باختم آخرین قمارم را
زندگی دود و خاطراتم دود
این همه سال زنده ماندم با
استخوانی که لای زخمم بود
.
توی تلخی آخرین بوسه
چشمهایش مرا نوازش کرد
روسری باز از سرش افتاد
دستهایم دوباره خواهش کرد
#پویا_جمشیدی
@asheghanehaye_fatima
زندگی دود و خاطراتم دود
این همه سال زنده ماندم با
استخوانی که لای زخمم بود
.
توی تلخی آخرین بوسه
چشمهایش مرا نوازش کرد
روسری باز از سرش افتاد
دستهایم دوباره خواهش کرد
#پویا_جمشیدی
@asheghanehaye_fatima
یاقوتِ لبِ لعلِ تو مر جانِ مرا قوت
یاقوت نهم نامِ لبِ لعلِ تو یا قوت؟
قربانِ وفاتم، به وفاتم گذری کن
تا بوت مگر بشنوم از رخنهی تابوت
#مخلص_کاشانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
یاقوت نهم نامِ لبِ لعلِ تو یا قوت؟
قربانِ وفاتم، به وفاتم گذری کن
تا بوت مگر بشنوم از رخنهی تابوت
#مخلص_کاشانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
میمکم از تمشک لبهایت
روحِ مرموز ِ عشق ِ سرکش را
جای هر شب نبودنت هر شب
میفشارم به سینه بالش را
در خیالم که اوج میگیری
میشوم غرق سحر رویاهات
میکشی هر طرف مرا با خود
مثل خلخالهای در پاهات
رقص خلخالهای در پاهات
میچزاند مرا صبورم کن
یا به آتش بکش نگاهم را
یا برای همیشه کورم کن
آتشی در دو برکهی خاموش
چشمهایت که زل زده در من
در کنارت سکوت میچسبد
مثل مزه سَرِ عرق خوردن
بیوضو میتوان عبادت کرد
طرح اندام ماه را هرگاه
ناخدایی و در گلوبندم
حک شده «لا إله الا الله»
بر هوسهای چشم بینفسم
طعمههای شکار میپاشی
میخزم توی دام آغوشت
تا گل گوشتخوار من باشی
پیرهن چاک میزنی خورشید
از خجالت شبانه جا بخورد
باز کن دشت دامنت را تا
آسمانم کمی هوا بخورد
باغ انگورهای شاهانی
از بهشتت چگونه دل بِکَنم؟
سینه سیب و تمشک لب، تو بگو
به کجای تن تو تن بتنم؟
چیست در زیر پیرهن داری
نوبر سیبهای لبنانی ؟
ای زده روی دست صد ارژنگ
غبطه خورده به طرح تو مانی
در اتاقی که خو گرفته به شب
آتش سینه ریز فانوسم
جای هر شب ندیدنت هرشب
بالشم را به زور میبوسم
قوسِ طرح تو کار دستم داد
میرسم تا به ناخدا با تو
"از تو ای دوست نگسلم پیوند"
وحده لا اله الا تو
#حسین_رمضانپور
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
روحِ مرموز ِ عشق ِ سرکش را
جای هر شب نبودنت هر شب
میفشارم به سینه بالش را
در خیالم که اوج میگیری
میشوم غرق سحر رویاهات
میکشی هر طرف مرا با خود
مثل خلخالهای در پاهات
رقص خلخالهای در پاهات
میچزاند مرا صبورم کن
یا به آتش بکش نگاهم را
یا برای همیشه کورم کن
آتشی در دو برکهی خاموش
چشمهایت که زل زده در من
در کنارت سکوت میچسبد
مثل مزه سَرِ عرق خوردن
بیوضو میتوان عبادت کرد
طرح اندام ماه را هرگاه
ناخدایی و در گلوبندم
حک شده «لا إله الا الله»
بر هوسهای چشم بینفسم
طعمههای شکار میپاشی
میخزم توی دام آغوشت
تا گل گوشتخوار من باشی
پیرهن چاک میزنی خورشید
از خجالت شبانه جا بخورد
باز کن دشت دامنت را تا
آسمانم کمی هوا بخورد
باغ انگورهای شاهانی
از بهشتت چگونه دل بِکَنم؟
سینه سیب و تمشک لب، تو بگو
به کجای تن تو تن بتنم؟
چیست در زیر پیرهن داری
نوبر سیبهای لبنانی ؟
ای زده روی دست صد ارژنگ
غبطه خورده به طرح تو مانی
در اتاقی که خو گرفته به شب
آتش سینه ریز فانوسم
جای هر شب ندیدنت هرشب
بالشم را به زور میبوسم
قوسِ طرح تو کار دستم داد
میرسم تا به ناخدا با تو
"از تو ای دوست نگسلم پیوند"
وحده لا اله الا تو
#حسین_رمضانپور
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
احساسِ لطیف با تو بودن، گنجیست
در چشم تو گنجنامه خوابیده؛
احساس لطیف با تو بودن، عطریست
از باد بهار در شبِ فردوس؛
هرچیزِ دگر برای من ویرانیست
هرچیز دگر برای من تنهاییست
تنها، احساس لطیفِ با تو بودن تنهایی نیست!
خاموشیِ محوِ برکهای متروک،
در هالهی یاسها و سوسنهاست
احساس لطیف با تو بودن...
#رضا_براهنی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
در چشم تو گنجنامه خوابیده؛
احساس لطیف با تو بودن، عطریست
از باد بهار در شبِ فردوس؛
هرچیزِ دگر برای من ویرانیست
هرچیز دگر برای من تنهاییست
تنها، احساس لطیفِ با تو بودن تنهایی نیست!
خاموشیِ محوِ برکهای متروک،
در هالهی یاسها و سوسنهاست
احساس لطیف با تو بودن...
#رضا_براهنی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
خورشید من ، برای تو یک ذره شد دلم
چندان که در هوای تو از خاک بگسلم
دل را قرار نیست ، مگر در کنار تو
کاین سان کشد به سوی تو ، منزل به منزلم
کبر است یا تواضع اگر ، باری این منم
کز عقل نا توانم و در عشق کاملم
با اسم اعظمی که به جز رمز عشق نیست
بیرون کِش از شکنجه ی این چاه بابلم
بعد از بهارها و خزان ها ، تو بوده ای
ای میوه ی بهشتی از این باغ ، حاصلم
تو آفتاب و من چو گل آفتابگرد
چشمم به هرجاست تویی در مقابلم
دریا و تخته پاره و توفان و من ، مگر
فانوس روشن تو کشاند به ساحلم
شعرم ادای حق نتواند تو را ، مگر
آسان کندبه یاری خود «خواجه» مشکلم
« با شیر اندرون شد و با جان به در شود
عشق تو در وجودم و مِهر تو از دلم* »
#حسین_منزوی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
چندان که در هوای تو از خاک بگسلم
دل را قرار نیست ، مگر در کنار تو
کاین سان کشد به سوی تو ، منزل به منزلم
کبر است یا تواضع اگر ، باری این منم
کز عقل نا توانم و در عشق کاملم
با اسم اعظمی که به جز رمز عشق نیست
بیرون کِش از شکنجه ی این چاه بابلم
بعد از بهارها و خزان ها ، تو بوده ای
ای میوه ی بهشتی از این باغ ، حاصلم
تو آفتاب و من چو گل آفتابگرد
چشمم به هرجاست تویی در مقابلم
دریا و تخته پاره و توفان و من ، مگر
فانوس روشن تو کشاند به ساحلم
شعرم ادای حق نتواند تو را ، مگر
آسان کندبه یاری خود «خواجه» مشکلم
« با شیر اندرون شد و با جان به در شود
عشق تو در وجودم و مِهر تو از دلم* »
#حسین_منزوی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
بانویم،
تُو خلاصه ی تمامِ شعرهایی
وَ گُلِ سرخی برای تمامِ آزادی ها.
کافی ست که اسمت را
زمزمه کنَم تا پادشاهِ شعر شَوَم
وَ فرمانروای واژهها،
کافی ست زنی چون تُو
عاشقم شود تا به کتابهای تاریخ
پا بگذارد وُ پرچمها
برایش بَراَفرازند
#نزار_قبانی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
تُو خلاصه ی تمامِ شعرهایی
وَ گُلِ سرخی برای تمامِ آزادی ها.
کافی ست که اسمت را
زمزمه کنَم تا پادشاهِ شعر شَوَم
وَ فرمانروای واژهها،
کافی ست زنی چون تُو
عاشقم شود تا به کتابهای تاریخ
پا بگذارد وُ پرچمها
برایش بَراَفرازند
#نزار_قبانی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
آدم های مبتلا به رنجی عمیق،
وقتی که شاد هستند
رنج شان فاش می شود؛
طوری به شادی می چسبند که
انگار از سرِ حسد می خواهند بغلش کنند
و خفه اش کنند...
#آلبر_کامو
@asheghanehaye_fatima
وقتی که شاد هستند
رنج شان فاش می شود؛
طوری به شادی می چسبند که
انگار از سرِ حسد می خواهند بغلش کنند
و خفه اش کنند...
#آلبر_کامو
@asheghanehaye_fatima
▪️
چون احتیاج داشتم که دوست بدارم و دوستم بدارند، تصور کردم که عاشق شدهام. به عبارت
دیگر خودم را به حماقت زدم .
#آلبر_کامو
سقوط
@asheghanehaye_fatima
چون احتیاج داشتم که دوست بدارم و دوستم بدارند، تصور کردم که عاشق شدهام. به عبارت
دیگر خودم را به حماقت زدم .
#آلبر_کامو
سقوط
@asheghanehaye_fatima
🎧کتاب صوتی:
📙پرنده من
پرنده ی من
✍فریبا وفی
🎙با صدای: حسین لی
داستان های فارسی قرن ۱۴
۵ قسمت
@asheghanehaye_fatima
📙پرنده من
پرنده ی من
✍فریبا وفی
🎙با صدای: حسین لی
داستان های فارسی قرن ۱۴
۵ قسمت
@asheghanehaye_fatima
بودن در رابطه های طولانی تمرین میخواهد. " درست گوش دادن، درست نگاه کردن و درست رفتار کردن را تمرین کنیم و مهم تر از همه "درک کردن ".
درک اینکه تمام ما گمشدگانی هستیم که به رابطه ها پناه میآوریم تا آرامتر شویم. تا دیده شویم تا دوستداشتنی باشیم . تا همدلی داشته باشیم که ما را در آغوش بکشد
و به ما امنیت بدهد.
بودن در رابطههای طولانی مدت "گذشت "می خواهد.
آدمها که به ما نزدیک میشوند، میخواهند دیده شوند و به ما اعتماد میکنند.
✍ #پونه_مقیمی
📙 #تکه_هایی_از_یک_کل_منسجم
@asheghanehaye_fatima
درک اینکه تمام ما گمشدگانی هستیم که به رابطه ها پناه میآوریم تا آرامتر شویم. تا دیده شویم تا دوستداشتنی باشیم . تا همدلی داشته باشیم که ما را در آغوش بکشد
و به ما امنیت بدهد.
بودن در رابطههای طولانی مدت "گذشت "می خواهد.
آدمها که به ما نزدیک میشوند، میخواهند دیده شوند و به ما اعتماد میکنند.
✍ #پونه_مقیمی
📙 #تکه_هایی_از_یک_کل_منسجم
@asheghanehaye_fatima
همه ی درد این بود... که یا می خواستند آدم را بپوشانند و پنهان کنند، و یا تلاش می کردند لباس را بر تن آدم جِر بدهند، و ما یاد گرفتیم که بگریزیم.
اما به کجا؟ مرز بین این دو کجا بود؟
کجا باید میایستادیم که نه اسیر "منادیان اخلاق"
باشیم و نه پرپر شده ی دست "درندگان بی اخلاق"؟
📙#پیکر_فرهاد
✍ #عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
اما به کجا؟ مرز بین این دو کجا بود؟
کجا باید میایستادیم که نه اسیر "منادیان اخلاق"
باشیم و نه پرپر شده ی دست "درندگان بی اخلاق"؟
📙#پیکر_فرهاد
✍ #عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima