عاشقانه های فاطیما
784 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
.

حافظه و درد همراه هم‌اند؛
نمی‌توان درد را کشت
بدون آنکه حافظه را لِه نکرد...

#غاده_السمان

@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
و دستانمان ریشه ی دو درخت اند
اگر
انگشتانمان را بهم گره کنیم....

#غاده_السمان

@asheghanehaye_fatima
آهسته
آرام، دست‌ات را بر من بگذار
و همچون روزگارت
مرا سخت مفشار
که در میان انگشتان‌ات درهم می‌شکنم
بیش از این نزدیک میا
بیش از این دور مرو.

#غاده_السمان

@asheghanehaye_fatima
.

به تو تکیه کرده‌ام
و از درخت تنت
شاخه‌های مهربانی مرا در بر گرفته‌اند

#غاده_السمان

@asheghanehaye_fatima
آه کجایی که تو را سخت گم کرده ام ؟ 

 آیا براستی این تویی ؟
 در آرزوی توام
 و در تو در جستجوی تو
 اما تو را نمی یابم

 کجا رفته ای ، بی آنکه رفته باشی ؟
 چگونه رفته ای ، بی آنکه رفته باشی ؟

 می بینم چشمانت را ، لبانت را ، بازوانت را
 و تنت را
 اما تو کجایی ؟

 آه کجایی که تو را سخت گم کرده ام ؟

 دوست می دارم در تو
 بوی خوش را و نه شکوفه را
 نبض را و نه جسم را
 وزش آرام باد را 
در میان شاخه هایت و نه شاخه های خشک را
 
 دوست می دارم در تو
 رویا را ، رویا را ، رویا را
 پس چگونه آن را کشته ای ؟

#غاده_السمان

@asheghanehaye_fatima
در چشمان تو
مساحتی برای مرگ و عشق است !
آیا به گمشده‌ای چون من
رخصت می‌دهی
به بیابان‌های تو بیایم
و درِ پلک‌هایت را پشت سرم ببندم
و با مرگ خود کمی خلوت کنم؟!

هرچه را که دوست دارم،
از آنِ من نیست
مرا چونان صدفی کوچک
میان بازوان خود می‌گیرد و می‌نوازد
و به ساحلم پرت می‌کند ...!

#غاده_السمان

@asheghanehaye_fatima
گواهی می‌دهم
به گنجشک‌هایی که
از چشم‌های تو
تا قلب من پرواز می‌کنند!
گواهی می‌دهم که من
یک‌بار عاشقت شدم
و هنوز هم ...!

#غاده_السمان

@asheghanehaye_fatima
.

شما پلیدی فحشا را فقط در تن زن می بینید
اما از کنار فحشای خودتان در سیاست و اخلاق و رفتارهای گوناگون می‌گذرید و پلک چشم تان هم
هیچ نمی‌پرد...

در برابر تن بی‌حرمت وطن هیچ حسی ندارید.
وطن من روسپی تاریخ است.


#غاده_السمان
📙 #دانوب_خاکستری 


@asheghanehaye_fatima
اینکه با تو باشم و با من باشی
و با هم نباشیم
جدایی همین است.
اینکه یک خانه ما را در بر گیرد
اما یک ستاره ما را در خود جای ندهد
جدایی همین است.
اینکه قلبم اتاقی باشد
خاموش‌کننده‌ی صداها با دیوارهای مضاعف
و تو آن را به چشم نبینی
جدایی همین است.
اینکه در درون جسمت
تو را جستجو کنم
و آوایت را در درون سخنانت
جستجو کنم
و ضربان نبضت را در میان دستت
جستجو کنم
جدایی همین است.



#غاده_السمان
ترجمه عبدالحسین فرزاد
@asheghanehaye_fatima
اگر به خانه‌ی‌ من آمدی
برایم یک بیلچه بیاور
تا تمام غرایز زنانه را از ریشه درآورم
شخم بزنم وجودم را؛
بدون این‌ها راحت‌تر به بهشت می‌روم گویا!
یک تیغ بده
موهایم را از ته بتراشم
سرم هوایی بخورد
و بی‌واسطه‌ی روسری کمی بیندیشم!

#غاده_السمان

@asheghanehaye_fatima
جهان کمی تغییر کرده است..
آیا این یعنی من عاشق شده ام..؟

#غاده_السمان

@asheghanehaye_fatima
چشم‌هایت
سحرگاه را به پرندگانِ صبح
ابرهای باران‌زده را به رنگین‌کمان
ماه را به عشق‌ بازانِ ساکت
وطن را ؛ به من
نشان می‌دهد ...!!

#غاده_السمان
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
.

جهان پیشینم را انکار می‌کنم
جهان تازه‌ام را دوست نمی‌دارم
پس گریزگاه کجاست؟
اگر چشمانت سرنوشت من نباشد.


#غاده_السمان (سوریه)

@asheghanehaye_fatima
نمو في قلبي
بهسان زهرة صغيرة
أن تمشي على طول الجدار
غير مرغوب فيه،
لقد وقعت في حبك


روئیدی در قلب من
به‌سان گل کوچکی
که کنار دیوار می‌روید؛
همین‌قدر ناخواسته،
عاشقت شدم

#غاده_السمان



@asheghanehaye_fatima
هزار سال است که دوستت می‌دارم!
من، چونان تو،
از نخستین گزش، به عشق ایمان نمی‌آورم،
اما می‌دانم که ما پیش‌تر،
یکدیگر را دیدار کرده‌ایم،
به روزگاران، در میان افسانه‌ای راستین.
و ما دو چهره، یکدیگر را در آغوش فشردیم،
بر گستره‌ی آب‌های ابدی.
سایه‌ات، پیوسته، به سایه‌ی من می‌پیوندد
در گذر روزگاران
در میان آینه‌های ازلی و مرموز عشق
من همواره از تو سرشارم،
در خلوت قرن‌های پیاپی…
آن‌جا مردی است کولی،
که چراغدان‌های اشتیاق را می‌افروزد،
و با سازش می‌خواند:
اشعاری را
که بر اوراق بادها می‌نویسی،
برای من.
آن‌جا زنی است کولی،
که در بیشه‌های اعصار
گم شده است،
و ریزه‌های نان خاطرات آینده‌اش را با تو،
پی می‌گیرد،
تا گذرگاهِ کُمایِ روحی را
گم نکند.

#غاده_السمان


@asheghanehaye_fatima
آه...
صدایت صدایت !
سراسر حسرت‌ست ؛
مثل هم‌آغوشی
معلق می‌دارد مرا ؛
میان پریشانی و جنون ،
بر دیواره‌های قلعه‌ی شب...
در حالی‌که ،
درد می‌کشم از عذاب زندگی ،
دلتنگ توام
در حالی‌که ،
درد می‌کشم از عذاب زندگی ،
بیشتر دوستت دارم....!

#غاده_السمان

@asheghanehaye_fatima
آن‌گاه كه در گذشتم!
از من مركب بساز
و با من سطر به سطر آفرینش‌هایت را بنویس
تا طعمِ جاودانگی را
درونِ حروف‌ات دریابم
و
این‌بار از نو تا ابد
زنده بمانم

شاعر: #غاده_السمان [ سوریه،۱۹۴۲ ]

برگردان: #عبدالحسین_فرزاد
@asheghanehaye_fatima
گواهی می‌دهم
به گنجشک‌هایی که
از چشم‌های تو
تا قلب من پرواز می‌کنند!
گواهی می‌دهم که من
یک‌بار عاشقت شدم
و هنوز هم ...

#غاده_السمان

@asheghanehaye_fatima
می‌گویی: دوستت دارم
و من به کبوتری تشنه بدل می‌شوم
که به کاردِ گلوگاه‌اش عاشق است...

#غاده‌_السمان

@asheghanehaye_fatima
و من
ایستاده‌ام
و به نیمه‌ی کهکشان می‌نگرم
که در آن سوی‌اش
تو
عشق تقدیر می‌کنی
و من
کامل می‌شوم
ای زن.

■شاعر: #غاده_السمان [ سوریه،۱۹۴۲ ]

■برگردان: #عبدالحسین_فرزاد   

@asheghanehaye_fatima