عاشقانه های فاطیما
807 subscribers
21.2K photos
6.48K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima



روزی
مرا فراموش خواهی کرد.
یک‌ روز
مرا رها کرده
و خواهی رفت.
بیهوده مرا از غارم بیرون مکش.
عادت‌هایم را
بیهوده مگیر از من،
خاصه عادتی که
به تنهایی دارم را.
مرا برآشفته مکن...

اوغوز آتای - شاعر و نویسنده‌ی ترکیه‌ای
برگردان: فرید فرخ‌زاد

Beni bir gün unutacaksan,
Bir gün bırakıp gideceksen,
Boş yere mağaramdan çıkarma beni.

Alışkanlıklarımı
Özellikle yalnızlığa alışkanlığımı kaybettirme boşuna.
Tedirgin etme beni...

#Oğuz_Atay
#اوغوز_آتای
#اغوز_آتای
#فرید_فرخ‌زاد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Sen yoksun
Boşuna yağıyor yağmur
Birlikte ıslanmayacağız ki...

Boşuna bu nehir
Çırpınıp pırpırlanması
Kıyısında oturup göremeyeceğiz ki...

Uzar uzar gider
Boşuna yorulur yollar
Birlikte yürüyemeyeceğiz ki...

Özlemlerde ayrılıklar da boşuna
Öyle uzaklardayız
Birlikte ağlayamayacağız ki...

Seviyorum seni boşuna
Boşuna yaşıyorum
Yaşamı Bölüşemeyeceğiz ki...

#Aziz_Nesin



تو نیستی
بیهوده می‌بارد این باران
ما کنار هم که خیس نخواهیم شد...

این رودخانه
بیهوده می‌خروشد و می‌درخشد
ما که بر کرانه‌اش ننشسته
و تماشایش نخواهیم کرد...

جاده‌ها کشیده می‌شوند
بیهوده خود را خسته می‌کنند
ما با هم‌دیگر که بر آن قدم نخواهیم زد

این حسرت و دلتنگی
این جدایی‌ها هم بیهوده‌اند
میان‌مان فرسنگ‌ها فاصله،
ما باهم که نخواهیم گریست...

بیهوده تو را دوست می‌دارم
بیهوده زندگی می‌کنم،
ما که نمی‌توانیم
این زندگی را باهم قسمت کنیم...

#محمت_نصرت (#عزیز_نسین)
ترجمه‌ی #فرید_فرخ‌زاد


@asheghanehaye_fatima
منتظر باش
برگشتی برای روزهای سخت دوری
و تبعید هست
منتظر باش
و ما را
در روزهای سختت به خاطر بیاور

مانند دُرناهای کوچک
مانند قُمری‌های عاشق
که در سایه‌‌ی درختِ سدر
به همدیگر پیچیده‌اند،
که به بهار سلام می‌دهند
و در لحظه‌های آرام‌ از شب و روز
عاشقانه به گفت‌وگو نشسته‌اند.

به یاد آر:

ما به گل‌های سرخ
با وجود خارهایشان
عشق می‌ورزیدیم،
می‌بوییدیم‌شان
حتی اگر دست‌هامان خونی می‌شد،
آیا گل سرخی بی‌خار هم هست؟
آهی نمی‌کشیدیم...
صبر کن، منتظر بمان
ما هرگز تسلیم نمی‌شویم...

این حسرتِ دردناک
به یک نصیحت می‌ماند
زمانش را گذرانده
و روزی به پایان می‌رسد
سیاهی نیز به روشنایی می‌پیوندد
و شما
آن روز را
خجسته و مبارک بدارید!

و به خاطر بیار
که ما گل‌ها را
با وجودِ خارهایشان دوست می‌داشتیم
آن‌ها را می‌بوییدیم
با وجود دست‌های خونی‌مان،
ولی آهی نمی‌کشیدیم...
طاقت بیاور
ما هرگز تسلیم نمی‌شویم!

سزن آکسو - شاعر ترکیه‌ای
برگردان: فرید فرخ‌زاد

Bekle dönüşü vardır zor sürgünlerinde
Bekle hatırla bizi dar günlerinde
Telli turnalar gibi
Çifte kumrular gibi
Sarışıp bir sedir ağacı gölgesinde
Baharı selamlayıp
İki çift kelamlayıp
Gamsız günler geceler demlerinde

Biz gülleri severdik, dikenleriyle
Koklardık kanayana dek ellerimiz
Gül dikensiz olur mu? Ahetmezdik
Bekle, bekle hiç pesedermiyiz


Bir nasihat gibi bu sancılı hasret
Miyadını doldurup biter birgün
Karanlık aydılığa kavuşur elbet
Siz o gün bayramı kutlamayı görün

Ve hatırla ki
Biz gülleri severdik, dikenleriyle
Koklardık kanayana dek ellerimiz
Gül dikensiz olur mu? Ahetmezdik
Bekle, bekle hiç pesedermiyiz

#Sezen_Aksu
#سزن_آکسو
#فرید_فرخ‌زاد

@asheghanehaye_fatima
آن‌هنگام‌ که من چهره‌ات را نمی‌بینم
و روزِ دراز در گذر است،
اندوهی سرکش و آشفته
آهسته از نهان‌گاهِ خود برمی‌خیزد.

روزِ من شکسته و بی‌حاصل
بی‌هیچ نور و ترانه‌ای،
ساحلی حزن‌انگیز و توفانی
که مویه‌کنان
روز را به سوگ نشسته...

بر این کرانه‌ی خالی میان جزر و مدش،
برهنه
با صخره‌ها و شکاف‌هایش؛
بازگرد
به‌سانِ دریایی
آوازه‌خوان
و بیَفروز انبوه‌ ستارگانِ خاموش را...

سارا تیزدیل - شاعر آمریکایی
برگردان: فرید فرخ‌زاد

When the long day goes by
And I do not see your face,
The old wild, restless sorrow
Steals from its hiding place.

My day is barren and broken,
Bereft of light and song,
A sea beach bleak and windy
That moans the whole day long.

To the empty beach at ebb tide,
Bare with its rocks and scars,
Come back like the sea with singing,
And light of a million stars.

#Sara_Teasdale
#سارا_تیزدیل
#فرید_فرخ‌زاد

@asheghanehaye_fatima
من
نه کنجکاوِ بهشتم
و نه دوزخ؛
چرا که من
مادرم را
هم به گاهِ خندیدن دیدم
و هم به گاهِ گریستن...

ازدمیر آصاف - شاعر ترکیه‌ای
برگردان: فرید فرخ‌زاد

Ne cenneti merak ediyorum ne de cehennemi.
Çünkü ben
Annemi gülerken de gördüm ağlarken de… 

#Özdemir_Asaf
#ازدمیر_آصاف
#ازدمیر_آصف
#فرید_فرخ‌زاد



@asheghanehaye_fatima
من
نه کنجکاوِ بهشتم
و نه دوزخ؛
چرا که من
مادرم را
هم به گاهِ خندیدن دیدم
و هم به گاهِ گریستن...

ازدمیر آصاف - شاعر ترکیه‌ای
برگردان: فرید فرخ‌زاد

Ne cenneti merak ediyorum ne de cehennemi.
Çünkü ben
Annemi gülerken de gördüm ağlarken de… 

#Özdemir_Asaf
#ازدمیر_آصاف
#ازدمیر_آصف
#فرید_فرخ‌زاد

@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بانوی من
می‌تواند بر روی دستمالی بیارامد
و یا نیز
روی برگی افتاده از درخت
به وقتِ خزان.

من شکارچیانی دیده‌ام
که بر کنار دامنش زانو زده‌اند
و او آن‌ها را
به خوابش نیز راه نمی‌دهد.

تنها پیشکشِ آن‌ها برای تقدیم،
حزنی‌ست بی‌پایان.
من
جیب‌هایم را بیرون کشیدم
برای یافتن دستمالی و یا برگی.

لئونارد کوهن - شاعر کانادایی
برگردان: فرید فرخ‌زاد

My lady can sleep
Upon a handkerchief
Or if it be Fall
Upon a fallen leaf.

I have seen the hunters
kneel before her hem
Even in her sleep
She turns away from them.

The only gift they offer
Is their abiding grief
I pull out my pockets
For a handkerchief or leaf.


#لئونارد_کوهن
#فرید_فرخ‌زاد


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



غمگینت خواهند کرد
بسیار هم غمگین،
آن زمان است
که مرا به‌خاطر خواهی آورد...

جمال ثریا شاعر ترکیه‌ای
برگردان: فرید فرخ‌زاد

Üzecekler seni,
çok üzecekler,
Aklına o zaman geleceğim işte...

#Cemal_Süreya
#جمال_ثوریا
#جمال_ثریا
#فرید_فرخ‌زاد
‌‌
ای یار
روزی اگر ببینم که آمده‌ای
از دوردست‌ها
بسان فاخته‌ای خسته...
با زیباییِ بی‌پایانی در چشم‌هایت،
و بهاری در گیسوانت.

روزی اگر ببینم که آمده‌ای
با نسیمی فرح‌بخش و خنک در خنده‌ات،
و دست‌هایت
هم‌چنان به‌مانندِ گذشته زیبا؛
تمامی درهایی که لمسشان کرده‌ای
می‌شکوفند...

روزی اگر ببینم که آمده‌ای،
با حسرت بی‌انتهایِ تو
که در وجودم جاری‌ست،
به ناگهان که بی‌چاره و مبهوت مانده‌ام،
ستاره‌ها از آسمان
بر دلم می‌ریزند...

روزی اگر ببینم که آمده‌ای،
نه در چهره‌ات سایه‌ای
و نه در زبانت ملامتی،
غبار پای‌پوش‌هایت را بر چشم‌هایم می‌کشم
و دنیاها از آن من می‌شود...


#یاووز_بولنت_باکیلر
برگردان: #فرید_فرخ‌زاد

@asheghanehaye_fatima
.
روزی
مرا فراموش خواهی کرد.
یک‌روز
مرا رها کرده و خواهی رفت.
بیهوده مرا از غارم بیرون مکش.
عادت‌هایم را
بیهوده مگیر از من،
خاصه عادتی که به تنهایی دارم را...
مرا آشفته مکن...»


#اوغوز_آتای
مترجم #فرید_فرخزاد


@asheghanehaye_fatima
مانند دویدن کودکی در سراشیبی‌ست
به تو فکر کردن،
اندکی هیجان...
اندکی هراسِ زمین‌ خوردن...


#جمال_ثریا
برگردان: #فرید_فرخ‌زاد


@asheghanehaye_fatima