عاشقانه های فاطیما
783 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
‌این‌ها همه دلتنگی بود؟
که روزها و شب‌ها
پشت پلک‌هام قورت دادم؟

چرا به من نگفته بودی
نبودنت قامتم را تکیده می‌کند؟

#عباس_معروفی

@asheghanehaye_fatima
می‌گویی: دوستت دارم
و من به کبوتری تشنه بدل می‌شوم
که به کاردِ گلوگاه‌اش عاشق است...

#غاده‌_السمان

@asheghanehaye_fatima
خیال قشنگی ست؛
شنیدن صدای خش خش برگ ها،
بر زیر پاهایمان...
قدم زدن دو نفره مان، در پاییز!
اما هنوز؛
نه تو آمده ای،
نه پاییز...

#عباس_معروفی

@asheghanehaye_fatima
نیاد اون‌ روزی که حس کنید یه‌نفر با کُلِ دنیا فرق میکنه و بعداً بفهمید تنها تفاوتش با بقیه، این بوده که قشنگ‌تر نقش بازی میکرده....

#توییت

@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خوشبختی مانند
یک بوسه است
برای اینکه از آن لذّت ببرید
باید آن را با کسی
سهیم باشید...

#برنارد_ملتز
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima
■دوست می‌دارم پرندگانِ پاییز را

دوست می‌دارم
گم شوم گاه‌به‌گاه به‌سانِ پرندگانِ پاییزی.
می‌خواهم وطنی بیابم
وطنی نو
بی‌هیچ دیّاری و خدایی که تعقیب‌ام کند
و سرزمینی که برنخیزد به دشمنی‌ام.
می‌خواهم بگریزم
از پوستِ خویش/ از صدایم/ از زبان‌ام
می‌خواهم بگریزم
به‌سانِ شمیمِ بستان‌ها
می‌خواهم‌ بگریزم از سایه‌ی خویش/ از نشانی‌ام.
می‌خواهم بگریزم از شرقِ خرافه‌ها و ماران.
از خُلفا،
       از تمامی پادشاهان.
می‌خواهم عشق بِورزَم‌ به‌سانِ پرندگانِ پاییزی،
ای شرق چوبه‌های دار و دشنه‌ها و‌ امیران.
از تمامِ پادشاهان...

می‌خواهم عشق بورزم، به‌سانِ پرندگانِ پاییزی،
ای شرقِ چوبه‌های دار و دشنه‌ها و امیران
از تمام پادشاهان...
می‌خواهم عشق بورزم به‌سانِ پرندگانِ پاییزی؛
ای شرق چوبه‌های دار و دشنه‌ها

#نزار_قبانی [ Nizar Qabbani / سوریه، ۱۹۹۸-۱۹۲۳ ]

■برگردان: #صالح_بوعذار     

@asheghanehaye_fatima
وقتی که قلب
ترک برمی‌دارد یا می‌شکند یا زخمی می‌شود
به آن چنگ نزن
بگذار که زخم‌اش باز بماند

بگذار که بادی بوزد
از دریایی خوب و پیر
و زخم را با نمک بشوید
و بگذار که بسوزاند

بگذار که سگی بی‌خانمان به آن زبان بکشد
و پرنده‌یی در آن حفره بنشیند
و ترانه‌ی ساده‌یی بخواند
مانند ناقوسی کوچک
و بگذار که ناقوس به صدا در بیاید

#مایکل_لونیگ [ Michael Leunig  / استرالیا ]


@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در عشق، نه شکست وجود دارد
نه پیروزی...
همین کافی‌ست که تو عاشق شده‌یی!


#أنیس_منصور [ مصر، ۲۰۱۱-۱۹۲۴ ]

@asheghanehaye_fatima
دست‌ها را بلند می‌کنم عشقِ من،
می‌شنوی؟
خش‌خش می‌کنند، می‌شنوی؟
کدام حرکت است از انسان‌های تنها
که صدایش را اجسامِ زیادی نشنوند؟
پلک‌ها را می‌بندم عشقِ من، می‌شنوی؟
این‌ هم صدایی است که تا تو می‌رسد.
و حالا پلک باز می‌کنم، می‌شنوی؟
پس چرا این‌جا نیستی؟

#راینر_ماریا_ریلکه [ Rainer Maria Rilke / چک، ۱۹۲۶-۱۸۷۵ ]

@asheghanehaye_fatima
نه کاری از من برمی‌آید
و نه از تو...
زخم چه می‌تواند بکند
با چاقویی که در آن می‌چرخد؟

■شاعر: #نزار_قبانی [ Nizar Qabbani / سوریه، ۱۹۹۸-۱۹۲۳ ]

@asheghanehaye_fatima
در زندگی‏ دو چیز ارزشِ جنگیدن دارد:
وطنی مهربان
و زنی شگفت‌انگیز...


#دیوار_نوشته_عربی  |  #جداریات
# دیوار_نوشت

@asheghanehaye_fatima
گل‌های یاس
از هنگامِ بارشِ باران در موسمِ بهار
از گریستن بازنایستادند
نمی‌دانم
پس چگونه
چشم‌های زیبای تو
چون بیابان خشک است

شبِ زیبایی بود
هیچ‌کس
بینِ درختانِ زیتون نبود
هیچ‌کس
ندید که چگونه تو را می‌خواهم
چگونه عاشقِ تو هستم

امروز
درختانِ زیتون در خواب‌اند
و من بیدار
هیچ‌کس در این دنیا نمی‌تواند
زخمی که غرورِ تو برجای گذاشت
را التیام بخشد
چگونه با آن همه عشق
توانستی
مرا برنجانی؟

محبوب‌ام
هنگامی که بازگردی
برای تو
ترانه‌یی قدیمی می‌خوانم
که از عشق می‌گوید و رنج

وقتی که بازگردی
تو را
غرقِ بوسه خواهم کرد
و به آرامی پَر می‌کشم تا ابرها
به آهستگی آن‌ها را در دهان‌ام می‌گیرم
و تو را با ابرها می‌پوشانم‌
تا آن‌هنگام که زمان بایستد

و من نفهمیدم
با تمامِ عشقی که به من بخشیدی
چگونه توانستی
مرا برنجانی؟


#فرانسیسکو_خاویرلوپز [ اسپانیا ]


@asheghanehaye_fatima
عشق آن نیست که دگرگون شود
آن‌گاه که ساعت‌ها روزها و سال‌ها
شتابان بر آن می‌گذرند.
بل‌که آن است که تا روزِ ابد
زنده و جاوید می‌ماند.
اگر این حقیقت نباشد
نه هرگز چیزی می‌نوشتم
نه هرگز کسی عاشق می‌شد



#ویلیام_شکسپیر [ William Shakespeare / انگلستان، ۱۶۱۶ ‌- ۱۵۶۴ ]

@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زن مانندِ چتر می‌ماند
ممکن نیست مراقبِ تو باشد
مگر آن را به روی سرت بگیری

#نزار_قبانی [ Nizar Qabbani / سوریه، ۱۹۹۸-۱۹۲۳ ]

■برگردان: #احمد_دریس    

@asheghanehaye_fatima
Audio
🎼●آهنگ: «بگو»

🎙●خواننده
: #وصال_علوی

آهنگ‌: #وصال_علوی

ترانه‌: #سعید_اسدی

بیا که مرا با تو ماجرایی هست...

@asheghanehaye_fatima