در نهضت عظیم دو بازویش
من گریه ام گرفته که آخر
آخر چرا پرنده به دنیا نیامدم؟
#رضا_براهنی
@asheghanehaye_fatima
من گریه ام گرفته که آخر
آخر چرا پرنده به دنیا نیامدم؟
#رضا_براهنی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
تو همان دختر جاليزی نه؟
مثل من عاشق پاييزی نه؟
مثل من، مثل خود من تنها
خارق العاده غم انگيزی نه؟
از تب آينهها سرشارم
تو هم از آينه لبريزی نه؟
به گمانم که شبی جا ماندهست
پشت لبخند شما چيزی، نه؟
حرف خاموش مرا میفهمی
خودمانيم تو هم تيزی، نه؟
میروم ـ پشت سر من ـ بانو!
روشنايیست که میريزی نه؟
#غلامرضا_بروسان
تو همان دختر جاليزی نه؟
مثل من عاشق پاييزی نه؟
مثل من، مثل خود من تنها
خارق العاده غم انگيزی نه؟
از تب آينهها سرشارم
تو هم از آينه لبريزی نه؟
به گمانم که شبی جا ماندهست
پشت لبخند شما چيزی، نه؟
حرف خاموش مرا میفهمی
خودمانيم تو هم تيزی، نه؟
میروم ـ پشت سر من ـ بانو!
روشنايیست که میريزی نه؟
#غلامرضا_بروسان
«رقت»
خورشید شامگاهی آسمان را ترک گفته است
و بر قلۀ (یاگامی)
روشنایی به سیاهی می گراید
می پنداشتم مردی دلیرم
اما آستینِ قبای نازکم از اشک نمناک است.
«هی تومارو »
ترجمه: #احمد_شاملو
خورشید شامگاهی آسمان را ترک گفته است
و بر قلۀ (یاگامی)
روشنایی به سیاهی می گراید
می پنداشتم مردی دلیرم
اما آستینِ قبای نازکم از اشک نمناک است.
«هی تومارو »
ترجمه: #احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
هر آنچه را که به سختی
در دست هایت نگاه داشته ای
هر آنچه را که به سختی
به آن عشق می ورزی
هر آنچه را که اکنون به سختی
از آن توست
رها کن ای مونس من
تا به راستی از آن تو باشد ...
«یانیس ریتسوس»
#یانیس_ریتسوس
هر آنچه را که به سختی
در دست هایت نگاه داشته ای
هر آنچه را که به سختی
به آن عشق می ورزی
هر آنچه را که اکنون به سختی
از آن توست
رها کن ای مونس من
تا به راستی از آن تو باشد ...
«یانیس ریتسوس»
#یانیس_ریتسوس
@asheghanehaye_fatima
به سوی من چو می آیی
تمام تن
تپش و بال میشوم
چو در تو می نگرم
زلال میشوم
سخن چو میگویی
آفتاب بر میاید
«اسماعیل خویی»
#اسماعیل_خویی
به سوی من چو می آیی
تمام تن
تپش و بال میشوم
چو در تو می نگرم
زلال میشوم
سخن چو میگویی
آفتاب بر میاید
«اسماعیل خویی»
#اسماعیل_خویی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@asheghanehaye_fatima
سلااااام صبح بخیر 🌞
دنیاے بدون لبخند،
مثل آسمون بدون خورشیده...
لحظہ هات پُر از لبخند 😊
" روزت لبریز از عشق و شادے "
☘☘
سلااااام صبح بخیر 🌞
دنیاے بدون لبخند،
مثل آسمون بدون خورشیده...
لحظہ هات پُر از لبخند 😊
" روزت لبریز از عشق و شادے "
☘☘
@asheghanehaye_fatima
ﺩﺭ ﺍﺛﻨﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺍﻡ، ﺳﺎﯾﻪ ﺍﻡ ﺳﻘﻮﻁ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ .
ﺑﺪﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺻﺒﺤﮕﺎﻫﯽ
ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﻃﺮﺣﺶ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮐﺸﺪ .
ﺷﮑﻔﺘﻦ، ﺗﺠﺮﺑﻪ ﯼ ﻣﺮﮔﺒﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ .
ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺭﺍ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ
ﻭ ﺑﺎﺯ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻡ
#هلموت_هایسن_بوتل
ﺩﺭ ﺍﺛﻨﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺍﻡ، ﺳﺎﯾﻪ ﺍﻡ ﺳﻘﻮﻁ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ .
ﺑﺪﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺻﺒﺤﮕﺎﻫﯽ
ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﻃﺮﺣﺶ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮐﺸﺪ .
ﺷﮑﻔﺘﻦ، ﺗﺠﺮﺑﻪ ﯼ ﻣﺮﮔﺒﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ .
ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺭﺍ ﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ
ﻭ ﺑﺎﺯ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻡ
#هلموت_هایسن_بوتل
@asheghanehaye_fatima
روزی
با تو به آغاز زمین برخواهم گشت
به دوره های شگفت پیشاتاریخ
تو
شکارچی قدری هستی
که قلب مرا
با تیر و کمانت
بر دیواره های غاری دوردست دوخته ای
و من
اجاق خانه ات/ام
که دوست داشتنت
هی گرمترم می کند...
قرن ها بعد
باستان شناسان
نقشینه های شگفت ما را
بر دیواره ی غاری دوردست
رمزگشایی خواهند کرد
جایی که هنوز
زنی در انتظارت نشسته است
و هر صبح
با دود
برایت بوسه های "دوستت دارم"می فرستد...
#مهتاب_سالاری
روزی
با تو به آغاز زمین برخواهم گشت
به دوره های شگفت پیشاتاریخ
تو
شکارچی قدری هستی
که قلب مرا
با تیر و کمانت
بر دیواره های غاری دوردست دوخته ای
و من
اجاق خانه ات/ام
که دوست داشتنت
هی گرمترم می کند...
قرن ها بعد
باستان شناسان
نقشینه های شگفت ما را
بر دیواره ی غاری دوردست
رمزگشایی خواهند کرد
جایی که هنوز
زنی در انتظارت نشسته است
و هر صبح
با دود
برایت بوسه های "دوستت دارم"می فرستد...
#مهتاب_سالاری
@asheghanehaye_fatima
مادرم به پرستارهايي که در بيمارستان هاي مختلف از پدرم مراقبت کرده بودند حسادت مي کرد.
دلش مي خواست پدرم سلامتي اش را فقط مديون او بداند، مي خواست پدرم به وفاداري خستگي ناپذير او اهميت دهد.
ديکتاتوري روي ديگر فداکاري است.
#مارگارت_اتوود
مادرم به پرستارهايي که در بيمارستان هاي مختلف از پدرم مراقبت کرده بودند حسادت مي کرد.
دلش مي خواست پدرم سلامتي اش را فقط مديون او بداند، مي خواست پدرم به وفاداري خستگي ناپذير او اهميت دهد.
ديکتاتوري روي ديگر فداکاري است.
#مارگارت_اتوود
@asheghanehaye_fatima
بدان که این دیوارها برای جدا کردن ما کافی نیست
این میله ها
این دروازه های آهنی
این هوا
باور کن
بعضی اوقات مانند مشتی سنگین قدرتمند می شوم
بعضی اوقات مانند گنجشکی ضعیف
بی دلیل نیست
تا وقتی که این عشق در وجود انسان زبانه می کشد
بر کدام سختی فاتح نشده است ؟
دلدار من
روزهای زیبا از ایستگاه سختی ها می گذرد
انسان قطره قطره جمع می شود
قطره قطره دلدار من
روزی در دل زندگی جاری خواهیم شد
بدان که دیوارها فرو خواهد ریخت
تمام دروازه ها گشوده خواهد شد
اینک قلب من تویی
تو را می تپد
و دوباره قطره قطره در دلم جمع می شوی
#یلماز_گونی
ترجمه : صابر مقدمی
بدان که این دیوارها برای جدا کردن ما کافی نیست
این میله ها
این دروازه های آهنی
این هوا
باور کن
بعضی اوقات مانند مشتی سنگین قدرتمند می شوم
بعضی اوقات مانند گنجشکی ضعیف
بی دلیل نیست
تا وقتی که این عشق در وجود انسان زبانه می کشد
بر کدام سختی فاتح نشده است ؟
دلدار من
روزهای زیبا از ایستگاه سختی ها می گذرد
انسان قطره قطره جمع می شود
قطره قطره دلدار من
روزی در دل زندگی جاری خواهیم شد
بدان که دیوارها فرو خواهد ریخت
تمام دروازه ها گشوده خواهد شد
اینک قلب من تویی
تو را می تپد
و دوباره قطره قطره در دلم جمع می شوی
#یلماز_گونی
ترجمه : صابر مقدمی
@asheghanehaye_fatima
دستتان را بدهید
این قفسهی سینه است
گوش کنید
دیگر طپشی در آن نیست
همه آه است...
«مایاکوفسکی»
ترجمه : حمیدرضا آتشبرآب
#مایاکوفسکی
دستتان را بدهید
این قفسهی سینه است
گوش کنید
دیگر طپشی در آن نیست
همه آه است...
«مایاکوفسکی»
ترجمه : حمیدرضا آتشبرآب
#مایاکوفسکی
.
سلام.
سلام علاقهیِ خوبم
علاقه جانِ من
خوبی !
حال میکنی در این بهارِ بیهم
در این اوضایِ بلبشویِ دوزار
در این دلتنگیهایِ مُدام
هِی گفتنهایِ همیشه
حال میکنی در این روزهایِ بیهمِ درهم؟
شوخی کردم!
نرنج علاقهیِ عزیزم
ما که بیهمی نداریم
ما که لحظههایِ بیخیال نداریم
ما پُریم از خوابهایِ ناز بر شانههایِ دلخوریهایِ هم
ما پُریم از گفتگوهایِ همهچی
از عصرهایِ چای وُ
داد وُ
فریاد
نگران ِ گوشهایِ همسایه نباش!
بگذار آنها هم دلخورهاشان را هوار بکشند
که شاید روزی
به خیالِ شادی برسند
راستی؛
سالِ تازه مبارک
سلام.
میدانی هنوز دوستت دارم!
بخند!
منم خندهام گرفت
بیا باهم بخندیدم
این روزها خنده سخت است
که سخت نباشد علامت تمسخر است!
بیا علاقهیِ خوب
بیا بههم بخندیم
من به تو،
تو به من
بگذار دنیا به تمسخر ماهم شده بخندد
آنقدر که پوزخندِشان خنده شود وُ
قهقههاشان گریههایِ بغضهایِ چندسالهشان
بیا علاقهیِ خوب
بهار شده است
بیا در آغوشِ هم
کمی گریه کنیم
تا بخندیدم.
راستی دوباره سالِ تازه، هوایِ تازه مبارک
سلام.
می بوسمت
من دوستت دارم.
#افشین_صالحی
...
@sheghanehaye_fatima
سلام.
سلام علاقهیِ خوبم
علاقه جانِ من
خوبی !
حال میکنی در این بهارِ بیهم
در این اوضایِ بلبشویِ دوزار
در این دلتنگیهایِ مُدام
هِی گفتنهایِ همیشه
حال میکنی در این روزهایِ بیهمِ درهم؟
شوخی کردم!
نرنج علاقهیِ عزیزم
ما که بیهمی نداریم
ما که لحظههایِ بیخیال نداریم
ما پُریم از خوابهایِ ناز بر شانههایِ دلخوریهایِ هم
ما پُریم از گفتگوهایِ همهچی
از عصرهایِ چای وُ
داد وُ
فریاد
نگران ِ گوشهایِ همسایه نباش!
بگذار آنها هم دلخورهاشان را هوار بکشند
که شاید روزی
به خیالِ شادی برسند
راستی؛
سالِ تازه مبارک
سلام.
میدانی هنوز دوستت دارم!
بخند!
منم خندهام گرفت
بیا باهم بخندیدم
این روزها خنده سخت است
که سخت نباشد علامت تمسخر است!
بیا علاقهیِ خوب
بیا بههم بخندیم
من به تو،
تو به من
بگذار دنیا به تمسخر ماهم شده بخندد
آنقدر که پوزخندِشان خنده شود وُ
قهقههاشان گریههایِ بغضهایِ چندسالهشان
بیا علاقهیِ خوب
بهار شده است
بیا در آغوشِ هم
کمی گریه کنیم
تا بخندیدم.
راستی دوباره سالِ تازه، هوایِ تازه مبارک
سلام.
می بوسمت
من دوستت دارم.
#افشین_صالحی
...
@sheghanehaye_fatima
برخی آدمها شمارا ترک می کنند،
اما این پایان داستان شما نیست.
این پایان نقش آنها در داستان شماست…
@asheghanehaye_fatima
اما این پایان داستان شما نیست.
این پایان نقش آنها در داستان شماست…
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
کسی که دست هایم را دوست می داشت!
کسی که صدای قلبم را
نگاهم را
و حتی پیراهنی که بر تنم بود...
چگونه شد که
تمام دوست داشتنش
تسلیم فراموشی شد!؟
دست وُ قلب وُ چشم هایم را ربود
و مرا
چون مترسکی تنها و سنگدل
به جنگ گنجشک های بی زبان فرستاد
#حمید_جدیدی
کسی که دست هایم را دوست می داشت!
کسی که صدای قلبم را
نگاهم را
و حتی پیراهنی که بر تنم بود...
چگونه شد که
تمام دوست داشتنش
تسلیم فراموشی شد!؟
دست وُ قلب وُ چشم هایم را ربود
و مرا
چون مترسکی تنها و سنگدل
به جنگ گنجشک های بی زبان فرستاد
#حمید_جدیدی
@asheghanehaye_fatima
مباد راز صبح را شبانه برملا کنم
و نام نامی تو را میان تب صدا کنم
تو رفته ای و رفتنت نرفته است از سرم
نمی رود... مگر خودم سر از تنم جدا کنم
مخواه از تو بگذرم تو خود میان خواب هم
رها نمیکنی مرا... چگونه من رها کنم !؟
تو رفته ای و خانه ام پر است از نبودنت
بگو چگونه خانه را پس از تو جا به جا کنم
چگونه اکتفا کنم به رنگ روی استکان
به چند موی قهوه ای چگونه اکتفا کنم
"خدا کند کنار او به عشق زندگی کنی"
نمیتوانم اینچنین برای تو دعا کنم!
نمی شود تو را برای خود نخواست عشق من!
نمی شود... گزافه است هرچه ادعا کنم...
.
.
#یاسر_قنبرلو
مباد راز صبح را شبانه برملا کنم
و نام نامی تو را میان تب صدا کنم
تو رفته ای و رفتنت نرفته است از سرم
نمی رود... مگر خودم سر از تنم جدا کنم
مخواه از تو بگذرم تو خود میان خواب هم
رها نمیکنی مرا... چگونه من رها کنم !؟
تو رفته ای و خانه ام پر است از نبودنت
بگو چگونه خانه را پس از تو جا به جا کنم
چگونه اکتفا کنم به رنگ روی استکان
به چند موی قهوه ای چگونه اکتفا کنم
"خدا کند کنار او به عشق زندگی کنی"
نمیتوانم اینچنین برای تو دعا کنم!
نمی شود تو را برای خود نخواست عشق من!
نمی شود... گزافه است هرچه ادعا کنم...
.
.
#یاسر_قنبرلو