کفش جادو به پایام پوشاندی
و مرا به میان خورشید و ستارهگان بردی
و دیگر تمام دنیا مال من بود
آه این کفشها را از پایام درآور
خورشید و ستارهها را میخواهم چه کنم؟
همهی دنیای من تویی
و جهان با همهی ستارهها و خورشیدش
از تو روشنی میگیرد
■●شاعر: #سارا_تیزدیل | Sara Teasdale | آمریکا ۱۹۳۳-۱۸۸۴|
■●برگردان: #چیستا_یثربی
@asheghanehaye_fatima
و مرا به میان خورشید و ستارهگان بردی
و دیگر تمام دنیا مال من بود
آه این کفشها را از پایام درآور
خورشید و ستارهها را میخواهم چه کنم؟
همهی دنیای من تویی
و جهان با همهی ستارهها و خورشیدش
از تو روشنی میگیرد
■●شاعر: #سارا_تیزدیل | Sara Teasdale | آمریکا ۱۹۳۳-۱۸۸۴|
■●برگردان: #چیستا_یثربی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
من از آنِ تو نیستم
گمشده در تو نیستم.
کاش بینشان از خود
گم میشدم در تو
بینشان، چون نور شمعی در نیمروز
بینشان، چون دانه برفی در دریا
دوستم میداری، میدانم
روح و جانِ منی، زیبا و تابناک
اما من
بر آن سرم که نیست شوم،
چون نوری که در فروغِ نوری دیگر
آه در عشق غرقهام کن...
حواسم را در هم بریز
و کر و کور بر جایم بگذار
بیقرارِ تندبادِ عشقت،
شعلهای لرزان در بادی سرکش...
سارا تیزدیل - شاعر آمریکایی
برگردان: بنفشه میرزایی
I am not yours, not lost in you,
Not lost, although I long to be
Lost as a candle lit at noon,
Lost as a snowflake in the sea.
You love me, and I find you still
A spirit beautiful and bright,
Yet I am I, who long to be
Lost as a light is lost in light.
Oh plunge me deep in love – put out
My senses, leave me deaf and blind,
Swept by the tempest of your love,
A taper in a rushing wind...
#Sara_Teasdale
#سارا_تیزدیل
#بنفشه_میرزایی
من از آنِ تو نیستم
گمشده در تو نیستم.
کاش بینشان از خود
گم میشدم در تو
بینشان، چون نور شمعی در نیمروز
بینشان، چون دانه برفی در دریا
دوستم میداری، میدانم
روح و جانِ منی، زیبا و تابناک
اما من
بر آن سرم که نیست شوم،
چون نوری که در فروغِ نوری دیگر
آه در عشق غرقهام کن...
حواسم را در هم بریز
و کر و کور بر جایم بگذار
بیقرارِ تندبادِ عشقت،
شعلهای لرزان در بادی سرکش...
سارا تیزدیل - شاعر آمریکایی
برگردان: بنفشه میرزایی
I am not yours, not lost in you,
Not lost, although I long to be
Lost as a candle lit at noon,
Lost as a snowflake in the sea.
You love me, and I find you still
A spirit beautiful and bright,
Yet I am I, who long to be
Lost as a light is lost in light.
Oh plunge me deep in love – put out
My senses, leave me deaf and blind,
Swept by the tempest of your love,
A taper in a rushing wind...
#Sara_Teasdale
#سارا_تیزدیل
#بنفشه_میرزایی
@asheghanehaye_fatima
■سکه
من از دریچهی گنجینهی قلبام سکهای به درون انداختم
که نه زمان تواند باز گرفت و نه دزدی تواند ربود
آه که خاطرهی یک کار خوب و محبوب که هیچ خطری تهدیدش نمیکند،
چقدر خوشتر از ضرب سکهی پادشاهی است که تاجزرّین بر سر دارد.
■The Coin
Into my heart's treasury
I slipped a coin
That time cannot take
Nor a thief purloin,
Oh, better than the minting
Of a gold-crowned king
Is the safe-kept memory
Of a lovely thing.
#سارا_تیزدیل (#سارا_تیسدیل) Sara Teasdale | آمریکا، ۱۹۳۳-۱۸۸۴ |
برگردان: #حسین_الهی_قمشهای
■سکه
من از دریچهی گنجینهی قلبام سکهای به درون انداختم
که نه زمان تواند باز گرفت و نه دزدی تواند ربود
آه که خاطرهی یک کار خوب و محبوب که هیچ خطری تهدیدش نمیکند،
چقدر خوشتر از ضرب سکهی پادشاهی است که تاجزرّین بر سر دارد.
■The Coin
Into my heart's treasury
I slipped a coin
That time cannot take
Nor a thief purloin,
Oh, better than the minting
Of a gold-crowned king
Is the safe-kept memory
Of a lovely thing.
#سارا_تیزدیل (#سارا_تیسدیل) Sara Teasdale | آمریکا، ۱۹۳۳-۱۸۸۴ |
برگردان: #حسین_الهی_قمشهای
آنهنگام که من چهرهات را نمیبینم
و روزِ دراز در گذر است،
اندوهی سرکش و آشفته
آهسته از نهانگاهِ خود برمیخیزد.
روزِ من شکسته و بیحاصل
بیهیچ نور و ترانهای،
ساحلی حزنانگیز و توفانی
که مویهکنان
روز را به سوگ نشسته...
بر این کرانهی خالی میان جزر و مدش،
برهنه
با صخرهها و شکافهایش؛
بازگرد
بهسانِ دریایی
آوازهخوان
و بیَفروز انبوه ستارگانِ خاموش را...
سارا تیزدیل - شاعر آمریکایی
برگردان: فرید فرخزاد
When the long day goes by
And I do not see your face,
The old wild, restless sorrow
Steals from its hiding place.
My day is barren and broken,
Bereft of light and song,
A sea beach bleak and windy
That moans the whole day long.
To the empty beach at ebb tide,
Bare with its rocks and scars,
Come back like the sea with singing,
And light of a million stars.
#Sara_Teasdale
#سارا_تیزدیل
#فرید_فرخزاد
@asheghanehaye_fatima
و روزِ دراز در گذر است،
اندوهی سرکش و آشفته
آهسته از نهانگاهِ خود برمیخیزد.
روزِ من شکسته و بیحاصل
بیهیچ نور و ترانهای،
ساحلی حزنانگیز و توفانی
که مویهکنان
روز را به سوگ نشسته...
بر این کرانهی خالی میان جزر و مدش،
برهنه
با صخرهها و شکافهایش؛
بازگرد
بهسانِ دریایی
آوازهخوان
و بیَفروز انبوه ستارگانِ خاموش را...
سارا تیزدیل - شاعر آمریکایی
برگردان: فرید فرخزاد
When the long day goes by
And I do not see your face,
The old wild, restless sorrow
Steals from its hiding place.
My day is barren and broken,
Bereft of light and song,
A sea beach bleak and windy
That moans the whole day long.
To the empty beach at ebb tide,
Bare with its rocks and scars,
Come back like the sea with singing,
And light of a million stars.
#Sara_Teasdale
#سارا_تیزدیل
#فرید_فرخزاد
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
■از آنِ تو نیستم
از آنِ تو نیستم، گمشدهات نیستم
گرچه آرزویم این بود که گمشدهات باشم
چون پرتو شمعی در روشنایی روز
یا بهسان برفریزهای در دریای بیکران گم گشتهام
دوست میداری مرا، با اینکه هنوز در جستوجوی توام
در تقلای روح تو که نیک است و فروزنده
منام که آرزویم همه این است که گمگشتهات باشم
نوری بیرمق که در فروغ تو گم گشتهام
آه! مرا درژرفنای عشق خود غوطهور کن
خاموش کن مرا
میخواهم دیده بر هر آنچه است فروبندم
کور و کر شوم
در توفان عشقات زیر و رویم کن
مرا که چونان شمعی در تندبادم.
■I Am Not Yours
I am not yours, not lost in you,
Not lost, although I long to be
Lost as a candle lit at noon,
Lost as a snowflake in the sea.
You love me, and I find you still
A spirit beautiful and bright,
Yet I am I, who long to be
Lost as a light is lost in light.
Oh plunge me deep in love - put out
My senses, leave me deaf and blind,
Swept by the tempest of your love,
A taper in a rushing wind.
#سارا_تیزدیل | Sara Teasdale | آمریکا ۱۹۳۳-۱۸۸۴|
برگردان: #مستانه_پورمقدم
@asheghanehaye_fatima
■از آنِ تو نیستم
از آنِ تو نیستم، گمشدهات نیستم
گرچه آرزویم این بود که گمشدهات باشم
چون پرتو شمعی در روشنایی روز
یا بهسان برفریزهای در دریای بیکران گم گشتهام
دوست میداری مرا، با اینکه هنوز در جستوجوی توام
در تقلای روح تو که نیک است و فروزنده
منام که آرزویم همه این است که گمگشتهات باشم
نوری بیرمق که در فروغ تو گم گشتهام
آه! مرا درژرفنای عشق خود غوطهور کن
خاموش کن مرا
میخواهم دیده بر هر آنچه است فروبندم
کور و کر شوم
در توفان عشقات زیر و رویم کن
مرا که چونان شمعی در تندبادم.
■I Am Not Yours
I am not yours, not lost in you,
Not lost, although I long to be
Lost as a candle lit at noon,
Lost as a snowflake in the sea.
You love me, and I find you still
A spirit beautiful and bright,
Yet I am I, who long to be
Lost as a light is lost in light.
Oh plunge me deep in love - put out
My senses, leave me deaf and blind,
Swept by the tempest of your love,
A taper in a rushing wind.
#سارا_تیزدیل | Sara Teasdale | آمریکا ۱۹۳۳-۱۸۸۴|
برگردان: #مستانه_پورمقدم
@asheghanehaye_fatima
من از آنِ تو نیستم
گمشده در تو نیستم.
کاش بینشان از خود
گم میشدم در تو
بینشان، چون نور شمعی در نیمروز
بینشان، چون دانه برفی در دریا
دوستام میداری، میدانم
روح و جانِ منی، زیبا و تابناک
اما من
بر آن سرم که نیست شوم،
چون نوری که در فروغِ نوری دیگر
#سارا_تیزدیل
@asheghanehaye_fatima
گمشده در تو نیستم.
کاش بینشان از خود
گم میشدم در تو
بینشان، چون نور شمعی در نیمروز
بینشان، چون دانه برفی در دریا
دوستام میداری، میدانم
روح و جانِ منی، زیبا و تابناک
اما من
بر آن سرم که نیست شوم،
چون نوری که در فروغِ نوری دیگر
#سارا_تیزدیل
@asheghanehaye_fatima
Stephen kissed me in the spring,
Robin in the fall,
But Colin only looked at me
And never kissed at all.
Stephen’s kiss was lost in jest,
Robin’s lost in play,
But the kiss in Colin’s eyes
Haunts me night and day.
Sara Teasdale, The Collected Poems
استفان مرا در بهار بوسید
رابین در پاییز
اما کالین فقط به من خیره شد
و هرگز نبوسیدم
بوسهی استفان در شوخی گم شد
برای رابین در بازی
اما بوسهی در چشمان کالین
روز و شب برایم تداعی میشود
#سارا_تیزدیل /مجموعهی اشعار
مترجم #رضا_رحیمی
@asheghanehaye_fatima
Robin in the fall,
But Colin only looked at me
And never kissed at all.
Stephen’s kiss was lost in jest,
Robin’s lost in play,
But the kiss in Colin’s eyes
Haunts me night and day.
Sara Teasdale, The Collected Poems
استفان مرا در بهار بوسید
رابین در پاییز
اما کالین فقط به من خیره شد
و هرگز نبوسیدم
بوسهی استفان در شوخی گم شد
برای رابین در بازی
اما بوسهی در چشمان کالین
روز و شب برایم تداعی میشود
#سارا_تیزدیل /مجموعهی اشعار
مترجم #رضا_رحیمی
@asheghanehaye_fatima
به تو چه مدیونم؟
به تو که مرا
عمیق و طولانی دوست داشتی؟
تو هرگز روحم را بالِ پرواز نبخشیدی؛
یا قلبم را آوازی ندادی...
آه اما مدیونم
به او که عاشقش هستم،
مدیونم به او
که اصلن دوستم ندارد؛
به او
دروازهی گشودهیی را بدهکارم
که بر باروهای بهشت
گذاشته شده است.
■شاعر: #سارا_تیزدیل
■برگردان: #کوثر_شیخ_نجدی
📕●از کتاب: #آوازهای_عاشقانه
@asheghanehaye_fatima
به تو چه مدیونم؟
به تو که مرا
عمیق و طولانی دوست داشتی؟
تو هرگز روحم را بالِ پرواز نبخشیدی؛
یا قلبم را آوازی ندادی...
آه اما مدیونم
به او که عاشقش هستم،
مدیونم به او
که اصلن دوستم ندارد؛
به او
دروازهی گشودهیی را بدهکارم
که بر باروهای بهشت
گذاشته شده است.
■شاعر: #سارا_تیزدیل
■برگردان: #کوثر_شیخ_نجدی
📕●از کتاب: #آوازهای_عاشقانه
@asheghanehaye_fatima
.
بیا
هنگام که ماهِ پریدهرنگ
در شفقِ مرواریدگون بهاری
چون گلبرگی شناور است،
بیا با بازوانی گشوده
برای در آغوش کشیدنام
بیا با غنچهی لبهایت برای بوسیدنام
بیا که زندگی همچون
پروازِ شبپرهیی ظریف پرشتاب است؛
شبپرهیی
که در تارِ سالیان گذرا
گیر افتاده؛
بیا که بهزودی
ما دو تن
که چنین گرم و مشتاقایم
به سنگهای خاکستریِ چمنزار
بدل خواهیم شد.
❄️ #سارا_تیزدیل
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
بیا
هنگام که ماهِ پریدهرنگ
در شفقِ مرواریدگون بهاری
چون گلبرگی شناور است،
بیا با بازوانی گشوده
برای در آغوش کشیدنام
بیا با غنچهی لبهایت برای بوسیدنام
بیا که زندگی همچون
پروازِ شبپرهیی ظریف پرشتاب است؛
شبپرهیی
که در تارِ سالیان گذرا
گیر افتاده؛
بیا که بهزودی
ما دو تن
که چنین گرم و مشتاقایم
به سنگهای خاکستریِ چمنزار
بدل خواهیم شد.
❄️ #سارا_تیزدیل
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
■سکه
من از دریچهی گنجینهی قلبام سکهیی به درون انداختم
که نه زمان تواند بازگرفت و نه دزدی تواند ربود
آه که خاطرهی یک کارِ خوب و محبوب که هیچ خطری تهدیدش نمیکند،
چهقدر خوشتر از ضرب سکهی پادشاهی است که تاجِ زرین بر سر دارد.
■شاعر: #سارا_تیزدیل [ Sara Teasdale | آمریکا، ۱۹۳۳-۱۸۸۴ ]
■برگردان: #حسین_الهی_قمشهای
@asheghanehaye_fatima
■سکه
من از دریچهی گنجینهی قلبام سکهیی به درون انداختم
که نه زمان تواند بازگرفت و نه دزدی تواند ربود
آه که خاطرهی یک کارِ خوب و محبوب که هیچ خطری تهدیدش نمیکند،
چهقدر خوشتر از ضرب سکهی پادشاهی است که تاجِ زرین بر سر دارد.
■شاعر: #سارا_تیزدیل [ Sara Teasdale | آمریکا، ۱۹۳۳-۱۸۸۴ ]
■برگردان: #حسین_الهی_قمشهای
@asheghanehaye_fatima
■از آنِ تو نیستم
از آنِ تو نیستم، نه گمشده در تو
گمشده نیستم، گرچه آرزو دارم
گمشدهات باشم همچون شمعی در نیمروز
یا همچون دانهی برفی در دریا
مرا دوست میداری، و هنوز تو را
جانی زلال و زیبا مییابم
اما، منام، منام آن که میخواهد
گم شود هم.چون نوری مفقود در روشنی
آه، بینداز مرا در عمقِ عشق
برانگیز احساساتام را، رها کن مرا کور و کر
خمیده در توفان عشقِ تو،
شمعی در تندباد
#سارا_تیزدیل [ Sara Teasdale / آمریکا، ۱۹۳۳-۱۸۸۴ ]
@asheghanehaye_fatima
از آنِ تو نیستم، نه گمشده در تو
گمشده نیستم، گرچه آرزو دارم
گمشدهات باشم همچون شمعی در نیمروز
یا همچون دانهی برفی در دریا
مرا دوست میداری، و هنوز تو را
جانی زلال و زیبا مییابم
اما، منام، منام آن که میخواهد
گم شود هم.چون نوری مفقود در روشنی
آه، بینداز مرا در عمقِ عشق
برانگیز احساساتام را، رها کن مرا کور و کر
خمیده در توفان عشقِ تو،
شمعی در تندباد
#سارا_تیزدیل [ Sara Teasdale / آمریکا، ۱۹۳۳-۱۸۸۴ ]
@asheghanehaye_fatima