاکس
#شاعر_آمریکا
ترجمه:
#احسان_قصری🌱
@asheghanehaye_fatima



من؟
به تنهایی قدم می زنم
و زیر پایم
خیابان های نیمه شب
جا خالی می کنند.

چشم که می بندم
میان هوس های من
این خانه های رویایی خاموش می شوند
و پیاز آسمانی ماه
بر بلندا ی سراشیبی ها
آویخته است.

#سیلویا_پلات
#شاعر_آمریکا
ترجمه:
#سینا_کمال_آبادی 🌱